Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب |  پروژه‌ها  | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

home

 

22-04-2024

 

آزادی و دمکراسی در اسلام

 

به باور ما در خلقت الله متعال، ابلیس جن اولین نماد و مظهر آزادی و دمکراسی یا حق انتخاب سرنوشت است. چرا که از فرمان سجده به آدم امتناع و خودداری کرده و از خداوند درخواست نموده تا به او فرصت، اختیارات و توانایی‌هایی داده شود تا آدم، زوجه و اولادش را به گمراهی و شقاوت برساند. دومین نماد و مظهر، خود آدم و زوجه‌اش است که از درخت ممنوعه یا زقوم تناول کرده‌اند. سومین نماد و مظهر، قابیل است که برادرش هابیل را به قتل رسانده است. بعدها اولاد مشترک آدم و ابلیس اقدام به کفر، نفاق، بت‌پرستی، نافرمانی و شرک نموده‌اند و انبیا را دستگیر، شکنجه و به قتل رسانده و کتب آسمانی و دین خدا را تحریف نموده‌اند. زنا، همجنس‌گرایی، قمار، ربا، شراب‌خواری، لهوولعب، دزدی، سرقت، دروغ، اختلاس، رشوه، شکنجه، سقط جنین، فرزندکشی، ازدواج سفید، مطربی و رقص و آواز، بی‌حجابی، تجاوز، کلاه برداری و هزار و یک گناه و جرم دیگر را مرتکب شده‌اند. اینها بیانگر این واقعیت است که حقیقتاً در خلقت و دین خدا آزادی و دمکراسی وجود دارد. چرا که تحقق‌یافته و عملی شده است و ابلیس و آدم و اولاد مشترکشان آزادند بدون قیدوبند هر غلطی که دلشان خواست انجام دهند. حتی اقدام به مصلوب کردن مسیح رسول‌الله که ندانسته جبرئیل یا روح‌القدس را به صلیب کشیده‌اند.

اما اینک این سؤال بسیار مهم مطرح می‌شود که دعوا و منازعه بر سر آزادی و دمکراسی برای چیست؟

دلیل آن این است که آزادی و دمکراسی یک میدان گشاده و بدون دروپیکر و محدودیت است و تنها کسانی می‌توانند در این میدان جولان داده و از آن بهره‌مند شوند که اولاً قدرت و توان انجام آن را داشته باشند و ثانیاً ثروت و امکانات پرداخت بهای آن را داشته باشند. کسانی که بی قدرت بوده و از توان مالی برخوردار نباشند، هرگز نمی‌توانند از آن بهره‌مند شوند. در حقیقت آزادی و دمکراسی یک پوشه و یا پرونده سفید و خالی است که در دست هرکسی باشد، یک آزادی برای خودش و هزار و یک ممنوعیت و محرومیت برای سایرین می‌نویسد. دعوی بر سر آزادی و دمکراسی همان دعوی بر سر طاغوت است وگرنه انسان عاقل خودش را همانند ابلیس و آدم و اولادشان به هلاکت و فلاکت نمی‌اندازد و خودش را تابع قوانین صحیح و درست الله می‌داند نه قوانین تحریف شده و نوشته خود و دیگران. اینک اگر آزادی و دمکراسی باشد و کسانی به دلیل نداشتن قدرت و ثروت نتوانند از آن بهره‌مند شوند و بدتر از همه اینکه خودشان و اطرافیانشان مورداستفاده یا سوءاستفاده دیگران آزاد قرار گیرند، به‌یقین با آزادی و دمکراسی به ستیزه و مبارزه برخواهند خواست و همچنین است اگر صاحبان قدرت و ثروت خودشان را آزاد و دمکرات بدانند و مانع انتفاع سایرین دربند از آزادی شوند. در حقیقت کسب آزادی و دمکراسی و یا منع آن برای سایرین، یک دور باطل عقلانی برای اولاد آدم است که بعد از گذشت مدت‌زمان کوتاهی به سر جای اول خودش بر می‌گردد و هیچ جای دنیا برای فقرای ناتوان، آزادی وجود ندارد؛ ولی همه جای دنیا برای ثروتمندان پرنفوذ و قدرتمند آزادی مطلق و نامحدود وجود دارد.

