Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب |  پروژه‌ها  | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

home

 

29-03-2024

 

تعریف صهیونیست "م" و مهدویت "سم" و بهائیت - پیشگویی ما در مورد عاقبت ادیان ابراهیمی

تدریس خرافات و ترویج خرافه گری در حوزه و دانشگاه

 

اما معنی و مفهوم دقیق، واضح و روشن مهدی ولیعصر چیست؟

مهدی ولیعصر به معنی مهدی ولیعهد یا مهدی ابن الله می‌شود. یعنی الله همچون ملک سلمان، پیر و خرفت شده است و از پادشاهی و سلطنت عاجز و ناتوان شده و رو به فوت و ساقط شدن است و مهدی همچون محمد میکرواینجکشن است که انتخاب و برگزیده شده تا امورات سلطنت و پادشاهی پدرش را به دست گرفته و اداره کند (صاحب‌الامر، صاحب‌الزمان) و بعد از به درک واصل شدن پدرش، مالک و صاحب تاج‌وتخت شود. به باور ما مهدی ولیعصر (مهدی ابن الله) یک نسخه جعلی از مسیح ابن الله قلابی متعلق به جامعه و دنیای مسیحیت یا نصرانیت و عزیز ابن الله قلابی متعلق به جامعه و دنیای یهودیت یا صهیونیسم است. در حقیقت اعراب جادوگر و ساحر (سگ سنی زادگان)، پارسیان را فریب داده و پارسیان نیز بدجوری فریب‌خورده و سحر شده و قربانی جهل و شیطنت آنها شده‌اند که مسلماً گناهی نابخشودنی در پیشگاه الله است؛ چون از شرک هم بدتر است و تبعات بسیار سنگین و فجیعی در دنیا و آخرت برای هر دو گروه به همراه خواهد داشت؛ یعنی رانده‌شدگانی از رحمت و لطف الله و روندگان زیر سم اسب با سری شکافته شده با فولاد دمشقی.

أَذَلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ 62 إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ 63 صافات

گول خوردید و گول خوردید، زقوم نمکی خوردید، خوب خوردید و خوب خوردید هر دو گروه خوردید. نوش و گوارای جانتان باشد. موضوع کاملاً آشکار است. یهود با مریم و عیسی دشمن و کینه‌دار است، سنی هم با ملیکا و محمد ابن حسن عسکری این‌چنین است. اگر نصارا عیسی را فرزند و شریک خدا قرار داده است، به‌اصطلاح شیعه مهدوی هم با مهدی این‌چنین فعلی مرتکب شده است. از توله‌های آدم بعید و دور از انتظار هم نیست که چنین باشند؛ چون ابلیس هم یک جد مشترک دیگرشان است. ابلیس زاده فیلسوف بی‌سواد و یک گمراه نجس است.

أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا 83 مریم

این چهار گروه شیاد موجودات جن‌زده‌ای هستند و نیاز به جن‌گیر دارند و چه جن‌گیری بهتر از جبرئیل رسول‌الله تا زیر سم اسب له‌ولورده کند تا مغزشان از دماغشان بیرون آید.

اگر در گذشته جبرئیل، میکائیل، هاروت و ماروت برای واژگون کردن شهر سدوم و کشتار قوم لوط در ظاهر چند جوان زیباروی و خوش‌تیپ و بدون ریش و سبیل نازل شدند، این بار در هیبت چنگیز مغول و فرزندان و نوادگانش همچون اوگتای، جوجی، جغتای، باتو، بایدار، گیوک، تولوی، قوبلای، منگوقاآن، هولاکو، کوچن بیکی، توملون و تیمورلنگ و ... نازل شده و با سرهای بریده اولاد آدم، توپ‌بازی و تفریح می‌کنند.

۵ تمام اسلحه‌ها و لباس‌های جنگی که به خون آغشته‌اند خواهند سوخت و از بین خواهند رفت.  ۶ زیرا فرزندی برای ما بدنیا آمده! پسری به ما بخشیده شده! او بر ما سلطنت خواهد کرد. نام او «عجیب»، «مشیر»، «خدای قدیر»، «پدر جاودانی» و «سرور سلامتی» خواهد بود.  ۷ او بر تخت پادشاهی داود خواهد نشست و بر سرزمین او تا ابد سلطنت خواهد کرد. پایه حکومتش را بر عدل و انصاف استوار خواهد ساخت، و گسترش فرمانروایی صلح پرور او را انتهایی نخواهد بود. خداوند قادر متعال چنین اراده فرموده و این را انجام خواهد داد.  اشعیا فصل 9

 وعدۀ ظهور پادشاه اسرائیل    

 ۹ «ای قوم من، شادی کنید و از خوشحالی فریاد برآورید، چون پادشاهتان نزد شما می‌آید! او نجات دهنده‌ای پیروزمند است و با فروتنی، سوار بر کرّه الاغی می‌آید!  ۱۰ من اسبها و عرابه‌های جنگی شما را از شما خواهم گرفت، و کمانهای جنگی‌تان شکسته خواهند شد، زیرا پادشاه شما در میان تمام قومها صلح برقرار خواهد کرد. قلمرو حکومت او از دریا تا دریا و از رود فرات تا دورترین نقطه زمین خواهد بود.  ۱۱ بخاطر عهدی که با شما بستم و آن را با خون مهر کردم، اسیـران شما را از چاه هلاکت خواهم رهانید.  ۱۲ ای اسیرانی که در انتظار آزادی هستید، به شهر امن خود بازگردید. امروز به شما قول می‌دهم که سختیهایی را که کشیده‌اید دو برابر جبران کنم!  ۱۳ ای یهودا، تو کمان من و ای اسرائیل، تو تیر من هستی. من شما را مثل شمشیر سربازی شجاع بضد مردان یونان به حرکت در می‌آورم.»  زکریا فصل 9

این یک واقعیت است که خاخام‌های یهود چندین و چند بار کتب عهد عتیق را در ظاهر به نفع خود تحریف کرده‌اند؛ ولی بعد از تولد و رسالت مسیح، تمامی این تحریف‌شده‌ها به ضرر و زیان خودشان تمام شد. چون مسیح با آنها مخالف بوده و ستیزه داشت و متأسفانه شیعه مهدوی و نصارا از این آیات تحریف شده برای خود ایدئولوژی ساخته‌اند.

بعد از اینکه مسیح با کره الاغ وارد اورشلیم شد، طایفه بنی‌اسرائیل مثل بید مجنون به خود لرزید و عیسی به حواریون گفت، قومی که از کره الاغ به وحشت بی افتد شایسته نباشد که قوم برگزیده الله باشد و بدتر از آنها امپراتوری روم است که با آنها بر علیه من متحد خواهند شد. پادشاهان سوار بر اسب‌های گران‌بها یا تخت‌روان وارد اورشلیم می‌شوند نه کره الاغ. پادشاه من خدایی است که بر عرش استوار شده و کیهان را آفریده است. اگر اینها از کره الاغ می‌ترسند شما از خدایی بترسید که من و شما را بیافریده است.

با قاطعیت تمام ما خاخام‌های یهود، کشیش‌ها و راهبه‌های نصرانی، ملایان و مولوی و ماموستا (بابوشکا) ها و شیوخ سنی و آخوندها و ملایان مهدوی و در کل پیروان و هم‌کیشانشان را بزرگ‌ترین دشمنان الله و انبیا و ملائکه در روی سیاره زمین (طاغوت) شناسایی کرده و با آنها مبارزه خواهیم کرد و طبق وعده الله در تورات و انجیل و قرآن ما پیروز این میدان نبرد و جنگ ژنتیک خواهیم بود انشا الله. آنها  محارب و مفسد فی الارض هستند.  اگر مسیح در گذشته با کره الاغ وارد اورشلیم شد این بار سوار بر اسب مگاگ و با سم اسب و شمشیر دمشقی وارد شهرها و خانه‌هایتان می‌شود و البته با داشتن محافظین بسیار قوی از نوع ملک و به شما ثابت خواهد کرد که تنها ولی و پادشاه عالم، خداوندی است که او را بیافرید و به رسالت مبعوث نمود.

پیتزا یک غذای اصیل ایتالیایی است که بوی تند کره حیوانی سرخ‌کرده دارد. بعید است که کسی در ایران بتواند آن را بخورد. ولی ایرانی‌ها آن را تبدیل به پیتزا قورمه سبزی کرده‌اند؛ یعنی تحریف پیتزا ایتالیایی به ذائقه ایرانی. دین اسلام هم این‌طوری شده است؛ یعنی ایرانی‌ها دین اسلام اصلی را به ذائقه خودشان تغییر داده‌اند و تبدیل شده است به اسلام قورمه سبزی. نوش جان و گوارای وجودتان باشد. آیین زرتشت هم به این مصیبت دچار شده است. اصولاً این خاصیت ایرانی‌های اصیل است که هر چیزی وارد این خاک شود، چه از شمال و یا جنوب و شرق و غرب باید ایرانی سازی شده و با سلیقه و ذائقه ایرانی‌ها تغییر کند (بومی‌سازی شود). نه‌تنها اسلام بلکه همه چیز من‌جمله اقتصاد و ... چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب.

پیشگویی قطعی ما در مورد عاقبت ادیان ابراهیمی چیست؟

۲۷۰۰ سال پیش، خداوند به اشعیا نبی وحی فرموده است که:

اشعیا فصل ۷ 

۱۳ پس اشعیا گفت: ای خاندان داود، آیا این کافی نیست که مردم را از خود بیزار کرده‌اید؟ اینک می‌خواهید خدای مرا نیز از خود بیزار کنید؟ ۱۴ حال که چنین است خداوند خودش علامتی به شما خواهد داد. آن علامت این است که باکره‌ای (مریم) حامله شده، پسری (عیسی) به دنیا خواهد آورد و نامش را عمانوئیل (پاپا نوئل، پدر شادی) خواهد گذاشت. ۱۵ و ۱۶ قبل از اینکه این پسر از شیر گرفته شود و خوب و بد را تشخیص دهد، سرزمین این دو پادشاه که این‌قدر از آنها وحشت دارید، متروک خواهد شد. ۷۰۰ سال قبل از میلاد مسیح

علت بر اینکه بنی‌اسرائیل به مریم و فرزندش تهمت و افترا نزند و او را سنگسار نکند؛ بلکه به هر دوی آنها احترام بگذارد. ولی همان‌طور که پارسیان سیمرغ را به‌غلط مهندسی معکوس کرده‌اند، خاخام‌های یهود هم اقدام به مهندسی معکوس عیسی نموده‌اند یعنی:

مسیح = موسی منجی + داود و سلیمان پادشاه + یوسف عزیز ابن الله وزیر و مشاور مصر+ صالحان وارث زمین خواهند شد

و چنین تحریف کرده‌اند که:

۵ تمام اسلحه‌ها و لباس‌های جنگی که به خون آغشته‌اند خواهند سوخت و از بین خواهند رفت. ۶ زیرا فرزندی برای ما به دنیا آمده! پسری به ما بخشیده شده! او بر ما سلطنت خواهد کرد. نام او «عجیب»، «مشیر»، «خدای قدیر»، «پدر جاودانی» و «سرور سلامتی» خواهد بود. ۷ او بر تخت پادشاهی داود خواهد نشست و بر سرزمین او تا ابد سلطنت خواهد کرد. پایه حکومتش را بر عدل و انصاف استوار خواهد ساخت، و گسترش فرمانروایی صلح پرور او را انتهایی نخواهد بود. خداوند قادر متعال چنین اراده فرموده و این را انجام خواهد داد. اشعیا فصل 9

یعنی مجمع تشخیص مصلحت خاخام‌های یهود هرازگاهی همانند نمایندگان مجلس جمع شده و نسخه‌های قبلی تورات را معدوم و نسخه‌های جدید در ظاهر به نفع خود را منتشر می‌کرده‌اند. اما ۲۰۰ سال بعد یعنی ۲۵۰۰ سال پیش:

 وعدۀ ظهور پادشاه اسرائیل    

 ۹ «ای قوم من، شادی کنید و از خوشحالی فریاد برآورید، چون پادشاهتان (بابا نوئل) نزد شما می‌آید! او نجات‌دهنده‌ای پیروزمند است و با فروتنی، سوار بر کره‌الاغی می‌آید! ۱۰ من اسب‌ها و عرابه‌های جنگی شما را از شما خواهم گرفت، و کمان‌های جنگی‌تان شکسته خواهند شد، زیرا پادشاه شما در میان تمام قوم‌ها صلح برقرار خواهد کرد. قلمرو حکومت او از دریا تا دریا و از رود فرات تا دورترین نقطه زمین خواهد بود. ۱۱ به‌خاطر عهدی که با شما بستم و آن را با خون مهر کردم، اسیـران شما را از چاه هلاکت خواهم رهانید. ۱۲ ای اسیرانی که در انتظار آزادی هستید، به شهر امن خود بازگردید. امروز به شما قول می‌دهم که سختی‌هایی را که کشیده‌اید دوبرابر جبران کنم! ۱۳ ای یهودا، تو کمان من و ای اسرائیل، تو تیر من هستی. من شما را مثل شمشیر سربازی شجاع به ضد مردان یونان به حرکت در می‌آورم.» زکریا فصل ۹- ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح

یعنی تمام فهم و شعور فلاسفه بی‌سواد بنی‌اسرائیل چنین بود که مسیح بعد از تولد و بعث، کل دنیا را فتح و شش دانگ آن را به بنی‌اسرائیل خواهد بخشید؛ یعنی تمام کلیدها و خزائن دنیا در دستان و اختیار خاخام‌ها خواهد بود (هدیه کریسمس). اما زمانی که مسیح آمد، متوجه شدند که از این خبرها نیست. چون مسیح دشمن درجه یک خود آنهاست. گویا از بیگانه هم بدتر است و او را تحت‌نظر و مراقبت گرفتند. اما مسیح باهوش بود، زمانی که وارد اورشلیم می‌شد، کره‌الاغی یافت و بر آن سوار شد تا مو به تن یهود سیخ شود و از ترس و هراس تحریف کرده‌های خود به لرزه درآیند. نتیجه مشخص بود، کتب جعلی و تحریف شده خود را نزد رومیان بردند و به آنها گفتند که اگر دیر بجنبند این مولود کل دنیا را فتح و به پادشاهی خود در خواهد آورد و آنها را ترغیب به قتل او کردند و این نهایت خباثت و بی‌شرفی یک راهب و رهبان ادیان ابراهیمی است که با دشمن الله، بر علیه پیامبرش دست‌به‌یکی و هم پیمان و مکر و حیله می‌کنند.

تقریباً ۱۲۰۰ سال پیش خداوند می‌دانست که اعراب و اسرائیل فرزندان آدم هستند و از ژنوم مشابهی برخوردارند و به‌خاطر اینکه به خودشان ثابت کند که هیچ فرقی با یهود و نصارا و قوم بنی‌اسرائیل ندارند، سرنوشت محمد ابن حسن عسگری را مبهم و مجهول کرد. نتیجه کاملاً مشخص است، سگ سنی با ملیکا همان رفتاری را کرد که یهود با مریم کرد و شیعه مهدوی هم با مهدی همان کاری را کرد که نصارا با عیسی کرد. یعنی در آینده مأموریت ساختگی عیسی لغو و کنسل و به مهدی واگذار شده است و تمام چرندیاتی که خاخام‌های یهود، ۲۷۰۰ سال پیش به مسیح نسبت دادند، آنها این بار به مهدی نسبت دادند به‌اضافه چرندیاتی که نصارا به مسیح نسبت داده بود به مهدی نسبت دادند. چون به باور مهدوی، مسیح از انجام مأموریت یا عاجز بود یا مثل یونس ترسو و فرار کرده و متواری شد و کس دیگری را به‌جای او مصلوب کردند؛ ولی مهدی تواناست و خداوند این مأموریت شکست‌خورده را به تأخیر و در آینده به او محول نموده است. یعنی مسیح بی‌عرضه، بی‌لیاقت، ترسو و بزدل بود؛ ولی مهدی باعرضه، لایق و ... است. خاک‌برسر سگ سنی که هیچ دست‌کمی از یهود ندارد و ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه و یزید جانشین محمد و مسیح کردند و خاک‌برسر شیعه مهدوی که هیچ فرقی با نصارا ندارد. اما مأموریت مسیح چیست؟

او به همراه ملائکه فرمان یافته است تا جنبنده و حیوانی روی زمین باقی نماند و تنها کسی که روی زمین زنده خواهد ماند، خود مسیح است که توسط شخص الله قبض روح و سیاره زمین یا طاغوت تکه‌تکه و منهدم خواهد شد. این است سرنوشت شوم ادیان ابراهیمی. چرا که ما فقط یک خدا داریم و آن الله است و فقط یک دین داریم و آن اسلام است؛ اما اولاد آدم آن را به گند کشیده‌اند در نتیجه خودشان در آینده به خاک و خون کشیده خواهند شد. بی‌صبرانه منتظر آن روز هستیم.

سلطنت صرفاً از آن الله است. اگر مسیح تا به ابد در سرزمین داود سلطنت می‌کرد و عدالت و صلح را برقرار می‌کرد که قیامت بی‌معنی می‌شد. کره زمین هم گرد است و انتها دارد و نامحدود نیست. تنها منجی بشر در آخرت از عذاب جهنم خود الله است و لاغیر. خداوند هم خون ندارد که با آن مهر و امضایی بزند. بنی‌اسرائیل هم مثل شمشیر نه به‌طرف روم؛ بلکه متحد با روم به‌طرف قتل مسیح حرکت کرد و تمام تحریف‌شده‌های خاخام‌ها غلط از آب درآمد. چون بر سر صلیب نوشته بودند این است پادشاه یهود. خاک‌برسر مهدوی و نصرانی که با مبطلات یهود برای خود مذهب و ایدئولوژی ساخته است.

۲۷۰۰ سال پیش، یعنی ۷۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، صهیونیست‌های یهودی به منجی بودن مسیح و پیاده‌سازی حکومت جهانی بر پایه عدل و انصاف و عدالت، صلح و آرامش عمومی ایمان و باور قلبی و راسخی داشته‌اند؛ چون شیفته مال و ثروت و قدرت بین‌المللی بودند؛ ولی بعد از اینکه رومیان بر روی صلیب نوشتند "این است پادشاه یهود (عاقبت و فرجام مکتب صهیونیسم) " صهیونیست‌ها دو گروه کلی شدند. گروه اول به‌شدت مریم و مسیح ستیز، همانند سگ سنی‌ها و گروه دوم مسیح باوران که با خود چنین پنداشتند که این مأموریت مسیح به آینده موکول شده است؛ یعنی پیش از قیامت و مهدوی احمق از تمامی آن مطالب باطله صرفاً با تغییر نام مسیح به مهدی، برای خود مکتب‌سازی نمود؛ چون راهبان یهود در مرحله اول به نصرانیت و سپس به مهدویت مهاجرت و بساط کاسبی خود را نیز منتقل و پهن نموده بودند. به بیان ساده امروزه صهیونیست‌های کاتولیک (دمکرات‌های مسیح باور) می‌توانند با مهدوی‌ها تفاهم داشته و مسیح و مهدی را مابین خود تقسیم کنند. همچنین سیاره زمین را، یعنی نیم کره شمالی مال آنها و نیم کره جنوبی مال مهدوی‌ها. چون آن دو (مسیح و مهدی) پسر عموی یکدیگر هستند و پارسیان و امریکایی‌ها هر دو آریایی مهاجر، مهاجم و متجاوز. ولی با صهیونیست‌ها (جمهوری خواهان مسیح ستیز) هرگز. آنها با برادران سگ سنی و عرب خود تفاهم دارند؛ یعنی ورود با کره الاغ به اورشلیم ممنوع است و هدف تیراندازی قرار می‌گیرد و کسی هم حق ندارد در مقابل حجرالاسود خطبه خوانی کند؛ چون تک‌تیراندازان برخورد جدی می‌کنند همان یکبار قبلی کافی بود. در تمامی اماکن که احتمال ظهور می‌رود نگهبان گماشته شده است، از چاه سامرا گرفته تا داخل مسجدالاقصی که تحت‌نظر موساد و پلیس امنیت و اطلاعات عربستان اداره می‌شود. یعنی سگ سنی‌های عرب با بنی‌اسرائیل صهیونیست و مهدوی‌ها با صهیونیست‌های کاتولیک و نصرانی، دوقلوهای متخاصم محسوب می‌شوند و بر علیه یکدیگر امکان اتحاد و هم‌پیمانی‌شان بسیار، بسیار زیاد است؛ چون تاریخ ثابت کرده و نشان داده است که این‌چنین است.

به باور ما کسی که بالای صلیب رفت مسیح نبود؛ بلکه روح‌القدس به فرمان الله بالای صلیب رفت تا به فلاسفه بی‌سواد یهود ثابت کند که دین، مذهب، باور و مکتب آنها توهم و پیشگویی آنها چرند است و روزی که شدیدالقوی از صلیب گرانشی پایین آید، آن روز بزرگ روزی است که توله‌های آدم (صهیونیست و صهیونیست کاتولیک، نصرانی، سگ سنی سلفی، اعراب و اسرائیل و شیعه مهدوی) با سروگردن و دست‌وپای بریده به صلیب پرچ و میخکوب شوند. زمانی که به صلیب نگاه می‌کنید عاقبت شوم و اسفناک خود را به یادآورید که لیاقت توله آدم بیش از این نیست و آن روز ما بر صلیب خواهیم نوشت که این توله‌ها دشمنان الله و بندگان طاغوت و فرزندان شیطان بودند. این حرام‌زادگان دنیا را به آخرت ترجیح دادند و این است سرنوشت دشمنان انبیا و ملائکه.

إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ 33 مائده

هرگز شایسته نبود که مسیح مصلوب شود؛ ولی شما مصلوب خواهید شد.

اشعیا فصل 32

  پادشاه عادل    

 ۱ زمانی خواهد رسید که پادشاهی عادل بر تخت سلطنت خواهد نشست و رهبرانی با انصاف مملکت را اداره خواهند کرد.  ۲ هر یک از آنان پناهگاهی در برابر باد و طوفان خواهد بود. آنان مانند جوی آب در بیابان خشک، و مثل سایه خنک یک صخره بزرگ در زمین بی آب و علف خواهند بود؛  ۳ و چشم و گوش خود را نسبت به نیازهای مردم باز نگه خواهند داشت.  ۴ آنان بی حوصله نخواهند بـود بلکه با فهم و متانت با مردم سخـن خواهنـد گفت.  
۵
در آن زمان، افراد پست و خسیس دیگر سخاوتمند و نجیب خوانده نخواهند شد.  ۶ هر که شخص بدکاری را ببیند، او را خواهد شناخت و کسی فریب آدمهای ریاکار را نخواهد خورد؛ بر همه آشکار خواهد شد که سخنان آنان در مورد خداوند دروغ بوده و آنان هرگز به گرسنگان کمک نکرده‌اند.  ۷ نیرنگ و چاپلوسی اشخاص شرور و دروغهایی که آنان برای پایمال کردن حق فقیران در دادگاه می‌گویند، افشا خواهد گردید.  ۸ اما اشخاص خوب در حق دیگران بخشنده و باگذشت خواهند بود و خدا ایشان را بخاطر کارهای خوبشان برکت خواهد داد.

يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى، وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ. حَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَى سَاقٍ بَادِياً نَوَاجِذُهَا مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا حُلْواً رَضَاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا. أَلَا وَ فِي غَدٍ وَ سَيَأْتِي غَدٌ بِمَا لَا تَعْرِفُونَ، يَأْخُذُ الْوَالِي مِنْ غَيْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَى مَسَاوِئِ أَعْمَالِهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِيذَ كَبِدِهَا وَ تُلْقِي إِلَيْهِ سِلْماً مَقَالِيدَهَا، فَيُرِيكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ. نهج‌البلاغه



اشعیا فصل 33

۵ خداوند بزرگ و والا است و بر همه چیز تسلط دارد. او اورشلیم را از عدل و انصاف پر خواهد ساخت  ۶ و به قوم یهودا استحکام خواهد بخشید. او همیشه از قوم خود حمایت می‌کند و به ایشان حکمت و بصیرت می‌بخشد. خداترسی گنج بزرگ ایشان است!

این آیات و خطابه ها به‌نوعی توصیه و دستورالعمل برای اولاد آدم هستند که اگر عقل، فهم و شعور داشته باشند، خودشان می‌توانند به عدل و انصاف رفتار کنند که اگر نداشته باشند، تنها راه ممکن تیغ شمشیر بر گردن آنهاست. تربیت نااهل را همچون گردکان بر گنبد است.

 

پا و قدم مبارک روح‌الله به سیاره زمین نرسد که اگر رسید، توله‌های آدم رفتنی هستند و ملائکه جایگزین آنها می‌شوند و روح‌الله را غسل داده و لباسی از ابریشم (سدر) می‌پوشانند و منتظر الله می‌مانند. بقیه ماجرا مشخص است. پروردگار عالم عرش را می‌شکافد و خیلی سریع خود را به سیاره زمین یا طاغوت می‌رساند و همه چیز سر راه خود را منهدم می‌کند و سپس مسیح را شخصاً قبض روح می‌کند، درست برعکس همان‌طور که آدم را بیافرید، سپس نوبت مشت‌ومال طاغوت است و ...

اشعیا 59

رستگاری قوم اسرائیل    

 ۱۶ او تعجب می‌کند که چرا کسی نیست به داد مظلومان برسد. پس او خود آماده می‌شود تا ایشان را نجات دهد، زیرا او خدای عادلی است.  ۱۷ خداوند عدالت را مانند زره می‌پوشد و کلاهخود نجات را بر سر می‌گذارد. سراسر وجود او آکنده از حس عدالت خواهی است؛ او از ظالمان انتقام خواهد کشید.  ۱۸ دشمنان خود را به سزای اعمالشان خواهد رسانید و مخالفان خود را حتی اگر در سرزمینهای دور دست نیز باشند، جزا خواهد داد.  ۱۹ همه مـردم، از شرق تا غرب، از قدرت او خواهند ترسید و به او احترام خواهند گذاشت. او مانند سیلابی عظیم و طوفانی شدید خواهد آمد.  
۲۰
خداوند به قوم خود می‌گوید: «نجات دهنده‌ای در اورشلیم ظهور خواهد کرد تا کسانی را که از گناهانشان دست می‌کشند، نجات بخشد.  ۲۱ و اما من با شما این عهد را می‌بندم: روح من که بر شماست و کلام من که در دهان شماست، هرگز از شما دور نخواهند شد. این است عهد من با شما و با نسلهای شما تا ابد.»

اشعیا 61

  مژدۀ آزادی    

 ۱ روح خداوند بر من است. خداوند مرا برگزیده تا به رنجدیدگان بشارت دهم، دل شکستگان را شفا بخشم، به اسیران مژده آزادی دهم و کوران را بینا سازم.  ۲ او مرا فرستاده تا به قوم او که سوگوارند تسلی دهم و بگویم که زمان رحمت خداوند برای ایشان و روز غضب او برای دشمنانشان فرا رسیده است.  ۳ من غم مردم ماتم زده اورشلیم را به شادی و سرور، و نوحه آنان را به سرود حمد و ستایش تبدیل خواهم کرد. آنان همچون درختان بدست خداوند کاشته خواهند شد و آنچه را که راست و درست است انجام داده، باعث سرافرازی و ستایش وی خواهند بود.  ۴ ایشان خرابه‌های قدیمی را بازسازی خواهند کرد و شهرهایی را که از مدتها پیش ویران بوده‌اند آباد خواهند نمود.  
۵
ای قوم من، بیگانگان شما را خدمت خواهند کرد. ایشان گله‌هایتان را خواهند چرانید و زمینهایتان را شخم خواهند زد و از باغهایتان نگهداری خواهند کرد.  ۶ شما «کاهنان خداوند» و «خدمتگزاران خدای ما» نامیده خواهید شد. گنجهای قومها را تصاحب خواهید کرد و ثروت آنان از آن شما خواهد شد.  ۷ رسوایی و سرافکندگی شما پایان خواهد یافت و سعادت مضاعف و شادی ابدی نصیبتان خواهد شد.  ۸ خداوند می‌فرماید: «عدل و انصاف را دوست دارم و از غارت و ستم بیزارم. پاداش رنج و زحمت قوم خود را خواهم داد و با ایشان عهد جاودانی خواهم بست.  ۹ فرزندانشان در میان قومهای جهان معروف خواهند شد. هر که آنان را ببیند اعتراف خواهد کرد که قوم برگزیده و مبارک خداوند هستند.»  ۱۰ اورشلیم می‌گوید: «خداوند خوشی عظیمی به من داده و مرا شاد ساخته است! او لباس نجات و ردای عدالت را به من پوشانده است! من مانند دامادی هستم که بر سرش تاج نهاده‌اند و همچون عروسی هستم که با زیورآلات، خود را آراسته است.  ۱۱ خداوند عدالت خود را در تمام جهان آشکار خواهد کرد و همه قومها او را ستایش خواهند نمود. عدالت او در باغ جهان خواهد رویید و شکوفه خواهد آورد!»

و این است تعریف دقیق صهیونیسم و مهدویسم

اشعیا 42

 خادم خداوند    

 ۱ خداوند می‌فرماید: «این است خدمتگزار من که او را تقویت می‌کنم. این است برگزیده من که از او خشنودم. او را از روحم پر می‌سازم تا عدالت و انصاف را برای قوم‌های جهان به ارمغان آورد.  ۲ او آرام است و در کوچه‌ها فریاد نخواهد کرد و کسی صدایش را نخواهد شنید.  ۳ نی خرد شده را نخواهد شکست و شعله ضعیف را خاموش نخواهد کرد. او عدل و انصاف واقعی را به اجرا درخواهد آورد.  ۴ دلسرد و نومید نخواهد شد و عدالت را بر زمین استوار خواهد ساخت. مردم سرزمینهای دور دست منتظرند تعالیم او را بشنوند.»  
۵
خداوند، خدایی که آسمانها را آفرید و گسترانید و زمین و هر چه را که در آن است بوجود آورد و نفس و حیات به تمام مردم جهان می‌بخشد، به خدمتگزار خود چنین می‌گوید:  ۶ «من که خداوند هستم تو را خوانده‌ام و به تو قدرت داده‌ام تا عدالت را برقرار سازی. توسط تو با تمام قوم‌های جهان عهد می‌بندم و بوسیله تو به مردم دنیا نور می‌بخشم.  ۷ تو چشمان کوران را باز خواهی کرد و آنانی را که در زندانهای تاریک اسیرند آزاد خواهی ساخت.  ۸ «من خداوند هستم و نام من همین است. جلال خود را به کسی نمی‌دهم و بتها را شریک ستایش خود نمی‌سازم.  ۹ آنچه تابحال پیشگویی کرده‌ام، انجام گرفته است. اینک پیشگویی‌های جدیدی می‌کنم و شما را از آینده خبر می‌دهم.»

اشعیا 55

 دعوت از تشنگان    

 ۱ خداوند می‌فرماید: «ای همه تشنگان، نزد آبها بیایید؛ ای همه شما که پول ندارید، بیایید نان بخرید و بخورید! بیایید شیر و شراب را بدون پول بخرید و بنوشید!  ۲ چرا پول خود را خرج چیزی می‌کنید که خوردنی نیست؟ چرا دسترنج خود را صرف چیزی می‌کنید که سیرتان نمی‌کند؟ به من گوش دهید و از من اطاعت کنید تا بهترین خوراک را بخورید و از آن لذت ببرید.  
۳
«ای قوم من، با گوشهای باز و شنوا نزد من بیایید تا زنده بمانید. من با شما عهدی جاودانی می‌بندم و برکاتی را که به داود پادشاه وعده داده‌ام به شما می‌دهم.  ۴ همانگونه که او سرزمینها را تسخیر کرد و قدرت مرا ظاهر ساخت،  ۵ شما نیز قومهای بیگانه را فرا خواهید خواند و آنها آمده، مطیع شما خواهند شد. من که خداوند، خدای مقدس اسرائیل هستم این کار را برای خودم خواهم کرد و به شما عزت و افتخار خواهم بخشید.»  ۶ خداوند را مادامی که یافت می‌شود بطلبید، و مادامی که نزدیک است او را بخوانید.  ۷ ای گناهکاران، از کارها و فکرهای فاسد خود دست بکشید و بسوی خداوند بازگشت کنید، زیرا او بسیار بخشنده است و بر شما رحم خواهد کرد.  ۸ خداوند می‌فرماید: «فکرهای من فکرهای شما نیست، و راههای من هم راههای شما نیست.  ۹ به همان اندازه که آسمان بلندتر از زمین است، راههای من نیز از راههای شما و فکرهای من از فکرهای شما بلندتر و برتر است.  ۱۰ «کلام من مانند برف و باران است. همانگونه که برف و باران از آسمان می‌بارند و زمین را سیراب و بارور می‌سازند و به کشاورز بذر و به گرسنه نان می‌بخشند،  ۱۱ کلام من نیز هنگامـی که از دهانم بیـرون می‌آید بی ثمر نمی‌مانـد، بلکه مقصود مرا عملـی می‌سازد و آنچه را اراده کرده‌ام انجـام می‌دهد.

قدر مسلم تا ۲۷۰۰ سال پیش، یعنی قبل از حیات اشعیا نبی، مکتبی به نام صهیونیسم وجود نداشته است. تنها انگیزه ظهور این مکتب، مطالبی بود که خداوند در مورد مریم علیهاالسلام و عیسی علیه‌السلام وحی فرموده و متن وحی هم خیلی خلاصه و کوتاه بوده است، یکی اینکه باکره‌ای باردار و مولودی پاک به دنیا خواهد آورد که کلمه‌ای از جانب خداست و رسول و نبی برای بنی‌اسرائیل است و اینکه احترام و پیروی از آنها لازم و واجب است. ولی قوم بنی‌اسرائیل این بیماران روانی خودپرست، ۷۰۰ سال در مورد مسیح مکتب‌سازی و چرندگویی کردند تا جایی که مسیح متولد شد و متوجه شدند که این مسیح با رؤیاهای آنها در تضاد است و او را مسیح الدجال (مسیح کاذب) یا فرزند شیطان خطاب کردند. یعنی مسیحی فرستاده شده از جانب ابلیس نه یهوه. امروزه بعد از سپری‌شدن ۲۷۰۰ سال خودفریبی، صهیونیست بر این باور است که مسیح حقیقی آنها در آینده ظهور کرده و کنترل تمام دنیا را به آنها خواهد بخشید. پیشنهاد ما به صهیونیست این است که این بار هم سورپرایز و غافل‌گیر خواهند شد و مجدداً با همان مسیح و مشکلات قبلی مواجه خواهند شد و مسیح حقیقی یعنی روح‌الله نمی‌تواند یا نمی‌خواهد که خواسته‌های آنها را ارضی و محقق کند. بهتر است به سراغ مولودان زنازاده بنی‌اسرائیل رفته و آنها را غربالگری و مهندسی ژنتیک یا مهندسی معکوس بکنند و بعد از تعلیم‌وتربیت در مدارس دینی یهود، به خود و دیگران چنین تلقین و القا کنند که این مولود، همان مسیح مورد خواست و نیاز ماست و همین پیشنهاد را برای دنیای مهدویت داریم. ولی مشکل جدی اینجاست که اینها تبدیل به دو متخاصم و دو رقیب و دو قطب غیر قابل آشتی و وحدت می‌شوند؛ یعنی همان‌طور که نتوانستند با سگ سنی‌ها متحد شوند و شاید طراحی و اجرای پروژه مشترک، راهکار اساسی باشد؛ یعنی این دو قلابی باید از دوران کودکی در کنار هم بزرگ و تربیت شوند و سپس رونمایی و به دنیا معرفی شوند و از شرکت نیورالینک ایلان ماسک هم تشکر کنند. به باور ما پروژه با چند میلیارد دلار تحقق‌یافتنی است وگرنه محمد میکروانجکشن زودتر دست بکار شده و هر دوی آنها را در ریاض پرینت سه‌بعدی و در کعبه علم می‌کند و دست صهیونیست و مهدویت در حنا می‌ماند. خداوند در کتاب قرآن فرموده است که اگر خدا می‌خواست تمام فرزندان آدم به جبر و اکراه خداباور می‌شدند ولیکن الله اهداف دیگری دارد و قدر مسلم هم مسیح و هم مهدی واقعی بندگان و تسلیم‌شدگان خداوند هستند و تنها یک زنازاده اسرائیلی صهیونیست یا عرب مهدوی می‌تواند ادعا کند که اولاً فرزند یا شریک یا معاون و وزیر و وکیل خداست، ثانیاً می‌تواند کاری انجام دهد که در توان یا خواست خدا نیست. چرا که در میان اولاد و نوادگان صالح ابراهیم و عمران این‌چنین موجودات یا کاراکتر خیالی اصلاً وجود ندارد؛ بلکه همگی توهمات و چرندیات فلاسفه بی‌سواد است. تنها چیزی که در انتظار آنهاست، ضربات سنگین و شکننده سم اسب و فولاد دمشقی است.

این یک واقعیت است که مهدی قلابی مهدویت هم قادر به انجام خواسته‌های آنها نیست، هرچند که همانند محمد میکروانجکشن لقاح مصنوعی شده باشد. خداوند هرگز مخلوقی نیافریده است تا روی دستش بلند شود و از خواست و هدف او تخطی و تمرد کند. اگر خدا می‌خواست که قبل از قیامت کبری عدالت و انصاف را برقرار کند، دیگر آفرینش معنی نداشت؛ بلکه پوچ و بی‌معنی می‌شد؛ اینها رؤیاهای شیرین و باطل راهب و رهبان است برای عوام‌فریبی و تملک طاغوت، بلکه این فرزندان آدم هستند که می‌بایست همت و غیرتی از خود نشان دهند و فرامین کتاب قرآن را عملی و محقق کنند. اصولاً منجی و عدالت‌گستر فریب و گمراهی خود ابلیس است؛ یعنی تا آخر عمر و تا روز قیامت دست روی دست بگذارید و منتظر باشید تا اجلتان و واقعه قیامت به سراغ شما بیاید و به درک واصل شوید؛ چون خداوند فرموده است که دو واقعه مرگ و قیامت، توله‌های آدم را غافل‌گیر و به جهنم واصل می‌کند. اصل غافلگیری رویه و پروتکل الله است که کسی نمی‌تواند آن را ملغی یا کنسل کند. هیچ جای کتاب قرآن نه نوشته است که قبل از قیامت روی سیاره زمین عدالت‌گستری و صلح برقرار خواهد شد؛ بلکه صالحان با جنگ و خونریزی وارث زمین خواهند شد و به دنبال انتقام و اینکه قرآن توسط عثمان تحریف شده خودفریبی بیش نیست و رفتن به دنبال افکار صهیونیستی خودارضایی بیش نیست. فریب شیاطین این است که:

به بیان ساده شمایان اصلاً لیاقت و شعور اجرای عدل و انصاف و فهم کتاب خدا را ندارید. در مقابل ظلم و ستم ما سکوت و صبر پیشه کنید. انشا الله در آینده کسی می‌آید و اجرای عدل و انصاف در گردن و عهده اوست و البته آن‌گونه که ما قرائت و تفسیر کنیم، آن‌هم برای گروه خاصی. شاید یهود یا نصاری و یا شاید سگ سنی و یا مهدوی و برای سایرین حرام و ممنوع است. فقط کافران و مشرکین اهل کتاب بهره‌مند خواهند شد و لاغیر. اهل جهنم هم اگر باشید انبیا شفاعت و پارتی‌بازی کرده و به‌جای آتش جهنم به مناطق سردسیر قطبی تبعید خواهیم شد. آن‌هم به مدت‌زمان کوتاهی. ابراهیم نتوانست اسماعیل را قربانی کند؛ ولی الله تمامی اولاد و نوادگانش را همانند گوسفند به دست ما قربانی کرد تا فدیه سر ما شده و بخشوده شویم.

همان‌طور که قبلاً گفتیم صرفاً دو گروه از مخلوقات خداوند توان فهم و درک قرآن را دارند. گروه اول طایفه جنیان است که کیهان را فتح کردند و گروه دوم ترکان مغول است که سیاره زمین را فتح کردند. چنگیز مغول باهوش بود تنها یک‌بار مسلمانان چینی قرآن را برای او خوانند و از او پرسیدند که چه فهمیدید؟

در جواب گفت خدا چوپان است و اعراب و اسرائیل دام‌های چموش و یاغی او هستند. در آینده اجداد من مگاگ را زنده کرده و آنها را قتل‌عام خواهد کرد. سپس کتب عهد عتیق و جدید را برای او خواندند. در جواب گفت اجداد من یأجوج‌ومأجوج قومی غارتگر بوده‌اند، شاید از فرمان خدا تمرد کرده و آنها نیز یاغی شده‌اند. یا شاید خدا منصرف شده است یا پیر و دچار فراموشی شده یا به دنیای دیگری رفته است. من خودم کتاب قرآن را به سرانجام می‌رسانم. نباید احکام و دستورات این چوپان پیر زمین‌گیر شود. او که اشتباه نکرده، فرامینش را خودم موبه‌مو انجام خواهم داد و دستور به قتل‌عام اعراب و اسرائیل داد؛ ولی از سرانجام اسکندر مقدونی ترسید و گفت که کاری با کعبه و قدس نداشته باشید هرچند که اصحاب رسول بی‌لیاقت و لاشه خوار بودند. چون آزادسازی کعبه بیست سال طول کشید؛ ولی من در عرض بیست سال دنیا را آزاد می‌کنم. در مورد پارسیان گفت آنها قومی مهاجر و متجاوز آریایی در این سرزمین هستند. نماد آنها سیمرغ یک لاشه خوار و استخوان خوار بی‌مصرف است که خوب می‌شناختش ولی نماد ما عقاب است. پس بر آنها پیروز و چیره خواهیم شد و کتاب‌هایشان را بسوزانید تا از سیمرغ و هما پاک شود. پارسیان دو گروه هستند، بردگان عرب یا مزدوران اسرائیل آنها از این به بعد نوکران ما خواهند بود و لیاقتشان بیش از این نیست. اما طایفه جن فریب ابلیس را نخورد؛ چون به دیده آنها فیلسوف بی‌سواد و یک رمال است؛ ولی متأسفانه نوادگان چنگیز در نهایت فریب اعراب و اسرائیل را خوردند و به گمراهی کشانده شدند؛ چون به مدیترانه رسیده و گمان کردند که بهشت همان جاست.

فلسفه و مکتب ظهور در ادیان ابراهیمی چیزی کاملاً واضح و شناخته شده است و معنی آن اینکه، خداوند در دینش برای اولاد آدم مقررات و قوانین سفت و سختی گذاشته است و آزادی و دمکراسی برای پیروانش روانه زباله‌دانی شده است. محرمات و واجبات بسیاری دارد من‌جمله گذشتن از جان و مال و جهاد و جنگیدن، گرسنگی تشنگی مهاجرت و آوارگی و ... که بسیار شاق و طاقت‌فرسا است. اینها از عهده قوم ما برنمی‌آید یا نمی‌خواهند که برآورده کنند. تازه اگر انجام هم دهند به ضرر و زیان ما راهب و رهبان و سران قبایل و طوایف است. منتظر باشید خدایی که فرمان داده در آینده کسی را می‌فرستد و او برای ما انجامش می‌دهد و ما هم پاچه‌خواری‌اش را می‌کنیم و همه چیز را مفت و مجانی صاحب می‌شویم و این است تعریف دقیق فرهنگ ظهور در صهیونیست و مهدویت که دوروی یک سکه هستند. یک‌روی آن نقش‌برجسته مسیح الدجال و روی دیگر مهدی الدجال ولی این سکه قلب ابلیس است و الله این‌چنین سکه‌ای ضرب نکرده است؛ چون خودش در مقابل مخلوقات خوار و بی‌ارزش می‌شد. یعنی کاری که الله نخواست و یا نتوانست انبیا و پیشوایان و ... خواستند و انجام دادند و به خدا یاد دادند که شدنی و تحقق‌یافتنی است. اگر اجازه می‌دادی و اولش انجام می‌دادیم، این‌همه اهل آتش نداشتیم و بانی و باعث آن خودت بودی. به باور ما اگر اولاد آدم قصد انجام‌دادن کاری را دارند می‌بایست پیش از آشکارشدن نشانه‌های قیامت باشد؛ یعنی هر غلطی می‌خواهند بکنند الان وقتش است و بعد از آشکارشدن نشانه‌های قیامت همه چیز و همه کار بی‌فایده و بی‌ثمر است؛ چون فرصت پایان‌یافته است.

این مطلب را از ما بشنوید که الله تا به امروز میلیاردها و ... بار مخ ابلیس این هری پاتر دلقک صفت و فیلسوف بی‌سواد را ترکانده است تا جایی که چرت‌وپرت، پرت‌وپلا، و فلسفه و چرندبافی کرده و اولاد آدم را به گمراهی دور و درازی بکشاند. چون او چیزی در مایه شرلوک هولمز و یا هرکول پوآرو و خانم مارپل است. ۲۷۰۰ سال پیش وقتی که خداوند فرمود در آینده باکره‌ای باردار خواهد شد و نبی و رسولی متولد خواهد شد و بار دیگر زمانی که ۱۲۰۰ سال پیش سرنوشت محمد ابن حسن عسگری مجهول شد، ابلیس از آن موقع تا به الان موفق به حل‌وفصل و تجزیه تحلیل این اتفاقات و رویدادها نشده است و سعی ما بر این است که این معماها را حل و به او ارائه کنیم تا متوجه خریت و گمراهی و بی شعوری خود بشود و او را اندکی آزار و اذیت کنیم و خودمان خوش باشیم.

در زمان‌های دور و گذشته در مقوله دین و تدین، الله استاد و معلم ابلیس بوده است؛ ولی او شاگرد خیلی بد، تنبل و بی شعوری بوده است تا جایی که از مدرسه (بهشت) اخراج شد و با کمال تأسف باید گفت که امروزه چنین به نظر می‌رسد که جای استاد و شاگرد عوض شده و ابلیس سعی دارد به الله دین و تدین را تعریف و آموزش دهد و سعی ما بر این است که به او بفهمانیم و به قبولانیم که چیزی نیست جز یک فیلسوف بی‌سواد و از دین خدا هیچ نمی‌داند و شایسته نیست که در جایگاه معلم و استاد قرار گیرد. چرا که استاد و معلم الله است و کتاب او قرآن است. هرچند که انترهای درختی هم مشکل دیگری هستند که سروکله زدن با آنها نیز در وظیفه ماست.

