Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب |  پروژه‌ها  | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

home

 

15-10-2023

 

رؤیای حزقیال یا درگیری روح‌القدس و طایفه جنیان

حزقیال (عبری: יחזקאל به معنی «خداوند نیرومندی می‌بخشد») کاهنی از خانواده صادوق و از پیامبران بنی‌اسرائیل بود. حِزقیال در سال ۶۲۷ قبل از میلاد ولادت یافت، و در سن سی‌سالگی، کاهن اورشلیم شد. حزقیال ازدواج کرد و در تل‌ابیب در نزدیکی نیپور بابل و در منزل شخصی خودش زندگی می‌کرد، و مشایخ یهود با او مشورت می‌کردند. زن حزقیال در زمان کاهنی وی به‌طور ناگهانی درگذشت؛ ولی خدا حزقیال را از عزاداری منع کرد. او به سال ۵۹۲ قبل از میلاد، به پیغمبری بنی‌اسرائیل رسید، و بیست و دو سال بنی‌اسرائیل را از بت‌پرستی بازداشته و به‌سوی خدا دعوت می‌کرد. در ابتدا بنی‌اسرائیل تحت‌تأثیر او قرار نمی‌گرفتند تا این که سرانجام با شکسته‌شدن بت‌ها به خدای یگانه روی آوردند. او ابیهود (عبری: אבא של יהודים به معنی پدر یهود)، پسر انسان (عبری: ילד של איש) و تسلی‌دهنده اسرائیل (عبری: עמת) نامیده شده است. در زمان حمله بابلی‌ها، حزقیال در بابل سکونت داشت و بعد از محاصره اورشلیم در سال هشتم پادشاهی نبوکدنصر همراه با یهویاکین به اسارت برده شد. او پیامبری بود که داوری بر هفت قوم آمون، موآب، فلسطین، صور، صیدون و مصر را اعلام کرد. کتاب نبوتی حزقیال شعرگونه‌است، و در آن وزن و آهنگ وجود دارد. این کتاب شامل چهار رؤیا و پنج پیغام اصلی است که به شکل مثل ارائه شده است. کتاب حزقیال تأثیر زیادی بر روی جنبش‌های عرفانی یهودی داشته است. بسیاری پیروان عرفان مرکابا و بعداً کابالا به رؤیای حزقیال توجه خاصی داشتند و اعتقاد داشتند که رمز خلقت در کتاب حزقیال نهفته‌است. پیروان عرفان مرکابا تلاش داشتند که رؤیای حزقیال و دیدن عرش خداوند را تجربه کنند. در رؤیا حزقیال دید که عرش خدا توسط چهار حیوت (عبری: חיות) (موجودات زنده) حمل می‌شود که هریک دارای چهار بال و صورت مرد، شیر، گاو و عقاب است. کابالا ارتباطی بین رؤیای حزقیال و چهار دنیا در کابالا برقرار می‌کند. حزقیال در روستای کفل در بین‌النهرین مدفون شد. یهودیان و مسلمانان عراق قبر او را زیارت می‌کنند. قبر دیگری منسوب به وی نیز در ایران و در شهر دزفول قرار دارد که اهالی این شهر به آن بابا حزقیل می‌گویند و مردم برای زیارت به آنجا می‌روند.