بهتر است که آزادی و دمکراسی بهانه‌ای برای ستیزه و مبارزه نباشد و اگر باشد، تعریف و مشخص شده باشد و بهترین بهانه برای منازعه، همان ثروت و قدرت است که مورد قبول، توافق و درک همگان است. به‌قول‌معروف اگر پول داشته باشی، وسط جهنم بهشت است و اگر نداشته باشی، وسط بهشت جهنم است.

ورود به بحث آزادی عمل ممکن است در اکثر موارد فرجام خوشی نداشته باشد. به طور مثال ممکن است کسانی ادعا کنند که ما از نسل انسان‌های بدوی هستیم و حق داریم عده‌ای را بازداشت، شکنجه و بعد از تجاوز و قتل، بخوریم و استخوان‌هایش را به کوه افکنیم تا خوراک حیوانات لاشه خوار شود. یا هم اینک در غرب نمی‌توان از مجازات اعدام استفاده کرد؛ چون جانورشناسان، قضات را متقاعد نموده‌اند که این‌گونه رفتارهای در ظاهراً مجرمانه، برای یک انتر درختی تکامل‌یافته کاملاً طبیعی است و چون محیط حیات‌وحش پیرامون ما دگرگون شده و مکانی جهت آزادسازی آنها نداریم، تنها کار ممکن زندانی و در قفس کردن آنهاست و چه‌بسا در آینده برای آنها محیط طبیعی بازسازی و به‌دوراز جوامع بشری رهاسازی شوند. حتی با ظهور جهش ژنتیکی و دگرگونی ژنوم انسانی، اکثریت افراد جامعه به این نتیجه واحد برسند که تغییر خصوصیات و رفتارهای انسانی کلاً اشتباه بوده است و می‌بایست به همان اعمال تجاوز، قتل و همنوع خواری مبادرت کنند. چرا که اولاً مشکل سوءتغذیه و کمبود منابع غذای حل می‌شود ثانیاً جلوی رشد جمعیت گرفته می‌شود و ثالثاً انسان‌های ضعیف، بیمار و پیر از بین رفته و گونه انسان اصلاح ژنتیک می‌شود و می‌تواند باقدرت و توان بیشتری با عوامل بیماری‌زا و بلایای طبیعی مواجهه کند. به‌هرحال خروج از محدودیت‌های دینی اسلام و دخول به مبحث آزادی رفتار می‌تواند شروع یک تراژدی و فاجعه بزرگ انسانی را در آینده رقم بزند؛ چون هیچ کسی بدون داشتن منطق شناخته شده و صحیحی و صرفاً با استفاده از یک نوع تفکر و مکتب خودساخته نمی‌تواند برای سایرین صلب آزادی و ایجاد محدودیت کند چه برسد به تعریف و شناساندن و رواج آزادی.

آزادی یک واژه بسیار عام و صدالبته حربه و دست آویز خود ابلیس است که از اعمال خیلی ابتدایی و در ظاهر ساده و خوش‌آیند شروع شده و در نهایت به بدترین جنایات و ستم‌های ممکن در حق خود و دیگران ختم می‌شود.

یکی از جنجالی‌ترین بحث‌های داغ در کشورهای اسلامی و ایران بعد از انقلاب 57، بحث آزادی روابط جنسی است. دو کشور ژاپن و تایلند بیشترین آزادی روابط جنسی را در آسیا دارند و این نمودارهای رشد جمعیت آنهاست.

 

و این نمودار رشد جمعیت در ایران و عراق و ... است که آزادی روابط جنسی در آنها تابو محسوب می‌شود و اصلاً نمی‌توان در مورد آنها سخن گفت؛ چون گناهی نابخشودنی و جرم تلقی می‌شود.

 

این نمودارها نشان می‌دهد هرچند که آزادی روابط جنسی حتی تجاوز در جوامع بدوی باعث رشد جمعیت آنها بوده است؛ ولی آزادی روابط جنسی در جوامع متمدن شده برعکس عمل می‌کند و می‌تواند باعث کاهش رشد جمعیت حتی منفی شدن روند آن شود که نتیجه نهایی آن انقراض دسته‌جمعی است. یعنی اگر نمودار رشد اقتصادی قبل از انقلاب ایران برای جهانیان چالش‌برانگیز و باعث‌وبانی نگرانی شدید بود، هم اینک نمودار رشد جمعیت در کشورهای مسلمان‌نشین مخصوصاً ایران باعث وحشت و دلهره آنها شده است. گویا مسلمانان و پارسیان باقی ماندنی و غیر از آنها رفتنی شده‌اند. اگر آنها قبلاً موفق به ویرانی اقتصاد کشور ایران شدند، این بار موفق به کاهش جمعیت در آن خواهند شد.