پیروان ادیان ابراهیمی این فلاسفه بی‌سواد دوست دارند که مسیح بالای صلیب باشد و سربریده یحیی درون سینی و انبیا بنی‌اسرائیل شکنجه و مقتول شده و علی ضربت‌خورده و سر حسین بالای نیزه و محمد ابن حسن عسکری یک دریوزه متواری و به دنبال امداد و نجات و ... ولی ما ثابت می‌کنیم که این‌چنین نیست. بلکه آنها در آینده نزدیک با مخلوقاتی به‌مراتب بدتر از قوم مغول مواجه می‌شوند که به آنها می‌گویند که به ما نه دین خدا و نه جنگیدن در راه او را یاد دهید. ما خودمان نیک بلدیم و ابتدا با فولاد دمشقی مغز آنها را بیرون کشیده و سپس جنازه آنها را زیر سم اسب گوشت چرخ‌کرده نموده و امحا می‌کنند تا عبرت سایرین اهل زمین قرار گیرند. اول‌ازهمه نوبت خود شماست و آن انترهای درختی که در به‌اصطلاح دانشگاه پرورش داده‌اید. 

صهیونیست‌های اسرائیلی تشنه خون مریم و عیسی هستند درست همان‌طور که سگ سنی‌ها تشنه خود علی و اولادش هستند. علت بر اینکه مسیح ۷۰۰ سال اجداد یهود را سرکار گذاشت و بعد از تولد، سوار بر کره الاغ وارد اورشلیم شد و نه‌تنها نتوانست پادشاه یهود شود؛ بلکه از جهان‌گشایی و فتح دنیا و تملک طاغوت هم خبری نشد. آنها بر این باورند که بنی‌اسرائیل قوم برتر و برگزیده یهوه است و باید به دنیا حاکم و مستولی شود. سگ سنی‌ها نیز عمر ابن جهود را دوست دارند؛ چون برای اعراب جهان‌گشایی کرد و اعراب را به اقتدار و تملک طاغوت رساند. علی و اولادش خانه‌نشین و بیگانه‌دوست بودند و به دنبال ترحم و هدایت مردمان پارس، روم، مصر، بابل، شام، یمن و ... در کل مستعمرات اقماری عمر ابن جهود و با آن بردگان عجم بر علیه امثال معاویه و یزید زنازاده دست‌به‌یکی و متحد می‌شدند و زن پارسی به عقد خود می‌گردند؛ یعنی به باور اعراب و اسرائیل، هم مسیح و هم علی و اولادش خائن و وطن‌فروش محسوب می‌شوند. ولی صهیونیست‌های کاتولیک اهل انتظار، صبر و حوصله هستند و اعتقاد بر این دارند که الاغ سواری مسیح فاز اول عملیات بوده است و در فاز دوم، همه پیشگویی‌ها محقق خواهد شد؛ ولی نسبت به مهدویت و مهدی مشکوک و دو دل هستند و جانب احتیاط را برگزیده‌اند تا مبادا مسیح در آینده، آنها را بازخواست کند که چرا با پسرعمو و پیروان مکتب او بدرفتاری کردید. آنها دنبال ریسک ۵۰ - ۵۰ هستند تا صددرصد برنده میدان باشند و سعی می‌کنند که با پیروان انقلابی مهدویت زندگی و روابط مصالحت آمیزی داشته باشند که مهدوی‌ها تا به امروز متوجه اصل موضوع نشده‌اند که انشا لله در آینده متوجه و خرفهم خواهند شد. یعنی شاید در آینده، عیسی و مهدی دو ترکه سوار بر الاغ آمدند و رؤیایی هر دو گروه یکجا محقق گردید. در میان اولاد ابراهیم، باهوش‌تر از مسیح زائیده نشده است که استاد الاغ سواری است و تخصص او شورانیدن اعراب و اسرائیل است. یعنی سه عدد زنگوله برای حرم نبوی، سه عدد شیپور برای بنی‌اسرائیل، یک مناره هفت‌رنگ جایگزین قبله کعبه و قدس و کلی حرف‌وحدیث برای سایرین (قصص هزار و یک شب) و در نهایت دخان سماوی و شمشیر دمشقی و "سم" و پهن اسب بر سیمایشان. پس منتظر باشید که ما هم منتظرانیم.

تنها به این دلیل مهم است که صهیونیست‌های کاتولیک (دمکرات‌ها) در مواقع بحرانی، به‌خاطر مهدوی‌ها از صهیونیست‌های اسرائیلی و سگ سنی‌های عرب پرهیز می‌کنند و به این دلیل است که جمهوری خواهان یعنی صهیونیست‌های افراطی ترامپ را به جمع خود راه نمی‌دهند؛ چون مسیح باور بوده و در گذشته سوءسابقه یهودستیزی دارد و چون روس‌ها نیز به‌تازگی به جمع مسیحیان منجی و عدالت باور پیوسته‌اند؛ لذا رقیب جدی برای دمکرات‌ها یعنی صهیونیست‌های کاتولیک محسوب می‌شوند. اینکه دنیا سکولار و مدرن شده، افسانه و خیال باطلی است. دنیا را پیروان مکاتب ابراهیمی اداره می‌کنند که تحت کنترل و قومیت شخص ابلیس هستند و مدرنیته، آزادی و دمکراسی برای انحراف ذهن گوسفندانی است که متوجه اصل قضیه نشوند و سرشان در آخورشان باشد و کاری به کار مکاتب باطله نداشته باشند.

به باور ما اگر مهدوی‌ها به دنبال زندگی و مال دنیا، قدرت، موفقیت، فتح و تملک سیاره زمین یا طاغوت هستند، بهترین گزینه اتحاد با صهیونیست‌های کاتولیک یا دمکرات‌هاست وگرنه از دنیا ناکام رفته و به جهنم واصل خواهند شد. اعراب و اسرائیل زنازاده با هم آشتی و صلح کردند، مهدویسم هم می‌بایست با صهیونیست کاتولیک آشتی و صلح کند تا این کلکسیون کامل شود و اگر چنانچه مکاتب باطلشان جواب داد، بردشان حتمی و صددرصد شود؛ چون مسیح با صهیونیست دشمن است و مهدی با سگ سنی. بدون شوخی این را از ما جدی بگیرید که نوابغ مهدویسم نه در حوزه‌های علمیه، زایشگاه و ... بلکه در لابی نایاک (NIAC) هستند که اگر درازگوشان، کارشان را خراب و زحماتشان را به باد ندهند. تئوری و منطق طاغوتی نایاک کاملاً درست و قابل عمل و تحقق است. منتها به‌شرط اینکه در آخرت گندش در نیاید. عربستان سعودی لابی حزب جمهوری‌خواه است و تقریباً تمام هزینه انتخاباتی آنها را پرداخت می‌کند. منتها لابی‌های اسرائیل پول مالیات‌دهنده‌های امریکایی را مکیده و سرازیر اسرائیل می‌کنند که به ضرر و زیان مردم امریکا است. اینک اگر لابی نایاک هزینه انتخابات دمکرات‌ها را پرداخت کرده و جلوی فعالیت لابی اسرائیل را بگیرد، پول مالیات‌دهنده‌های امریکایی در خزانه دولت باقی می‌ماند، به‌اضافه اینکه در مواقع بحران انرژی، ایران می‌تواند به امریکایی‌ها تخفیف خوبی بدهد و این نفع و فایده دوم است و ایرانی‌ها هم به فروختن نفت زیر قیمت بازار عادت دارند و اصلاً چیز زیاد مهمی هم نیست؛ چون دست‌ودل‌باز هستند؛ ولی سودش از میدان به‌درکردن اعراب و اسرائیل در خاک امریکا است؛ چون اسرائیل برای امریکا کلاً ضرر و زیان است و عرب‌ها نیز داخل هندوانه را خورده و پوست آن را در مقابل الاغ امریکایی می‌اندازند و منابع نفت و گاز ایران خیلی دیرتر از اعراب تمام می‌شود و ایران جهت تضمین تأمین انرژی گزینه بهتری است. اعراب ولخرجی و ریخت پاش زیادی دارند، ولی مردم ایران به قناعت عادت کرده‌اند و روزه بگیر شده‌اند. خیر مهم دیگر اینکه اعراب و اسرائیل تشنه خون مسیح هستند؛ ولی ایرانیان می‌توانند مثل تخم چشم از او محافظت کنند؛ چون پسر عموی محمد و علی و مهدی است و از خاندان ابراهیم و عمران. ایرانیان می‌توانند گارد ویژه و نیرو مخصوص محافظت و پاسداری و مراقبت از مسیح را تشکیل و اداره کنند و خود را فدای جان و امنیت عیسی کنند. خصوصت و ویژگی که اعراب و اسرائیل حتی نصارا ندارند؛ چون در این مورد بخصوص این سه گروه سوءسابقه و سوءپیشینه دارند؛ ولی ایرانی‌ها پاک، پاک هستند و تا به امروز قطره خونی از اولاد ابراهیم به زمین نریخته‌اند. چه برسد به دستگیری، شکنجه و قتل یا توهین و افترا. اگر این‌گونه پیش رود جمهوری خواهان در امریکا منقرض می‌شوند و دست اعراب و اسرائیل از امریکا کوتاه می‌شود و هرگز نایاک را دسته کم نگیرید؛ چون می‌تواند منجی واقعی مهدویت یا مهدویسم باشد. این یک حقیقت است که نه مسیح واقعی حامی مکتب صهیونیست یا مسیحیت است و نه محمد ابن حسن عسگری پشت سر مهدویت. چراکه به گفته خودشان مسیح مصلوب و مقتول و مهدی متواری و یا پنهان شد؛ بلکه الله این روزگار را برای فتنه و امتحان اولاد سبک‌سر آدم می‌چرخاند و متأسفانه اغلب ایشان مردود می‌شوند.

صهیونیست‌های کاتولیک و مهدوی‌ها دوروی یک سکه هستند و نقاط اشتراک نامحدودی دارند و تنها اختلاف آنها مسیح و مهدی است که آن هم مشکلی نیست. اگر اعراب و اسرائیل پسر عموی همدیگر هستند، خوب مسیح و مهدی هم از یک خاندان واحد به نام عمران هستند. مهدویت دیر بجنبد منقرض و نابود شده است. مهدوی‌ها روی نفت خوابیده‌اند که اگر هزینه انتخابات دمکرات‌ها را تقبل کنند، مجلس سنا و نمایندگان به نفع آنها رأی داده و قانون تصویب می‌کند و دست اعراب و اسرائیل و صهیونیست اسرائیلی و سگ سنی در حنا می‌ماند. اعضا و پدید آورندگان نایاک نوابغ دنیای پارس و مهدویت (فرزندان کوروش شیطان‌پرست) هستند که مادر تا به امروز نزائیده و در آینده هم نخواهد زائید.

امروزه هیچ کسی نمی‌داند که چرا نماد دمکرات‌ها الاغ است؛ ولی ما به شما می‌گوییم که این همان الاغی است که مسیح رسول‌الله با آن وارد اورشلیم شد و دمکرات‌ها یا صهیونیست‌های کاتولیک الاغی تدارک دیده‌اند که مسیح در آینده با آن مجدداً وارد اورشلیم شود؛ یعنی همان‌طور که مهدوی‌ها برای مهدی اسب سفید تدارک دیده‌اند. این یک حقیقت است که صهیونیست‌ها از نژاد پلید بنی‌اسرائیل و دشمن مسیح هستند؛ ولی صهیونیست‌های کاتولیک غیر اسرائیلی و در اصل نصرانی و مسیح باور هستند. ناگفته نماند که مهدوی‌ها در دو قدمی پرتگاه هستند و در آینده معادله جهانی به نفع اعراب و اسرائیل حرام‌زاده و سگ سنی‌ها به هم خواهد خورد؛ لذا مهدوی‌ها دوراه بیشتر ندارند. یا توبه و برگشت به‌سوی الله یکتا و کتاب قرآن و اسلام ناب و یا اگر دنیا و طاغوت را می‌خواهند باید با دمکرات‌ها متحد و هم پیمان شوند و این معادله ۵۰ - ۵۰ به قوت خود باقی بماند وگرنه پایان راه مهدویت نزدیک است و بعد آن چه شود الله و اعلم و مسلماً عاقبت خوشی در دنیا و آخرت نخواهند داشت. اعراب و اسرائیل خیلی‌وقت‌پیش جمهوری خواهان را خریداری کرده‌اند.

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ  82

وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ 83

وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ 84

فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ 85 مائده

شاید بهتر است که تعداد این الاغ‌ها دو عدد شود تا مبادا مسیح و مهدی بر سر مرکب اختلاف و ستیزه پیدا کنند. خاک‌برسر اولاد آدم که به چه روزگار سیاهی نشسته است و بر سر تملک طاغوت به جان همدیگر افتاده‌اند.

به باور ما احتمال اینکه در این فرصت و زمان بسیار کوتاه و اندک باقی‌مانده، فرزندان آدم بتوانند از دام ابلیس و بردگی و بندگی شیاطین رهایی یافته و موفق شوند خود را از عذاب و خشم الله و عذاب ابدی جهنم نجات و فراری دهند، از زیاد به کم از قرار زیر است:

بیشترین احتمال اگر به خود مغرور نشوند (غلو نکنند):

1-      شیعیان

2-      نصرانی‌ها

3-      سنی‌ها

4-      یهودی‌ها

5-      کفار

6-      مشرکین

7-      منافقین

کمترین احتمال اگر از لجاجت و جهل دست بردارند:

ما خروج دابة الارض - ظهور مسیح عیسی ابن مریم رسول‌الله - دخان سماوی - شکسته‌شدن سد اسکندر - خروج و قتل‌عام یأجوج‌ومأجوج و حمله و هجوم خود الله را در آینده نزدیک به‌وضوح درک و پیش‌بینی می‌کنیم.

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا 61

قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا 62

قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا 63

وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا 64 اسرا

ما این آلودگی ژنتیک انسان به ژنوم ابلیس را خیلی‌وقت‌پیش شناسایی کرده‌ایم و همان‌طور که الله و ملائکه با آنها وارد جنگ و نبرد شده‌اند ما هم تصمیم گرفتیم که با آنها وارد نبرد شویم. اهداف ما کاملاً مشخص و معلوم است؛ یعنی همان هفت گروه فوق که تعداد کمی هم ندارند؛ بلکه بالغ بر ۸ میلیارد هستند؛ ولی جای هیچ‌گونه ترس و هراسی ندارد؛ چون تعداد سربازان و جنگجویان الله رقمی معادل ۲۰۰۰ میلیارد است؛ یعنی برای هر انسان گمراه ۲۵۰ سرباز دلاور یا ملک. توصیه ما به شما این است فقط به فکر آینده و آخرت خود باشید نه چیز دیگری وگرنه این جنگ را باخته و شکست‌خورده میدان و دماغ‌سوخته می‌شوید.

لذا ما در این میدان نبرد ژنتیک با دو گروه از فریب‌خوردگان درگیر و در چالش هستیم. گروه اول شیاطین جن که خودشان فریب الله را خورده و گروه دوم شیاطین انس که فریب گروه اول شریک با خود را خورده و به گمراهی کشیده شده‌اند. مبارزه با آن دو گروه ضاله برای ما بسیار سهل و آسان و مثل خوردن یک لیوان آب خنک است و به همین راحتی پیروز می‌شویم.

اینکه مسیح فرزند خداست، چیز عجیب و جدید و بدیعی نیست. چرا که هزاران سال قبل از او، فرزندان اسرائیل خود را پسران و دختران خدا می‌پنداشتند. ولی بعد از تولد او، عده‌ای از خاخام‌ها، کشیش شده و مدرکی برای اثبات دعوی خود پیدا کردند و گفتند که بعدازاین یهود دیگر فرزند خدا نیست؛ بلکه نصاری فرزند محسوب می‌شود. مکتب مهدویت هم چیز عجیب و جدید و یا یک اختراع بدیع محسوب نمی‌شود، چون ۷۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، مکتبی وجود داشته است به نام صهیونیسم که صرفاً با تغییر نام مسیح به مهدی تبدیل به مهدویسم شده است به همین راحتی. خلافت هم این‌گونه است؛ یعنی یهود و نصاری خاخام‌ها و کشیش‌ها را خلیفه و جانشین انبیا و رسولان می‌دانند و خلیفه‌گری یا شورای راهب و رهبان دارند. سگ سنی‌ها نیز بعد از فوت رسول به تبعیت از یهود و نصارا، دکان و کاسبی و بساط خلافت و خلیفه‌گری را به پا کرده‌اند. اصولاً ادیان ابراهیمی چیزی شبیه مجتمع تجاری و پاساژ است و با مبعوث‌شدن و فوت انبیا، نوع کسب و پیشه و تجارت ثابت است تنها چیزی که عوض می‌شود نوع کالا و خدمات کالا است که آن‌هم به‌نوعی مشابه کالاها و خدمات قبلی است و صرفاً با کمی دست‌کاری و دخل و تصرف. به طور مثال امروزه تعداد احادیث جعلی سنی و شیعه خیلی بیشتر از آیات کتاب قرآن است و همگی آنها سعی در اثبات و القای یک مکتب باطله قدیمی در ظاهر به‌روز و نو نوا شده است. مثال دیگر مقالات و پایان‌نامه و دکترای دانشگاهی است که از نسخ قبلی، آن هم به‌غلط فهمیده و یا به‌اشتباه ترجمه می‌شوند. مکاتب بشری و مکاتب مذهبی هم این‌گونه هستند که سریعاً توسط ما شناسایی و ابطال می‌شوند.

در سری جنگ‌های اخیر، اعراب شکست بزرگ و سنگینی از اسرائیل خوردند و پیروزی در مقابل اسرائیل را فراموش کرده و ناامید و پشیمان شدند. ولی یک نفر تسلیم نشد و او صدام حسین بود. در نهایت قرار بر این شد که تمامی کشورهای عرب هزینه و پشتیبانی مالی جنگ را تقبل کنند و صدام نیروی نظامی و ارتش آن را تجهیز کند که روس‌ها هم موافق این‌چنین جنگی بودند. ولی بعد از انقلاب ایران مشکل دوچندان شد؛ چون ایرانی‌ها مکتب، اندیشه، مذهب و تمام رویا و باور ۲۷۰۰ساله آنها را دزدیدند و به نام خود کردند. یعنی آرزوی ظهور منجی، عدالت‌گستر و فاتح عالم که در باور و آرزوی اسرائیل بود به تهران منتقل شد و این برای آنها خیلی گران بود؛ چون برای خود رقیبی جدی پیدا کرده بودند؛ یعنی آن آرمان‌شهر به تهران منتقل شده بود. ولی یک معجزه به داد اسرائیل رسید و آن جنگ ایران و عراق بود تا دو دشمن قسم‌خورده اسرائیل به دست یکدیگر نابود شوند. ولی اصل قضیه از چه قرار است؟

جنگجویان صلیبی، جنگجویان مسلمان عرب، مغول‌ها و عثمانی‌ها و در نهایت ارتش آریایی نازی‌های آلمان، یهودیان را از بیت‌المقدس ناامید و فراری داده بودند و بنی‌اسرائیل در کل دنیا متفرق و پراکنده شده بودند و این مسئله باعث می‌شد که پیشگویی‌های کتب عهد عتیق و قرآن در مورد قتل‌عام بنی‌اسرائیل در فلسطین محقق و عملی نشود. خداوند بنی‌اسرائیل را مثل گوسفند در فلسطین جمع‌آوری کرده است تا به دست مگاگ سلاخی شوند. این مکتب شیطانی را هرچه سریع‌تر به خود آنها پس بدهید به نفع خودتان است وگرنه شما هم به جمع آنها خواهید پیوست. آنها به‌خاطر این مکتب شیطانی سلاخی خواهند شد. ایرانی احمق و نادان آن را به سرقت برده است. خوب طبیعی است که مگاگ هم به سراغ شما بیاید. بیش از چهل و چند سال است که اسرائیلی‌ها خواب خوش ندارند که چرا مکتب ما به ایران صادر شده است و چرا آن را ازدست‌داده‌ایم و تا خود تهران به دنبال تصاحب و تملک مجدد آن آمده‌اند. این مکتب شیطانی نقشه کنج قارون نیست ای احمق‌ها بلکه این مکتب مختصات هدف حمله یأجوج‌ومأجوج است. به کسی که آن را در دست داشته باشد رحم نمی‌کنند و محتمل است که قبل از آنها، خود بنی‌اسرائیل هجوم آورد. این خاصیت مال مسروقه است مخصوصاً اگر مالک آن ابلیس بوده باشد. آن‌سوی کیهان که رفته باشد دست بردار نیست تا آنکه آن را مجدداً از آن خود کند. درست است که مکتب باطله اعراب در مورد خلافت رسول نیز به دست پارسیان سرقت شده و اعراب هم تشنه خون پارسیان شده‌اند؛ ولی اعراب و اسرائیل به دست پارسیان نابود نخواهند شد؛ چون پارسیان برای نابودی خودشان کافی هستند بدون اینکه کسی سعی و تلاشی در این مورد کرده باشد. آنها با دستان خود خانه، کاشانه و مملکت خود را ویران و به آتش خواهند کشید. ولی عرب و اسرائیل ستیزی پارسیان در کل یک نوع جریان انحرافی برای انحراف ذهن اعراب و اسرائیل است. آنها مشوش شده و ظهور مسیح آنها را غافل‌گیر و مگاگ آنها را منقرض خواهد کرد. چون پارسیان ژنوم پستی داشته و این کارها اصلاً در گروه خون و توان آنها نیست.

اولین قوم و نژاد شکست‌خورده در مقابل ما انشا لله قوم پارس است. علت بر اینکه اسکندر مقدونی بعد از فتح تخت‌جمشید آن را تبدیل به یک قلعه با راه ورود و خروج مخفی کرد. فرماندهان پارسی برای کشتن او تصمیم گرفتند دروازه آن را مسدود و سقف چوبی آن را آتش زنند؛ ولی او و سربازانش سریعاً خارج و پارسیان را بیرون تخت‌جمشید درو کردند. امروزه هم پارسیان به دست خودشان در حال سوزاندن پول ملی و سرزمین اشغالی خوشان همچنین کشتار یکدیگر هستند. پس شکست آنها در اولویت اول ماست. چون خودشان برای شکست‌دادن خودشان کفایت کنند. اینها قومی شکست‌خورده از رومیان، اعراب و مغولان هستند و تنها پیروزی آنها در بابل بود که همانند کشور سوئیس مابین ایران و روم و مصر بی‌طرف بوده است.

فطیر یا نان بدون خمیرمایه خوراک بنی‌اسرائیل است. مسلمانان نان با خمیرمایه می‌خورند. ولایت و خلافت، سنت یهود و نصارا است که در میان اعراب رواج پیدا کرده است. بندگان الله برای خود پیشوا (امام) تعیین کرده و به الله معرفی می‌کنند. اگر صالح بود هدایت می‌شود به صراط مستقیم و اگر ناصالح بود در اختیار و تملک ابلیس است تا به جهنم و درک واصل شوند. ولایت مختص الله و خلافت مختص مسیح است ولاغیر. لا حکم الا لله.

بعد از اینکه بابلی‌ها بساط عیش و نوع و عیاشی کوروش را فراهم کرده و زنان و دختران بابلی و اسرائیلی را هدیه و پیشکش او کردند، اولین کار کوروش خیانت به خدایان باطل اجدادش و پارسیان آریایی بود من‌جمله زُروان، ناهید، مِهر، وایو، زامیاد، رام، بهمن، ایندرا، آذر، گوش، بهرام، تیر، هوم و سروش، و دومین کارش ایمان و بندگی خدایان باطل بابلی یعنی مردوک، انکی، آنو یا اوتو، نبو پسر مردوخ و سارپانیت یا نوه انا و همسر تاشمتو، بل یا بعل و ... پارسیان این فرزندان خلف کوروش هم این‌گونه هستند. زمانش که فرارسد نه‌تنها به الله بلکه به خدایان باطل خود نیز خیانت و اقدام به وطن‌فروشی و ... می‌کنند؛ چون این سرزمین وطن آنها نیست؛ بلکه سرزمین اشغالی آنهاست. وطن اصلی آنها سیبری یا روسیه است.