اما این رؤیای تحریف شده او چیست؟

حزقیال فصل یک

 ۱و۲و۳ در روز پنجـم ماه چهـارم سـال سی‌ام، که پنج سال از تبعید یهویاکین پادشاه می‌گذشت، ناگهان آسمان به روی حزقیال، پسر بوزی، گشوده شد و خدا رؤیاهایی به او نشان داد. حزقیال کاهنی بود که با یهودیهای تبعیدی، کنار رود خابور در بابل زندگی می‌کرد. حزقیال چنین تعریف می‌کند:  
۴
در یکی از این رؤیاها، طوفانی دیدم که از شمال به طرف من می‌آمد. پیشاپیش آن، ابر بزرگی از آتش در حرکت بود، هاله‌ای از نور دور آن بود و در درون آن، چیزی مانند فلزی براق، می‌درخشید.  ۵ سپس، از میان ابر، چهار موجود عجیب ظاهر شدند که شبیه انسان بودند.  ۶ ولی هر یک، چهار صورت و دو جفت بال داشتند!  ۷ پاهایشان نیز مثل پای انسان بود، ولی پنجه پایشان به سم گوساله شباهت داشت و مانند فلزی براق، می‌درخشید.  ۸ زیر هر یک از بالهایشان، دست‌هایی می‌دیدم مثل دست انسان.  ۹ انتهای بالهای آن چهار موجود زنده به همدیگر وصل بود. آنها مستقیم حرکت می‌کردند بدون آنکه برگردند.  ۱۰ هر یک از آنها چهار صورت داشت: در جلو، صورت انسان؛ در طرف راست، صورت شیر؛ در طرف چپ، صورت گاو و در پشت، صورت عقاب.  ۱۱ هر کدام دو جفت بال داشتند، که یک جفت باز بود و به نوک بالهای موجودات پهلویی می‌رسید و جفت دیگر، بدنشان را می‌پوشاند.  ۱۲ هر جا روحشان می‌رفت، آنها هم مستقیم می‌رفتند بدون آنکه رویشان را برگردانند.  
۱۳
در میان این موجودات زنده، چیزهایی شبیه به زغال افروخته با مشعل روشن، در حال حرکت بودند. از میان آنها، برق می‌جهید.  ۱۴ آن موجودات زنده نیز بسرعت برق به عقب و جلو حرکت می‌کردند.  ۱۵ در همان حال که به این چهار موجود زنده خیره شده بودم، زیر آنها و بر روی زمین، چهار چرخ دیدم زیر هر موجود یک چرخ.  ۱۶ چرخها مانند زبرجد می‌درخشیدند و همه مثل هم بودند. داخل هر چرخ، چرخ دیگری نیز قرار داشت.  ۱۷ برای همین می‌توانستند بی آنکه مجبور باشند دور بزنند، به هر سو که بخواهند، بروند.  ۱۸ آن چهار چرخ دارای لبه‌ها و پره‌هایی بودند و دور لبه‌ها پر از چشم بود.  ۱۹و۲۰و۲۱ وقتی آن موجودات زنده حرکت می‌کردند، چرخها هم با آنها حرکت می‌کردند. هنگامی که آنها از زمین بر می‌خاستند، چرخها نیز بر می‌خاستند، و وقتی می‌ایستادند، چرخها هم می‌ایستادند، چون روح آن چهار موجود در چرخها نیز قرار داشت. پس موجودات زنده و چرخها تحت هدایت روحشان بودند.  ۲۲ بالای سر موجودات زنده، چیزی شبیه به یک صفحه بزرگ گسترده شده بود که مانند بلور می‌درخشید و انسان را به هراس می‌انداخت.  ۲۳ زیر این صفحه، دو بال هر موجود زنده طوری باز بود که به بالهای موجود دیگر می‌رسید، و دو بال دیگر، بدنشان را می‌پوشانید.  ۲۴ وقتی پرواز می‌کردند، صدای بالهایشان مانند غرش امواج ساحل یا همچون صدای خدا و یا هماننـد فریاد یک لشکر بزرگ بود. وقتی می‌ایستادنـد، بالهایشان را پایین می‌آوردند.  ۲۵ هر بار که می‌ایستادند، از صفحه بلورین بالای سر آنها صدایی بگوش می‌رسید.  ۲۶ بر فراز صفحه بالای سرشان، چیزی شبیه به یک تخت سلطنتی زیبا قرار داشت که گویی از یاقوت کبود ساخته شده بود و بر روی آن تخت، وجودی نشسته بود که به یک انسان شباهت داشت.  ۲۷ از کمر به بالا همچون فلزی غوطه ور در آتش می‌درخشید، و از کمر به پایین، مانند شعله‌های آتـش، تابان بود. دور تا دورش را نیز نوری درخشان فرا گرفته بود که همه رنگهای رنگین کمان در آن دیده می‌شد.  
۲۸
حضور پر جلال خداوند بدینگونه بر من ظاهر شد. هنگامی که آن منظره را دیدم، به خاک افتادم. آنگاه صدای کسی را شنیدم که با من سخن می‌گفت.

