Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

home

 

28-04-2024

 

ریشه گمراهی مذاهب ابراهیمی، ابطال سنت و مهدویت

 

رابطه پارسیان با مسیح روح‌الله:

 

به نام خداوندِ رحم کنندهِ (بخشنده، گذشت کننده)  مهربان (با شفقت، باعاطفه)

سوگند ستاره را، زمانی که  فرود آمد (پایین آمد، تمایل کرد، مایل شد، رفت، افتاد، افکنده شد)

گمراه نشد  صاحب (دوست، همنشین، یار و رفیق) شما و فریب نخورد (حقه نخورد، رنگ نشد)

و سخن نمی‌گوید از روی هواوهوس

که آن [نیست] مگر  وحی [که] وحی می‌شود

یاد داد  او را، شدیدالقوی (روح‌القدس یا جبرئیل، بسیار و شدید در نیرو و توان و قدرت)

کاهنان (مغان) باستان به تجربه آموخته بودند که اگر یک یا چند جسم نورانی شبیه ستاره در آسمان شب با سرعت کم و به‌صورت پدیده‌ای بسیار نادر و شگفت‌انگیز، بافاصله زمانی بسیار طولانی و بسیار جلب‌توجه‌کننده، در منطقه‌ای فرود آیند، یا در حال چرخش و گذر و عبور مرور باشند، نشانه رفت آمد و پیداشدن موجودی است با نام فرائیشته (فرشته وحی) یا موجودی فرا انسانی یا فرازمینی که با نبوت و دین و وحی آسمانی در ارتباط است و به دنبال آن مسلماً تغییرات و حوادث بزرگی روی خواهد داد و همواره سعی داشته‌اند که در آن نقش‌آفرینی یا ماجراجویی کنند و در آن نیز سهم و نفع یا سودی داشته باشند و نمی‌توانستند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند. هرچند که اکثر آنها درباری و در خدمت حاکمان و سلاطین وقت بوده‌اند. اولین اقدام آنها آگاهی‌سازی جمعی بود تا در آینده به اسم‌ورسم و شهرت آنها تأثیرگذار باشد و موقعیت اجتماعی آنها را بالا ببرد. یعنی محبوب حاکم و مردم باشند و چه‌بسا آنها را از شر اتفاقات آینده نجات دهند و با مطالعه کتب آسمانی و اخبار و احادیث قبلی و گذشتگان خود و دیگران، خیلی زود متوجه ظهور پیامبری جدید از طرف خداوند می‌شدند و اطلاعات بسیار زیادی نیز در مورد آن داشته‌اند. من‌جمله نام و نام خاندان او و اینکه با کدام قوم و طایفه و یا سرزمینی در ارتباط خواهد بود. به طور مثال کاهنان مصر از تولد موسی رسول‌الله باخبر شده و فرعون مصر، فرمان قتل‌عام تمام تازه‌متولدشدگان پسر را صادر کرده بود. چرا که در کتب منسوب به یوسف رسول‌الله به‌صراحت قید شده بود که پیامبری در میان بنی‌اسرائیل مبعوث خواهد شد که به سلطنت خاندانی از فرعونیان پایان و خاتمه خواهد داد. درست ۹ ماه قبل از تولد عیسی نبی این موضوع به کاهنان مجوس یا پارسیان قدیم آشکار شده و بعد از چند ماه تحقیق و مطالعه، مسیح را با لقب پادشاه یهود یا منجی بنی‌اسرائیل و... متولد یا ساکن شده در سرزمین فلسطین یا بیت‌لحم شناسایی و طی برنامه‌ریزی بسیار دقیقی، تدارک سفر به سرزمین‌های غربی را اندیشیده‌اند و با هدایای گران‌قیمت و نفیس خود، درست چند روز بعد از تولدشان، در کنار و پیشگاه ایشان حاضر بوده‌اند.

 

آیا روح‌الله پادشاه و منجی یهود یا بنی‌اسرائیل است:

و حتماً داده‌ایم موسی را کتاب و دنباله‌رو کردیم بعد او به رسولان و دادیم عیسی پسر مریم را بینات (دلایل آشکار) و تأیید (حمایت، پشتیبانی) کردیم او را به روح‌القدس (جبرئیل) ، آیا پس هر زمان [که] آید شما را رسول به آنچه که خوش نداشت نفس‌هایتان  خود بزرگی کردید، پس فرقه‌ای را تکذیب کردید و فرقه‌ای را مقتول می‌کنید

و گفتند قلب‌هایمان غلاف (در پوشش و پرده‌ای) [است] بلکه لعنت کرد ایشان را خداوند به کفرشان، پس [به‌جز] اندکی ایمان نمی‌آورند پس اندک [هستند] آنچه که (آنان که) ایمان می‌آورند

و زمانی که آمد ایشان را کتابی (انجیل) از نزد خداوند، تصدیق‌کننده‌ای برای آنچه که همراه ایشان [است] (تورات) و [درحالی‌که] از قبل گشایش (پیروزی) می‌خواستند برای کسانی که کفران کرده بودند (رومی‌ها)، پس زمانی که آمد ایشان را آنچه را که شناختند، کفران (بی‌اعتقادی) کردند به آن، پس لعنت (نفرین) خداوند برای کافران (ناسپاسان) [باشد]  ۸۹ بقره

 

در اینکه موسی رسول‌الله به اذن خداوند منجی بنی‌اسرائیل دربند فراعنه بوده و اینکه داوود و سلیمان امیر (فرمانده) و حاکم (داور) یهود بوده‌اند، شکی وجود ندارد. ولی بنی‌اسرائیل با تحریف صحف عهد عتیق مبنی بر اینکه در میان قوم اسرائیل پسری از دختری باکره متولد شده و روح‌الله و نبی‌الله است، دچار اختلاف محاسباتی شده و چنین تصور کردند که وجهه و سیما و صفتی همانند موسی و داوود و سلیمان رسول‌الله برای آنها به ارمغان خواهد داشت. ولی چنین نبود! روح‌الله ۱۸۰ درجه با باورهای آنها در تضاد بود. او متولد و مبعوث شده بود تا به آیین و سنت منحرف شده یهودیت و احکام کتاب تورات تحریف شده و... پایان دهد و در صورت مخالفت قوم اسرائیل با آنها وارد جنگ و مبارزه شود. اما محاسبات و پیش‌بینی پارسیان به‌گونه‌ای دیگر بود:

 

 

سه مغ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

سه مغ، سه مجوس، سه مجوس شرقی، سه شاه، سه پادشاه مقدس و سه فرزانه (یونانی: μάγοι) شخصیت‌های مذهبی به نام‌های کاسپار، ملکیور و بالتازار بودند که بر اساس انجیل متی برای ارج‌نهادن به عیسی به دیدارش شتافتند؛ و برای زادروزش زر، مُر و کندر به ارمغان بردند. متی تنها انجیلی که نام سه مغ در آن ذکر شده، آنها را از شرق معرفی می‌کند که برای پرستش مسیح، پادشاه یهودیان آمده بودند. با اینکه تعداد سه مغ در انجیل مشخص نیست، ولی بر اساس سه هدیه تصور می‌شود که سه نفر بوده‌اند.

در عهد جدید (اناجیل)

بر اساس انجیل متی در عهد جدید، پس از زاده شدن عیسی، سه مرد فرزانه از شرق به دیدار هرود بزرگ آمدند تا دربارهٔ خبر زاده شدن پادشاه یهود از او پرسش کنند، چرا که اختر وی را در شرق دیده بودند. هرود، پیش از آن از کاهنان و کاتبان شنیده بود که کریستوس یا مسیح یهودیان در بیت‌لحم یهودیه زاده می‌شود؛ پس مردان مغ را به بیت‌لحم فرستاد و از آن‌ها خواست که هرگاه آن بچه را یافتند، به وی آگاهی دهند؛ اما سه مجوس بر اساس رؤیایی که دیده بودند، هِرود را آگاه نکردند. اعتبار تاریخی این رویداد مشخص نیست، و هیچ منبع تاریخی نیز به چنین کشتاری اشاره نکرده است. متن آیه مربوط چنین است:

آنگاه، چون مسیح در عصر هرود پادشاه در بیت‌اللحم یهودیه زاده شد، مجوسانی چند از مشرق‌زمین به اورشلیم آمدند و گفتند: «آن مولود کجاست، پادشاه یهود؟ زان که ما ستاره او را در مشرق دیده‌ایم و [اینک] برای پرستش او آمده‌ایم.» هرود پادشاه چون سخن [ایشان] بشنید، [سخت] برآشفت و تمام اورشلیم [نیز] همراه او [به تکاپو افتاد] و آنگاه که جمله کاتبان و کاهنان بزرگ قوم را گرد هم آورد، از آنها پرسید «مسیح باید کجا زاده شود؟» و آنها بدو گفتند: «در بیت‌اللحم یهودیه، چرا که از سوی نبی چنین مکتوب [آمده] است: و تو [ای] بیت‌اللحم در سرزمین یهودا، از دیگر امیران یهودا کوچک‌تر نیستی زیرا که از تو حکمرانی [به ظهور] خواهد آمد و بر قوم من، اسرائیل حکم خواهد راند.»

همچنین در عهد جدید آمده است که یوسف (نجار)، در خواب دید که هِرود قصد کشتن عیسی را دارد و به همین دلیل به مصر (بیت‌لحم) هجرت کرد. همچنین بر اساس انجیل، هِرود تمام نوزادان پسر زیر دو سال را در بیت‌لحم، کشت.

مفهوم

لغت یونانی در انجیل متی μάγος با تلفظ مگُس، از ریشه پارسی به معنی روحانی زرتشتی است. در دین زرتشتی روحانیون توجه خاصی به وضعیت ستاره‌ها داشتند که در آن زمان علم مهمی محسوب می‌شد. این ارتباط آنان با اخترشناسی و علوم خفیه باعث شده است که واژه انگلیسی Magic به معنی سحر استفاده شود. با اینکه استفاده از سحر در دین زرتشتی بسیار مذموم است. این لغت در کتاب اعمال رسولان معمولاً به‌عنوان ساحر ترجمه می‌شود و در مورد شمعون مجوسی نیز استفاده شده است. بعضی ترجمه‌های کتاب مقدس سه مغ را به‌عنوان سه اخترشناس ترجمه کرده‌اند.

نام‌ها

در مسیحیت غربی این سه مغ به‌عنوان قدیس شناخته می‌شوند و نام‌های زیر را دارند:

مِلکیور، دانشمند پارسی کاسپار، دانشمند هندی بالتازار، دانشمند عربی (یمن) مسیحیان سوریه نام‌های سه مغ را سه نام لاروانداد، گوشناساف و هرمیزداز می‌دانند. این نام‌ها که بیشتر به نام‌های پارسی شبیه هستند احتمال صحت بیشتری دارند. در بین مسیحیان اتیوپی نام سه مغ حر، کرسودان و باسان‌تر است. در بین ارمنیان نام آنها کگفا، بادادخریدا و بادادیلما است.

کشور مبدأ

در انجیل متی کشور مبدأ مغ‌ها ذکر نشده است و تنها ذکر شده است که آنها از شرق آمدند. به‌صورت سنتی معمولاً سرزمین شرق: ایران یا یهودیان یمن در نظر گرفته می‌شود. در متون ارمنی سه مغ از کشورهای ایران، هند و عربستان هستند. وعده مغ‌ها از زاده شدن پادشاه یهودیان باعث خشم و ترس هِرود شد و باعث شد که او مانند فرعون در زمان موسی دستور به قتل تمامی فرزندان پسر بدهد.

جای دفن

محل دفن مغ‌ها به‌صورت کامل مشخص نیست اما نقاط گوناگونی جای دفن آنان در نظر گرفته می‌شود. مارکوپولو در سفرنامه خود نوشته است که او از مقبره سه مغ در ساوه در جنوب تهران در سال ۱۲۷۰ میلادی بازدید کرده است:

«در پارس شهر صبا وجود دارد که از آن سه مغ آمدند و در این شهر نیز دفن شدند در سه مقبره بزرگ و بسیار زیبا، پهلوبه‌پهلو؛ و بالای آن نیز یک ساختمان چهارگوش است که بسیار زیبا حفظ شده است. بدن‌ها به‌صورت کامل هستند و حتی مو و ریش آنان نیز حفظ شده است.»

مقبره دیگری در فلسطین به نام مقبره سه پادشاه وجود دارد که محل دفن سه مغ در نظر گرفته می‌شود. استخوان آنها توسط سنت هلنا ابتدا به قسطنطنیه و از آنجا به میلان برده شدند.

 

تحلیل ما چیست؟

این پارسیان مجوس یا مغان در راه، توسط رسولان خدا یعنی هاروت و ماروت و... قبض روح شده‌اند و با ورودشان به فلسطین و دیدار با مریم و مسیح چنان رفتار کردند که اتاق فکر مشترک فریسیان و رومیان چنین استنباط کرده‌اند که کل قضیه زیر سر پارسیان جادوگر و رمال و به نویی توطئه برای تملک روم و فلسطین و تسلط پارسیان بر منطقه است. حتی خود یوسف نجار نیز قبض روح شده بود و به او شک و تردید زیادی داشتند تا جایی که به او تهمت زدند که نامزد یا همسر غیرشرعی و پنهانی مریم و پدر واقعی مسیح است.

 

 

فتنه مهلک سلمان و علی برای اعراب و اسرائیل:

بگو نازل کرد آن را روح‌القدس (جبرئیل رسول‌الله) از [جانب] سرورت به حق برای اینکه تثبیت کند کسانی را که ایمان آوردند و هدایتی و بشارت برای مسلمانان (تسلیم‌شدگان) [باشد]

و حتماً دانسته‌ایم که به‌درستی ایشان می‌گویند [که] جز این نیست [که] می‌آموزد (یاد می‌دهد) او را بشری (موجود دوپایی) ، زبان (گویش) کسی که برمی‌گردانند (متوجه می‌کنند) به سویش [این اتهام را] غیرعربی [است] و [درحالی‌که] این زبانی عربی آشکاری [روشنی است] ۱۰۳ نحل

در حقیقت متهم ردیف اول جعل قرآن سلمان و متهم ردیف دوم علی است. ولی چرا؟
سلمان فارسی (پیش از مسلمان شدن: روزبه) (۵۶۸-۶۵۳ میلادی) صحابی ایرانی بود که محمد او را از خود (اهل‌بیت) خواند و به سلمان محمدی شهرت یافت. در روزی که قریش نیروهایش را نزدیک مدینه گرد آورد تا بر مسلمانان حمله بَرَد (غزوه خندق)، او پیشنهاد داد تا خندقی ژرف پیرامون مدینه حفر گردد تا از آن پاسبانی شود. سلمان فارسی نزد تمامی مذاهب اسلام به‌ویژه شیعه به‌عنوان اولین شخص ارکان اربعه گرامی داشته می‌شود و برای او جایگاهی والا در نظر دارند. او با این که پسر یکی از دهقانان ایران بود، زرتشتی باقی نماند و سال‌ها به سرزمین‌های گوناگون سفر کرد که در همین سفرها در سرزمینی به بردگی درآمد و سپس با کمک محمد آزاد گشت. سلمان فارسی که خرد و دانش‌های ایرانیان و مسیحیان را می‌دانست از مشاوران محمد، از جمله طراح اصلی حفر خندق در جنگ خندق بوده است. او در سال‌های پایانی زندگی خود استاندار (والی) مدائن گردید. وی از اولین ایرانیانی بود که اسلام را پذیرفت. سلمان در آغاز در ایران با باورهای میترایی آشنا بود و سپس باورهای زرتشتی و سپس باورهای مانوی و بدین‌گونه با حکمت و خرد ایران باستان آشنا بود. به غرب رفت و با باورهای مسیحی آشنا شد و سال‌ها در آنجا در خدمت کلیسا بود و در کنار آنها با عقاید یهودی بیشتر آشنا شد. این‌گونه با اندیشه مسیحی کاملاً آشنا بود. در یثرب محمد را دید و با عقاید او اسلام آشنا شد. لویی ماسینیون فرانسوی، آثار منسوب به سلمان را، چهارکتاب معرفی می‌کند که از جمله آن‌ها «خبر جاثلیق» است که ۱۰ سند مکتوب را برای ذکر آن آورده است. سلمان (روزبه) فارسی از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بوده است و چون دین مانی را بر دین زرتشتی ترجیح داده بود، مجبور به فرار از ایران شد. اما در دانشنامه اسلامی آمده که سلمان به تبعیت از خانواده و گرایش دینی پدر زرتشتی بود و در آئین زرتشتی کوشا بود و برافروخته نگاه‌داشتن آتش آتشکده مواظبت می‌کرد. او در سنین جوانی به‌خاطر آشنایی با مسیحیانی که در اطراف او بودند، به مسیحیت روی آورد به همین جهت با مخالفت سرسختانه پدرش روبرو می‌شود و مدتی او را در خانه حبس می‌کند. او سپس برای تحصیل دین مسیحیت به سوریه رفت. وی از اوصیای عیسی بوده است و شاید به همین خاطر علی بن ابی‌طالب وی را غسل داد چرا که به اعتقاد مسلمانان وصی را کسی جز پیامبر یا وصی پیامبر حق ندارد غسل دهد. محمدباقر از شیعیان خواسته وی را سلمان محمدی صدا کنند و او را از اهل‌بیت دانسته است. ساده بگوییم سلمان یک محقق علوم دینی با بالاترین مدرک معادل دانشگاهی در این زمانه بوده است؛ یعنی فوق دکترای الهیات. در حقیقت سلمان بر تمامی کتب آسمانی قبل خودش تسلط و اشراف کاملی داشته است و به باور یهود و نصارا او کتاب قرآن را از روی نسخه‌های منحصربه‌فرد عهد عتیق و جدید جمع‌آوری و جعل و سپس در اختیار محمد گذاشته و علی نیز مترجم بومی (native) بوده و آنها را به زبان عربی روان درآورده است.

تحلیل ما چیست؟
به باور ما سلمان جزو بهائیان باستان محسوب می‌شده است؛ چون تحت‌تأثیر ادیان پارسی و ابراهیمی یهود بوده است؛ ولی در نهایت موفق شده است که اسلام آورده و دین خالص و پاکی را اختیار کند و اینکه ای‌کاش بهائیان ایرانی هم مثل او شوند. به‌هرحال مدینه یا یثرب محل اسکان اقوام نصرانی (انصار) یکتاپرست یعنی اجداد محمد و علی بوده و غسل تعمید در میان آنها رواج داشته که روال مسیح و یحیی و زکریا بوده است و به این دلیل سلمان به دست خاندان مسیح یعنی علی غسل داده شده است؛ یعنی همان‌طور که خود مسیح را یحیی غسل داده است. از طرف دیگر این اقوام ساکن در یثرب (اجداد محمد و علی) معتقد به آیینی بسیار مرموز و به‌شدت محرمانه و زیرزمینی بوده‌اند که هیچ‌کسی موفق به شناسایی و شناخت آن هم نشده است که ما می‌دانیم آنها نصرانی یکتاپرست بوده‌اند و اهل مدینه در کتاب قرآن انصار نامیده می‌شوند؛ یعنی یاوران خدا که از عبارت نصرانی یا نصارا گرفته شده است؛ یعنی پیروان مسیح و یاوران الله واحد. به باور ما سلمان نیز توسط رسولان الله قبض روح شده و فتنه‌ای بوده است برای امتحان اعراب و گمراه کردن شیاطین که تا به امروز هم ادامه دارد و در آینده هم تداوم خواهد داشت که این خاصیت زقوم یا مجیک ماشروم است.

 

اما فتنه بزرگ چیست؟


رسولان خدا بعد از فوت محمد در هیبت چند راهب نصرانی و یهودی وارد مسجدالنبی شده و به اصحاب محمد اعلام و ابلاغ نمودند که:

۱- ما کتاب قرآن را خواندیم و تصمیم گرفتیم که مسلمان شویم.
۲- طبق آیات کتاب قرآن ظهور و نزول و نبوت مجدد مسیح ابن مریم بشارت و اطلاع داده شده است.
۳- نبوت قبلی و مجدد او در آیند مورد تأیید الله در کتاب قرآن است.
۴- بعدازاین میدان نبوت متعلق به مسیح است و نبوت محمد خاتمه یافت؛ چون فوت کرد و از دنیا برفت و مسیح خلیفه و جانشین او خواهد شد.
۵- چون ما راهبان، مسلمان شده‌ایم بعدازاین دین اسلام، کتاب قرآن و شهر مکه باید به ما واگذار شود.
۶-... با چکمه گلی رفتند روی مخ اصحاب نبی و اعراب تازه‌مسلمان شده.

بعضی از مطالب آنها مورد تأیید علی پسرعموی محمد واقع شده و با بعضی از آنها مخالفت نموده‌اند؛ ولی حاضران در مسجد به‌طرف آنها حمله‌ور و آنها را از مسجد اخراج کرده‌اند. علی آنها را با خونسردی به خانه خود برده و متوجه اصل قضیه شده است؛ چون خیلی باهوش بوده است و فهمیده که آنها فرستادگان الله برای فتنه بزرگی هستند.

دو صحنه تاریخی را به عیسی ابن مریم نشان داده‌اند. صحنه اول مصلوب شدن کالبدش و صحنه دوم خیانت اعراب که چگونه ارث‌ومیراث نبوت و خلافت او را به تاراج می‌برند. به‌احتمال خیلی زیاد خود مسیح در ظاهر یک راهب نصرانی وارد مسجدالنبی شده و شاهد بوده است که چگونه به حرم نبوی یا مقبره تغییر کاربری شده است. کعبه دوم سگ سنی‌ها نیز مسجد مکی است که به سبک رومی یا بیزانس ساخته شده است و ما شاهد آن هستیم که آنها دو قبله دارند. خاک‌برسر مهدوی ها که ده‌ها و صدها قبله دارند.

 

اعراب و اسرائیل دو بار به من خیانت می‌کنند؛ ولی جای نگرانی نیست؛ چون طاغوت آنها در چنگ من است. انتقام بزرگ در پیش است.

 

أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِيجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغُصُّ بِهَا آكِلُهَا وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ

ای مردم بشکافید امواج فتنه‌ها را (شروع دعوی و اعلام خلافت رسول را) به کشتی‌های نجات (آیات قرآن) و پرهیز کنید از راه پراکندگی و فرو بنهید تاج‌های فخرفروشی (پدرزن یا صحابه بودن، انصار یا مهاجر بودن)، رستگار شد کسی که برخاست به بال (عقل و شعور یا لیاقت و توانایی‌اش) یا دست برداشت (تسلیم و دست کشید) سپس استراحت کرد (به علت پیری و ... بازنشسته شد) این (خلافت) آبی بدمزه (حمیم) و لقمه‌ای گلوگیر (لقمه بزرگ‌تر از دهان، زقوم، ضریع) به سبب خوردنش است و چیدن میوه (به چنگ آوردن خلافت) به غیر وقت رسیدنش (روز قیامت، زمان ظهور مسیح)، همچون زراعت به زمین دیگری (بازی در میدان عیسی، خلافت فضولی به‌جای عیسی) است.

 

فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ .  نهج‌البلاغه

پس اگر چیزی بگویم (اعتراض کنم به دعوی و ادعای خلافت)، می‌گویند (خواهند گفت) که طمع کرد به پادشاهی (نیت و هدف خلفا از خلافت) و اگر سکوت کنم، خواهند گفت که ترسید از مرگ، هیهات بعد از آن‌همه اتفاقات (خطرات) و هرگز و سوگند خداوند را که حتماً فرزند ابی‌طالب (فرزند عمران) خوی گرفته است با مرگ همانند طفلی به پستان مادرش، بلکه واقف شدم به علمی (دانسته‌ای) سری که اگر افشا (گفتگو) کنم به آن، (فتنه ولایت و خلافت) حتماً مضطرب شوید به همانند لرزش طناب در چاهی عمیق.

 

یعنی اصحاب رسول و اعراب از طرف مسیح، راهبان مسیحی و یهودی و در کل جامعه مذاهب ابراهیمی قبلی احساس خطر کرده و سریعاً وارد عمل شده‌اند. اقدام نادرست اول آنها تعیین جانشین و خلیفه برای محمد بوده تا خلافت مسیح کلاً منتفی شود. اقدام نادرست دوم آنها اختراع و ابداع دوبل محمد یا مهدی همان ضد مسیح بوده است که به اولاد محمد و علی یا پدرانشان نسبت داده‌اند. اقدام نادرست سوم آنها ستیزه‌جویی با علی بوده است؛ چون به او شک کرده‌اند که با راهبان مسیحی و یهودی برای به‌دست‌آوردن خلافت متحد و هم پیمان شده است. در مسجد بعضی از سخنان آنها را تأیید کرد و بعداً آنها را به خانه خود مهمان برد. برای اثبات اتهام کافی است حتی برای صدور حکم ارتداد و ترور و قتل توسط خوارج. توطئه قبلی اسلام زیر سر علی، محمد و سلمان بود، اینک محمد فوت کرد و علی و سلمان کم آورده و پای راهبان یهودی و نصرانی را وسط کشیدند من‌جمله عبدالله بن سبأ.

 

چرا؟

چون افکار بسیار زشت و شیطانی در سر بعضی از اصحاب رسول و اعراب بود. آنها در زمان حیات نبی تا ازدواج با همسران او بداندیشی کرده بودند چه برسد به موارد دیگر من‌جمله زن و دختر دادن به او و انتقال خاندان نبوت به خاندان خودشان و... که این‌گونه دچار فتنه شده و درخت زقوم را با ریشه خوردند و گمراه شدند. اینک هم این دعاوی پایان نیافته و تا روز قیامت مابین پیروان مذاهب ابراهیمی ستیزه‌جوی و جدال خواهد بود.

نتیجه می‌گیریم که اعلام خلافت و ولایت و اختراع ضد مسیح (مهدی یا دوبل محمد) در درجه اول واکنش دفاعی اعراب در مقابل حمله سایر مذاهب ابراهیمی بوده و در درجه دوم در جهت کسب قدرت و ثروت یعنی طاغوتی شدن بوده است و لعنت و نفرین بر خلفا یعنی غاصبان و سارقین ارث‌ومیراث عیسی ابن مریم روح‌الله و رسول‌الله که او در راه است تا ارث‌ومیراث خود را از کفتارهای لاشه خوار پس بگیرد و بی‌صبرانه منتظر ظهور او هستیم و اگر لیاقت و صلاحیت داشته باشیم در کنار او و انصاریم.

 

اما مشکل جهان اسلام در کجاست؟

به باور سگ سنی‌های مادر روسپی و همسر فاحشه خانواده خراب، محمد قبل از فوتش ابوبکر رمال و ساحره زاده را به امامت و پیش‌نمازی انتخاب و جایگزین نموده است؛ یعنی در بستر بیماری با زبان بی‌زبانی پدرزنش را خلیفه و جانشین خود تعیین نموده و صراحتاً اعلام نموده که ابوبکر ملعون لیاقتش را دارد تا عثمان نزول‌خور که پیراهنش را از تنش در نیاورد تا خون‌آلود و بوی سگ‌مرده گرفته و پرچم و بیرق بنی‌امیه شود البته به رنگ قهوه‌ای (افسردگی) یا همان اکسید آهن.

به باور مهدوی مفعول و بی‌ناموس هم محمد در قدیر خم گفته است که من کنت مولاه فهذا علی مولاه یعنی خلافت بعد از من به پسرعمویم علی می‌رسد.

جالب است که این زقوم خورده‌های فرومایه و پست جوهر و حقیر فطرت به فتنه افتاده در یک چیز توافق و تفاهم دارند و آن اینکه خلافت متعلق به خلفا باشد یا علی زیاد مهم نیست؛ بلکه خطر و چالش بزرگ خود مسیح است و باید برای آن چاره‌ای اندیشیده شود و آن هم در ظاهر مرتفع شده است. یعنی محمد خودش گفت که از اولاد من یا خاندان من منجی و عدالت‌گستر جهانی یا هدایت گر و... به عرصه ظهور خواهد رسید.

چرا؟

چون این کثافات اجمعین چنین تصور نموده‌اند که نبوت چیزی همانند حکومت و پادشاهی و طاغوت پرستی یا کسب قدرت و ثروت است که محمد به‌عنوان یک حاکم و یا سلطان یا پادشاه عرب‌تبار صلاح در این دیده است که این امکانات و اختیارات به اصحاب و خاندانش منتقل شوند و از مسیح دریغ شود. این احمق‌ها نمی‌دانند که الله محمد را به نبوت برگزیده و جانشین مسیح نموده است و خلیفه و جایگزین او نیز توسط همان الله خیلی‌وقت‌پیش تعیین و معرفی شده است و مسیح و محمد و در کل انبیا کلاً در جایگاهی نیستند که نبی بعدی و یا جانشینی برای خودشان تعیین و معرفی کنند؛ بلکه صرفاً انتخاب و خواست خدا را ابلاغ و اعلام می‌کنند. مسیح به‌حکم و فرمان خدا احمد را اعلام نمود و محمد نیز مسیح را ابلاغ نموده است. مگر محمد و یا سایر انبیا در این روند و راهبرد خدا می‌توانند مداخله کنند؟ هرگز.

محمد در قید حیاتش، نبوت مجدد و ظهور مسیح را به عالم و دنیا بشارت داده است، اینک چگونه ممکن است که برای خود خلیفه و جایگزینی تعیین و مشخص کرده باشد که سگ سنتی‌های هار و ولگرد و خلیفه پرست و مهدوی های مفعول و روسپی مهدی پرست، چنین تصور می‌کنند که نبوت حق کسب، پیشه و تجارت (سرقفلی) قائم به محل است که به نزدیکان و فرزندان منتقل می‌شود. غافل از اینکه نبوت قائم به شخص نبی است و در صورت فوت اولاً باطل یا زایل نشده و به نزدیکان و اولاد هم منتقل نمی‌شود مگر اینکه اطرافیان و یا اولاد توسط خداوند به نبوت مبعوث شده باشند و وارث مسیح، محمد و ارث‌برنده محمد، مسیح است و لاغیر چون مسیح بزرگ‌خاندان محمد است و عموزاده یکدیگر محسوب می‌شوند و بترکد چشم حسود یا نشادر در ماتحت ایشان باشد.

مشکلات و دعاوی لاینحل مذاهب ابراهیمی به خودشان مربوط است که عوارض جانبی مجیک ماشروم است که شبیه آلت جنسی مردانه است.

 

 

بخورند یا شیاف کنند باز هم مشکل خودشان است. خوشا به حال زنان و دخترانشان. همان‌طور که قبلاً گفته شد تمامی تلاش‌های خلفا مخصوصاً عثمان برای حذف آیات مکی (نکوهش اعراب) و حذف آیات مربوط به ظهور مسیح ناکام ماند و سایر مذاهب ابراهیمی در دین اسلام ذی‌نفع شدند و بعدازاین ما روی اعصاب همهگی آنها راه می‌رویم.

 

ایمان اهل سنت به مهدی ضد مسیح:

 

https://www.youtube.com/watch?v=G5q5dN9Hx4c

ابومحمد عبدالمنان عريف

https://www.youtube.com/watch?v=E4Z6fIOy66M

seyed aqil hashemi

https://www.youtube.com/watch?v=rz0Bp9weMU4

kalemehtv شبکه کلمه

 

«اِسْمُهُ اِسْمِي وَ اِسْمُ اَبِيهِ اِسْمُ اَبِي»

سگ سنی‌ها از مهدوی ها احمق‌تر و گمراه‌تر هستند؛ چون ریشه این گمراهی در میان آنها آب می‌خورد. مهدی ضد مسیح در میان اهل‌سنت پرورش یافته و بعد از بلوغ به جمع مهدوی ها پیوسته است.

حالا اسم مهدی و اسم پدرش چه بوده باشد؟ خوب چه فرقی به حال سنی و مهدوی دارد که قرار بر این است که ملحمه شوند.

 

 

وضعیت علی علیه‌السلام چیست؟

کاملاً مشخص و معلوم است. قبل از وحی قرآن همانند محمد و پدرانشان و جد و آبادشان نصرانی یکتاپرست و از آل‌عمران بود. بعد از وحی قرآن به پسرعمویش محمد ایمان آورد و مسلمان یکتاپرست شد. زمانی که محمد فوت کرد از منتظران ظهور مسیح بود؛ چون عیسی پسرعموی نبی دیگرش می‌باشد. یعنی علی دو پسرعموی نبی داشت و خودش را لابه‌لای آنها جا نمی‌زد و این به مزاج اعراب خوش نمی‌آمد. یا خودش می‌بایست اعلام خلافت می‌کرد و یا با خلفا بیعت می‌کرد و چون او یک حلال‌زاده شیرپاک‌خورده نجیب و نجیب‌زاده بود نه اعلام خلافت کرد و نه با خلفا بیعت کرد؛ چون هر دو کار خیانت به انبیا محسوب می‌شد و علی خائن نبود؛ بلکه امانت‌دار بود که گوسفندان عرب و بزغاله‌های سنی و مهدوی تا به امروز نتوانستند آن را بفهمند؛ چون چیزی به نام فهم و شعور یا درک ندارند. محمد خودش از منتظران ظهور مسیح بود. منتها عمرش کفاف نداد و در این ترس و دلهره بود که خداوند خود او را می‌خواهد با ظهور مسیح غافلگیر کند چه برسد به علی و اولاد علی. همین اینک هم این‌گونه است؛ چون خدا با ظهور مسیح همه را غافل‌گیر کرده و به سگ سنی‌ها و مهدوی ها شبیخون می‌زند آن هم چه خونریزی و کشتاری. برای محمد خلیفه انتخاب کردند! غلط کردند. برای مسیح ضد درست کردند! گوه خوردند. توانش را به‌زودی پس می‌دهند.

مسیح بارها اعلام و ابلاغ کرده بود که بعد از من پیامبری مبعوث خواهد شد به نام احمد و این موضوع برای یهود و نصارا چالش بود که با پاک‌کردن صورت‌مسئله یعنی حذف این گفته مسیح از اناجیل برطرف و حل شد. ولی نبوت محمد سرشان آمد و توان سنگینی پرداخت کردند. اینک نبوت مجدد و ظهور مسیح برای در ظاهر مسلمانان چالش شده است که نمی‌توانند صورت‌مسئله را پاک کنند؛ چون قرآن غیر قابل تحریف شده است. این چالش را با تفسیر و خلافت و ولایت و اختراع ضد مسیحی به نام مهدی حل و برطرف نموده‌اند البته به خیال خام خودشان. ولی ظهور و نبوت عیسی سرشان می‌آید و این چالش، همگی آنها را وارد جهنم می‌کند. مسیح فعلاً نیامده؛ ولی ستیزه و جنگ را با او ۱۴۰۰ سال است که شروع کرده اند. وای به حال زمانی که نزول و ظهور کند.

اما چالش نهایی خوردن زقوم یا شیاف کردن آن است (برطرف‌کردن گرسنگی یا تسکین درد و رنج). راه‌حل این چالش ساده است! اول شیاف می‌کنند و بعداً می‌خورند و نوش و گوارای وجودشان باشد انشا الله. مشکلی نیست که آسان نشود - مرد آن است که هراسان نشود. زنان و دختران عادت دارند و سریع انجامش می‌دهند و مردان و پسران دیده و یاد می‌گیرند. هیچ جای ترس و هراسی هم نیست نترسید همگی با هم هستید. از همین‌الان باید به فکر تمرین و انجام‌دادنش باشید تا در زمان لازم سریع دست‌به‌کار شوید؛ چون تایم استراحت در جهنم خیلی کوتاه است.

راه حل این چالش توسط ویتنی رایت Whitney Wright اولاً قابل‌اجرا و ثانیاً قابل‌آموزش و تدریس در حوزه و دانشگاه است که باید در کنار آموزش روابط جنسی تدریس و آموخته شود آن هم به‌صورت عملی زیر ۵ ثانیه. خیلی ضروری‌تر از کمک‌های اولیه و فرار از زلزله و... است.

 

 

ولی قبل از انجام‌دادن این‌گونه تمرینات ضروری و حیاتی قبل از قیامت، سگ‌توله‌های آدم می‌بایست توسط متخصصین آندوسکوپی مورد معاینه و برسی مقعدی قرار بگیرند که چرا:

۱- کفار، مشرکین، منافقین و یهود به مسیح و مادرش مریم تهمت و بهتان ناروا می‌زنند؟
۲- نصرانی‌های مشرک ادعا می‌کنند که او فرزند خداست؟
۳- سگ سنی‌ها و مهدوی ها اقدام به تعیین خلیفه و جانشین یا جایگزین برای او می‌کنند و مهدی ضد مسیح را اختراع و ابداع می‌کنند و ولایت کیهان و منجی گری و عدالت‌گستری را به او نسبت می‌دهند؟

شاید هم استفاده از دستگاه‌های پیشرفته‌ای همچون MRI لازم بوده باشد و... به‌هرحال سگ‌توله‌های آدم مشکل جدی مقعدی دارند که دوای درد آن شیافت مجیک ماشروم است که برای زنان و دختران به‌صورت واژنی هم توصیه می‌شود و آنها باید مورد برسی واژنی هم قرار گرفته و برسی شوند. ازاین‌رو تحمل شرایط جهنم برای زنان و دختران کمی راحت‌تر از مردان است و همگی باید توان اسلام و نبی ستیزی خودشان را پس بدهند. هر چه باشد یک زن نصف مرد است. پس در عذاب هم مسلماً تخفیف خواهند داشت؛ چون مجیک ماشروم مسکن قوی محسوب می‌شود البته برای روح و روان و نه برای جسم.

مقدار جذب مجیک ماشروم در زنان و دختران دوبرابر مردان و پسران خواهد بود و معنی دقیق عدالت‌گستری این است و اجازه تقلب به امثال عمر ملعون داده نخواهد شد؛ چون ظرفیت او دوبرابر زنان یا چهار برابر مردان است. ویتنی رایت برای انجام مأموریت بسیار مهمی وارد ایران شده بود؛ ولی متوجه نشده و خیلی سریع او را اخراج کردند که برگشت او به ایران بسیار لازم و ضروری به نظر می‌رسد.

 

«اِسْمُهُ شیطان وَ اِسْمُ اَبِيهِ ابلیس»

 

محمد فرزندی نداشته و نخواهد داشت که ضد مسیح شده و با روح‌الله مجادله و رقابت یا خصومت کند. این‌چنین شخصیتی زاییده ذهن بیمار ابلیس و شیاطین است. محمد بن عبدالله هم که قربانی جعل احادیث شد. سر سلطان سعودی به‌سلامت.

 

 

سگ سنتی‌ها و اعراب بی‌ناموس و خانواده خراب با هزار و یک ترفند و مکر و حیله نقشه قتل علی و اولادش را کشیده و به خیال خودشان موفق هم شده‌اند، تنها جرمشان اینکه از آل‌عمران بودند و به خدای یکتا و رسولش مسیح ایمان و باور داشتند و نه اعلام خلافت کرده و نه با خلفا بیعت می‌کردند؛ یعنی چیزی مثل مزاحم بودند. حالا بس نبود این مادر خراب‌ها با اختراع و ابداع مهدی قصد نقشه‌کشی برای حذف یا قتل مسیح را دارند که چشم‌باز می‌کنند و خودشان و پسرعموهای مکار و بی‌شرف خود یعنی اسرائیلی‌ها را زیر سم اسب مگاگ می‌بینند که در حال تکه‌تکه‌شدن و تبدیل به گوشت چرخ‌کرده شده هستند. گذشت زمان نبی و صالح کشی و دوران دوران سگ‌کشی شده است. خباثت شیاطین و ابلیس عیان است؛ چون که می‌خواهند از خاندان برای خود خاندان ضد و ستیزه‌جو درست کنند که نمی‌توانند؛ چون خاندان انبیا مثل زنجیری محکم به‌هم‌بافته و تنیده شده است و هیچ انفصال و پارگی در میان آنها جا ندارد. اولاد صالح نبی، شیعه و پیرو مسیح و در نزد او تسلیم هستند.

قبل از اینکه نصرانی‌ها در غرب، صهیونیست‌ها در اسرائیل، سنتی‌ها در امارات عربی و مهدوی ها در ایران و منطقه سقوط کنند، دابةالارض و مسیح ابن مریم خروج و ظهور کرده و حمله سنگین گاگ و مگاگ و هجوم خود الله شروع می‌شود. سگ‌توله‌های مشترک آدم و ابلیس بدجوری غافل‌گیر می‌شوند و همه چیز خیلی سریع و مثل رعدوبرق بر سرشان نازل می‌شود. خیال ما از طرف روح‌الله و روح‌القدس جمع جمع است و اصلاً نگران آنها نباشید؛ چون آنها خودشان کاسه داغ‌تر از آش هستند و اگر خدا رحم و انصافی کند، رحم و انصافی در وجود آنها نخواهید یافت؛ چون همیشه بر این باور هستند که خدا دارد آنها را امتحان می‌کند. در ظرف مدت ۲۹ شبانه‌روز کاری ۸ میلیارد انسان کشتار دسته‌جمعی می‌شوند و مأموریت روح‌الله و روح‌القدس و یأجوج‌ومأجوج همین است که بلادرنگ انجامش می‌دهند. عدالت‌گستری و منجی گری واقعی، گرفتن انتقام خون صالحان و انبیا است که در تاوان اهل زمین یا طاغوت است.

محمد بن عبدالله سلفی هم به دست نیرو مخصوص فرانسه در داخل حرم (کعبه) کشته شد و بعدازاین سگ سنتی‌ها و مهدوی ها هیچ دفاع و سپری در مقابل خشم خدا ندارند.

مسلم و بخاری هر دو این روایت را نقل کرده‌اند: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم «کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم». پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «چه می‌کنید آن وقت که عیسی بن مریم نازل شود و امام شما از شما باشد»

آن امام را آن‌قدر کتک می‌زنیم که تابع، پیرو و شیعه مسیح ابن مریم شود و اگر نشد وای به حالش. سرنوشت شومش بدتر از محمد بن عبدالله سلفی شود؛ چون مگاگ آن را به زین اسب یا پشت ارابه (مرکاوا) بسته و روی زمین بکشد تا گوشت از استخوانش جدا شود. بعدازاین نوبت نمایش و تئاتر گاگ و مگاگ و هاروت و ماروت حتی خود شیاطین گمراه است و بسیار جالب و دیدنی و شنیدنی هم خواهد شد. انگشت‌به‌دهان و حیران و سرگردان شوید که الان هم هستید. شبیه بازی شما تعریفی ندارد معرکه‌گیری آنها تماشایی است.

ظهور مسیح و قیامت یعنی تحقیر و توهین به پیروان مذاهب ابراهیمی و در کل بشریت، و ازاین‌رو ما زودتر از موعد دست‌به‌کار شدیم. به دنبال زنان و دختران روسپی و مردان و پسران مفعول خود بگردید که در کدام محل و زیر خوابه چه کسانی هستند که اگر یافتید، احتمال یافتن و درک حقیقت را هم دارید وگرنه...

زمانی که مهدی نامی را با دست‌وپای بسته روی زمین می‌کشند، مسیح با صدای بلند به همه می‌گوید که آیا این همان مرد عرب است که قرار بود من پشت سرش نماز بخوانم و بند کفش‌هایش را ببندم و فرمان‌بردار و سرباز او باشم. او نمی‌تواند خودش را از قیدوبند ما نجات دهد! چگونه می‌تواند منجی عالم و بشریت بوده باشد. او را شلاق بزنید تا به حرف بیاید و آن مهدی نام در جواب گوید که من توهم ابلیس و شیاطین و مهدوی گمراه بودم و مسیح در جواب گوید خاک‌برسر کسانی که به‌جای خدا از هوای نفس خود پیروی کردند و خودشان و دیگران را گمراه کردند.

مسلم نیشابوری از جابر نقل کرده که گوید از پیامبر صلی الله علیه وسلم وآله شنیدم که چنین فرمودند: «همواره طایفه‌ای از امتم تا قیامت در راه حق نبرد می‌کنند سپس عیسی بن مریم نازل می‌شود. سپس امیر آن طایفه به او می‌گوید: بیا برای ما نماز اقامه کن. عیسی در جواب می‌گوید: نه، همانا برخی از شما بر برخی دیگر امیرید. این به سبب تکریم خدا درباره این امت است». = 

زرشک. هم مسلم نیشابوری و هم این امت یا طایفه عرب، مفعولی بیش نیستند.

مسلم در «صحیح» به سند خود از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «یعوذ عائذ بالبیت فیبعث إلیه بعث فإذا کانوا ببیداء من الأرض خسف بهم»؛ «شخصی به خانه پناه می برد، لشکری به سوی او فرستاده می شود، آن لشکر به سرزمین بیداء که می رسد در آنجا به زمین فرو می رود.» =

 

منظور مسلم حرام‌زاده، مهدوی های خانواده خراب است که دچار رانش زمین شده‌اند. آدم از هر چیزی بترسد سرش می‌آید الا آتش جهنم.

مغز یک پاسدار گی (GAY) همانند یک زن روسپی بی‌حجاب و بدحجاب کار می‌کند و مغز یک بسیجی گی مفعول همانند یک دختر فاحشه بد یا بی‌حجاب کار می‌کنید و دلیل اثبات آن درگیری، مجادله، خصومت، دشمنی و رقابت سخت مابین آنهاست البته در کف خیابان و در حال ولگردی. زنان و دختران فاحشه مدعی هستند که سود بازار جنسی باید در جیب یا والت آنها باشد؛ اما بسیج و سپاه آن منافع را از مال خودش می‌داند و عجب مالی هم دارند. ساده گفته باشیم مهدوی ها با زنان و دختران فاحشه و روسپی بی‌حجاب و بدحجاب ولگرد خیابانی هم ارز می‌شوند. این اولین اصل هم ارزی اجتماعی در ایران است. درست مثل اصل هم ارزی شتاب اینرسی و شتاب گرانشی در نسبیت عام.

نبرد فاحشه‌ها و مفعول‌ها هم تماشایی است؛ چون به دنبال کسب شهرت اجتماعی و قدرت و ثروت یا تندیس شدن هستند.

 

بعدازاین بی‌ارزش‌ترین چیز، جان و اموال سگ‌توله‌های آدم خواهد بود؛ چون انتخاب خودشان این‌گونه بود. تا روز قیامت نبرد فاحشه‌ها با مفعول‌ها و بعد از ظهور، نبرد سنگین گاگ و مگاگ با توله‌سگ‌های آدم. به‌احتمال خیلی زیاد فاحشه‌ها و مفعول‌ها با یکدیگر متحد شوند؛ چون مجبورند و راه دفاعی برای خودشان ندارند. فاحشه‌ها پشت برادران مفعول خود پناه می‌گیرند. پس بهتر است امروز با یکدیگر آشتی کنند؛ چون در نهایت این زنان و دختران فاحشه و روسپی بی‌حجاب و بدحجاب ولگرد خیابانی مجبورند به پایگاه‌های بسیج و پادگان‌های سپاه پناهنده و سنگر بگیرند تا به خیال خودشان از دست مگاگ در امان و امنیت بوده باشند که شتر در خواب بیند پنبه‌دانه و هیچ را گریز و فراری ندارند.