کوروش هخامنشی آن زنازاده زناکار نه‌تنها به آناهیتا، بهمن و زامیاد خیانت کرده و برای آنها هوو آورد؛ یعنی همان مردوخ یا مردک بابلی، بلکه به ملت خود نیز خیانت کرد و خزانه و گنجینه آنها را صرف آبادی و عمران سرزمین بابل کرد و به‌جای زنان و دختران ایرانی با بابلیان و یهود هم‌خوابه شد و فرزندان بسیاری به بار آورد که نیمه پارسی نیمه بابلی یا نیمه یهود (بهایی) هستند و سرمایه و امکانات این مرزوبوم را روانه بابل کردند. سند و مدرک ادعاهای ما منشور کوروش است که همه چیز واضح و روشن در آن تشریح شده است و به تأیید سازمان ملل نامتحد هم رسیده است. کوروش خوش‌شانس بود که به تایم اسکندر مقدونی نخورد وگرنه همانند داریوش متواری می‌شد. عزت و احترام اسکندر در میان پارسیان به‌مراتب بیشتر از کوروش وطن‌فروش است؛ چون او خزانه هخامنشیان را مصادره و در میان اقوام پارس پخش کرد. خشایارشا هرکه بوده باشد عرضه و لیاقت داشت؛ چون اولین کارش در هم شکستن پیکر مردوخ بود؛ چون او با خدایان پارسی در رقابت و تعارض بود و اموال بابلیان را به نفع پارسیان مصادره نمود. کوروش دچار بیماری نخوت و به دنبال شهرت و تعظیم و تملق دیگران بود که هزینه آن را پارسیان با جان و مال خود پرداختند. کوروش خودش در اصل بابلی زاده و از کنیزان و بردگان بابلی زائیده شده بود. اصولاً خیانت و وطن‌فروشی در خون و ژنوم پارسیان است و اینکه پارسیان مادینه پرست بودند؛ ولی کوروش به نرینه پرستی علاقه داشت که نشانه‌ای از تمایل او به LGBT بوده است. کوروش برای جامعه بزرگ LGBT یک افتخار است؛ چون اولین پادشاه عالم است که همه چیز و همه کار و همه نوع طرز فکر و مکتب و ایدئولوژی و باور را آزادکرده است؛ یعنی یک پادشاه بی‌همه‌چیز و از لحاظ روان‌شناختی او انسانی بی‌هویت، بدون غرور ملی، لا مذهب و بی‌اعتقاد و ولنگار و بی‌همه‌چیز بوده است. بهتر است تابعیت ایرانی او ابطال شده تا درس عبرتی شود برای سایرین که وطن و الهه فروشی نکنند. در سال ۴۸۴ پیش از میلاد، خشایارشا ضمن سرکوب شورش بابل، استحکامات دفاعی آنجا را نابود و مجسمه خدای مردوک را تخریب کرد؛ چون می‌دانست که پدربزرگ مادری‌اش کوروش، سبک‌سر و دچار خطای بزرگی شده است و بر سر مزارش نیز ... او اگر به تایم کوروش می‌خورد، کوروش (پدر مادرش) را بالای کوه قاف خوراک سیمرغ و هما می‌کرد. کوروش برای پادشاهان ایرانی و ملت پارس آبرو و حیثیت نگذاشت. جیره و مفت‌خورهای او در بابل بلا و مصیبتی برای جان و مال نوادگانش شده بودند که اینک هم هستند. این مصیبت از زمان کوروش هخامنشی تا به امروز ادامه و تداوم داشته است.

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ 22

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ 23

هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ 24 حشر

الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا 59 فرقان

شما که قدرت درک و فهم الله را ندارید چنین فرض کنید که کیهان پر از خدایان متعدد بوده است. ولی الله قیام و کودتا کرده و تمام خدایان را شکست داده و اموال و دارایی و قدرت آنها را به نفع خود مصادره و سپس کیهان را مجدداً خلق و بر عرش استیلا یافته است که باور ابلیس هم اینگونه است. ولی مشکل اینجاست که این فیلسوف بی‌سواد یعنی ابلیس اولاً سعی دارد تمامی آن خدایان قبلی را زنده و به جان الله بیندازد و ثانیاً برای خدا زن و فرزند انتخاب و تحمیل کند تا دچار دعوای خانوادگی شود. مثلاً مهدی و مسیح و عزیز را به جان هم بیندازد تا خدایی و پادشاهی را به ارث برند و از این‌گونه چرندیات. ولی نمی‌داند در نهایت روزی با این‌چنین مخلوقاتی مواجه شده و زیر سم اسب می‌رود.

این مسائل صرفاً یک نوع آلودگی ژنتیک است که در آینده برطرف خواهد شد. به همین راحتی پس مراقب و مواظب خودتان باشید.

ما نام او را خشایاشار یعنی جاوید خشا گذاشته‌ایم. او قبل از حمله، به روح پدر بزرگش کوروش لعنت فرستاد و بر سر مزارش دستشویی کرد و قسم یادکرد تا خدایان بابل، مصر و روم و ... را نابود نکند، هرگز به خانه باز نخواهد گشت و در فاز اول حمله ۳۰۰ جنگجوی قدر رومی را از دم تیغ گذراند. جنگ او با خدایان غیرخودی و ناخودی بود. هرچند که در نهایت همانند فرعون خودش را خدا می‌دانست و از خدایان باطل بی‌نیاز شد؛ ولی دست‌کم وطن‌فروش و خائن نبود. امروزه کل دنیا کوروش صغیر را دوست داشته و منشور شکسته آن را بر سرشان حلواحلوا می‌کنند. ولی خشایاشار این‌گونه نبود، چون از او متنفر بوده و برایش فیلم ۳۰۰ ساخته‌اند. خوب این بیانگر آن است که خشایاشار نماد و مظهر یک شاه مقتدر پارسی است نه کوروش صغیر. نه‌تنها خودش بلکه به‌تمامی سربازانش دستور داد که بر مزار کوروش دست‌شویی کنند؛ چون نام هیچ‌کدام از خدایان پارسی در منشور نیامده است؛ بلکه نام خدایان بابلی قید و اکرام شده است و هیچ بعید نیست که آن طلسم بابلی‌ها زیر پای خشایاشار یا سربازانش شکسته شده و وسایل شخصی کوروش، من‌جمله مهر یا انگشتر از داخل آن خارج شده باشد؛ چون ممکن است زمان عیاشی و سیاه مستی کوروش، توسط بدکارهای بابلی و یهودی سرقت و در اختیار کوزه گران گذاشته شده باشد. خشایاشار خوب می‌دانست که بخاری از این خدایان باطل بلند نخواهد شد و پیرو مکتب فرعون مصر شد؛ یعنی خودش را خدای پارسیان فرض کرد و بی‌درنگ به بابل و ... حمله کرد، آن‌هم آن حمله بزرگ و وحشتناک که رومیان اصلاً انتظار آن را نداشتند و در تاریخ بشریت ثبت شد آن هم نه با مرکب بلکه با خون سربازان رومی. به باور رومیان خشایاشار یک لات لختی بود؛ ولی به باور ما یک شاه مقتدر و نسخه دوم فرعون مصر که همچون مصیبت آسمانی نازل شد و یک‌سروگردن از رومیان بلندتر بود. انسان ذاتاً موجود ناتوان و ضعیفی است؛ ولی خداوند به دل‌وجرئت آنها نمره می‌دهد، اسکندر از مانورهای نظامی یأجوج‌ومأجوج که توسط روح‌القدس شبیه‌سازی شده بود ترسید و فرار کرد؛ ولی مغول‌ها تا قلب رومیان پیش رفتند؛ یعنی جایی که پای هیچ بشری به آن نرسیده بود. خشایاشار بعد از شکستن منشور کوروش آن را به چاه توالت انداخت تا سحر و جادوی آن باطل شود؛ ولی باستان‌شناسان آن را یافته و به لندن منتقل کرده‌اند و چه شود الله و اعلم.

 

وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ  17 حاقه

عرش روان یا عرش سواری الله در روز قیامت تماشایی است.

حزقیال فصل یک

 ۱و۲و۳ در روز پنجـم ماه چهـارم سـال سی‌ام، که پنج سال از تبعید یهویاکین پادشاه می‌گذشت، ناگهان آسمان به روی حزقیال، پسر بوزی، گشوده شد و خدا رؤیاهایی به او نشان داد. حزقیال کاهنی بود که با یهودیهای تبعیدی، کنار رود خابور در بابل زندگی می‌کرد. حزقیال چنین تعریف می‌کند:  
۴
در یکی از این رؤیاها، طوفانی دیدم که از شمال به طرف من می‌آمد. پیشاپیش آن، ابر بزرگی از آتش در حرکت بود، هاله‌ای از نور دور آن بود و در درون آن، چیزی مانند فلزی براق، می‌درخشید.  ۵ سپس، از میان ابر، چهار موجود عجیب ظاهر شدند که شبیه انسان بودند.  ۶ ولی هر یک، چهار صورت و دو جفت بال داشتند!  ۷ پاهایشان نیز مثل پای انسان بود، ولی پنجه پایشان به سم گوساله شباهت داشت و مانند فلزی براق، می‌درخشید.  ۸ زیر هر یک از بالهایشان، دست‌هایی می‌دیدم مثل دست انسان.  ۹ انتهای بالهای آن چهار موجود زنده به همدیگر وصل بود. آنها مستقیم حرکت می‌کردند بدون آنکه برگردند.  ۱۰ هر یک از آنها چهار صورت داشت: در جلو، صورت انسان؛ در طرف راست، صورت شیر؛ در طرف چپ، صورت گاو و در پشت، صورت عقاب.  ۱۱ هر کدام دو جفت بال داشتند، که یک جفت باز بود و به نوک بالهای موجودات پهلویی می‌رسید و جفت دیگر، بدنشان را می‌پوشاند.  ۱۲ هر جا روحشان می‌رفت، آنها هم مستقیم می‌رفتند بدون آنکه رویشان را برگردانند.  
۱۳
در میان این موجودات زنده، چیزهایی شبیه به زغال افروخته با مشعل روشن، در حال حرکت بودند. از میان آنها، برق می‌جهید.  ۱۴ آن موجودات زنده نیز بسرعت برق به عقب و جلو حرکت می‌کردند.  ۱۵ در همان حال که به این چهار موجود زنده خیره شده بودم، زیر آنها و بر روی زمین، چهار چرخ دیدم زیر هر موجود یک چرخ.  ۱۶ چرخها مانند زبرجد می‌درخشیدند و همه مثل هم بودند. داخل هر چرخ، چرخ دیگری نیز قرار داشت.  ۱۷ برای همین می‌توانستند بی آنکه مجبور باشند دور بزنند، به هر سو که بخواهند، بروند.  ۱۸ آن چهار چرخ دارای لبه‌ها و پره‌هایی بودند و دور لبه‌ها پر از چشم بود.  ۱۹و۲۰و۲۱ وقتی آن موجودات زنده حرکت می‌کردند، چرخها هم با آنها حرکت می‌کردند. هنگامی که آنها از زمین بر می‌خاستند، چرخها نیز بر می‌خاستند، و وقتی می‌ایستادند، چرخها هم می‌ایستادند، چون روح آن چهار موجود در چرخها نیز قرار داشت. پس موجودات زنده و چرخها تحت هدایت روحشان بودند.  ۲۲ بالای سر موجودات زنده، چیزی شبیه به یک صفحه بزرگ گسترده شده بود که مانند بلور می‌درخشید و انسان را به هراس می‌انداخت.  ۲۳ زیر این صفحه، دو بال هر موجود زنده طوری باز بود که به بالهای موجود دیگر می‌رسید، و دو بال دیگر، بدنشان را می‌پوشانید.  ۲۴ وقتی پرواز می‌کردند، صدای بالهایشان مانند غرش امواج ساحل یا همچون صدای خدا و یا هماننـد فریاد یک لشکر بزرگ بود. وقتی می‌ایستادنـد، بالهایشان را پایین می‌آوردند.  ۲۵ هر بار که می‌ایستادند، از صفحه بلورین بالای سر آنها صدایی بگوش می‌رسید.  ۲۶ بر فراز صفحه بالای سرشان، چیزی شبیه به یک تخت سلطنتی زیبا قرار داشت که گویی از یاقوت کبود ساخته شده بود و بر روی آن تخت، وجودی نشسته بود که به یک انسان شباهت داشت.  ۲۷ از کمر به بالا همچون فلزی غوطه ور در آتش می‌درخشید، و از کمر به پایین، مانند شعله‌های آتـش، تابان بود. دور تا دورش را نیز نوری درخشان فرا گرفته بود که همه رنگهای رنگین کمان در آن دیده می‌شد.  
۲۸
حضور پر جلال خداوند بدینگونه بر من ظاهر شد. هنگامی که آن منظره را دیدم، به خاک افتادم. آنگاه صدای کسی را شنیدم که با من سخن می‌گفت.

و صدالبته ابلیس کارگردان و سناریونویس ماهری است و اکثر سوژه‌های خود را از کتب عهد عتیق و جدید می‌گیرد و فراموش کرده که دست‌کم یکبار هم از قرآن الهام بگیرد؛ چون برای او بسیار ناخوش آیند است تا با واقعیت روبرو شود. همیشه غرق در رؤیای خود و فراری از حقایق پیرامون خود است؛ یعنی یک اسکیزوفرنی تمام‌عیار داخل متاورس خودساخته. خشایارشا کجا، الله کجا.

 

آن گروه هشت‌تایی هم رقمی معادل ۲۰۰۰ میلیارد و شاید بیشتر می‌شوند. چون عرش پرجرم و اینرسی غیر قابل‌درکی دارد. ما ژنوم ابلیس را زیر میکروسکوپ نیافتیم و ندیدیم زیرا نیاز به پراش پرتوی ایکس (X) دارد، حال چه مشکلی با خدا دارد و چرا با او می‌جنگد آن حکایت دیگری دارد و خاک‌برسر توله آدم که با او همراه است.

بنی‌اسرائیل برای مکتب ظهور ۲۷۰۰ سال تاوان و هزینه داده است، آن هم تاوان و هزینه بسیار، بسیار سنگینی. فرزندانشان را مقابل چشم آنها کشته و به زنان و دخترانشان تجاوز شده است و مدت‌های زیادی در تبعید، بردگی، آزار و اذیت دیگران بوده‌اند و ... مگر ممکن است که در عرض چهل سال آن را به پارسیان ببازند؟ به باور ما هرگز. امروزه آنها فرماندهان نظامی و اطلاعاتی، دولت مردان و سیاست گزاران، راهب و رهبان، تئوریسین‌ها، نظریه‌پردازها، تجار و بازرگانان، اصناف، صاحبان صنایع، صرافان و طلا و جواهرفروشی‌ها و در کل صاحبان قدرت و ثروت (طاغوتی‌ها) را خریده، همراه و هم فکر، هم پیمان و هم مرام خود کرده‌اند. اما هدف چیست؟

هدف اصلی برگشت و استرداد مکتب ظهور از تهران به خاک اسرائیل است. چرا که نیمی از کلان‌شهر تهران (شهر شیاطین) در کنترل کامل آن‌هاست و اگر ممکن نشد، به‌دست‌آوردن کنترل امن این مکتب و مذهب است. چرا که احتمال می‌دهند شاید منظور اشعیا از منجی و عدالت‌گستر مسیح نبوده باشد؛ بلکه ممکن است او خود مهدی باشد و اجداد آنها اشتباه و خطایی در نگاشت تورات داشته‌اند. چون مسیح بعد از الاغ سواری، توسط رومیان مصلوب شد؛ ولی این مهدی مرموز و هوشیار بوده و دم به تله نمی‌دهد همانند شبح است. اگر این نظریه در میان بنی‌اسرائیل رواج پیدا کرده و به اثبات برسد، نتیجه نهایی موجی از مهاجرت یهودیان و مسیحیان به تهران شهر شیاطین است؛ چون تهران مکان مورد هدف نجات و عدالت‌گستری است و نه خود کعبه و حجاز. چون آنها دشمنان خبیث و خون‌خوار مهدی هستند. خاک‌برسر حرام‌زادگانی که تعدادشان از ۷ میلیارد هم گذشته است. مکتب ظهور چراغ جادویی علی‌بابا نیست که مسیح یا مهدی از درون آن خارج شود، بلکه بسته خطرناکی است که ابلیس همچون ماری داخل آن خوابیده است و مکتب ظهور چیزی بدتر از زهرمار است. مسیح واقعی و روح‌القدس هم منجی و عدالت‌گستر نیستند. آنها چیزی در مایه یا بدتر از قصاب سفاک و ارابه مرگ و ماشین کشتارجمعی هستند؛ چون زبان روح‌القدس تیز است و می‌گوید که شما به خود من رحم نکردید و به‌جای مسیح من را مصلوب کردید و زبان مسیح هم این‌گونه است؛ چون می‌گوید خود شما کشتار و قتل و جنایت بسیاری کردید. شما کشتید و قادر به زنده کردن نیستید؛ ولی ما می‌کشیم و الله مجدداً زنده خواهد کرد. پس جنایت‌کار شما هستید وظیفه ما پاک‌سازی سیاره زمین از ژنوم پست ابلیس است چون همگی زنازاده هستید.

به بیان ساده مهدویت یا مهدویسم اشیا جعلی و قلابی مسروقه و دزدیده شده از قوم بنی‌اسرائیل است. هدف اصلی ما به‌دست‌آوردن و چنگ‌زدن به چیزهای باارزش مثل الله، ملائکه، انبیا، کتب آسمانی صحیح و تحریف نشده، مکعب، کعبه، ستاره داوود، شمعدان هفت‌سر، صلیب پهن و ... است که انترهای درختی (مولودان دانشگاه - زایشگاه) و فلاسفه بی‌سواد (مولودان حوزه و مدارس دینی) از ارزش و بهای آن بی‌اطلاع و جاهل هستند و منظور ما تملک و تصاحب نیست؛ بلکه شناختن، سود بردن و منتفع شدن است آنگونه که الله متعال خواسته و فرمان داده است و صدالبته اسلام واقعی یعنی همه اینها به‌اضافه علی و اولاد صالح علی و مسیح عیسی ابن مریم. چیزهای بی‌ارزش و پست همچون ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه و یزید و بنی‌امیه و در کل خلافت مال اعراب و نوش جان و گوارایشان باد. برای ما همچون آب چرکین و بدمزه‌ای است. خلافت اگر چیز خوبی بود، علی و اولادش به دست می‌آورند و هزاران بار هم به ایشان پیشنهاد کردند، فقط یک جمله گفتند و آن اینکه خلافت رسول شایسته و از آن رسول است و ما هم رسول‌الله نیستم. اگر مردم بخواهند ما امام و پیشوا می‌شود. این پارسیان آریایی آن‌قدر احمق و سبک‌سر هستند که خلافت اعراب جاهل را نیز به سرقت برده‌اند که چیزی بدتر از صهیونیست و مهدویت است. فرزندان کوروش اصولاً بی‌خردانی بیش نیستند الا خشایاشار، تمام چیزهای باارزش را رها و تمام چیزهای بی‌ارزش و پست و جعلی را به سرقت و یغما برده‌اند و برای خود دردسر سازی کرده‌اند. خاک بر سرتان باشد انشا لله. این پارسیان آریایی دزد و لاشه خوار (سیمرغ و هما) تشریف دارند؛ چون به ولایت خود الله هم‌چشم طمع دوخته و قصد سرقت آن را نیز دارند؛ چون قدرت تشخیص ندارند. اسلام حقیقی هم متعلق به حلال‌زادگان نجیب و پاک است و اسلام شایسته حرام‌زاده و زنازادگان زناکار نیست.  قوم پارس هم از همه چیز سر در می‌آورد الا کتاب قرآن. اصولاً قوم پارس هیچ چیزی از جانب خدا و خودشان ندارند. ایزدان باطلشان نسخه‌های جعلی از خدایان باطل یونان بود. نوع و طرز فکر ریشه در فلسفه باطله یونانی دارد و کل ریاضیات و علوم و دانش آنها وارداتی از غرب و کل کالاها و خدمات از ختایی‌های درازگوش و دین و مذهب و باورشان از اعراب و اسرائیل و ... درکل به‌نوعی لاشه و استخوان خواری که مرام و پیشه سیمرغ و هماست. شاهنامه و ... هم تقلیدی از داستان‌های حماسی رومی همچون آشیل، هرکول و ... سیمرغ هم نسخه جعلی ققنوس است. هرآنچه که دنیا دارد، پارسیان نیز باید داشته باشند و هرآنچه که دیگری دارد، یک پارس هم باید داشته باشد، گرچه دری بری باشد. اصل باشد یا تقلبی، خوب باشد یا بد، باارزش یا بی‌ارزش اصلاً مهم نیست؛ بلکه پارسیان نباید از قافله بشریت عقب یا جامانده شوند؛ بلکه با تمام سرعت پیش به‌سوی جهنم.

کلاغ این موجود در ظاهر شوم و پلید بسیار عجیب است. اگر چشمش به صابون بیفتد آن را می‌دزدد و با پی و دنبه اشتباه گرفته و آن را می‌خورد. حتی به بدلیجات براق هم رحم نمی‌کند. به هر چیزی که جلب‌توجه کند هجوم آورده و به سرقت می‌برد. ایرانیان چیزی همانند کلاغ هستند و از اعراب و اسرائیل مال مسروقه بسیار دارند و روز قیامت در ظاهر کلاغ محشور خواهند شد. کلاغ فکر می‌کند که باهوش است؛ ولی در باطل موجود احمق و نادانی است. برای اینکه برای خود دشمنان بسیار زیادی می‌پروراند و یک نمونه آن بزرگ کردن جوجه فاخته یا قاتل جوجه‌های خودش است.

 

واژه خلفای راشدین عبارت شیطانی است که اشاره به ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه دارد و علی از کثافت‌کاری آنها به‌دور است. چون خلیفه عیسی، محمد بود و خلیفه محمد، عیسی خواهد شد. هرگز شایسته نباشد که نام علی در کنار آن شیاطین آورده شود. چون او عبدالله و از خویشاوندان روح‌الله بود.

وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 38

فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ 39 المائده

اما حکم قطعی و شرعی آخوندهای مهدوی و پیروانشان: به دلیل سرقت مکتب جعلی یهود و نصارا مبنی بر منجی عالم و بشریت و عدالت‌گستر و زدن تهمت آن به محمد ابن حسن العسگری و سرقت مقام جعلی و ساختگی سگ سنی مبنی بر خلیفه الرسول و تهمت آن به علی بن ابی‌طالب و سرقت مقام والا و حقیقی الله مبنی بر ولایت مطلقه و تهمت‌زدن آن به علی و خودشان، ابتدا ۱۰۰ ضربه تازیانه حد تهمت و افترا و سپس قطع دودست و یا گردن حد سرقت مال غیر می‌باشد. مگر اینکه از کرده خود پشیمان، توبه کرده و اظهار ندامت کنند و سپس یکتاپرست شوند. تبلیغ مبطلات یهود و نصارا و سگ سنی و ترویج شرک و مکاتب شیطانی در میان شیعیان نیز محاربه و فساد فی‌الارض محسوب می‌شود.

يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى، وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ. حَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَى سَاقٍ بَادِياً نَوَاجِذُهَا مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا حُلْواً رَضَاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا. أَلَا وَ فِي غَدٍ وَ سَيَأْتِي غَدٌ بِمَا لَا تَعْرِفُونَ، يَأْخُذُ الْوَالِي مِنْ غَيْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَى مَسَاوِئِ أَعْمَالِهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِيذَ كَبِدِهَا وَ تُلْقِي إِلَيْهِ سِلْماً مَقَالِيدَهَا، فَيُرِيكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ وَ يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ. نهج‌البلاغه

جعل و سرقت هم بعد از ۱۴۰۰ سال عاقبت سگ سنی و شیعه مهدوی خاک‌برسر شد. قرآن هم شد آینه هواوهوس و نفس کثیف و خبیثشان که بر سر آن هم با یکدیگر مجادله دارند و هیچ مصالحه و توافقی هم بر سر جنایاتشان وجود ندارد.

منظور آن حضرت از این خطبه ها اولاً خودش می‌باشد و ثانیاً از اولاد و پیروانش خواسته است که چنین باشند و نه اینکه دست روی دست گذاشته و منتظر نخود سیاه باشند که اگر چنین شدند و راه او را ادامه دادند:

كَأَنِّي بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فَعَطَفَ إِلَيْهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ وَ فَرَشَ الْأَرْضَ بِالرُّءُوسِ قَدْ فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ بَعِيدَ الْجَوْلَةِ عَظِيمَ الصَّوْلَةِ وَ اللَّهِ لَيُشَرِّدَنَّكُمْ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ إِلَّا قَلِيلٌ كَالْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ فَلَا تَزَالُونَ كَذَلِكَ حَتَّى تَئُوبَ إِلَى الْعَرَبِ عَوَازِبُ أَحْلَامِهَا فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقَائِمَةَ وَ الْآثَارَ الْبَيِّنَةَ وَ الْعَهْدَ الْقَرِيبَ الَّذِي عَلَيْهِ بَاقِي النُّبُوَّةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الشَّيْطَانَ إِنَّمَا يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَهُ .   

همان‌طور که معاویه بر علیه او شورید ساکنین زمین بر علیه آنها شورش کنند؛ ولی جای نگرانی نیست و آنها پیروز میدان خواهند بود البته به‌شرط آنکه به قرآن رجوع کنند و از هیچ کس و هیچ چیزی نترسند. در نهایت اینکه این خطبه‌ها پیشگویی نیستند؛ بلکه دستورالعمل هستند اگر عاقلان بدانند. چون واقعاً خودشان این اتفاقات را تجربه کرده بودند. در نتیجه خلاصه یک‌عمر سعی و تلاش و هدف نهایی خود را در چند جمله خلاصه کرده‌اند. چرا که قرآن قابل تغییر و تحریف نیست؛ ولی قابلیت تفسیر به رأی را دارد که ما امروزه شاهد آن هستیم. آنچه درست است، مفهوم واقعی کتاب قرآن است و این اختلاف تفسیر در قرآن، سبب و باعث جنگ و نبرد میان در ظاهر مسلمانان است. بعد از اینکه از آن نبردها ضرر و زیان سختی خوردید، متوجه اصل قضیه می‌شوید؛ چون اینک سر و بدن شما داغ است و احساس درد و سوزش نمی‌کنید. بعد از سردشدن متوجه می‌شوید که چه اشتباهات بزرگی مرتکب شده‌اید و اگر به دنبال عدل و انصاف رفتید، خداوند به یاری شما می شتاب و پیروز و موفق می‌شوید. چون چاره اساسی زنده کردن کتاب قرآن و پابرجا کردن روال انبیا است و نتیجه آن فعل، حمله و هجوم کفار، مشرکین، منافقان، یهود، نصارا و اهل‌سنت به‌طرف شماست. ولی در نهایت مثل کفتار عقب‌نشینی می‌کنند؛ چون ملائکه به فرمان الله پشتیبان شماست. مهم این است که شما حق و آنها باطل باشند و این مسئله را با علم کتاب قرآن به اثبات برسانید.

"او خواسته‌ها را تابع هدایت وحی می‌کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس‌های خویش قرار می‌دهند، درحالی‌که به نام تفسیر نظریه‌های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می‌کنند، او نظریه‌ها و اندیشه‌ها را تابع قرآن می‌سازد. در آینده آتش جنگ میان شما افروخته می‌گردد، و چنگ‌ودندان نشان می‌دهد، با پستان‌هایی پر شیر که مکیدن آن شیرین، امّا پایانی تلخ و زهرآگین دارد، به‌سوی شما می‌آید. آگاه باشید فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیّت پیدا می‌کند که غیر از خاندان حکومت‌های امروزی است عمّال و کارگزاران حکومت‌ها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد، زمین میوه‌های دل خود را برای او بیرون می‌ریزد، و کلیدهایش را به او می‌سپارد، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می‌نمایاند، و کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم را که تا آن روز متروک ماندند، زنده می‌کند. گویی او را می‌بینم که از شام فریاد بر می‌آورد، و با پرچم‌هایش پیرامون کوفه را پر می‌کند، و چونان شتر خشمگین به کوفه یورش می‌آورد، زمین را با سرهای بریده فرش می‌کند، دهانش گشاده، گام‌هایش را سخت و سنگین بر زمین می‌کوبد، تاخت‌وتاز او بی‌امان و پایدار و هجوم او سخت و دشوار است. به خدا سوگند، شما را در اطراف زمین می‌پراکند، آن‌گونه که اندکی از شما باقی خواهد ماند چونان باقی‌مانده سرمه در اطراف چشم و این وضع خونبار تداوم یابد تا آن که عقل ازدست‌رفته عرب باز آید، پس باید بر سنّت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم باقی مانید که برپاست، و بر آثار رسالت تکیه نمایید که آشکار است، به عهد نزدیکی که بسته‌اید وفادارمانید که یادگار پیامبر بر آن تکیه دارد، و بدانید این شیطان است که راه‌هایش را هموار می‌نماید تا قدم بر جای قدم‌هایش نهید و راهش را پی گیرید."

اینها پیشگویی نیستند؛ بلکه دستورالعمل شرعی و نظامی هستند.

 

بسیاری از مطالب کتب عهد عتیق بعد از واقعه صلیب توسط بنی‌اسرائیل تحریف و به مسیح در آینده متولد شوند نصبت داده شده است و نه آن مسیح زاییده و مصلوب شده که فرزندان آدم عقل و فهم شعور درک آن را ندارند؛ چون نسخه‌هایی از کتب عهد عتیق پیدا و به‌شدت محرمانه و مخفی نگهداری می‌شوند که با نسخه‌های فعلی همخوانی نداشته؛ بلکه مغایرت و تعارض دارند. اناجیل هم توسط کلیسای رومی چندین و چند بار تحریف و تغییر داده شده‌اند. خاک‌برسر سگ سنی و مهدوی که از آنها برای خود مکتب‌سازی و مهدی موعود جعل کردند. چون یهود و نصارا زمانی مسابقه و رقابت تحریف و تغییر کتاب داشته‌اند و بر علیه هم فلسفه‌بافی و مقاله‌نویسی داشته‌اند. راهبان نصارا تحریف و دست‌کاری کتب عهد عتیق داشتند و برعکس، خاخام‌های یهود تحریف و دست‌کاری اناجیل یا کتب عهد جدید داشتند و سعی می‌کردند که کتب طرف مقابل و رقیب خود را به نفع خودشان تغییر دهند. یعنی همین کاری که سنی و شیعه مهدوی بر علیه یکدیگر انجام می‌دهد.

در گذشته یهودیان و نصرانیان حق نداشتند که کتب عهد قدیم و جدید را در خانه خود نگه داشته یا به همراه داشته باشند. خیلی سریع دستگیر و کشته می‌شدند. کتب دینی فقط در کنیسه و کلیسا تحت مراقبت شدید راهبان نگهداری و هرازگاهی جمع‌آوری و تغییر داده شده و قدیمی‌ها امحا و سوزانده می‌شدند. ولی اعراب با قرآن نتوانستند چنین رفتار کنند؛ چون قرار بر حفظ و مراقبت قرآن در خانه‌ها بود. ولی راهبان سگ سنی و مهدوی دست‌به‌کار عجیبی زدند. از حقه و ترفند راهبان یهود و نصارا خوششان آمد و چون نتوانستند قرآن را جمع‌آوری و تغییر و تحریف کنند، دست به جعل احادیث و روایات و حتی تفسیر زدند تا مفاهیم بنیادی آیات قرآن تغییر پیدا کند و از همه افتضاح‌تر جعل شخصیتی مشابه مسیح دروغین یا همان مهدی کاذب بود. یعنی آنها با مهدی کاذب همان کردند که قبلاً با مسیح دروغین شده بود و آن را در مقابل جهانیان علم کردند.

تحریف و تغییر کتب آسمانی به این راحتی‌ها نیست؛ بلکه یک گروه، جمع یا شورای تشخیص مصلحت نظام پشت آن قرار گرفته است. تمامی کتب موجود یکجا باید تغییر پیدا کرده و قدیمی‌ها نابود و امحا شوند. وگرنه هر کتاب دست‌کاری‌شده، فرقه و طرف‌دار جدیدی را به خود اختصاص خواهد داد. به طور مثال نصرانی‌های کاتولیک، پروتستان و ارتودوکس. یا صهیونیست‌های کاتولیک یا صهیونیست‌های یهودی. سگ سنی‌های وهابی یا سلفی و شیعیان مهدوی یا علوی یا 5 امامی و...

 

قابل‌توجه سگ سنی و شیعیان مهدوی و علوی:

علی بن ابی‌طالب بزرگ‌مرد تاریخ بشریت در طول مدت عمر پربار خود، هرگز ادعای ولایت الله و یا خلافت رسول‌الله را نداشته‌اند و صرفاً ادعای امامت به انتخاب و خواست مردم را داشته‌اند که در نهایت محقق و عملی هم شده است. ادعای اینکه ایشان خلیفه الرسول یا ولایت و ... داشته‌اند، به‌گونه‌ای ایراد تهمت، توهین و افترا بر ایشان است که ۱۰۰ ضربه تازیانه حد آن در دنیا و در آخرت شکایت شخصی خود ایشان است؛ چون آنها مدعی شده‌اند که علی جایگزین الله و رسولش شده است که این‌گونه ادعاها برای شیاطین شایسته است؛ ولی برای علی هرگز. حتی واژه امیرالمؤمنین و ... که صرفاً شایسته الله است ولا غیر. روز قیامت الله از علی می‌پرسد که آیا تو به مردم گفتی که ولی مطلقه بوده و خلیفه و جانشین انبیا هستی؟ و ایشان در جواب خواهند گفت که اگر من می‌گفتم تو حتماً می‌شنیدی؛ بلکه من نگفتم، شیاطین گمراه گفتند و خود من از ایشان مدعی و طرح شکایت دارم و آن روز شما ناامید و دماغ‌سوخته می‌شوید و بر خودتان لعنت می‌فرستید.

اما بهائیت چیست؟

به باور تحقیقی ما بهائیت دو نوع است:

۱- بهائیت قدیم که از ترکیب و میکس آیین زرتشت و یهودیت در ایران باستان قبل از اسلام پدیدار می‌شده است و مدرک قطعی آن آتش است که هم به موسی رسول‌الله مربوط می‌شود و هم به زرتشتیان. یعنی چون خداوند از میان درختی در حال سوختن با موسی رسول‌الله سخن گفته، پس الله در میان آتش نهفته و آتش مقدس است و مدرک قطعی دیگر ستاره ۹ پر است که به اقتباس از ستاره داوود ۶ پر جعل شده است.

۲- بهائیت جدید که از میکس و ترکیب بهائیت قدیم با مذهب مهدویسم پدیدار شده است.

این دقیقاً به این معنی است که پارسیان در گذشته بسیار دور که به آیین زرتشت بوده‌اند، با بعضی از خانواده‌های مهاجر یهودی، وصلت و صاحب اولاد شده و سپس آتش‌پرست شده‌اند؛ یعنی آتش‌پرستی نتیجه تفسیر آنها از مطالب تورات بوده است. ولی این فرزندان تحت‌تأثیر دو یا چند نوع مذهب و دین قرار گرفته و تبدیل به یک زرتشتی صهیونیست می‌شده‌اند. ولی در گذشته نه‌چندان دور این خانواده‌های زرتشتی صهیونیست با خانواده‌های مهدویسم وصلت و ازدواج نموده‌اند که نتیجه این وصلت، زرتشتیان صهیونیست - مهدویسم است و یک‌قدم فراتر منجی و عدالت‌گستر آنها شخصی بوده است به نام بهاءالله.

مذهب بهائی، آیین بهائی یا دیانت بهائی (که برخی آن را به‌صورت بهائیت و بهایی نیز می‌نویسند) دینی در ظاهر یکتاپرستانه، ابراهیمی و ایرانی‌الاصل است که حسینعلی نوری، ملّقب به بهاءالله، در سده ۱۹ میلادی بنیان گذاشت. بهائیان معتقدند که پیامبران از طریقِ فرایندِ «ظهور تدریجی وحی» به هم‌پیوند می‌خورند (صحیح). طبق این فرایند خداوند آموزه‌های خود را به‌صورت پیاپی و تدریجی و باتوجه‌به مقتضیات زمان و ظرفیت فهم بشر به او ارائه می‌کند (صحیح)؛ از همین رو، ادیان، سیری تکاملی می‌پیمایند و ظهور ادیان را پایانی نیست (غلط و نادرست). همچنین بهائیان معتقدند که بهاءالله (۱۸۱۷–۱۸۹۲) جدیدترین فرستاده خدا در سلسله پیامبران پیشین است و هدف از ظهور او ایجاد وحدت و صلح بین نوع بشر است. بهائیان بهاءالله را موعود تمامی ادیان می‌دانند (غلط و نادرست).

ولی این طرز فکر بهاءالله که خود را جایگزین مسیح و مهدی موعود نموده تا صلح و وحدت را برای بشریت کادو پیچی کند، یک پیام واضح و روشن برای دو مکتب صهیونیسم و مهدویسم دارد و آن اینکه دنیا را آب برد، مسیح و مهدی شما را خواب برد. آنها یا پیر و خرفت شده‌اند و یا اینکه عاجز و ناتوان و ... من خودم کار آنها را انجام می‌دهم. در این مورد بخصوص، صهیونیست‌ها صبر، پیشه، سیاست و بزرگواری به خرج داده‌اند، به امید روزی که مهدویت نابود و بهائیت به آیین اصلی خود رجعت کند و ناخالصی خود را تصفیه کند؛ ولی مهدویسم توان تحمل و پذیرش آنها را هرگز ندارد؛ چون رقیبی بسیار جدی در حوزه اقتدارش یعنی خاک ایران است. یعنی با کوچک‌ترین خطا اولاً جانشین مهدویسم شده ثانیاً به صهیونیست تغییر شکل و قیافه می‌دهد؛ یعنی باطن خود را به بیرون می‌کشد و به‌جای یک بهاءالله، هزاران هزار نواده بهاءالله ادعای موعود بودن می‌کنند؛ یعنی همان کاری که سادات با عمامه سیاه و تاکسیدو عربی می‌کنند. بهائیت در ایران سرنوشتی شوم؛ ولی در خاک اسرائیل آسایش و امنیت دارد. چون صهیونیست از بهائیت به‌عنوان ابزاری برای بازپس‌گیری مکتب به سرقت رفته خود استفاده می‌کند که در این میان بهائی‌ها قربانی سوختنی قوم بنی‌اسرائیل محسوب می‌شوند. یعنی چنانچه صهیونیست موفق به بازپس‌گرفتن مکتب خود از پارسیان و امحا مهدویت شد، بهاءالله و پیروانش در حکم مسیح الدجال هستند. پارسیان چه بهایی و چه مهدوی اگر عقل، فهم و شعور داشتند، مهدویت را در قالب گوساله طلایی به صهیونیست کادو پیچی و اهدا کرده و خلافت و ولایت را در قالب غرانیق به اعراب پیشکش می‌کردند؛ چون این کادوها و بسته‌های شیطانی چیزی در مایه تله انفجاری و مین است که به فهم خود ابلیس هم نمی‌رسد چون خودش ترکانده خواهد شد؛ ولی ما آنها را خوب شناسایی و روش خنثی سازی‌شان را هم بسیار خوب و پسندیده نیک بلدیم. لا حکم الا لله. حکم ابطال این طلسم و یا سحرهای عربی - اسرائیلی در کتاب قرآن نهفته است که شما چشم دیدن آنها را ندارید. امروزه پارسیان در کام این‌گونه طلسم‌ها و جادوهای باستان گرفتار شده و روز قیامت پشت سر اعراب و اسرائیل به درک واصل شده و وارد آتش خردکننده جهنم می‌شوند. انشا لله به‌زودی‌زود و چیزی لذت‌بخش‌تر از شیون و زاری و فریاد و ناله آنها برای گوش ما موجود ندارد.

از دیدگاه تاریخی، بهائیت ریشه در جنبش‌های پیشین ولی بسیار متفاوت شیخیه و بابیه دارد. بهاءالله در سال ۱۸۴۴ دعوت سید علی‌محمد باب را قبول کرد و به تبلیغ آموزه‌های او پرداخت. علی‌محمد باب پیش از تیرباران، برادر کوچک‌تر بهاءالله را، حداقل در ظاهر، به رهبری بابی‌ها انتخاب کرد؛ گرچه بهاءالله در دوران تبعید در بغداد با نگارش رساله‌های اعتقادی متعدد به بسط پیروان وفادار و روزافزون خود پرداخت. بهاءالله به سال ۱۸۶۳ در ادرنه دعوتش به «مَن یُظهِرُهُ الله» و پیامبری خویش و شروع عصر جدید را آشکار و به این وسیله استقلال خود را از برادرش و بابیه اعلام کرد. وی در عکا، به درخواست پیروانش برای کتابی در مورد شریعت و مناسک مذهبی، کتاب اقدس را ارائه کرد و آن را وحی الهی و جایگزینی برای قرآن و کتاب بیان دانست. پس از بهاءالله، در سال ۱۸۹۲ پسر بزرگش عباس افندی ملقب به عبدالبهاء رهبری بهائیان را برعهده گرفت و بهائیت را به فراتر از مرزهای جغرافیایی پیشین گسترش داد و نظم اداری بهائیان را توسعه داد. پس از عبدالبهاء، نوه‌اش شوقی افندی به مدت ۳۶ سال رهبری بهائیان را برعهده داشت و به تکمیل نظم اداری بهائیت پرداخت. چون شوقی افندی فرزندی نداشت و همهٔ بستگان واجد شرایط او ناقض عهد و میثاق بودند، در سال ۱۹۶۳ شورای بیت‌العدل اعظم تشکیل شده و از آن زمان رهبری بهائیان را برعهده گرفته است. بهائیت هم همانند یهودیت، نصرانیت، اهل‌سنت و مهدویت گمراه و نجس، سعی در خصوصی‌سازی دین و شریعت الله به نفع خود یا گروه خاصی دارد که نه‌تنها مذاهب، بلکه کلیه مکاتب بشری این‌گونه هستند. هرچند که انترهای درختی (زایشگاهی ها) به‌اصطلاح روشنفکر دلقک صفت پشت آن منطق یا مکتب یا طرز فکر بوده باشند. در بعضی مکاتب جنایات به اسم خدایی و در بعض دیگر به اسم بی خدایی انجام می‌شود؛ چون نوع بشر موجودی جنایت‌کار است که سرکوبی نهایی آنها به ملائکه واگذار شده است.

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ 30 بقره

فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ 106

خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ 107 هود

وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ 37 فاطر

 

یعنی صبور و شکیبا باشید، زمانش که فرارسید شما خون آنها را به روی زمین (طاغوت) می‌ریزید و با سرهای بریده تفریح می‌کنید و تا آسمان و زمین باقی است (ابد و یک روز) نوبتی اصحاب آتش جهنم شده و آنها را شکنجه می‌کنید تا عقده و کینه از دلتان خارج شود.

بهائیان معتقدند که درک مستقیم ذات خداوند (مجهول و معمای بزرگ) غیرممکن است. اگرچه دسترسی مستقیم به خداوند امکان‌پذیر نیست، ولی بهائیان اعتقاد دارند که خداوند قصد و اراده خود را به اشکال مختلف معرفی می‌کند. او هر از چند گاهی با استفاده از فرستادگان خودش که در دین بهائی به آن‌ها مظاهر ظهور الهی (نایب برحق حضرت حجت، معمم السادات) گفته می‌شود با بشر مکالمه می‌کند (تلفن همراه برای جلد دوم قرآن). این مظاهر ظهور قصد دارند ادیان را در جهان اشاعه داده و برپا کنند. در آموزه‌های آئین بهائی گفته می‌شود که خداوند بسیار بزرگ‌تر از آن است که توسط انسان‌ها به طور کامل درک شود و حتی تصویری کامل از وی به دست آید. به‌طورکلی، بهاءالله بیان می‌کند که دین وسیله مؤثری برای تکامل اجتماعی است و سلسله ادیان جهان، مراحل مختلف هدایت بشر توسط خداوند هستند که به‌تدریج رشد و تکامل بشر را تضمین می‌کنند. براین‌اساس، اعتقاد بهائیان این است که هیچ دینی نمی‌تواند ادعای آخرین دین بودن داشته باشد و بشر تا ابد هدایت الهی را از طریق پیامبران دریافت می‌کند. بهاءالله نیز بیان می‌کند که بعد از او نیز آمدن پیامبران ادامه خواهد داشت. یعنی تمامی مذاهب بشری برای راهب و رهبان خود جا و مکانی ویژه VIP در لژ رزرو و تمهید می‌کنند تا این خر سواری تداوم و بقا داشته باشد و به نسل‌های بعدی هم این فرصت طلایی برسد و پا در کفش انبیا کرده بعد از نبوت انبیا نوبت نبوت شیاطین است، من‌جمله ابوبکر ساحره زاده و بهاءالله رمال و بزرگ‌ترین رقبای آنها، انترهای درختی هستند که اعتقاد دارند خر سواری به‌تنهایی ممنوع است و تبدیل به دیکتاتوری میشود؛ بلکه باید دولادولا یا دو یا چند ترکه باشد تا دعوی و اختلاف سلیقه‌ها از بین برود؛ یعنی مشارکت در خرسواری برقرار شود.

 

این هم مدرک معتبر برای اثبات رمالی بهاءالله که شبیه جادو نوشته‌های مادر ابوبکر صدیق (کذاب و دروغگو) است و هیچ جای تعجب ندارد که راهبان اهل‌سنت ایرانی مدافع حقوق ناشی از مکتب بهائیت شده‌اند؛ چون خلفای حرام‌زاده آنها همانند ابوبکر، عمر و عثمان و ... مثل بهاءالشیطان ادعای نبوت نموده و نبی کاذب و دروغین بوده‌اند؛ یعنی آنها با یکدیگر هیچ فرقی ندارند و منطق در ظاهر درست بهاءالشیطان این است، اینک که ابوبکر و ... ادعای خلافت و جانشینی رسول (نبوت دروغین) کرده‌اند من هم می‌کنم چه اشکالی دارد؟ این سنت اسلام است و منطق در ظاهر درست راهبان سنی اینکه، وقتی ابوبکر شیاد ادعاهایی داشته چه اشکالی دارد که همان ادعاها را بهاءالشیطان داشته باشد؟ ما هم می‌کنیم! ما هم ادعا داریم! بهاءالشیطان خلیفه انبیا است!