 

خداوند در قرآن می‌فرماید:

إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ ﴿۶﴾

وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ ﴿۷﴾

لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ ﴿۸﴾

دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ ﴿۹﴾
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ﴿۱۰﴾
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ ﴿۱۱﴾
بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ ﴿۱۲﴾
وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ ﴿۱۳﴾
وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ ﴿۱۴﴾
وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۱۵﴾  صافات

خداوند به مخلوقاتی از نوع جن اشاره دارد که همانند آدم از گل آفریده شده‌اند. ولی اینها موجودات بسیار فضول و کنجکاوی هستند و سعی دارند سخنان الله و شدیدالقوی را شنود کنند تا از تصمیمات و دستورات الله باخبر شوند؛ یعنی توان شنود کلام خدا و ملائکه را دارند؛ ولی از فاصله نزدیک به عرش و اگر دور و رانده شوند، این توانایی خود را از دست می دهند. ولی توانایی دیگر آنها رهگیری ملائکه و محل، مسیر و زمان نقل‌مکان آنهاست. شما تصور کنید الله به جبرئیل فرمان داده که به حزقیال و اطرافیانش که در بیابان در حال شبانی یا انتظار هستند، نازل شود و صحنه‌های روز محشر و عرش سواری الله را در مقیاس کوچک چند صد کیلومتری شبیه‌سازی کند تا او به بنی‌اسرائیل دیده خود را تعریف کند. طایفه جنیان متوجه شده‌اند که جبرئیل در حال نزول از زیر عرش به‌طرف سیاره زمین است و او را تعقیب کرده‌اند و از طرفی گروهی از طایفه جنیان با بابلی‌ها رفت‌وآمد و رابطه‌ای داشته‌اند؛ چون خداوند می‌فرماید:

 وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿۶﴾ جن

به باور ما طایفه جنیان جرئت و جسارت پیدا کرده‌اند که به شدیدالقوی نزدیک و به‌گونه‌ای استراق سمع کنند و بتوانند بفهمند که جریان از چه قرار است (فلزی براق، بشقاب پرنده). یعنی روح‌الامین قصد انجام چه کاری را دارد. به طور مثال می‌خواهد یک بلا و مصیبت طبیعی و آسمانی نازل کند. وحی از طرف خدا دارد. نبوتی در حال شکل‌گیری است و هزاران سؤال دیگر و ... طبیعی است که شدیدالقوی تحمل نکرده و خیلی سریع با آنها درگیر شده و صحنه‌های درگیری نیز در این حکایت کاملاً واضح و روشن است. یعنی در ابتدا جبرئیل همانند یک گردباد یا طوفانعظیم از شمال در حال نزدیک‌شدن بوده که تعدادی بشقاب‌پرنده با سرنشینان جن به‌طرف او نزدیک شده‌اند؛ ولی روح‌القدس اجازه و اختیار درگیری را داشته و نتیجه آن سرخ‌شدن هوا و دیده‌شدن چیزهایی مثل جرقه زغال بوده است (مشعل روشن، برق می‌جهید). یعنی جبرئیل با ایجاد حرارت بسیار زیاد در بدنه بشقاب پرندها باعث تبخیر و آتش‌گرفتن آلیاژ بدنه آنها در جو زمین شده است. یعنی هیچ آثاری از آنها به زمین سقوط نکرده است تا به دست حزقیال و ... بی افتد. مشاهدات حکایت از دمایی نزدیک به ۱۰۰۰۰ درجه در اتمسفر زمین را دارد که حتی جسد طایفه جنیان نیز بخار شده است. ولی طایفه جنیان تسلیم نشده و با ابزارهای کنترل از راه دور سعی در درگیری فیزیکی با او را داشته‌اند که به‌صورت حلقه‌های تودرتو مشاهده شده است که آنها نیز ذوب و تبخیر شده‌اند و بعد از اینکه رفع مزاحمت شده است، جبرئیل توانسته است صحنه باشکوه عرش سواری الله در روز قیامت را در مقیاس کوچک شبیه‌سازی و به بنی‌اسرائیل نشان دهد؛ چون بنی‌اسرائیل سابقه این‌گونه درخواست‌ها را از الله داشته‌اند.

وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۴۳﴾ اعراف

وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا ﴿۱۵۴﴾ نسا

و اختيار كرد موسی قومش را هفتاد مردی برای ميقات ( ملاقات ) ما ، پس هنگامی كه گرفت ايشان را لرزه ( زمين لرزه ، زلزله ) ، گفت سرورم ، اگر می خواستی نابود می كردی ايشان را از قبل ( پيش از اين ) و [همچنين] مرا ، آيا هلاك ميكنی ما را به [سبب] آنچه كه عمل كرد سفيهان از ما ، كه آن [نيست] مكر فتنه ( آزمايش ) تو [كه] گمراه می كنی به آن كسی را كه می خواهی و راهنمايی می كنی كسی را كه می خواهی ، تو ولی ( سرپرست ، دوست ) مايی ، پس بيامرز برای ما و رحم كن ما را و تو بهترين آمرزش كنندگانی 155 اعراف

و زمانی كه بلند كرديم كوه را بالای سرشان ، گويا بدرستی آن بود همانند سايه اندازی و گمان كردند كه بدرستی آن فرود آينده ای به ايشان [است] ، [گفتيم] بگيريد آنچه را كه داديم شما را به قوتی و ياد كنيد آنچه را كه در آن است ، باشد برای شما كه تقوی ( پرهيزگاری ) كنيد 171 اعراف

شاید قوم حزقیال نیز درخواست رویت خدا و عرش سواری او را داشته اند. به باور ما طایفه جنیان در ابتدا چنین تصور کرده‌اند که روح‌القدس قصد انهدام و انقراض تمدن بابل را دارد و چون بابلیان با طایفه جنیان رابطه نزدیک و صمیمی داشته‌اند، منظور آنها دفاع از نابودی تمدن بابل بوده است، که تلفات و خسارت بسیار سنگینی را نیز پرداخته‌اند. به‌هرحال آنها با یک بلیت دو نمایش را دیده‌اند. نمایش اول درگیری ملائکه با طایفه جن و نمایش دوم عرش سواری الله. در حقیقت زمانی که الله یأجوج‌ومأجوج یا سایر ملائکه را برای کشتار و نابودی تمدن‌های بشری ارسال می‌کند، انسان‌ها در خواب غفلت هستند و اصلاً متوجه قضیه نمی‌شوند؛ ولی طایفه جنیان هشیار هستند و خیلی سریع متوجه شده، اگر توانستند فرار می‌کنند و اگر مجال فرار نداشته باشند، جرئت و جسارت درگیری با ملائکه را دارند ، هرچند که موفق هم نشوند؛ ولی سعی و تلاش خود را برای جلوگیری از نابودی و انقراض خودشان می‌کنند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ﴿۱﴾
مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ﴿۲﴾
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿۳﴾
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ﴿۴﴾
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى ﴿۵﴾
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ﴿۶﴾
وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ﴿۷﴾
ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى ﴿۸﴾
فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى ﴿۹﴾
فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى ﴿۱۰﴾
مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ﴿۱۱﴾
أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى ﴿۱۲﴾
وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى ﴿۱۳﴾
... نجم

خود محمد نیز شاهد این‌گونه صحنه‌هایی بوده است.

وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا ﴿۱۹﴾ جن

این یک فاجعه است که انسان‌ها موجودات بسیار ضعیف، پست و حقیری هستند؛ چون یک گروهک جنیان کمتر از تعداد انگشتان دست، می‌توانند کل صنایع و تأسیسات هوافضای انسانی را در عرض چند ساعت تخریب و نابود کنند، چه برسد به اینکه ملائکه یا یأجوج‌ومأجوج نازل شوند. آنها متخصص تبدیل اتوبان آسفالته به جاده خاکی و سرویس و ... هستند.

۲۵۰۰ سال پیش، قوم بنی‌اسرائیل توان درک و فهم دیده‌های حزقیال را نداشته و با خود چنین گفته‌اند که حزقیال دچار توهم و در بهترین حالت ممکن، کلاً خواب یا رؤیا دیده است و در بدترین حالت، دچار جنون و سفاهت شده است و اصل مطالب او را با مغز فندقی خود ویرایش و اصلاح نموده‌اند. چون ابلیس یک ویرایشگر نیتیو یا بومی است که تخصص اصلی او بومی‌سازی مطالب و مشاهدات طبق مذاق و ذائقه عمومی است (تبدیل پیتزا ایتالیایی به پیتزا قورمه سبزی، تبدیل کرکس استخوان‌خوار به سیمرغ و هما).