 

سربازان، پس از مصلوب کردن او، بر سر تقسیم لباسهایش قرعه انداختند. ۳۶ سپس همانجا در اطراف صلیب به تماشای جان دادن او نشستند. ۳۷ این نوشته را نیز بالای سر او بر صلیب نصب کردند: «این است عیسی، پادشاه یهود.» ۳۸ همان صبح دو دزد را نیز در دو طرف او دار زدند. ۳۹و۴۰ هر کس از آنجا رد می‌شد، سرش را تکان می‌داد و با ریشخند می‌گفت: «تو که می‌خواستی خانه خدا را خراب کنی و در عرض سه روز باز بسازی! اگر واقعاً فرزند خدایی، از صلیب پایین بیا و خود را نجات بده.» ۴۱و۴۲و۴۳ کاهنان اعظم و سران قوم نیز او را مسخره کرده، می‌گفتند: «دیگران را نجات می‌داد ولی نمی‌تواند خود را نجات دهد! تو که ادعا می‌کردی پادشاه یهود هستی، چرا از صلیب پایین نمی‌آیی تا به تو ایمان آوریم؟ تو که می‌گفتی به خدا توکل داری و فرزند او هستی! اگر خدا تو را دوست دارد چرا نجاتت نمی‌دهد؟» ۴۴ حتی آن دو دزد هم به او دشنام می‌دادند. ۴۵ قصص متی فصل 27

کسانی که از آنجا رد می‌شدند، او را دشنام می‌دادند و سر خود را تکان داده، با تمسخر می‌گفتند: «تو که می‌خواستی خانة خدا را خراب کنی و در عرض سه روز باز بسازی، چرا خودت را نجات نمی‌دهی و از صلیب پایین نمی‌آیی؟» ۳۱ کاهنان اعظم و رهبران دینی نیز که در آنجا حضور داشتند، مسخره کنان می‌گفتند: «دیگران را خوب نجات می‌داد، اما نمی‌تواند خودش را نجات دهد! ۳۲ ای مسیح، پادشاه اسرائیل، از صلیب پایین بیا تا ما هم به تو ایمان بیاوریم!» حتی آن دو دزد نیز در حال مرگ، او را ناسزا می‌گفتند. ۳۳ قصص مرقص فصل 15

 

زمان تخریب قدس و حجاز فرارسید و همان عیسایی که تمسخرش می‌کردید به فرمان خدا کننده آن است و بعدازاین نوبت تمسخر و آزار و اذیت خود شماست. تا گوه بخورید و غلط بکنید که انبیا و صالحان و حتی خود خدا را تمسخر کرده و به بازی بگیرید.

 

قبله سوم سگ سنی و مهدوی

 

بعد از سه روز این‌چنین چیزی برای شما بسازند و به پا کنند که لیاقت و شعور شما آلت و نفس‌پرستی است و نه خدا و یکتاپرستی. کاری با شما بکنند بدتر از ترومای مغزی و بیهوشی اغما.

خدا به آل یهود و رومیان رحم کرد که مسیح قبض روح شد که اگر نشده بود، مسیح با آنها درگیر شده و ملائکه پشت سر او نازل می‌شدند و کار تمام می‌شد؛ ولی خدا جلوی آنها را گرفت و گفت که خویشتن‌داری کنید تا وقتش فرابرسد و اینک زمانش فرانرسیده است. صبور باشید حالا حالا با فرزندان آدم کار داریم. زمانش که فرارسید قطعه‌قطعه‌شان کنید. با اموات و مردگانش کار داریم. چون مسیح با ملائکه در معبد بزرگ هر شب نماز می‌خواند. اینک پشت سر یک عرب قلابی نماز بخواند خیلی خنده‌دار و مسخره شده است.

خاک‌برسر اعراب و امت محمد که تا به امروز نفهمیدند و ندانستند که محمد، خدیجه، علی و فاطمه و... همگی و اجدادشان نصرانی یکتاپرست بودند و همگی به مسیح ایمان و باور داشتند و الان می‌خواهند که از ذریه او برای خدا بت بتراشند و برای مسیح ضدونقیض بسازند و پرورش دهند. اینها با چه رویی به‌صورت مسیح نگاه کرده و در محشر قیامت با خدا رودررو خواهند شد. جعل احادیث و روایات هم برای این بی‌ناموس‌ها آب‌خوردن شده است. آجیل شب چهارشنبه‌سوری. مجوسیان می‌نویسند و سگ سنی‌ها و اعراب هم چشم و گوش بسته قبولش می‌کنند.

در آن لحظه، ناگهان پرده خانه خدا که در مقابل مقدس‌ترین جایگاه قرار داشت، از سر تا پا دو پاره شد و چنان زمین لرزه‌ای رخ داد که سنگها شکافته، ۵۲ و قبرها باز شدند و بسیاری از مقدسین خدا که مرده بودند، زنده شدند؛ ۵۳ و پس از زنده شدن عیسی، از قبرستان به اورشلیم رفتند و بسیاری ایشان را دیدند. ۵۴ سربازانی که در پای صلیب عیسی بودند، با فرمانده خود، از این زمین لرزه و رویدادها وحشت کردند و گفتند: «حتماً این مرد فرزند خدا بود.» ۵۵ عده‌ای از زنان که عیسی را خدمت می‌کردند و به دنبال او از جلیل آمده بودند، در آنجا حضور داشتند و از دور ناظر واقعه بودند. ۵۶ قصص متی فصل 27

در این هنگام، پرده خانه خدا از سر تا پا شکافت. ۳۹ وقتی افسر رومی در پای صلیب، دید که عیسی چگونه جان سپرد، گفت: «واقعاً این مرد فرزند خدا بود!» ۴۰ قصص مرقس فصل 15

نشانه‌های خشم خدا و ملائکه کاملاً مشخص و معلوم است؛ ولی به‌نوعی کنترل شده بودند؛ ولی در آینده به ملائکه اجازه داده خواهد شد تا نازل شوند و هر کاری که دلشان خواست انجام دهند؛ چون گاوداری تعطیل است.

آدم و زوجه‌اش زمانی که از زقوم می‌خوردند، باورشان شده بود که جاودانه و تبدیل به دو ملک خواهند شد؛ یعنی بال درآورده و همانند پرندگان پرواز خواهند کرد. مهدوی خانواده خراب هم باور کرده که مهدی فرزند خدا و ولیعهد و ولیعصر و... شده است و ظهور کرده و بعد از قیام، طاغوت را تملک کرده و آن را به آنها تقدیم خواهد کرد. سنتی ها هم بر این باور هستند که مهدی می‌تواند در مقابل مسیح، سپر و دفاعی برای آنها درست کند. جالب است که به دنبال آقایشان هستند و یا اینکه منتظر ظهور یا تولدش. درحالی‌که نمی‌دانند این زنان و دختران روسپی و فاحشه و پسران و مردان مفعولشان در کجا و زیر خوابه چه کسانی شده‌اند. انتظار برای ظهور یا تولد مگر فرقی با هم دارد؟ همگی به دنبال نخودسیاه هستند تا با مسیح غافلگیر شوند. سنتی با صنعتی هم هیچ فرقی ندارد و هر دو افیون جامعه اسلامی هستند.

برگ برنده علی چه بود؟
علی قبل از نبوت محمد آشنایی کامل با کتب عهد قدیم و جدید داشت و با وحی قرآن متوجه حقیقت آن شد. بعد از فوت محمد خودش را جای یک یهودی گذاشت که وعده تولد و رسالت مسیح به او داده شده است و جای یک نصرانی گذاشت که وعده رسالت محمد به او داده شده است و در کتاب قرآن هم که وعده ظهور و نبوت مجدد مسیح داده شده است. پس از منتظران ظهور و نبوت مجدد مسیح بود و به او اقتدا کرد و جایگاهش را غصب نکرد. ولی خلفا غصب کردند و باختند و بدجوری هم باختند.

چرا؟
چون علی مسلمان بود و بنده خدا و تسلیم خواست و کلام خدا و روی کلام خدا حرفی نمی‌زد. اگر خدا گفته که بعد از نبوت محمد، نوبت نبوت مجدد مسیح است، پس خلیفه و جایگزین و جانشین محمد، مسیح است. چون محمد خودش خلیفه و جانشین و جایگزین مسیح بود. علی هم با مسیح به‌عنوان خلیفه بیعت کرد و جایی برای بیعت با دیگران باقی نماند و خودش هم اعلام خلافت نکرد تا کسی با او بیعت کند. علی اگر اعلام خلافت می‌کرد، نافرمانی و عصیان خدا بود و برنامه جامع (برجام) خدا را به هم می‌زد و نتیجه نهایی آن هم مشخص بود. ولی خلفا برجام را به هم زده و پاره کردند و از آن خارج شدند و شدند خوارج و خدا هم برجام آنها را پاره‌پاره کرد. چون بسیاری از اصحاب رسول به دنبال مسلمانی نبودند، بلکه مگسانی بودند دور شیرینی برای کسب شهرت، پست و مقام اجتماعی و کسب قدرت و ثروت و به درک واصل شدند و سگ بشاشد و بریند سر قبر آنها همچنین مقدسات شیطانی و چرندشان.

کسانی که باور دارند علی اعلام خلافت و ولایت کرده به او تهمت ناروا می‌زنند که روز قیامت علی از آنها شاکی و خدا ضامن کیفر و مجازات آنها است. یا ضامن آهو یعنی ای خداوند (ضامن) مجازات کن کسانی را که به علی (آهو) تهمت و افترا می‌بندند که ولایت الله و خلافت مسیح را غصب و به سرقت برده است.

 

علی شاگرداول کلاس اسلام:
زمانی که ابوبکر رمال و ساحره زاده اعلام خلافت نبی کرد، علی به خلوت رفت و در پیشگاه الله، او را به شهادت گرفت و با مسیح ابن مریم به‌عنوان خلیفة الرسول بیعت کرد. روز قیامت خدا گواهی خواهد داد که علی با چه کسی بیعت کرده است. علی هرگز اعلام خلافت هم نکرد. ولی طلاب جلقی‌ها از او انتظار بی‌جایی دارند؛ یعنی علی باید خودش اعلام خلافت می‌کرد و با خلفا می‌جنگید و طاغوت را تملک کرده و به طلاب جلقی به ارث‌ومیراث می‌گذاشت تا طلاب جلقی‌ها طاغوت پرستی کنند. باید در جواب گفت که منتظر مهدی باشید تا انتظارات و توقعات شما را برآورده کند. این انتظار یا توقع شما از علی خیلی بی جا و غیرعقلانی است. هر چند که خودتان زودتر از مهدی دست‌به‌کار شده و طاغوت را تملک کرده‌اید پس هیچ نیازی به ظهور مهدی هم نیست؛ چون به هدف خود رسیده‌اید. البته هدف نهایی و درازمدت شما همان آتش جهنم است البته به اتهام شرک و طاغوت پرستی و توهین و افترا به انبیا و صالحان و... اولاد صالح علی هم این‌گونه بودند و با مسیح ابن مریم بیعت کردند و هرگز اعلام خلافت نکردند و خلافت این تله و فتنه مرگ‌بار نصیب اعراب دورگه زنازاده آدم‌خوار افریقایی شد. همچنین سگ سنی‌ها مثل مولوی عبدالحمید، ابن تیمیه، ملاعمر، بن لادن و ابوبکر بغدادی و... شیعیان علی و مسیح از این کثافت‌کاری‌ها به‌دور هستند. هم چنین اعلام ولایت که مختص الله است و نه شیاطینی که اول اسم آنها با خ (خر) شروع می‌شود.

هر کی به فکر خویشه، کویه به فکر ریشه. بعد از اینکه اعراب وحشی به رسولان خدا حمله‌ور شدند، علی با خونسردی آنها را در خانه خود مهمان کرد و وسایل پذیرایی برای آنها فراهم نمود. هیچ‌کدام از آنها نخوردند و ننوشیدند الا یکی از آنها که علی گفت من با او بیعت می‌کنم؛ چون او خود مسیح بود. علی باهوش است و دست در دست او گذاشت و گفت که تو خود مسیح هستی؛ چون آب و غذا خوردی و سایرین ملک هستند و بی‌نیاز از خوردوخوراک و حکایت شما همان حکایت مهمانان لوط و ابراهیم است. بد مصیبتی سر اعراب آوردید. قوم لوط زیر سنگ و خاک مدفون شدند و سروصدایش گوش همه را کر کرد. ولی شما چنان بلایی بر سر اعراب آوردید که روز قیامت صدایش بلند شود. آفرین بر فرستاده شما که با پنبه سر اعراب را برید نه با سنگ و خاشاک. اینک فاحشه‌ها و مفعول‌های مهدوی به دنبال ولایت و خلافت هستند، از عهده علی بر نیامد باید سراغ کس دیگری بروند و چه کسی بهتر از جد بزرگوارشان ابلیس و به‌یقین این خیانت بزرگ از عهده مهدی هم برنخواهد آمد؛ چون اولاد صالح علی است؛ دنبال ناصالحی می‌گردند؟ ابلیس و شیاطین افاده می‌کنند مخصوصاً اگر معمم و جلقی و خ بوده باشند. ولایت و خلافت به خاندان علی هیچ ربطی ندارد؛ چون مالک دارد. مالک ولایت الله و مالک خلافت مسیح است. خلافت ارث‌ومیراث پدری و اجدادی عیسی ابن مریم است و به زنازادگان پارس یا عرب تبار هیچ ارتباطی ندارد هر چند که اصحاب ابلیس بوده باشند.

امروزه جمعیت سنتی‌ها و مهدوی ها میلیاردی شده است و باید به آنها گفت که بیش از این مقعد خودتان را گشاد نکنید؛ چون مثل مقعد عمر مفعول پاره شده و بخیه بر نمی‌دارد. خدا به محمد گفته بود که با قیامت غافلگیر می‌شوید و اگر مسیح در زمان حیات محمد ظهور می‌کرد، شش‌دانگ نبوت و رسالتش را به مسیح واگذار می‌کرد و پشت سر عیسی نماز می‌خواند و خودش را خلاص و راحت می‌کرد. به مسیح می‌گفت که بقیه وحی قرآن به عهده خودت باشد. ۳۳ سال تو رنج کشیدی و تشنه‌لب ماندی ۲۰ سال هم من عذاب شدم، جمعاً و در کل ۲۰ نفر آدم‌حسابی نشدند. آنها هم معلوم نیستند که فردا چه باشند. زود کار را تمام کنید و مگاگ بیاید و گوسفندان عرب را سلاخی کند. ما هم تماشا کرده و لذت ببریم و جگرمان خنک شود. اعراب و اسرائیل جانورند و به انبیا رحم نمی‌کنند چه برسد به بقیه. اعراب و اسرائیل حق نفس‌کشیدن و حیات ندارند و باید که کشتار شوند.

حمله مغولان به ایران یا وقایع هولوکاست، هشدارها و نمایه‌های کوچکی از حوادث آینده است. فرمانده کل قوا و اصلی کشتار بزرگ در هرمجدون یا قرقیسیا، خود الله و تیم‌های اجرایی، خود مسیح، روح‌القدس، گاگ و مگاگ و سایر ملائکه هستند. حمله و هجومی بسیار گسترده و سخت که ۸ میلیارد انسان در آن قربانی و سلاخی شوند؛ چون گاوداری تعطیل است. باشکوه‌ترین و لذت‌بخش‌ترین صحنه‌ها در راه است که دل ما هم خنک شود. انتقام انبیا و صالحان گرفته خواهد شد. حتی از مردگان زیر خاک. چون آنها نیز توسط ملائکه زنده شده و بیرون کشیده می‌شوند. حتی رومیان و پارسیان قدیم و جدید. امثال چنگیز و نوادگانش، هیتلر، اسکندر مقدونی و... در این نبرد انگشت‌به‌دهان مانده و باید لنگ جمع کنند. تازه آرماگدون همانند یک پیش‌غذا یا سوپ و سالاد در مقابل شام آخر یا همان قیامت کبری است.

 

و حتماً می‌چشانیم ایشان را از عذاب نزدیک‌تر، غیر (پیش از) آن (نزدیک به آن) عذاب بزرگ، باشد برای ایشان که برگردند ۲۱

و کیست ظالم‌تر از کسی که متذکر شود به آیات سرورش، سپس اعراض کند از آن، به‌درستی ما از مجرمان انتقام گیرندگان [هستیم] ۲۲ سجده

 

عذاب نزدیک‌تر = ظهور مسیح و آرماگدون = امروز یا فردا = تخریب سیاره زمین یا طاغوت

عذاب بزرگ = قیامت کبری = تاریخ بسیار دقیق محشر یا رستاخیز سال ۴۸٫۴۹۳ میلادی خورشیدی ۹ ماه کمتر

ظهور مسیح و آرماگدون = انتقام انبیا و صالحان = عذاب موقتی
رستاخیز یا قیامت کبری = انتقام شخصی خود خدا = عذاب دائمی و ابدی

 

یعنی خدا به رسولان، انبیا و صالحان اجازه و فرجه می‌دهد تا انتقام شخصی خودشان را بگیرند و با شروع رستاخیز بزرگ، در پیشگاه الله ساکت و آرام شوند و خداوند محاکمات و انتقام شخصی خودش را شروع کرده و بگیرد. ظهور مسیح و میدان نبرد آرماگدون مکانی برای خالی‌کردن حس کینه و عقده رسولان، انبیا و صالحان است تا از خدا راضی و خشنود شوند و با دلی آرام و باحالت سرخوشی شاهد محاکمات و مجازات الله باشند. تا الله به آنها اجازه ندهد حق گشودن زبان و گفتن چیزی را نخواهند داشت. یعنی شما انتقام خود را گرفتید پس مثل بچه آدم بر سر جایتان بنشینید و شاهد باشید که انتقام و عذاب من سخت‌تر است یا انتقام شما؟

 

يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿۳۸﴾

ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا ﴿۳۹﴾

إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا ﴿۴۰﴾ نبا

 

وای به حال طلاب جلقی روسپی زاده (یا مهدی ادرکنی، سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا، پدر پسر روح القدس، ابوبکر و... خلیفة الرسول، خلیفة الله، اشرف النبیین، اشرف مخلوقات) اشرف یک فاحشه معتاد بود درست مثل زنان و دختران شما.

 

فَيَوْمَئِذٍ لَا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿۲۵﴾

وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿۲۶﴾  فجر

 

روز قیامت رسولان، انبیا و صالحان به انتقام گرفتن خودشان پشیمان شوند و می‌گویند ما خودمان را الکی به‌زحمت و درد و رنج انداختم؛ چون انتقام ما در مقابل انتقام خدا هیچ بود. تنها فایده‌اش جمع‌آوری و تعطیلی گاوداری بود که ثوابش به ما افزوده شد همچنین سکوت ما در چنین روزی.

اجداد سگ سنی‌های ایرانی یا گاوپرست و هندو بودند یا مردوخ پرست بابلی و اسلام برای آنها گوه خوردن است. همچنین مهدوی ها با اجداد مجوس و آتش یا ستاره‌پرست. کافر شوند بهتر از این شرک و مشرکی است.

اولین گویش مسیح به سگ سنتی‌ها این است که با چه حقی ارث‌ومیراث نبوت پدری و اجدادی من را سگ‌خور کردید؟ کجایند آن سگ‌های هار و چه شد سرنوشت شوم آنها؟ این مهدی شما از رحم کدام مادر زاییده خواهد شد؟ زود بزاید و در نزد من آورید تا در قنداق با او سخن‌گویم. منجی است، هادی است، عدالت‌گستر است و در کل چه هست؟ نامش در کدام دفتر و کتاب است؟ چرا ما از او خبری نداشتیم؟ کی و کجا بشارت این‌چنین کسی را دادیم؟ اما مهدوی ها حساب کار دستشان می‌آید. این مهدی ولیعهد و ولیعصر شما کجاست که کیهان را سرپرستی و ولایت می‌کند. داخل کدام چاه است یا در غیبت است؟ خیلی زود در نزد من حاضرش کنید تا از او یاد بگیریم که مدیریت کلان کیهان چگونه است؟ در نهایت سنگ‌های کعبه را جدا کرده و مثل الاغ بارشان می‌کنند و تازیانه می‌زنند. بروید و ببینم که طاقت شما (یک انسان) تا کجاست؟ فرعون بنی‌اسرائیل را پاره‌پوره کرد و یک هرم به پا شد؟ یک انسان چگونه می‌تواند کیهان به این بزرگی را حمل یا جابجا و اداره و مدیریت کند؟ فرمان و حکم در دست خداست و نه در دست مخلوق.

دعوی و مجادله ولایت و خلافت مابین سگ سنتی‌های دورگه حرام‌زاده و مهدوی های صنعتی زنازاده، مادرزادی و تا روز قیامت ادامه دارد و این دعوی به گویش مسیح خاتمه پیدا خواهد کرد. عیسی به آنها ابلاغ می‌کند که ولایت مال الله و خلافت محمد و انبیا سابق مال من است. کسی اعتراض دارد؟ شمشیر به دست گرفته و با مگاگ بجنگد. مثل موش آب‌کشیده پا به فرار می‌گذارند. گویا چیزی به نام ولایت و خلافت از ریشه و بنیان و اساس نبوده است.

زمانی که ابوبکر رمال و ساحره زاده اعلام خلافت کرد، خود مسیح در لباس مبدل و شخص ناشناس در جمع آنها و شاهد این خیانت بود. زمانی که رسولان خدا در جامع راهب و رهبان یهود و نصارا به آنها اعتراض نموده‌اند، اعراب مثل سگ وحشی به‌طرف آنها حمله کرده و علی و یارانش جلوی آنها را گرفته‌اند. وگرنه فرستادگان خدا شهر یثرب (مدینه) را واژگون می‌کردند. درست همان‌طور که الواط‌های شهر سدوم زیرورو شدند و بقیه ماجرا بماند به آیند. مادر به حال شما بی‌ناموس‌ها بگرید.

وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ ﴿۴۵﴾ زخرف

چگونه ممکن است که محمد از انبیا قبلی خود که صدها یا هزاران سال پیش فوت کرده‌اند سؤال‌وجواب کند؟
جواب ساده است؛ چون ملائکه مابین انبیا شبکه ایجاد می‌کنند و آنها می‌توانند به خاطرات و حافظه و اتفاقات روی داده برای یکدیگر دسترسی و اشراف کاملی داشته باشند. ازاین‌رو نصرانی‌ها فکر می‌کنند که مسیح فوت نکرده و تا روز قیامت زنده خواهد بود. آنها فرق حیات بیولوژیک و غیر بیولوژیک را نمی‌دانند.

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾

مسیح در آینده مأموریت بسیار مهم و حساسی دارد (سگ کشی)؛ ازاین‌رو ملائکه کاری می‌کنند که از تمامی اتفاقات روی داده مهم باخبر و مطلع شود و آموزش‌های لازم را به او می‌دهند. او تاریخ بعد از خود را بهتر از نصارا و اعراب و اسرائیل می‌داند؛ چون باید که بداند؛ چون برای مأموریتش لازم و حیاتی است و این به این معنی نیست که مسیح در میان ما و مثل ما زنده است یا زندگی می‌کند.

مهدی اهل‌سنت و مهدویت نخود هر آش و درست مثل آچارفرانسه یا ابزار همه‌کاره است. با خدا در خلقتش شریک می‌شود و خود او را پس‌زده و کنترل خلقت و کیهان را به دست می‌گیرد. کودتا و شورش می‌کند. یعنی جانشین و جایگزین خود خدا می‌شود. به ملائکه فرمان می‌دهد. سر مسیح را می‌خورد. او را مطیع و فرمان‌بردار خودش می‌کند. با انبیا و صالحان کشتی گرفته و آنها را ضربه‌فنی می‌کند. کتب و قوانین خدا را ویرایش و تغییر یا اصلاح می‌کند. قیامت را کنسل می‌کند. آتش جهنم را سرد و خاموش می‌کند. شفاعت می‌کند. حق بخشش و عذاب دارد. آن هم به‌صورت روحانی. عدالت‌گستری و منجی گری می‌کند. استاد بی‌سواد فلسفه است. از همه مهم‌تر طاغوت را تملک کرده و به پیروانش هدیه می‌کند. ما او را شناسایی و دستگیر کردیم. او خود ابلیس چموش است و تغییر هویت و ظاهر یا ماهیت داده است. روح مهدی از او و کارها و حرفه‌هایش خبری ندارد. چون خود مهدی را می‌خورد و قورتش می‌دهد. عوارض سوءمصرف قارچ جادویی یا زقوم است که ابلیس را وادار می‌کند جعل هویت و عنوان کند. در نصرانیت هم هویت خدا و روح‌القدس و مسیح را سرقت کرده است. همچنین یهوه در یهودیت. یعنی هر خرابکاری در مسیحیت و یهودیت کرده است دوباره آن را در سنت و مهدویت تکرار کرده است. این عادت ابلیس چموش است؛ چون او برای همین منظور اصلاً آفریده و خلق شده است و ذاتش چنین سرشته شده است و هیچ تغییری در آن نیست. سم‌زدایی و بستری کردن در کمپ ترک اعتیاد هم بی‌فایده است. او استاد خبره انجام‌دادن این افعال زشت و زننده است. او یک ولگرد خیابانی آزاد است تا کارهایش را انجام دهد. یکی از کارهای بسیار مهم او آگاهی‌سازی است. یعنی خدا را از چیزهایی آگاه و مطلع می‌کند که او از قبل کاملاً بی‌اطلاع و بی‌خبر بوده است. یعنی ابلیس چیزهای جدیدی کشف و اختراع می‌کند و آنها را به خدا پیشنهاد یا عرضه می‌کند. ابلیس نباشد حوصله خدا و ملائکه سر می‌رود و بهترین مشغولیت و سرگرمی است.

 

اما سنتی‌ها و صنعتی‌های احمق:
اولاد یا حرام‌زادگان ابلیس را وارد حوزه و دانشگاه کرده و آنها را معمم و مانتو پوش می‌کنند یا صاحب PHD و مدارک عالیه. بعداً زنازادگان ابلیس کل جامعه را به فساد و تباهی و نابودی می‌کشانند.

 

 

در حقیقت سنتی‌ها و صنعتی‌ها بدجوری سهل‌انگاری کرده و تخم ابلیس و شیاطین (ژنوم جن) را همه‌جا پخش‌وپلا کرده‌اند. از دستگاه‌های حکومتی و اجرایی گرفته تا نیروهای نظامی و انتظامی، قانون‌گذاری، قضایی، اداری، درمانی، حوزوی و دانشگاهی و... که جمع‌آوری و معدوم کردن اینها جزو وظایف و مأموریت گاگ و مگاگ یا یأجوج‌ومأجوج است که در سریع‌ترین زمان ممکن و به نحو احسن انجام خواهد شد به‌زودی‌زود.

اینها آلودگی ژنتیک با منشأ طاغوت دارند.

دابةالارض که خروج کرد، نوبت ظهور مسیح است و طاغوت (سیاره زمین) با کل سکنه‌اش ویبره زده و به خود می‌لرزد. همانند شتر دم دکان قصابی. ولی بعداً کم‌کم پر رو شده و جرئت پیدا می‌کنند که به مسیح توهین کرده و یا به‌طرف او حمله کنند که نوبت گشوده شدن یأجوج‌ومأجوج و آن حمله بزرگ است که قبل از آن دخان سماوی را نوش جان کرده‌اید.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ ﴿۱۴﴾ صف

مسیح ابن مریم در راه است تا دروس خارج از اصول و قبیح و غلط آلوبخارا و نامسلم را تکمیل کند. به فریسیان زیاد آموخت؛ ولی چیزی نفهمیدند، این بار همگی خرفهم خواهند شد. اجدادشان را از زیر خاک بیرون بکشند تا به آنها اعتراف کنند که چه گوهی خورده‌اند و چه چیزی به آنها به میراث مکتب گذاشتند.

از کتب و جزوات حوزه و دانشگاه می‌توان به‌عنوان کاغذتوالت استفاده کرد؛ ولی باید مواظب باشید که پاره نشوید؛ چون مثل تیغ صورت‌تراشی تیز هستند. بهتر است اول خمیر شوند بعدا دستمال توالت. همچنین است مدارک حوزوی و دانشگاهی که به درد قاب‌کردن هم نمی‌خورند. مغولان آنها را به آتش می‌کشیدند و با حرارت آن گرم می‌شدند؛ چون قوم برتر و آخرین برگزیدگان الله بودند.

 

مشکل، اختلاف و درگیری مسیح ابن مریم با نوع بشر یا کل بشریت در چیست؟

نوع اول ناموسی است. یعنی مادر او مریم یک دختر پاک، معصوم و باکره و برترین زن عالم بوده و است که هیچ بشری به او دست نزده و لمسش نکرده است. عده‌ای مدعی هستند که زن یا کنیز خداست. بعضی‌ها می‌گویند که روح‌القدس مریم را لمس کرده و... بعضی‌ها نیز انگشت اتهام به‌طرف یوسف نجار می‌برند و این چرندیات در کل مسیح را آزار و اذیت می‌کند. چون همگی به‌نوعی توهین و افترا است. نه‌تنها به مادرش بلکه هم به خدا و هم به روح‌القدس و هم به خودش. مخصوصاً اراجیف یهود و بنی‌اسرائیل و کفار و مشرکین و منافقین.

نوع دوم بر سر ارث‌ومیراث و جایگاه نبوت است. عده‌ای میراث نبوت او را سگ‌خور کرده‌اند و عده‌ای برای او ضدونقیض و رقیب و همانند جعلی و تقلبی و... در کل موی دماغ ساخته‌وپرداخته و سوءاستفاده کرده‌اند.

اینها همگی باعث می‌شود که دیدگاه مسیح به نوع بشر، همانند نگرشی به‌طرف جمعیتی از کفتارها یا سگ‌های ولگرد و هار لاشه یا مردارخوار یا خوک بی‌ناموس و بی‌شرف یا انتر دزد، خائن، سارق، مفسد و تبهکار شود. یا اینکه کسانی تصمیم به آزار و اذیت و حتی شکنجه و قتل او گرفته و خواهند گرفت. پتانسیل کینه و نفرت از نوع بشر و حس انتقام در او شراره می‌کشد. پایش به سیاره زمین یا طاغوت رسید، حمام و رودخانه خون را جاری می‌کند. نه به پیر و نه به جوان و نه کودک نوزاد یا داخل رحم و نه به زن و نه به مرد و... هیچ رحم و انصافی نمی‌کند. خدا به او بگوید که از این گروه در بگذر و عفو کن و ببخش. کاسه داغ‌تر از آش است. می‌گوید من می‌کشم و بعداً تو زنده کن و به بهشت ببر؛ ولی دیگر من در آن جنت وارد نخواهم شد. باید جای دیگری برای من تدارک ببینی. چون می‌داند خدایش او را امتحان می‌کند و خدا خشمناک‌تر و متنفرتر از خود اوست. از ما گفتن مراقب زبان و گفتار خود باشید چه برسد به اعمال، عقاید و رفتارتان. قیامت دادگاه تفتیش عقاید است. چون تمامی خطاها و گناهان نتیجه همان افکار زشت و پلید است که ابلیس گرفتار آن شد و سپس شما را آلوده کرد. ابلیس تنها یک‌بار به عصیان از پروردگارش فکر کرد و به این خاک سیاه نشست. چون خدا به آن عقیده، جامع عمل پوشانید و محققش کرد. تخم بد در ذهن خود بکارید، خدا آن را لوبیای سحرآمیز می‌کند و تا کجا بالا رود؟ مسلماً تا اعماق تاریک جهنم پیش رفته‌اید. تنها و تنها به دلیل خطور یک فکر بد در اندیشه و ذهنتان اتفاق می‌افتد و بر سرتان می‌آید و هیچ راه گریزی ندارید. پس فکر و اندیشه از طرف شما و تأویل و تحققش از طرف خدا و لازم نیست زیاد زحمت بکشید و تلاش کنید. سروکار خدا با ذهن و اندیشه مخلوقات است و نه چیز دیگری. پس فکر کنید تا عملی شود. مسیح در قیامت درگیر و ذی‌نفع و... شده است.

 

وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا ﴿۱۵۹﴾ نسا

و اينكه نيست از اهل كتاب ( دين و تدين قبول نيست از اهل كتاب ) مگر اينكه حتما ميبايست ايمان بياورد به او قبل از مرگش و روز قيامت باشد برايشان شاهدی

 

یعنی اگر کسی به نبوت مسیح ایمان و باور و اعتقاد (ذهنیت) نداشت، اهل کتاب (اهل تدین) محسوب نمی‌شود؛ یعنی دین بدون اعتقاد و باور (ذهنیت) به مسیح معنی و مفهوم ندارد و باطل است و البته که این اعتقاد و باور باید درست بوده باشد نه چرت‌وپرت و چرندیات. مسیح هم شاهد خواهد بود کسانی که به او باور و عقیده و ذهنیت نداشتند وارد جهنم می‌شوند؛ چون قرار است که مسیح وارد آن بهشت شود و چگونه کسی که به مسیح باور ندارد در کنار او در بهشت جای بگیرد. لازمه ورود به بهشت داشتن باور و ذهنیت صحیح و درست در مورد مسیح ابن مریم است. اگر به او باور نداشتید یا ذهنیت شما غلط بود اهل جهنم هستید. مسیح مورد مناقشه و اختلاف یا تنازع مابین تمامی ادیان و مذاهب و مکاتب است؛ چون همگی اهل آتش هستند؛ چون ذریه آن ابلیس بداندیش هستند.

یهودیت (مسیح قبلی نامشروع است یا اینکه فعلاً متولد نشده و در آینده متولد خواهد شد، پادشاه یهود و منجی است و...) نصرانیت (مسیح فرزند خدا است و...) سنت (محمد و خلفا برتر از مسیح هستند و مسیح کفاش محمد بود و بند کفش و واکس می‌زد، مهدی علمک و قمپزی در مقابل مسیح است) مهدویت (مسیح گوش‌به‌فرمان و سرباز مهدی است و پشت سرش نماز می‌خواند، مانع متولد شدنش در کعبه شدند و...) جملگی افکار زشت شیطانی و پلید ابلیس است که دارنده آن اندیشه نه در جوار مسیح و در جنت بلکه در جوار خود شخص ابلیس و در اعماق تاریک جهنم است. منشأ اصلی مشکل شما عدم ایمان و باور به قیامت و زنده شدن و مجازات است. مسیح را باید درست و صحیح شناخت تا خدا انسان را هدایت کرده و رستگار شود. وگرنه ما با آنها می‌جنگیم. مسیح آلت دست شما نیست که هر یاوه‌گویی خواستید انجام دهید؛ چون مسیح بلای جان و مصیبت شماست. مریم بدکاره نبود؛ بلکه زنان و دختران کافر، مشرک، منافق، یهودی، نصرانی، سنی و مهدوی، روسپی و فاحشه زاده هستند. مسیح نامشروع نیست؛ بلکه مردان و پسران شما مفعول و حرام یا زنازاده هستند. گوش‌های کر خود را گشاد کنید نه مقعد خودتان را. مقعد شما به حد کافی گشاد شده است و بیشتر از آن پاره می‌شود. کمی به فکر نظافت و گشاد کردن یا حتی بازکردن سوراخ گوش خود باشید. علت اصلی گشادشدن مقعد شما اندیشه و باور نادرست و غلط به مسیح است که شامل ۸ میلیارد انسان ساکن روی زمین می‌شود؛ چون شما محکوم شدید به گشادشدن مقعد و علتش اندیشه و ذهنیت بد و شیطانی است. گیردادن شما به مسیح است و گیردادن خدا هم به شماست. تنها با همین فتنه خلقت و نبوت قبلی و نبوت مجدد بعدی مسیح، تمامتان در کل وارد جهنم می‌شوید انشا الله. صبر کنید و مشاهده کنید که ای‌کاش کور بوده باشید.

ما منشأ و علت اصلی گشادشدن ۸ میلیارد انسان زمینی و اجدادشان را یافته‌ایم. منشأ اصلی آلودگی ژنتیک به ژنوم ابلیس است و علت دیگر آن اندیشه و باور غلط و ناصحیح در مورد مسیح ابن مریم است. همین دو شما را به درک واصل می‌کند.

زمانی صهیونیست‌ها با شیشه نوشابه از مهدوی ها در ساواک پذیرایی می‌کردند و اینک مهدوی ها از سنتی‌ها پذیرایی می‌کنند. گویا سنتی‌ها نیز در حماس از صهیونیست‌ها شروع به پذیرایی کرده‌اند و نصرانی‌ها فعلاً از نوشابه گردانی و چرخانی خارج شده‌اند که پوتین هم به فکر ورود آنها به بازی است و این نوشابه و شیشه گردانی ادامه دارد تا اینکه بازیگران اصلی میدان یعنی گاگ و مگاگ پیدایشان شود که بازی آنها هم با سرهای بریده است. آرمان‌شهر یا مدینه فاضله افلاطون فلسفه یا اوهام و چرند است. مریم علیهاالسلام لباس زیر نیست که هر روز در تن کسی یا ناکسی باشد. بلکه جایگاه، مقام، منزلت، شخصیتی خاص و منحصربه‌فردی برای خودش دارد. خدا اگر از سفیهان و مهجوران مشرک در بگذرد حالا حالا مسیح قانع‌شدنی نیست؛ چون اصل موضوع ناموسی و خانوادگی شده است. جمیع ملائکه (۲۰۰۰ میلیارد) باید جمع شوند و او را قانع و راضی به رضایت و گذشت از حق خود و مادرش بکنند. خیلی کار دارد و بسیار زمان‌بر است. یا اینکه خدا حافظه مسیح را پاک کند. وگرنه او یک جمله بگوید که یا من در بهشت یا آنها، همگی اخراج‌شدنی هستند به بیرون بهشت. حالا کجا آن هم خدا می‌داند.

هیچگاه و هیچ زمان مریم را با زنان و دختران روسپی خود قیاس نکنید. مریم کجا، زنان و دختران فاحشه و ولگرد خیابانی شما کجا؟ برای او هم همتا و همانند و مشابه و موی دماغ پیدا نکنید و در مقابلش قمپز در نکنید. الفاظ می‌توانند گمراه‌کننده و فریبنده بوده باشند به طور مثال ام المومنین می‌تواند مادر مؤمنی بوده باشد یا مؤمنی را متولد کند؛ ولی خودش مؤمن باشد الله و اعلم. همانند واژه خاتم‌النبیین که به معنی خاتم النبوت نیست. چون تایم و شیفت یا نوبت دوم نبوت مسیح از فردا شروع می‌شود. این‌طوری موز و خیار می‌دهند به دست انترهای درختی و زقوم به دست شیاطین و فلاسفه بی‌سواد (طلاب جلقی). آنها فکر کردند که بازی تمام شد و میدان دربست در اختیار آنهاست. کور خواندید تازه دلهره و هیجان بعدازاین شروع می‌شود و بازی شور و حال پیدا کرده و تلخ‌وشیرین می‌شود. سرهای بریده شما مثل توپ فوتبال و والیبال به‌طرف آسمان پرتاب می‌شود. فواره خون‌گرم تماشایی است.

 

بطلان ادیان و مذاهب ابراهیمی و مکاتب بشری کلهم اجمعین

۱- کفار: خدا نیست و انسان از نسل میمون و اولاد لوسی است. دنبال مادرتان لوسی بگردید؛ چون قرار است مادر به حالتان بگرید. به او دلداری بدهید. کبک با زیر برف رفتن نمی‌تواند از دست شکارچی فرار کند مخصوصاً اگر شکارچی خود الله بوده باشد.
۲- مشرکین: سنگ و چوب و گاو و گوسفند یا آلت تناسلی خداست. در اینکه الاغ زاده هستید هیچ شکی نیست. انعام قرار است که داغ و نشانه‌گذاری شوند. دنبال نشان و علامتی خوب و مناسب برای خود باشید. تمرین تتو، نقاشی و... بکنید.
۳- منافقین: خر خودتان هستید و در نهایت خوار و رسوا خواهید شد.
۴- یهود: کتب آسمانی را تحریف کردید و انبیا و صالحان را به خیال خودتان دستگیر و شکنجه و مقتول کردید. آنها ماکت بودند و فریب خوردید. به‌طرف مسیح و محمد جفتک زدید. زیر سم اسب مگاگ رفتنتان تماشایی است.
۵- نصارا: هر گوهی یهود خورد شما هم خوردید. به‌طرف محمد جفتک زدید. نتیجه نهایی معلوم و مشخص است.
۶- سگ سنی: میراث و ارث انبیا را سگ‌خور کردید و اولاد علی و محمد و خاندان عمران را به خیال خودتان عقیم و... کردید. فکر کردید که نبوت تمام است و میدان خالی شد. دین ماند به اعراب. گل سرسبد انبیا یعنی مسیح در راه است. ببینیم با او چه می‌توانید بکنید. خیلی زرنگ هستید مهدی را از چنگ مهدوی ها در بیاورید و باز پس بگیرید. مرغ از قفس پرید.
۷- مهدوی: دنبال مهدی موعود و ولیعهد بگردید؛ چون مسیح در راه است. تمامی مدارک و دلایل خود دررابطه‌با اثبات مکتب خود را جمع‌آوری و جمع‌بندی کنید تا بتوانید مسیح را قانع کنید. وگرنه برایتان خیلی گران تمام خواهد شد.

نتیجه: خدا برای امتحان بشر معادله دیفرانسیل و کنکور ندارد؛ بلکه درخت فتنه و زقوم دارد. همگی آنها را با ریشه خوردید و نوش جان و گوارای وجود باشد. باید شیاف کردنش را به شمار ۳ انجام دهید وگرنه از درد و اندوه شما کاسته نخواهد شد. هفت گروه کلی هستید و برای هر کدام یک درب ورودی به جهنم دارید. تمامی مکاتب و مذاهب بشری باطل است. چقدر هم جان سخت و فیلسوف تشریف دارید. زمان یعنی باارزش‌ترین چیز را از دست دادید.

شاید این جمعه بیاید! با شاید و ماید دین محقق نمی‌شود و با باید و حتماً دین درست و عملی می‌شود. مسیح حتماً می‌آید و در روز یکشنبه باید که بیاید. وگرنه دین اسلام بی‌معنی است؛ چون باید که انتقام گرفته شود و قیامت به پا شده و مجرمین مجازات شوند. مهدی نمی‌آید؛ خیالتان جمع چون آمدنی اصلاً در کار نبود تا کنسل شود. توهم و اوهام شیاطین و ابلیس گمراه شده بود که به سگ‌توله‌های آدم سرایت کرد. از مسیح می‌پرسند که این مهدی ما کجاست و چه شد؟
مسیح در جواب می‌گوید من باید از شما بپرسم که این مهدی شما کیست و کجاست؟ سراغ او را از من می‌گیرید! خدا در کتاب شما چه نگاشته است؟ آمدن من در کتاب قرآن مکتوب است و ظهور مهدی در کدام دفتر ثبت و ضبط شده است. می‌دانید ظهور مهدی در کجا نگاشته شده است. بر سر کلاهک زقوم. چون مهدوی ها آلت پرست هستند و آلت جنسی مردانه را به پرستش گرفته‌اند. مهدی آینه هوای نفس آنها شده است که مسیح آن آینه را در هم می‌شکند و آن تصویر باطل کلاً نابود شده و به فنا می‌رود. آقا تو کجایی؟ فساد و تباهی شما همیشه همراه و در کنار شماست و جای زیاد دوری هم نیست. دنبال بگردید حتماً پیدایش می‌کنید. انسان بنده خدا نیست؛ بلکه بنده نفس خود است. کافر، مشرک، منافق، یهودی، نصرانی، سنی و مهدوی هیچ فرقی با هم ندارند و در کل هفت گروه ضاله هستند و البته آلت پرست. روشنفکران و دگراندیشان و... مادینه پرست ولی قدیمی‌ها و سنتی صنعتی‌ها نرینه پرست.

سگ سنتی‌ها با رمال و مفعول و صراف و مهدوی های صنعتی با شاهزاده اسب‌سوار اسلام را لوث و بی‌مفهوم کردند. کیفر و مجازات چیست؟
به دست مسیح گوه شوند و هیچ فرقی با مدفوع سگ نداشته باشند و به دست گاگ و مگاگ گوشت چرخ‌کرده شوند. آن زمان دنیا می‌فهمد که خدا و اسلام چیست.

در آن روز مسیح تورات و انجیل و زبور و قرآن را کاملاً به‌صورت عملی توضیح و نشان می‌دهد. ریشه‌های گمراهی چیست و در کجاست؟ مسیح حقیقی چیست و مسیح قلابی و ساختگی چیست؟ ضد مسیح و کپی‌برداری از مسیح قلابی چیست؟ مکاتب یهودیت، صهیونیست، انواع و اقسام نصرانیت و میکس و ترکیبات آنها، سنت، مهدویت، بهائیت و... چیست؟
ما هر قدر توضیح دهیم شما متوجه نخواهید شد؛ چون تمامی امکانات و توانایی‌های شما دررابطه‌با گشاد کردن مقعد و تنگ کردن واژن است. ولی مگاگ ابزار دارد مثل سنبه که سوراخ گوش شما را گشاد کند؛ ولی خرفهم شدن شما دیگر فایده‌ای نخواهد داشت. الان هم بی‌فایده است. چون کتاب قرآن یک کتاب قدیمی، کهنه، خاک خورده و پاره‌پوره متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش است و با بسته‌شدن جلد آن، درهای توبه و بخشش و رستگاری یا سعادت هم بسته شد. رسالت و نبوت مجدد مسیح هم به‌نوعی جنگ و جهاد و خونریزی و ادامه شمشیربازی سابق است تا هدایت نوع بشر. تجربه ۳۳ساله مسیح به او می‌گوید که توله‌سگ‌های مشترک آدم و ابلیس و زنازادگانشان اصلاح‌شدنی یا صالح شدنی نیستند. فقط به درد دم تیغ و زیر سم اسب می‌خورند و برای همین اصلاً آفریده شدند که ظرفیت جهنم تکمیل شود و صدای شیون و ناله آنها آرام‌بخش کل کیهان بوده باشد. همانند اپرا و سمفونی.

 

 

מה אלה? ما الت؟ מה זה مازت

اینها چیستند؟ این چیست؟

ما هي هذه؟ ما هذا؟

מלאכין ملاخین

فرائیشتگان

ملائکة

 

ג'יניאן جنیانی

پریان

جينيان

 

 רוֹדָן ودان - איבליס ایوریس - האבא שלך ها آبا شلاخا

اهریمن - شیطان - پدرت

طاغوت - ابلیس - أبوك

 

זאקום ذاکم - נרות نغوت

زقوم - ضریع - شیاف - تحاميل

 

 

גוג ומגוג گوگ مگوگ

يأجوج و ماغوغ

یاجوج و ماجوج

 

 יֵשׁוּעַ یشوع - مشیخا - مشواخ

آقایم مسیحا (آقایی خویشتن دار)

سیدی مسیح عیسی ابن مریم  (سَيِّدًا وَحَصُورًا )

 

מוחמד בן עבדאללה - מהדי

محمد ابن عبدالله - مهدی

 

מוחמד מיקרו הזרקת +  חמור ההר

محمد میکرواینجکشن + خر کوهی (داغ اشیی الترکی)

محمد للحقن المجهري + حمار الجبل الترکی العثمانی

 

אבו בכר הקוסם

ابوبکر رمال

 

עומר הומו - הומוסקסואל

عمر مفعول

عمر مثلي الجنس

 

עותמאן הריבית - לְהַחלִיף

عثمان نزول خور - صراف

عثمان المرابی - تبادل

 

خر کوهی ارسباران - قره داغ اشئی -  لشکر ۳۱ مکانیزه عاشورا

 

مسجد عمر (اورشلیم)
مسجد عمر
در اورشلیم مقابل کنیسهٔ قیامت واقع است و فقط در زمان نمازهای پنج‌گانه درب آن گشوده می‌شود. این مسجد را پسر صلاح‌الدین در سال ۱۲۱۶ میلادی به یاد عمر خلیفه دوم از خلفای راشدین بنا کرد. عمر در مقابل پله‌های کنیسهٔ قیامت در بیت‌المقدس نماز خواند، و این مسجد در جایی بنا شده است که عدهٔ زیادی گمان دارند که او در آن زمان در این جا نماز خواند، تا به کنیسهٔ قیامت که در آن زمان نصاری در آن عبادت می‌کردند، حرمتی نهاده باشد.