در حقیقت هیچ کسی با هیچ نوع طرز فکر و باور یا مکتبی نمی‌تواند آزادی را تعریف و ارائه کند؛ چون آن دیگر آزادی محسوب نمی‌شود؛ بلکه مایه محدودیت و آزار و اذیت سایرین است. قوانین الله در اسلام همچون سد مستحکمی است که اگر شخص یا گروهی گوشه‌ای از آن را تخریب کنند، سایرین کل آن را تخریب و همه را سیل در هم می‌کوبد و آب همه را با خود می‌برد و عجبا که خود حاکمان مسلمان، این تخریب را به نفع خود و اطرافیان شروع کرده‌اند.

یکی دیگر از جنجالی‌ترین بحث‌های داغ در کشورهای اسلامی و ایران بعد از انقلاب 57، حتی در بعضی جوامع و محلات یهودی‌نشین در خود اسرائیل، بحث بی‌حجابی و یا شناکردن بانوان در استخرهای عمومی و مختلط یا کنار دریا و ... است که مدافعان حقوق زنان به آنها توصیه می‌کنند که چشمانشان را به این‌گونه صحنه‌ها به بندند و یا اینکه اصلاً نگاه نکنند تا مباد مرتکب گناه شرعی و یا دچار آزار و اذیت روحی و مذهبی شوند. خوب مخاطبین این توصیه هم می‌توانند اگزوز وسایل نقلیه خود را پیاده کنند و یا شب و روز با صدای بلند اذان بگویند یا اینکه مبادرت به تلاوت قرآن یا مزامیر کنند و به مخالفین خود توصیه کنند که یا گوش نکنند یا اینکه گوش‌هایشان را به بندند. بحث در مورد آزادی و تعریف آن به جایی ختم نمی‌شود؛ چون پایه منطقی و عقلانی ندارد و اگر داشته باشد در اختیار ابلیس و برای اختلاف پراکنی و مجادله است. آنچه به نتیجه می‌رسد، بحث در مورد دلایل منطقی و علمی قوانین الله در اسلام است که خود مسلمان‌زاده‌ها آنها را مراعات نمی‌کنند. چرا که بحث‌های دیگر باعث بی‌نظمی و آشوب در جوامع مذهبی و دینی می‌شود حتی خود اسرائیل تا ابد و یک روز.

یک مثال دیگر اینکه طرف‌داران بخش بهداشت و سلامت، مصرف دخانیات در اماکن عمومی و وسایل نقلیه عمومی را ممنوع کرده‌اند و این در حالی است که آلودگی ایجاد شده توسط موتورهای درون‌سوز و موتورهای جت میلیارد، میلیارد، میلیارد و ... برابر مصرف دخانیات است و این ایراد وارد است که چرا استفاده از موتورهای درون‌سوز و موتورهای جت در اکوسیستم سیاره زمین ممنوع نمی‌شود؟ آیا این قوانین، ایجاد محدودیت و روا داشتن ستم بر سیگاری‌ها نیست؟ آیا سیگاری‌ها می‌توانند مانع تردد وسایل نقلیه عمومی شوند و برای آن قانون وضع کنند؟

یک مثال دیگر اینکه طرف‌داران بخش بهداشت و سلامت، مصرف مواد مخدر و روان‌گردان‌ها و ... را ممنوع و جرم تلقی کرده‌اند درحالی‌که ضرر و زیان و آسیب و خسارت مالی و جانی مواد غذایی، بهداشتی و دارویی تولید شده با مجوز و تایید خود آنها، میلیاردها میلیارد برابر بیشتر است.

در حقیقت هیچ کسی نمی‌تواند به‌طرف الله تیر پرتاب کند و چوب لای چرخ او بگذارد؛ چون جنگل‌ها را قلم کرده و کنده درختان را به‌طرف خودشان پرتاب می‌کند. زمانی فرعون و هامان را در آب غرق کرد و زمانی دیگر دستان ابوجهل را قطع کرد یا نمرود که لارو مگس گذاشت. اگر دنیا مدرن شده پس مدینه فاضله اروپا می‌بایست به دستان نازی‌ها و هیتلر به آتش کشیده شود. اگر سوسیالیسم، بی‌خدا شده شوروی باید به دستان استالین به خاک و خون کشیده شود و اگر مکاتب و آزادی غربی بهتر از اسلام است همگی آن باید به دست پوتین نابود شود. چون این یک جنگ مابین الله و ابلیس است و ابلیس محکوم به خودسوزی و نابودی است. مکتب ابلیس محکوم به فنا است و هرگز نمی‌تواند بر مکتب الله قالب شود.