 

 

حیوط یا خیوط (عبری: חַיּוֹת) به معنی موجودات زنده (از ریشه حی) گروهی از فرشتگان هستند که توصیف آن‌ها در رؤیای حزقیال نبی در کتاب حزقیال از عهد عتیق آمده است. به این موجودات در نوشته‌های عرفان مرکابا و در مکاشفه یوحنا اشاره شده است.

این فرشتگان حمل‌کننده عرش خداوند و زمین هستند. در دیدگاه یهودی در ترتیب فرشتگان در یهودیت معمولاً این فرشتگان بالاترین رده را دارند. در مسیحیت گاهی چروبیم و حیوط یکسان فرض می‌شوند. در هر دو دیدگاه مسیحی و یهودی حیوط با عرش خداوند در ارتباط هستند.

وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ ﴿۱۷﴾ حاقه

وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۷۵﴾ زمر

ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ ﴿۲۰﴾

مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ ﴿۲۱﴾ تکویر

ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ ﴿۱۵﴾ بروج

الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا ﴿۵۹﴾ فرقان

رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ ﴿۱۵﴾ غافر

الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ﴿۷﴾ غافر

وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا ﴿۲۲﴾ فجر

 

اما نظر قطعی ما چیست؟

يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿۳۸﴾ نبا

اصل موضوع یک نوع نمایش قدرت یا قدرت‌نمایی بین الله و ملائکه ازیک‌طرف و طرف دیگر بابلیان و طایفه جنیان متحد بوده است. بابلی‌ها و طایفه جنیان هر چه در توان و گرده خود داشته‌اند با تمام ابزارهای جنگی خود به میدان آورده و برای حزقیال رجزخوانی کرده‌اند و تک‌وتنها شدیدالقوی به فرمان الله نازل شده و روکم‌کنی بزرگی کرده است. نه‌تنها آیه ۳۸ نبا را که در تورات هم بوده است در مقیاس خیلی‌خیلی کوچک (میکرو) به اجرا و نمایش گذاشته است؛ بلکه کل طایفه جن و بابلیان را شکست داده و متواری کرده است. منتها بعداً بابلی‌ها عقده شکست خود را سر بنی‌اسرائیل خالی کرده‌اند. این نمایش آخرالزمانی برای طایفه جنیان نیز اجرا شده تا به خودشان مغرور نشده و درس عبرتی باشد برای آیندگانشان که گفته‌های کتاب خدا موبه‌مو اجرا و عملی خواهد شد. کلیات و جزئیات دقیق این واقعه به‌نوعی توسط بابلیان مغرور و راهبان بنی‌اسرائیل سانسور شده و مطالبی تغییر و تحریف شده جایگزین آن شده است که به‌مرورزمان نیز تبدیل به‌نوعی داستان شبانه عرفانی شده است.

یعنی یک واقعیت فیزیکی و روی داده و محقق شده را تبدیل به یک خواب و رؤیا کرده‌اند. در اسلام هم همین‌طور است؛ یعنی عارفان و فلاسفه بی‌سواد سعی دارند برخورد نزدیک از نوع سوم محمد را با ملائکه و طایفه جنیان یا سفر معراج او را تبدیل به رؤیاهای صادقانه او کنند. این مشکل از اینجا ناشی می‌شود که توله‌های آدم چیزی در مایه مرغ عشق و عاشق عشق‌بازی و جفت‌گیری و فرزندآوری هستند و آن‌قدر فهم و شعور ندارند که بتوانند این‌جور چیزها را درک و تجزیه‌وتحلیل کنند. ملائکه و طایفه جنیان اگر اقدام به درگیری با توله‌های آدم کنند، همه آنها مرغ پرکنده می‌شوند، آن هم با تمامی اسباب‌بازی‌های مسخره‌ای که ساخته‌اند و به آن می‌بالند. در میان کل طایفه جن فقط ابلیس این‌قدر احمق آفریده شده است که آن هم نصیب شراکت با آدم شده است. بقیه آنها این‌طوری نیستند، واقعاً می‌دانند خدا و ملائکه چیست و به خود جرئت و جسارت شنود و درگیری فیزیکی هم می‌دهند، چه برسد به حمله به سگ‌توله‌های مشترک آدم و ابلیس. کیهان جولانگاه ملائکه و طایفه جن است؛ ولی اولاد آدم مثل مدفوع الاغ به سیاره زمین و یا طاغوت چسبیده‌اند.