هاروت و ماروت و روح‌القدس و خود مسیح در اورشلیم یا بیت‌المقدس بر عمر ملعون و اطرافیانش نازل شدند و الکی با یکدیگر مجادله و خصومت کردند و از عمر حکمیت و داوری خواستند. راهب نماهای یهودی به عمر شکایت کردند که این نصرانی‌ها و صلیبی‌ها مدعی هستند که خداوند در کتاب قرآن مژده ظهور مسیح و بشارت ورود به بهشت را داده است البته اگر مسلمان شوند و راهب نماهای نصرانی گفتند که ابوبکر خلافت مسیح را غصب و از آن خود کرد و نمایندگان ما را از مسجدالنبی اخراج کرد و به این دلیل مسلمان نمی‌شویم و نصرانی باقی ماندیم. در اینجا منتظران ظهور مسیح هستیم تا با او بیعت کرده و متحد شده و بر علیه سنی‌ها بشوریم و حجاز را فتح کنیم. عمر خیلی سریع دستور داد که شبانه آنها را دستگیر و اعدام کنند. به راهبان یهود هم گفتند که ما نصرانی‌ها و صلیبی‌ها را ساقط کرده و شما را حاکم می‌کنیم البته به‌شرط اینکه با من بیعت کرده و با ما بر علیه نصرانی‌ها و صلیبی‌ها متحد شوید. آنها هم میان خود گفتند این عمر خیلی شوت و از مرحله پرت است و برای بار دوم نتوانست که ما را شناسایی کند. به عمر گفتند هرچه که تو بخواهی. مقام و منزلت تو یعنی یک مرد عرب خیلی بالاتر از مسیح است ما با تو بر علیه نصرانی‌ها و صلیبی‌ها متحد می‌شویم. خاک بر سرت دیوس بلایی بر سرت بیاوریم بدتر از فرعون. دوریالی داوود افتاد؛ ولی مال تو خیلی کج شده و تاب برداشته است. پیچ و تابش را می‌گیریم و گرفتند و چنان بر او زخم زدند که جگرش پاره و از تنش بیرون آمد. در ظاهر و باطن آن بی‌ناموس بر علیه مسیح با یهود همدست و هم پیمان شد و بر عیسی خیانت کرد که جرم و کیفر و مجازات خائنین بسیار سنگین است.

 فتح اورشلیم بخشی از درگیری نظامی است که در سال ۶۳۷ میلادی، هم‌زمان با سال ۱۶ هجری، بین خلافت راشدین اعراب و امپراتوری بیزانس رخ داد. این جنگ زمانی آغاز شد که ارتش اعراب تحت فرماندهی ابو عبیده بن جراح، اورشلیم را در شوال ۱۵ هجری، هم‌زمان با نوامبر ۶۳۶ میلادی محاصره کردند. بعد از شش ماه، سوفرونیوس تسلیم را به‌شرط آمدن خلیفهٔ راشد، پذیرفت. در سال ۱۶ هجری، عمر خلیفه دوم مسلمانان برای دریافت کلیدهای شهر به بیت‌المقدس سفر کرد.

تسخیر بیت‌المقدس تحکیم حکومت عربی بر فلسطین را تأیید می‌کند؛ حکومتی که تا زمان جنگ‌های صلیبی در اواخر قرن یازدهم و در طول قرن سیزدهم تهدید نمی‌شد. پس از تسخیر بیت‌المقدس، عمر به یهودیان اجازه داد تا آداب‌ورسوم مذهبی خود را آزادانه در اورشلیم انجام دهند؛ پس از اینکه حدود ۵۰۰ سال از سرکوب و اخراجشان از بیت‌المقدس توسط رومیان می‌گذشت.

اورشلیم قبل از سال‌های تسخیر اعراب، شهری مهم در قلمرو امپراتوری بیزانس به‌حساب می‌آمد. در سال ۶۱۴ ساسانیان زیر فرماندهی شهرباز، در هنگام جنگ‌های پادشاهی ساسانی و بیزانس، این شهر را به تسخیر خود درآوردند. گفته می‌شود ساسانیان این شهر را غارت کرده و ۹۰۰۰۰ مسیحی را کشته‌اند. گمان می‌شد که یهودیان کسانی که مورد شکنجه رومیان که بر آنها حاکم بودند، قرار می‌گرفتند، ساسانیان را یاری کرده‌اند و صلیب راستین را به مدائن برده‌اند. بعدها صلیب راستین توسط هراکلیوس که ساسانیان را شکست داده بود، بازگردانده شد.

محمد در سال ۶۳۲ درگذشت. بعد از آن ابوبکر پادشاه شد؛ کسی که حاکمیت را بعد از جنگ‌های موسوم به جنگ‌های ارتداد، به شبه‌جزیره عربستان، بازگرداند. بعد از آن، فتوحات اعراب، از شرق در عراق بخشی از شاهنشاهی ساسانی و از غرب امپراتوری بیزانس آغاز شد. در سال ۶۳۴ میلادی، ابوبکر درگذشت و عمر جانشین وی شد. در مهٔ ۶۳۶ میلادی، هراکلیوس برای به‌دست‌آوردن سرزمین‌های ازدست‌رفته لشکرکشی بزرگی را آغاز کرد؛ اما ارتش او در نبرد یرموک در ۱۳ هجری هم‌زمان با اوت ۶۳۶ میلادی، قاطعانه شکست خورد. سپس، ابوعبیده، رهبر سپاه اعراب در سوریه، در اوایل اکتبر ۶۳۶ میلادی شورای جنگ تشکیل داد تا در مورد برنامه‌های آینده و اهداف مختلف بین شهرهای قیساریه و اورشلیم گفتگو کند. ابوعبیده اهمیت این شهرها را دید که در برابر همهٔ تلاش‌های اعراب برای فتح مقاومت می‌کرد. او به عمر نوشت که قادر به تصمیم‌گیری در این زمینه برای دریافت راهنمایی نیست. در جواب وی، عمر به آنها دستور داد فتح آخر را به آنها دستور داد؛ براین‌اساس، ابوعبیده از جبیا به‌طرف بیت‌المقدس حرکت کرد. رهبران وارد شدند و اعراب از سراسر اورشلیم و پادگان بیزانس به شهر مستحکم عقب‌نشینی کردند.

بیت‌المقدس پس از بازپس‌گیری هراکلیوس از پارسیان به‌خوبی مستحکم شد. پس از شکست سپاه بیزانس در یرموک، سوفرونیوس دفاعش را اصلاح کرد. مسلمانان هنوز شهر را محاصره نکرده بودند؛ بااین‌حال، از سال ۱۳ هجری نیروهای عربی‌ای وجود داشتند که می‌توانستند تمام راه‌های منتهی به اورشلیم را تهدید کنند. اگرچه در محاصره نبود، اما پس از نبرد یرموک توسط اعرابی که قلعه‌های مجاور پیلا و بوسرا را تصرف کرده بودند در محاصره قرار گرفت. این شهر از سایر مناطق سوریه، جدا شده بود و مسئله آمادگی برای محاصره ظاهراً اجتناب‌ناپذیر بود. وقتی ارتش اعراب به اریحا رسید، سوفرونیوس آثار مقدس، از جمله صلیب راستین را جمع‌آوری کرد و مخفیانه آنها را به ساحل فرستاد تا آنها را به قسطنطنیه برساند. نیروهای عرب محاصره را در شوال سال ۱۵ هجری، آغاز کردند. آنها به‌جای تعرض‌های مداوم به شهرها، تصمیم گرفتند محاصره را برای ازپادرآوردن با کمبود تجهیزات بیزانس، ادامه دهند تا بتوانند برای تسلیم بی خون مذاکره کنند.

اگرچه جزئیات محاصرهٔ بیت‌المقدس ثبت نشده است، اما گفته شده که جنگی خونین نبوده است و پادگان بیزانس از نظام هراکلیوس هیچ کمکی نمی‌کند. پس از چهار ماه محاصره، سوفرونیوس، تسلیم شهر و پرداخت جزیه را پذیرفت به این شرط که خلیفه برای امضای توافق‌نامه و قبول تسلیم به اورشلیم بیاید. گفته می‌شود وقتی اعراب از شرط‌های هراکلیوس آگاه شدند، شرحبیل بن حسنه، یکی از رهبران، پیشنهاد کرد که خالد بن ولید به‌عنوان اینکه او خلیفه است، به‌جای رفتن عمر از مدینه فرستاده شود؛ زیرا وی از نظر ظاهری بسیار شبیه عمر بود. [نیازمند منبع] اما فرستادن خالد بن ولید نتیجه نداد، گفته شده که به این دلیل که خالد در شام بسیار مشهور بود یا ممکن است برخی از مسیحیان عرب در شهر باشند که به مدینه رفته‌اند و هم عمر و هم خالد بن ولید را دیده‌اند. در نتیجه، سوفرونیوس از مذاکره خودداری کرد؛ بنابراین ابوعبیده در مورد اوضاع به خلیفه عمر نامه نوشت و او را دعوت کرد تا برای قبول تسلیم شهر به اورشلیم بیاید.

در ربیع‌الاول سال ۱۶ هجری، عمر وارد سرزمین فلسطین شد و ابتدا به جبیه رفت و در آنجا ابوعبیده و خالد بن ولید که برای پیشواز وی یا همراه خود سفرکرده بود، به پیشوازش آمدند؛ بعد از آن عمرو رهبر ارتش اعراب را برای محاصره ترک کرد.

با ورود عمر به اورشلیم، معاهدهٔ عمر نوشته‌شده و شهر تسلیم شد و ضمانت‌های آزادی مدنی و مذهبی در ازای پرداخت جزیه به مسیحیان داده شد. این معاهده را عمر به نمایندگی از عرب‌ها امضا کرد و خالد بن ولید، عمرو بن عاص، عبدالرحمن بن عوف و معاویه شاهد آن بودند. در اواخر آوریل ۶۳۷ میلادی، بیت‌المقدس رسماً تسلیم شد. [نیازمند منبع]

شرطی که در میثاق عهدی مقرر شده بود که هیچ‌یک از یهودیان نباید در ایلیا (اورشلیم) با آنها زندگی کنند. عمر خطبه‌های مردم بیت‌المقدس را بیان کرد و گفت: «ای اهل اورشلیم، آنچه برای ماست برای شماست و آنچه بر ماست بر شماست.»  (آن خیانتی که یهود بر مسیح کرد ما هم همان خیانت را مجدداً تکرار کردیم)

به دنبال دستورات عمر، یزید بن ابی‌سفیان عازم قیساریه شد و دوباره شهر ساحلی را محاصره کرد. عمرو بن عاص و شرحبیل برای تکمیل فتح سرزمین فلسطین و اردن راهی شدند، مأموریتی بود که تا پایان سال به پایان رسید. اما قیساریه تا سال ۶۴۰ میلادی گرفته نشد. ابوعبیده و خالد برای تکمیل فتح شمال سوریه از اورشلیم راهی شدند که با فتح انطاکیه در اواخر سال ۶۳۷ میلادی به پایان رسید. در ۱۸ هجری، مصر را فتح کردند. مسجد عمر در همان نقطه‌ای که عمر نماز می‌خواند ساخته شده است. حکومت اعراب ۴۰۰ سال متوالی در اورشلیم تا اولین جنگ صلیبی در سال ۱۰۹۹ میلادی ادامه داشت.

https://fa.wikipedia.org

 

خالد ابن ولید، ابوعبیده، عمرو بن عاص، عبدالرحمن بن عوف، معاویه و یزید بن ابی‌سفیان شاهد و درگیر این خیانت بزرگ بودند که بعداً بزرگ‌ترین مخالفان و دشمنان علی و اولاد علی شدند؛ چون آنها مخالف این خیانت بزرگ بودند و هرگز به مسیح خیانت نکردند.

 

در نهایت رسولان گفتند:

از بابت این لطف و مرحمت بزرگی که در حق آل یهود کردید، بدهکاری ما یک دور نماز پشت سرتان می‌باشد. مسیح هم ظهور کرد تهدیدش می‌کنیم به مصلوب شدن و دست‌وپابسته به نزد شما در یثرب آورده تا با شما بیعت کند و پشت سرتان نماز بخواند. این خالد هم گویا همان شاهزاده عرب اسب‌سوار است که ظهور کرده و مهدوی ها الکی در انتظارش هستند. خیلی مواظب و مراقب پشت سر خودتان باشید. بعدازاین باید از سایه خودتان هم بترسید.

بعد از فتح اورشلیم اعراب به‌خوبی فهمیدند که مسیح برای آنها یک معضل و دردسر بزرگ است. هر زمان که ظهور کند بساط آنها جمع‌شدنی است. آنجا بود که به فکر اختراع و ابداع ضد مسیح افتادند؛ یعنی جوانی برازنده و عرب‌تبار همانند خالد که بتواند در مقابل مسیح قد علم کرده و ایستادگی کند و آن مهدی نام به تکامل رسید و از کنترل اعراب خارج شده و بعداً تبدیل به ولیعصر و ولیعهد یعنی بلای جان خود اعراب شد که بعدها مجبور شدند به دست خودشان او را در داخل حرم بکشند آن هم به کمک نصرانی‌های مشرک فرانسوی. الان هم بدون ضد مسیح و حامی و پشتیبان در مقابل مسیح تک‌وتنها و گیرکرده‌اند و کسی نیست که به داد آنها برسد. تنها یک مهره داشتند که آن هم به دست خودشان سوخت. ولی باز هم جای امیدواری است که مهدوی ها یک کپی از آن در نزد خود نگهداشته اند و شاید او بتوان کاری از پیش ببرد. هرچه باشد نماینده محمد برای دفاع و استیفای حق‌وحقوق اعراب است. ولی او زیاد آبروریزی کرده و تا عرش بالا رفته و هر لحظه احتمال دارد با خود خدا درگیر شود و سر مسیح را از ته بخورد. یعنی خدا به خشم آمده و ریشه اعراب را از بیخ بکند و آنها را توبیخ کند که این چه اختراع بدی بود که انجامش دادید. نابغه اعظم خود عثمان صراف بود که گفت بهترین راهکار حذف نام و حکایت مسیح از قرآن است که این بار رسولان خدا مجالش ندادند و وارد طویله او شده و او را قطعه‌قطعه کردند. چون خیلی چموش بود و گوشش به دعاوی مردم کر بود چه برسد به دعاوی راهبان اهل کتاب. اصلاً به خانه‌اش راه نمی‌داد. رسولان خدا درب‌خانه‌اش را از پاشنه درآورده و دخول کردند و چه دخولی؟ خون کثیف عثمان به سقف پاشیده شد.

 

بعد از فتح مکه، محمد سریعاً به یثرب بازگشت. چرا؟
چون مکه شهر خدا و خانه خدا بود. محمد ارزش و احترام خاص و ویژه‌ای برای پروردگارش قائل بود. احساس می‌کرد که مکه جایگاه و مقام الله است و نباید آنجا را اشغال کند. شاید اعراب در کنار الله او را هم به پرستش بگیرند. پس به یثرب یعنی سرزمین اجدادی خودش برگشت. بعد فوتش هم علی جرئت و جسارت نکرد که بالای منبر رسول برود. چون آنجا جایگاه انبیایی همچون مسیح بود. اگر بالای منبر می‌رفت توهین بزرگی به مسیح بود. ولی خلفا خر شدند و بالا رفتند و به درک هم واصل شدند. اگر علی سخنی داشت پای منبر می‌گفت یا در نهایت یک یا دو پله بالا می‌رفت و ایستاده سخن می‌گفت و نه در حال نشسته. علی برای امامت شهر دیگری را برگزید؛ چون به دنبال تصرف و اشغال جایگاه الله و انبیا نبود. در صدد بود تا برای خودش جایگاه و مقامی شایسته اتخاذ کند که کرد هر چند که از امثال یونس بالاتر بوده باشد؛ چون یونس از نبوت منصرف شده و فرار کرد؛ ولی علی خسته نشد و منصرف نشده و فرار هم نکرد؛ بلکه برای خودش جایگاهی درست کرد که لایقش بود؛ یعنی رهبری و پیشوایی مؤمنان و نه امیر یعنی پادشاه مؤمنان که سگی همچون عمر خودش را پادشاه مؤمنان می‌دید که غصب جایگاه خود الله است. پس اولین مشرک و مرتد در تاریخ اسلام خود عمر سگ‌صفت است. خود مسیح را به یثرب راه نخواهند داد و آنها با درگیری و زدوخورد واردش می‌شوند. خدا را شکر که اعراب همه‌جا را صاف‌کرده و اتوبان کشی هم کرده‌اند که کار برای مگاگ راحت‌تر شده است. چنان بکوبند و بروند که آسفالت اتوبان تبدیل به جاده خاکی شود و چه گردوخاکی هم به پا می‌شود. عیسی ابن مریم جایگاه و ارث‌ومیراث نبوت اجدادی خودش را از اعراب لاشه خوار باز پس خواهد گرفت به‌زودی‌زود و چه رسوایی بزرگی هم به پا خواهد شد.

 

دروازه و اتوبان مگاگ

 

مکحول از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قوم ترک را دو خروج خواهد بود: اول براي تخريب آذربايجان دوم به سرعت وارد شط فرات خواهند شد. . . مثل اينکه من مال هاي سواري زرد رنگ آن ها را مي بينم که در کنار شط فرات صف زده اند.

نعيم از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: بنی قنطورا در زميني که آن را بصره يا بصيره مي گويند مي آيند و وارد نهري مي شوند که آن را دجله مي گويند و داراي نخل است مردم (بصره؟) سه فرقه خواهند شد: فرقه اي ملحق به اصل خود شده هلاک مي شوند و فرقه اي بر عليه خود شروع کرده کافر خواهند شد و فرقه اي هم اهل و عيال خود را پشت سر قرار داده با آنها (بنوقنطورا) مي جنگند و خدا آن ها را فاتح مي کند.

نعيم از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: اهل بصره به سه فرقه تقسيم مي شوند: فرقه اي متوقف مي شوند و فرقه اي در محلي که گياهان خوش بوئي دارد به پدران خود ملحق خواهند شد و فرقه اي به شام ملحق مي شوند و اين بهترين فرقه خواهند بود.

ابو هريره گويد: چشمان آن گروه چون وزغ (حيواني است شبيه به سوسمار) است و صورتشان نظير سپر، بين دجله و فرات زد و خوردي مي کنند و زد و خوردي در مرج حمار مي کنند و زد و خوردي هم در دجله خواهند کرد به طوريکه در اول روز براي عبور بشام صد دينار و در آخر روز بيشتر لازم است.

بريده از پدرش از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قومي ترک و عريض صورت و کوچک چشم که صورتشان چون سپر خواهد بود امت مرا سه مرتبه تا جزيره العرب ميرانند، در مرتبه اول از فرار، نجات پيدا مي کنند و در مرتبه دوم بعضي هلاک شده و بعضي نجات خواهند يافت و در مرتبه سوم ريشه کن مي شوند، قسم بان خدائي که جان من در دست اوست که مال هاي سواري خود را به ستون هاي مسجد مسلمين مي بندند

نعيم از عبدالله بن عمر نقل کرده که گفت: نزديک است که بني قنطورا (گروه ترک يا سودان) شما را از خاک عراق خارج کنند، من گفتم: بعد از آن برمي گرديم؟ گفت: تو اين آرزو را داري؟ گفتم: آري گفت: بلي براي شما زندگي خوبي خواهد بود.

ابن ذي الکلاع ميگويد: من نزد معاويه بودم که قاصدي از ارمنيه آمد (و نامه اي آورد معاويه آن را خوانده و درغضب شد و کاتب خود را احضار کرده گفت: جواب نامه اورا بنويس قوم ترک به اطراف خاک تو حمله کرده اند، تو مردي را بطلب آن ها فرستاده اي و او را گرفته اند مادر به عزايت بنشيند اين عمل را اعاده مکن و آن ها را به چيزي تحريک منما و چيزي از آن ها اخذ مکن، زيرا من از رسول خدا(ص) شنيدم که مي فرمود: ملت ترک به زودي ملحق مي شوند به محلي که گياه خوش بو دارد.

مکحول از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قوم ترک را دو خروج خواهد بود: اول براي تخريب آذربايجان دوم به سرعت وارد شط فرات خواهند شد.

کعب گويد: ترک با سرعت وارد نهر فرات مي شوند مثل اينکه من مال هاي سواري زرد رنگ آن ها را مي بينم که در کنار شط فرات صف زده اند.

نعيم از پيغمبر کرم(ص) روايت کرده که فرمود: خدا مرضي بر مال هاي سواري آنها مي فرستند تا هلاک شوند، (و خود آن ها به جهت پياده ماندن) خواهند مرد و قرباني بزرگ خدا در ميان آن ها است و بعد از آن هم ترکي نخواهد بود.

ابن مسعود مي گويد: مثل اينکه من، قوم ترک را مي بينيم که بر اسب هاي تيزگوش ترکي .

عبدالله بن عمرو بن عاص گويد: نزديک است که بني قنطورا (ملت ترک) از خاک عراق برشما خروج کنند: گفتم بعدا ما بر مي گرديم؟ گفت: برگشتن براي شما محبوب تر است، شما برمي گرديد و زندگي خوب خواهيد کرد.

حسن از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: يکي از علائم قيامت آن است که با قومي که صورتشان چون سپرهاي آهنين است قتال نمائيد و با آن گروهي که نعل آنها از مو باشد جنگ کنيد. طايفه اول را که ترک باشند ديديم و طايفه دوم را که کردها باشند مشاهده کرديم.

حذيفه گويد: نزديک است که عجم جلوگيري نمايد و براي اهل عراق درهم و قفيزي نيايد و نزديک شده که روم جلوگيري کند و براي اهل شام دينار و طعامي نرسد.

ابو هريره از پيغمبر خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قيامت قيام نمي کند تا اينکه شما با قومي که صورت هاشان چون سپر است قتال کنيد، قيامت به پا نخواهد شد تا شما با گروهي که نعلشان از مو باشد بجنگيد

 

زمانی که مگاگ وارد حجاز شد اعراب را از خانه و محل کسب‌وکار اخراج کرده و آنها را تبدیل به طویله می‌کنند که لیاقت عرب چموش همین است.

 

سنت ابلیس و شیاطین چیست؟
کله‌پز که رفت سگ به جایش می‌نشیند.

راهبرد الله چیست؟
کله‌پز دیگری می‌آید و خود آن سگ‌ها را در دیگ می‌جوشاند و به خورد ابلیس و شیاطین می‌دهد.

محمد که مبعوث شد بساط خلیفه‌گری ارامنه (کلیسای رومی) تعطیل و جمع شد. مسیح هم که ظهور کرد بساط خلیفه‌گری سگ سنی زادگان بسته و جمع‌آوری می‌شود. چه برسد به ولایت که مختص خود الله است.

 

اگر اورشلیم به دست اوباش عرب فتح شد، خود حجاز توسط گاگ و مگاگ تصرف و تملک می‌شود. حجاز میدان تاخت‌وتاز و جولان‌دادن یأجوج‌ومأجوج است؛ چون اوباش عرب خیلی پوست‌کلفت‌تر از اراذل اسرائیلی هستند. اراذل الواطی همچون خالد ابن ولید را مثل خرگوش شکار و پوست‌کنده می‌کنند. خود محمد سرنوشت شوم اعراب را به خودشان ابلاغ و اعلام کرد؛ ولی گفته‌هایش را همانند کتب عهد قدیم تحریف کردند که آنها چیزی مثل تب‌خال هستند و برطرف خواهند شد؛ ولی آنها خیلی بدتر از سرطان بدخیم پیشرونده با سرعت زیاد هستند و ریشه و نسل اعراب را منقرض خواهند کرد و هیچ عرب و اسرائیلی با باز و دم خود جو زمین را آلوده و نجس نخواهد کرد.

پسران و مردان عرب و اسرائیلی در مقابل مسیح گستاخ و بی‌ادب و بی‌تربیت هستند. اگر بی‌احترامی خود را به مسیح کردند توسط مگاگ ساق پا شکسته می‌شوند و مثل افلیج مادرزاد خود را روی زمین می‌کشند. به آنها اخطار می‌شود که باید صبر کنید تا تمامی سخنان و گفتار مسیح تمام شود. تمام که شد جفتک‌پرانی خود را شروع کنید که پاسخ شما در نزد ماست. تخصص و حرفه ما مقابله با وحوشی مثل شماست. از تبت گرفته تا هر سوی عالم که نظاره می‌کنید. طایفه جن هم به یاری شما بطلبند باز هم پاره‌پاره خواهید شد.

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۴﴾ آل عمران

نام محمد و احمد ۵ بار در قرآن آمده است. نام مسیح و عیسی در ۳۴ آیه تکرار شده است. شیفت دوم نبوت او برای اولاد آدم کابوس است؛ چون قتل‌عام و کشتار می‌شوند. حتی یک نفر از آنها باقی نمی‌ماند. خیلی خوش‌شانس باشید ملائکه شما را به‌آرامی قبض روح و با خود می‌برند. کسی جفتک پرتاب کرد و ناسزا گفت کشته‌شدنش فجیع‌تر و پر رنج و عذاب تر است همچنین آخرتش.

اگر از شما پرسیدند که گویا کسانی اعلام خلافت نبی و رسول کرده‌اند؟ و در جواب بگویید، رمال و مفعول و صراف نامی را شنیده‌ایم. غلط کردند و گوه زیادی خوردند با جد و آبادشان. علی هم پسرعموی خودت بود، بهتر از ما می‌دانی. او می‌گفت که من پیشوا هستم و کسی هم قبولش نکرد و همین و بس. می‌پرسند آنها که بودند که اعلام ولایت کردند؟ در جواب بگویید یک هندوی گاوپرست بود که سفیهان مردم را فریب داد بعد از آن یک موجی که موج انفجار افلیجش کرد مدعی شد. خدا بهتر از ما می‌داند و مجازاتشان کنید که ولایت از اول تا آخر از آن و مال خداست. کسی گوه بخورد با جد و آبادش اعلام ولایت کند. کسی اعلام نمی‌کند مگر اینکه مهجور و یا دیوانه و سفیه بوده باشد. شش‌دانگ خلافت رسول از آن توی مسیح است و تمامی ولایت مختص الله است و لاغیر. احمق‌ها تنشان برای آتش جهنم خاریده است. می‌توانیم تیمارشان کنیم؟ رخصت بده!

در جواب‌گویند نیازی به‌زحمت شما نیست؛ چون قشو کشان آماده‌اند.

 

این مهدی دیگر کیست و کجاست؟
مهدی پسرعموی توست. خودت بهتر از ما میدانی. کل جریان ازاین‌قرار است که بنی‌اسرائیل ملعون به اولاد بی‌تربیت خود یاد می‌دادند که در مقابل انبیا گوز داده و شکلک دربیاورند و چون کودک و نادان هستند انبیا با آنها کاری نداشته باشند؛ ولی خضر تحمل نکرده و آنها را می‌کشت. اعراب به اولاد چموش خود یاد دادند که به‌طرف محمد سنگ و آب دهان پرتاب کرده و تفریح کنند. اعراب فکر کردند که پسرعموی تو مهدی، بی‌تربیت است و به او یاد می‌دادند که بگوید من ولیعهد و ولیعصر یا پسر خدا هستم و امام‌زمان و صاحب‌الامر و به تو بگوید که بیا پشت سر من نماز بخوان و کفاشی بکن و دیگر نجاری نکن، چون کفاشی بهتر از نجاری است. چندین قرن گذشت و کسی او را ندید و نشنید. با دیدن دابةالارض و رویت تو و مگاگ سرخوشی و نشئگی ابلیس و شیاطین اینک پرید. اینها خودشان دل‌پیچه گرفته و دل و روده‌هایشان به هم پیچیده است و دست‌شویی نمی‌توانند بروند چه برسد به گوز دادن و قمپز در آوردن. سگ‌توله‌هایشان در پستوی خانه و در بغل مادران و خواهران فاحشه و روسپی‌شان سنگر گرفته و پنهان و مخفی شده‌اند و غلط بکنند که گوز داده یا قمپز یا آب دهان در کنند. خلاصه مطلب اینکه ارابه (مرکاوا) آماده سورتمه کشی است و کسی مدعی است که مهدی موعود است دست بلند کرده و جلو بیاید تا مگاگ ترتیبات او را بدهد. پسرعموی من باشد و کس دیگری هیچ فرقی برایمان ندارد.

اعراب که به ایران حمله کردند پارسیان به فکر انتقام بودند؛ اما دو گروه کلی شدند. گروه اول حرام‌زادگان کوروش و هخامنشی و گروه دوم زنازادگان بابک و خرمیان. اما به‌جای عرب ستیزی، اسلام و خداستیزی کردند و شکستشان بدتر و سنگین‌تر شد. گروه گمراه سوم دیگری امثال مسلم و بخارا شدند که گند زدند به سنت که از اولش گند و گوه بود. منتها بدترش کردند به خیال اینکه افسار اسلام یا سنت را به دست بگیرند؛ اما اعراب خودشان دورگه زنازاده بودند و بنی‌امیه به آنها هیچ رحم و انصافی نکرد. پارسیان به فکر انتقام هستند نیاز به یاری خدا دارند و محقق نمی‌شود مگر دین اسلام درست و صحیح که در کتاب قرآن قابل‌استخراج است و نیازی به حدیث و روایت ندارد. هر راه دیگری به شکست و جهنم ختم می‌شود؛ چون دقیقه ۹۰ بازی است و اصلاً فرصتی باقی نمانده است و هر چند که بی‌فایده بوده باشد؛ یعنی وقت اضافه‌ای در کار نباشد. پیروز میدان نبرد الله، ملائکه، انبیا و صالحان است. چون هم میدان نبرد گرد است و هم توپ‌بازی گرد است و هیچ جای گریز و فراری نیز در کار نیست. بلکه هرجا فرار کنید بر می‌گردید سر جای اولتان یعنی یک دور باطل عقلانی که پریود وار تکرار می‌شود تا فرصت تمام شود. پارسیان ۲۰۲۴ سال پیش تمرد مسیح و الله کردند و گویا تمرد دومی هم در پیشرو است و این عصیان بزرگ کار را یکسره و پایان و ختم به شر می‌کند. آدم عاقل کسی است که شانس و فرصت دوم را از دست ندهد؛ چون شانس بیشتر از یک‌بار یعنی دو بار درب‌خانه آدم را می‌زند هرچند که تمامی امیدها از بین رفته و عمر به پایان خود رسیده باشد.

با برسی و تحقیق در مورد مذاهب ابراهیمی به این نتیجه کلی و بدیهی می‌رسیم که یهودیت به‌نوعی آداب‌ورسوم خانوادگی مربوط به قوم بنی‌اسرائیل است. چون آنها یهودیت را تبلیغ نکرده و هیچ تمایلی ندارند که سایرین نیز یهودی شوند؛ بلکه یهودیت را مختص خودشان می‌دانند و نه اقوام و ملل و نژادهای دیگر. سایر مذاهب همچون مسیحیت، سنت و مهدویت تبلیغ دارند و از سایر اقوام و ملل و نژادها یار یا عضوگیری می‌کنند؛ ولی مذهبشان آن دین اسلام کیهانی یا جهان‌شمول نیست؛ بلکه مذهبی بومی‌سازی شده مطابق میل و ذائقه یا تمایلات درونی خودشان است البته برای کسب برتری‌ات نسبت به سایرین و صدالبته دررابطه‌با کسب قدرت و ثروت یا همان طاغوت است. خیلی ساده گفته باشیم امروزه مذاهب ابراهیمی، مذاهب شیطانی محسوب می‌شوند؛ چون ابلیس خودش را جایگزین و جانشین (خلیفه) ابراهیم کرده است. چون ابلیس هم جد و نیای مشترک اولاد آدم محسوب می‌شود و در این مذاهب دخل و تصرف قوی و مؤثری دارد. چون ذی‌نفع است و خرابکاری می‌کند البته به نفع و سود خودش.

در مذهب و فرقه ضاله یهودیت و سنت ما چیزی به نام عزاداری یا سوگواری نداریم؛ بلکه فقط عید و جشن هستند همانند شبات، روش حودش یا ماه نو، روش هشانا (رأس السنه)، سلیخوت، ده روز توبه، صوم گدلیا (روزه گدلیا)، یوم کیپور، شلوش رگالیم (پسح، شاوعوت و سوکوت) یا عید فطر، عید قربان، مبعث و معراج، عید جمعه، هجرت نبوی، میلاد پیامبر و... صرف‌نظر از درست یا غلط‌بودن اینها، یهود و سنی عقیده بر این دارند که انبیا و صالحان چیز اضافه‌ای بودند و باید که حذف می‌شدند. پس نیازی هم به عزاداری نیست. چون اول و آخر دین خدا خود ما هستیم. انبیا و صالحان زیاده و گزافه‌گویی بر علیه ما کردند و حقشان کشته‌شدن بوده است. چه در روز تولد و چه در روز فوت چیزی که نصیب و بهره آنهاست شادمانی و خوشی است.

اما نصرانی‌ها و مهدوی های ضاله نظر دیگری دارند و آن اینکه انبیا و صالحان خیلی حیف شدند؛ چون به درد پرستش و الوهیت می‌خوردند؛ لذا جنگ و درگیری مابین آنها شروع می‌شود. گروهی مدعی هستند که آنها ادعای الوهیت کردند پس ما آنها را کشته و حذف کردیم. چون چیزی شبیه یا در مایه بت بودند و گروهی مدعی هستند که خیلی بی‌خود و بی جا کردید که خدایان لایق پرستش و الوهیت را نابود کردید. یعنی این چهار گروه ضاله و ملحد تا روز قیامت درگیر و برای سرکوبی و کم‌کردن یکدیگر کفایت می‌کنند و نیازی به مداخله الله و ملائکه نیست؛ چون گوسفندان خودشان را زیر دست‌وپا له‌ولورده کرده و به‌طرف پرتگاه می‌برند.

امروزه پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی (شیطانی) از مادران روسپی و پدران مفعول زاده شده و ولد و زنا محسوب می‌شوند. مسلمانان بعد از فوت محمد دچار فتنه یا جریان انحرافی شدند که این جریانات عبارت‌اند از خلافت، ولایت و غیبت که در حقیقت و بدون شک و تردید سگ سنتی‌ها و مهدوی های صنعتی، مادر فاحشه و مادر جنده و پدر مفعول یا پدر قرمساق و قواد هستند و در آینده نزدیک کلیه این موارد به‌وسیله مسیح عیسی ابن مریم و به‌حکم و تأیید خداوند به ایشان اعلام و ابلاغ و دماغ‌سوخته و خوار و رسوا خواهند شد. ما امروزه در پیشگاه خدا گواهی و شهادت می‌دهیم که پیروان ضاله این مذاهب، زنازادگان و حرام‌زادگانی بیش نیستند که شامل چهار فرقه یهودیت، نصرانیت، سنت و مهدویت می‌شود که خودشان به زنازادگی خودشان بهتر از هر کسی واقف و اشراف کاملی دارند؛ چون بدکارگی و هرزگی پدران و مادرانشان را دیده و رویت کرده‌اند.

 

وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۸﴾ آل عمران

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۴۱﴾ مائده

فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۳﴾ مائده

أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾ بقره

فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ ﴿۷۹﴾ بقره

إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَنْ يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۴۰﴾ فصلت

مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۴۶﴾ نسا

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۵۲﴾ حج

 

خود خداوند به وحی و زبان محمد مذاهب یهودیت و نصرانیت را باطل و ابطال نموده است.

 

و كسی كه می‌جويد غير اسلام دينی را، پس هرگز قبول نمی‌شود از او و اوست در آخرت از زیان‌کاران. ۸۵  سوره آل عمران

آنچه را که نسخ می‌کنیم از آیه‌ای یا فراموش می‌کنیم آن را، می‌آوریم بهتری از آن یا همانندش را، آیا ندانسته‌ای که به‌درستی خداوند برای هر (تمام) چیزی قادری [است] ۱۰۶ بقره

 

تورات و اناجیل تحریف شده هم منسوخ و فراموش شده هستند. اما خلافت و ولایت و غیبت و... با تفاسیر غلط و اشتباه از کتاب قرآن استخراج می‌شوند که آنها نیز به زبان و گویش مسیح باطل و ابطال می‌شوند و صدالبته به‌حکم و وحی خود شخص خداوند. چیزی که عوض داره گله نداره. محمد یهودیت و نصرانیت را باطل و منسوخ کرد، مسیح هم سنت و مهدویت را ابطال می‌کند.

 

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷﴾ آل عمران

 

کتاب قرآن چون غیر قابل تحریف شده است؛ ولی به‌گونه‌ای نگاشته شده است که شیاطین بتوانند با تفسیر و... فتنه‌انگیزی و به اهداف شوم و شیطانی خود برسند من‌جمله خلافت و ولایت و غیبت و هزار کوف و زهرمار دیگر و خیلی سریع نیز شناسایی می‌شوند؛ چون خودشان را لو می‌دهند؛ چون که به دنبال کسب قدرت و ثروت و شهرت یا طاغوتی شدن هستند. کسانی که آخرت طلب هستند مفهوم آیات کتاب قرآن را درست می‌فهمند؛ ولی طاغوتیان خطا می‌کنند.

نمونه بارز و آشکار آن علی و معاویه است. معاویه در شام کاخ‌نشین و به دنبال کسب قدرت، ثروت، شهرت و شهوت بود و پیراهن و انتقام عثمان را بهانه کرد که بعداً بی‌اهمیت‌ترین چیز برایش همان پیراهن و انتقام شد. او عده‌ای را هم‌فکر و همگام با خودکرده بود که چون ما مسلمان و پیرو محمد هستیم پس طاغوت برای ما حلال و مباح شده است؛ چون خود اقتدار اسلام است. ولی علی خانه‌نشین بود و به دنبال آخرت و احکام و طرز فکر معاویه را رد و نقض می‌کرد. حق با علی بود؛ چون اگر مسلمان طاغوتی شود دیگر مسلمان نیست؛ بلکه یک یهودی و نصرانی و... است. یک مسلمان هرگز نمی‌تواند به‌طرف کسب قدرت، ثروت، شهرت و شهوت حرکت کند که اگر کرد مسلمانی‌اش باطل است. ما اسلام طاغوتی یا طاغوت اسلامی شده نداریم. اینها با یکدیگر در تقابل و تعارض هستند. علی جبهه اسلام بود و معاویه جبهه طاغوت و سربریده اصحاب رسول و حافظان قرآن در این میدان نبرد توپ فوتبال شد. چون هم سربریده آنها و هم خود طاغوت گرد گرد است. پس لعنت و نفرین خدا بر حافظان قرآن و اصحاب رسول که نتوانستند متوجه فرق اسلام و طاغوت شوند. چون سگ سنی و سنتی نجس بودند و مهدوی ها کثافت تر و نجس‌تر از آنهایند چون فکر می‌کنند که علی هم به دنبال این بود که طاغوت را تملک و به آنها به ارث‌ومیراث باقی بگذارد. مهدوی خانواده خراب خود علی را ملامت و نکوهش می‌کنند که چرا طاغوت را برای آنها به میراث باقی نگذاشت و نصیب سگ سنتی‌های ولگرد اموی شد. طاغوت نصیب بنی‌امیه شد؛ چون هدف و لیاقتشان همان بود و آخرت هم نصیب علی و پیروانش شد. چون خدا اهل معامله است. هر دو گروه دنیا و آخرت طلب به خواسته خود می‌رسند.

آن كس كه ميخواهد زندگانی دنيا و زينتش را ، پرداخت ميكنيم به جانب ايشان اعمالشان را در آن و ايشان در آن مضايقه نشوند ( كم داده نشوند ، بخل نشوند )

ايشان كسانی [هستند] كه نيست برای ايشان در آخرت مگر آتش و هدر شود آنچه را كه ساختند در آن و باطلی [است] آنچه كه عمل ميكردند 16 هود

 

وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿۱۱۳﴾ بقره

 

امروزه سگ سنی‌ها و مهدوی ها نیز وضعیت کاملاً مشابهی همانند یهود و نصارا پیدا کرده‌اند؛ چون آنها هم نمی‌دانند که کتاب خدا چیست؛ چون طاغوت را با خدا یا اسلام اشتباه گرفته‌اند. چون در گذشته و قدیم هم این‌گونه بوده‌اند. یعنی این میراث شوم اجدادی خودشان را به ارث برده‌اند.

 

وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ ﴿۷۸﴾ بقره

 

یعنی نگرش مذاهب شیطانی به‌طرف کتاب خدا، نگرش الاغ به کاه و جو و یونجه است و نمی‌دانند که قرار است نقره‌داغ شوند؛ چون به‌جای خدا، طاغوت را به پرستش گرفته‌اند و دین و مذهب صرفاً بهانه‌ای بیش نیست. پس نتیجه می‌گیریم که یهود، نصارا، سگ سنی و مهدوی نجاست العین (مدفوع سگ) هستند و نمی‌توان با آنها معاشرت یا هم زیستی کرد.

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۱﴾ مائده

 

سگ سنی و مهدوی بی‌ناموس و بی‌شرف نجس، حق لمس و قرائت قرآن و حتی تفسیر یا اظهارنظر در مورد آن را ندارند و صوت و قلم آنها آلوده به زبان و دست ابلیس و شیاطین است.

اتفاق جالبی که در آینده قرار است تا روی دهد اینکه مسیح ظهور کرده و خلیفه محمد شده و نبوت می‌کند و سگ سنی‌ها خلیفه یهود و مهدوی آشغال جانشین نصرانی می‌شود. یعنی تاریخ تکرار می‌شود؛ ولی زمان به عقب بر نمی‌گردد. باز همان آش و همان کاسه و تاریخ مجدداً تکرار می‌شود.

 

اَما وَاللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ اَبى قُحافَةَ وَ اِنَّهُ لَيَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّى مِنْها

مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحى، يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلايَرْقى اِلَىَّ

الطَّيْرُ. فَسَدَلْتُ دُونَها ثَوْباً، وَطَوَيْتُ عَنْها كَشْحاً، وَ طَفِقْتُ اَرْتَأى
بَيْنَ اَنْ اَصُولَ بِيَد جَذّاءَ، اَوْ اَصْبِرَ عَلى طِخْيَة عَمْياءَ، يَهْرَمُ فيهَا

الْكَبيرُ، وَ يَشيبُ فيهَا الصَّغيرُ، وَ يَكْدَحُ فيها مُؤْمِنٌ حَتّى يَلْقى رَبَّهُ!
فَرَاَيْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا اَحْجى، فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذًى،
وَ فِى الْحَلْقِ شَجاً! اَرى تُراثى نَهْباً. حَتّى مَضَى الاَْوَّلُ لِسَبيلِهِ،
فَاَدْلى بِها اِلَى ابْنِ الْخَطّابِ بَعْدَهُ. - ثُمِّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الاَْعْشى: -
شَتّانَ ما يَوْمى عَلى كُورِها *** وَ يَوْمُ حَيّانَ اَخى جابِرِ
فَيا عَجَباً بَيْنا هُوَ يَسْتَقيلُها فى حَياتِهِ، اِذْ عَقَدَها لاِخَرَ بَعْدَ
وَفاتِهِ. لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرْعَيْها! فَصَيَّرَها فى حَوْزَة خَشْناءَ،
يَغْلُظُ كَلْمُها، وَ يَخْشُنُ مَسُّها، وَ يَكْثُرُ الْعِثارُ فيها، وَ الاِْعْتِذارُ مِنْها.
فَصاحِبُها كَراكِبِ الصَّعْبَةِ، اِنْ اَشْنَقَ لَها خَرَمَ،
وَ اِنْ اَسْلَسَ لَها تَقَحَّمَ! فَمُنِىَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللّهِ بِخَبْط وَ شِماس  ،
وَ تَلَوُّن وَ اعْتِراض  . فَصَبَرْتُ عَلى طُولِ الْمُدَّةِ، وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ.
حَتّى اِذا مَضى لِسَبيلِهِ، جَعَلَها فى جَماعَة زَعَمَ اَنِّى اَحَدُهُمْ.
فَيالَلّهِ وَ لِلشُّورى! مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِىَّ مَعَ الاَْوَّلِ مِنْهُمْ حَتّى
صِرْتُ اُقْرَنُ اِلى هذِهِ النَّظائِرِ؟! لكِنّى اَسْفَفْتُ اِذْ اَسَفُّوا، وَ طِرْتُ
اِذْ طارُوا. فَصَغى رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ، وَ مالَ الاْخَرُ لِصِهْرِهِ،
مَعَ هَن وَ هَن. اِلى اَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثيلِهِ
وَ مُعْتَلَفِهِ، وَ قامَ مَعَهُ بَنُو اَبيهِ يَخْضِمُونَ
مالَ اللّهِ خِضْمَ الاِْبِلِ نِبْتَةَ الرَّبيع  ِ، اِلى اَنِ انْتَكَثَ
فَتْلُهُ، وَ اَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ، وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ.
فَما راعَنى اِلاّ وَالنَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُع  ِ اِلَىَّ، يَنْثالُونَ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ
جانِب، حَتّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنانِ، وَ شُقَّ عِطْفاىَ،
مُجْتَمِعينَ حَوْلى كَرَبيضَةِ الْغَنَمِ. فَلَمّا نَهَضْتُ بِالاَْمْرِنَكَثَتْ طائِفَةٌ،
وَ مَرَقَتْ اُخْرى، وَ قَسَطَ آخَرُونَ، كَاَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا كَلامَ اللّهِ حَيْثُ
يَقُولُ: «تِلْكَ الدّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لايُريدُونَ عُلُوًّا
فِى الاَْرْضِ وَلافَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ.» بَلى وَ اللّهِ لَقَدْ سَمِعُوها
وَ وَعَوْها، وَلكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيا فى اَعْيُنِهِمْ، وَ راقَهُمْ زِبْرِجُها.
اَما وَ الَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَاَ النَّسَمَةَ، لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ،
وَ قيامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ
لايُقارُّوا عَلى كِظَّةِ ظالِم وَ لاسَغَبِ مَظْلُوم، لاََلْقَيْتُ حَبْلَها عَلى
غارِبِها، وَ لَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَاْسِ اَوَّلِها، وَ لاََلْفَيْتُمْ دُنْياكُمْ
هذِهِ اَزْهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَةِ عَنْز!