اگر سد قوانین الله به هر دلیلی به دست هرکسی، حال خودی یا ناخودی شکسته شود، دیگر کسی حق ندارد در فاصله دورتر، جلوی آن، سد دیگری ساخته و قانون وضع کند و حتی مسیر و جریان سیل آب را تغییر دهد؛ چون خداوند متعال خودش شخصاً آن سدها را تخریب و مسیرهای انحرافی را برطرف می‌کند. چگونه ممکن است قوانین الله با آزادی‌های شیطان نقض شوند و این بار شیطان برای خودش و دیگران قانون بنویسد. هر انسانی خودش قانونمند و آزاد و دمکرات است تا از آزادی خودخوانده و خودخواسته دفاع کند و در مقابل محدودیت‌های دیگران مقاومت و مبارزه کند. به طور مثال دانش‌آموزی جهت خرید سلاح بدل به بازار آزاد مراجعه می‌کند؛ ولی به علت گرانی آن، سلاح جنگی دست‌دوم به او فروخته و تحویل داده می‌شود. زمانی که مدیر یا ناظم مدرسه او را به هزار و یک دلیل توبیخ و مؤاخذه می‌کند، دانش‌آموز برای ترساندن و شوخی اقدام به تیراندازی می‌کند و تعداد بسیار زیادی جنازه بر روی زمین نقش می‌بندد که دیگر چاره‌ای جز فرار و درگیری با پلیس برای او باقی نمی‌ماند که در نهایت خودش نیز کشته شدنی است. اینک آنهای که برای کسب آزادی و یا تقابل با محدودیت‌ها لباس رزم به تن کنند و وارد میدان شوند، مسلماً خود مجلس و سنای شیاطین و خود قانون‌گذار ملعون هم رفتنی به سردخانه بیمارستان و در نهایت قبرستان است. چرا که خودکرده را تدبیر نیست. کسی که اقدام به تخریب سدی کند در میان سیل آب خروشان آن خفه شدنی است و این روال الله در هر زمان و مکانی است.

آزادی سقط جنین خودخواسته

طرف‌داران این آزادی مدعی هستند که مادر مالک جنین خودش بوده و جنین جزو کالبد و اندام یا ارگان زنانه محسوب می‌شود و آزاد است و حق دارد که هر تصمیمی در قبال آن اتخاذ کند. اولاً سیستم گردش خون مادر از جنین جدا است و خون مادر در جنین گردشی ندارد و در جفت از همدیگر جدا و تفکیک می‌شوند. چون گروه خونی متفاوتی دارند و با آسیب‌دیدن جفت و ادغام دو گروه خونی، مرگ جنین و یا مادر و یا هر دو اجتناب‌ناپذیر است. ثانیاً جنین هیچ نقشی در متابولیسم یا بیولوژی مادر ندارد و برعکس. اینها دو موجود متفاوت و تفکیک شده هستند که حتی شاید قابلیت پیوند یا اهدا اعضا با همدیگر را هم نداشته باشند. یعنی جنین همانند سایر اعضا مثل کلیه و کبد هیچ نقش حیاتی برای مادر ندارد که اگر داشت جنین قابلیت سقط نداشت. هیچ مادری نمی‌تواند قلب یا کبد خود را سقط کند که در صورت انجام مردنی است. ثالثاً مادر مالک جنین خود نمی‌باشد؛ بلکه ولی و سرپرست اوست به‌شرط خیرخواهی و مراقبت از آن و زمانی که تصمیم به سقط و حذف فیزیکی آن گرفت، قاتل است و ولایتش باطل است و مرتکب قتل عمد شده است. اما بعضی پزشکان به این نتیجه قطعی می‌رسند که انجام این کار به دلایل موجه پزشکی بلا اشکال و ضروری است. ولی اینکه روانپزشکان و یا جامعه‌شناسان و قانون‌گذاران آن را اخلاقی و آزاد بدانند، جای بحث بسیاری دارد؛ و اینکه مادر مالک جنین خودش بوده و جنین جزو کالبد و اندام یا ارگان زنانه محسوب می‌شود، سخنی به گزافه و دروغ (چرند) است که از زبان انترهای درختی جاری می‌شود. آنها برای سقط جنین می‌بایست به دنبال بهانه‌های منطقی و علمی دیگری باشند. پزشکان ثابت نموده‌اند که سقط جنین خطر مرگ به علت خونریزی و نازایی مادر و سرطان و ... دارد. این بار هم ابلیس احمق به ضرر و زیان خود وارد عمل شد و اقدام به خودسوزی کرد و خوشبختانه ما آزادی خودکشی نداریم البته به‌شرط نداشتن بیماری لاعلاج که آن نوع خودکشی هم آزاد شده است. ابلیس برای نابودی خود و نسلش کفایت کند.