 

واقعاً این‌چنین چالش‌ها و مشکلاتی در زمان نبوت محمد رسول‌الله و امامت علی علیه‌السلام بوده است. ولی آنها خدا، ملائکه و طایفه جنیان و شیاطین را به‌خوبی شناخته و درک کرده بوده‌اند. در زمان امامت علی این بحث‌ها و منازعات و چالش‌ها وجود داشته و خیلی سریع با یکدیگر درگیر می‌شدند و صدها جنازه از میدان نبرد خارج می‌شد و برای اینکه علی را محکوم کنند به او یادآوری می‌کردند که کشته‌شدگان حافظان قرآن و حدیث، صحابه رسول و همگی مسلمان بوده‌اند. او هم در جواب می‌گفت عده‌ای از آنها اعلام خلافت رسول کرده بودند و جایگاه مسیح را سرقت کرده بودند. عده‌ای از آنها اعلام ولایت و خلافت خود الله را کرده بودند. من خودم جرئت و جسارت ندارم که اعلام ولایت و خلافت کنم. عده‌ای از آنها یهودی و نصرانی رنگ عوض کرده بودند. عده‌ای از آنها به دنبال جعل حدیث و گمراه‌کردن راه درست و مستقیم بودند. عده‌ای به دنبال طاغوت پرستی و کسب قدرت و ثروت بودند. عده‌ای دیگر شیطان‌پرست و حلقه باز و عارف بودند. عده‌ای دیگر به دنبال مهدی و دوبل محمد یعنی ضد مسیح یا مسیح ستیز بودند. عده‌ای دیگر کتاب قرآن را با کتاب سحر و جادو یا رمالی اشتباه گرفته بودند. در نهایت اینکه آنها حافظ قرآن و حدیث، اصحاب پیامبر و مسلمان نبودند؛ بلکه حرام‌زادگان ابلیس بودند. آنها را بدهید سگ‌ها و کفتارها بخورند چون نفهمیدند علم و دانش کتاب قرآن چیست. ابلیس یک جن بدوی پابرهنه و غارنشین بود که با اینها در اولاد و اموال شریک شد و همه آنها برای پرشدن در جهنم آفریده شده‌اند و هیچ خاصیت دیگری هم ندارند. اگر کشته شدند به درک واصل شدند به‌طرف اسفل‌السافلین. خوب کاری کردم به شما چه مربوط. اگر هستند بازهم می‌کشم. از کشتن هم خسته نمی‌شوم فقط دنبال بهانه و میدان نبرد هستم. او همیشه می‌گفت که من و محمد به عمویمان ابوجهل یا ابی لهب رحم نکردیم. وقتی چهره ابلیس را در سیمای او دیدیم، دست‌وپا و گردن او را قطع کردیم، چه برسد به شما که انگشت کوچک او هم نمی‌شوید. این مهدی یا دوبل محمد هم محصول کارخانه ما نیست، شاید از صلب فرزندان ابوجهل باشد؛ چون کارخانه ما ضد مسیح تولید نمی‌کند؛ بلکه ما پیرو و شیعه مسیح تعلیم‌وتربیت و پرورش می‌دهیم.