 

یعنی من از آل‌عمران و خاندان ابراهیم بودم و چون محمد پسری نداشت، وارث نبوت من بودم؛ ولی چون محمد خاتم‌النبیین بود و اصلاً قرار نبود کسی بعد از او به نبوت و خلافت برسد، به نفع مسیح از ارث‌ومیراث پدری خود در گذشتم و نه به نفع ابوبکر رمال یا... و او خودش اینها را می‌دانست. چون اگر می‌گفتم که بعدازاین مسیح نبی و پیامبر شماست اوضاع به هم می‌ریخت و اسلام عربی بی‌معنی و بی مفهوم می‌شد. یعنی ملت و امتی عرب‌تبار و پیامبری اسرائیلی یا عمرانی (عجم). با چشم خود دیدم از میراثی که به حرمت عیسی صرف‌نظر کرده‌ام خوراک لاشه خواران شده است و نمی‌توانستم بگویم که این میراث متعلق به چه کسی است؛ چون آشوب و بلوا به پا می‌شد. خود اسلام را رها می‌کردند. ملت و کتابی عربی و خلیفه یا پیامبری عبری یا سامی؟ که همین اینک توان درک و فهم و شعور آن را ندارند چه برسد به ۱۴۰۰ سال پیش.

وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولَئِكَ يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ ﴿۴۴﴾ فصلت

به بیان ساده ابوبکر رمال حق علی را غصب نکرد؛ بلکه میراث مسیح را غارت کرد. علم و دانش من هزاران بار بیشتر از کل اعراب بود و مال مسیح بیشتر از من است. پس به نفع مسیح عقب کشی یا عقب‌نشینی کردم و نه از ترس اعراب و خلفا. تصمیم گرفتم که بدون اتحاد با اعراب به مبارزه و جهاد خود ادامه دهم. خویشتن‌داری و صبر کردم تا عقل اعراب سر جایش بیاید و خودشان بفهمند که خلیفه رسول کیست؟ آن لاشه خوار شکار خود را به لاشه خوار دوم عمر داد. ابوبکر در زمان حیاتش متوجه غلطی که کرده بود شد و می‌خواست که از خلافت فرار کند؛ ولی مثل گل و گوه به لباس و کفش چسبیده بود؛ ولی دم فوت آن را به گردن عمر انداخت. مثل دو برادر دوقلوی نامشروع از یک مادر روسپی شدند. عمر مردی فحاش، تحملش بسیار سخت، خطاهایش بسیار و گوه خوردنش بسیار بود. خلافتش بسیار پر تنش و پر دست‌انداز بود. اسلام هم در زمان او گمراه شد. خلافت به لاشه خوار سوم رسید و او هم شکم‌باره بود. بنی‌امیه هم با او هم پیمان و متحد شدند. غارتگر بیت‌المال بودند. مقصر کشته‌شدنش هم خویشتن بود و نه کس دیگری. بعد از اینکه مردم متوجه خطاهای خلفا و خودشان شدند به بیعت با من حرکت کردند. زمانی که به فرماندهی (امرونهی‌کردن فَلَمّا نَهَضْتُ بِالاَْمْرِ) رسیدم و نه به خلافت، گروهی از هم پاشیدند (متفرق شدند)، دیگران رفتند (فرار کردند) و دیگران ساکن (بی‌طرف) شدند، در نهایت همگی طاغوتی و طرف‌دار معاویه شدند. چون خداوند به من و امثال من دستور داده بود که در مقابل ظلم و ستم خاموش نباشیم دست به اقداماتی زدم وگرنه نه نبی بودم و نه جانشین نبی و هیچ مسئولیت الهی (رسالتی) بر دوشم نبود و همگی را یکجا رها می‌کردم. یعنی خدا من را بازخواست نمی‌کرد؛ چون فرمانی جز این نداده بود.

بعدازاین کلام خدا را می‌بایست به گویش عبری و سامی و از زبان مسیح بشنوند. این احمق‌ها از عربی چیزی نمی‌فهمند چه برسد به سامی یا عبری. مازت و ما الت را یاد بگیرید.

 

מה אלה? ما الت؟ מה זה مازت؟

ملاخین

רוח קודש وواخ کودش - روح‌القدس، גבריאל گاوریئل - جبرئیل، חזק מאוד خزاک معوز - شدید القوی، מיכאל میخائل - میکائیل، חרות ומרות خاغوت مغوت - هاروت و ماروت - גוג ומגוג گوگ مگوگ - یاجوج و ماجوج - جاده آسفالته خاکی می شود. الطريق الأسفلت يصبح ترابيا דרך האספלט הופכת לעפר

ایلی ایلی لما سبقتنی -  تک‌وتنها نیست؛ بلکه بیش از ۲۰۰۰ میلیارد دوست و رفیق ملک یا ملخ دارد. خدایش به تک و تنهایی کفایت کند. منظورشان این بود که به این گویش تکلم خواهد کرد که شما اصلاً بلد نیستید و نیاز به مترجم خواهید داشت.

 

اِنَّهُ بايَعَنِى الْقَوْمُ الَّذينَ بايَعُوا اَبابَكْر وَ عُمَرَ وَ عُثْمانَ،
عَلى ما بايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَكُنْ لِلشّاهِدِ اَنْ يَخْتارَ، وَ لا لِلْغائِبِ اَنْ
يَرُدَّ. وَ اِنَّمَا الشُّورى لِلْمُهاجِرينَ وَ الاَْنْصارِ، فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلى
رَجُل وَ سَمَّوْهُ اِماماً كانَ ذلِكَ لِلّهِ رِضًى، فَاِنْ خَرَجَ عَنْ اَمْرِهِمْ
خارِجٌ بِطَعْن اَوْ بِدْعَة رَدُّوهُ اِلى ما خَرَجَ مِنْهُ، فَاِنْ اَبى قاتَلُوهُ عَلَى
اتِّباعِهِ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ، وَ وَلاّهُ اللّهُ ما تَوَلّى.
وَ لَعَمْرى يا مُعاوِيَةُ، لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَواكَ، لَتَجِدَنّى
اَبْرَاَ النّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمانَ، وَ لَتَعْلَمَنَّ اَنّى كُنْتُ فى عُزْلَة عَنْهُ،
اِلاّ اَنْ تَتَجَنّى، فَتَجَنَّ ما بَدَا لَكَ. وَالسَّلامُ.

سگ سنی زنازاده و مهدوی حرام‌زاده اگر عربی بلد بوده باشند، علی در مورد خلافت نبی هیچ سخنی به زبان نیاورده است؛ بلکه اشاره او به اجماع نظر و رأی شورا به مردی همچون خودش بوده است. آن هم به‌عنوان پیشوا (امام) که رضایت و خشنودی الله را به همراه دارد. یعنی مهاجرین و انصار شورا تشکیل داده‌اند که ما می‌خواهیم برای محمد خلیفه تعیین و مشخص کنیم و علی به آنها گفته است که شما غلط بکنید تا برای رسول‌الله جانشینی انتخاب کنید؛ بلکه صرفاً می‌توانید برای خود دیوستان امام و پیشوا (رهبر) انتخاب کنید. رسالت خدا به شما هیچ ربطی ندارد. شما خر کی باشید که برای رسول خدا جایگزین انتخاب کنید. خلیفه مسیح، محمد بود و خلیفه محمد، مسیح خواهد شد. سه بار این گوه را خوردید و سه بار خریت کردید و شد نتیجه آن این کثافت‌کاری. خداوند برای انبیا خلیفه و جانشین یا جایگزین انتخاب می‌کند، گوه خوردن به شما نیامده است. شما دیوس ها نمی‌توانید این‌چنین فضولی و اشتباهی را انجام دهید. شما گاو و گوسفند هستید و نیاز به یک چوپان دارید. من خودم چوپان هستم و زبان گوسفندان را خوب می‌فهمم. آنها هم متوجه مطلب علی شده و علی را به‌عنوان امام و نه خلیفه یا کوفت زهرمار دیگری برگزیده و انتخاب کردند. معاویه دید که جایگاه و مقام خلافت انبیا، مابین اعراب نابود شد و پرید و دود شد رفت به هوا و نصیب یک عمرانی و یا اسرائیلی غیرعرب به نام مسیح شد و چون به دلش صابون زده بود که خلیفه محمد شود (مو و ناخن محمد را سرقت کرده بود تا سحر کند) با علی مخالفت و وارد جنگ و خصومت شد. معاویه با جایگاه امامت مخالف بود و خلافت را برای خودش و بنی‌امیه می‌پسندید؛ چون خود ابلیس و شیطان رمال بود. معاویه دورگه زنازاده عربی - افریقایی نه با علی و شورا بلکه با خدا و رسولش مسیح ابن مریم وارد جنگ و خصومت شد آن هم به نفع ابلیس و شیاطین و علی هم به آن اشاره کرده است یعنی داری با خدا وارد جنگ می‌شوی و نه با من. وَ وَلاّهُ اللّهُ ما تَوَلّى.

خلاصه مطلب اینکه گاو و گوسفندان اگر برای خود چوپان، پیشوا، امام و یا رهبر انتخاب کنند، مورد رضایت و خشنودی و پذیرش خدا هست و ممکن است که روی سعادت و خوشی را ببینند؛ چون این یک معامله دوطرفه است. امت، رسول خدا را پذیرفتند در نتیجه خدا هم پیشنهاد و امام امت را قبول می‌کند. ولی اگر خریت و نافرمانی و عصیان کرده و خواستند که برای انبیا خلیفه و جانشین انتخاب کنند، وای به حالشان. چون در رویه و راهبرد و برجام خدا مداخله کردند و محکوم می‌شوند به آتش جهنم تا به ابد. چون فضولی در روال و کار خدا کردند. چون آن خلیفه خود ابلیس است که جانشین انبیا شده و بندگان خدا را به گمراهی می‌کشاند. اعراب چشمشان کور و در ماتحتشان نشادر، چون بعدازاین نبی آنها مسیح است. حالا غیرعرب باشد یا عمرانی یا اسرائیلی یا اینکه عجم بوده باشد، سامی و یا عبری، باید که ایمان آورده و قبولش کنند. جفتک پرتاب کردند مگاگ در خدمت آنهاست. جفت‌پایشان را قلم کنند درست مثل چلاق سید علی.

اعراب مدعی هستند که محمد عرب بود و برای عرب و عبری‌ها پیامبر، خودشان نیز باید مسیح را بپذیرند و جای هیچ‌گونه بهانه‌ای در کار نیست. مسیح خلیفه محمد است و اعراب گوه خوردند و غلط کردند که برای محمد خلیفه انتخاب کردند و توان سنگینش را به‌زودی‌زود پس می‌دهند. آنها صرفاً مجاز به تعیین امام و پیشوا بودند و نه چیز دیگری که پا از گلیم فراتر گذاشته و در نبوت مداخله و فضولی کردند که اعراب مادرزادی فضول دیوس هستند.

 

لَقَدْ عَلِمْتُمْ اَنِّى اَحَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَيْرى. وَ وَاللّهِ لاَُسَلِّمَنَّ
ما سَلِمَتْ اُمُورُ الْمُسْلِمينَ وَ لَمْ يَكُنْ فيها جَوْرٌ اِلاّ عَلَىَّ خاصَّةً،
الْتِماساً لاَِجْرِ ذلِكَ وَ فَضْلِهِ، وَ زُهْداً فيما تَنافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ
وَ زِبْرِجِهِ.

لَمْ يُسْرِعْ اَحَدٌ قَبْلى اِلى دَعْوَةِ حَقٍّ، وَ صِلَةِ رَحِم، وَ عائِدَةِ كَرَم.
فَاسْمَعُوا قَوْلى، وَ عُوا مَنْطِقى، عَسى اَنْ تَرَوْا هذَا الاَْمْرَ مِنْ بَعْدِ هذَا
الْيَوْمِ تُنْتَضى فيهِ السُّيُوفُ، وَ تُخانُ فيهِ الْعُهُودُ، حَتّى يَكُونَ
بَعْضُكُمْ اَئِمَّةً لاَِهْلِ الضَّلالَةِ، وَ شيعَةً لاَِهْلِ الْجَهالَةِ.

هیچ سخنی از خلافت رسول نیست؛ بلکه سخن از اداره امورات مسلمانان است. همچنین طاغوت پرستی خلفا.

 

خلاصه کلام علی:
من به حرمت الله و رسولش مسیح از ارث‌ومیراث نبوت و خلافت خانوادگی‌ام گذشتم و کنار کشیدم که اگر مال من بود می‌جنگیدم و به دستش می‌آوردم. ولی الان نمی‌توانم شاهد سگ‌خوری‌اش باشم. اعتراض می‌کنم و سکوت اختیار نمی‌کنم ولی بدانید که مسیح بلد است که چگونه آن را بازپس بگیرد و آن هم با جنگ و خونریزی فراوان. این هم به این معنی نیست که لیاقت زمامداری امورات مسلمانان را نداشته باشم. اگر امت عرب من را انتخاب کند، امام و پیشوا می‌شوم و لیاقتم بیشتر از قبلی‌ها بود. ولی خوب اعراب به دنبال یک عرب اصیل بوده و هستند و در کل خود محمد و علی و مسیح مشکوک و غیرعرب به نظر می‌رسیدند و خلفا محبوب دل آنها بودند و شدند. سلیقه آنها این‌طور بود. اول دین با خدا و بقیه و آخرش با خود ماست. قابل‌توجه سگ سنی‌ها و مهدوی ها:

 

وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ ﴿۴۶﴾ مائده

ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿۲۷﴾ حدید

همیشه و هر زمان و همواره به دنبال تمامی انبیا، مسیح می‌آید. چه در گذشته و چه در حال و چه در آینده. پس مسیح خلیفه و جانشین تمامی انبیا است. الکی خودتان را خسته نکنید و بر سر خلافت بر سر هم نکوبید. خلافت مال و از آن عیسی است. علی عقل و فهم و شعور داشت و کنار کشید؛ ولی شماها ندارید و نقره‌داغ می‌شوید.

 

اما زنازادگی و بی‌ناموسی اعراب و سگ سنی جماعت در چیست و کجاست؟
اعراب هیچ نبی و پیامبری نداشتند و جاهل بوده و بت می‌پرستیدند. الله در ظاهر ارث‌ومیراث نبوت و رسالت را به میان آنها انتقال داد و به بنی‌اسرائیل دستور داد که از محمد تبعیت کنند. نه اعراب و نه اسرائیل نفهمیدند که محمد خودش عمرانی و از نوادگان یعقوب است. آنها تبعیت نکردند فقط به بهانه عرب بودن محمد و عربی‌بودن کتاب قرآن. یعنی محمد و قرآن هیچ ربطی به اسرائیل ندارد. باید قربانی بیاورد که به‌رسم یهود در آتش بسوزد. درحالی‌که رسم خدا این بود که قربانی را فقرا بخورند نه اینکه به آتش کشیده شود. اعراب متوجه شدند که قرار است با ظهور مسیح، نبوت در ظاهر به خاندان اسرائیل عودت و برگشت داده شود و پیامبری سامی یا عبری زبان در میان اسرائیل ظهور کند و این بار خودشان با رسولی سامی‌زبان و وحی عبری سروکار خواهند داشت. ازاین‌رو خباثت کردند و برای محمد خلیفه برگزیدند که میراث نبوت در میان اعراب باقی بماند به‌اضافه اختراع مهدی یا ضد مسیح. علی خیلی راحت و سریع از میراث خانوادگی خودش به نفع مسیح عقب کشید؛ چون عاقل بود؛ ولی اعراب قبول نکردند و عصیان و نافرمانی خدا را کردند. علی می‌دانست که این زنازادگان عرب و عبری فرزندان ابراهیم و یعقوب و پسرعموی یکدیگر هستند. منتها با لهجه و گویش و فرهنگ و آداب‌ورسوم متفاوت و مختلف و الله انبیا را مابین آنها تغییر مکان داده تا آنها را بیازماید که از او تبعیت و پیروی می‌کنند یا اینکه خون و نژاد خودشان را به پرستش گرفته‌اند. ابراهیم اهل بابل و سومر بود. به حجاز مهاجرت کرد. نواده‌اش یعقوب به کنعان و مصر. اولادشان به فلسطین و جردن (اردن) و رجعت به مدینه (یثرب) و مکه. خداوند شجره انبیا را در منطقه چرخانده است تا فرزندان ابراهیم را بیازماید. آخر این چرخش ظاهراً در اورشلیم و قدس است. ولی دیگر کار از کار گذشته است؛ چون حجاز و قدس و کل منطقه قربانگاه خود آنها می‌شود البته که قربانی سوختنی چون مردارشان بوی سگ‌مرده خواهد گرفت و باید که سوزانده شوند. اعراب و اسرائیل و نوادگان ابراهیم خودشان قربانی سوختنی هستند. درگذشته و حال بوده و مسلماً در آینده هم خواهد بود. چون به‌جای خدا، طاغوت را به پرستش گرفته‌اند.

الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۸۳﴾ آل عمران

تاوان این گفتار سوختن خودشان است. اعراب بی‌ناموس به محمد به دیده یک اسب اصیل و نژاد دار می‌نگریستند. پشت‌سرهم به او زن و دختر (مادیان) پیشکش و پیشنهاد ازدواج می‌دادند تا محمد همانند یعقوب صاحب چند دوجین اولاد شود و در میان فرزندانش انبیا انتخاب و برانگیخته شوند و خاندان نبوت به خاندان خودشان منتقل شود و راه برگشت به اسرائیل را مسدود و کلاً منتفی کنند. برای زن و دختر دادن به محمد با یکدیگر مسابقه داده و رقابت می‌کردند که اگر محمد صاحب اولاد پسر نبی می‌شد، خودش را مقتول می‌کردند تا خیالشان از طرف بنی‌اسرائیل راحت شود.

 

مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿۴۰﴾ احزاب

لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا ﴿۵۲﴾ احزاب

 

یعنی خدا به شما دانا و مراقب است. یعنی تیر شیاطین عرب برای نسل گیری از محمد به سنگ خورد. اولاً صاحب اولاد پسر بالغی نشد. ثانیاً آن پسر نابالغ نبی نشد. ثالثاً محمد آخرین انبیا است و قرار نیست که بعد از او کسی پیامبر شود و شجره انبیا بسته شد و تمام مکر و حیله و مادیان گردانی و مادیان چرخانی شما بی‌فایده شد؛ چون ازدواج هم برای محمد حرام و ممنوع شد. سر خود اعراب به سنگ خورد.

 

 

اما زنازادگی و بی‌ناموسی اعراب علوی و مهدوی در چیست و کجاست؟

تمامی اعراب از خاندان محمد ناامید و دلسرد شدند. چون محمد شد آخرین پیامبران و بی‌وارث و نبوت خاتمه یافت و طمع کرده و خودشان وارث انبیا شدند؛ چون مادیان چرخانی سودی نداشت و خودشان آستین بالا زده و اعلام خلافت کردند. نوه دختری ما خلیفه نشد! خوب خودمان می‌شویم چه‌بهتر. حالا مخ نوه را بخور، خوب خودت مستقیم بخور. خوردن مخ دختر راحت‌تر است. نبی در گوش من گفت. چی گفت؟ پدرت لایق خلافت من است؛ چون از مادیان چرخانی خسته شد. چون میدان را خالی و بی‌صاحب دیدند و اعلام خلافت را بلااشکال و مباح. از ترس بنی‌اسرائیل خودشان وارث انبیا شدند تا مبادا دین از چنگ آنها درآورده شود. ولی عده‌ای به‌غلط چشم طمع به علی و خاندان علی دوختند. علی خودش خلافت را رد کرد و با خلفا هم بیعت نکرد؛ چون شش‌دانگ ارث‌ومیراث خود را به مسیح واگذار کرده بود. فرزندان صالح علی را نیز نتوانستند که فریب دهند. آنها گفتند که پدر عاقل و باشعور ما علی، هر کاری را کرد ما هم همان کنیم. چون وارث محمد، مسیح است و مسیح هم بزرگ‌خاندان ماست. شما به فکر خودتان باشید که بی‌اصل و نصب و زیر بته به‌عمل‌آمده‌اید. محمد جد ما بود خوب مسیح بزرگ‌خاندان ماست. عمو یا پسرعموی ما محسوب می‌شود. به سه زبان عربی و عبری و سامی تسلط و اشراف کامل داریم. مسیح آمد مترجم او می‌شویم تا مطالب او را خرفهم شوید. کتاب قران عربی است از آن هیچ نمی‌دانید وای به حال روزی که وحی سامی شود. مسیح با صدای بلند می‌گوید که خلیفه محمد است و به صدایش پرده گوش شما پاره شود. چون مضموم صیحه آسمانی این است؛ یعنی عیسی آمد تا جانشین محمد شود.

 

وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ ﴿۵۷﴾
وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ ﴿۵۸﴾
إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۵۹﴾
وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلَائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ ﴿۶۰﴾
وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۶۱﴾
وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۶۲﴾  زخرف


اولاد صالح نبی و علی گفتند که نام مسیح که می‌آید احساس چندش و خارش یا سوزش می‌کنید؟ نشانه این است که نشادر (زقوم) داخل ماتحت خود خواهید کرد. با خود و دیگران می‌گویید که محمد بهتر و یا برتر است یا عیسی؟ شما قومی نادان و جاهل و اهل فلسفه و مجادله هستید. زیاد صغری و کبری می‌کنید. هم محمد و هم مسیح بنده و مخلوق و نبی بودند و البته که اولاد ابراهیم و مسلمان. مسیح نتوانست بنی‌اسرائیل را آدم کند و محمد هم نتوانست اعراب را آدم کند. فرق این دو نبی و این دو نژاد در چیست؟
مسیح نه‌تنها خلیفه محمد است؛ بلکه جایگزین و جانشین کل بشریت و نوع انسان است. سروکله مسیح که پیدا شد باید گورتان را گم‌کرده و از سیاره زمین یا طاغوت به‌طرف جهنم نقل‌مکان کنید. او می‌آید تا شما بروید؛ چون گاوداری تعطیل است. پس مراقب باشید که شیاطین با فتنه خلافت و ولایت شما را فریب ندهند و فتنه بسیار بزرگ‌تر و مهلک‌تری در راه است؛ چون برای مسیح ضدونقیض تدارک دیده‌اید و خدا بر سرتان می‌آورد.

با آتش بازی می‌کنید؟ آتش‌نشانی نمی‌آید؛ بلکه تانکر بنزین سوپر می‌آید.
 

شما می‌گویید غیبت ما می‌گوییم کاشت درخت زقوم یا فتنه. مهدی ناپدید، مجهول، فقدان و... یا داخل چاه افتاد و... شیاطین فریب خوردند و به طمع کسب خلافت، ولایت، حکومت، قدرت، ثروت، شهرت یا شهوت به دنبالش رفتند و داخل اسفل‌السافلین و اعماق تاریک جهل و نادانی شدند. اگر کسی در خواب ببیند که امامش داخل چاه افتاده است تعبیر خواب او این است که به گمراهی دور و درازی افتاده است. چون چاه، عمیق و تاریک و بدون نور هدایت است.

علوی‌ها و مهدوی ها در روز روشن و در حال بیداری و هشیاری کامل مدعی هستند که امام آنها وارد چاه یا سردابه شده است و معنی و مفهوم آن این است که اعتراف می‌کنند که گمراه و ضاله هستند. چون در کتاب قرآن مثل روز روشن و تابناک خدا گفته است که مسیح می‌آید و مسیح هم نجار بود؛ ولی برای کابینت‌سازی نمی‌آید؛ بلکه برای نبوت، رسالت و مأموریتی بزرگ می‌آید که نامش سگ‌کشی است. سگان اسرائیلی و عرب و پارس، دسته‌دسته به قربانگاه بروند و در آتش جهل و نادانی خود افکنده و سوزانده شوند و البته بدتر از هولوکاست و صد رحمت به نازی‌ها. روی ارتش آریایی‌ها سفید شود همچون برف سپید که کار نازی‌ها هشدار بود که هشدارها بی‌فایده شد. همچنین حمله و هجوم مغولان.

فتنه و تله به این بزرگی و وسعت خیلی تابلو است. سنی، سلفی، وهابی، شیعه، مهدوی و علوی و... حتی یهودی و نصرانی به تعداد خیلی‌خیلی زیاد داخل این دام و تور شیطان گیری افتاده‌اند. می‌دانید چرا؟ چون ایمانی به قیامت و زنده شدن ندارند همچنین محاکمه و مجازات یا جهنم. چون بعد فوت نبی مسابقه و رقابت بر سر لاشه خواری شروع شده است. تملک طاغوت به هر راه ممکن. خلافت نشد، پس ولایت. ولایت هم جواب نداد، پس امامت. امامت نیز قبول نشد، پس غیبت. صغراوکبرا و هزار درد و مرض دیگر. چون مشکل شکم و زیر شکم و قدرت و ثروت و شهرت است نه چیز دیگری. بقیه قربانی سوختی هستند در راه رسیدن به هدف. روی مین برود و یا بالای چوبه دار و... بستگی به سرنوشت شوم یا پیشانی خودشان دارد.

تمامی پیروان مذاهب و ادیان یکجا جمع شوند و متحد شده و مقعد خودشان را گشاد و پاره کنند، در نهایت ولایت مختص الله و خلافت تمامی انبیا حتی خود نوع بشر به مسیح می‌رسد. چون ذات الله و خلقت و شریعتش یعنی اسلام این‌چنین است و هیچ‌کسی نمی‌تواند در آن تغییر یا دخل و تصرفی داشته باشد. این فرقه‌های ضاله، چرندیات و مکاتبی برای خود بافته‌اند که درست مثل تور ماهیگیری خودشان شکار آن شده و بیرون آمدنی هم در کار نیست. تازه کسی باید پیدا شود و به آنها توضیح دهد که چه غلطی کرده و چه گوهی خورده‌اند. تا روز قیامت هم محکوم هستند که مثل سگ و گربه به جان هم بیفتند.

 

كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۲۱۳﴾ بقره

وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ ﴿۱۱۸﴾ هود

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۹۳﴾ نحل

وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ ﴿۳۳﴾ زخرف

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۴۸﴾ مائده

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ﴿۸﴾ شورا

وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿۱۹﴾ یونس

 

دعوا، نزاع، مناقشه، اختلاف، رقابت، مسابقه، جنگ و هر چیزی را که نام‌گذاری و تعریف کنید، مخصوص بشریت و بر سر ولایت (حکومت) و خلافت (تملک یا تصاحب، ارث‌بری) است. البته به جایی هم نمی‌رسد جز آتش جهنم. چون ذات بشر هم این‌گونه سرشته شده است. چون عاشق و شیفته طاغوت است.

 

جد بزرگوار و طاغوتشان

 

مشکل اعراب با آل علی:
بعد از اینکه محمد فوت نمود در ظاهر چنین به نظر می‌رسید که مرغ سعادت اعراب از قفس پرید و به‌طرف اسرائیل برگشت. علی و اولاد علی هم برای برگرداندن این مرغ همکاری نمی‌کردند. نه اعلام خلافت و نه با خلفا بیعت می‌کردند و امامت هم به درد آنها نمی‌خورد. آنها به دنبال سلیمان بودند تا وارث تاج‌وتخت و ملک داوود شود. زمانی خلفا شانس خود را امتحان و شکست خوردند و نوبت به بنی‌امیه رسید. معاویه مدعی بود که زنان و دختران ما زمانی اسیر جنگی محمد بودند و از او باردار شده‌اند و محمد فرزندی ناشناس و در خفا و در میان ما دارد. مادینه چرخانی یا مادیان گردانی اعراب کاری عبث بود. چون محمد فیلتر شده بود و فیلترشکن هم در دسترس نبود. عده‌ای همچون عمر خواستند که پراکسی شوند و آن هم جواب نداد و کلاً شکست خورد. چون ازدواج برای همسران نبی حرام شد و... این اولاد مخفی نبی ناگهان ظهور کرده و همه را غافلگیر می‌کند حتی نوادگانش بعد از گذشت قرن‌ها. مو و ناخن محمد را هم که داریم. اگر بنی‌اسرائیل توانست فراعنه را جاودانه کند، ما هم اولادی از محمد مهندسی ژنتیک می‌کنیم، درست همانند محمد میکرواینجکشن سعودی که شاید از همان مو و ناخن بوده باشد یا همان شجره در خفا. با رمل و جادو به آن نیروی ماورایی دست پیدا می‌کنیم. مسلماً خاندان علی هم ساکت نشده و افشاگری می‌کردند که نتیجه آن بازداشت و در ظاهر شکنجه و قتل بوده است. ما هم می‌گوییم که مسیح خلیفه محمد و کل انبیا است. زیاد فشار نیاورید وگرنه از جلو و عقب پاره می‌شوید و کار از بخیه‌کردن می‌گذرد و باید زیر چرخ‌خیاطی بروید. خدا شجره انبیا را به شیاطین واگذار نمی‌کند؛ بلکه آنها را به دنبال نخودسیاه می‌فرستد و روانه می‌کند.

 

بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ ﴿۸۶﴾ هود

وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۲۴۸﴾ بقره

 

اولاد صالح نبی و علی به اعراب حرام‌زاده توضیح دادند که موسی و هارون فوت کردند؛ ولی باقی‌مانده آنها کتاب و شریعت خدا بود. چندین بار آن را گم کردند؛ ولی ملائکه آن را بازگردانیدند. کتاب قران که گم نشده و باقی‌مانده محمد همین کتاب و شریعت است و بس. آنها در جواب گفتند که ما کتاب خدا را خواندیم، چیزی جز نماز و روزه و جنگ و جهاد و زکات و... در آن نیست. محمد خودش مفلس و مال‌باخته و مجروح و فوت کرد. ما عصای موسی و ختم داوود و سلیمان یا شمشیر و سپر او را می‌خواهیم تا بر دنیا تسلط یابیم. آنها در جواب گفتند که آن اشیا را به دست شما نمی‌دهند و در نهایت چیزی شبیه آلت مردانه یا درخت زقوم به دست شما می‌دهند که باید شیافش کنید. دین خدا همین است و بس و از تملک طاغوت و طاغوت پرستی هیچ خبری نیست. هر آنچه نصیب محمد شد نصیب شما و ما هم می‌شود. ما شش‌دانگ ارث‌ومیراث خانوادگی خود را به مسیح یعنی بزرگ‌خاندانمان واگذار کردیم و منتظر ظهور او باشید چون هستیم. اعراب گفتند امتی عربی و پیامبری اسرائیلی یا کتابی عربی و وحی عبری یا سامی! چیز عجیب و شگفتی گفتید شما جاسوس و نفوذی اسرائیلی در میان اعراب هستید. در جواب گفتند شاهنامه آخرش خوش است؛ ولی آخر و پایان قران بسیار تلخ و برای شما بسیار گران تمام خواهد شد. مو و ناخن نبی را دارید و داخل واژن زنان و دختران روسپی خود بکنید تا سلیمان نامی خارج شده و به آرزوی قلبی خود برسید. نتوانستید روش تولید در دست مسلم و بخاری است؛ چون آنها قبلاً اسب شاخ‌دار یا انسان اسب نما و انسان گاوسر و... از این جور چیزها تولید کرده‌اند. ما در حال آموزش زبان سامی و عبری هستیم و بیش از این مزاحمت ایجاد نکنید راه باز جاده دراز تا قعر جهنم به‌پیش بروید و خیلی مواظب و مراقب آن مو و ناخن‌ها باشید. ارزشش بیشتر از ختم سلیمان است که الان در نزد آل سعودی است. ما در زمان راه‌رفتن جلوی پای خود را می‌بینیم و در مقابل ما عیسی ایستاده است. شما پشت سر خود را نگاه کرده و به درون چاله و چاه می‌افتید.

ابراهیم در بابل بتکده‌ها را تخریب و به‌طرف حجاز متواری شد و آنجا خانه خدا یعنی کعبه را ساخت که به دست اولاد صالحش مسیح تخریب خواهد شد. یعقوب به کنعان رفت و همراه فرزندانش به مصر و بعداً موسی و هارون به اردن و فلسطین گریختند. مسیح در آنجا متولد و فوت نمود. خاندانش به مدینه و مکه مهاجرت کردند. خدا شیاطین را دست‌به‌سر کرده تا گیج و منگ و حیران شوند. نبوت همیشه و هر زمان در خاندان ابراهیم است و صرفاً جا و مکانش تغییر می‌کند. تمامی سعی و تلاش اعراب و اسرائیل هم باطل است؛ چون دچار یک دور باطل عقلانی و نژادی یا زبانی و مذهبی شده‌اند. هرچه که ساخته‌وپرداخته‌اند به دست مسیح نابود و با خاک یکسان می‌شود. چه مکتب و مذهب بوده باشد و چه سازه عمرانی. مسیح خودش عمرانی و اهل عمران است. چیزهای دیگری ساخته و به پا می‌کند. جانشین همگی شما خودش می‌شود تا خلافت را به شما تعریف و بشناساند و نشانش دهد. اولاد صالح علی و نبی میراثی از خود باقی نگذاشتند تا سگ‌خور شود. مردم مال و اموال خودشان را سگ‌خور کردند به خودشان مربوط است.

اولاد صالح نبی و علی (حسنین) به بنی‌امیه (معاویه) مثال زدند که انبیا بنی‌اسرائیل تا زنده بودند، بندگان و سربازان خدا بودند؛ ولی بعد از فوت، کالبد آنها نصیب شیاطین شد و از آنها مقبره و پرستشگاه ساختند و مردمان را فریب دادند. بعد از فوت نبی، شما مسجد خدا را تبدیل به مقبره رسول کردید و شیطان پرستی کردید. اینک مو و ناخن محمد را به رخ ما می‌کشید. آنها بهره و نصیب شیاطین شدند برای فتنه‌انگیزی. رمالان قبض روح شده معاویه (هاروت و ماروت) هم گفتند که این مو و ناخن حکم جادو و سحر را دارد. اگر به دنبال قدرت هستی باید آنها را در آب شناور و بنوشی و همراه با خودت دفن کنی، مخصوصاً پیراهن محمد را و همانند فراعنه مصر جاودانه شوی که شد. البته به بدنامی و نه به خوش‌نامی. سگ سنی‌ها هم ادامه و تتمه همان رمل عربی هستند.

آنها توضیح دادند که برای ما خدا، کتاب قران و دین اسلام اهمیت دارد، وگرنه خدا محمد را از ما گرفت؛ ولی یکی بهتر از او به نام مسیح را به ما داده است. شما به استخوان پرستی خود ادامه دهید که عظمت و شکوه یا جایگاه محمد را می‌خواهید و نه چیز دیگری را. بنی‌امیه در جواب گفت که پس شما از بیخ عمرانی یا اسرائیلی هستید و آنها در جواب گفتند آری، عمرانی یکتاپرست و شما از بیخ عرب بت‌پرست هستید و از خود کعبه و محمد بت ساخته‌اید. خدا کی و کجا گفت که محمد اشرف النبیین است؟ مسیح را رویت کردید به گوه خوردن خودتان پشیمان شوید.

 

و گفتند [كه] باشيد (شويد)  يهودی يا نصرانی، [كه حتماً] هدايت مي‌شويد، بگو بلكه آيين ابراهيم حنيفی (یکتاپرستی، خداترسی) [را باور دارم] و نبوده است از مشركان ۱۳۵
بگوييد [
كه] ايمان آورديم به خداوند و آنچه نازل شد به سويمان و آنچه نازل شد به‌سوی ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و سبط‌ها (فرزندان، گروه‌ها و طايفه‌ها) و آنچه كه داده شد موسی و
عيسی [را] و آنچه [را كه] داده شد انبيا (خبر گويان و پيغام‌رسانان) [را] از [جانب] سرورشان، فرق نمی‌گذاریم (شكاف نمي‌اندازيم) مابين يكی از ايشان و ماييم برايش تسلیم‌شدگان  (مسلمانان) ۱۳۶
پس اگر ايمان آوردند به همانند آنچه ايمان آورديد به آن، پس هدايت شده‌اند و اگر سر پيچيدند، پس جز اين نيست كه ايشان در گسستگی (اختلاف و پراكندگی) [
هستند]، پس به‌زودی كفايت (بي‌نياز) می‌کند تو را [از] ايشان خداوند و اوست شنوای دانا ۱۳۷
رنگ‌آمیزی ( رنگارنگی) خداوند و كيست نيكوتر از خداوند [در]  رنگ‌آمیزی ( رنگارنگی)  و ماييم برايش عبادت (بندگی) كنندگان ۱۳۸
بگو آيا جدال (مشاجره)
می‌کنید ما را در [مورد] خداوند و [درحالی‌که] اوست سرور ما و سرور شما و برايمان [است] اعمالمان و برايتان [باشد] اعمالتان و ماييم برايش خالص‌شدگان (مخلص شده‌ها)  ۱۳۹
يا
می‌گویید [كه] به‌درستی ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و سبط‌ها (فرزندان، طايفه و قبيله‌ها) بودند يهودی يا نصرانی، بگو آيا شماييد داناتر يا خداوند و كيست ظالم‌تر از كسی كه كتمان (پنهان) كند شهادتی [را] نزدش از خداوند و نيست خداوند به غافلی (بي‌خبر) از آنچه كه عمل می‌کنید. آيه ۱۴۰ سوره بقره

 

علم و دانش کتاب قرآن به ما می‌گوید که محمد، فاطمه، علی و اولاد و نوادگانشان یعقوب زاده یا اسرائیلی اصیل هستند و کسانی که امروزه ادعای اسرائیلی بودن دارند یک‌مشت حرام یا زنازاده متفرقه و دورگه افریقایی و... هستند. چون رنگ لباس یعقوب و آل محمد سبز بود. باور نمی‌کنید این هم مقبره محمد که پرستشگاه اعراب و سگ سنی مشرک و نجس شده است.

 

کلیسا یا کنیسه چهار شاه (الله ولی، محمد رسول، ابوبکر رمال، عمر مفعول)

 

شگفتی کار خدا در این است که شیاطین فکر می‌کنند که اسرائیلی و یعقوب زاده (نبی‌زاده) ولی محمد و... عرب هستند. خداوند این‌گونه شیطان را به خود مغرور و گمراه می‌کند. یهودی‌ها فکر می‌کنند که مریم و مسیح، محمد و قران و اسلام و...، در کل اسرائیلی ستیز هستند؛ بلکه برعکس آنها خودشان اسرائیلی ستیز و دشمن آل یعقوب یا اسرائیل شده و هستند.

راهبرد خدا در نبرد با شیاطین این‌گونه است. چون شیاطین خودشان در ابتدا جعل هویت و عنوان کرده و سپس این هویت باورشان شده و خود تلقینی می‌کنند. یهودی‌های امروزی فریسی زاده و هیچ ربطی هم به خاندان یعقوب ندارند. بلکه این هویت و پرچم یا عنوان را به سرقت برده و برای خود شخصیت و جایگاه کاذبی ساخته‌اند. ولی خیلی سریع خودشان را لو داده و افشا می‌کنند. چون اولاً بندگان طاغوت و طاغوت پرست هستند ثانیاً از دو پیامبر خدا (عیسی و محمد) تبعیت و پیروی نکرده و به‌طرف آنها جفتک پرتاب می‌کنند. درحالی‌که آن دو نبی، اسرائیلی اصیل و نجیب‌زاده بوده‌اند.

 

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۱۶۹﴾ اعراف

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا ﴿۵۹﴾ مریم

 

یعنی منظور کلی خدا این است که من دین و شریعت درست یعنی اسلام را به آل ابراهیم و یعقوب و عمران ابلاغ و اعلام می‌کنم؛ ولی فریسی‌ها و صدوقی‌های زنازاده، نصرانی‌های حرام‌زاده، سگ سنی سگ زاده و مهدوی و علوی صیغه زاده آن را به نفع خود ویرایش و بومی‌سازی می‌کنند (پیتزا قورمه سبزی). چون آنها متخصص مدلینگ هستند و مدل‌های خودشان را دوست دارند که دست‌پخت خود ابلیس رمال و آن فیلسوف بی‌سواد است.

این یک واقعیت تلخ است که آل محمد از طرف فریسی‌ها و صدوقی‌های در ظاهر اسرائیلی، رانده شده و از طرف اعراب مانده یا درمانده شده بودند. چون نه به‌عنوان یک اسرائیلی اصیل و نه به‌عنوان یک عرب اصیل مورد قبول و پذیرش قرار نمی‌گرفتند. علت اصلی مهاجرت اجدادی آنها بود. ولی رانش و درماندگی اصلی از جانب مسیح است. او به شیوایی توضیح می‌دهد که کل جریانات از چه قراری است؛ ولی اهل زمین تاب و تحمل شنیدن سخنان حق او را نداشته و آشوب و بلوا به پا می‌کنند و خیلی سریع سرکوبی آنها شروع می‌شود.

امروزه ما چیزی به نام دولت یا ملت اسرائیل نداریم؛ بلکه واقعیت جمهوری و جمعیت فریسیان و صدوقیان است. پرچم و بیرق آنها نیز این مزخرف است و نه ستاره داوود. چون جدوآباد آنها رمال و شیاد است.

 

 

تعریف مذاهب شیطانی در یک جمله کوتاه:

یهودیت: دین مختص فریسی و صدوقی و یک‌کاسه حنا است. قبل از عروسی به دست و بعد از آن به مقعد مالیده می‌شود؛ چون خاصیت ضدقارچ و کپک یا خارش دارد.

نصرانیت: دختران و زنان فاحشه و روسپی و پسران و مردان مفعول، دختران و پسران خدا هستند و باید که به پرستش گرفته شوند.

سنت: مو و ناخن محمد مقدس است و جزو یکی از مقدسات. خلفا نیز مقدس هستند. مقدس هم که باید مورد پرستش قرار گیرد و چاره‌ای نیست.

مهدویت: مقدس و پاک‌ترین چیز آنی است که در غیبت و پشت پرده و از دیدگان پنهان و مخفی است. پشت پرده را باید به پرستش گرفت.

 

اگر بیشتر از یک جمله گفته باشیم، یهود کاسه‌بشقاب باز است. یعنی دین آنها روغن‌کشی، روغن مالی، بخور، عود و دود، خون کشی قربانی سوختنی، معبدسازی، حجله و چله‌کشی است. حرام و حلال سازی به انواع مختلف و به‌نوعی مرض وسواس مسری است که به آشغال مهدوی ها بدجوری سرایت هم کرده است. نوحه‌خوانی آنها شبیه تورات خوانی یهود است. من‌جمله پای راست یا چپ به توالت. مذهب مهدویت از کنیسه یهود استخراج شده است.

نصرانیت رسم‌ورسوم میخانه چی یا کاباره گردانی است. روسپی‌خانه مقدس‌ترین مکان است؛ چون دختران خدا در حال ارائه خدمات جنسی به پسران خدا هستند و همگی بخشوده خواهند شد. عبادت آنها رقص و آواز و بدمستی است. زنان و دختران قابل اشتراک‌گذاری هستند همانند فایل پی‌دی‌اف. نان و شراب غذای سر سفره است. هر کاری خواستی بکن؛ چون در نهایت بخشوده خواهی شد. نصرانیت یک جنبش و انقلاب بزرگ دینی است که تمامی حرام‌ها، حلال گشته است و آخر خط نوگرایی و مدرنیته است. بزرگ‌ترین پشتوانه آنها کلیسای رومی و ارتش و پادشاهی روم یا بیزانس است.

سنت هم مقدسات بازی است. همه چیز و همه‌کس مقدس است. از خلفا گرفته تا معاویه و یزید. سنت دین احترام و سجده و تعظیم است. بدگویی در حق آنها توهین به مقدسات است و کیفر توهین‌کننده مرگ با شمشیر است. محمد پادشاه حجاز و عرب بود و پادشاهی او تا سعودی به خلافت رسید. سنت دین خلیفه‌گری، خلیفه بازی و خلیفه چرخانی است. چون مادیان گردانی و مادینه چرخانی جواب نداد. محمد ابتر شد و بدون پسر. در نتیجه سگ سنی‌ها فرزندان و دختران و پسران محمد هستند. احتمال اینکه یک عرب از خاندان محمد بوده باشد خیلی زیاد است. چون اجداد مادری آنها در اسارت و حرم محمد بودند. محمد هزاران‌هزار اولاد مخفی دارد که خودش هم بی‌اطلاع است. محمد پدر مهربان سگ سنتی‌هاست. احتمال تولد مهدی روی ۱۰۰ است. سنت در فرهنگ عثمانی به معنی ختنه‌کردن پسران است. یعنی بدبختی سگ سنی‌ها از روز ختنه‌شدن شروع می‌شود و تا روز مرگ ادامه دارد و به این دلیل نصرانی‌ها از ختنه‌شدن منصرف شده‌اند چون نمی‌خواهند خودشان را به دردسر سنت بازی سگ سنی‌ها بیندازند.

دکترین مهدویت آیین پرده کشی و کرکره بازی است. پشت پرده دیده نمی‌شود پس آنجا عالم غیب است. حقیقت پشت کرکره است. بزرگ‌ترین گناه کنار کشیدن پرده و بالابردن کرکره است. فضولی‌کردن یا سرکشی پشت پرده جرم است. حقیقت باید که ناشناخته و مجهول باقی بماند؛ چون اگر آشکار شود گند و گوه مهدوی بالا می‌زند و رسوایی به پا می‌شود. همه چیز غیرمادی است جز خود انسان. تمامی سؤالات با پرده کشی پاسخ داده می‌شود. یعنی روی سؤال پرده افکنده می‌شود تا جزو عالم غیب محسوب شود. مهدویت آیین تردستی، شعبده‌بازی و پاک‌کردن صورت‌مسئله است. مهدویت یعنی گذشتن از درون دیوار سنگی به‌طرف ناکجاآباد. همه چیز غیب و ناپدید و مفقود شده است. دایره تجسس آگاهی و اینترپل توان یافتن مفقودی و فقدان آنها را ندارد.

شنیدنی و باورنکردنی گفتار اولاد نامشروع این چهار گروه در دانشگاه است. دگرباشان یا دگراندیشان روشنفکر زایشگاهی یا بهتر است بگوییم انترهای درختی باور دارند که خدا نیست و انسان اولاد لوسی است. از روی درخت افتاد و پایش شکست و خوراک گرگ شد. کیهان با انفجار و از هیچ پدیدار شد و پر از چسب گرانشی است و بسیار چسبنده و چسبناک و لابه‌لای آن انرژی تاریک ناشناخته اهریمنی که باعث تورم آن می‌شود. باید رشته جدیدی تأسیس شود به نام شیمی کیهانی که اولاً ماهیت این چسب مرموز را برملا کند ثانیاً رشته کیهان پزشکی که چرا کیهان دچار چسبندگی روده و نفخ معده شده است. در نهایت اطلس گوز می‌دهد یا اینکه می‌ترکد؟ گویا آنها نخبه یا نخاله و تخم فاخته و فراری شده‌اند.

 

 

اسلام مغولی یا مکتب مگاگ چیست؟
جمیع این زانی زادگان قربانی سوختنی هستند و کتب و کتابخانه‌هایشان هیزم این آتش است.