بحث داغ دیگر ازدواج موقت یا صیغه است. سگ سنی‌های روشنفکر و سیاه دل که مدرن و سکولار شده و به‌جای تاکسیدو عربی تاکسیدو فرنگی پوشیده و به فرنگ مهاجرت کرده‌اند و اسلام را با دمکراسی و آزادی مخلوط کرده و معجون سعودی ساخته‌اند و با بودجه غربی‌ها کانال‌های ماهواره‌ای راه انداخته‌اند، به این نوع عقد نکاح رایج در ایران و ... ایراد وارد می‌کنند. از بعد آزادی و دمکراسی غربی، زنان می‌توانند و آزاد هستند که در صنایع سینما و فیلم پورن هنرپیشگی کنند، هرچند که در آنها صحنه‌های تجاوز بازسازی شده باشد. منتها مشاوران حقوقی قبل از ساخت و پخش فیلم، قراردادهای معتبری تنظیم می‌کنند که زنان هنرپیشه در آینده حق طرح شکایت کیفری بر علیه تهیه‌کننده فیلم نداشته باشند. این حقوق‌دانان صیغه را به‌گونه‌ای قرارداد جنسی معتبر شناسایی می‌کنند که جزو آزادی‌های زنان بر مالکیت بدن و اندام‌های خودشان است، مگر اینکه به صیغه شدن جبر و اکراه شده باشند. ولی از بعد قوانین خالص الله در دین اسلام ایرادهای اساسی به صیغه وارد است، من‌جمله محروم شدن زن از قانون ارث و ... موضوع اصلی این است که اگر اسلام با مدرنیته، سکولاریته، آزادی و دمکراسی و سلطنت یا پادشاهی و ... مخلوط شده و درهم‌آمیخته شود (فرقه جدید سعودی) همه چیز مباح می‌شود و مردان سنی مذهب هم می‌توانند همدیگر را صیغه کنند؛ چون دیگر مسلمان محسوب نمی‌شوند؛ بلکه یهودی شده‌اند و قوم لوط هم اجداد نسل بنی‌اسرائیل و اعراب فعلی بود. داخل کردن آزادی و دمکراسی به اسلام همان تحریف کتب آسمانی است که اعراب و اسرائیل مرتکب آن شده اند. هم اینک وکلای غربی در خدمت خاندان سعودی و سگ سنی‌های ساکن در غرب هستند و قراردادهای متعددی ازاین‌قبیل برای آنها تنظیم کرده‌اند که صیغه در نزد آنها هیچ است.