 

 

به نام خداوندِ رحم كنندهِ ( بخشنده ، گذشت كننده )  مهربان ( با شفقت ، با عاطفه )

  1. بگو وحی شد به سويم كه بدرستی گوش فرا داد نفری ( تنی ، گروهی ، عده ای ) از جن ، پس گفتند ما شنيديم قرآنی ( قرائت شده ای ) عجيبی ( شگفت آوری ) را

  2. هدايت ميكند به جانب رشد ( لغايت و كمال ، هشياری و آگاهی ، هدايت ) ، پس ايمان آورديم به آن و هرگز شريك نمی كنيم به سرورمان احدی ( فردی ، شخصی ، كسی ، چيزی ) را

  3. و بدرستی متعالی ( بلند پايه و مرتبه ) است  بزرگی ( عظمت ) سرور ما [كه] اتخاذ نكرد هم نشينی ( همدم و همسری ) و نه فرزندی  را

  4. و بدرستی ميگفت سفيه ما برای خداوند افترايی ( سخن دور از حق و مبالغه ای ، گزافه ای ، ياوه ای ) را

  5. و ما گمان كرديم كه هرگز نميگويد انس و جن برای خداوند دروغی را

  6. و بدرستی بود مردانی از انس ( انسان ) ، پناه ميبردند ( پناهنده ميشدند ) به مردانی از جن ، پس افزودند ايشان را نادانی ( احمقی ، بدی ، ظلم ، گناه ، طغيان ، گمراهی )

  7. و بدرستی ايشان گمان كردند همچنان كه گمان كرديد شما ، كه هرگز مبعوث ( برانگيخته ، زنده ) نمی كند خداوند احدی ( شخصی و موجودی ، كسی ) را

  8. و ما حتما لمس ( احساس ، درك ) كرديم آسمان را ، پس دريافتيم آن را پر شده ( مملو ) [از] حراست كننده ای ( نگهبانی )  شديدی ( محكم و با قدرتی ) و شهابهايی

  9. و ما می نشستيم در آن ( آسمان ) ، نشيمنگاه‌هايی را برای گوش كردن ( استراق سمع ، جاسوسي ) ، پس كسی كه ميشنود ، الان ( اينك ، بدون درنگ ) درميابد ( می آيد ) برای او شهابی منتظری ( آماده و در دام و كمينی )

  10. و ما خبر ( آگاهی ) نداريم  كه آيا شری ( بدی ) خواسته شده به كسی كه در زمين است يا خواست ( اراده ) كرد به ايشان سرورشان رشدی ( لغايت و كمالی ، هشياری و آگاهی ، هدايتی ) را  

  11. و ما ، از ما صالحان ( اصلاح گران ) [است] و از ما غير آن ، هستيم طريقت ( راههای ) پاره پاره ای ( گوناگون ، جدا جدا ، فرقه فرقه ای )

  12. و ما گمان كرديم كه هرگز عاجز نمی توانيم كرد خداوند را در زمين و هرگز نمی توانيم عاجز كنيم او را [به] فراری

  13. و ما آنگاه كه شنيديم هدايت را ، ايمان آورديم به او ، پس كسی كه ايمان می آورد به سرورش ، پس نمی ترسد تنزلی ( كاهش و كاستی ) و نه نادانی ( احمقی ، بدی ، ظلم ، گناه ، طغيان ) را

  14. و ما ، از ما مسلمانان ( تسليم شدگان ) و از ما ستمگران ( جابران ) [است] ، پس آن كس كه اسلام آورد ( تسليم و سلامت و مسلمان شد ) پس آنها سزاوار ( شايسته ) ميباشند رشدی ( لغايت و كمالی ، هشياری و آگاهی ) را

  15. و اما جابران ، پس باشند برای جهنم هيزمی ( آتش افروزی )

  16. و اگر استقامت ( پايداری ) می كردند بر طريقت ( راه و سيرت و سلوك خداوند ) ، حتما می نوشانيديم ايشان را آبی گوارايی ( بسياری ، فراوانی ، سعادت ) را

  17. برای اينكه بيازماييم ايشان را در آن و كسی كه اعراض ( خودداری ) ميكند از ذكر ( ياد ) سرورش ، در ميپويد او را عذابی دشواری ( سربالايی )

  18. و بدرستی مساجد ( سجده گاه ها ) برای خداوند است ، پس دعا ( صدا ) نكنيد همراه با خداوند احدی ( شخصی ، كسی ، موجودی ) را

  19. و بدرستی او آنگاه كه بلند شد بنده ( عبد ) خداوند  [تا] دعا كند ( بخواند ) او را ( نماز بخواند ) [منظور محمد رسول الله]، نزديك بودند كه باشند برای او روی هم ريخته ای ( طبقه طبقه فرو ريخته ای )