به باور ما زمانی که شیعیان احمق، سفیه، نادان با ضریب هوشی زیر صفر (گوسفندی) فریب سگ سنی را خورده و علی ابن ابی‌طالب پسر عموی محمد رسول‌الله را به مقام خلافت قبول کرده و پذیرفته‌اند، راه برای هر حرام زاده‌ای باز می‌شود که چه قبل او و چه بعد او ادعای خلافت رسول کند. یعنی راه برای شیاطین باز است مثل یک اتوبان چهاربانده. ولی اگر ولایت مختص الله و خلافت مختص مسیح رسول‌الله شود، راه برای عبور و مرور شیاطین بسته می‌شود و سد مستحکمی در مقابل آنها کشیده می‌شود. مشکل اینجاست که شیعیان خودشان به دنبال شیطنت و مکر و حیله هستند و به دنبال خلافت رسول و ولایت الله و خیلی راحت به دام ابلیس و این فتنه بزرگ می‌افتند و مسلماً سرنوشت بسیار هولناک و شومی در انتظار آنها خواهد بود؛ چون به جنگ الله و رسولانش بر خواسته‌اند و هیچ تردیدی در شکست آنها وجود ندارد. ما با قاطعیت تمام ادعای ولایت و خلافت علی را تکذیب و اعلام می‌کنیم کسی به‌غیراز مسیح ادعای خلافت کند و کسی به‌غیراز الله ادعای ولایت کند زنازادگی خودش، خاندانش و پیروانش را اثبات و اعلام نموده است. علی یک نجیب‌زاده از خاندان عمران بود و هرگز خودش را با الله و مسیح درگیر نکرده است؛ چون او بنده الله و شیعه مسیح بوده است.

اگر خیلی خلاصه بگوییم حجاز کشتارگاه اعراب زنازاده و فلسطین کشتارگاه بنی‌اسرائیل زنازاده است و اگر ما لیاقت و صلاحیت داشته باشیم در رکاب مسیح و روح‌القدس خواهیم بود تا این آلودگی ژنتیک را برطرف کنند و اگر مغول ها و نازی‌ها نتوانستند، آنها این بار حتماً موفق به انجام آن می‌شوند و هیچ راه فراری در کار نیست؛ چون فرمان و خواست خود الله است.

فتنه مهلک سلمان و علی برای اعراب و اسرائیل:

بگو نازل کرد آن را روح‌القدس (جبرئیل رسول‌الله) از [جانب] سرورت به حق برای اینکه تثبیت کند کسانی را که ایمان آوردند و هدایتی و بشارت برای مسلمانان (تسلیم‌شدگان) [باشد]

و حتماً دانسته‌ایم که به‌درستی ایشان می‌گویند [که] جز این نیست [که] می‌آموزد (یاد می‌دهد) او را بشری (موجود دوپایی) ، زبان (گویش) کسی که برمی‌گردانند (متوجه می‌کنند) به سویش [این اتهام را] غیرعربی [است] و [درحالی‌که] این زبانی عربی آشکاری [روشنی است] ۱۰۳ نحل

در حقیقت متهم ردیف اول جعل قرآن سلمان و متهم ردیف دوم علی است. ولی چرا؟

سلمان فارسی (پیش از مسلمان شدن: روزبه) (۵۶۸-۶۵۳ میلادی) صحابی ایرانی بود که محمد او را از خود (اهل‌بیت) خواند و به سلمان محمدی شهرت یافت. در روزی که قریش نیروهایش را نزدیک مدینه گرد آورد تا بر مسلمانان حمله بَرَد (غزوه خندق)، او پیشنهاد داد تا خندقی ژرف پیرامون مدینه حفر گردد تا از آن پاسبانی شود. سلمان فارسی نزد تمامی مذاهب اسلام به‌ویژه شیعه به‌عنوان اولین شخص ارکان اربعه گرامی داشته می‌شود و برای او جایگاهی والا در نظر دارند. او با این که پسر یکی از دهقانان ایران بود، زرتشتی باقی نماند و سال‌ها به سرزمین‌های گوناگون سفر کرد که در همین سفرها در سرزمینی به بردگی درآمد و سپس با کمک محمد آزاد گشت. سلمان فارسی که خرد و دانش‌های ایرانیان و مسیحیان را می‌دانست از مشاوران محمد، از جمله طراح اصلی حفر خندق در جنگ خندق بوده است. او در سال‌های پایانی زندگی خود استاندار (والی) مدائن گردید. وی از اولین ایرانیانی بود که اسلام را پذیرفت.

سلمان در آغاز در ایران با باورهای میترایی آشنا بود و سپس باورهای زرتشتی و سپس باورهای مانوی و بدین‌گونه با حکمت و خرد ایران باستان آشنا بود. به غرب رفت و با باورهای مسیحی آشنا شد و سال‌ها در آنجا در خدمت کلیسا بود و در کنار آنها با عقاید یهودی بیشتر آشنا شد. این‌گونه با اندیشه مسیحی کاملاً آشنا بود. در یثرب محمد را دید و با عقاید او اسلام آشنا شد. لویی ماسینیون فرانسوی، آثار منسوب به سلمان را، چهار کتاب معرفی می‌کند که از جمله آن‌ها «خبر جاثلیق» است که ۱۰ سند مکتوب را برای ذکر آن آورده است.

سلمان (روزبه) فارسی از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بوده است و چون دین مانی را بر دین زرتشتی ترجیح داده بود، مجبور به فرار از ایران شد. اما در دانشنامه اسلامی آمده که سلمان به تبعیت از خانواده و گرایش دینی پدر زرتشتی بود و در آئین زرتشتی کوشا بود و برافروخته نگاه‌داشتن آتش آتشکده مواظبت می‌کرد.

او در سنین جوانی به‌خاطر آشنایی با مسیحیانی که در اطراف او بودند، به مسیحیت روی آورد به همین جهت با مخالفت سرسختانه پدرش روبرو می‌شود و مدتی او را در خانه حبس می‌کند. او سپس برای تحصیل دین مسیحیت به سوریه رفت.

وی از اوصیای عیسی بوده است و شاید به همین خاطر علی بن ابی‌طالب وی را غسل داد چرا که به اعتقاد مسلمانان وصی را کسی جز پیامبر یا وصی پیامبر حق ندارد غسل دهد. محمدباقر از شیعیان خواسته وی را سلمان محمدی صدا کنند و او را از اهل‌بیت دانسته است.

ساده بگوییم سلمان یک محقق علوم دینی با بالاترین مدرک معادل دانشگاهی در این زمانه بوده است؛ یعنی فوق دکترای الهیات. در حقیقت سلمان بر تمامی کتب آسمانی قبل خودش تسلط و اشراف کاملی داشته است و به باور یهود و نصارا او کتاب قرآن را از روی نسخه‌های منحصربه‌فرد عهد عتیق و جدید جمع‌آوری و جعل و سپس در اختیار محمد گذاشته و علی نیز مترجم بومی بوده و آنها را به زبان عربی روان درآورده است. به باور ما سلمان جزو بهائیان باستان محسوب می‌شده است؛ چون تحت‌تأثیر ادیان پارسی و ابراهیمی بوده است؛ ولی در نهایت موفق شده است که اسلام آورده و دین خالص و پاکی را اختیار کند و اینکه ای‌کاش بهائیان ایرانی هم مثل او شوند. به‌هرحال مدینه یا یثرب محل اسکان اقوام نصرانی (انصار) یکتاپرست یعنی اجداد محمد و علی بوده و غسل تعمید در میان آنها رواج داشته که روال مسیح و یحیی و زکریا بوده است و به این دلیل سلمان به دست خاندان مسیح یعنی علی غسل داده شده است؛ یعنی همان‌طور که خود مسیح را یحیی غسل داده است. از طرف دیگر این اقوام ساکن در یثرب (اجداد محمد و علی) معتقد به آیینی بسیار مرموز و به‌شدت محرمانه و زیرزمینی بوده‌اند که هیچ کسی موفق به شناسایی و شناخت آن هم نشده است.

جفر چیست؟

جفر (به عربی: ٱلْجَفْر) یک کتاب مقدس عرفانی شیعه اثناعشری است که بر اساس اعتقاد شیعه توسط امام علی (ع) تدوین شده و از حضرت محمد (ص) به او و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها به ارث رسیده است. به نظر می‌رسد که الجفر از دو جعبه پوستی تشکیل شده است که در آن کتاب‌های مختلف پیامبران گذشته و کتاب‌هایی که از محمد، علی و فاطمه به بقیه اهل‌بیت به ارث رسیده است نگهداری می‌شود و هر امام آنها را همراه با زره و سلاح محمد پس از مرگ امام قبلی خود دریافت می‌کند. گفته می‌شود که الجفر یکی از منابع و منشأ دانش کسب شده توسط ۱۲ امام بود و امام ششم اسلام شیعی اثناعشری و اسماعیلی، جعفر الصدیق، به داشتن مالکیت بر الجفر افتخار می‌کرد که شامل دانش پنهان محمد است. دوازده امامی متأخر عادت داشتند که گاه به کتاب مقدس و مخفی الجفر مراجعه کنند، کتابی که توسط علی باقی‌مانده بود و طبق نظر شیعه اثنی‌عشری اعتقاد به وجود الجفر با امامان محکم بود. الجفر در میان ۱۲ امام به دست وی سپرده شد و شیعه اثناعشری معتقد است که در حال حاضر در اختیار مهدی پنهان است.

برای ما مثل روز روشن است که این کتاب همان انجیل تحریر شده به دست مبارک مریم علیها سلام است که اصطلاحاً کدنویسی و یا رمزنویسی شده و احتمالاً به خط کوفی هم بوده است تا اعراب و اسرائیل و یهود و نصارا چیزی از آن نفهمند. با قاطعیت می‌توان گفت که محمد و خاندانش قبل از نزول قرآن به آیین یکتاپرستی مسیح یعنی بزرگ‌خاندانشان بوده‌اند؛ یعنی فرزندان عمو یا پسر عموهای مسیح بوده‌اند، این آیین خانوادگی آنها به‌قدری سری و محرمانه بوده است که افرادی همچون ابوجهل عموی محمد را به آن راه نمی‌داده‌اند و کمتر کسی از وجود این‌چنین کتاب فوق‌سری باخبر بوده است که تمامی تعالیم صحیح مسیح موبه‌مو در آن ذکر شده بود.

اینکه قرآن به دست سلمان راهب یا کشیش جعل شده، تهمت ناروای نصارا بود. به این خاطر خداوند از جبرئیل به نام روح‌القدس نام می‌برد که در میان خودشان رواج دارد؛ یعنی مخاطب اصلی آیه فوق نصارا است که به آیین قبلی محمد و اجدادش بسیار مشکوک هم شده بودند و اینکه سلمان در نزد محمد باشد، فتنه‌ای بود آسمانی همانند درخت زقوم در بهشت که خداوند خودش استاد اعظم فتنه و امتحان است؛ یعنی همان‌طور که یوسف نجار در کنار مریم بود و تا دلتان بخواهد از این‌گونه درخت‌ها و فتنه‌های متنوع و بدون پایان. کامتان شیرین باد و گوارا و نوش‌جانتان باشد. هرچه که باشد زقوم خوراک مقوی و مغذی اهل جهنم است. و بزرگ‌ترین فتنه‌ها ادعای دروغ خلافت و ولایت علی است. یعنی چون علی خودش خلیفه رسول و ولی مسلمین شد، پس جایگاه خلافت و ولایت برای سایرین جایز است. زرشک، جایگاه جهنم و درک برای مسلمان‌زادگان نجس واجب و لازم شده است.

سلمان فارسی یک انسان باهوش و فوق‌العاده کنجکاو و خداجو بوده است و در سیر گذر ادیان در نهایت به مسیحیت رسیده بود. ولی نیک می‌دانست که اناجیل جعل و یا تحریف شده‌اند و به دنبال یافتن انجیل مریم بود که تمامی سرنخ‌ها او را به یثرب هدایت کرد و پاداش او کتابی بهتر به نام قرآن بود. انجیل مریم واقعاً وجود داشته است؛ ولی به‌صورت فوق محرمانه در نزد آل‌عمران نگهداری و محافظت می‌شده است که در اختیار سلمان نیز گذاشته نشده و بعدها معدوم شده است. چون تورات و زبور و انجیل زیر مجموعه ای از فرقان یا قرآن بوده است. در تمامی مشاجرات راهب و رهبان یهود و نصارا با مسلمانان، سلمان حضور داشته و با اطلاعات کاملی که در مورد کتب عهد قدیم و جدید داشته با آنها گفتگو می‌کرده است؛ ازاین‌رو انگشت اتهام جعل قرآن به‌سوی او بوده است. منظور کلی خداوند از آیات فوق این بوده که قرآن وحی الله به روح‌القدس و محمد است و سخنان ساختگی یک راهب نصرانی تازه مسلمان شده پارسی‌زبان نیست و فتنه، درخت کاشته شده توسط خود الله در کنار محمد است تا این اتهامات را وارد کنند تا اگر کسی شکی دارد به درک واصل شود.

به باور ما علی هم فتنه و درخت کاشته شدهٔ الله در کنار محمد بود. اولاً چنین پندارند که ویراستار نیتیو قرآن است. ثانیاً او را تحریک و تشویق به ولایت و خلافت کنند تا راه برای خودشان و شیاطین باز شود که علی هرگز ادعای ولایت و خلافت نداشت. چون می‌دانست که عده‌ای قصد سوءاستفاده از رابطه خویشاوندی او با محمد و عیسی را دارند. ولی بعد از شهادتش شیاطین موفق شدند و از این درخت خوردند. نوش جان. سگ سنی ادعای خلافت او کرد و خلافت ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، یزید، بنی‌امیه و ... در نهایت خودشان را مشروع کردند و شیعه مهدوی نیز ادعای ولایت او کرد و ولایت خودش را مشروع و ثابت کرد و این احمق‌ها نمی‌دانند که به درون تله و دامی افتاده و گیر کرده‌اند که خداوند آن را برای ابلیس و شیاطین پهن کرده است و از همه بدتر اینکه سگ سنی علی و اولاد علی را مقتول و شیعه مهدوی آنها را با خدا شریک کرده‌اند که در آینده نزدیک توسط مسیح، روح‌القدس و سپاه مگاگ قتل‌عام، سلاخی، درو و امحا خواهند شد.

تولد مسیح از مریم باکره خودش بزرگ‌ترین فتنه الله بود. چرا که عده بسیار زیادی به او و مادرش تهمت و بهتان زدند و عدهٔ بیشتری آن دو را خانواده الله نامیدند و ... توله آدم خاک‌برسر است و به هیچ درخت کاشته شده توسط خدا رحم نمی‌کند؛ بلکه همه آنها را با ریشه می‌خورد و در نهایت زقوم، غذای ابدی او خواهد شد البته بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ 1 مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ 2 وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ 3 وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ 4 وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ 5 فلق

بزرگ‌ترین حقه و ترفند راهب و رهبان برای فریب پیروانشان، تغییر شخصیت‌ها و کاراکترهای دینی و مذهبی است. یعنی ابتدا فرض می‌کنند که گروهی از آنها خودی و گروه دیگر نا خودی و بیگانه است. سپس تمامی کتب آسمانی، دینی و مذهبی را مطالعه و بعداً جای شخصیت‌ها و کاراکترها را با هم عوض و به‌نوعی نوسازی ایدئولوژیک می‌کنند. برای کسانی که مطالعه و تحقیق ندارند، تازگی داشته و بسیار جذاب و شگفت‌انگیز است؛ ولی برای کسانی که مطالعه و تحقیق دارند، همان سخنان یاوه، گزاف و بیهوده گذشتگان است؛ یعنی اساطیرالاولین که با مطالب صحیح الله نیز اشتباه گرفته می‌شود. یعنی این یاوه‌گویی راهب و رهبان باعث کم‌رنگ یا حتی بی‌ارزش شدن کلام خود خداوند در میان فرزندان آدم می‌شود؛ یعنی خودشان باعث گمراهی خودشان می‌شوند.

عبارت محمد خاتم‌النبیین یک پیام خیلی واضح و روشن برای پیروان ادیان ابراهیمی دارد و آن اینکه دکان و محل کسب دین و مذهب تعطیل شد و کرکره آن پایین آمد. ولی یهود و نصارا و مهدویت با مکتب ظهور منجی و عدالت‌گستر و سنی با مکتب خلافت و بهائی با مکتب تداوم و ادامه نبوت، به‌نوعی سعی دارد که این کرکره را بالا زده و مجدداً به کسب‌وکار خود ادامه دهد و کل مطالب علی علیه‌السلام نیز واضح و روشن است و آن اینکه ما ماندیم با یک کتاب غیر قابل تحریف تا ابد و یک روز. باید اولاً آن را بخوانیم ثانیاً مفهوم آن را درک کنیم ثالثاً به آن عمل کنیم. دین کسب‌وکار نیست؛ بلکه جان و مالمان را باید فدا و قربانی آن کنیم. نبوت عیسی هم به فوت باطل نمی‌شود؛ بلکه هر زمان آمد خوش آمد؛ ولی آمدن او به معنی رفتن ماست و دیگر کار از کار گذشته است. یعنی در زمان ظهور مسیح، توبه و مسلمانی بی‌فایده و بی‌ثمر است. چون او برای هدایت نمی‌آید؛ بلکه او برای انتقام از اهل زمین می‌آید. چون تجربه به او ثابت کرده است که نبوت برای اولاد آدم بی‌فایده است. چیزی که فایده دارد جنگ و جهاد در راه الله است که در آخرین لحظات عمرش به آن نتیجه رسیده و به آن عمل کرد منتها موکول به آینده شده است. یعنی زمانی که لشکری از ملائکه در نزد او باشند محقق می‌شود و چه تحققی ؟

در طول تاریخ بشریت اولین کسی که به علم کتاب خدا مکتب صهیونیست مبنی بر ظهور منجی و عدالت‌گستر و پادشاهی یهود را با قاطعیت تمام تکذیب و رد نموده است، خود مسیح عیسی ابن مریم رسول‌الله بود. چون بنی‌اسرائیل از او پرسید آیا مسیح موعود و پادشاه یهود و عدالت‌گستر جهانی تو هستی؟ و ایشان در جواب گفتند، پادشاه عالمیان الله است و تنها منجی شما از آتش جهنم خود اوست. من در آینده تمامی معابد و پرستشگاه‌ها حتی قربان گاه ابراهیم (کعبه) را تخریب و بعد از سه روز بازسازی خواهم کرد و صرفاً به دلیل همین گفته او بعد از پیاده‌شدن از کره الاغ محکوم‌به‌اعدام شد. چون او را مسیح الدجال خطاب کردند و البته خائن به مرام و باور ۷۰۰ساله یهود.

علی هم بعد از فوت رسول، مخالف و دشمن درجه یک مقام ولایت و خلافت عربی بود. ولی نتوانستند که او را اعدام و حذف کنند. چون مردی قوی و نیرومند و طرف‌داران بسیاری همچون سلمان و ابوذر داشت و این خیلی مسخره است که به او اتهام ادعای ولایت یا خلافت می‌زنند؛ یعنی جایگاهی که او چندین سال با آن جنگیده است. آن هم نه به‌خاطر به‌دست‌آوردن آن بلکه به‌خاطر نابود کردنش. همان‌طور که به مسیح و مهدی تهمت ادعای پادشاهی، منجی گری، عدالت و صلح گستری می‌زنند. چیزی که در آینده در انتظار بشریت است نبرد خونین آرماگدون (هرمجدون) است. چون مسیح هم با جایگاه پادشاهی یهود، منجی گری، عدالت و صلح گستری صهیونیست مخالف است؛ چون جایگاه خلافت رسول از آن خودش و جایگاه ولایت، منجی گری، عدالت‌گستری و پادشاهی از آن الله است و لاغیر.

مدعیان باطل خلافت، ولایت، منجی گری، عدالت و صلح گستری و تداوم نبوت در این میدان نبرد شکست‌خورده و اهل جهنم هستند؛ چون به دنبال جلب رضایت الله نیستند؛ بلکه به دنبال تملک طاغوت یا سیاره زمین هستند. آن‌هم نه در جایگاه خودشان بلکه در جایگاه الله و انبیا و پیشوایان و با جعل مکتب و تحریف دین خدا به نفع خودشان.

شیعیان احمق و نادان و محجور امروزی دو گروه هستند. گروه اول در مقابل یهود، نصارا و اهل‌سنت احساس خفت و حقارت کرده و مهدی تقلبی را در مقابل مسیح قلابی، و علی و حسن را در مقابل خلفای اهل‌سنت علم کرده تا خودشان را برتر جلوه دهند؛ اما گروه خبیث دوم سعی می‌کنند که همانند راهب و رهبان یهود، نصارا و اهل‌سنت پیروانشان را فریب داده و به ثروت و قدرت دست یابند و از گروه اول خرسواری بگیرند که گرفته و می‌گیرند و خواهند گرفت تا با مسیح واقعی رودررو شده و او را تکذیب کنند و دخان سماوی را نوش جان کنند و بعد از برطرف‌شدن آن فولاد دمشقی و سم اسب بر صفتشان فرود آید و دکورشان عوض شود و با مدفوع اسب درهم‌آمیخته شوند که لیاقتشان بیش از این نیست. به باور ما قتل و ریختن خون یهود، نصارا، سنی، شیعه مهدوی و بهائی محارب (مسلح) و مفسد (طاغوتی) فی‌الارض واجب و ثواب آن مثل آبیاری درختان بهشت است. به گفته آخوند هندی "خیلی خرید"

 

اینک به‌حکم و فرمان اجرایی الله در کتاب قرآن:

الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا 76 نسا

اعلام می‌داریم اشخاصی همچون:

1- محمد ابن عبدالوهاب بن سلیمان التمیمی  بنیان‌گذار مکتب وهابیت و سلفی گری جدید

2-  تئودور هرتسل بنیان‌گذار مکتب صهیونیست جدید

3- کشیش جان داربى، دى . ال . مـودى، ویـلیـام بـلاکـسـتـون پروتستان بنیان‌گذاران مکتب مسیحیت صهیونیستی

4- بهاءالله بنیان‌گذار مکتب بهائیت جدید

5- آخوند هندی ملقب به خمینی بنیان‌گذار مکتب مهدویت جدید و ولایت‌فقیه

6- ... و پیروان احمق و نادان آنها

فرزندان خلف ابلیس بوده و مبارزه با آنها برای ما لازم و واجب شده است و به ایشان بشارت می‌دهیم که چه مرده و چه زنده زیر سم اسب مگاگ هستند. کسی که بالای سر جنازه شما حاضر و بر شما لعنت و نفرین می‌فرستد خود مسیح و ملائکه است. خودشان این کثافت‌کاری شما را پاک و تمیز خواهند کرد؛ چون فرزندان آدم لیاقت انجام آن را ندارند. بلکه برعکس روزبه‌روز به خباثت و کثافت‌کاری آنها افزوده می‌شود.

در حقیقت این راهب و رهبان، مکتب و ایدئولوژی سازان ادیان خطاکار و گنه پیشه عادت زشتی پیدا کرده‌اند مبنی بر صدور فتوا که بزرگ‌ترین این خبیث‌ها عبدالوهاب بود. ولی متأسفانه خودشان و هم فکران و متحدانشان را در سایر مذاهب فراموش کرده‌اند؛ لذا ما اقدام به صدور حکم و فتوای کلی کردیم که شامل حال تمامی ایشان شده و هیچ تبعیضی هم قائل نشدیم تا اینکه با خیال راحت به شیطنت خود ادامه دهند و به درک واصل شوند و بدانند که چه سرنوشت شومی در انتظار آنهاست انشا الله به امید حق.