مصرف دخانیات توسط نوجوانان و کودکان موضوعی بسیار نگران‌کننده برای خانواده‌ها و جامعه‌شناسان است. چرا که ممکن است و احتمال دارد به اعتیاد و جرایم اجتماعی و انواع و اقسام بیماری‌ها منجر شود. هرچند که ممکن است خودشان مرتکب جرایم به‌مراتب سنگین‌تری شده باشند. بی‌حجابی توسط دختران و زنان نیز موضوعی بسیار نگران‌کننده برای خانواده‌ها و جامعه‌شناسان مذهبی است. چون ممکن است و احتمال دارد به فحشا و سایر جرایم اجتماعی منجر شود. هرچند که ممکن است خودشان مرتکب خطاها و گناهان به‌مراتب بزرگ‌تری شده باشند. ولی آنچه که مسلم است اینکه با گشایش مقوله و مبحث آزادی در یک جامعه دمکرات، دیگر نمی‌توان برای بی‌حجابی یا مصرف دخانیات و مواد مخدر قانون و محدودیت وضع کرد چرا که قوانین وضع شده صوری و عوام‌فریبانه خواهد بود در جهت ارائه ژستی از روشنفکری و نوع‌دوستی. یعنی در عمل هم مصرف دخانیات و هم اعتیاد برای نوجوانان و کودکان آزاد خواهد بود کمااینکه خیلی از دولت‌ها مجبور شده‌اند که کشت، داشت و برداشت و نگهداری، خریدوفروش و مصرف ماری‌جوانا یا همان علف، بنگ و گل را قانونی و آزاد اعلام کنند که در کنار آن هروئین و کوکائین هم رواج دارد و شخص معتاد از تمامی حقوق قانونی یک شهروند برخوردار است مگر اینکه جرم دیگری مرتکب شده باشد. در قاموس و مکتب آزادی نمی‌توان مصرف الکل و تولید آن توسط فرانسه، اسکاتلند و ... را آزاد و قانونی دانست؛ ولی تولید و پخش مواد مخدر را توسط افغانستان و یا کلمبیا و ... غیرقانونی و جرم تلقی کرد. اینها همگی سوءاستفاده از قانون در ظاهر متمدنانه به نفع خود و ضرر و زیان دیگران است. چون سود تولید و توزیع مواد مخدر و روان‌گردان‌ها نجومی و سرسام‌آور است و به چه حقیقی بعضی کشورها بعض دیگر را از آن منع می‌کنند. آیا این نادیده‌گرفتن و سلب آزادی و حق انتخاب شغل و نوع زندگی دیگران نیست؟

 از همه مهم‌تر آزادی نگهداری و حمل سلاح و مهمات جنگی است. چرا انسان‌ها آزاد نباشند برای کسب آزادی خود و مقابله با محدودیت‌های دیگران مبارزه و ستیزه کنند؟

به طور مثال همه‌گیری کرونا ویروس که باعث شد قوانین و مقررات و محدودیت‌های سفت و سختی وضع و اعمال شوند. اینک اگر این بیماری مرتفع شود تمامی آن قوانین و مقررات و محدودیت‌های سفت‌وسخت لغو و مرتفع خواهد شد و کسی حق ندارد بعضی از آنها را پابرجا نگه داشته و به دیگران اعمال و تحمیل کند.

 

و زمانی كه گرفتيم عهد شما را [كه] نريزيد خونتان را و خارج نكنيد خويشتن ( خودهايتان ) را از ديارتان ( شهرهايتان ) ، سپس اقرار كرديد و شهادت ( گواهی ) ميداديد

سپس شما اينان را ميكشيد خويشتن ( خودهايتان ، همديگر ) را و خارج ميكنيد فرقه ای ( گروهی ) را از خودتان از ديارشان ، هم پشتی ( همدستی ) ميكنيد برايشان ( برعليه ايشان ) به گناه و عدوان ( تعدی ، تجاوز ) و اگر بياورند ( بيايند ) شما را اسيران [جهت آزادی] فديه ( معوض ) ميگيريد ايشان را  و آنست حرام ( ممنوع ) شده ای برايتان اخراجشان ، آيا پس ايمان می آوريد  به بعض كتاب و كفران ( نا باوری )  ميكنيد به بعضی ، پس چيست جزای كسی كه عمل ميكند آن را از شما ، مگر خفتی ( خواری ) در زندگانی دنيا و روز قيامت برگردانده ميشوند به سوی سختترين عذاب و نيست خداوند به غافلی از آنچه كه عمل ميكنيد

ايشان كسانی [هستند] كه خريدند زندگانی دنيا را به آخرت ، پس تخفيف نمی يابد از ايشان عذاب و نه ايشان ياری ميشوند 86 بقره

 

انسان‌ها در گذشته دور آزادی مطلق و نامحدودی داشته‌اند. ولی بعدها قوانین سفت‌وسخت الهی، به‌اصطلاح سلب آزادی و محدودیت زیادی برای انسان‌ها اعمال نموده است. علت آن شراکت ابلیس با آدم در اولاد و اموال است. اینک اگر مسئله خدا، ابلیس و دین مرتفع شود، دیگر کسی حق ندارد بعضی از آن قوانین الهی را قبول و بعض آن را رد کند و به‌اصطلاح روشن فکر کاسه داغ‌تر از آش شده و قوانین خدا را ویرایش یا اصلاح کند. اگر انسان‌ها خدا و انبیا را به‌عنوان خیرخواه خود قبول نداشته باشند، روشنفکر احمق حق ندارد برای انسان‌ها خیرخواهی کرده؛ راه و چاه نشان داده و قانون وضع کرده و برای گروهی سلب آزادی نماید. به‌قول‌معروف یا تمامی قوانین الله یکجا و یا هیچ‌کدام از آنها، ما که قانون نیمه یا نصفه کاره الهی نداریم.