  20. بگو جز اين نيست كه دعا ( ندا ) ميكنم سرورم را و شريك نميگيرم به او احدی ( شخصی ، كسی ) را

  21. بگو همانا من مالك نيستم برای شما ضرری و نه  رشدی را ( سودی ، لغايت و كمالی ، هشياری و آگاهی را )

  22. بگو بدرستی من ،، هرگز پناه نميدهد مرا از خداوند احدی ( شخصی ، كسی ) و هرگز نيابم از غير او پناهگاهی را

  23. مگر ( بجز ) ابلاغی از [جانب] خداوند و رسالات ( پيام رسانی های ) او و كسی كه عصيان ميكند خداوند و رسولش را ، پس بدرستی برای او آتش جهنم [است] ، جاودانان در آن هميشگی [هستند]

  24. تا زمانی كه به بينند آنچه را كه وعده داده ميشوند ، پس به زودی ميدانند چه كسی ضعيفتر ياوری و اندك تر عددی ( تعدادی ، نفراتی ) [است]

  25. بگو  آگاه ( با خبر ) [نيستم] آيا نزديكی است آنچه را كه وعده ميشويد يا قرار ميدهد برای او سرورم تاخيری ( مدتی ، غايتی ، سر آمدی ) را

  26. دانای غيب ( نهان ، نديده و نشنيده ) [است] پس ظاهر ( مشخص ) نمی كند برای ناپيدايش احدی ( كسی ، شخصی ) را

  27. مگر  كسی را كه راضی شد از فرستاده ای ، پس بدرستی او درميپوياند ( روانه ميكند ) از پيش رويش و از پشت سرش منتظری ( كمين و مراقبی ، نگهبانی ) را

  28. برای اينكه بداند كه ابلاغ كرده اند رسالات ( پيامبری های ) سرورشان را و احاطه كرد به آنچه كه در نزد ايشان است و حساب كرد ( شمرد ) هر ( تمام ) چيزی را عددی ( به شماره و تعداد مشخصی )

 

در گذشته اگر دو یا چند نژاد، قوم، قبیله، گروه، حزب، عقیده، مکتب، دین، مذهب و ... با هم اختلاف پیدا می‌کردند، برای هم رجزخوانی می‌کردند و جا و مکانی برای جنگ و نبرد مشخص و تعیین کرده و با سلاح سرد به جان هم می‌افتادند و شمشیر مابین آنها حکم می‌کرد که حق کیست و باطل چیست. الله، ملائکه، انبیا و صالحان نیز عاشق جنگ و خونریزی یا کشتن و کشته‌شدن بودند. اما شیاطین بعداً قانون نوشتند و جر زدند که هر طرف به قدرت و ثروت رسید، حاکم است و دیگران تسلیم و حق نبرد و جنگ با آنها را ندارند که اگر کردند، متخلف و قانون‌شکن و محارب و ... هستند. عقیده و باور و دین آن است که انسان بهای آن را با جان و مال خود پرداخت کند، نه پشت طلسم نوشته شده توسط ابلیس پنهان و مخفی شود، همچون سگ ترسویی که مرگ و شکست را به چشم خود می‌بیند و می‌لرزد.

چندین بار طایفه جنیان با هم دستی توله‌های آدم تصمیم گرفتند که انبیا را دزدیده و به خیال خودشان گروگان‌گیری کنند. در چندمتری آنها جبرئیل اسباب و وسایل آنها را پودر می‌کرد و مثل اکلیل به سروصورت انبیا می‌پاشید و هیکل آنها متالایز و نقره‌ای می‌شد. بعداً که به پیروان خود تعریف می‌کردند، تمسخر شده و می‌گفتند نبی رؤیای صادقانه دیده است یا خرد و شعور خود را ازدست‌داده و مجنون شده است. عرفان کابالا را ادامه دهید و حلقه بازی کنید. انبیا باید قربانی آتش‌گرفتنی یا سوختنی بیاورند تا باور کنیم.

 

 

محمدرضا طباطبايی ۱۴۰۱/۱۱/۲۹

https://www.ki2100.com