آرماگدون شیطانی و رؤیاپردازی یا خیال‌بافی ادیان ابراهیمی چیست؟

به باور یهود و نصارا مسیح آنها را دلداری داده و زیر بال‌وپر خود قرار می‌دهد. به آنها می‌گوید که محمد بیخود و اشتباه کرد که آیین شما را منسوخ و قرآن را ارائه کرد. من هم دین اسلام و کتاب قرآن را منسوخ می‌کنم. با هم متحد شوید و من هم رهبر شما خواهم بود و با مسلمانان وارد جنگ می‌شویم یا باید یهودی و نصرانی شوند یا اینکه همه آنها را قتل‌عام می‌کنیم. اهل‌سنت در نهایت صلاح دیده‌اند که با یهود و نصارا پیمان و توافق ابراهیم امضا کنند و از شر مسیح و پیروانش خلاص شوند و آینده خود را تضمین کنند. اما شیعیان مهدوی برای مسیح آلترناتیو و اپوزیسیون تدارک دیده‌اند. یعنی در همان هنگام مهدی ظهور کرده و مسیح را شکست می‌دهد. مسیح چشم آبی است و باید لنز میشی به چشم زند. موی بلند و زنانه و طلایی دارد که باید کوتاه شده و به رنگ قهوه‌ای یا مشکی درآید. از طرف دیگر حق ندارد گوشت خوک و شراب میل کند و صد ضربه شلاق حد و مجازات اوست. باید دست‌بند زده و به زنجیر کشیده شود و به دین اسلام گرویده و محمد و کتاب قرآن را تأیید کند وگرنه هم مصلوب و هم سنگسار خواهد شد. سپس مهدی قیام کرده و کل دنیا را به تصرف خود درآورده و سند شش دانگ آن را به شیعیان واگذار خواهد کرد. اهل‌سنت به جرم خیانت به محمد و قرآن مجازات می‌شوند و هم چنین یهود و نصارا. مسیح هم باید تحقیر شده و پشت سر مهدی نماز اجباری بخواند؛ چون خداوند اجازه نداد که مریم در کعبه وضع حمل کند؛ ولی علی درون کعبه متولد شده است. مسیح مولود نخلستان است؛ ولی علی و فرزندانش مولودان کعبه هستند.

سخت‌ترین قسمت کار فراموش کرده زکریا، یحیی و مریم است؛ یعنی ختنه‌کردن مسیح که در عهده و وظیفه مهدی است؛ یعنی مهدی باید با تیغ جراحی مسیح را سنت کند سپس بخیه بزند. اصلاً خود خدا در گذشته یهودی و ارمنی بوده است. بعد از مسیح، الله توبه کرد و مسلمان شد و خاتم‌النبیین را فرمان داد به پرهیز و دوری از یهودیت و مسیحیت و گرایش به‌طرف اسلام یعنی آیین جدید خود الله که هر دو (خدا و رسول) با ادیان و انبیا گذشته در تعارض هستند و علی و اولاد علی جایگزین انبیا یهود و ارمنی گذشته شدند و این خواهد بود سرانجام کمدی درام ادیان ابراهیمی که ابلیس به حالشان بگرید؛ ولی ما به حالشان بخندیم. چون ابلیس مقصر میدان است و ما بی‌تقصیر هستیم.

 

بعد از صدها سال چرندگویی و فلسفه‌بافی فلاسفه بی‌سواد یهود، قوم بنی‌اسرائیل با یک فاجعه روبرو شدند و آن اینکه اگر قرار است که مسیح موعود ظهور کند و تا به ابد در جایگاه داوود سلطنت و دادگستری کند، پس یهوه از بهشت و جهنم منصرف و قیامت کنسل شده است. پس در نتیجه دین خدا چه معنی دارد؟ با خیال راحت به گناهان خود ادامه می‌دهیم و زنده شدن و محاکمه و مجازاتی هم دیگر در کار نیست؛ چون یهوه روال و پروسه خود را تغییر داده است و به‌جای عذاب آخرت عدالت‌گستری و تملک دنیا توسط یهود را برگزیده و انتخاب کرده است.

هفتاد هفته

۲۰ زمانی که مشغول دعا بودم و به گناهان خود و گناهان قوم خود اسرائیل اعتراف می‌کردم و از خداوند، خدایم برای شهر مقدسش اورشلیم التماس می‌نمودم، ۲۱ جبرئیل که او را در خواب قبلی دیده بودم، با سرعت پرواز کرد و هنگام قربانی عصر نزد من رسید ۲۲ و به من گفت: دانیال، من آمده‌ام به تو فهم ببخشم تا بتوانی این اسرار را بفهمی.  ۲۳ همان لحظه که مشغول دعا شدی، جواب دعای تو داده شد و من آمده‌ام تو را از آن آگاه سازم، زیرا خدا تو را بسیار دوست دارد. پس، حال، دقت کن تا آنچه را که درباره خوابت می‌گویم، بفهمی.  
۲۴ به امر خدا برای قوم تو و شهر مقدس تو هفتاد «هفته» طول خواهد کشید تا طبق پیشگویی انبیا فساد و شرارت از بین برود، کفاره گناهان داده شود، عدالت جاودانی برقرار گردد و قدس الاقداس دوباره تقدیس شود.  ۲۵ بدان و آگاه باش که از زمان صدور فرمان بازسازی اورشلیم تا ظهور رهبر برگزیده خدا، هفت «هفته» و شصت و دو «هفته» طول خواهد کشید و با وجود اوضاع بحرانی، اورشلیم با کوچه‌ها و حصارهایش بازسازی خواهد شد.  
۲۶ پس از آن دوره شصـت و دو «هفته»، آن رهبـر برگزیده کشته خواهد شد، ولی نه بـرای خودش. سپس پادشاهی همراه سپاهیانش به اورشلیم و خانه خدا حمله برده، آنها را خراب خواهد کرد. آخرزمان مانند طوفان فرا خواهد رسید و جنگ و خرابی‌ها را که مقرر شده، با خود خواهد آورد.  ۲۷ این پادشاه با اشخاص زیادی پیمان یک «هفته‌ای» می‌بندد، ولی وقتی نصف این مدت گذشته باشد، مانع تقدیم قربانی‌ها و هدایا خواهـد شد. سپس این خرابکار، خانـه خـدا را آلـوده خواهـد ساخت، ولـی سرانجـام آنچه برای او مقرر شده بر سرش خواهد آمد. دانیال فصل 9

 

یعنی مجبور شدند که راهی پیدا کنند تا قیامت دوباره برقرار و بهشت و جهنم استوار شود و تنها راه ممکن کشته‌شدن مسیح بود. یعنی پادشاهی و عدالت‌گستری و تملک جهان توسط بنی‌اسرائیل موقتی است و بعد از کشته‌شدن او، یهوه به خشم آمده و قیامت به پا خواهد کرد. یعنی صرفاً با کشتن یا کشته‌شدن این مسیح قلابی و ساختگی است که می‌توان دین یهوه را احیا کرد و اینک این سؤال مطرح می‌شود که چرا این‌چنین مسیحی را زنده کرده و ساخته‌وپرداخته‌اند تا آیین یهوه را مقتول کنند؟ همین خریت و اشتباه در مکتب مهدویت نیز تکرار شده است؛ یعنی مهدی قلابی در نهایت محکوم به کشته‌شدن است تا الله راه و یا بهانه‌ای برای برپایی قیامت داشته باشد. وگرنه حکومت جهانی مهدی مانع و مزاحم قیامت الله است. پس این مزاحمت باید به نحو احسن برطرف شود و تنها راه آن کشته‌شدن مزاحم و یا فضولی به نام مسیح یا مهدی است. این یک واقعیت است تا مسیح و مهدی جعلی و قلابی کشته نشوند دین الله یعنی اسلام زنده و احیا نمی‌شود، چه برسد به برپایی قیامت و استقرار بهشت و جهنم و تا زمانی که مسیح و مهدی جعلی و قلابی زنده بوده و نفس می‌کشند با کمال تأسف باید گفت که دین اسلام مرده و دفن شده است. این مسیح و مهدی قلابی و جعلی هم جای دوری نیستند؛ بلکه صرفاً در ذهن و روان بیمار و گمراه فریب‌خورده و گمراه شده توسط شیاطین هستند.

تمامی این مزخرفات یهود در نهایت بزرگ‌ترین مشکل‌سازی برای رسالت و نبوت خود مسیح حقیقی را سبب شد تا جایی که عنوان نمودند که این مسیح با مسیح کتاب ما همخوانی و مطابقت ندارد؛ یعنی تحریف‌شده‌های یهود اصل فرض شد و مسیح واقعی فرع و نادرست فرض شد. در آینده تمامی مزخرفات یهود و نصارا به‌اضافه چرندیات مهدویت برای ظهور مسیح واقعی مشکل و دردسرساز خواهد بود تا جایی که مسیح تکذیب و انکار شود و یأجوج‌ومأجوج خروج کند. این بار مشکلات و دردسرهای مسیح چهار برابر خواهد شد. یعنی دفعه قبل صرفاً بنی‌اسرائیل بود؛ ولی این بار جمع نصرانی، سنی و مهدوی به آنها افزوده خواهد شد و مسیح با این جانوران چه کند؟ همان کاری بکند که قرار است مگاگ انجام دهد.

ساده بگوییم که در آینده این چرندگویی و مجادله پیروان ادیان ابراهیمی با مسیح است که بهانه قتل‌عام و کشتار را به الله و آنها می‌دهد و گوش مسیح و روح‌القدس از این مزخرفات پر و آزرده است و در نهایت اینکه عدالت‌گستری قبل از قیامت برای اولاد آدم همچون کباب سلطانی برای یک الاغ درازگوش است؛ چون منظور نهایی ادیان از عدالت‌گستری تملک و تصرف طاغوت است که به خواب خوش هم نبینند چه برسد به واقعیت.

قصه دجال چیست؟

تمامی انسان‌های مجرم و خطاکار در نهایت دچار عذاب وجدان شده و دچار ترس و هراس از لورفتن، رسواشدن و مجازات‌شدن به دست عدالت می‌شوند. ازاین‌رو تمهیداتی برای آینده می‌اندیشند که اگر چنانچه شخص یا گروهی آنها را به جرمشان واقف و متهم کردند، آنها نیز به ایشان تهمت کذب و دروغگویی زده و دجال خطاب کنند. تقریباً تمامی راهب و رهبان ادیان ابراهیمی دچار این وضعیت ناگوار و اسف‌بار شده‌اند و همه آنها قصه دجال در آخرالزمان را دارند که خود مسیح، در گذشته با این مشکل روبرو بوده است. یعنی ۲۰۲۰ سال پیش بنی‌اسرائیل مسیح واقعی را دجال المسیح خطاب کرده‌اند و در آینده نزدیک، تقریباً تمامی پیروان ادیان ابراهیمی او را دروغگو و دجال خطاب خواهند کرد؛ چون آن والاحضرت تمامی مکاتب و مذاهب ایشان را باطل و مردود اعلام خواهد کرد. ظهور مسیح یک مفهوم و معنی بیشتر ندارد و آن ابطال کلیه ادیان و مذاهب ابراهیمی و احیا و زنده کردن مجدد شریعت الله یعنی همان دین اسلام آیین نوح و ابراهیم. پس منتظر باشید که ما هم بی‌صبرانه منتظر آن لحظه رسوایی و آبروریزی بزرگ شما هستیم و چه شود. چون مسیح برای هدایت نمی‌آید؛ بلکه او برای انتقام می‌آید و برای شروع جنگ صرفاً به دنبال بهانه است و این بهانه را خود شما مهیا و آماده کرده و خواهید نمود.

مهدویت شیعی، تهاجم فرهنگی یا دزدی ادبی است؟

تهاجم فرهنگی حرکتی است مرموزانه، حساب شده، همراه با برنامه‌ریزی دقیق و با استفاده از شیوه‌ها و ابزار و امکانات متعدد و متنوع، برای سست کردن باورها، دگرگونی ارزش‌ها، انحراف اندیشه‌ها، تغییر و تبدیل آداب و سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر یک جامعه.

https://fa.wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%87%D8%A7%D8%AC%D9%85_%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C

اگر به تئوری توطئه باور داشته باشیم در ابتدا چنین به نظر می‌رسد که خاخام‌های یهود با کم‌رونق و کساد شدن کاسبی در دنیای یهودیت، به تشیع مهاجرت کرده‌اند و با حرکتی مرموزانه، حساب شده، همراه با برنامه‌ریزی دقیق و با استفاده از شیوه‌ها و ابزار و امکانات متعدد و متنوع، برای سست کردن باورهای اسلام توحیدی، دگرگونی ارزش‌های توحیدی به افکار شرک‌آمیز، انحراف اندیشه‌ها از قرآن به فلسفه و ایدئولوژی، تغییر و تبدیل آداب و سنن اسلام محمدی و نابودی اصول اخلاقی مبتنی بر ایمان به الله واحد حاکم بر یک جامعه، اقدام به تملک شاخه و گوشه‌ای از جهان اسلام کرده‌اند. ولی این کل ماجرا نیست چون شاید مطالب فوق واقعاً در گذشته اتفاق افتاده و روی داده است؛ ولی عمده دلیل آن اینکه:

سرقت ادبی یا سرقت علمی معادل واژه لاتین Plagiarism است که در فارسی به آن پلیجریزم یا پلاجیاریسم نیز گفته می‌شود. سرقت ادبی زمانی شکل می‌گیرد که یک فرد، ایده، متن و یا طرحی از هر حوزه‌ای شامل کتاب، فیلم، مقالات، نقاشی‌ها، اختراع، عکس، موسیقی، محتوای سایت و… را که حاصل فکر و تلاش فرد دیگری است به نام خود منتشر کند یا بدون ذکر نام صاحب اثر از آن استفاده نماید.

https://www.writeme.ir/%D8%B3%D8%B1%D9%82%D8%AA-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA/

 

یعنی ازآنجایی‌که خاندان بنی‌اسرائیل زنازاده و ملعون با اعراب حرام‌زاده، ملخ خور و تازه مسلمان شده، ژنوم پست و مشترکی دارند و پسر عموی یکدیگر محسوب می‌شوند، پس از لحاظ علم وراثت خصوصیات اخلاقی، فکری، رفتاری و گفتاری و ... کاملاً مشابهی خواهند داشت؛ لذا ایدئولوژی، مکتب و باور کهن یهود و صهیونیست قدیم در مورد مسیح قلابی، اتفاقات آینده من‌جمله ظهور، منجی گری، پادشاهی، عدالت‌گستری و تملک و تصاحب شش دانگ طاغوت و ... برای پسر عموهای عرب زانی زاده و ولدالحیض شان بسیار خوش‌آیند و مطلوب و ایدئال به نظر رسیده است و این حرام‌زادگان عرب تازه به دوران رسیده (جوجه یک‌روزه) که تعدادشان در سرزمین‌های پارس، بابل، لبنان، شام، یمن و ... مثل قارچ رو به فزونی گذاشته است، اقدام به سرقت آثار مذهبی و ایدئولوژیک پسر عموهای شیاد یهود خود کرده و تنها کاری که انجام داده‌اند، تغییر اسم مسیح جعلی به مهدی قلابی بوده است و صرفاً برای اینکه به خیال خودشان این سرقت و دزدی مذهبی لو نرفته و آشکار نشود، تغییرات و اضافات ناشیانه‌ای در آن صورت داده و برای خود دشمن‌تراشی هم کرده‌اند. یعنی برای صهیونیست جدید یک رقیب جدی و بالقوه خطرناک تراشیده‌اند که در آینده نزدیک و قبل از ظهور مسیح واقعی، دل‌وروده یکدیگر را بیرون خواهند ریخت و دنیا به ریش آنها خواهد خندید و ما از الان به خنده درآمده‌ایم. چون پیروان ادیان ابراهیمی اعم از یهود و نصارا و سگ سنی و شیعه مهدوی مشکلات حاد ژنتیک دارند و علت آن شراکت آنها در اولاد و اموال با شخص خود ابلیس است. یعنی ابلیس جد بزرگوار این حرام‌زادگان است که به دست یکدیگر به درک واصل خواهند شد و صرفاً بازمانده اندک و قلیل آنها زیر سم اسب خواهند رفت.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ 14 صف

خنده‌دارترین، مسخره و مضحک‌ترین چیز در دوران کودکی و جوانی مسیح، کتب عهد عتیق تحریف شده بود و برایش این سؤال مطرح بود که بنی‌اسرائیل الله، ملائکه و انبیا و شخص خودش را با چه کسی اشتباه گرفته است و این‌همه یاوه و چرندگویی کرده‌اند و در نهایت به جواب سؤال خود رسید و آن شخص کسی نبود جز ابلیس و در نهایت به این نتیجه قطعی رسید که بنی‌اسرائیل باید قتل‌عام شود و دست به سلاح شد و اعلام جهاد کرد. ولی این تصمیم و نیت و هدف نهایی او به آیند واگذار شده است. زمانی که مسیح پای مبارکش به سیاره زمین و طاغوت برسد، پیروان ادیان ابراهیمی نابود شدنی هستند؛ همچنین تمامی معابد، کنیسه و مساجدشان و ... چون دیگر آن ژنومشان به درد اسلام و یکتاپرستی و بندگی الله واحد نمی‌خورد و تنها خیر و فایده‌اش برای بندگی طاغوت و بردگی ابلیس است. نتیجه یک‌عمر تجربه و رسالت و نبوت مسیح همین است و بس. مگاگ هم به او یاری خواهد رساند؛ چون باور آنها از روز اول آفرینش انسان همین بود.

 

دین و آیین ابراهیم یعنی اسلام توحیدی و شریعت یکتاپرستی، افیون جامعه نیست؛ بلکه همیشه و هر زمان و در همه‌جا حوزه (مدارس دینی) و دانشگاه افیون جامعه است. چون آنها تنها یک هدف دارند و آن چیزی نیست جز تملک و تصرف طاغوت یا سیاره زمین (ثروت و قدرت) و دین و آیین ابراهیمی تحریف شده و علم و دانش ساختگی و جعلی صرفاً بهانه و دست آویزی است برای نیل به اهداف شوم و شیطانی خودشان که به‌وسیله عوام‌فریبی محقق و عملی می‌شود و جوامع بشری را به تباهی می‌کشاند. آنها با سرمایه‌داران و سیاست‌مداران نیز هم پیمان هستند و به‌مرورزمان جایگزین آنها می‌شوند؛ چون آنها بی‌سواد هستند و تحصیلات حوزوی و دانشگاهی ندارند و کسی صلاحیت خر سواری دارد که در حوزه و دانشگاه تحصیل‌کرده و پایان دوره الاغ سواری داشته باشد. ولی حوزوی‌ها و دانشگاهی‌ها خیلی زود لو رفته و رسوا می‌شوند؛ چون اراجیف آنها با کلام و کتاب خدا همخوانی ندارد و کلامی که با کتاب خدا همخوانی نداشته باشد، سخن ابلیس نادان و بی‌سواد یا یک انتر درختی است که ژنوم انسانی او دستخوش تغییر و انحراف شده است.

اینکه کشتی نوح در بالای کوه جودی توقف و سرنشینان خود را تخلیه کرده است، بدیهی و ثابت شده است؛ ولی کوه جودی در منطقه داس بارور یعنی منطقه‌ای در خاورمیانه بوده است. آرمان‌شهر یهود یا صهیونیست مابین نیل و فرات است و آرمان‌شهر مهدویت یا همان هلال شیعی با آن تقاطع دارد. یعنی سه منطقه داس بارور، نیل و فرات و هلال شیعی همدیگر را همپوشانی نموده‌اند. اگر امروز مابین صهیونیست و مهدویت بر سر این مناطق منازعه سر گرفته است، در آینده نزدیک یأجوج‌ومأجوج این جنگجویان نشان‌دار الله به همراه صالحان خاندان ابراهیم و عمران از کوه‌های قفقاز سرازیر شده و بر سر پیروان ادیان ابراهیمی خراب می‌شوند.

یا اَحْنَفُ، كَاَنّى بِهِ وَ قَدْ سارَ بِالْجَيْشِ الَّذى لايَكُونُ لَهُ غُبارٌ

وَ لا لَجَبٌ، وَ لا قَعْقَعَةُ لُجُم، وَ لاحَمْحَمَةُ خَيْل. يُثيرُونَ الاَْرْضَ

بِاَقْدامِهِمْ كَاَنَّها اَقْدامُ النَّعامِ - يُومِئُ بِذلِكَ اِلى صاحِبِ الزَّنْجِ.

ثُمَّ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ-: وَيْلٌ لِسِكَكِكُمُ الْعامِرَةِ، وَالدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ

الَّتى لَها اَجْنِحَةٌ كَاَجْنِحَةِ النُّسُورِ، وَ خَراطيمُ كَخَراطِيمِ الْفِيَلَةِ، مِنْ

اُولئِكَ الَّذينَ لايُنْدَبُ قَتيلُهُمْ، وَ لايُفْقَدُ غائِبُهُمْ. اَنَا كابُّ الدُّنْيا

لِوَجْهِها، وَ قادِرُها بِقَدْرِها، وَ ناظِرُها بِعَيْنِها.

مِنْهُ، وَ يُومِئُ بِهِ اِلى وَصْفِ الاَْتْراكِ

كَاَنّى اَراهُمْ قَوْماً كَاَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجانُّ الْمَطَرَّقَةُ، يَلْبَسُونَ

السَّرَقَ وَ الدِّيباجَ، وَ يَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتاقَ. وَ يَكُونُ هُناكَ

اسْتِحْرارُ قَتْل حَتّى يَمْشِىَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ، وَ يَكُونَ

الْمُفْلِتُ اَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ ... 128 نهج البلاغه

 

و روز محشر الله به صالحان خاندان و صالحان اهل زمین گوید "آیا از جنگ و خونریزی و گرفتن انتقام سیر شدید؟" آنها در جواب‌گویند که ما در رستاخیز مسیح سیر شده و انتقام خود و دیگران را گرفتیم. پس خدا گوید "ساکت شوید و به صف بایستید تا من به همه نشان دهم و ثابت کنم که منجی، پادشاه و عدالت‌گستر واقعی کیست؛ چون شما نه می‌دانید نجات و پادشاهی چیست و نه می‌دانید عدالت (کیفر و جزا) چیست"

لشکر کوفه و سپاه شام بعد از مدتی سرگردانی در بیابان‌های عراق (اختلال جی‌پی‌اس) در همان ساعات اول حمله مگاگ، گوشت چرخ‌کرده می‌شود؛ چون در مقابل بهمن و سیل خروشانی از سم اسب و فولاد دمشقی هستند. اجسادشان جلوی نور آفتاب کرم گذاشته و بوی سگ‌مرده (سگ سنی) می‌دهند. پس وای به حال سایرین. آنها اورشلیم، بیت‌لحم، مکه و یثرب و... را تبدیل به کشتارگاه بسیار بزرگی خواهند کرد و از اجساد اعراب و اسرائیل هرم خواهند ساخت. چون انتخاب و گزینه خودشان این‌چنین است. اگر مسیح از روی جنازه یهود و نصارا گذر کند، مطمئن باشید که علی و اولاد او هم از روی جنازه سنی و شیعه عبور کنند. چون آنها این‌گونه آفریده شده‌اند. تنها چیزی که برای آنها ارزش دارد اول خدا و بعداً خاندان نبوت است و نه چیز دیگری. آنها هرگز به خدا و خاندان نبوت خیانت نخواهند کرد. جایگاه، ارزش و منزلت مسیح در نزد علی و اولاد علی به‌مراتب بالاتر از جایگاه و مقام محمد است. چون خود محمد برای مسیح ارزش و منزلت بسیار زیادی قائل بود و خودش را شیعه و پیرو عیسی می‌دانست. چون مسیح بزرگ خاندان محمد و علی و فرزندانشان بود.