 

6582 - حَدَّثَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنَا وُهَيْبٌ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِيزِ، عَنْ أَنَسٍ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " §لَيَرِدَنَّ عَلَيَّ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِي الحَوْضَ، حَتَّى عَرَفْتُهُمْ اخْتُلِجُوا دُونِي، فَأَقُولُ: أَصْحَابِي، فَيَقُولُ: لاَ تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ " آلو بخارا

چه پدید آوردند؟ خوب معلوم است بدعت و نوآوری خلافت. یعنی غیر نبی و غیر رسول می‌تواند جانشین انبیا شود. سرقت نبوت را پدید آوردند. ارث‌ومیراث تو را که به مسیح می‌رسید تملک و تصاحب کردند. اصحاب نزدیک و خیلی صمیمی تو هستند. در ظاهر پیروان و اصحاب تو به‌جای اینکه به مسیح ایمان و باور آورده و منتظر ظهورش و قیامت بوده باشند، لاشه خواری کردند. کفتار و شغال شده و بر سر به چنگ آوردن جایگاه تو و خلافت به جان هم افتادند. دعوی سگ سنی و آشغال مهدوی بر سر ولایت، خلافت و غیبت باطل است. فریب خوردند و عمرشان به تباهی رفت. بازیگوشی کرده و از ظهور مسیح و قیامت غافل شدند. اینک زمان سورپرایز شدن است. پیامبری اسرائیلی با گویشی سامی یعنی שָׁלוֹם‎ יְרוּשָׁלַיִם شالوم شالیم (سلام اورشلیم). و چه شود. שָׁלוֹם עֲלֵיכֶם شالوم علیخم (سلام علیکم) . עליכם־שלום علیخم شلوم (علیکم السلام). به جای س، ش و به جای ک، خ می گویید.

این یک واقعیت بدیهی و اجتناب‌ناپذیر است که در زمان حیات محمد، تمامی اختلافات و مناقشات مابین مسلمانان و غیرمسلمانان بوده است. مسلمانان جرئت نداشتند که مابین خود اختلاف کنند؛ چون حرف و سخن نهایی وحی خدا و گفتار و حکمیت رسولش بوده است. ولی با فوت محمد، اختلافات و مناقشات یا منازعات درون اسلامی شروع شده است و خیلی هم جدی و حاد بوده است. نهج‌البلاغه آتشبار سنگینی بر سر اعراب است. عده‌ای اعلام خلافت رسول کرده‌اند و عده‌ای هم طرف‌دار و با آنها بیعت کرده‌اند. ولی علی و پیروانش مخالف سرسخت آنها بوده‌اند. اهل‌سنت ضاله برگ برنده را در دست خود می‌داند. چون علی اعلام خلافت و ولایت نکرده و با کسی هم در این زمینه بیعت یا توافق نکرده است. یعنی نظریه ولایت و خلافت را مردود دانسته است. پس تمامی ادعاهای مهدوی ها و علوی‌ها باطل است. یعنی چگونه خلافت و ولایت را قائل به شخصی می‌شوند که نه‌تنها خودش قبول نکرده؛ بلکه با مدعیان آن نیز مخالف و حتی وارد جنگ و نبرد خونین شده است. از طرفی می‌توانند استدلال کنند که خود علی از دین اسلام خارج شده است؛ چون با اصحاب رسول یا بهترین مسلمانان مخالفت کرده است، پس علی مرتد شده است. پس اهل‌سنت خیلی راحت می‌توانند خود علی را هم به کنار بزنند؛ چون تاریخ نشان داده که واقعاً این کار را کرده‌اند. اما حقیقت این است که پای شخص یا اشخاص ثالثی در میان است. علی با ولایت یا امیری مخالف سرسخت بود؛ چون ولایت و امیری مختص الله است. با خلافت هم مخالف بود؛ چون خلافت رسول و کل انبیا حتی نوع بشر مختص مسیح است. خودش ماند با حوضش که امامت و پیشوایی یا رهبری بود که آن هم خریداری نداشت. چون به دنبال آخرت بود و نه طاغوت یا همان قدرت و ثروت و به قول معاویه و عمر اقتدار اسلام. پس مهدوی ها اشتباه بزرگی در مورد ولایت و خلافت مرتکب می‌شوند و بزرگ‌ترین گناه و خطای نابخشودنی سگ سنی‌ها همان اعلام خلافت، همراهی، تأیید و بیعت و... است. ساده گفته باشیم علی شاگرداول مکتب اسلام بود و حق نداشت به کسی تقلب برساند؛ چون اعراب بعد فوت نبی در حال آزمون و امتحان و فتنه بودند. خود محمد گفت که بعد فوتم به فتنه‌های بزرگی خواهید افتاد و مسلمانی به این راحتی‌ها نخواهد بود؛ چون کلام خود خدا در قرآن چنین است. گیریم به آنها تقلب هم می‌رساند که ولایت مال الله و خلافت رسول مال مسیح است. وضعیت خیلی بدتر و حادتر می‌شد. یعنی پیامبر و خلیفه‌ای اسرائیلی و سامی‌زبان برای قومی عرب و عرب‌زبان؟ کتاب عربی و وحی عبری؟ این علی چه می‌گوید؟ شاید که دیوانه و مجنون شده باشد و خود اسلام عربی ازهم‌پاشیده می‌شد. چون اعراب به‌سختی قبول کرده بودند که خود محمد دیوانه، شاعر یا ساحر نیست و سخن حق می‌گوید. ولی علی صبر کرد تا نتیجه آن را همه متوجه و مشاهده کنند و نتیجه نهایی، دنیای اسلام امروزی است. یعنی اوج خفت و خواری و ذلت در مقابل سایر ادیان و مذاهب و مکاتب بشری. چون خطا کردند و ولایت و خلافت متعلق به غیر را خودشان تملک و غصب یا به یغما بردند. امروزه هیچ مسلمانی چه سنی و چه مهدوی یا علوی و... هرگز ولایت الله و خلافت مسیح را قبول نکرده و حاضر به پذیرش آن هم نیست و همین عامل اساسی، چاشنی و شروع‌کننده نبرد هولناک آرماگدون است. چون کفار و مشرکین و منافقین و خود یهود و نصارا نیز حاضر به پذیرش آن نیستند. پس با قدرت تمام پیش به‌سوی نبرد قرقیسیا یا هرمجدون و ملحمه. در ظاهر مسلمانان به خاک و خون کشیده خواهند شد و جنازه متعفن آنها بوی سگ‌مرده گرفته و سوزانده خواهد شد. زیر سم اسب مسیح و مگاگ کوبیده و درنوردیده خواهند شد. والیان و خلفای شما هرچه و هرکه بودند فوت کرده‌اند و زیر خاک مدفون شدند. بهتر است که به فکر تولد یا یافتن مهدی بوده باشید؛ چون اوضاع خیلی و بدجوری خراب است و هیچ دفاعی در مقابل خود ندارید؛ چون قرار بر این است که به شدت تارومار شوید.

 

ארמגדון

حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ

 

مادر روسپی‌های سگ سنی که از رحم یک فاحشه بیرون جهیده‌اند، بر این باور هستند که اسلام یک مسئله خصوصی، داخلی و فقط مربوط به اعراب و خود آنهاست و اصلاً هیچ ربطی به مسیح ندارد. عیسی نبی ارامنه است و برای خود، پیروان غیرعرب و غیر مسلمانی دارد، همچنین است کتاب و مکتب یا مذهب دیگری. او که نمی‌تواند به امورات و مسائل مربوط به ما و اعراب دخالت کند. اما واقعیت این است که آنها ارث‌ومیراث نبوت عیسی را به سرقت برده و با پسرعموهای او یعنی علی و اولادش خصومت، مجادله و مخالفت کرده‌اند. درحالی‌که از کرده و وضعیت خودشان خبری ندارند. ما باید به اطلاعشان برسانیم. یعنی مسیح و فک و فامیلش در جبهه حق و اعراب و سگ سنی زادگان در جبهه باطل هستند و از همه بدتر اینکه علی و اولاد علی را در ظاهر دستگیر، شکنجه و مقتول کردند. یعنی همان غلط اضافی فریسیان و صدوقیان که با انبیا و صالحان کردند. یعنی دین خدا و اسلام هرچه که بوده باشد به اعراب دورگه زنازاده و سگ سنتی‌های بی‌ناموس اصلاً مربوط نمی‌شود. دین خدا و اسلام به انبیا و صالحانی همانند مسیح و علی و اولادش مربوط می‌شود. در این میان اعراب و سگ سنی زادگان گوه اضافی خورده و غلط بسیار بزرگی کردند. احمق‌تر از سگ سنی، مهدوی و علوی خنگ، سبک‌سر یا چموش یا شیطان‌صفت است که در این آشفته‌بازار و هرج‌ومرج سعی دارد با ارائه و انتصابات علی و اولادش به ولایت و خلافت و غیبت، کاسه‌ای از این سهم دنیوی یا طاغوتی برای خودش برگیرد که کاسه‌کوزه‌ها بدجوری بر سرشان شکسته خواهد شد. بعدازاین باید در اذان و نماز خود بگویید شلوم علیخم مشیخا (یشوع) چون برای محمد و آل محمد گفتید. وگرنه نمازتان باطل است. بعدازاین باید به‌جای ح بگویید خ. مسیحا = مشیخا

به امید دنیایی بدون سگ سنی و آشغال مهدوی، ولی متأسفانه این روسپی زادگان به‌نوعی آلودگی میکروبی و انگلی هستند که تا روز قیامت تداوم خواهند داشت تا در نهایت دماغ‌سوخته و سرکوب و منقرض شوند. این فاحشه زادگان برای زیر سم اسب و دم تیغ آفریده و پرورش داده شدند.

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴿۱۱۲﴾ انعام     (سگ سنی و آشغال مهدوی و علوی دشمن و بدخواه مسیح است.)

قرآن به زبان عربی شیوا است. ولی بعد از ۱۴۰۰ سال از آن هیچ نفهمیده و مثل سگ و گربه هستند. باید به فکر یادگیری زبان سامی باشند و شاید از گویش مسیح چیزی دستگیرشان شد که احتمال آن هم خیلی کم و ضعیف است. پس تمامی احادیث و روایات ضعیف است و چیزی که قوی و صحیح است گویش مسیح در آینده است؛ چون قرار بر این است که مسیح در آینده بر آنها نبوت کند که بدبختانه از آن هم بی‌خبر و بی‌اطلاع هستند. ولی ما آن را یادآوری و تذکر می‌کنیم. باید آماده و منتظر پذیرش مسیح بوده باشند. ولی خلافت، ولایت و غیبت با تعارض و در تقابل با مسیح است که باید نابود و خاکستر شوند؛ چون سدی در مقابل نبوت مسیح هستند. ما این سد را در هم می‌کوبیم. تا اینکه راه برای ظهور و رسالت مسیح باز و گشاده (گنیول) شود؛ چون الان تنگ و باریک (داریول) است. ما با دشمنان خدا و انبیا مخصوصاً عیسی می‌جنگیم و پیروز این میدان نبرد ما هستیم و دیگران شکست می‌خورند و ذلیل می‌شوند. پس با تمام قدرت پیش به‌سوی تبعیت و پیروی از پیشوا مشیخا رسول‌الله و روح‌الله.

واژگان و عبارات ولایت، خلافت و غیبت و... لغات و سخنان طلایی شیاطین و فریبنده و برای گمراه‌کردن و گول‌زدن مردم عوام و بی‌سواد است. سگ سنی‌ها گفتند که ابوبکر رمال، عمر مفعول و عثمان صراف و... خلیفه رسول و انبیا هستند! گوه خوردند و غلط بی جا کردند. مهدوی ها و علوی‌ها گفتند که خلافت و ولایت مختص خاندان علی است! آنها هم گوه خوردند و غلط زیادی و اضافی کردند. یا اینکه آخرین منتخب خاندان ابراهیم برای فتنه و امتحان در پشت پرده غیبت است! سفاهت و نادانی بزرگی کردند. ولایت مختص شخص خود الله است که کیهان را آفرید و برای ولایت خصوصی خودش و آن را با هیچ‌کسی شریک نمی‌شود؛ چون نقض غرض می‌شود و یکتایی خودش مخدوش و زیر سؤال می‌رود. خلافت محمد و جمیع انبیا هم مختص شخص مسیح است؛ چون ارث‌ومیراث پدری و اجدادی اوست و به کسی نه می‌بخشد و نه واگذار می‌کند؛ چون شرایطش را ندارد و شرایط آن ارتباط داشتن با خدا به وحی و از طریق روح‌القدس است. اینها از اموال و دارایی و ارث خود نمی‌گذرند، چرا و به چه دلیلی عیسی از آن دارایی باارزش درگذرد؟ مگر دیوانه شده است؟ خدا هم هرگز از ولایت خود چشم‌پوشی نکرده و به شیاطین واگذارش نمی‌کند. این واژگان اسباب‌بازی و آلت دست شیاطین برای گمراهی خودشان و دیگران هستند. زمانش که فرارسید به نیکی جمع‌آوری و جمع‌وجور می‌شوند. الله ولی، روح‌القدس رسول و مسیح نبی. مگر علی و اولاد صالح علی دیوانه شده بودند که جایگاه و مقام خدا و رسولش مسیح را به یغما برده و غصب کنند؟

سگ‌توله‌های مشترک آدم و ابلیس بعد از گذشت چندین هزار سال از نبوت و رسالت الهی، تنها چیزی که به خدایشان ثابت کردند اینکه به درد بندگی، اسلام یا عبادت و پرستش خدا و جنگ و جهاد در راه او نمی‌خورند. بلکه بیشتر از همه به کار روسپی‌گری، مفعولی، قوادی و قرمساقی و... یا بندگی و بردگی طاغوت و رفتن به دنبال کسب قدرت و ثروت و شهرت یا شهوت می‌آیند.

 

معنی و مفهوم دقیق آرماگدون یا نبرد آخرالزمان چیست؟

همان‌طور که قبلاً توضیح دادیم، رومی‌ها و یونانیان باستان هزار و یک خدای باطل و واهی یا پوشالی داشتند که قادر به اثبات آنها هم نبودند. مسیح که از مریم باکره متولد شد اقتدار آنها در هم شکست و آنها طرف‌دار جدی پیدا کردند؛ لذا رومیان با فریسیان و صدوقیان یهودی متحد شدند که آنها را نابود کرده و خدایان خودشان را تحکیم کنند. بعد از واقعه جمجمه در اورشلیم، عده بسیار زیادی از بنی‌اسرائیل و خود رومیان، مسیحی شدند. این بار کلیسای رومی چاره کار را در این دید که مریم و مسیح و روح‌القدس و حتی خود خدا را قبول و به نفع خود مصادره کند. یعنی منطق آنها این بود که خدا، روح‌القدس، مریم و عیسی همان خدایان باستانی و آسمانی ما بودند که در قالب و پیکر انسان به زمین آمده و خودی نشان دادند و آنها را به‌نوعی خلیفه و جانشین خدایان قبلی خودشان کردند. در اسلام هم همین اتفاق روی داده است؛ یعنی خدا و ملائکه و انبیا و صالحان خلیفه بت‌های سنگی عرب و خدایان پارس شده‌اند و این خلافت و ولایت و غیبت عربی - پارسی ادامه دارد تا روز قیامت. تا اینکه الله، ملائکه و مسیح به‌عنوان خلیفه و نماینده انبیا و صالحان، این کثافت‌کاری و خباثت شیاطین را پاک‌کرده و از بین ببرند که مسلماً خونریزی و کشتار بسیار بزرگ و گسترده‌ای به همراه خواهد داشت.

 

و روزی كه شقه ميشود ( شقه شقه و شكافته ميشود آسمان به ابرها و نازل ميشود ملائكه نزولی ( تنزل و نازل شدنی )

فرمانروايی ( مالكيت ) در چنين روزگاری حق ( مستحق ، واقعيت و حتمی ) است برای رحمان ( خدای مهربان ) و باشد روزی برای كافران مشكلی ( در اسارت و مضيقه ای ، سختی ) 26 فرقان

 

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۲۱۰﴾ بقره

وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۱۰۹﴾ آل عمران

يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۷۶﴾ حج

لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۵﴾ حدید

وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۲۸۱﴾ جز

وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۸۵﴾ زخرف

وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۶۱﴾ زخرف

فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾ جز

وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۸۸﴾ جز

وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۷۰﴾ قصص

هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۵۶﴾ یونس

إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۱۷﴾ عنکبوت

 

که مسلماً در چنین روزگاری یعنی نبرد آرماگدون، مسیح عیسی ابن مریم در کنار الله و ملائکه است؛ چون زودتر از آنها ازراه‌رسیده و هشدارش را می‌دهد. چاشنی این نبرد تکذیب‌شدن مسیح است.

 

دعوی رومیان باستان و پارسیان امروز شنیدنی است؟

راهبان رومی در کلیسا به مردم توضیح می‌دادند که ژوپیتر همان خدای اصلی یا پدربزرگ است. مریم باکره همان گایای خودمان می‌شود یا (ملکهٔ خدایان) شهبانوی زئوس. روح‌القدس هم می‌شود (خدای دریاها) یکی از برادران زئوس. مسیح هم می‌شود آپولو (خدای روشنایی و موسیقی). همگی از آسمان نازل شدند و به‌صورت و کالبد انسان خودنمایی کردند. ما سه خدا بیشتر نداریم؛ چون خدایان بیشتر از سه تا گمراهی و بلاتکلیفی به همراه دارند. ما چنین صلاح دانستیم و... آنها مخالفان جدی و سرسخت ناسیونالیسم هم داشتند که محکوم‌به‌اعدام می‌شدند. چون می‌گفتند که مریم یک دختر یهودی یا اسرائیلی بود. همچنین فرزندش مسیح که بر او شک و تردید وارد است. در نهایت هم مصلوب می‌شدند. چون آنها خدایان کهنه و قدیمی و اساطیری خودشان را می‌خواستند و نه خدایان مدرن و به‌روز شده را.

 

ملایان و آخوندهای پارسی نیز در مساجد و مدارس و دانشگاه توضیح و تشریح می‌کنند که:

خدای زمان و سرنوشت. زُروان (یهوه) ایزدی بسیار کهن است که در دوران‌های پیش از زرتشتی خدایی مهم با دین مخصوص به خود بوده‌است و گرچه در اوستا دیگر نقش خدایی ندارد و به معنی زمان آمده‌است، اما از متون ساسانی برمی‌آید که تا آن زمان هم نزد تودهٔ مردم هنوز خدایی سخت مورد ستایش بوده‌است. اودِموس رودسی که در دوران انقراض هخامنشیان می‌زیست در نوشته‌هایش نقل کرده‌است، پارسیان فرقه‌ای دارند (همچون انیشتین جهود) که در آن، زمان و مکان را می‌پرستند و این دو را زایندهٔ تمام خدایان (کائنات، ملائکه) می‌دانند. به ویژه این نکته تصریح شده که پارس‌ها اعتقاد دارند، زمان مادر و پدرِ دو نیروی روشنایی (هدایت، دین) و تاریکی (طاغوت، جهل)، یعنی اهورامزدا (مهدی) و اهریمن (ابلیس) است. زُروان در دوران پیش از یکتاپرستی زرتشت نخستین خدا دانسته می‌شود که هزارسال مراقبه می‌کند تا فرزندی (مهدی) را به دنیا بیاورد که جهان را بیافریند. پس از نهصد و نود و نه سال (عمر نوح) به اندیشهٔ شک‌آلوده افتاد که این مراقبه و نیایش‌ها سودی دارد یا بیهوده بوده‌است. همان زمان، او دو فرزند را آبستن می‌شود. از مراقبه و اندیشهٔ نیکش اهورامزدا (مهدی) و از شک او اهریمن (ابلیس) در زهدان او شکل می‌گیرند. او سوگند خورده‌است که پادشاهی جهان را به اولین فرزندش می‌دهد، با اینکه هرمزد به دهانهٔ زهدان نزدیکتر است، اما اهریمن شکم او را می‌درد و بیرون می‌آید و زُروان با اینکه می‌داند فرزند مورد آرزویش اهورامزدا است که نیک‌سرشت و پاک است، و اهریمن برعکس او سراسر بدی و گند است، با این‌حال برای اینکه به سوگندش وفادار بماند، پادشاهی جهان را تا نُه‌هزارسال به او (ابلیس) می‌دهد و نبرد اهورامزدا (مهدی) و اهریمن (شیطان) آغاز می‌شود که پیروزی نهایی از آنِ اهورامزدا خواهد بود. انشا الله

ایزدبانوی رودخانه‌ها و آبهای شیرین، زیبایی، عشق و باروری زنانه است. او همتای ایرانی ایشتار (فاطمه)، الههٔ بین‌النهرینی عشق و باروری و آفرودیت، الههٔ عشق و زیبایی در یونان به‌شمار می‌رود. او همان سیارهٔ ناهید (ملیکا) یا زهره (زهرا) است. او با نام‌های سامی بتول و طاهره نیز شناخته می‌شود که در ادیان سامی القابی هستند برای شخصیت‌های تاریخی مانند مریم مقدس که صورت زمینی شدهٔ همین «مادرخدا» هستند. آناهیتا (ملیکا) در ایران شرقی بغدخت یا بیدخت (رقیه) نیز نامیده می‌شود که «دختر ایزد بزرگ» معنی می‌دهد. بسیاری از زیارتگاه‌های کنونی در گذشته نیایشگاه‌های آناهیتا بوده‌اند (قم و سوریه و عراق). از نشانه‌های معابد آناهیتا، درختان کهن است. در آبان‌یشت که یکی از کهن‌ترین بخش‌های اوستاست و مفصل‌ترین متن در ستایش آناهیتاست، توصیفی بسیار دقیق از او می‌دهد: اردویسوره آناهیتا دوشیزه‌ای زیبا، آزاده، برومند و بسیار قدرتمند است. کفش‌هایی درخشان دارد که تا مچ پاهایش را می‌پوشانند و بندهایی زرین دارند. جامه‌ای پُرچین و درخشان به تن دارد با کمربندی به کمر. گوشواره‌هایی چهارگوش و گردنبندی طلایی و تاجی هشت‌پَر دارد که بالایش صدستاره دارد. آناهیتا که ایزدبانوی تمام رودها و آبهای شیرین جهان است، گردونه‌ای دارد با چهار اسب سفید، که این اسب‌ها باد و باران و برف و تگرگ هستند. او با گردونه‌اش دیوان و نیروهای پلید را از میان برمی‌دارد. او حامی زنان باردار و کودکان خردسال است و شیر زنان شیرده را زیاد و پاک می‌دارد.

مهر (آمنه) ایزد آفتاب و به عبارتی خورشید است. از ایزدان کهن هندو ایرانی است که در اوستای تازه از اهمیت بزرگی برخوردار می‌شود و به محور قدرت در جهان خدایان تبدیل می‌گردد. یشت دهم اوستا از آنِ اوست. مهر با صفت دارندهٔ چراگاه‌های فراخ توصیف می‌شود. مهر، ایزد مهر و محبت و دوستی، پیمان و راستگویی و دشمن دروغ است.

ایزد باد وایو (داوود و سلیمان یا علی حیدر کرار)  وای یا باد که اندروا هم نامیده می‌شود، ایزد باد و تجسمی از فضا است و در ابر بارانزا زندگی و در طوفان، مرگ می‌آورد. در اوستا از ایزدان نیرومند دین زرتشتی است و پانزدهمین یشت به نام اوست. در ویسپرد به همراه آسمان و دریای فراخکرت پهناوری و گستردگی ایشان ستوده شده‌است. درخواست‌های پرستندگان وای بیشتر ماهیتی جنگی دارد و ازین روی وای از ایزدان جنگ دانسته می‌شود اما باید توجه داشت که طبق رام‌یشت اوستا، دوشیزگان شوی ناگزیده، با همان فرش و تخت و بالش زرین -همچون آتوسا (شهربانو) در عشق گشتاسپ- وای را می‌ستایند تا شوهرانی ارجمند و برومند نصیبشان شود. از اینجا معلوم می‌شود یکی از قدرت‌های وای رساندن زن و مرد به هم است. در ادبیات زرتشتی وای در فضای میان اهورامزدا و اهریمن قرار دارد و میانجی آنهاست و یک مفهوم بی‌طرفی در او وجود دارد. در متون کهن‌تر وای ابتدا شخصیت واحدی است با سیمایی دوگانه، نیکوکار و در عین حال شوم. اما بعدها دو سویهٔ شخصیتش به‌طور دو شخصیت مجزای «وای نیک» و «وای بد» درآمده اند. «وای نیک» که گاهی با ایزد رام یکی دانسته می‌شود، ایزد بادهای باران‌آور است، و «وای بد» دیو مرگ است که جان را از تن جدا می‌کند و از راه اوست که باید مردگان بگذرند (شفاعت و بخشوده شوند). در بندهشن آمده‌است «وای خوب» سالار ارتش مینوان (شیعیان مهدوی) است و جامهٔ زرین، سیمین، گوهرنشان و ارغوانی‌رنگ به تن دارد.

زامیاد (خدیجه) ایزدبانوی زمین، گاهی با سپندارمذ امشاسپند زمین یکی دانسته می‌شود و گاهی هم زامیاد مینوی زمین -به معنی قرینهٔ بهشتی آن- و سپندارمذ الههٔ زمین دانسته می‌شوند. گل ریحان به این ایزد تعلق دارد.

رام (حسن ابن علی) ایزد آرامش و شادی، نامش به معنی آرامش است. در اوستا ایزدی مستقل از وای است اما در ادبیات پهلوی با او یکی شده‌است. رام، رامش‌بخش جهانیان است. بخش ابتدایی اسم‌هایی مانند رامین، رامتین و رامش و رامبُد از نام او ساخته شده‌است. گل خیری زرد نماد این ایزد است. او از همکاران بهمن (حسین ابن علی) است. دیو اَستوِیهاد (معاویه) دشمن اصلی رام است.

بهمن (حسین ابن علی) ایزد حامی حیوانات سودمند. بهمن اسمش به معنی دارای منش نیک است. او نخستین آفریدهٔ خدا، در طرف راست اهوره‌مزدا (مهدی) می‌نشیند و تقریباً نقش مشاور را دارد. بهمن به عنوان «اندیشهٔ خوب» مظهر خرد (خون) خداست که در وجود انسان فعال است و انسان را به سوی خدا رهبری می‌کند. از این جهت معادل عقل است. ایزدان ماه، گوش و رام (قمر بنی هاشم) از همکاران او هستند. دشمن اصلی او دیوی به نام اَکومَن (یزید) است. بهمن راستکرداران پرهیزگار را به بهشت می‌پذیرد (شفاعت می کند). اورمزد (یهوه) از طریق او جهان را آفریده‌است. بهمن برترین و نخستین امشاسپند (سالار شهیدان) است.

ایندرا (باب الحواعج) ایزد آذرخش. یکی از خدایان برجستهٔ هندوایرانی، که در ادوار بسیار کهن بصورت خدایی توصیف می‌شده‌است که با اژدهای خشکسالی یا دیوان خشکی و تاریکی می‌جنگد و با سلاحش که آذرخش است و گُرز آتشین نامیده می‌شود، آب‌های زندانی و روشنی‌ها را آزاد می‌کند و باعث بارش باران می‌شود. بخاطر همین جنگیدن، خدای جنگجویان دانسته می‌شده‌است. در متن‌های اوستایی با لقب خود وِرِثرغنَه، در شمار خدایان و با نام خود، ایندره، در شمار دیوان ظاهر می‌گردد. رستم و بسیاری پهلوانان ایرانی دیگر مانند گرشاسب نمونه‌های زمینی ایندره هستند و از بسیاری جهات مانند او هستند. ایندره (همانند مهدی) از پهلوی مادر زاده می‌شود، در نوزادی چرخ خورشید را به حرکت میاورد، یکباره می‌تواند سیصد گاومیش بخورد، گرزش را به ارث برده‌است و نوشیدنی سومه (هوم) را بسیار می‌نوشد، گاهی اندازهٔ سه دریا. رستم (ابوالفضل یا عباس) نیز (همانند مهدی) از پهلوی مادر زاده می‌شود و در کودکی پهلوانی می‌کند، او هم گرزش را به ارث برده‌است و بسیار پُر اشتهاست و گاهی یک گورخر را کباب می‌کند و می‌خورد و همین‌طور در میخوارگی دلیر است. به این معنی که در دوران اساطیر مشترک هندی و ایرانی، در وداها یکی از ایزدان نیک مهم است ولی بعدها با فاصله گرفتن اساطیر ایرانی و هندی، اسم ایندره در اوستا متعلق به یک دیو با شخصیتی متفاوت می‌شود.

آذر ( موسی، یا موسی رضا) ایزد آتش یا به تعبیری نگهبان آتش‌هاست که او را پسر اورمزد به‌شمار آورده‌اند و آتش روشن نشانهٔ دیده شدنی حضور اورمزد است. تقدس آتش ریشهٔ کهن دارد و به دوران هند و ایرانی بازمی‌گردد. قرینهٔ او خدای هندی آتش اَگنی است که در اسطوره‌های هندی رابط میان خدا و آدمیان است و در عین حال هم زمینی است و هم ایزدی. در اساطیر ایرانی، آفرینش آتش با آفریدن گیاهان وابستگی دارد و رابطهٔ نزدیک بین آتش و گیاهان در تصورات هند و ایرانی ناشی از آن است که این قوم عادت داشتند آتش را از ساییدن دو قطعه چوب به یکدیگر به دست آورند. به همین دلیل در وداها گفته شده‌است که آتش در چوب پدید می‌آید، (درختی که خدا با موسی در آن سخن گفت) نطفهٔ روییدنی‌ها را دربردارد و در آن‌ها پراکنده‌است. در فرهنگ کهن ایرانی، آتش، دوست، برادر و نزدیک‌ترین خویشاوند بشر دانسته می‌شود که تاریکی را روشن می‌کند، نیروهای پلید را دور می‌کند و در شب از نزدیک شدن جانوران درنده به انسان جلوگیری می‌کند. آتش نزد زرتشتیان بسیار مقدس است. آتش مقدس آتشکده‌ها نباید نور خورشید بر آن بیفتد و نه چشم کافری آن را ببیند. از دلایل قداست این آتش جریان طولانی و دشوار تطهیر آن است. شانزده آتش از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شوند و آنگاه ۱۱۲۸ بار آن‌ها را تطهیر می‌کنند و این جریان یک سال طول می‌کشد. از امشاسپندان، اردیبهشت حافظ آتش است. در اساطیر ایرانی گفته می‌شود آتش در ابتدا نمی‌سوزاند و بی‌دود است و طیق بندهشن وقتی در پایان سه‌هزارهٔ دوم اهریمن (سفیانی) به آفرینش هرمزدی می‌تازد، آتش را به دود، دمه و سوزندگی آلوده می‌کند (دخان سماوی). در رستاخیز آتش دوباره به صورت اولیهٔ خود بدون دود و تیرگی و سوزش خواهد بود. (دو دریای شیرین و شور)

مخالفان هم در جواب می‌گویند که اینان زنان و دختران یا پسران و مردان عرب‌تبار هستند و سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند. ما خدایان سابق خود را می‌خواهیم و بالای چوبه دار می‌روند و به‌جای کراوات یا پاپیون، حلق‌آویز می‌شوند. حلق‌آویز شدن بهتر است یا مصلوب شدن؟ خداوند به اینها فهم و شعور و به عاقلان صبر و حوصله دهد. چون کل دعاوی آنها باطل است.

ملیکا = ملیخا מאליכה = مونث شده مشیخا یا ماشیاخ מָשִׁיחַ = هماشیاخ המשיח = مسیحه = همسیح

اعراب بعد از حمله به ایران به گوه خوردن خودشان پشیمان شدند. چون پارسیان تمام خدایان قدیم و جدید آنها به‌اضافه ملائکه و انبیا و صالحان را با خدایان قدیم خود میکس کرده و ۱۴ عدد کتاب حدیث و روایت جعل و بعد از منسوب کردن به محمد به دست خودشان دادند تا روانه حجاز شده و خانه خدا را طواف کنند. بعد هم گفتند که علم در ثریا است و ما ثریا را شکار کردیم. ولی اتفاق جالبی افتاد و مغولان حمله کردند و تمامی کتب و مکاتبشان را سوزانده و اعراب را به‌طرف حجاز فراری دادند. آرماگدون هم اتفاق مشابه ای است؛ اما در سطح بسیار گسترده و وسیع که کار را یکسره و تمام خواهد کرد و بدتر از هولوکاست برای بشریت خواهد بود.

امروزه اعراب هر روز هزاران بار اجداد خودشان را لعن و نفرین می‌کنند که چرا به پارس حمله کردید؟ نه‌تنها نتوانستید که پارس را تملک کنید؛ بلکه دین و اسلام خودتان را از دست دادید و همش شد احادیث و روایات پارسی. پارسیان هر روز برای اعراب داستان و مصیبت دارند. اما مغولان، کاغذ و مرکب و قلم را جزو اقلام و وسایل رمالی، سحر و جادو می‌دانستند و نویسنده و کاتب را کاهن یا مغان. در نزد کسی می‌یافتند او را می‌کشتند. از کتاب و کتابخانه متنفر بودند. فقط حقیقت را در کتاب قرآن یافته و آن را حفظ و از بر می‌کردند. مدت‌ها زمان برد تا به قلم و کاغذ و مرکب عادت کنند. امروزه هم کارآمدترین ابزار شیاطین قلم و کاغذ و مرکب است که دیجیتال شده است. خدا یک کتاب بنگارد شیاطین کشتی کشتی کتاب آورده‌اند. بهترین کتاب نگاشته شده به دست ابلیس، هری پاتر است؛ چون خود اویست.

مسخره‌ترین جنگ در طول تاریخ بشریت، جنگ اعراب پابرهنه با قراضه‌های پارس و شکست‌خورده از رومیان بود. پارسیان خیلی سریع شکست خوردند؛ ولی رومیان تا زمان حمله مغول پابرجا بوده و تداوم داشتند. گارد رومی فقط توسط مغولان درهم‌شکسته شد که پارسیان و اعراب جرئت نزدیک‌شدن به آن را نداشتند. حمله اسکندر مقدونی یا ذی القرنین به ایران کوبنده بود؛ چون مردان و پسران را پشم‌چینی می‌کردند تا شبیه دختران و زنان یا خود اسکندر شوند. مغولان جوی خون راه انداخته و از سرهای بریده هرم ساختند. بااین‌حال در مقابل حمله مگاگ و نبرد آرماگدون هیچ‌وپوچ خواهند بود. رحمت بخوانید به روح اسکندر و چنگیز. مسیح هم فقط یک جمله خلاصه می‌گوید، به هشدار من در ۲۰۲۳ سال پیش توجه نکردید. زمانی که در قنداق بودم و مغان شما گوش‌به‌فرمان من. ۱۴۰۰ سال پیش هم به هشدار عموزاده‌ام محمد توجه نکردید. اینک هرچه بگویم بی‌فایده است. امروز می‌گویید چشم ولی فردا سر به عصیان می‌گذارید. هشدار ما را هم جدی بگیرید. می‌خواهید منتظر ظهور منجی باشید یا سم اسب بر جمجمه و ملاجتان به خودتان مربوط است و هیچ زیانی به خدا و دیگران نمی‌رسانید. به‌جای باران و برف، سواره‌نظام بر سرتان فرود می‌آید. با انتخاب و گزینه غلط و اشتباه، ضرر و زیان سنگینی متوجه خودتان کرده و سورپرایز یا غافل‌گیر می‌شوید. خوفناک‌تر از همه، خود الله است که عرش را پاره کرده و به همراه ملائکه نازل شده و پایین می‌آید و درست مثل یاقوت کبود می‌درخشد تا از هر دو چشم کور شوید و پوست و لباس تنتان بسوزد. موسی و حزقیال نبی تحمل دیدنش را نداشته و سریعاً فوت کردند.

 

فرهنگ نجات و منجی گری یا عدالت گستری چیست؟


بنی‌اسرائیل به‌واسطه عصیان و نافرمانی خود، در حال مجازات و تنبیه بود. آن هم به دست فراعنه:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
طسم ﴿۱﴾
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۲﴾
نَتْلُو عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۳﴾
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿۴﴾
وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴿۵﴾
وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ ﴿۶﴾
... قصص

دوران محکومیت آنها که تمام شد، خداوند موسی و هارون را مبعوث کرد و بنی‌اسرائیل را متواری و فراری یا نجات داد. ولی آل فرعون که متدین و یا یهودی نشدند؛ بلکه به بت‌پرستی و آیین خودشان ادامه دادند. اما بعد از مدت زمان کوتاهی خودشان نیز بت‌پرست یا گوساله‌پرست شدند و با قدرت‌گرفتن، خودشان جای فراعنه مصر را پرکرده و برده‌داری کردند.

 

و گذرانديم ( مقرر و سرنوشت كرديم ، مقتضی كرديم ) به جانب پسران اسرائيل در كتاب [تورات يا تقديرات خداوند]  كه حتما فساد ميكنيد در زمين دو مرتبه و حتما بزرگی ( برتری ) ميجوييد ، تكبری ( زياده خواهی ، خودخواهی ) بزرگی را

پس آنگاه كه آيد وعده اولی آن دو ، برمی انگيزيم برای شما بندگانی را از جانب مان دارندگان دلاوری ( نيروی ) شديدی ، پس جستجو كنند ميان شهرها را و باشد وعده ای انجام شدنی ( حتمی )

سپس رد كنيم ( باز گردانيم ) برای شما هجوم ( تاخت و تاز و حمله را ) برای ايشان و كمك كنيم ( توسعه دهيم ) شما را به اموالی و پسران و قرار دهيم شما را بيشتر نفراتی ( گروهی ، جمعيتی )

اگر نيكی كرديد ، نيكی كرديد برای خودتان و اگر بدی كرديد پس برای آن ( همانند آن ) [است كه بر خود بدی كرديد] ، پس آنگاه كه آيد وعده ديگری ( آخری ) برای اينكه ( تا اينكه ) مايوس كنند صورتهايتان را و برای اينكه ( تا اينكه ) داخل شوند مسجد [قدس] را همچنان كه داخل شدند آن را اولين باری و برای اينكه ( تا اينكه ) نابود كنند آنچه را كه خود بزرگی كرديد ( برتری جستيد ، بلند كرديد ) ويران كردنی را

اميد است سرور شما را كه رحم كند شما را و اگر برگشتيد ، بازميگرديم و قرار داديم جهنم را برای كافران بازداشتگاهی ( زندانی ) 8 اسرا

 

خداوند مجدداً آنها را محکوم کرد که توسط بابلیان و رومیان و... عذاب و مجازات شوند. در نهایت فلاسفه یهود به این نتیجه کلی رسیدند که خداوند در نهایت کسی را می‌فرستد که شمشیر را از روبسته است و اهل زمین را مجبور می‌کند که به‌اکراه متدین و یهودی شوند؛ یعنی به خدا ایمان آورند و آن شخص منجی عالم و بشریت خواهد بود و عدالت‌گستری خواهد کرد. چون خدا و دینش تا به امروز شکست‌خورده است. نتوانست بنی‌اسرائیل را آدم کند چه برسد به اقوام و ملل دیگر. ولی آن منجی در نهایت موفق می‌شود که همه اهل زمین را تابع و پیرو دین و عدالت کند. چون این وضعیت دنیا یک شکست خیلی بزرگ و خفت‌بار و خوارکننده برای یهوه محسوب می‌شود. یعنی آبرو و حیثیت خدا رفته است و کسی باید بیاید و برای‌خدا اعتبار بخرد. از همه بدتر اینکه خدا در مقابل شیاطین شکست‌خورده است و این شخص می‌بایست که پیروزی را به خدا بازگرداند. اولین کاندید آنها مسیح بود که او هم قبول نکرد و فلسفه یهود محقق نشده و شکست خورد و مجبور شدند که خود مسیح را حذف کنند؛ چون هیچ شباهتی به منجی خودشان، وصف شده در اشعیا نداشت. او الاغ سواری می‌کرد. پس دروغگو است و مسیح واقعی در آینده متولد خواهد شد و تحقق نظریه یهود به آینده نامعلومی موکول شده است.

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۵۶﴾ بقره

خدا در آینده هیچ‌کسی را مجبور به دین‌داری و... نخواهد کرد؛ چون هیچ ارزشی برایش ندارد و اصلاً به کارش نمی‌آید. اصلاً دین جبری از طرف خدا چه معنی و مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ اهل جهنم به او اعتراض می‌کنند؛ یعنی خوب ما را هم اجباری متدین و اهل بهشت می‌کردی و این تبعیض تو چه معنی و مفهومی دارد؟ گروهی جبری به بهشت و گروه دیگر مجبوری اهل جهنم؟

و اگر ميخواست سرور تو ، حتما ايمان می آورد كسی كه در زمين است همگی ايشان را جملگی ، آيا پس تو [ميتوانی] مجبور كنی انسيان ( مردم ) را تا اينكه باشند مومنان

و شايسته نباشد برای نفسی كه ايمان آورد مگر به اذن خداوند و قرار ميدهد ناپاكی ( كثافت و پليدی ) را برای كسانی كه تعقل نميكنند 100 یونس

 

پس این فرهنگ و مکتب، چرند و مردود شده از طرف خود خداوند است. اما در ظاهر مسلمانان احمق چنین پنداشتند که فلسفه یهود و نصارا راست و درست است؛ چون خدا وعده ظهور و تحقق دین را داده است و مسیح در آینده می‌آید و دنیا را صاحب شده و تملک می‌کند و یهود و نصارا می‌خورند و می نوشند و می‌برند و سر ما بی‌کلاه می‌ماند و ما هم باید به فکر منجی و عدالت‌گستر خصوصی‌سازی یا بومی شده برای خودمان باشیم که مختص و ویژه خودمان و البته چیره و غالب بر مسیح باشد و آن پروژه آنها شد مهدی در آینده متولدشونده یا به پشت پرده غیب رفته و در آینده قیام‌کننده. یعنی فلاسفه سنی و شیعه از روی فلسفه باطله یهود و نصارا رونویسی و تغییر کاراکتر کردند. به‌جای مسیح، مهدی را نگاشتند و به‌جای بنی‌اسرائیل خودشان را. مهدی برتر از مسیح شخصیت‌سازی شد و صدالبته خودشان برتر از یهود و نصارا و اوج بدبختی و فلاکت این فلسفه نگاری جعلی و تقلبی، احوالات امروزی جهان اسلام است. چون خواسته و ناخواسته با رسول خدا یعنی مسیح اعلام جنگ کردند و سرنوشت دشمن نبی، شوم است و شوم‌تر از این ممکن نخواهد بود. این اوج دشمنی و خصومت با مسیح است؛ یعنی مسیح ستیزی اسلامی. خلیفه و جایگزین از طرف سنت و رقیب جدی و سرسخت از طرف مهدوی. یعنی درگیری دوطرفه با مسیح و این احمق‌ها نمی‌دانند که چه گوهی خورده و می‌خورند و ما باید به ایشان یادآوری و تذکر دهیم. واژه خاتم‌النبیین فتنه‌ای بود برای سنت که با ریشه خوردند؛ یعنی بعد از فوت محمد، نبوت و رسولی در کار نیست. شش‌دانگ خلافت از آن خود ماست. غیبت هم فتنه مهدوی که به دنبال نخودسیاه روانه شوند و از قیامت و ظهور مسیح غافل شوند. سنی و مهدوی بر سر هم بکوبند و عمرشان تلف شود. درست همان‌طور که یهود و نصارا بر یکدیگر کوبیدند. چون اینها برادران دوقلوی نامشروع یکدیگر هستند. داخل رحم مادر به یکدیگر جفتک زده و خارج رحم خون یکدیگر را بر سر ارث‌ومیراث می‌ریزند همان‌طور که هابیل و قابیل کردند.

وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ ﴿۶﴾ ذاریات

یعنی مسیح در نهایت موفق خواهد شد که دین خدا را محقق کند. یعنی در نهایت یهودیت و نصرانیت محقق خواهند شد. مسلمانان نیز باید برای مسیح همانندی مهندسی معکوس کنند که او هم به نمایندگی از طرف سنی و شیعه، اسلام را محقق کند و روی دست مسیح بلند شود. فلسفه یهود و نصارا در شرف تحقق است. شما هم به فکر فلسفه مشابهی باشید؛ چون عقب ماندید. اینجا نبرد مسیح و ضد مسیح یا همان مهدی شروع می‌شود. ساده بگوییم مهدی ضد مسیح با مسیح تقلبی و جعلی یهود و نصارا اعلام جنگ می‌کند. یعنی تئاتر ابلیس روی صحنه می‌رود.

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۱۱۰﴾

لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ ﴿۱۱۱﴾

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿۱۱۲﴾ آل عمران

یعنی محمد برتر از مسیح بود و شما هم برتر از یهود و نصارا هستید و نتیجه نهایی اینکه مهدی یا یک مرد عرب برتر از مسیح است. محمد با تمامی مخلفات بعدی و شما و مهدی و فلسفه خودتان یک طرف و مسیح و یهود و نصارا و مخلفاتشان و فلسفه‌هایشان طرف دیگر ماجرا هستند. بر هم بکوبید تا دین خدا محقق شده و خدا به جایگاهی که لیاقت دارد برگردانده شود. مسیح چیز مهمی نیست؛ چون به درخواست وضع‌حملش در کعبه توجهی نشد. یک مسلمان برتر از مسیح محسوب می‌شود؛ چون مسیح مال قدیم بود و شاگرد ابتدایی دین خدا ولی شما Phd دانشگاه اسلام را دارید.

حرام (ممنوع) شد برایتان [خوردن] مرده و خون و گوشت خوک و آنچه که اهلیت (مربوط) شد به‌غیر خداوند (به‌خاطر غیر خداوند ذبح شد) به آن و خفه شده و بیمار در شرف مرگ و پرت شده [از بلندی] و شاخ خورده [و مرده] و آنچه [را] که خورد درنده (حیوان گوشت‌خوار) ، مگر آنچه را که [قبلاً] پاک کردید [ذبح کردید و بعداً درنده قسمتی از آن را خورده است] و آنچه که ذبح شد برای بت‌ها و اینکه تقسیم‌بندی کنید به تیرها (قرعه‌ها، شرط‌بندی و قمار) ، آن [عمل] شما فسقی (نافرمانی) [است] ، امروز ناامید می‌شود کسانی که کفران کردند از دین شما، پس نترسید ایشان را و بترسید مرا، امروز کامل کردم برایتان دینتان را و تمام کردم برایتان نعمتم را و پسندیدم برایتان اسلام را دینی، پس کسی که اضطرار (فوریت) یافت در گرسنگی بدون تمایلی برای گناهی [می‌تواند از آنها بخورد] ، پس به‌درستی خداوند آمرزنده‌ای مهربانی [است]. آیه ۳ سوره  مائده

یعنی دین مسیح ناقص و ناکارآمد است. بعد از ظهور برایش کلاس فشرده آشنایی با قرآن و احکام شرعی بگذارید و مجبورش کنید تا با مهدی بیعت کند. اگر نکرد مثل علی با طناب ببندید و روی زمین بکشید تا مجبور به بیعت شود. خیلی مواظب و مراقب باشید که دست و زبانش به گوشت خوک و شراب آلوده نشود وگرنه رسوایی و آبروریزی می‌شود.