پس وسوسه ( تحريك ) كرد برای آن دو شيطان ، برای اينكه آغاز ( شروع ) كند برای آن دو آنچه را كه پوشيده شده ( مخفی ، در نهان شده ) بود از آن دو از بديها ( خوی زشت ، سيرت بد ، بدی و زشتی و ناپسندی ) آن دو و [ابليس] گفت  نهی نكرد شما دو نفر را سرور شما دو نفر از اين درخت ، مگر آنكه شما دو نفر شويد دو مَلَك يا شما دو نفر شويد از جاودانان

و قسم ( سوگند ) خورد برای آن دو [كه] بدرستی من برای شما دو نفر حتما از خير خواهان ( نصيحت كنندگان ، مشاورين ، دلسوزان ، راستگويان ) [هستم] 21 اعراف

سخن آخر اینکه اگر قوانین الله برای بشر نقض شد، دیگر هیچ روشنفکر دلقک صفت و انتری نمی‌تواند قانون وضع کند که در صورت وضع هم خودش و هم قانونش می‌بایست به آتش کشیده شوند. کسی می‌توان قانون وضع کند که به خدا تکیه کرده است و مرجع و منبعش قرآن باشد. آویزان شده از ابلیس حق قانون‌نویسی ندارد. قانون یا توسط الله و انبیا نوشته می‌شود یا توسط شیاطین. اگر انسان‌ها خیرخواهی و قوانین الله را رد کنند، تاریک یا روشنفکری که ادعای خیرخواهی و قانون‌نویسی کند یقیناً خود ابلیس است و فریب‌خوردگانشان گوسفندان اند.

 

 

 

اخلاقیات، خوب و بد توسط الله برای اولاد آدم تعریف شده است. اگر انسان‌های به‌اصطلاح آزادی‌خواه و روشن فکر قبول نکنند، خودشان دیگر حق ندارند در مورد اخلاقیات، خوب و بد سخن به زبان‌آورند. یعنی غلط بکنند که آنها را تعریف، مشخص و قانونمند کنند.

داستایوفسکی گفت «اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است»

ما می‌گوییم که اگر خدا نباشد، همه چیز باید مجاز شود و در عمل محقق هم می‌شود. یعنی وقتی عده‌ای خدا و انبیا را دور زده و کنار گذاشته‌اند چرا مردم خودشان را در کوره راه و گره کور و بگیروببند روشنفکر دلقک صفت گرفتار کنند. چرا این بار روشنفکر احمق برای آنها اخلاقیات و یا خوب و بد را تعریف کند و قانون بنویسد و انسان‌های آزاد و دمکرات زندگی خود را پای تعاریف آنها به باد دهند. به باور ما انسان آزاد و دمکرات هم اگر برای خود اخلاقیات و خوب و بد (باید نباید) تعریف کند، یک‌جورهایی سر خودش کلاه گذاشته است و از جیب و دخل خود ازدست‌داده یا باخته است. به طور خلاصه اگر خدا نباشد ما دیگر نباید نخواهیم داشت؛ بلکه همه چیز باید است.

به طور مثال شامپانزه‌ها موجودات علف و میوه‌خوار هستند؛ ولی کفاف سوخت‌وساز بدن آنها را نمی‌دهد؛ لذا مجبورند هرازگاهی به میمون‌های کوچک‌تر و ضعیف‌تر حمله کرده و از گوشت آنها تغذیه کنند. اگر خدا نباشد و انسان‌ها با شامپانزه‌ها جد و نیایی مشترکی دارند، چرا حق ندارند به شکار همنوع خود پرداخته و از جسد آنها تغذیه کنند و استخوان‌هایشان را یا در کوه رها کنند و یا در مکان نامعلومی دفن کنند. به باور ما چیز عجیبی نیست؛ چون نتیجه اندیشه و تعامل انسان‌های روشنفکر و آزادی‌خواه و دمکرات است که خداناباور بوده و نه‌تنها به هبوط باوری ندارند؛ بلکه نظریه ناقص داروین را ترویج می‌دهند و خودشان گرفتار و صید می‌شوند. آنها حتی نمی‌توانند به کالبد یا جسد عزیزان خود دسترسی داشته باشند چون خورده شده و هضم شده است.