 

اما حقیقت چیست؟


اقتدار، عظمت و شکوه خدا و اسلام در کیهان است. یعنی الله بیش از ۲۰۰۰ میلیارد ملک گوش‌به‌فرمان و آماده پرستش و عبادت و بندگی دارد که شب و روز در حال ذکر و پرستش او هستند. منظومه شمسی، سیاره زمین یا طاغوت یعنی دو طایفه انس و جن در مقابل آنها هیچ‌وپوچ و بی‌اهمیت و بی‌مفهوم و بی‌ارزش هستند. ملائکه مخالف خلقت دابه یا انس و جن بودند و خدا توضیح داد و آنها را قانع کرد که خلقت باید ادامه داشته و به نهایت و پایان خودش برسد و آنها را دعوت به صبر و شکیبایی کرد. خداوند مردگان را زنده نمی‌کند؛ بلکه صرفاً فرمان زنده شدن آنها را صادر می‌کند. یعنی خدا صدا می‌زند و ملائکه برای اینکه سخن و کلام خدا محقق شود و بی‌پاسخ نماند دو طایفه انس و جن یعنی وحوش را از زیر خاک بیرون می‌کشند. چون خدا با ملائکه توافق کرده است که فقط خودشان و آدم را خلق می‌کنم و مسیح را قبض روح می‌کنم همین و بس و بقیه کارها با شما باشد. آنها هم قبول کردند که خدا موجودات دیگری را لمس نکند؛ لمس خدا صرفاً ملائکه، آدم و مسیح بوده باشد و لاغیر. چون خدا نجس و ناپاک می‌شود. حشرونشر و کشتن و زنده کردن با آنها بوده باشد. یعنی جمع‌آوری وحوش بدون مداخله فیزیکی خدا و صرفاً با صدور فرمان است.

وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿۵﴾ تکویر


قُلْ یَتَوَفَّاککمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُککِلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ ﴿۱۱﴾ سجده

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۷۳﴾

بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۱۱۷﴾  بقره

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۸۲﴾

 فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾ یس

هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۶۸﴾ غافر

إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۵۹﴾ آل عمران

إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۴۰﴾ نحل

مَا كَانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۳۵﴾ مریم

قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۴۷﴾ آل عمران

و اگر به‌درستی ما نازل می‌کردیم به‌سوی ایشان ملائکه را و سخن می‌گفت با ایشان مردگان و جمع‌آوری می‌کردیم برای ایشان هر (تمام) چیزی را پیشاپیش، شایسته نباشند برای اینکه ایمان آورند، مگر اینکه بخواهد خداوند و لیکن اکثرشان جهالت (نادانی) می‌کنند

و آن‌چنان قرار دادیم برای هر (تمام) خبررسانی (پیامبری) دشمنی [از] شیاطین انس و جن، وحی می‌کند بعضی از ایشان به‌جانب بعضی سخن آراسته (طلایی) فریبی (غروری) ، و اگر خواست سرور تو انجام نمی‌دادند آن را، پس رها کن ایشان را و آنچه را که افترا می‌بندند ۱۱۲ انعام

فلسفه و فلسفه‌بافی به درد عمه جان اولاد آدم می‌خورد. خدا فرمان می‌دهد و کننده کار ملائکه هستند. خدا صرفاً و فقط خود ملائکه را می‌آفریند و لمسشان می‌کند ولاغیر.


مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ﴿۲۸﴾ لقمان

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ ﴿۲۵﴾

وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ ﴿۲۶﴾

وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۲۷﴾ روم

 

اینک شیاطین انس و جن فکر می‌کنند که طاغوت یا کیهان را فتح کردند و خدا و ملائکه و انبیا و صالحان شکست خوردند و عقب‌نشینی کردند و عاجز و ناتوان شده‌اند و در نهایت منجی عدالت‌گستری قیام می‌کند و می‌آید و ورق برمی‌گردد و خدا و دین مجدداً حاکم می‌شود و... چرندیات و اوهام فلاسفه بی‌سواد است.  چون خودشان به دنبال فتح طاغوت و کیهان هستند. نتوانستند و شکست خوردند و با خود فکر می‌کنند که منجی باید که بیاید و شکست آنها را جبران کرده و طاغوت را دودستی تقدیم و کادوی آنها کند. چون از کفار عقب ماندند.

بزرگ‌ترین بدبختی و شقاوت شیاطین انس و جن کافر، مشرک، منافق، یهودی، نصرانی، سنی و مهدوی این است که نمی‌دانند ماهیت فیزیکی خودشان چیست؟ یعنی اصلاً نمی‌توانند ماهیت و ژنوم خودشان را شناسایی و به دیگران معرفی و تعریف کنند. چگونه خلق یا اینکه پدیدار شده‌اند و جالب است که خودشان را عالم دهر و نخود هر آش می‌دانند. یعنی جنگ ماده و غیر ماده را به راه انداخته‌اند. گروهی احمق چنین می‌پندارند که معنی و مفهوم ماده را درک کرده‌اند و گروه احمق‌تر بحث غیر ماده را پیش می‌کشند. علت و معلول و... مزخرفات دیگر من‌جمله انفجار یا گوز بزرگ، ماده تاریک گرانشی چسبناک، هیگز، قوس فضا - زمان و الی‌آخر راهروی تیمارستان روانی‌ها.

منجی، منجی گری و عدالت‌گستری قبل از رستاخیز، فلسفه و مکتب باطله یهود است که وارد اسلام شده است. یعنی ابلیس می‌خواهد زودتر از خدا وارد عمل شود. خدا بلد نیست؛ ولی ابلیس استاد اعظم است. یهود و جهود به مسیح گفت که تو پادشاه (داوود و سلیمان) بنی‌اسرائیل هستی! مسیح در جواب گفت که شما چه گوهی هستید که من پادشاه شما شوم. پادشاهی بر وحوش فریسیان و صدوقیان چه ارزش و منزلتی دارد؟ سرانجام داوود و سلیمان به کجا کشید؟ به گفته و باور شما شدند ناموس دزد مردم و عیاش و زنباره و مالک حرم‌سرا. من این آبروریزی و رسوایی شما را نمی‌خواهم. گفتند که تو باید همانند اسکندر مقدونی و اسب‌سوار شوی یا بر تخت‌روان! گفت که الاغ سواری می‌کنم تا رسوا و خوار شوید. قبل از من کوروش نامی را منجی و مسیح خود کردید. گفتند جامع طلا و نقره بافته باید در تن داشته باشی! گفت لباس کهنه و وصله و پیله شده ولی تمیز و پاک می‌پوشم تا دق‌مرگ شوید. مسیح خودش ابطال‌کننده این مکتب و فلسفه شیطانی بود. در نهایت هم به‌خاطر آبرو و حیثیت و اعتبار خودشان مجبور شدند که حذفش کنند. یعنی به‌جای مسیح حقیقی، فلسفه و مکتب غلط و اشتباه خودشان را برگزیده و انتخاب کردند.

او را تهدید به قتل کردند. گفت گویا خدا بلد نبود که مرا بیافریند. سفارش مسیح خودتان را به ابلیس بدهید تا درستش کند که کرد و سرانجامش شد مکتب یهودیت فریسی و نصرانی رومی. او را تحت‌فشار قرار می‌دادند که باید کل ثروت و قدرت و دارایی عالم را تملک و تصاحب و به ما ببخشی. در جواب گفت چرا خودتان به دنبال آن سعی و تلاش نمی‌کنید؟ گفتند زیر بار خفت و حقارت رومیان رفته‌ایم باید عصای موسی را از خدا طلب کنی و ما را نجات دهی. در جواب گفت خدا یکبار شما را از دست فراعنه نجات داد؛ ولی بعدش گوساله را به پرستش گرفته و خودتان فرعون و طاغوتی شدید. انسان‌های شکست‌خورده و حقیر همیشه و هر زمان به فکر منجی و نجات خودشان هستند؛ ولی زمانی که رهایی یافتند خودشان بدترین موجودات می‌شوند. به‌جای خدا گوساله درست کردید بجای من هم فلسفه بازی و فلسفه‌بافی کنید. قیامت برای خدا یک جمله کوتاه است. خدا به میکائیل می‌گوید که کل طایفه انس و جن از اول تا آخر زود بریز بیرون. زیر یک ثانیه از زیر خاک به بیرون پرتاب می‌شوید.

خداوند کسی است [که] خلق کرد هفت‌آسمان‌هایی [را] و از زمین همانندشان [را] ، نازل می‌شود فرمان مابینشان برای اینکه بدانید که به‌درستی خداوند برای هر چیزی قادری (توانایی) [است] و به‌درستی خداوند احاطه کرده است به هر چیزی علمی (دانشی؛ آگاهی) را  ۱۲ طلاق 

مرغ همسایه غاز است:


بنی‌اسرائیل از دست موسی و هارون منجی خسته شدند و به تنگ آمدند و در نهایت اعتراف کردند که اسارت و بردگی در نزد فراعنه به‌مراتب بهتر و راحت‌تر از آیین و شریعت خداست. دین خدا هزاران بایدونباید دارد. گوساله‌پرستی خوب است چون زن و مرد و دختر و پسر قر و قاتی، شراب بنوش، آواز بخوان، برقص و بترکان و زنا یا لواط بکن همراه گوشت و کباب خوک و... شریعت بت‌پرستی بهتر است.

در نهایت دو گروه شدند. مذهبی و غیرمذهبی. مذهبی‌ها به انتظار مسیح اول و دوم موعود و طاغوتی شدن و غیر مذهبی‌ها در حال موفقیت و پیروزی و طاغوتی شدن. گروه دوم هم اولی‌ها را مسخره می‌کنند که مسیح یکبار آمد و از طاغوت خبری نشد. گویا این مسیح خودش ضد طاغوت و طاغوتی است. بهتر است مذهب را رها کرده و خودتان دست‌به‌کار و فعال شوید. نا برده رنج کنج میسر نشود. مسیح هم نیاید بهتر است؛ چون با هزار مکافات طاغوتی شدیم. او آن را از ما می‌گیرد و نابودش می‌کند. اصلاً و ابداً صدایش نزنید. می‌شنود و پاسخ می‌دهد و سروکله‌اش پیدا می‌شود. حال‌وحوصله صلیب گردانی و چرخانی نداریم. قوزبالاقوز می‌شود. مسیح را به حال خودش رها کنید تا یک شکم سیر از دنیا بخوریم. می‌آید و زهر مارمان می‌کند و در گلویمان گیر می‌کند.

سایر مذاهب همانند نصرانیت و سنت و مهدویت هم فتوکپی برابر اصل آنها هستند؛ چون مرغ همسایه غاز است. فلسفه و جامعه یهود هرچه که بوده باشد سایر فلسفه‌ها رونویسی شده آن هستند حتی ادبیات یا شعر و عرفان و... برادران و بزرگ‌خاندان مذهب و تدین هستند و برای سایرین رهبر و الگو. خدا فراموش کرد که مطالب یهود را در قرآن ذکر کند در نتیجه به‌صورت حدیث و روایات در زبان نبی و صالحان جاری کرد. خدا گفت این‌گونه باشد تا اسلام شبیه یهودیت دیده نشود. چون می‌گویند محمد از تورات رونویسی کرد. وظیفه دوم محمد این بود که تورات را بخواند و از آن حدیث و روایت درست کند تا پای خدا در این میان گیر نباشد. روز قیامت تمام کاسه و کوزه‌ها بر سر محمد بشکند. در این شرایط مسلمانان با یهودیان پایاپای و مساوی و برابر شده و از قافله آنها عقب نمی‌مانند و دوبه‌دو در کنار آنها جلو می‌روند. اگر داوود تصمیم گرفت که نوزادی را دو شقه کند علی هم باید انجامش دهد. خریدوفروش و مطالعه کتب عهد قدیم و جدید ممنوع و فیلتر است؛ چون گند و گوه قدیم و جدید سگ سنی و مهدوی در آنها هویدا و آشکار است.

همین‌الان از بنی‌اسرائیل سؤال کنید که یهوه و موسی و عیسی را می‌خواهید یا فراعنه، بابلیان، پارسیان، رومیان و امریکایی‌ها را؟ در جواب می‌گویند گروه دوم را. چون گروه اول چهل سال ما را در بیابان آواره و سرگردان کردند؛ ولی گروه دوم به ما جا و مکان و کاشانه و هویت و... دادند. این‌چنین است سگ سنی‌ها چون مهاجر و انصار می‌شوند. از مهدوی بپرسید خدا و مهدی را می‌خواهید یا روسیه و چین را؟ می‌گویند مبادا مهدی را صدا بزنید؛ چون قیام می‌کند و کربلایی می‌شویم.

 

 

فرهنگ نجات و منجی گری یا عدالت‌گستری باطل‌کننده دین است.


اصول‌دین معاد یا قیامت است. یعنی انسان‌ها با دو واقعه مرگ و قیامت غافل‌گیر می‌شوند. پس باید بترسند و مراقب اعمال و رفتار خود باشند. ولی این فرهنگ به آنها امید عمر جاودانه در روی زمین داده و انگیزه‌ای برای طاغوت پرستی می‌شود. یعنی اگر قرار بر این است که کسی در آینده ظهور کند و کل دنیا را به ما ببخشد خوب خودمان تملکش می‌کنیم چرا منتظر ظهور منجی باشیم؟
ازاین‌رو یهودیت و نصرانیت گمراه شد و خودشان را وارثان و مالکان اصلی طاغوت دانستند؛ چون در اول و آخر متعلق به خود آنهاست.

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ﴿۱۰۵﴾ انبیا

مسلمانان نیز چنین شدند؛ یعنی مسلمانی به آنها اجازه داده است که طاغوتی شوند و دلیل اصلی جنگ علی با معاویه این بود. همه علی را سرزنش می‌کردند که باید با معاویه متحد شوی و آشتی کنی سپس کل دنیا را فتح و تقدیم اعراب کنید. عده‌ای علی و عده‌ای معاویه را منجی خودشان و اعراب می‌دانستند. ولی کلام کوتاه و مختصر علی این بود که مسلمان نمی‌تواند طاغوتی شود که اگر شد یک یهودی است. اسلام ضد طاغوت و طاغوتی شدن است.

 

وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿۹۵﴾

حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ ﴿۹۶﴾

وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۹۷﴾

إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿۹۸﴾

لَوْ كَانَ هَؤُلَاءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۹۹﴾

لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَا يَسْمَعُونَ ﴿۱۰۰﴾

إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ﴿۱۰۱﴾
لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿۱۰۲﴾

لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۱۰۳﴾

يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۰۴﴾

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ﴿۱۰۵﴾

إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ ﴿۱۰۶﴾ انبیا

 

يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ 48 ابراهیم

علی به آن احمق‌ها توضیح داد که بعد از اینکه مگاگ حمله نموده و همه را قتل‌عام کرد و ملائکه شما را به‌آرامی قبض روح کردند و بردند و خداوند بساط کیهان را در هم پیچید و زمین را تغییر ساختار داد، سپس به شما ارث می‌دهد. اگر طاغوت با این شرایط به شما ارث داده شود، خوب خودتان می‌شوید طاغوتی یهودی. طاغوت همانند اسب سرکش و یاغی است و خودتان را بر زمین می‌کوبد که بنی‌امیه را کوبید و اعراب هم کوبیده شدند به زمین.

خداوند می‌گوید بعد از ذکر (توضیحات اولیه) ولی یهود آن توضیحات اولیه را پاک کرد و گفت یهود وارث زمین است. سنتی‌ها و صنعتی‌ها نیز به آن توضیحات اولیه توجهی نمی‌کنند. گویا عشق طاغوت چشم آنها را کور و به روی کلام خدا بسته است. پس اینها باید با هم بجنگند و هر کدامشان قوی‌تر و زرنگ‌تر بود، زمین را به ارث برد که آنها جهنم را به ارث خواهند برد؛ چون خداوند خودش کتب را این‌گونه می‌نگارد تا مایه فتنه شیاطین شود؛ چون آنها چیزی به نام فهم و شعور ندارند. صرفاً به دنبال بهانه‌ای برای فتح طاغوت هستند. چه مذهبی و چه غیرمذهبی بوده باشند و هدف نهایی همان تملک طاغوت است و هرگز نمی‌توانند خدا را فریب دهند.

 

و آن‌چنان تشريح می‌کنیم آيات را و باشد براي‌ ايشان [كه] برگردند ۱۷۴

و بخوان براي‌ ايشان خبر كسي‌ را كه داديم [به] او آياتمان را، پس [خود را] عاري‌  كرد (برهنه شد) از آن، پس دنبال كرد او را شيطان، پس شد از فریب‌خوردگان (مغرور شدگان) ۱۷۵

و اگر می‌خواستیم، حتماً بلند می‌کردیم او را به [وسيله] آن و ليكن او ميل كرد (خزيد) به‌جانب زمين و تبعيت كرد هوايش (تمايلاتش) را، پس مثال او همچون مثال سگ است كه اگر بار كني‌ برايش، زبان درآورد (له‌له كند) و اگر ترك كني‌ (به حال خود واگذاري‌) آن را، [مجدداً]   زبان درمی‌آورد (له‌له می‌کند) ، آن است مثال قوم كساني‌ كه تكذيب كردند به آيات ما، پس تعريف  كن داستان (تاريخچه) را باشد بري‌ ايشان كه تفكر (انديشه) كنند. آيه ۱۷۶ سوره اعراف

 

او هم به دنبال ارث‌ومیراث زمین بود که نتوانست و در نهایت سگ شد.

 

تعارض و منافات فرهنگ نجات و منجی گری یا عدالت‌گستری با برجام قیامت الهی:

در کتاب قرآن از خروج دابةالارض، ظهور مسیح و حمله مگاگ یعنی قتل‌عام و کشتار دسته‌جمعی ۸ میلیاردی ذکر و یادآوری و هشدار شده است همچنین تکه‌پاره شدن طاغوت یا سیاره زمین. ولی این فرهنگ شیطانی صحبت از برپایی و استقرار مدینه فاضله و آرمان‌شهری می‌کند که قصد دارد طاغوت یا سیاره زمین را مدیریت و اداره کند. یعنی شیاطین به‌جای برپایی قیامت، تصمیم گرفتند که آن را به نفع خودشان کنسل و مصادره کنند و تضمینی باشد دررابطه‌با تملک و تصاحب و مدیریت آن همچنین تحکیم قدرت و پایداری ثروتشان که هرگز محقق هم نخواهد شد؛ بلکه شیاطین در انتظار منجی، غافلگیر و زیر سم اسب مگاگ گیرکرده و تارومار می‌شوند.

نجاست زاده‌های سگ سنی در نهایت در کوچه بن‌بست گیر افتاده‌اند. رمال و مفعول و صراف بهتر است یا عیسی ابن مریم؟ چرا ارث‌ومیراث او را سگ‌خور کردند؟ هیچ راه برون‌رفت و فراری از این بن‌بست وجود ندارد و در همان کوچه تنگ و بن‌بست سلاخی و کشتار می‌شوند. شاید هم داخل حرم الهی یا نبوی؛ چون این دیوس ها فکر می‌کنند که ایمن‌ترین مکان برای آنها خواهد بود. همچنین است خانواده خراب‌های مهدوی و علوی که چرا ولایت خدا و خلافت مسیح را تقدیم توهمات و خرافات متواری و فراری شده خود کردند. ولایت و خلافت، انرژی یا ماده تاریک و مجهول یا چسبناک نیست. انترهای درختی و توله‌های لوسی در دانشگاه و در یک سیستم کس و کون بده، نمره قبولی و مدرک بگیر شاید بتوانند این چرندیات و مزخرفات را مایه تفریح و سرگرمی خودشان قرار داده و بیش از ۹۵ درصد کیهان را به غیبت صغراوکبرا برده و در پشت پرده غیب قرار دهند همچنین نظریه گوز بزرگ؛ ولی یک مسلمان موحد هرگز نمی‌تواند این‌چنین غلطی کرده و به ولایت و خلافت دست‌اندازی و آن را غصب کند.

به باور ما شما باید به فکر وحدت حوزه و دانشگاه باشید. به طور مثال به باور دانشگاه ۹۵ درصد کیهان تاریک و مجهول و در پشت پرده غیب است؛ یعنی صغراوکبرا کرده است. خوب به باور حوزه هم خدا و هم مهدی ۹۵ درصد کیهان را شامل می‌شوند. اولاً تاریک و غیر قابل رویت و ثانیاً مجهول و غیرقابل‌درک و البته در پشت پرده غیب و در حال صغراوکبرا و غیر مادی هستند. وقتی شما در حوزه و دانشگاه این‌همه تشابه فکری و عقیده و باور دارید؟ دلیل این‌همه اختلاف و درگیری و مناقشه چیست؟ انرژی و ماده تاریک را هم ارز خدا و ولیعصر قرار دهید تا همه چیز فیصله پیدا کند. اما به باور ما دلیل اصلی منازعه سیاره زمین است یا همان کسب قدرت و ثروت. از ما می‌پرسید انرژی و ماده تاریک و خدا و مهدی را رها کنید چون نمی‌توانید آنها را درک کنید و برای رفع منازعه به فکر تنظیم یک مصالحه نامه ثبتی در دفترخانه اسناد رسمی برای سهم بردن مساوی از قدرت و ثروت باشید و همه چیز را ختم به خیر کنید وگرنه جنگ و خونریزی و کشت‌وکشتار شروع می‌شود. این خدا را هم از داخل کعبه و آی‌سی‌یو و سی‌سی‌یو خارج کنید؛ چون اگر بوده باشد هم برای روز خوش است و هم برای روز بیماری کرونا.

شرودینگر و هایزنبرگ نوابغ تاریخ بشریت هستند؛ چون یک‌عمر در کمین شکار الکترون‌ها نشستند؛ ولی بی‌فایده بود و موفق به شکار آنها نشدند. در نهایت برای برون‌رفت از مشکل پیشنهادات خوب و کارآمدی دادند. شرودینگر گفت فقط می‌توانیم مکان حضور الکترون‌ها را حدس و تخمین بزنیم و هایزنبرگ هم گفت که شکار الکترون‌ها اصلاً کاری بی‌فایده و عبس است حالا بماند که بور گفت الکترون‌ها در همه‌جا هستند و همگی از یک میدان شکست، پیروز و سربلند بیرون آمدند؛ ولی انیشتین حماقت کرد و به فضا - زمان تاب و انحنا داد و چون آن دو یا سه نفر ژرمن بودند و به دنبال ساخت بمب اتمی و انیشتین یهودی، نتوانستند با او بجنگند؛ چون از دادگاه نورنبرگ ترسیدند تا مبادا یهودستیز شناسایی و معرفی حتی مجازات شوند. آنچه مسلم است میدان نبرد در ایران شکست‌خورده است. پس شما هم به فکر پیشنهادات خوب و کارآمد برای برون‌رفت از مشکل باشید نه اینکه آن شکست‌های قبلی را دوباره امتحان و تجربه کنید. بهترین پیشنهاد تقسیم عادلانه و مساوی ثروت و قدرت است. این را توسعه و به تکامل برسانید. وگرنه خدای کعبه یا آی‌سی‌یو و انرژی و ماده تاریک به کار شما نمی‌آید دچار سرگیجه و توهم می‌شوید و صدالبته شکار الکترون‌های وروجک. دنبال تاب و انحنا دادن به چیزی هم نباشید؛ چون قوز بالای قوز می‌شود.

 

دنیای عالم تصور می‌کند که اروپایی‌ها باهوش‌ترین مردمان هستند و البته سوسیال. سؤال بپرس که سوسیالیسم واقعی چیست؟
جواب: سوسیالیسم مکتبی برگرفته از تعالیم مسیح بود. بعداً دمکراسی را اضافه کردیم شد سوسیال‌دمکرات و نتوانستیم جلوی آزادی سرمایه‌داری را بگیریم. الان دولت‌ها از جامعه سوسیال مالیات گرفته و به‌صورت وام در اختیار سرمایه‌دار قرار می‌دهند. هر زمان بدهکار و ورشکسته شدند، دولت گند و گوه آنها را می‌شورد تا سوسیال‌ها بیکار و بی شغل نشده و شرکت‌های بیمه ورشکست نشوند. یعنی سوسیال‌ها وسیله‌ای هستند برای رشد و طرقی سرمایه‌دار و احیاناً مانع سقوط آنها.

این جلیقه زردها چیستند؟
حرف مفت و اضافه می‌زنند باید که کتک بخورند. امانوئل مکرون همان مسیح موعود و منجی ماست البته یهودی و هوادار سرمایه‌داران. نام او در اشعیا آمده است. نتیجه: کل اروپا نمی‌داند معنی و مفهوم سوسیالیسم واقعی چیست؟ سوسیالیسم ضد نظام سرمایه‌داری است الان حمال آن شده است. اسلام واقعی هم گویا همان اسلام اموی است که سرمایه‌داری آزاد و مشروع شده است. نتیجه: ۲ میلیارد مسلمان تا به امروز نفهمیده‌اند که اسلام ضدسرمایه‌داری است.

 

۱/۴ جمعیت دنیا در ظاهر مسلمان شده‌اند؛ ولی تا به امروز نفهمیده‌اند که مسیح پیامبر خدا فوت کرد و محمد جانشین او شد و محمد هم فوت کرده و قرار است که مسیح جایگزین او شده و نبوت کند. ۱۴۰۰ سال است کلکسیونی از خلفا دارند و هر کس و ناکسی را خلیفه او کرده‌اند. نمی‌دانند که پیامبری اسرائیلی با زبانی سامی قرار است بر آنها و دنیا نبوت کند. جنگ خلافت و ولایت راه انداخته‌اند یا نبرد سنی و شیعه. مسخره‌تر از آن بحث فلسفی که اسلام واقعی چیست؟

خود مسلمانان نمی‌دانند اسلام واقعی چیست چه برسد به دیگران. مگر سایرین می‌دانند یهودیت و نصرانیت واقعی چیست؟
دین، مذهب، مکتب، فلسفه و... یک دفتر سفید و خالی است هر چه دوستداری داخل آن بنویس. منتها این نوشتن‌ها کار دست بشریت می‌دهد درست مثل نازیسم، کمونیسم و هزار یسم دیگر. آنتروپی در جوامع بشری بالاست و هر لحظه احتمال بروز فاجعه وجود دارد. هر کسی برای خود منجی و راه نجاتی متصور است. هیچ منجی و راه نجاتی در کار نیست و در نهایت کلاشینکف به دست می‌شوید و برای زنده‌ماندن مجبور به جنگیدن و کشتن هستید.

الان تشریف ببرید چین از یک نفر بپرسید مکتب کمونیسم چیست؟
چرت‌وپرت تحویلتان می‌دهند. هی بگو در یک کشور کمونیستی کسی حق ندارد سرمایه‌دار شود؛ چون کمونیسم ضد سرمایه‌دار است. در جواب می‌گویند نه خیر، حزب کمونیست می‌تواند سرمایه‌دار شود. حالا تعریف کمونیست واقعی چیست؟ مارکس، هگل و لنین کی گفتند سرمایه‌داری آزاد و مشروع است؟

تشریف ببرید امریکا بپرسید سرمایه‌داری چست؟
چرندیات فراوان تحویل بگیرید. حالا هی بگو سرمایه‌داری میدان نبرد گلادیاتورها است. سرمایه‌داری که ورشکست شد، چالش می‌کنند نه اینکه خزانه‌داری گند و گوه او را بشورد. اسلام واقعی هم همین‌طور است. سؤال بپرسید و مزخرفات تحویل بگیرید.

مکتب شما چیست؟ ما سؤال کنم شما چرت‌وپرت تحویل بدهید و کمی بخندیم و تفریح کنیم.

 

تمامی ادیان، مذاهب و مکاتب بشری به طور مادرزادی ضدسرمایه‌داری هستند. چون سرمایه‌دار مفسدفی‌الارض و بزهکار است. کسی دنبال دین و مذهب و مکتب می‌رود که عقل و فهم و شعور دارد و نمی‌تواند این نظام را قبول یا حتی تأیید کند. ولی ثروت و قدرت جاذبه دارد البته خیلی شدیدتر از جاذبه جنسی و سرمایه‌داران در نهایت تمامی ادیان، مذاهب و مکاتب بشری را به نفع خودشان مصادره می‌کنند. نظام سرمایه‌داری، کمونیسم را مصادره کرد چه برسد به اسلام و... اسلام امروزی یک نوع یهودیت مدرن است که اتخاذ شریک و اولاد برای‌خدا را هم مشروع و قانونی کرده است. در آینده هم کلی زن و دختر خواهد داشت. یعنی برابری جنسیتی. یک دختر و یک پسر. منجی هم که کلید خزانه و کنج‌های زمینی را دارد. حتی لوکیشن دفن کنج قارون. انشا الله که ظهور کرد همه بدون استثنا سرمایه‌دار خواهند شد.

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، پیامبر اکرم (ص) در روایتی بیان کرده‌اند که حضرت ابراهیم در زمان بنای خانه کعبه و پایه‌گذاری حج ابراهیمی گنجینه ای با عظمت را در کعبه نهادند. قرار بود که پیامبر خدا آن گنجینه را برای مردم نمایان کنند؛ اما چون در دوران ایشان مردم آماده پذیرش آن نبودند، نسل به نسل ائمه اطهار سپری شد تا این کار به دست امام زمان (ع) به سرانجام برسد. در روایات آمده است که امام زمان (عج) از کنار کعبه ظهور می‌کنند.

اگر مشتاقید که بدانید آن گنچ پنهان که همزمان با ظهور حضرت حجت (عج) آشکار می شود چیست، صحبت‌های حجت‌الاسلام عابدینی در برنامه سمت خدا را ببینید و بشنوید:

https://www.yjc.ir/fa/news/

«إذا قام قائمنا أهل البیت قسم بالسویة، و عدل فی خلق الرحمن، البرّ منهم، و الفاجر منهم، من أطاعه أطاع اللّه، و من عصاه عصی اللّه و یستخرج التوراة و الإنجیل و سائر کتب اللّه بأنطاکیة، فیحکم بین أهل التوراة بتوراتهم، و بین أهل الإنجیل بإنجیلهم، و بین أهل القرآن بقرآنهم و تخرج الأرض کنوزها من الذهب و الفضة»[3] یعنی هنگامی که قائم قیام می کند، زمین گنج هایش را از طلا و نقره برای او نمایان می سازد.

 در روایت دیگر نیز اینچنین آمده است: «ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ ع ثُمَّ یَعُودُ الْمَهْدِیُّ ع إِلَی الْکوفَةِ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ بِهَا جَرَاداً مِنْ ذَهَبٍ کمَا أَمْطَرَهُ اللَّهُ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَی أَیُّوبَ وَ یَقْسِمُ عَلَی أَصْحَابِهِ کنُوزَ الْأَرْضِ مِنْ تِبْرِهَا وَ لُجَیْنِهَا وَ جَوْهَرِهَا»[4] حضرت فرمود: مهدی بکوفه برمیگردد و آسمان ملخهای طلائی بر آنها می بارد، همان طور که خداوند در بنی اسرائیل بر ایوب پیغمبر نیز فرود آورد و گنجهای طلا و نقره و گوهر زمین را بیارانش تقسیم می کند.

 در روایت دیگر نیز اشاره به همین معنای لغوی می کند: «فی الارض افلاذ کبدها امثال الاسطوان من الذهب و الفضه. [5]» یعنی زمین جگرپاره های خود را چون قطعات طلا و نقره بیرون می ریزد.

 همچنین امام صادق ع می فرمایند: « فحینئذٍ تظهر الارض کنوزها و تبدی برکاتها فلا یجد الرجل منکم یومئذٍ موضعاً لصدقته و لالبره لشمول الغنی جمیع المؤ منین. [6]» در آن هنگام، زمین گنجینه های خود را برای او آشکار می سازد و برکت هایش را بیرون می فرستد، دیگر انسان برای صدقه و بخشش محلّی پیدا نمی کند؛ زیرا بی نیازی همهِ مومنان را زیر پَر می گیرد.

آلبالو و گیلاس هم خیلی شبیه هم هستند؛ ولی طعم و مزه مختلفی دارند. گویا ملخ طلایی و شهاب‌سنگ هم این‌گونه هستند. گویا آن گنج زمینی همان معادن نفت و گاز بوده‌اند و در آینده با انفجار شدید بیرون ریخته می‌شوند. دستمزد مسلمان در نهایت این‌چنین پرداخت می‌شود؛ یعنی بارشی از نفت و گاز مشتعل بر ملاجشان.

سخت‌ترین چیز برای نوع بشر انتظار و صبر است. تا قائم یا منجی بیاید تمام معادن و گنج‌ها یافته و فروخته و خرج می‌شوند. البته بابت عیاشی و خوشگذرانی. چیزی برای بخشش یا انفجار باقی نمی‌ماند.

 

اینک تعریف دقیق اسلام واقعی چیست؟

اسلام دین و شریعت خداست. تعریف آن در کتاب قرآن است و خدا در یک آیه کل دین اسلام را خلاصه کرده است.

الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا ﴿۷۶﴾ نسا

یعنی کسانی که به خدا ایمان و باور می‌آورند کشت‌وکشتار می‌کنند در راه خدا و کسانی که به خدا کافر و ناسپاس شده‌اند کشت‌وکشتار می‌کنند در راه طاغوت (فتح سیاره زمین، کسب قدرت و ثروت و شهرت و شهوت) پس کشت‌وکشتار کنید با دوستان (یاران و همراهان) شیطان که به‌درستی ترفند (حقه، راهکار) شیطان ضعیف است. چرا؟ چون دوست دارد به زندگی خود ادامه دهد و از ثروت و قدرت و... بهره‌مند شود. بوی مرگ را که شنید همه آنها را رها می‌کند؛ چون ثروت و قدرت در زیر خاک به درد نمی‌خورد برای زمان حیات و نفس‌کشیدن است.

اینک در جامعه اسلامی کسب قدرت، ثروت و شهرت و فساد و... مشروع و قانونی شده است، آن دیگر اسلام نیست نوعی یهودیت یا صهیونیست مدرن است. یعنی اسلام طاغوتی یا طاغوت اسلامیزه و بومی‌سازی شده. یعنی پیتزا قورمه سبزی.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: ابوسعید خدری از پیامبر اکرم(ص) نقل نموده که فرمود «شما را به ظهور مهدی(عج) بشارت می دهم; زمین را پر از عدالت می کند همان گونه که از جور و ستم پر شده است. ساکنان آسمانها و ساکنان زمین از او راضی می شوند و اموال و ثروتها را به طور صحیح تقسیم می کند.

 کسی پرسید: معنی تقسیم صحیح ثروت چیست؟ فرمود: به طور مساوی در میان مردم!

 سپس فرمود: و دلهای پیروان محمّد(ص) را پر از بی نیازی می کند، و عدالتش همه را فرا می گیرد; تا آنجا که دستور می دهد کسی با صدای بلند صدا زند هر کس نیاز مالی دارد برخیزد، هیچکس ـ جز یک نفر بر نمی خیزد... [امام] دستور می دهد مال قابل ملاحظه ای به او بدهند، امّا او بزودی باز می گردد و پشیمان می شود که چرا آزمند و حریص بوده است.»

 از امام محمدباقر (ع) روایت شده: «وقتی قائم اهل بیت قیام کند (امکانات) را به طور مساوی تقسیم می‌نماید و در رعیّت عدالت را برقرار می‌سازد، هرکس از وی اطاعت کند از خدا اطاعت نموده و هرکس نافرمانی او را بکند نافرمانی خدا را نموده است، ...اموال و ثروت‌های دنیا از درون و برون زمین نزد وی جمع‌آوری می‌شود و به مردم می‌گوید بیائید به سوی چیزی‌که به خاطر آن قطع رحم و خویشاوندی نمودید و برای آن خون‌های حرام ریختید و به علّت آن مرتکب محرمات خدا شدید. . . اینک بیایید و از این اموال آنچه می خواهید برای خود بردارید .

 به هرکس به اندازه‌ای می‌دهد که قبل از او هیچ کس آن مقدار نداده است و زمین را پر از عدل ‌و داد و نور گرداند، همانگونه که از ظلم و جور و شرّ پر شده است.»

 و باز از امام محمد باقر(ع): «[امام مهدی (عج) ] در سال دو بار به مردم مال ببخشد و در ماه دوبار امور معیشت بدانان دهد. . . تا نیازمندی به زکات باقی نماند و صاحبان زکات، زکاتشان را نزد محتاجان آورند، و ایشان نپذیرند. پس آنان زکات خویش در کیسه‌هایی نهند و در اطراف خانه‌ها بگردند (برای دستیابی به محتاجی)، و مردم بیرون آیند و گویند: ما را نیازی به پول شما نیست. . . پس دست به بخشش گشاید، چنانکه تا آن‌روز کسی آنچنان بخشش اموال نکرده باشد.»

 امام مهدی(عج) مال را به مساوات تقسیم می کند و قلبهای امت محمد را لبریز از بی نیازی خواهد کرد. همان گونه که پیامبر اکرم(ص) نوید آن را داده اند: «زمانی که مهدی قیام کند، خدوند در قلب بندگان بی نیازی افکند.»

 اما آیا امام عصر(عج) اموال شخصی مردم را از صاحبانش می گیرد و در میان آحاد انسانها تقسیم می کند؟! هرگز و قطعا مراد این نیست زیرا اسلام مالکیت فردی را امضاء کرده و برای اموال خصوصی مردم احترام قائل شده و حرمت مال او را مثل حرمت خون او دانسته و همانطور که ریختن خون مسلمان حرام است، بردن و گرفتن مال مسلمان هم با بودن طیب نفس او حرام است و معقول نیست که امام (ع) به مردم اعلان کند هر چه از دارایی دارید بیاورید و باید میان همه تقسیم شود که هزار و یک تالی فاسد دارد و مدت دهها سال کمونیسم در جهان شعار الغاء مالکیت خصوصی و فردی داد و مالکیت را دولتی و عمومی و اشتراکی دانست و دیدیم که چگونه فرو پاشید و نابود شد. پس منظور چیست؟ منظور اموال عمومی است از منابع زیرزمینی و اخماس و زکوات و... که بیت المال مسلمین است و در اختیار امام مهدی (عج) است ولی در آن زمان به قدری بیت المال سرشار از اموال عمومی است و خزانه های دنیا در دست امام زمان است که هر چه بدهد پایان ندارد و اینها را در میان مردم تقسیم می کند و به طور مساوی به اشخاص می دهد.

 البته اگر ثروت بیت المال محدود باشد باز عدالت ایجاب می کند که به مناطق محرومتر، زودتر و بیشتر رسیدگی شود ولی با فرض اینکه در آن زمان ثروت دنیا در اختیار امام مهدی است و کم نمی آورد، لذا تقسیم بالسویه در این بخش قابل قبول است.

 و در حدیثی آمده: مثل چشمه می جوشد و پایان ندارد.

  رسول خدا (ص) درباره منابع ثروت حکومت امام مهدی (عج) فرمود: «زمین گنجینه‌هایش را برای او خارج می‌سازد و وی مال و سرمایۀ بی‌شمار بین مردم پخش می‌کند.»

 عبارت «زمین گنجینه‌هایش را برای او خارج می‌سازد»، به این معناست که «در حکومت جهانی امام عصر (عج) همه نقاط زمین آباد و سرسبز و مالامال از محصول می شود و معادن زیرزمینی استخراج می شود و زمین روئیدنی هایش را می رویاند و آسمان قطرات بارانش را فرو می فرستد و از زمین و آسمان نعمت ریزش می کند و وفور نعمت است و نقطه ای خالی از عمران نخواهد ماند.»

 «آسمانها بارانش را مثل ناودان فرو می فرستد و زمین همه روئیدنی هایش را بیرون می آورد و هیچ نباتی را ذخیره و احتکار نمی کند.»

 «در آن روز زمین گنج های پنهانش را آشکارمی کند و برکاتش را نمایان می سازد.»

  «در دولت امام مهدی(عج) آبها فراوان و نهرها امتداد می یابد و زمین خوردنیهایش را دو چندان ظاهر می کند و همه گنجهای پنهان استخراج می شود.»

 «در روی کره زمین هیچ نقطه خراب و ویرانی نمی ماند مگر آنکه حضرت آنجا را آباد و معمور می سازد.»

 «به قدری آبادانی فراوان می شود که زنی از سرزمین عراق تا شام پیاده اگر طی طریق کند در تمام مسیر روی سبزی ها و نباتات گام برمی دارد و زمین خشک و بایری نخواهد دید. »

 «در زمان حکومت امام مهدی(عج) کل کره زمین آباد می شود و کویر زدائی می گردد و سرزمین موات و بایری نخواهد ماند و این واقعا رؤیا و آرزوی هر انسانی است که انشاء الله در آن عصر جامعه عمل خواهد پوشید.» و این وعدۀ الهی که دربارۀ جامعۀ تقواپیشگان مژده داده است آشکار می‌گردد:

 «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُری آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ اَلسَّماءِ وَ اَلْأَرْضِ» اگر مردم آبادیها ایمان آورده و تقوا پیشه ساخته بودند، برکات آسمان و زمین را به رویشان می‌گشودیم.. . .» (اعراف۷/۹۶)

گر طبیب بودی دوای درد خود می‌کردی. کاری که محمد و انبیا نتوانستند و یا نخواستند انجام دهند، مهدی انجامش می‌دهد. رونویسی مکتب صهیونیست در مکتب مهدویت. تمامی امورات محوله به مسیح در اشعیا به دوش مهدی افتاده است. قیامت هم کنسل شده است. خدا به‌جای تخریب سیاره زمین تصمیم گرفته آن را آباد کند. اعترافات قطعی مکتب مهدویت مبنی بر طاغوتی بودن و نیت تملک و تصرف سیاره زمین و تصاحب کل ثروت و دارایی آن که در قالب احادیث جعلی به محمد منصوب شده است. یعنی محمد سخنگوی حرف دل مهدویت شده است.

https://www.mehrnews.com/news

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿۱﴾
وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿۲﴾
وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا ﴿۳﴾
... الزلزلة

اما واقعیت خروج ماگما است. یعنی چیزی که نصیب آنها می شود گدازه آتشفشان است و نه گنجینه های زمین.
 
  و هنگامی که کوه‌ها روان شود (حرکت کند، راه رود، رانده شود، سیال شود) 3 تکویر
 
  زمانی که لرزانده شود زمین، لرزه‌ای را ۴
 
  و کوبانده و پراکنده شود کوه‌ها، کوبیده و پراکنده شدنی را ۵
 
  پس شود گردهایی (دانه‌هایی) ، متفرق شده‌ای (پراکنده و معلقی) ۶ سوره واقعه
 
  روزی که باشند مردم (انسیان) همانند گسترانیده (پروانه) گسترده شده (پخش‌وپلا شده، پراکنده و متفرق شده) ۴
 
  و باشند کوه‌ها همچون کرک (پشم گوسفند) از هم باز (ازهم‌پاشیده) شده (حلاجی شده) ۵
 
  ... سوره قارعه
 
یعنی اینهمه اختلاف مابین حقیقت دین اسلام و فلسفه و مکتب مهدویت وجود دارد. الان در مورد اسلام واقعی بحث فلسفی کنید. البته به هیچ جایی نمی رسید. خدا مالک اسلام مدعی است که سیاره زمین را تخریب خواهد کرد ولی در ظاهر مسلمانان مدعی هستند که خدا آبادش خواهد کرد و به همراه کل دارایی به ما خواهد بخشید. اینک می توان علت اختلاف و منازعه و جنگ مابین مهدویت و صهیونیست را درک و فهم کرد. مهدویت رقیب جدی برای صهیونیست در تملک سیاره زمین است و متاسفانه نصیب هیچ کدامشان نخواهد شد.

 

استنباط غلط مهدویت از خدا:
مهدوی ها چنین تصور می‌کنند که یهودی‌ها، نصرانی‌ها و سگ سنی‌ها نسل اول تا سوم از فرزندان خدا هستند که بسیار ناخلف و نااهل هم شده‌اند. خدا به طور کامل از آنها ناامید و دلسرد شده است. یعنی از آنها چشم‌پوشی و کاملاً رهایشان کرده است. ولی مهدوی ها نسل چهارم از فرزندان خدا هستند که خدا چشم امید خود را به آنها دوخته و تمام جهد و تلاش و سعی خدا به سرانجام رساندن عاقبت خوب و خوش آنهاست. یعنی اعتبار و آبروی اجتماعی و بین المللی مهدوی، حیثیت و آبروی کیهانی خداست. یعنی ته‌تغاری خدا هستند. ازاین‌رو خدا همه چیز و همه کار را برای آنها حلال و مشروع یا مجاز کرده است. ولایت خودش را به علی داده همچنین خلافت محمد و مسیح را و مهدی را فرزند ارشد خود و جایگزین مسیح و یوسف کرده. ولایت عصر و امر را هم به مهدی واگذار کرده تا حامی و پشتوانه مهدوی ها شود. یعنی خدا به هر بها و قیمتی که شده، حرفش را باید به کرسی بنشاند و پوز سایرین را بزند. اسلام را همانند نیزه به چشم همه فروکند و این نیزه هم باید در دست مهدوی بوده باشد؛ چون آخرین اولاد خداست یعنی آل الله. فرزندان آدم به خدا پشت کرده‌اند و مهدوی ها باید ماتحت آنها را داغ کنند.

درحالی‌که اصلاً همچنین چیزی نیست. فرزندان مشترک آدم و ابلیس مخلوقات خدا هستند و خدا برای امتحان مخلوقاتش هزار و یک فتنه دارد. یهود و نصارا و سگ سنی هرچقدر گمراه و نادان و جاهل بوده باشند، مهدوی ها بیشتر از آنها ضاله هستند. چون چند فتنه بسیار ساده خلافت، ولایت و غیبت را باختند و خودشان را جایگزین خدا و انبیا کردند و مشرک و یاغی هم شدند. نوع بشر درست مثل گوه به سطح سیاره زمین چسبیده است. خدا فرمان داد و میکائیل سیاره زمین یا طاغوت را از دل خورشید بیرون کشید. اینک با یک فرمان اجرای، آن را سرجای اولش بر می‌گردانند و کباب‌ترکی و تبخیر می‌شوید. آنچه برای‌خدا ارزش و اهمیت دارد، بندگی و مسلمانی مخلوقات است و اینکه پیروز و سربلند از فتنه‌های الهی بیرون آیند. یعنی نمره قبولی بگیرند و اصلاً قرار نیست که انسان‌ها جانشین خدا، ملائکه و انبیا شوند و کار یا رسالت آنها را انجام دهند. مأموریت بندگان خدا جهاد و مبارزه است و نه خدایی یا نبوت و... خودشان را از باتلاق اسفل‌السافلین بیرون بکشند، کلی هنر کرده‌اند و یک یهودی با یک نصرانی و با یک سنی و مهدی هیچ فرق و تفاوتی ندارد؛ چون تمامی آنها درخت‌های فتنه را باریشه خورده‌اند که از جد بزرگوارشان آدم به آنها ارث رسیده است.

 

عظمت، شکوه و اقتدار خدا، بهتر است بگوییم که خدای خدا در کیهان، در گرو تأیید و گواهی و یا اجازه‌دادن انسان‌ها نیست. بلکه خدا آنها را تعیین تکلیف می‌کند و تعیین تکلیف آنها نیاز به آزمون و فتنه دارد تا به خودشان ثابت و مشخص کند که آیا خدا را می‌پرستیدند یا اینکه قوم، نژاد، مذهب، مکتب، ایدئولوژی و باور و عقیده خودشان را؟ یعنی تسلیم خدا و او را به پرستش و عبادت گرفته بودند یا اینکه خودخواه و مغرور شده و نفسشان را به پرستش و عبادت گرفته بودند؟

۱- کفار (خدا نیست و انسان از نسل میمون است)
۲- مشرکین (مخلوقات خدا هستند)
۳- منافقین (خودمان را مذهبی و متدین نشان می‌دهیم. خواهی نشوی رسوا هم‌رنگ جماعت شو)
۴- یهود (مسیح و محمد دروغگو بودند)
۵- نصارا (محمد دروغگو بود)
۶- سگ سنی (سگ‌های عرب را خلیفه انبیا کنید، خلافت انبیا و مسیح را سرقت کنید)
۷- مهدوی (ولایت الله و خلافت انبیا و مسیح را غصب کنید)

چرا این‌گونه شد؟ چون خدا درخت کاشت و خیلی هم زیاد کاشت. برای آدم و زوجش یکی بود (زقوم) برای توله‌هایشان بسیار بسیار زیاد است و تنوع و گوناگونی خیلی زیادی هم دارد. ظاهرشان هم ممکن است خیلی زیبا و دل‌پسند و فریب دهند و گول زننده بوده باشد. ولی قدرمسلم توله‌های آدم خیلی سریع و با حرص و ولع و با باریشه می‌خورند تا مبادا نصیب دیگران شده و سرشان بی‌کلاه بماند. چون خود ابلیس و شیاطین گمراه شده و زودتر از آنها نوش جان کرده و فرزندان آدم را تشویق و ترغیب هم می‌کنند. خلقت خدا این‌گونه است و می‌بایست که ظرفیت بهشت و جهنم تکمیل شود و نه چیز دیگری. هر کی به فکر خویشه، کویه به فکر ریشه. خدا در مرحله اول ابلیس و شیاطین را فریب می‌دهد و سپس آنها در فاز دوم ترتیب فرزندان آدم را می‌دهند و به خدمتشان می‌رسند.

قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۳۹﴾ حجر

گمراهی دست‌اول و نو برای خود ابلیس و شیاطین است و دست‌دوم و کارکرده آن نصیب انسان‌های ابله و سفیه و احمق می‌شود.

 

نام قبلی خلیفه گری، خلیفه‌گری ارمنی‌های ایران و هندوستان بوده‌است. خلیفه‌گری در امور جاریه خود استقلال داشته و از لحاظ اصول و قواعد و سلسله مراتب کلیسائی تابع مرجع عالیه حوزه مذهبی سیلیسی واقع در بیروت می‌باشد. خلیفه‌گری تابعیت جمهوری اسلامی ایران داشته، نهادی غیرانتفاعی و غیر سیاسی بوده و دارای شخصیت حقوقی است.

 

خلیفه‌گری ارمنی‌های تهران (به ارمنی: Ազգային Առաջնորդարան) یک مرجع و سازمان دینی که مسئولیت ادارهٔ امور ارمنی‌های تهران را برعهده دارد؛ که در سال ۱۹۴۵ میلادی تأسیس شد. خلیفه‌گری ارمنی‌های تهران دارای اساسنامه قانونی و زیرنظر سازمان اوقاف و امور خیریه جهت اداره امور کلیساها، مدارس، گورستان‌ها و رسیدگی به زندگی فرهنگی و اجتماعی ارمنی‌های حوزه تهران فعال است. مقر خلیفه‌گری ارمنی‌های تهران ابتدا کلیسای مریم مقدس بود که بعد از ساخت کلیسای سرکیس مقدس به این محل جدید انتقال یافت. در تهران به خاطر قرارگیری خلیفه‌گری ارمنی‌های تهران در کنار این کلیسا به‌عنوان نماد مسیحیت تهران یاد می‌شود.اسقف اعظم سبوه سرکیسیان پس از درگذشت آرداک مانوکیان، از سال ۱۹۹۹ میلادی به‌عنوان خلیفه ارمنی‌های تهران برگزیده‌شد. در حال حاضر ریاست شورای خلیفه‌گری ارمنی‌های تهران را «روبن کاراپتیان» بر عهده دارد. در سالهای پیشین «ادوارد باباخانیانس» ریاست شورا را برعهده داشت.

بزرگ‌ترین خریت و اشتباه سگ سنی‌های مادر روسپی این است که اصول بنیادی دین اسلام را رها کرده و پیرو و تابع ساختار دینی و حکومتی و اجتماعی ارامنه رومی شدند و یک رمال و مفعول و صراف را خلیفه انبیا کردند همچنین بنی‌امیه را. یعنی درست همان‌طور که نصرانی‌ها، کشیش‌های دائم‌الخمر خود را خلیفه مسیح کردند آنها نیز سگ‌های ولگرد را خلیفه محمد کردند. سر خلیفه‌گری سگ سنی‌های خانواده خراب، اینک در ریاض عربستان و دانشگاه الامام محمد بن سعود الترکی عثمانی (حمار الجبل) است.

 

موعودگرایی اعتقاد به ظهور نجات دهنده ای است که به عنوان ناجی یا آزادی‌دهنده گروهی از مردم عمل می‌کند. شماری از ادیان برآنند که سرانجام مردی ظهور می‌کند که با رسالتی الهی انسان‌ها را از تاریکی و ظلم و گمراهی و گناهکاری می‌رهاند و برای زمین و زمینیان خوشبختی و خیر می‌آورد.

ادیان ابراهیمی و آیین‌های زرتشتی و هندو و بودایی از وجود منجی با صراحت یا کنایه یاد کرده‌اند که در بین آن‌ها، به‌خصوص ادیان ابراهیمی اشتراکات زیاد و تفاوت‌هایی وجود دارد. وجود او در معارف و تعالیم ادیان نویدی است از اینکه سرانجام جهان روی به خوشبختی و آسایش می‌دهد که این منجی در آیین اسلام به مهدی موعود معروف و در آیین مزدیسنا به سوشیانس و در مسیحیت به‌عنوان پسر انسان (عیسی مسیح) و در یهودیت به ماشیح از او یاد شده است.

در دین یهود، ماشیح را موعود می‌دانند. در دین مسیحیت، عیسی مسیح (پسر انسان) و بعضاً فارقلیط را موعود می‌دانند. در دین مزدیسنا (زرتشتیت)، سوشیانس را موعود می‌دانند. در دین بودایی، میتریا را موعود می‌دانند. در دین هندو، کالکا را موعود می‌دانند. در اکثر ادیان و مذاهب، هویت منجی به‌طور دقیق تعیین نشده و تنها از نام‌هایی به‌عنوان القاب منجی یاد شده است.

موعود مسلمانان
در اسلام (شیعه و سنی) مهدی را موعود می‌دانند؛ اما در اینکه مهدی کیست اختلاف وجود دارد، شیعیان دوازده‌امامی معتقدند مهدی، پسر حسن عسکری، امام دوازدهم و امام‌زمان آنها است که از قبل به دنیا آمده و اکنون بیش از هزار سال است که در غیبت به سر می‌برد و در زمان مقرر ظهور می‌کند. اما از نظر بعضی از اهل‌سنت مهدی کسی است از نسل پیامبر (احتمالاً سلسلهٔ سادات) که هنوز به دنیا نیامده. او در آینده متولد می‌شود و منجی بشریت می‌شود. همچنین اکثر اهل‌سنت مهدی را یک انسان معمولی و بسیار پاک می‌دانند که این دیدگاه در تناقض با سایر پیشگویی‌های ادیان ابراهیمی است. اکثر مذاهب ادیان ابراهیمی بر این موضوع تأکید کرده‌اند که منجی آخرالزمان یک فرستاده الهی برای بشریت است. نزد شیعیان مهدی یک برگزیده الهی، حجت خدا و معصوم است. همچنین آنان علامت‌های زیادی را دربارهٔ ظهور مهدی ذکر کرده‌اند. شیعیان مهدی را یک امام می‌دانند و بر خلاف اهل‌سنت، آن‌ها بر طبق ادعای خود باتکیه‌بر احادیث و روایات و آیات قران، به‌ویژه ابتلای ابراهیم در سوره بقره، امامت را یک مقام الهی دانسته و آن را بالاترین مقام در نظام خلقت قبل از مقام محمد به‌عنوان اشرف مخلوقات می‌دانند. شیعیان بر ولایت تکوینی امامان تأکید می‌کنند و آنان را جلوه خدا می‌دانند و بارها در آثار خود به قدرت‌های فوق بشری که از طرف خدا به امامان داده شده است اشاره کرده‌اند. شیعیان درواقع نخستین کسانی نیستند که منجی آخرالزمان را به‌عنوان جلوه خدا مطرح کرده‌اند. در آیین هندو نیز به منجی آخرالزمان آواتار گفته می‌شود که به معنای تجلی است، آواتار از واژه آواتارای می‌آید که به معنای جلوه یک قدرت برتر است. گروه‌هایی از مسلمانان به‌ویژه وهابی‌ها این ادعای شیعیان را کاملاً شرک دانسته و خرافه می‌دانند. در تورات، سفر پیدایش از ۱۲ پادشاه از نسل اسماعیل سخن به میان آمده که شیعیان این ۱۲ پادشاه را همان ۱۲ امام خود می‌دانند. در کتب حدیثی اهل‌سنت نیز از ۱۲ خلیفه بعد از پیامبر اسلام یاد شده که آخرین آن‌ها همان مهدی موعود است؛ اما هویت هیچ‌کدام مشخص نیست. تمام مسلمانان بر بازگشت عیسی مسیح اتفاق‌نظر دارند و بعضی از اهل‌سنت و تمام شیعیان دوازده‌امامی به بازگشت مسیح در زمان ظهور مهدی باور داشته و او را یکی از یاوران خاص مهدی موعود می‌دانند.

بزرگ‌ترین خریت و اشتباه مهدوی های مادر جنده و زنازاده این است که اصول بنیادی دین اسلام را رها کرده و پیرو و تابع ساختار دینی و حکومتی و اجتماعی ارامنه رومی مشرک انسان و ملک پرست، یهودی صهیونیسم، زرتشتی آتش‌پرست، هندوی گاوپرست، بودایی کچل پرست و مزدکیان مجوس ستاره‌پرست شدند. یعنی فلسفه و چرندیات آنها را رونویسی کردند و به‌جای منجی نام مهدی و به‌جای مکتبی‌ها، اسم و نام نحس و شوم خودشان را نگاشتند؛ چون فرزندان ابلیس هستند. سنی‌ها و مهدوی ها ذریه و زنازادگان نامشروع خود ابلیس جن هستند.

صنار بده آش به همین خیال باش.  به‌جای نجات، سر از زیر سم اسب گاگ و مگاگ در می‌آورید. چون آنها ارابه مرگ هستند. مرکاوا

 

 

آیا دین خدا یا اسلام سند بدهی خدا به انسان است؟

جواب مثبت است؛ چون خداوند در مقابل اسلام‌آوردن انسان‌ها بهشت را برای آنها تضمین و تعهد کرده است.

 

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾ فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿۲۹﴾ وَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿۳۰﴾ فجر

 

وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ ﴿۴۶﴾ رحمن

 

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۷۲﴾ توبه

 

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا ﴿۱۲۲﴾ نسا

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿۱۰۷﴾ کهف


جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ﴿۸﴾ بینه

 


آیا می‌توان این سند بدهی و تضمین یا تعهد را دست‌کاری یا جعل کرد؟

مسلماً خیر. اگر سند بدهی به‌عنوان‌مثال چک، سفته، برات و... جعل و دستکاری حتی تحریف و تفسیر شوند، دیگر نه‌تنها ارزش حقوقی ندارند؛ بلکه تبدیل به یک سند جرم کیفری می‌شوند. یعنی نه‌تنها صادرکننده آن ملزم به پرداخت بدهی یا دیون خودش نمی‌شود؛ بلکه جاعل و دستکاری کننده سند، مبالغ کلانی باید از بابت این فعل مجرمانه خود پرداخت کند که آن می‌شود خود جهنم ابدی.

 

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ ﴿۶﴾ بینه

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ ﴿۶۸﴾ عنکبوت

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ ﴿۳۲﴾ زمر

متأسفانه، تمامی مذاهب ابراهیمی اعم از یهود، نصارا، سنی و مهدوی دین و کتاب خدا را به نفع خود تغییر، تحریف و تفسیر یا توجیه نموده‌اند.

این یک واقعیت بدیهی است که خداوند انبیا و کتب آسمانی را برای تضمین و تعهد آخرت به انسان‌ها می‌دهد؛ ولی آنها آخرت را پس‌زده و در جهت تملک و تصاحب دنیا و طاغوت اقدام به تحریف و دست‌کاری کتب آسمانی و حتی تفسیر و جعل و تغییر گویش انبیا یعنی تقلب در احادیث و روایات می‌کنند. انتخاب اشتباه و غلط خودشان است و بدجوری هم می‌بازند و ضرر و زیان سنگینی می‌کنند و بدتر از آن اینکه عده بسیار زیادی از آنها در ظاهر روشنفکر، دگراندیش یا لائیک و سکولار و دمکرات (خودسر) شده و با ریشه دین و اصل کتب آسمانی و صلاحیت انبیا مخالفت و مبارزه می‌کنند که دیگه بدتر یعنی قوز بالای قوز. خیلی طبیعی است که این دو گروه متخاصم یکدیگر شده و بر گمراهی و ضلالت و جهل خودشان بیفزایند؛ چون در حال لجبازی و عناد با خالقشان هستند.

 

احادیث رسول اکرم درباره امام حسین (ع)
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فی قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: برای شهادت حسین علیه‌السلام، حرارت و گرمایی در دل‌های مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.

«الْحَسَنُ وَ الْحُسَينُ سَيِّدا شَبابِ اهْلِ الْجَنَّةِ» و طبق نقلي ديگر فرمود: «وَ انّ حَسَنَاً وَ حُسَيْنَاً سَيِّدا شَبابِ اهْلِ الْجَنَّة» يعني حسن و حسين دو آقاي جوانان اهل بهشتند.

«انَّ ابْنى‏ هذا يُقْتَلُ فى‏ ارْضٍ يُقالُ لَهَا الْعِراقُ فَمَنْ ادْرَ کَهُ فَلْيَنْصُرْهُ.»
يعنى به درستيکه اين پسرم در زمينى که به آن عراق گفته می‏شود کشته می‏شود؛ پس هر کس او را درک کند بايد او را يارى کند.

یعنی ما حسین را کشتیم و گروهی دیگر به یاری او نشتافتند تا پیشگویی محمد در مورد او محقق شود که اگر حسین را نمی‌کشتیم و مانع کشته‌شدنش می‌شدیم، محمد دروغگو و شیاد می‌شد. لازمه راست‌گو بودن محمد، کشته‌شدن حسین بود. محمد خودش به معاویه و یزید دستور داد تا پیشگویی‌های من را موبه‌مو محقق کنید، حتی اگر کشتن خاندانم باشد. دیگران هم حق ندارند مانع شما شوند. مانع شدند آنها را هم بکشید. لازمه رفتن به بهشت شهادت است و ما هم حسین را به جنت ارسال کردیم و مانع آن هم نشدیم.

وقتی سربازان عیسی را مصلوب کردند، لباسهای او را بین خود به چهار قسمت تقسیم نمودند؛ ولی وقتی به ردای او رسیدند، دیدند که یکپارچه بافته شده و درز ندارد. ۲۴ پس به یکدیگر گفتند: «حیف است این را پاره کنیم. بنابراین قرعه می‌اندازیم تا ببینیم به که می‌رسد.» و این مطابق پیشگویی کتاب آسمانی بود که می‌فرماید: «لباسهایم را میان خود تقسیم کردند و بر ردای من قرعه انداختند.» پس سربازان نیز چنین کردند. ۲۵ قصص یوحنا فصل 19

 

یعنی ما این کارها را کردیم تا پیشگویی خدا محقق شود که اگر نمی‌کردیم خدا دروغگو و شیاد می‌شد. خدا فرمان داد و ما انجامش دادیم. باید که این‌گونه می‌شد. به یاری مسیح می‌شتافتیم پیشگویی خدا خراب می‌شد. درحالی‌که نه خدا و نه رسول این چنین مطالبی را نگفته و ارائه هم نکرده‌اند؛ بلکه جعلیات مذاهب در ظاهر ابراهیمی است.

 

وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا ﴿۱۵۷﴾ نسا

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ ﴿۱۴﴾ صف

یعنی خدا، انبیا و صالحان را نجات می‌دهد و انسان‌ها فکر می‌کنند که آنها را دستگیر، شکنجه و مقتول کرده‌اند؛ و برای کرده خود قصه بافی و توجیه فلسفی می‌کنند. بلکه قبل از این اتفاقات، آنها قبض روح شده‌اند و ماکتی فریبنده به دست آنها داده شده است و تنها چیزی که در نهایت نصیب اولاد آدم می‌شود، زقوم است که اول باید شیاف کنند و بعداً بخورند. نوش جانتان باشد پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی ولی در باطن شیطانی.

وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا ﴿۶۰﴾ اسرا

 

محمد در خواب دید که اصحاب و پیروانش در بیابانی تاریک، قارچ جمع می‌کنند و در کنار روشنایی آتش، بعد از شیاف کردن می‌خورند و از خواب پرید و نتوانست خوابش را اولاً تعبیر کند و ثانیاً به‌جز علی به کسی دیگر بگوید. جبرئیل توضیح داد که اعراب بعد از مرگ تو خودشان را جانشین انبیا می‌کنند و اهل جهنم هستند. زقوم هم خاصیت مسکن اعصاب و روان دارد و در جهنم تنها غذای در دسترس آنهاست. محمد به علی گفت که مبادا بعد از فوتم اعلام خلافت کنی و علی در جواب گفت که نگران من نباش؛ چون فهم و شعور دارم و چرا باید در جای تو و مسیح بنشینم. من که نبی نیستم هر چند که فرزند و عموزاده انبیا بوده باشم. برادران یوسف او را از حسادت در چاه انداختند و من بر انبیا کینه و حسادتی ندارم تا میراث آنها را به سرقت برده و غصب کنم.

به فکر گشاد کردن مقعد خودتان باشید که گشادترینش متعلق به فاروق خطاب است. چون در جایگاه انبیا نشست و میراث مسیح را غصب کرد. مهدوی ها، سگ سنی‌ها، نصرانی‌ها و یهودی‌ها در رده‌بندی بعدی هستند. از UF6 هم به‌عنوان وازلین استفاده کنید؛ چون دیگر به کاری نمی‌آید یعنی شکافته نخواهد شد.

روح‌القدس چندین بار به محمد هشدار داد که خود من مسیح را به فرمان خدا پدیدار کردم و خودم شخصاً تعلیم‌وتربیت و پرورشش دادم. خودم شخصاً قبض روحش کردم و کالبدش را تسخیر کردم و به‌جای او دستگیر، شکنجه و بالای صلیب رفتم. خصومت و دشمنی اصحاب تو و قوم عرب و اسرائیل با او آشکار و هویدا است. خودم آنها را از زیر خاک بیرون کشیده و مصلوب و شکنجه می‌کنم. اگر علی را دوست داری پس بگو که از آنها فاصله بگیرد و قاتی آنها نشود. هرچند که پسرعموی تو و مسیح است. اصحاب تو و اعراب و اسرائیل شکار خود من هستند چون دیدم که با انبیا و صالحان چه کردند.

 

فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿۱۷﴾ مریم

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ ﴿۲۵۳﴾ بقره

 

غدیر خم نام برکه‌ای کوچک و ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که بر اساس روایات شیعیان محمد، پیامبر اسلام، در ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری علی بن ابی‌طالب را «مولای» مؤمنان اعلام کرد. سالروز این واقعه در میان شیعیان به عید غدیر شهرت دارد.

 بر اساس برخی روایات، [کدام؟] محمد در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی را که در حج شرکت داشتند در غدیر خم جمع و خطبه‌ای ایراد کرد که عبارت معروف مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا علیٌ مَولاه (ترجمه: هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست) قسمتی از آن است. ولی یا مولا به معنای رهبر یا دوست قابل‌اعتماد و با کلمه ولایت (با کسر واو) یا وَلایت (با فتح واو) که حکومت، غلبه معنوی و قدرت معنی می‌دهد، مرتبط است. وقوع این رخداد و بیان سخنان با تفاوت‌هایی در عبارات حدیث متواتر مورد قبول بین شیعه و سنی می‌باشد. اما، در تفسیر حدیث غدیر خم در بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. شیعیان معتقدند که او در آنجا علی بن ابی‌طالب را به‌عنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. اهل‌سنت این حدیث را به‌خاطر خصومت‌های صحابه با علی که در یمن بر سر تقسیم غنائم جنگی رخ داد می‌دانند که علی گفت بگذارید پیامبر میان ما غنائم را تقسیم کند؛ اما صحابه مخالفت کردند و علی داستان را به محمد گفت و محمد به همین خاطر تنها آن را به‌منزلهٔ اظهار نزدیکی پیامبر به علی و دعوت به دوستی با او و رفع کینه‌ها می‌دانند و اینکه علی به‌عنوان پسرعمو و فرزندخوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی‌اش پس از مرگ شود.

برخی محققان مانند استیون شومیکر با نظر به هشدارهای آخرالزمانی متعددی که در قرآن وجود دارند، معتقدند محمد باور داشته آخرالزمان به‌زودی و پیش از مرگ خودش فرامی‌رسد و به همین جهت برای خود جانشینی تعیین نکرد. به گفته محمود ایوب و فرد دانر، ازآنجاکه قرار بوده جهان هر لحظه به پایان برسد و نابود شود، اساساً مسائل بلندمدتی مثل جانشینی بی‌اهمیت می‌شوند، زیرا محمد انتظار نداشته پیروانش عمری درازتر از خودش داشته باشند.

با صرف‌نظر از باور صحیح استیون شومیکر، محمود ایوب و فرد دانر باید گفت که اولاً اگر محمد، علی را جانشین خود انتخاب می‌کرد، در همان شب و یا فردایش مقتول می‌شد و ثانیاً علی را متهم اصلی تشخیص می‌دادند که برای تحقق خلافت تعجیل کرده است و سرانجام خودشان خیلی سریع خلیفه و جانشین می‌شدند؛ یعنی اگر محمد، علی را خلیفه خود معرفی می‌کرد، زیر حکم قتل خودش و علی را امضا می‌کرد. ولی اصل جریان از چه قرار است؟

زمانی فکر می‌کردند که محمد پیامبری همچون ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب است با چند دوجین پسر نبی و دختر و همسر. ولی خدا گفت که محمد خاتم‌النبیین است و مادینه گردانی و ماده چرخانی و ازدواج هم ممنوع شد. اینک تکلیف جانشین و خلیفه نبی چیست؟ که بعضی‌ها چشم به علی دوخته بودند و بعضی‌ها به بهترین اصحاب رسول. خدا آنها را در غدیر خم رسوا کرد و ذات و درونشان را بیرون ریخت؛ چون عده‌ای می‌خواستند که شخصیت علی را تخریب کنند تا نتواند کاندید خلیفه گری شود و در عوض خودشان به آن جایگاه برسند و محمد هم در عمل چیزی نگفت و ساکت ماند؛ چون خلافت فتنه‌ای برای اعراب بود. اعراب فکر کردند؛ چون محمد خاتم‌النبیین است پس راه برای خلافت باز است؛ چون بعد از او کسی به نبوت انتخاب نخواهد شد. ولی ما به علم کتاب قرآن می‌گوییم که محمد آخرین انبیا است؛ ولی خود نبوت خاتمه نیافته است؛ بلکه خدا از نبی قبلی یعنی مسیح بهره‌برداری و استفاده خواهد کرد. چون نبوت مسیح به قوت و اعتبار خود باقی است و به فوتش باطل هم نشده است. علی هم متوجه تمامی این مسائل بوده و می‌دانست که خودش هم تبدیل به فتنه بزرگی شده و با خدا، به تمام‌وکمال همکاری نموده است و هرگز اعلام خلافت ننموده است؛ چون کار خراب می‌شد. مهدوی، علوی، سگ سنی و سلفی و وهابی باید به فکر گشاد کردن انباری خود تا سقف فاروق خطاب بوده باشند تا کمتر زجر و عذاب بکشند.

ما به علم کتاب قرآن می‌گوییم که محمد خلیفه مسیح بود و مسیح هم خلیفه محمد است و جهت خرید ژل گشادکننده و روان کنند به داروخانه‌ها مراجعه کنید؛ نشد UF6 چون واقعاً به کارتان می‌آید.

این ۱۴۰۰ سال را هم به‌اضافه و زیادی جلوآمده و زندگی کرده‌اید. محمد خودش منتظر ظهور مسیح و آماده شروع تخریب سیاره زمین و قیامت بود که عمرش کفاف نداد تا با عیسی هم زمان نبوت کنند درست همانند ابراهیم و لوط. این ۱۴۰۰ سال هم برای این بود که خدا به در ظاهر مسلمانان ثابت کند که منتظر ظهور مسیح و آماده شروع قیامت نبودند؛ بلکه همانند سایرین به دنبال جاودانگی و تداوم و پایداری خلقت یا طاغوت بودند تا به قدرت و ثروت برسند. گروهی در انتظار ظهور مهدی برای تملک و تصاحب کل طاغوت و گروهی دیگر در انتظار تولدش تا اینکه شاید به قول خودشان هدایت شوند (مهدی هادی = اعتراف به گمراهی). محمد نتوانست آنها را هدایت کند و طاغوت را تملک و تصاحب کند این مهدی از کجا بتواند؟ متولد شده یا نشده باشد در سرنوشت شوم شما هیچ تفاوتی ندارد.

 

5 تا از بهترین ژل های روان و گشاد کننده و ضد درد

https://daroodrug.com/blog.cfm?id=539

https://www.rutinmarket.ir/product-tag/buy-dilating-gel-digikala/

https://www.condom-bazar.com/product/anal-lubricant-gel/

https://shirazdaroo1.niloblog.com/p/14

https://doctoreto.com/blog/lubricant/

https://torob.com/p/51cb8664-ee30-

https://www.digikala.com/produc/

 

از فرصت باقی‌مانده کمال استفاده را ببرید البته برای گشاد کردن مقعد و انباری خودتان. معلم خصوصی و عمومی هم وارد کنید.

 

 

توصیه اکید دارویی ما اینکه اگر بعد از خوردن زقوم یا مجیک ماشروم آب آهکی یا بازی بخورید (غسلین) خاصیت اسیدی، روان‌گردانی و تسکین (ضدافسردگی) آن از بین می‌رود. پس به‌خاطر داشته باشید که در اول شیاف می‌کنید تا اسید به‌خوبی جذب شود و بعد از جذب کامل، آن را خارج و تناول می‌کنید. چون اگر نکنید گرسنه می‌مانید و باید با یک تیر دو نشان را بزنید. هم دارو و هم درمان و هم تغذیه را فراموش نکنید. برای زنان و دختران کاری آسان و لذت‌بخش است؛ ولی برای پسران و مردان بسیار سخت و تحقیرآمیز که اگر گی نبوده باشند که مثل عمر می‌شوند. بمیرم الهی مشکلی نیست؛ چون در نهایت هم‌رنگ شده و عادت کرده می‌شوید. مشکل شرعی داشتید فاروق خطاب، مولوی و ماموستاها در خدمت هستند. برای سرگرمی مطالعه هری پاتر و ناصحیح مسلم و بخاری موجود است و می‌توانید به‌عنوان کاغذتوالت بهره‌برداری کنید. همچنین غلط اندر غلط مهدوی علوی و... اهل تمرین و مطالعه بوده باشید تا به ابد و آباد. به برادران و خواهران یهودی، نصرانی، بهائی و در کل جامعه بین‌المللی آموزش داده و توصیه کنید. تولید محتوا کنید تا پر بازدید شوید و درآمدزایی کنید.

 

ای پسران آدم، اگر (چنانچه) بیایند شما را فرستادگانی (رسولانی) از خودتان (از جنس و میان خودتان) [که] تعریف (بازگو) کنند برای شما آیاتم (سخنانم) را، پس کسی که ترسید (تقوی و پرهیز) کرد و اصلاح کرد، پس نیست ترسی برایشان و نباشند افسردگان (اندوهگینان) ۳۵

و کسانی که تکذیب کردند به آیات ما و خود بزرگی ورزیدند از (پذیرش) آن، آنهایند اصحاب (اهل) آتش، ایشان‌اند در آن جاودانان ۳۶  اعراف

کسانی که منتظر ظهور مسیح و آماده برپایی قیامت هستند هیچ نیازی به زقوم نخواهند داشت چون افسرده نخواهند بود.

در سال ۵۷ مفعول‌ها در ایران انقلاب کردند و وارث انقلاب شدند و بر همه منت نهادند که ما شاه را سرنگون کردیم. پس حکومت و قدرت و ثروت باید به دست ما باشد. انقلاب زن - جندگی - آزادی هم پیروز شود، روسپی‌ها و فاحشه‌ها همان ادعاها را خواهند داشت که الان هم دارند. بعد انقلاب جنگ شروع شد و کونی‌ها و گی ها به جبهه رفتند و بر مردم منت نهادند که ما جلوی صدام را گرفتیم تا ناموس و خاک شما را تصاحب و اشغال نکند. پس خاک و ناموس شما مال سپاهی کون داده پشت سنگر و بسیجی کون داده پشت منبر است. در اواخر عمر و نبوت محمد هم این‌گونه بود و اصحاب رسول ادعا داشتند که اسلام به‌زور بازو و برق شمشیر ما پیروز و موفق شد. پس ما خلیفه می‌شویم و علی در جواب گفت:

 

أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِيجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغُصُّ بِهَا آكِلُهَا وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ

ای مردم بشکافید امواج فتنه‌ها را (شروع دعوی و اعلام خلافت رسول را) به کشتی‌های نجات (آیات قرآن) و پرهیز کنید از راه پراکندگی و فرو بنهید تاج‌های فخرفروشی (پدرزن یا صحابه بودن، انصار یا مهاجر بودن)، رستگار شد کسی که برخاست به بال (عقل و شعور یا لیاقت و توانایی‌اش) یا دست برداشت (تسلیم و دست کشید) سپس استراحت کرد (به علت پیری و ... بازنشسته شد) این (خلافت) آبی بدمزه (حمیم) و لقمه‌ای گلوگیر (لقمه بزرگ‌تر از دهان، زقوم، ضریع) به سبب خوردنش است و چیدن میوه (به چنگ آوردن خلافت) به غیر وقت رسیدنش (روز قیامت، زمان ظهور مسیح)، همچون زراعت به زمین دیگری (بازی در میدان عیسی، خلافت فضولی به‌جای عیسی) است.

 

فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ .  نهج‌البلاغه

پس اگر چیزی بگویم (اعتراض کنم به دعوی و ادعای خلافت)، می‌گویند (خواهند گفت) که طمع کرد به پادشاهی (نیت و هدف خلفا از خلافت) و اگر سکوت کنم، خواهند گفت که ترسید از مرگ، هیهات بعد از آن‌همه اتفاقات (خطرات) و هرگز و سوگند خداوند را که حتماً فرزند ابی‌طالب (فرزند عمران) خوی گرفته است با مرگ همانند طفلی به پستان مادرش، بلکه واقف شدم به علمی (دانسته‌ای) سری که اگر افشا (گفتگو) کنم به آن، (فتنه ولایت و خلافت) حتماً مضطرب شوید به همانند لرزش طناب در چاهی عمیق.

اصحاب دیوس به‌خاطر غنایم جنگی (چند تا بز و ردا و عبا) با علی درگیر و به رویش شمشیر کشیده بودند که علی کوتاه آمد؛ چون جدی نگرفته بود. محمد به او هشدار داد که جدی بگیر؛ چون اصل موضوع واقعیت دارد. محمد اگر علی را خلیفه اعلام می‌کرد، زنده آنها از غدیر خم بیرون نمی‌آمد؛ یعنی همان جا چالشان می‌کردند. چون برای میراث محمد و اسلام دندان‌تیز کرده بودند، درست همان‌طور که آخوند و ملای مهدوی مادر روسپی و خانواده خراب و سپاهی مفعول و بسیجی کونی برای دنیا و هلال شیعی دندان‌تیز کرده است.

اینها را بشناسید اصحاب دیوس و عمر مفعول و ابوبکر رمال و عثمان صراف را دریافته‌اید. از خاندان علی یکی زنده نماند. مهدی موعود اینها ظهور کند یا متولد شود هزار بار مصلوبش می‌کنند. چون با مکتب آنها سازگاری ندارد. همان‌طور که مسیح با مکتب یهود ناسازگاری داشت و نه آنها و نه اینها هرگز متوجه نمی‌شوند که مسیح یا مهدی ایرادی ندارند؛ بلکه مکتب آنها از ریشه باطل است.

 

حفظ نظام از اوجب واجبات است حتی از حفظ جان امام‌زمان (عج) هم مقدم‌تر است چه برسد به حفظ جان مسیح که لیاقت بستن بند کفش مهدی را ندارد. (حرامی هندوآریایی یا آخوند هندی خمینی)

 

زنازاده‌های انقلابی یا شورشی نیامده فتوای قتل هر دو را دادند. صد رحمت به یهود که بعد از ۳۳ سال نبوت مسیح فتوای قتل او را دادند و صد رحمت به سنی که بعد از ۶۰ سال فتوای قتل حسین را دادند. آن دو ظهور نکرده محکوم به قتل شدند و این است اوج کثافت و خباثت مکتب مهدویت نامشروع و باطله عموزاده صهیونیسم. حرام‌زاده هندو و مادر رقاصه و پدر مطرب چه ربطی به اسلام داشت؟ استخوان‌هایش را از قبر بیرون کشیده و به‌رسم هندوها می‌سوزانند و خاکسترش را به باد می‌دهند تا در رستاخیز مسیح و قیامت کبری چه شود.

به باور آشغال مهدوی و علوی و جمیع طلاب جلقی‌های معمم و مانتو پوش، علی شخصی بی‌عرضه و بی‌لیاقت بوده است. چون بعد از فوت رسول نتوانسته است از عهده سه عدد سگ ولگرد عربی - قریشی برآمده و انقلاب و کودتایی نظامی برای به‌دست‌گیری قدرت را سازماندهی و رهبری کند. ولی واقعیت امر این است که خداوند برای سگ زاده سنی و به‌اصطلاح شیعیان علوی، شرایطی مساوی و برابر یهود و جهود و نصرانی‌ها فراهم و تدارک دیده است که به خودشان ثابت کند که با خطاها و اشتباهاتی که مرتکب می‌شوند، با یک توله یهودی و نصرانی زناکار هیچ فرق و تفاوتی ندارند؛ چون همان ژنوم خبیث در خون آنها در جریان است و همان اعمال و رفتار گروه سابق یا اهل کتاب را مرتکب و باز تکرار می‌کنند. نمونه بارز آن این که سگ سنی زادگان همانند نصارای نجس خلیفه‌گری راه انداخته و برای جمیع انبیا جانشینانی از نوع سگ ولگرد اتخاذ و انتخاب کردند و علوی‌ها و مهدوی های خانواده خراب، مکتب یهود یا صهیونیسم را به نام خودشان رونویسی و بازنویسی کردند. پس یک یهودی با یک نصرانی و یک سگ سنی و آشغال مهدوی و علوی هیچ تفاوتی با هم ندارند. همگی یا فاحشه و روسپی هستند یا مفعول و کونی. چون دین خدا را تبدیل به دست آویزی جهت کسب قدرت و ثروت می‌کنند درحالی‌که اصل و ریشه دین خدا ضد طاغوتی است. این چهار گروه ضاله مسیر دین خدا را ۱۸۰ درجه منحرف کرده‌اند در نتیجه خدا آنها را ۱۸۰ درجه به‌طرف جهنم هدایت می‌کند.

چکیده و خلاصه مطالب مسیح به وحی خدا در آینده نزدیک همین خواهد بود. یعنی خدا پشت سر و حامی هیچ‌کدام از شماها نبود؛ بلکه آن که مایه دلگرمی و امیدواری شما بود شخص خود ابلیس جهت تملک و تصاحب طاغوت بود که شما را به بد راهی و عادتی سوق داد؛ یعنی خدا و آخرت را رها کرده و ابلیس و طاغوت را به پرستش گرفتید. درست همان‌طور که بنی‌اسرائیل گوساله را به پرستش گرفت. منتها مال شما کمی متفاوت بود. گوساله طلایی شما را ابلیس با جوهر عزیز ابن الله، مسیح ابن الله، خلیفة الرسول، مهدی ابن الله، علی ولی‌الله، صاحب‌الامر و الزمان، ولیعهد و ولیعصر، منجی هادی، عدالت‌گستر جهانی و... نقاشی و ترسیم کرد که ابلیس یک فیلسوف و هنرمند بی‌سواد است و از این‌گونه پیکرتراشی‌ها و رسم و رسومات زیادی دارد. بیشتر از آنکه بتوان تصور و باورش کرد. داوینچی و میکل‌آنژ در نزد او هیچ‌وپوچ‌اند. چه برسد به فلاسفه و مکتب نویسان. قلم نقاشی و نویسندگی و پیکرتراشی که به دست ابلیس افتاد، دنیا را به گند و گوه می‌کشد.

زمانی که محمد در قید حیات بود، اصحابش به او فشار می‌آوردند که باید برای خودت خلیفه و جانشینی انتخاب کنی و چه کسی بهتر از ما. محمد افسوس خورده و سرش را تکان می‌داد؛ چون مجاز به پاسخ‌دادن نبود. در جواب می‌گفت انشا الله به وقتش، یعنی زمانی که نشانه‌های مرگ را در خودم دیدم. زمانی که در بستر مرگ و بیماری افتاد به او گفتند آیا اینک زمانش فرانرسیده است؟ در جواب گفت صدای اذان می‌آید بروید برای نماز جماعت و پرسیدند که امام‌جماعت که باشد؟ گفت ابوبکر بهتر است که لیاقت شما همان است. زمانی که شتابان از نماز برگشتند، محمد فوت کرده بود و اعراب زانی زاده چنین تصور کردند که منظور محمد از امام‌جماعت همان خلیفه و جانشین خودش بوده است.

اکثر انسانها ترجیح می‌دهند یا اینکه دوست دارند که خدا نبوده باشد و انسان هم از نسل میمون بوده باشد و آزاد باشند برای انجام‌دادن هر کاری. ولی متأسفانه خدا هست و سورپرایز می‌شوند. لیبرالیسم و نظرسنجی و رأی‌گیری و تجمیع آرا، بی‌فایده است. خدا هزاران بایدونباید، بکن و نکن دارد و خداناباوری یا خداستیزی تدبیری برای گذر از اینها است. یعنی خدا باید حذف شود تا آنها مختار به انجام‌دادن هر کاری باشند. یعنی اگر کبک نتوانست از دست روباه فرار کند باید سرش را زیر برف کند تا روباه حذف شود؛ ولی در نهایت شکار می‌شود و چه شکار راحتی. اگر خدا باشد و هوشمند هم باشد بهترین راهبرد برای شکار انسان‌ها این است که یقین‌آورند که شکارچی وجود ندارد. در آن زمان شکار انسان‌ها خیلی راحت است. چون از شکارچی نمی‌ترسند و در همه‌جا و مکانی حاضر شده و هر سخنی به زبان آورده و هر کاری که دلشان خواست انجام می‌دهند؛ یعنی آزادی، دمکراسی و خودمختاری مطلق و همین مدنظر خود خداست. کسی خداباور باشد هیچ‌وقت مرتکب این گونه اشتباهی نمی‌شود. راهبرد خدا برای شکار انسان‌ها همین آزادی، دمکراسی و خودمختاری مطلق است که واقعاً وجود هم دارد؛ ولی نه اینکه چون خداستیزی آزاد و ممکن و مقدور شده است نتیجه بگیریم پس خدا نیست؛ چون اگر بود پاسخ می‌داد یا اعتراض می‌کرد. ممکن است پاسخش دور از انتظار و در زمان و مکان غیر قابل انتظاری بوده باشد. به باور ما خدای خنگ انسان پسند وجود ندارد؛ ولی خدای هایپر هوشمند حتماً وجود دارد و انسان هم از او متنفر است؛ یعنی موردپسندش نیست. چون برایش محدودیت ایجاد کرده است.

اکثریت انسان‌ها اومانیسم هستند؛ یعنی انسان اشرف موجودات یا اشرف مخلوقات است. یعنی انسان، مرکز یا محور کیهان است. ازاین‌رو خدا نیست و یا اگر هست باید که حذف شود و اگر هست باید طبق مدل و سلیقه یا خواست آنها بوده باشد. ولی خدا هست و در اول شکار می‌کند بعداً محاکمه و مجازات می‌کند. این شامل تمامی اومانیسم‌های خداباور و خداناباور (خداستیز) می‌شود. چون نوع اول شرک و نوع دوم کفر است. خدا نه برگ‌چغندر است که او را از کیهان حذف کرد و نه خمیربازی است که از آن مجسمه‌سازی کرد. هر دو گروه شکست می‌خورند.

خود خداوند تکلیف اهل کتاب یا مذهبیون قبل محمد را مشخص و روشن و کاملاً تشریح و توضیح داده است. چیزهایی گفته که در تاریخ بشریت ثبت نشده است. خدا از آنها اعلام برائت و بیزاری کرده پس تخلفات آنها را نمی‌توان به‌پای خدا نوشت. خدا هیچ بشری را برای خودش جانشین انتخاب نکرده؛ چون جای دوری نرفته است. کسی که خیال رفتن و مردن دارد برای خودش خلیفه انتخاب می‌کند. خدا کتاب را به‌گونه‌ای نگاشته که از این‌گونه ادعاها بکنند و شکار شوند. کسی که در جای خدا نشست، شکار خود خداست چون خلافت یک دام گسترده شده توسط خود خداست. خدا شکارچی ماهری است.

کسی که خودش را خدا معرفی کرد هم خودش و هم پیروان و بندگانش را به گمراهی می‌کشد. خوب چه‌بهتر خدا دنبال شکار است آنها خودشان به دام خود افتادند. زحمت خدا هم کم شد. هیچ پیامبری تا به امروز ادعا نکرده که جانشین خدا است؛ چون نقض غرض می‌شود. مردم خدا را بپرستند یا جانشین خدا را. خدا وزیر و جانشین ندارد؛ بلکه برعکس در کتاب تکذیب کرده است. پسر هم ندارد و منکر آن است. کتاب خدا تمامی این خطاهای قبلی و قدیمی را اصلاح می‌کند.

بچه‌ها مهمان‌بازی می‌کنند و ادای بزرگ‌ترها را در می‌آورند. بزرگسالان نیز از این بازی‌ها دارند و ادای خدا را در می‌آورند. ولی مسلمانان کلیسا و جنگجویان صلیبی و شاهنشاه و کاهن اعظم را که به این‌گونه بازی‌ها علاقه داشتند کوبیدند. خوب دستور خود خداست شما هم بکوبید. از مسلمانان پشتیبانی کرد حتماً از شما هم حمایت می‌کند.

دمکراسی خیلی خوب و عالی و ایدئال است. ولی در عمل محقق نمی‌شود؛ چون آن امام یا پیشوا و رهبر مردم انتخاب هم توسط همان سرمایه‌دار طاغوتی و... خریداری می‌شود. به اسم مردم و به کام سرمایه‌دار. آن امام دائمی نیست و موقت است پس تا مردم نظرشان تغییر نکرده بار خود را بسته است.

علت اینکه آحاد مردم به دنبال ثروتمند شدن و صاحب قدرت و نفوذ شدن هستند. هیچ‌کسی از پول و قدرت بدش نمی‌آید؛ بلکه دوست هم دارند. پس همیشه برد با جهان سرمایه‌داری است؛ چون ثروت نباشد آرزوی آن هم شیرین است. امید به زندگی است. حتی اگر در فقر بوده باشند. طرف‌داران ترامپ همگی مفلس ولی در رویا و آرزوی ثروتمند شدن هستند و قرار است ترامپ موطلایی برای آنها میدانی بزرگ باز کند که میدان فرصت‌ها و تلاش‌ها و ثروتمند شدن است؛ اما احتمال موفقیت ۱ در عدد بزرگی است. پول نقد جمیع آنهایی که به کنگره و سنا حمله کردند ۱۰۰.۰۰۰ دلار هم نبود و کل ارزش لباس‌هایشان خیلی کمتر از آن.
در اوج شکوفایی دمکراسی، مردم به کسی رأی می‌دهند و اطمینان می کنند که دستش به دهانش برسد و سرش به تنش بیرزد؛ یعنی حامی و پشتیبان ثروتمند و قدرتمندی داشته باشد. چون ثروتمند آدم موفقی است و اتحادیه آنها با دولت می‌تواند جامعه قوی و موفقی را سبب شود؛ یعنی خود خود امریکا. در قدیم مصر بود و مردم مصر خودشان فرعون را پرورش دادند. سربازان، درباریان، وزیران و مردم گوش به حرفش بودند و فرعون در جایگاه خدای ایشان و مایه اقتدار و عزت و شکوه مصر بود و در مقابل پارس، بابل و روم قد علم کرده بودند. خدا همه آنها را در هم کوبید بعدازاین هم می‌کوبد. شما خطای مردم را به‌حساب خدا می‌نگارید. درست مثل‌اینکه در آینده مردم خطاهای امروزی را به‌حساب خدا بنویسند حتی کارها و حرف‌های خود شما را. نسل انسان با خدا در حال جنگ است. اینک اشتباه و خطای بشر را به گردن خدا انداختن خنده دار است.

موضوع اصلی یا بهتر است بگوییم که به قول و نظر بعضی‌ها، مشکل و معضل اصلی این است که نوع بشر قدمت میلیون‌ساله در روی سیاره زمین دارد؛ ولی تاریخ‌تمدن بشری نهایت ۱۵ الی ۲۰ هزارساله و البته که همراه و همگام با چیزی به نام خدا - کتاب - دین است. یعنی یا خدا نوع بشر را متمدن کرده یا اینکه تمدن بشر خدا - کتاب - دین را ساخته‌وپرداخته است. تمدن بشری را نمی‌تواند از خدا تفکیک کرد و برعکس و تمامی تلاش‌ها در نهایت شکست می‌خورند. تمدن و دین از اول همگام و همراه بوده‌اند و در نهایت ادامه خواهند داشت و متأسفانه یا خوشبختانه هیچ کاری برای تجزیه این دو نمی‌توان انجام داد؛ چون در پوست، گوشت و استخوان بشر فرورفته و با هیچ دارو و جراحی هم قابل خارج‌کردن نیست. چه بخواهیم و چه نخواهیم مذاهب در ظاهر ابراهیمی حاکمان فعلی دنیا هستند و قدرت و نفوذ را به دست آوردند؛ چون خدا و کتاب به آنها هویت و شخصیت می‌دهد. هرچند که کاذب یا جعلی هم بوده باشد و هر چند که نامتحد و در حال نزاع بوده باشند. کاری‌اش نمیشه کرد. مذاهب بر دنیا چیره شدند. البته نظر سومی هم هست که فرازمینی‌ها مقداری از ژنوم خود را به میمون‌ها تزریق و هدیه کردند و انسان‌ها تراریخته و در این فاصله زمانی کوتاه شتاب گرفته و به تمدن رسیدند که آن هم جای بحث مفصلی دارد. ازاین‌رو به بیانات داروین ارزش زیادی قائل نمی‌شوند. میمون ۹۸۰.۰۰۰ پیاده‌روی کرد؛ ولی بعد ۲۰.۰۰۰ سال به ماه رفت؟ این نظریه به درد روس‌ها می‌خورد و برای غربی‌ها پذیرفتنی نمی‌باشد؛ چون عقلانی نیست. انسان یک‌شبه راه هزارساله رفت. خداستیزان هم متوجه ناکارآمدی نظریه تکامل هستند و البته به دنبال تزریقات و پانسمان فرازمینی‌ها هستند که شناخت ماهیت و چرایی پیدایش خود آنها نیز معضل و مشکل بزرگ‌تری از نوع خود انسان شده است؛ یعنی قوز بالای قوز. چرایی پیدایش و تمدن انسان لاینحل شده است چه برسد به فرازمینی‌ها. بعضی از خداناباوران هم می‌گویند که آنها را اصلاً قاتی این موضوعات نکنید که کارمان خراب می‌شود؛ چون وجود نداشته باشند بهتر است. صدایش را در نیاورید. چون ژنوم مشترکی با خود آنها پیدا می‌کنیم. همه چیز در هم و برهم می‌شود. ما خدا را حذف می‌کنیم که انسان به برتری‌ات برسد، اگر فرازمینی‌ها باشند، برتر از انسان شده و جای خالی خدا را مجدداً پر می‌کنند. چون این بار آنها می‌شوند خالق و پدیدآورنده ما. اصل دعوی ما عدم وجود خالق و پدیدآورنده است چه خدا بوده باشد و چه فرازمینی پس جمع کنید این بحث‌ها را. نباید اصلاً رسانه‌ای شود.