اگر خدا نباشد اخلاقیات، نیک و بد معنی، مفهوم و تعریف ندارد. اگر خدا نباشد و شامپانزه‌ها مسلح باشند، میمون‌ها محکوم به انقراض هستند؛ چون خودشان چنین خواسته‌اند و کسی هم نمی‌تواند مانع شود؛ چون طرف‌داران محیط‌زیست اجازه مداخله در طبیعت وحشی را نمی‌دهند. داستایوفسکی یک نابغه پیشگو بود؛ چون در روسیه قصابی‌ها گوشت انسان فروختند، آدم‌ها نفهمیدند؛ ولی سگ‌های خانگی متوجه شده و زوزه کشیدند. در ظاهر طرف‌داران و مدافعان حقوق بشر خودشان تا دندان مسلح هستند. زمانش که فرارسید، خدا نمی‌باشد و خوب بلدند که با شامپانزه‌ها و میمون‌هایی مثل خودشان چگونه رفتار کنند. چون آن‌قدر میمون خورده‌اند که کینگ کنک شده‌اند. این است آخر و عاقبت بشریت نادان و جاهل به الله.

 

آزادی و دمکراسی غربی در داخل یک محدودیت منقبض و منبسط‌شونده

زمانی تولید و مصرف الکل در امریکا ممنوع بود؛ ولی بعداً آزاد شد البته با پرداخت مالیات سنگین. زمانی در اروپا مصرف روان‌گردان ممنوع بود؛ ولی اینک مصرف حشیش یا ماری‌جوانا آزاد می‌شود. حتی به‌عنوان داروی اعصاب و روان معرفی می‌شود. ممکن است در آینده مجدداً ممنوع شده یا مواد مخدر و... آزاد شوند. البته با هزار یک منطق، توجیه و بهانه دیگر. سقط‌جنین قتل انسان محسوب می‌شد؛ ولی امروز به‌عنوان حق مالکیت بر بدن و اندام جایز شمرده می‌شود. چیزی به نام آزادی روابط جنسی وجود نداشت؛ ولی اینک جزو آزادی‌های مدنی است؛ ولی بالای ۱۸ سال و زیر ۱۸ سال جرم محسوب می‌شود. در آینده ممکن است آن هم آزاد و مشروع شود. جامعه LGBT حق اظهار وجود نداشت اینک ازدواج هم می‌کنند و ثبت نیز می‌شود. در آینده چه شود خدا می‌داند. افراد متأهل از آزادی جنسی برخوردار نیستند؛ چون زوج یا زوجه می‌تواند دادخواست طلاق داده و طلب کلی خسارت سنگین بکند. زنان و مردان مالک اندام و بدن خود هستند، ولی نمی‌توانند اسناد حقوقی و ثبتی مثل سند مالکیت با حق فروش، اجاره، رهن، سرقفلی، مصالحه و... دریافت یا تنظیم کنند. شاید در آینده ممکن و عملی و قانونی بوده باشد.

اینها ثابت می‌کنند که چیزی به‌عنوان آزادی و دمکراسی مطلق در خود غرب و امریکا هم وجود ندارد؛ چون همیشه داخل یک دایره و محیط محدود شده، تعریف و مجاز می‌شوند. یعنی افراد جامعه هر چه‌قدر هم که آزاد بوده باشند، باز هم با نوعی محدودیت بسته روبرو هستند. با گذر از این محدودیت، مجرم تلقی می‌شوند. این دایره ممکن است گسترده شود و ممکن است در پاره‌ای از موارد و در بعضی از زمان‌ها تنگ و کوچک شود.

ازاین‌رو آزادی که خدا برای انسان در عمل محقق کرده است، مطلق و نامحدود است؛ چون در نهایت محاکمه و کیفر و مجازات دارد؛ ولی آزادی و دمکراسی غربی بسیار محدود و تنگ است؛ چون در نهایت دودمان خودشان را به باد می‌دهد. چون نمی‌توانند کنترلش کرده و مردم را مجازات و کیفر کنند. پس بهتر که نتوانند انجامش دهند. تعریف آزادی خود محدودیت و نقض آزادی است.

 

محمدرضا طباطبايی 24/7/1401

https://www.ki2100.com