بحث اصلی بر سر این است که انسان‌ها یا خودشان را باید آدم زاده بدانند یا اینکه میمون زاده و چیزی مابین آدم و میمون نیست. شما از کدام نوع و مدل هستید؟

یعنی نمی‌شود انسان هم خدا و هم آدم و... را نقض کند و منکر شود سپس برای خودش به دنبال کسب شخصیت و هویت کاذبی بوده باشد؛ یعنی موجودی خاص و با شنیدن این‌گونه عبارات و سخنان علمی ناراحت و خشمگین شود.

همین‌الان در کشور امریکا، جمهوری‌خواهان تدریس نظریه تکامل را در مدارس ممنوع کرده‌اند. چون اعتقاد دارند که روس‌ها میمون زاده هستند و خودشان آدم زاده هستند. چون دین خدا هرچه که بوده باشد هویت و شخصیتی برای آنها ایجاد کرده است. یعنی ما مخلوقات متمدن خدا هستیم و نه وحوش جنگلی. کل دولت مردان اروپا بر این باور هستند که آدم زاده هستند و البته کلیسا می‌روند و در محراب زانو می‌زنند و مشغول نیایش می‌شوند. همگی قبل از دفن شدن در جلوی محراب و با لباس عروسی یا مهمانی در داخل تابوت چوبی و در روی لحاف و دشک هستند. این مدل اندیشیدن یا در روسیه است و یا در ایران. روس‌ها پارادوکس ندارند و خودشان به این مسئله اعتراف دارند؛ ولی چرا ایرانیان ناراحت و خشمگین می‌شوند؟

طبق نظر داروین یا کتاب خدا خود شما و سایر انسان‌ها فرزندان و اولاد چه کسی یا موجودی محسوب می‌شوند؟ آیا گروه سومی هم داریم؟ میمون زاده واقعیت است یا توهین؟ باید ناراحت و خشمگین شد یا حقیقت بدیهی است و باید قبولش کرد. انسان می‌تواند به نظریه تکامل داروین معتقد بوده باشد و خودش را میمون زاده فرض نکند؟ آیا این پارادوکس محسوب نمی‌شود؟ البته بدون درنظرگرفتن اینکه کدام نظریه درست یا غلط است و کاری با صحتشان نداریم.

چرا اروپایی‌ها و غربی‌ها خودشان آن‌گونه به شخصیت و هویت خودشان ارزش قائل هستند؛ ولی روس‌ها و احتمالاً ایرانیان خودشان با کلام خودشان آن را خراب می‌کنند؟ چرا اروپایی‌ها و غربی در هنگام تولد در کلیسا غسل داده می‌شوند و در همان جا ازدواج می‌کنند و در آن مکان کفن‌ودفن می‌شوند؟ آیا این اعمال آنها نیز پارادوکس محسوب می‌شود؟

کسی که تکامل تدریس می‌کند چه سروکاری با کلیسا می‌تواند داشته باشد؟ چون سروکار او با باغ‌وحش یا جنگل باشد طبیعی‌تر است. یک‌قدم فراتر قانون حقوق بشر برای آدم زادگان است یا میمون زادگان؟ میمون زاده یا میمون متکامل شده اصلاً بشر محسوب می‌شود؟ انسان شامل قانون حقوق بشر می‌شود یا حمایت از حیوانات اهلی یا وحشی؟ اگر خدا نیست و انسان از نسل میمون است و علم هم به قول شما ثابت و مشخصش کرد و مسلم نیز شد پس چرا سازمان ملل نامتحد دولت‌های تشکیل شده مبتنی بر مذهب یا دین و... را به رسمیت می‌شناسد (عربستان، اسرائیل، ایران، پاکستان و...). چرا دنیای عالم که میمون زاده هستند این آدم زاده‌های مذهبی را حمایت و پشتیبانی می‌کنند؟ آیا میمون زاده‌ها برده و بنده آدم زاده‌ها شده‌اند؟ یا اینکه میمون زاده‌ها قصد دارند که آدم شوند؟ یا دوست دارند که در کنار آدم‌ها بوده باشند؟

 

 

تصاویر کلیسایی که آرامگاه ابدی ملکه الیزابت است. گویا داروین هم در باغ‌وحش لندن دفن شده. چرا جامعه علمی و دانشگاهی انگلیس اعتراض نمی‌کند؟ چه مکانی برای دفن شدن مناسب است؟

به یک کمونیست بگویید که تو یک خداناباور هستی و میمون زاده یا جد و نیای مشترکی با میمون‌ها داری، نه‌تنها توهین تلقی نمی‌کند؛ بلکه با تمام افتخار و شادی قبولش می‌کند. مجسمه و اسکلت اجداد دم‌دار خودشان را در موزه مسکو به نمایش گذاشته‌اند. با کمال افتخار ادعا می‌کنند که ما فرزندان و از نسل این‌هاییم.

در مدارس و دانشگاه به آنها تدریس می‌کنند که شما یک میمون زاده هستید و هیچ خدایی در کار نیست. هرچه دلتان خواست انجام دهید؛ چون قیامت و محاکمه‌ای در کار نیست. زنده نخواهید شد. مدارک قطعی ارائه می‌کنند برای میمون زادگی خودشان و دیگران.

 

وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‌ءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ [38]


و نیست از حیوانی در زمین و نه پرنده‌ای [که] پرواز می‌کند به بال‌هایش، مگر اینکه امت‌هایی (طوایفی) همانند شمایند، تفریط (فروگذار) نکردیم در کتاب از چیزی، سپس به‌سوی سرورشان جمع‌آوری می‌شوند. ۳۸ انعام

دیگه بدتر، خدا خودش می‌گوید که انسان چیز فوق‌العاده‌ای نیست. چیزی همانند میمون است اما متمدن شده.

 

خیلی‌ها سعی دارند به همه بقبولانند که آنها فتوشاپ و ساختگی توسط عده‌ای ماجراجو و خبرساز هستند. از طرفی خلبانان ارتش امریکا در کنگره و سنا شهادت می‌دهند که آنها هستند و ما رویت کردیم حتی درگیری فیزیکال پیدا کردیم و مدارک دوربین مادون‌قرمز هست فیلم‌ها نیز لو می‌روند و رسانه‌ای می‌شوند؛ ولی دولت مردان و دستگاه‌های اطلاعاتی مانع ارائه و انتشار واقعیت می‌شوند و... اصلاً انسان به کنار اینها چه می‌توانند بوده باشند؟

 

«بشقاب پرنده‌ها و بیگانگان»، خلبان‌هایی که از گفتن مشاهداتشان هراس دارند

https://www.bbc.com/persian/world-features-66323342

اگر واقعیتی در این ماجرا نهفته است، کنگره آمریکا می‌خواهد از آن باخبر شود.

مجلس نمایندگان آمریکا در اقدامی کم‌سابقه جلسه‌ای درباره «پدیده‌های غیرعادی ناشناس» برگزار کرد که بیشتر با نام اشیاء پرنده ناشناس (UFO) یا همان بشقاب پرنده‌های مرموز شناخته می‌شوند. این جلسه که روز چهارشنبه ۲۶ ژوئیه برگزار شد، جدی‌ترین اذعان رسمی به این موضوع بود که گزارش‌های پراکنده از دیدن چنین اشیاء مرموزی، باید در بالاترین سطوح دولتی مورد توجه قرار بگیرد.

تیم بورکت،‌ عضو جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان در ابتدای این جلسه گفت که قانون‌گذاران آمریکایی «موجودات سبز رنگ کوچک یا بشقاب پرنده‌ها را به این جلسه دعوت نکرده‌اند… ما اینجا هستیم تا تنها واقعیت‌های موجود را بررسی کنیم.» با وجود این، سخنان مدعوین در این جلسه در مواردی به ورطه‌های ناشناخته کشیده شد.

در این جلسه دو ساعته سه شاهد از برخوردشان با چنین اشیایی سخن گفتند؛ روایت‌هایی که با قوانین شناخته شده فیزیک سازگاری نداشت، ماجرای خلبان‌هایی که از گفتن مشاهداتشان هراس دارند، مواد بیولوژیکی که در هوانوردها پیدا شده،‌ و همین طور تلاش برای خاموش کردن صدای کسانی که می‌خواهند درباره این مسائل افشاگری کنند. همه شاهدانی که مقابل کنگره حاضر شدند متفق‌القول بودند که این اشیاء غیرعادی تهدیدی بالقوه برای امنیت ملی به حساب می‌آیند.

در جلسه استماع کنگره اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ نداد و وجود زندگی فرازمینی تایید نشد،‌ اما همین واقعیت که سخنان شاهدان در مقابل کنگره آمریکا بیان شد، در نوع خود بسیار قابل توجه بود. اعضای مجلس نمایندگان و شاهدانی که روایت‌هایشان را بیان کردند، هر دو خواهان شفافیت بیشتر ارتش درباره اشیاء غیرعادی ناشناس شدند.

دیوید فرِیور، از فرماندهان بازنشسته نیروی دریایی آمریکا بار دیگر در این جلسه درباره مشاهده شیئی ناشناخته به شکل دایره در سال ۲۰۰۴ توضیح داد که به گفته او طوری حرکت می‌کرد که خلبان‌ها را شگفت‌زده کرده بود. ویدیوی این ماجرا سال ۲۰۱۷ منتشر شد و دو سال بعد از آن نیروی دریایی آمریکا رسما اصالت تصاویر را تایید کرد.

آقای فریور گفت: «فناوری که با آن روبرو شدیم، بسیار پیشرفته‌تر از هر چیزی بود که قبلا داشته‌ایم، اکنون داریم یا ممکن است در ده سال آینده به دنبال ساخت آن باشیم.»

دیوید گراش، مامور سابق اطلاعات نیروی هوایی آمریکا هم به این موضوع اشاره کرد که مقام‌های دولتی اجازه انتشار اطلاعات درباره این موضوع را نمی‌دهند و افشاگران را مجازات می‌کنند. او مدعی شد که به دلیل قوانین مربوط به طبقه‌بندی اطلاعات بیش از این نمی‌تواند درباره جزییات این مسئله صحبت کند.

بشر یا غیر بشر؟

در گفت و شنودی جالب در این جلسه نانسی میس، نماینده حزب جمهوری‌خواه در کارولینای جنوبی، از آقای گراش خواست اطلاعاتش را درباره اشیاء غیرزمینی مطرح کند. او از این شاهد جلسه پرسید که آیا تا کنون دولت هیچ گونه ماده بیولوژیکی از هوانوردها پیدا کرده است.

آقای گراش با اشاره به مصاحبه‌های قبلی خود در رسانه‌ها پاسخ داد که «در بعضی از موارد مواد بیولوژیکی پیدا شده است».

خانم میسی پرسید: «این مواد از بشر بوده یا غیر بشر؟»

آقای گراش پاسخ داد: «غیر بشر،‌ و این ارزیابی کسانی بود که با آنها صحبت کردم و اطلاعات دست اولی درباره این ماجرا داشتند.» در جریان سوال و جوابی دیگر آقای گراش تایید کرد که خود تا کنون شاهد هیچ گونه موجودی فرازمینی نبوده است.

شاهدان همچنین خواهان تهیه روندی رسمی برای گزارش‌های پرسنل نظامی یا مردم عادی شدند که از طریق آن بتوانند مشاهدات غیرقابل توضیح خود را ثبت کنند.

رایان گریوز، مدیر اجرایی سازمان آمریکایی‌های هوادار حریم امن هوایی، در جلسه کنگره گفت:‌ «ما به سیستمی نیاز داریم که خلبان‌ها بتوانند بدون از دست دادن شغلشان، مشاهدات خود را گزارش کنند.» اواخر جلسه به نظر می‌آمد که اعضای کنگره هم نظر مثبتی به ایجاد چنین سیستمی دارند.

رابرت گارسیا، نماینده دموکرات کالیفرنیا گفت: «اشیاء غیرعادی ناشناس،‌ هر چه که باشند،‌ ممکن است تهدیدی جدی برای نیروی نظامی و هواپیماهای غیرنظامی ما ایجاد کنند،‌ و این موضوع باید مورد توجه قرار بگیرد. ما باید تشویق کنیم که چنین مواردی بیشتر گزارش شود نه کمتر. هر چه بیشتر سر دربیاوریم، امن‌تر خواهیم بود.»

هر چند که هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان با جدیت با موضوع برخورد کردند،‌ اما نمایندگانی هم بودند که سوءظن خود را درباره وجود فعالیت‌های فرازمینی ابراز کردند.

اریک برلیسون، نماینده جمهوری‌خواه از ایالت میزوری تلاش کرد تا موضوع مشاهدات فرازمینی خلبان‌ها را به چالش بکشد. آقای برلیسون گفت برایش سخت است که باور کند موجوداتی که قادرند میلیون‌ها مایل برای رسیدن به ما سفر کنند، آنقدر «بی‌عرضه» باشند که نتوانند روی زمین فرود بیایند.

او این فرضیه را مطرح کرد که ممکن است این اشیاء ناشناخته در واقع هوانوردهایی باشند که پیمانکاران نظامی آنها را تولید کرده‌اند یا این که مربوط به برنامه‌‌های سری باشد که نهادهای دولتی دیگر از وجود آنها خبر ندارند.

سرعت تغییر رویکرد عمومی در واشنگتن به اشیاء پرنده ناشناس به عنوان موضوعی قابل بحث هم دست کمی از سرعت خود این اشیاء مرموز نداشت؛ از جلسات پشت پرده و پنهان با چند آدم علاقه‌مند به جلسه‌ای تمام‌عیار در کنگره رسید که در تلویزیون پخش شد و با همان جدیتی بررسی شد که مسائل دیگر مربوط به امنیتی ملی مورد توجه قرار می‌گیرد.

این موضوع زمانی بیش از قبل وارد بحث‌های عمومی شد که نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۷ گزارشی درباره یک برنامه سری پنتاگون منتشر کرد که می‌گفت کارش تحقیق درباره پدیده‌های غیرعادی ناشناس است.

این برنامه سری، با حمایت هری رید، رهبر وقت اکثریت سنا روبرو شد که سناتور ایالت نوادا بود و به همین دلیل «منطقه ۵۱» در حوزه نمایندگی او قرار داشت.

نیویورک تایمز و سازمانی به نام آکادمی هنرها و علوم ستارگان، سه ویدیو هم منتشر کردند که اشیاء غیرعادی ناشناسی را نشان می‌داد. از آن زمان ارتش آمریکا به تدریج شروع به تایید چنین مشاهداتی کرد، هر چند که از اظهار نظر درباره منشأ آنها خودداری کرد.

تحقیق درباره اشیاء پرنده ناشناس یا پدیده‌های غیرعادی ناشناس اکنون تبدیل به یکی از معدود موضوعات فراحزبی در کنگره آمریکا شده است. قانونگذاران هر دو حزب خواهان تحقیقات و شفافیت بیشتر نظامی درباره این موضوع شده‌اند. کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان درباره برنامه سری پنتاگون یک جلسه استماع برگزار کرد و ناسا در ماه ژوئن جلسه‌ای عمومی درباره این مسئله تشکیل داد.

هر دو رئیس جمهوری سابق، باراک اوباما از حزب دموکرات و دونالد ترامپ از حزب جمهوری‌خواه، در مصاحبه‌های عمومی خود درباره این موضوع اظهار نظر کرده‌اند. جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی هم گفته که پرونده این موضوع باز است.

آقای کربی گفت «باور‌ما این است که پدیده‌های هوایی توضیح‌ناپذیری وجود دارد که خلبان‌ها مشاهده و گزارش کرده‌اند، هم در نیروی دریایی و هم در نیروی هوایی. ما پاسخی درباره ماهیت این پدیده‌ها نداریم.»

در جلسه‌ کم‌سابقه کنگره آمریکا که از تلویزیون‌ هم پخش‌شد، تقریبا تمام نمایندگان، از هر دو حزب، کاملا روی سوال و جواب‌های مربوط به موضوع دستور کار تمرکز کردند.

جرد موسکویتز، نماینده دموکرات ایالت فلوریدا در این جلسه گفت: «بسیاری از آمریکایی‌ها عمیقا به این موضوع علاقه‌مند هستند. و البته لزوما نباید موضوع‌ وجود بالقوه موجودات غیر بشری باشد که ما را در کنار هم قرار دهد.»

 

 

افسر سابق اطلاعاتی آمریکا در کنگره: خلبان بشقاب‌پرنده انسان نبود

https://www.independentpersian.com

در جلسه جنجالی کنگره گفته شد که دولت بشقاب‌پرنده (سقوط کرده) دارد، سرنشینان بشقاب‌پرنده‌ها انسان نیستند، آن‌ها سرعت مافوق صوت دارند، لازم است راه ارتباطی با فرازمینی‌ها ساخته شود و تسمخر شاهدان پایان یابد

سه افسر نظامی سابق ایالات متحده بامداد پنجشنبه پنجم مرداد به وقت ایران در جلسه‌ای که یکی از کمیته‌های نظارتی مجلس نمایندگان آمریکا برگزار کرد، شهادت دادند که دولت این کشور درباره اشیای پرنده ناشناس (Unidentified flying objects) نسبت به آنچه تاکنون منتشر شده است، اطلاعات بیشتر و متفاوتی دارد.

یکی از شهادت‌دهندگان در این جلسه مدعی شد که دولت آمریکا بقایای یک «موجود بیولوژیکی غیرانسان» را که خلبان یک بشقاب‌پرنده بوده است، در اختیار دارد.

به گزارش ان‌بی‌سی، دیوید گروش، از مقام‌های امنیتی سابق در آمریکا که سرپرست تحلیل داده‌ها درباره بشقاب‌پرنده‌ها در پنتاگون بود، به نمایندگان کنگره آمریکا گفت وزارت دفاع تلاش می‌کند بقایای اشیای پرنده‌ ناشناسی را که سقوط کرده‌اند، جمع‌آوری و آن‌ها را بازسازی کند.

او افزود که اگرچه خود شخصا تاکنون هیچ شیء ناشناس پرنده‌ای را ندیده، کاملا مطمئن است که دولت آمریکا تعدادی از این بشقاب‌پرنده‌ها را در اختیار دارد. او در ادامه مدعی شد: «در یک دوره چهار ساله، با ۴۰ شاهد مصاحبه کردم که برخی از آن‌ها خلبان اشیای پرنده ناشناس سقوط‌‌کرده را بیرون آورده بودند و می‌گفتند آن‌ها موجوداتی بیولوژیکی غیر از انسان بوده‌اند.»

گروش در پاسخ به سوال جارد مسکوویتز، نماینده فلوریدا، درباره چگونگی تامین مالی چنین برنامه‌ای در پنتاگون، ادعا کرد که این تلاش «فراتر از نظارت کنگره» است و با «تصرف غیرقانونی بودجه» تامین می‌شود.

مسکوویتز در ادامه پرسید: «آیا این بدان معنا است که در بودجه پولی وجود دارد که قرار است به برنامه‌ای اختصاص یابد اما در جایی دیگر هزینه می‌شود؟» و گروش پاسخ داد: «بله، من در مورد آن اطلاعات خاصی دارم.» با این حال او درباره ادعایش جزئیات بیشتری ارائه نکرد و گفت این اطلاعات محرمانه مانده‌اند.

سخنگوی وزارت دفاع آمریکا در گفت‌وگو با ان‌بی‌سی، ادعاهای گروش را نادرست و اشتباه خواند.

قانون‌گذاران در این کمیته فرعی نظارت بر کنگره که از برخی شهادت‌ها و ادعاها گیج شده بودند، چندین بار تاکید کردند که تعداد زیاد گزارش‌ها، افشاگری‌ها و داستان‌های مردمی درباره اشیای پرنده ناشناس، موجب شده است که اعضای کنگره به‌طور جدی‌تری به پرونده ورود پیدا کنند و توضیح دادند که چنین اشیای پرنده ناشناسی با هر نوع مشخصات می‌توانند تهدیدی جدی برای هواپیماهای نظامی و غیرنظامی آمریکا باشند.

کارشناسان می‌گویند چنین ادعاهایی درباره مشاهده بشقاب‌پرنده‌ها ممکن است به بالون‌ها، پهپادها، توهمات نوری یا حتی چراغ‌های چشمک‌زن هواپیماها مربوط باشند.

پنتاگون نیز اعلام کرده که هیچ مدرکی دال بر ارتباط اشیای پرنده ناشناس با فعالیت بیگانگان یا موجودات غیرانسانی پیدا نکرده است.

درخواست کنگره از دولت برای گزارش‌دهی دقیق و شفاف

برخی قانون‌گذاران و شاهدان در این جلسه دولت فدرال را تحت فشار گذاشتند تا برای انتقال اطلاعات درباره بشقاب‌پرنده‌ها میان مردم و ارتش آمریکا، راه‌های شفافی ایجاد کند.

رایان گریوز، یک خلبان سابق نیروی دریایی آمریکا، در جلسه اخیر مدعی شد که خلبانان نظامی معتقدند درباره اشیای پرنده ناشناس به اندازه کافی به مردم اطلاع‌رسانی نشده است و افزود که خلبانان پروازهای مسافربری نیز بارها بشقاب‌پرنده‌ دیده‌اند.

نماینده ایالت ویرجینیا در این جلسه، با دفاع از ایجاد شفافیت بیشتر از سوی دولت درباره بشقاب‌پرنده‌ها، تاکید کرد که دکتر شان کرک پاتریک، یکی از مقام‌های پنتاگون، پیش از این به کنگره گفته بود که «هیچ مدرک معتبری» از حیات فرازمینی وجود ندارد.

در ادامه، رایان گریوز و برخی از قانون‌گذاران در این جلسه استدلال کردند که «ننگ مرتبط با گزارش مشاهده بشقاب‌پرنده» و همچنین آزار و اذیت و تمسخر کسانی که در مورد این پرونده‌ها تحقیق می‌کنند، ممکن است مانع از تلاش‌ها برای تعیین منشا واقعی این گزارش‌ها شود.

منتقدان می‌گویند اداره هوانوردی فدرال برای خلبانان هیچ سازوکار به منظور گزارش مشاهده بشقاب‌پرنده‌ها تهیه نکرده است و خلبانان مدعی را به گروه‌های غیرنظامی باورمند به تئوری‌های توطئه ربط می‌دهد و نادیده می‌گیرد.

نمایندگان کنگره ابراز امیدواری کردند این جلسه بتواند به کاهش ترس خلبانان از صحبت کردن درباره مشاهداتشان کمک کند.

سرعت مافوق صوت بشقاب‌پرنده‌ها

 در بخش دیگری از جلسه کنگره، دیوید فراور، فرمانده سابق نیروی دریایی آمریکا، ادعا کرد او و سه خلبان نظامی دیگر در سال ۲۰۰۴ یک شیء سفید را مشاهده کردند که زیر جت‌های آن‌ها و بالای اقیانوس آرام معلق بود.

این مقام ارشد نظامی افزود این شیء پرنده ناشناس که هیچ موتور، بال یا اگزوز قابل‌مشاهده‌ای نداشت، ناگهان شروع به حرکتی صعودی کرد و به جت جنگنده او نزدیک و سپس ناپدید شد، اما چند ثانیه بعد دوباره و این‌ بار حدود ۹۷ کیلومتر دورتر دیده شد.

فراور به نمایندگان گفت: «فناوری موجورد در بشقاب‌پرنده که من و همکارانم با آن مواجه شدیم، با هیچ تحلیل منطقی جور درنمی‌آید. فناوری که ما با آن روبرو شدیم بسیار برتر از هر چیزی است که تاکنون داشتیم.»

 

رابرت گارسیا، نماینده دموکرات کالیفرنیا گفت: «اشیاء غیرعادی ناشناس، هر چه که باشند، ممکن است تهدیدی جدی برای نیروی نظامی و هواپیماهای غیرنظامی ما ایجاد کنند، و این موضوع باید موردتوجه قرار بگیرد. ما باید تشویق کنیم که چنین مواردی بیشتر گزارش شود نه کمتر. هر چه بیشتر سر دربیاوریم، امن‌تر خواهیم بود.»

آنها اصلاً نمی‌دانند که معنی و مفهوم خطر واقعی چیست و عمق فاجعه چه می‌تواند بوده باشد؟

یک گروه ۵ نفره از آنها می‌تواند وارد سازمان ملل نامتحد شده و با مدارک و شواهد قطعی و علمی پسند به کل دنیا و بشریت ثابت کنند که کل علم و دانش بشر من‌جمله نظریه تکامل اشتباه و غلط است. واقعیت چه می‌تواند بوده باشد؟

آنها می‌توانند به‌راحتی نشان دهند و ثابت کنند که آنها و انسان‌ها تعداد کروموزوم برابری دارند با کلی تشابهات و مشترکات ژنتیکی. این یعنی چه؟

یعنی اینکه ۸ میلیارد انسان روی زمین تراریخته و نتیجه مهندسی ژنتیک آنها در قدیم و گذشته ۲۰.۰۰۰ ساله هستند. خوب که چه؟

یعنی ۸ میلیارد انسان برده آنهایند و تا آخر عمر باید سنگ روی سنگ بگذارند و برای آنها هرم و سازه بسازند. منتظر بودند تا افزایش جمعیت پیدا کنند؛ یعنی انسان بیشتر، نیروی کار بیشتر. چند نفر را نیز فرعون می‌کنند تا بر شما حکم فرمانی کنند. حالا موسی بیاید و شما را نجات دهد، بستگی به تصمیم و خواست خدا دارد. بستگی به لطف و کرم خدا دارد البته اگر این بردگی، خواست خود آن خدا نبوده باشد؛ یعنی او خودش خواسته که نسل بشر همانند بنی‌اسرائیل مجازات شوند؛ چون زمان به عقب بر نمی‌گردد؛ ولی ممکن است که تاریخ همواره تکرار شود. این وسط بشر جزغاله می‌شود. مذهبی‌ها اعتراض می‌کنند که تکلیف دین و مذهب و خدا یا کتاب چه می‌شود؟

یک جمله، خودتان گفتید که اساطیرالاولین است و خرافاتی بیش نیست. شما فکر کنید کار خود ما بود. این بهتر است. بیکار ننشینید و مشغول جمع‌آوری تخته‌سنگ و تراش و روی‌هم گذاری باشید.

درست هم بوده باشد باید منتظر ظهور منجی حالا مسیح یا مهدی بوده باشید؛ ولی دیگر فلسفه‌بافی ممنوع است باید کار کنید تا نان بخورید و از زندگی خود لذت ببرید.

خلاصه مطلب اینکه خداناباوران فکر می‌کنند که در حال خداستیزی هستند؛ ولی با دست خودشان، خود را برده تمدن‌های قبلی باهوش‌تر و پیشرفته از خود می‌کنند. مقدماتش را نیز خودشان فراهم کردند و مدارک کافی هم موجود و در اختیار و در دسترس است. یعنی نسل و نوع بشر مهندسی ژنتیک فرازمینی‌ها است و پروژه دین هم کار خود آنهاست. انبیا هم گماشته آنها بودند. یعنی سیاره زمین آزمایشگاه فرازمینی‌ها است حتی دنیایی شبیه‌سازی‌شده. پس با یک حرکت موجودات هوشمندتر از انسان، کار بشریت تمام است. یعنی با پای خودشان به‌طرف بردگی و ذلت حرکت کردند. من نمی‌دانم چرا تا به الان آنها وارد عمل نشده‌اند و گویا نیرویی مقابل آنها مانع و سد گذاشته و اگر این مانع و سد را بردارد، کار بشر تمام می‌شود. باید تا آخر دنیا هرم و سازه‌سازی کند.

زاده؛ یعنی زاییده شده و کسی که از رحم پستانداری بیرون می‌آید و انسان هم پستاندار است و زاده نسل قدیم خود. در اول آدم بوده باشد یا میمون یا نیای مشترک فرقی نمی‌کند از رحم آنها بیرون‌آمده است.

شما بیست هزار سال قبل خود را ندیده‌اید آنها فیلم‌برداری و جمع‌آوری مدارک و شواهد کردند. بعضی را پنهان و مخفی و بعضی را ارائه می‌کنند. در مقابل مدارک و شواهد آنها محکوم به ساکت‌شدن هستید وگرنه بار سنگین سنگ‌ها افزایش پیدا می‌کند همچنین ساعت کار.

نظریه ناقص تکامل سلاح قدیمی و ناکارآمد خداستیزان بود. سلاح پیشرفته و کارآمد امروزی، دست‌کاری فرازمینی‌ها و پروژه ادیان است که بر علیه خود انسان استفاده عملی خواهد شد. مدارک و شواهد تکامل ناقص مانده و رها شد، من‌جمله حلقه مفقوده (میمون دوپا). ولی نظریات جدید مدارک قطعی به‌روز دارند. رونمایی خواهند شد منتظر باشید. کنگره در حال فشار آوردن است. یکبار برای همیشه از شر و مصیبت دین خلاص می‌شوند؛ ولی گرفتار و برده فرازمینی‌ها خواهند شد. نظریه تکامل مال جنگ جهانی دوم است و به کار جنگ با خدا نمی آید. در ضمن فرازمینی‌ها اصلاً فلسفه بلد نیستند. گفتم که در جریان کار بوده باشید. دست آنها پر از مدارک علمی و آزمایشگاهی است. چیزی که بلد هستند فرمان‌دادن است؛ یعنی امرونهی. بکن و نکن.

آماده اسارت آنها بوده باشید که ابرقدرت جهانی امریکا در حال مکاتبه و تبادل مدارک و شواهد با آنهاست. آنها تسلیم دانش و اطلاعات آنها شوند کسی شما را آدم حساب نمی‌کند. هر که شعور، هوش و فهمش بیش، قدرت و ثروتش بیش. شاید آنها را ارباب و فرعون کردند و شما را رعیت و اسیر خود. تمدن ضعیف همیشه باید تسلیم تمدن قوی‌تر شود. چه با اختیار چه بی‌اختیار. از الان چیزی نشده شکست خودشان را پذیرفتند و قبولش کردند.

همان موجودات به‌راحتی می‌توانند نوع بشر را به بردگی بگیرند. دو عدد جنازه انسان، هم تاریخ ارائه می‌کنند که در ۲۰.۰۰۰ هزار سال پیش، هم زمان می‌زیسته‌اند. یکی اولاد آدم است و از اجداد شما و یکی انسان‌نما یا انسان بدوی از نسل میمون. اولاً نظریه تکامل شما را باطل می‌کنند بعد هم مدعی می‌شوند که جد بزرگوار شما را اصلاح یا تغییر ژنتیک دادند. چون حیوانات را اصلاح ژنتیک و تراریخته می‌کنید البته برای بهره‌برداری، پس بعدازاین همه شما برای بهره‌برداری آنها می‌شوید. آنها مدعی می‌شوند که بشریت تمدن خودش را مدیون دست‌کاری آنهاست. چون ژنوم خودشان را به شما هدیه کردند. پس حق تملک بر شما پیدا می‌کنند. این اتفاق در تمدن مصر روی داده همچنین بابل و مایا و هیچ بعید نیست که در آینده هم روی دهد. یعنی غربی‌ها فکر می‌کنند که تمدن برتر و هوش برتر هستند و از سایرین بهره‌برداری می‌کنند؛ ولی خودشان خودخواسته به بردگی می‌روند. شاید همین‌الان هم به بردگی نامحسوس رفته باشند و ما خبری نداریم. پیشگویی‌های هاوکینگ دور از واقعیت و انتظار به نظر می‌رسد؛ ولی این تکرار تاریخ است؛ چون زمان به عقب نمی‌رود؛ ولی اتفاقات و روی دادها مجدداً تکرار مکررات می‌شوند. اگر انگلیسی بلد هستید و این مطالب را در فاروم های غربی ارائه کنید جوامع آنها متشنج می‌شوند؛ ازاین‌رو مطالب مربوط به فرازمینی‌ها محرمانه نگهداشته شده و در خیلی موارد لوث و دروغ انگاری می‌شوند تا جلوی آشوب و هراس اجتماعی را بگیرند؛ ولی فکر کنم در آینده نزدیک از آنچه می‌ترسند بر سرشان بیاید. چون خودکرده را تدبیر نیست. آمپول اعضا کنگره آماده است. اول‌ازهمه خود آنها. چون مدعی هستند که برترین و موفق‌ترین نژاد نوع انسان هستند؛ یعنی این تزریقات و اصلاحات در آنها خوب جواب داده است. آنها برای تغییرات بعدی مناسب‌تر به نظر می‌رسند و نترسید با شما کاری ندارند.

 

https://blog.faradars.org/a-message-from-earth/

ساکنان کره زمین سعی دارند چه چیزی را درباره خود به فرازمینی‌‌ها بگویند؟ بشر همواره و به طور تصادفی سیگنال‌‌های رادیویی و تلویزیونی را به فضا ارسال می‌‌کند، اما تصویری که در اینجا مشاهده می‌‌کنید، یک سیگنال تصادفی نیست، بلکه یک پیغام کدبندی‌‌شده متشکل از رشته‌‌های صفر و یک است که با هدف برقراری ارتباط فرازمینی در سال ۱۹۷۴ توسط رصدخانه آرسیبو (Arecibo Observatory) که دارای یکی از بزرگ‌‌ترین تلسکوپ‌‌های رادیویی جهان است، به سمت خوشه ستاره‌‌ای کروی M13 ارسال شد.

حتی اگر این پیغام دریافت شده باشد، خوشه کروی M13 آنقدر دور است که برای شنیدن یک پاسخ باید تقریباً ۵۰,۰۰۰ سال صبر کنیم. این پیغام چند حقیقت ساده درباره انسان و دانش او ارائه می‌‌کند، از جمله: اعداد یک تا ده (از چپ به راست)، اتم‌‌هایی شامل هیدروژن و کربن، تعدادی مولکول جالب توجه، DNA، شکل یک انسان، شکل منظومه شمسی و تلسکوپ رصدخانه آرسیبو. لازم به ذکر است که در حال حاضر، بررسی‌‌هایی پیرامون هوش فرازمینی در دست انجام است.

 

 

این هم جواب بین المللی نه خصوصی.

 

 

آیا رپتایل‌ها می‌توانند با جنیان هم دست شوند و با کمک فراماسونرها نسل بشر را منقرض کنند؟

 

فراماسونری چیست؟ خیلی خلاصه اتحادیه زیر زمینی بر علیه اتحادیه‌های کارگری یا جنبش‌های سوسیالیستی. یعنی سنگ‌فروشانی که ضد جنبش‌های کارگری شکل گرفتند. یعنی اگر کارگران برای منافع خود متحد می‌شوند، سرمایه‌داران نیز متحد می‌شوند. ولی برای انحراف ذهن طوری رفتار می‌کنند که بیشتر شبیه یک جنبش مذهبی یا فلسفی هستند. به این خاطر مرموز هستند؛ ولی چیزی نیستند جز یک عده سرمایه‌دار کلان. هر کسی در دنیا ثروتش از یک حد فراتر رود به این اتحادیه دعوت و عضو رسمی می‌شود. خیلی از مولتی‌میلیاردرهای ایرانی هم جزو این اتحادیه هستند. قبلاً در لندن بودند الان در واشنگتن. آنها خودشان در اول آمپول می‌خورند. چون اصلاحات و تغییرات ژنتیکی به آنها ساخته و خوب موفق شدند. یعنی جواب داد.

 

اما رپیتل یا رپتایل چیست؟ در ایران کسی به شیطان باور ندارد؛ چون انسان را خبیث‌تر از شیطان می‌دانند؛ یعنی انسان می‌تواند خود شیطان را فریب دهد. پس چیزی به نام ابلیس و جن و شیطان نیست؛ چون انسان خودش سر آنها را کلاه می‌گذارد. اما در غرب این‌طور نیست. بینش آنها قوی‌تر است. آنها می‌گویند که در داخل جسم هر انسان بدجنسی موجود خزنده‌ای است که کنترل او را به دست گرفته و سعی می‌کند که شیطنت کند. اصل موضوع را ژنتیکی می‌کنند؛ چون واقعاً این چنین موجود خزنده‌ای را در جسم دولت مردان و سرمایه‌داران رویت می‌کنند. هر قدر قدرت و ثروت بیشتر می‌شود حرص و طمع و خباثتشان هم بیشتر می‌شود.

 

اما جن یا ابلیس چیست؟ پستاندار است. قبل از انسان به تکامل رسیده است. مبدأ تکامل کف اقیانوس و گدازه آتش‌فشان است. معتبرترین و قابل‌اطمینان‌ترین منبع کتاب قرآن است. ولی اصل موضوع فیزیکال است و البته ژنتیک. چون خلقت خود خداوند است. با انسان و نوع بشر هم شراکت ژنتیکی دارند.

 

و خداوند خلق کرد هر جانوری (تمام حیوانات) را از آبی (آب مخصوصی، یا آب مخصوص به خود) ، پس از ایشان [است] کسی که راه می‌رود بر شکمش (خزندگان) و از ایشان [است] کسی که راه می‌رود بر دو پا و از ایشان کسی است که راه می‌رود بر چهاری (دو پا و دودست، پستانداران) ، خلق می‌کند خداوند آنچه را که می‌خواهد، به‌درستی خداوند برای هر (تمام) چیزی قادری (توانایی) [است] ۴۵ نور


به‌درستی ما زینت دادیم آسمان دنیا را به زینتی [از] کواکب (ستارگان) ۶

و حفاظتی از هر (تمام)
شیطانی سرکشی ۷

نمی‌توانند گوش فرادهند به‌سوی بزرگان (سران، گروه) بالا (والامقام) و پرتاب (دفع) می‌شوند از هر (تمام) سویی (سمتی) ۸

رانده شده‌ای و برایشان عذابی دایمی (همیشگی) [است] ۹

مگر کسی که برباید دزدیده شده‌ای (مسروقه‌ای) را، پس دنبال (تعقیب) کند او را شهابی روشنی (تند و تیزی، شعله‌ای افروخته‌ای، پر شتابی) ۱۰

پس رأی‌گیری (پرس‌وجو، نظرسنجی) کن ایشان [را که] آیا ایشان‌اند شدیدتر (سخت‌تر) خلقتی یا کسی که خلق کردیم ما، به‌درستی ما خلق کردیم ایشان را از
گلی چسبنده (برجایی چسبیده، آبکی) ۱۱

بلکه [تو] تعجب کردی و [ایشان] مسخره می‌کنند ۱۲

و زمانی که متذکر شوند ذکر نمی‌کنند ۱۳

و زمانی که به بینند نشانه‌ای را، به مسخره می‌گیرند. ۱۴ صافات


و حتماً خلق کرده‌ایم انسان را از گلی از لجنی بدبویی (گندیده‌ای) ۲۷

و جن را، خلق کردیم آن را از قبل، از آتش سوزاننده (بی دود، مسموم‌کننده، گدازه آتشفشان گوگردی) ۲۸ حجر


خلق کرد انسان [را] از گلی (سلاله‌ای) همچون سفال (گل سفت شده سفالگری و مجسمه‌سازی) ۱۴

و خلق کرد جن را از مارجی (درخشندگی، تشعشعی، شعله و شراره‌ای به‌خصوصی) از آتشی ۱۵ رحمن


و زمانی که گفتیم (فرمان دادیم) برای ملائکه [که] سجده کنید برای آدم، پس سجده کردند
مگر ابلیس [که] بود از [نوع و جنس، نژاد] جن، پس فسق (تمرد و نافرمانی) کرد از فرمان سرورش، آیا پس اتخاذ (انتخاب) می‌کنید او را و ذریه (زاد و رودش، نسلش) را سرپرستانی (دوستانی) از غیر من و [درحالی‌که] ایشان برای شما دشمن [هستند] ، بد است برای ظالمان بدلی (جایگزینی)۵۰ کهف


و زمانی که گفتیم برای ملائکه [که] سجده کنید برای آدم، پس سجده کردند مگر ابلیس، گفت آیا سجده کنم برای کسی که آفریدی [از] گلی ۶۱

گفت آیا دیده باشی تو این کسی را که کرامت (بزرگی) دادی برای من، اگر به آخر رسانی (مهلت دهی، به تأخیراندازی) مرا تا روز قیامت، حتماً مهار می‌کنم (لگام و افسار به دهان می‌زنم) ذریه (زادورود، فرزندان و نسل) او را مگر اندکی ۶۲

[خداوند] گفت برو، پس کسی که تبعیت کرد تو را از ایشان، پس به‌درستی جهنم جزایتان [باشد] ، جزایی پس‌انداز شده‌ای (اندوخته و ذخیره شده‌ای، به‌وفور) ۶۳

و رم ده (به هراس و دلهره بینداز، به لغزان) کسی را که توانستی از ایشان به صدایت و جلب کن (تاخت‌وتاز کن، فراهم کن، حمله کن) برای ایشان به سواره نظامت و پیاده نظامت و
شراکت کن ایشان را در اموال و اولاد و وعده بده ایشان را، و وعده نمی‌دهد ایشان را شیطان مگر غروری (فریب و اغوایی)

بدرستی بندگانم را نيست برای تو برای ايشان تسلطی و كافی است به سرورت وكيلی ( مدافعی ) ۶۴ اسراء

 

یعنی در ادبیات عربی و فرهنگ قرآنی، فرازمینی‌ها همان طایفه جنیان هستند؛ البته کاملاً زمینی. ولی غربی‌ها آنها را رپتایل نام‌گذاری کردند. ولی چیزی که بسیار آزاردهنده شده و آنها نمی‌توانند که تجزیه‌وتحلیل کنند، شراکت یا تشابه ژنتیکی مابین خودشان و آنهاست. گویا انسان‌ها با آنها جد و نیای مشترکی دارند یا توسط آنها دست‌کاری و مهندسی ژنتیک شدند یا آنها به انسان ژن هدیه کردند و...

فعلاً به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌اند به بردگی نروند باید خدایشان را شکر کنند. هر لحظه احتمالش وجود دارد؛ چون سریعاً مقلوب مدارک و شواهد، علم و دانش حتی قدرت و توانایی آنها می‌شوند و باکمال‌میل سنگ‌تراشی و روی‌هم‌چینی می‌کنند تا تمدن مصر در امریکا شکوفا شود. در اول به خدمت فراماسونرها یا سنگ‌فروشان می‌رسند. آنها گزینه خوبی هستند.

تا به امروز چیزی به نام خدا - کتاب - دین شناسایی و معرفی نشده است. شما با خدا یا دین خدا طرف حساب نیستید؛ بلکه با نوعی مکاتب مذهبی همچون یهودیت، نصرانیت، سنت و مهدویت و... یعنی ترکیبات بعدی مثل صهیونیست کاتولیک، بهائیت، وهابیت و... سروکار دارید که مذاهب در ظاهر ابراهیمی شناخته می‌شوند که سعی دارند مکتب خودشان را در دنیا حاکم کنند. (مکتب رپیتلی یا رپتایلی). گوش آنها به کلام خدا بدهکار نیست و کار خودشان را می‌کنند.

کتاب قران به کلیات علوم بنیادی و الگوریتم خلقت اشاره می‌کند نه جزئیات، چون حجم خیلی زیادی پیدا می‌کند. کلیات و الگوریتم را یاد گرفتید خودتان پی به جزئیات برده و صاحب‌نظر هم می‌شوید.

اما انسان‌ها یک چیز بسیار مهم را فراموش کردند. ازآنجایی‌که رپتایل‌ها هوشمند هستند و هوش بیولوژیک دارند، پس می‌توانند خودشان را هم خداباور و هم خداناباور نشان دهند. یعنی می‌توانند اگر دین و کتاب یا مذهب درست بوده باشد، آن را نیز به نفع خودشان تسخیر و تملک کنند. یعنی خدا هست و کتاب درست است؛ ولی کارهای خدا را به نفع خودشان تمام کنند. ولی گند و گوه رپتایل‌ها در این کتاب نگاشته شده است. چگونه یک رپتایل می‌تواند سوتی‌ها و گند و گوه گذشته خود را برای انسان‌های آینده بازگو کند تا انسان‌ها آنها را شناسایی کنند و با راهبرد و ترفندهای آنها آشنا شوند. یعنی اطلاعات فوق‌محرمانه خود را لو داده و افشا کنند و برای دیگران بازگو کنند. آن زمان چگونه می‌تواند یک رپتایل به اهداف خود برسد. در نتیجه رپتایل‌ها در طول تاریخ بشریت سعی کردند که کتاب خدا را نابود کنند و خدایان دیگری معرفی و جایگزین کنند با مکاتب و مذاهب جدید مربوط به آنها. یا اینکه آن را تحریف و ویرایش کنند. در مورد کتاب آخر سعی می‌کنند که آن را تفسیر کنند؛ چون قادر به خراب‌کاری نیستند. یک رپتایل می‌تواند خودش را خداباور و متدین و مذهبی هم‌نشان دهد. این یک ژن و یا ژنوم پیچیده است که همه جای کیهان و سیاره زمین را فراگرفته یا تسخیر کرده است. ساختار آن در آزمایشگاه شناسایی شده است. ما می‌گوییم نوعی آلودگی ژنتیک در موجودات یا حیوانات بیولوژیک، باهوش بیولوژیک. اما اطلاعات در دسترس است هم در کتاب و هم در آزمایشگاه. بعضی از کدهای ژنتیکی آنها شبیه خزندگان است؛ ازاین‌رو رپتایل نام‌گذاری می‌شوند. ۸۰ درصد ژنوم انسان به بیولوژی او ربطی ندارد. یعنی یا خالی است و یا می‌توان تغییرش داد بدون اینکه تغییری در ظاهر او ایجاد شود؛ یعنی این ۸۰ درصد فقط اطلاعات غیر قابل خواندن برای ما شده است؛ ولی چیزهای بسیار مهمی داخل آن وجود دارد. چیزی همانند حافظه یا رم بیولوژیک است که به نسل‌های بعدی منتقل هم می‌شود.
هم خدا و هم رپتایل‌ها را خیلی دست‌کم گرفتید. انسان به خودش خیلی مغرور شده است؛ ولی در مقابل خدا و رپتایل‌ها اصلاً هیچ حرفی برای گفتن ندارد چه برسد به عرض‌اندام.

 

 

محمدرضا طباطبايی ۱۴۰۲/۱۱/۱۵

http://www.ki2100.com