اینک تکلیف محمد ابن حسن العسکری چیست؟

کف پای مبارک ایشان، طاغوت را لمس نکرده است و اصلاً او هیچ تمایلی ندارد که گذری در سیاره زمین داشته باشد؛ چون از آن بسیار بد شنیده است؛ چون طاغوت دیار و وادی شیاطین است و او کاری به کار شیاطین ندارد و در آسایش و رفاه است. مسیح به فرمان الله برای شروع و اتمام این مأموریت، بهترین گزینه و انتخاب است. اگر مسیح مورد تأیید محمد است پس برای مهدی نیز مورد تأیید و احترام است. این‌جور مأموریت‌ها سال‌ها تجربه و آموزش سخت و طاقت‌فرسا لازم دارد و از عهده هرکسی برنمی‌آید. مسیح متخصص باتجربه، دوره‌دیده و کارآزموده و قبول شده است. مأموریتی که شاید از عهده موسی، داوود و سلیمان و حتی خود محمد و سایر انبیا بر نیاید. چون در انجام این مأموریت، هیچ جای ترحمی برای اعراب و اسرائیل وجود ندارد. شاید انبیا و پیشوایان دستگیر، شکنجه و مقتول شده بتوانند؛ ولی آنها نیز صلاح می‌دانند که یا به‌صورت ناشناس در کنار مسیح باشند یا اینکه به او وکالت با اختیارات تام دهند. از روز اول آفرینش این مأموریت به عهده مسیح واگذار شده است؛ چون خلقت او متضاد خلقت طاغوت است. این دو را با هم آشتی و وجه مشترک و تفاهمی نیست. درست ۱۸۰ درجه در تقابل یکدیگر هستند. مهدی واقعی با جانورانی همچون اعراب و اسرائیل ناآشنا و نامأنوس است؛ ولی مسیح آن وحوش را بهتر از خودشان می‌شناسد و بهترین راه برای به طغیان و عصیان کشیدن، جمع‌آوری و قلع‌وقمع آنها را نیک بلد است. مهدی در طول عمر خود یک گوسفند را به چرا نبرده است؛ ولی مسیح چوپان کارکشته و با تجربه‌ای است.

وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ 5 تکویر

آنها چیزی در مایه اقوام مغول چادرنشین و دامدار خواهند بود و با سرعت و مهارت زیاد اعراب و اسرائیل را مثل گوسفند جمع و فشرده می‌کنند تا جایی که کعبه، حرم نبوی (کلیسای چهار شاه)، مسجدالاقصی و ... بر سرشان خراب و آوار شود و سپس داغ شده و ...

اینکه مهدی در مقابل حجرالاسود خطبه خوانی و گدایی ترحم و یاری بطلبد خیلی مسخره و خنده‌دار است. چون به همان سرنوشت سابق مسیح مصلوب شده (روح‌القدس مصلوب شده) دچار می‌شود. آل سعودی کوچک‌ترین رحم و انصافی بر او روا نمی‌کنند. ولی جریان ازاین‌قرار است که آل سعودی وهابی را همگی در مقابل حجرالاسود گردن بزنند و آن سنگ صمغی (کتیرایی) تبدیل به حجرالاحمر شود و ملائکه جایگزین آن ژنوم پست عربی عبری شوند. یعنی مسیح و ملائکه می‌آیند و آن کثافت‌ها با ژنوم پست می‌روند به درک.

بیش از ۹۰ درصد حتی تمامی افرادی که وارد مدارس دینی (حوزه) می‌شوند، در نهایت به یک نتیجه واحد می‌رسند و آن اینکه انبیا افرادی دروغگو و شیاد همانند خود ما بوده‌اند و به دنبال کسب جاه و مقام و موقعیت اجتماعی حتی ثروت و قدرت بوده و با سرهم کردن اساطیرالاولین مردم را فریب داده و خام خودکرده‌اند و بدین‌وسیله به اهداف خود رسیده‌اند و اصحاب آنها نیز همدست و شریک جرم آنها بوده‌اند. ازاین‌رو آنها نیز سعی می‌کنند همین روال را ادامه دهند؛ یعنی با سرهم کردن مطالب غامض و قلمبه‌سلمبه و عوام‌فریبانه تا جایی که آنها را به خودخواهی و خودپرستی بکشانند، و به خورد دیگران بدهند و سعی دارند برای آنها مدینه فاضله و آن آرمان‌شهر رؤیایی بعد ظهور منجی را به تصویر و باور بکشانند.

وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ 5 قصص

 

وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ 36

وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ 37

وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ 38 هود

 

اگر خدا می‌خواهد که منت گذارد برای کسانی که ضعیف شده‌اند در روی زمین و ... ما هم می‌خواهیم که به نوح رسول‌الله در ساخت کشتی کمک کنیم. کسی می‌داند کارگاه چوب‌بری و کشتی‌سازی نوح کجاست.؟ هرچند که پیروان ادیان ابراهیمی مستضعفین روی زمین نیستند؛ بلکه همگی صاحب قدرت و ثروت و مستکبرین روی زمین شده‌اند. 

وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَئِكَ الْأَحْزَابُ ﴿۱۳﴾
إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ﴿۱۴﴾
وَمَا يَنْظُرُ هَؤُلَاءِ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ ﴿۱۵﴾
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ ﴿۱۶﴾  ق

یا کسی می‌داند که اقوام لوط و ثمود و ایکه در کجا هستند تا سریع‌تر از صیحة واحدة بر سر آنها خراب شویم.

و ارث داديم  قوم را ، كسانی را كه بودند ضعيف ( خوار ) ميشدند مشرقهای زمين و مغربهای آن را ، آن را كه بركت داديم  در آن و تمام شد ( كامل شد )  كلمه ( گفتار ) سرورت [به] نيكويی  برای پسران اسرائيل به [سبب] آنچه كه صبر كردند و نابود كرديم آنچه را كه می ساخت  فرعون و قومش و آنچه را كه می افراشتند 137 اعراف

اخبار گذشته، سپری شده است و اخبار آینده خوش است!

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ 167 اعراف

پیروان ادیان ابراهیمی در رنج و عذاب خواهند بود بالاخص صهیونیست و مهدویت.

يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ 104

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ  105

إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ 106

وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ 107 انبیا

يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ 48 ابراهیم

منظور کلی الله از این آیات این است که در روز قیامت، ساختار فیزیکی سیاره زمین و کیهان را تغییر خواهد داد و سیاره زمین را تبدیل به بهشت خواهد کرد تا منزل گاه صالحان باشد. وگرنه طاغوت قابل سکنی برای صالحان نیست. صالحان در رستاخیز مسیح قیام کرده و انتقام خود را می‌گیرند؛ یعنی جنگ و خونریزی روی زمین مجاز است و بعد اینکه تبدیل به بهشت شد ممنوع است. به‌طورکلی در نهایت صالحان وارث چیزی خواهند شد که ناصالحان به‌خاطر آن طغیان کردند و نتوانستند به چنگ آورند؛ ولی صالحان با عمل صالح در نهایت مالک آن می‌شوند.

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ 55 نور

یعنی تمام همت، سعی و تلاش طاغوتی‌های ناصالح این است که ثروت و قدرت روی زمین را مال خودکرده و صاحب شده و تملک کنند؛ ولی خودشان در نهایت فوت کرده و ناکام از دنیا می‌روند؛ ولی الله این سیاره را کوبیده و تغییر کاربری داده و از آن صالحان می‌کند و جای بسی تعجب دارد که عده‌ای با استفاده و یا سوءاستفاده از این آیات در زبور و قرآن سعی دارند که مجوزی برای تملک و تصاحب طاغوت برای خود دریافت کنند. یعنی شیاطین سعی دارند با آیات خدا در زبور و قرآن طاغوتی بودن خود را توجیه کنند و رفتن به دنبال کسب ثروت و قدرت را شرعی و وظیفه خود جلو دهند. جانشینی صالحان به‌جای یکدیگر به معنی تملک و تصاحب طاغوت یعنی کسب قدرت و ثروت نیست؛ بلکه جانشینی آنها قبل از قیامت به معنی ترویج و توسعه دین اسلام و آیین الله است؛ یعنی گذشتن از جان و مال نه به‌دست‌آوردن و افزودن آنها.

ما ، ماييم كه ارث ميبريم زمين را و كسی را كه روی آن ( در آن ) است و به جانب ما مراجعت ميكنند 40 مریم

آيا پس ديدی كسی را كه كفران كرد به آياتمان و گفت حتما داده ميشوم مالی ( دارايی و ثروتی ) و مولودی ( فرزندی ) را

آيا مطلع شد ناپيدا را يا گرفت از نزد رحمان ( خدای مهربان ) عهدی ( پيمانی ) را

هرگز به زودی مينويسيم آنچه را كه ميگويد و ميگستريم ( می افزاييم ) برای او از عذاب گستردنی ( افزودنی ) را

و ارث ميبريمش آنچه را كه ميگويد و می آيد ما را [به] تنهايی ( تك و منفردی ) 80 مریم

از آن خلق كرديم شما را و در آن برمی گردانيم شما را ( دفن ميكنيم شما را ) و از آن خارج می كنيم شما را بازگشتی ديگر 55 طه

دعوی بر سر سیاره زمین سرکاری است؛ چون در نهایت ارث‌ومیراث خود الله می‌شود.

مهدویت در مذهب شیعه دوازده امامی:

شیعیان دوازده امامی معتقدند بنا به وعده الهی فردی از نسل محمد و هم‌نام وی، نهمین فرزند از نسل حسین بن علی، با لقب «مهدی» ظهور می‌کند و زمین را سراسر عدل و داد می‌کند. بنا به این اعتقاد، مهدی فرزند حسن عسکری (امام یازدهم شیعه امامی) در سال ۲۵۵-۲۵۶ (قمری) به دنیا آمده است و پس از دوره‌ای به نام غیبت صغری که به‌وسیلهٔ نایبان (جانشینان) خاص او با مردم بخصوص شیعیان در ارتباط بوده، غیبت طولانی (غیبت کبری) شروع شد که تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت. در این دوران کسی وی را به اختیار خود نمی‌تواند ببیند.

۲۰۲۳ سال پیش بنی‌اسرائیل این تجربه تلخ و ناگوار را داشته است. طبق وعده الهی مسیح پادشاه یهود، منجی و عدالت‌گستر جهانی بود؛ ولی بعد از تولدش از پادشاهی، منجی گری و عدالت‌گستری و سراسر عدل و داد خبری نشد. حتی مسیح حاضر به کره الاغ سواری هم شد تا حرف و حدیثی برای آینده باقی نماند؛ یعنی به مسیح ایراد نگیرند که چرا سوار کره الاغ نشدی که اگر سوار الاغ می‌شدی وعده الهی حتماً محقق و عملی می‌شد. یعنی حکمت و وعده الهی در کره الاغ بود و نه خود تو. ولی راهبان مکار حیله کردند و ادعا کردند که مسیح بعد از مصلوب شدن با ما در ارتباط است و تمامی این وعده‌ها به آینده موکول شده است. خدا برای اینکه ابلیس را غافل‌گیر کند این وعده را به تأخیر انداخته است و در برنامه خود تغییراتی اعمال کرده است تا مبادا از ابلیس شکست بخورد. ولی واقعیت این است که حسن عسکری همانند مسیح باهوش بود با خود گفت که اعراب از هشدارهای من و اجداد من در مورد قیامت و ظهور مسیح نمی‌ترسند به کسی هم‌نام رسول‌الله باور دارند خوب من هم نام فرزندم را محمد می‌گذارم شاید از وعده‌های قیامت او بترسند.

ولی طبق وعده الهی فردی از نسل محمد و هم‌نام وی زاده شد تا زمین را سراسر عدل و داد کند؛ ولی اتفاقی که افتاد این بود که اعراب به این نتیجه رسیدند که اگر او را بکشند اولاً مأموریت او کنسل می‌شود؛ یعنی عدل و انصاف و داد در نطفه خفه می‌شود ثانیاً قیامت کنسل می‌شود و مسیح هم از ظهور منصرف می‌شود؛ چون هم خودش را مصلوب کردند و هم پسر عمویش را کشتند. دیگر هرگز جرئت ظهور نخواهد داشت. ولی سرنوشت محمد معلوم نشد و در هاله‌ای از ابهام باقی‌مانده است تا ظهور عیسی.

احمد بن حنبل در اثر خود آورده است که: سفیان بن عیینه از عاصم کوفی از عبدالله بن مسعود [صحابی بزرگ پیامبر] از پیغمبر برای ما حدیث کرد:  «لا تقوم الساعة حتی یلی رجل من اهل بیتی، یواطی ء اسمه اسمی.»     «قیامت برپا نمی‌شود، تا مردی از خاندان من که همنام من است ظهور کند.

اصل موضوع مثل روز روشن آشکار است. رسول‌الله فرموده است:

هرگز قیامت برپا نمی‌شود، تا مردی از خاندان من عمران که نامش مسیح است و هم رتبه من است و شاید بالاتر ظهور کند. اولاد صالح من کسی است که مردم را از قیامت بترساند و وعده ظهور مسیح دهد.

علی و حسن و حسین هم به توصیه ایشان عمل کردند؛ ولی این توصیه ایشان مردم را سحر می‌کرد؛ چون دیگر مرتکب گناه نمی‌شدند و راه به خطا نمی‌رفتند. برای اینکه در میان اولاد محمد اختلاف ایجاد شود و مردم به سخنان اولاد محمد اهمیت ندهند، حدیث فوق جعل شد تا عده‌ای عنوان کنند نام شما که محمد نیست و حالا، حالا با قیامت خیلی فاصله داریم. بروید به دنبال گناه و معصیت فعلاً فرصت برای توبه زیاد است. ولی حسن عسگری باهوش بود و نام فرزند خود را محمد گذاشت تا شاید مردم بترسند درست همان‌طور که مسیح با کره الاغ وارد اورشلیم شد. ولی همان قصه‌های جعلی مسیح را درست کردند؛ یعنی همان‌طور که مسیح بعد از مصلوب شدن با راهبان ارتباط برقرار کرده است، محمد نیز با راهبان شیعه ارتباط دارد؛ یعنی همان چرندیات کتب عهد عتیق و جدید (مکاشفه) وارد مکتب شیعه شد.

وگرنه تا به امروز هزاران نفر ادعا کرده‌اند که سادات بوده و اولاد محمد هستند و نام ایشان محمد است و شجره‌نامه هم دارند. جالب است بعد اینکه محمد نام‌گذاری شد، اهل‌سنت ادعا کردند که این قبول نیست؛ چون در حدیث آمده است که هم‌نام خودش و هم‌نام پدرش باید محمد باشد. به طور مثال محمدرضا فرزند محمدعلی که چیزی را ثابت و آشکار نمی‌کند. جریان اصلی همان الاغ سواری مسیح در اورشلیم و نام‌گذاری محمد است تا یهود و اهل‌سنت مثل بید به خود بلرزند و در تور ماهیگیری خود گرفتار شوند.

«کل ما فی مسند احمد حنبل فهو مقبول»     «آنچه در مسند احمد حنبل است مورد قبول اهل تسنن می‌باشد»"کنزالعمال", جلد اول, صفحه ۳ 

در احادیثی در کتاب‌های اهل‌سنت، «مهدی» همان «عیسی مسیح» در نظر گرفته شده است، در روایاتی دیگر حرفی از «هویت آن فرد» نیست، یا گفته شده است که «به همراه عیسی، قیام می‌کند». همچنین «مهدی»، از نسل «حسین»، نسل «حسن» یا فرزند «حسن عسکری» و به‌عنوان امام دوازدهم شیعیان یاد شده است. در طول تاریخ تا عصر حاضر، مناظرات عمیقی بین علمای اهل‌سنت در مورد نقش «منجی‌گونه» و نقش «سیاسی» مهدی وجود داشته است. اما به نوشته سید حسین نصر، اهل‌سنت معتقدند که مهدی از خاندان پیامبر اسلام با نام «محمد» است و در آخرالزمان به همراه عیسی ظهور می‌کند. وی همچنین می‌نویسد که اعتقاد به آمدن مهدی، در بین مسلمانان آن‌چنان قوی است که در طول تاریخ، به‌خصوص در زمان‌های فشار و سختی، باعث ظهور مدعیان «مهدویت» شده است. همچنین نویسندگان اهل‌سنت معاصر مانند عبدالمحسن بن حمد العباد، محمد علی الصابونی، عبدالعزیز بن باز در کتاب‌ها و سخنرانی‌های خود به حدیث‌های منسوب به پیامبر اسلام در مورد مهدی و «منجی آخرزمان» اشاره کرده‌اند و این احادیث را متواتر دانسته‌اند. و یک نمونه کوچک آن:

محمد عبدالله القحطانی (۱۹۵۶–۱۹۷۹) فرمانده گروهی بود که در سال ۱۴۰۰ هجری قمری در جریان تصرف مسجدالحرام شرکت داشتند. القحطانی خود را مهدی موعود خوانده و حاضرین در مسجدالحرام را به بیعت با خود فراخواند.

 

و همان‌طور که قبلاً توضیح دادیم کارخانه مسیح سازی در اورشلیم و کارگاه مهدی پروری در ریاض دانشگاه علوم اسلامی الامام محمد بن سعود است که بدون کنترل کیفت و وضعیت بازار (عرضه و تقاضا) خارج شده و اماکن مقدس را به خاک و خون می‌کشانند و از این به بعد باید استانداردهای ایزو را رعایت و به فرانسوی‌ها زیاد اعتماد نکنند. ما شرکت فناوری عصبی نیورالینک را پیشنهاد می‌کنیم.

به نوشتهٔ دنیس اسپیلبرگ مفهوم «مهدی» هرچند از اعتقادات اصلی اهل‌سنت نیست؛ ولی در طول تاریخ موردتوجه اهل‌سنت بوده است. در سال ۱۸۸۱ محمد احمد در سودان ادعا نمود که مهدی است و قیامی را آغاز نمود که در سال ۱۸۹۸ توسط نیروهای بریتانیا سرکوب شد. اعتقاد به مهدویت محرک قیام‌هایی در غرب و شمال آفریقا در قرن نوزدهم بود. در سال ۱۸۴۹ فردی به نام «بو زیان» قیامی را در الجزایر علیه نظام مالیاتی فرانسوی و اشغال کشورش توسط فرانسویان تحت نام مهدی رهبری نمود. ترجمه محمد به افریقایی بو زیان است. یعنی بوی ضرر و زیان می آید.

بابیه و بهائیت:

سید علی‌محمد باب خود را مهدی موعود، پیامبری جدید و بشارت‌دهندهٔ دینی که قرار است پس از او توسط «مَن یُظهِرُه‌الله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود می‌خواند و بارها در آثار خود به ظهور او اشاره می‌کند. بهائیان باب را قائم اسلام و میرزا حسینعلی نوری که او را بهاءالله می‌خوانند را من‌یظهره‌الله می‌دانند. پیشنهاد ما اینکه باید به اداره ثبت‌احوال بخشنامه شود تا نام‌گذاری محمد ممنوع و جرم تلقی شود، همچنین خریدوفروش نام محمد و حتی نام‌های ترکیبی با محمد.

در صدر اسلام واژه «مهدی» هم برای شخصِ هدایت‌شده، و هم برای تجلیل از برخی افراد به کار می‌رفت؛ برای نمونه این عبارت درمورد پیامبر (ص)، خلفای راشدین و امام حسین (ع) به‌کاررفته است. یعنی مهدی نام عام است و نه خاص. ستاره (عام) خورشید (خاص). بنا بر گفته راجکوسکی، اولین کسی که مهدی را به معنای منجی به کار برد ابواسحاق کعب بن ماته بن حیسوء حمیری (متوفی ۳۴ق) بود. مختار ثقفی با اعتقاد به اینکه محمد بن حنفیه نجات‌بخش است، او را مهدی نامید. همچنین زیدیه واژه مهدی را در همین مفهوم برای رهبران خود به کار می‌بردند. گروهی از شیعه نیز عنوان مهدی را، پس از رحلت برخی امامان، برای آنان به کار برده‌اند؛ مانند ناووسیه برای امام صادق (ع)، واقفه برای امام کاظم (ع) و برخی برای امام حسن عسکری(ع).

استفاده از واژه مهدی به معنای منجی و نجات‌بخش عمدتاً بر اساس احادیث نبوی است. «الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِی، وَجْهُهُ کالْکوْکبِ الدُّرِّی، وَ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِی، وَ الْجِسْمُ جِسْمٌ إِسْرَائِیلِی، یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً، یرْضَی بِخِلَافَتِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الطَّیرُ فِی الْجَو: مهدی مردی از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنی‌اسرائیل است، در گونه راست وی خالی است که چون ستاره تابناکی بدرخشد زمین را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده باشد، ساکنان زمین و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وی خشنود خواهند بود».

بدیهی است که جاعل این حدیث یک خاخام یهود است و هدف خر سواری او اعراب و اسرائیل است؛ چون در آن زمان پارسیان مورد هدف نبوده‌اند و اگر بودند نامی هم از آنها برده می‌شد و کتب عهد عتیق پر است از عبارت مشابه " ساکنان زمین و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وی خشنود خواهند بود " چون رضایت و خشنودی الله اصلاً مدنظر نمی‌باشد.

وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ  7 رعد

وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ 7

وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا خَالِدِينَ 8

ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ 9 انبیا

یعنی انبیا مرعی هستند و الله نبی نامرئی ندارد. یعنی تمام حواس پنج‌گانه انبیا 100% فعال بوده است و خدا رسول نامرئی، غایب، فراری، مفقودالاثر، مجهول‌الهویه، کور، کر و لال نداشته است. چون بدرد الله و بندگان الله نمی‌خورد کلاً بی‌فایده و توهم است. نبودنش بهتر است. یعنی الله مطلبی را به جبرئیل می‌گوید و جبرئیل به رسول می‌گوید و رسول به اولاد آدم می‌گوید الان رسول نیست پس وحی هم نیست. ارتباط قطع شده است. چون قرآن هست اگر ارتباط برقرار شود قرآن مجدداً بازخوانی و تکرار می‌شود. نیت از ارتباط عملی و محقق شده است. و اگر تصمیم به قتل انبیا گرفته می‌شد، الله آنها را نجات داده است.

قرآن ۶۲۳۶ آیه دارد؛ ولی روایات شیعه در موضوع مهدویت بسیار زیاد و گسترده است. راویان مختلف بیش از شش هزار حدیث درباره مهدویت روایت کرده‌اند. قبلاً گفتیم که الله مخ ابلیس را ترکانده است و اگر کل کاغذ و مرکب دنیا در اختیار او باشد، همه آنها را حرف‌وحدیث می‌کند. اصولاً ابلیس برای محیط‌زیست و حیات نباتی و جنگلی کره زمین خطرناک است.

همان‌طور که قبلاً گفته شد علی‌رغم اینکه تولد مسیح از مریم باکره یک منطق عقلانی و توجیه علمی دارد؛ ولی در کل برای یهود و نصارا مایه فتنه و امتحان خیلی بزرگی بوده است. ازاین‌رو تمامی مسائل مربوط به محمد ابن حسن عسگری یک جریان انحرافی بوده است تا مایه فتنه و امتحانی دیگر شود برای مسلمانان که آیا آنها نیز همان خطاها و اشتباهات یهود و نصارا را مجدداً مرتکب می‌شوند که جواب مثبت است. چون خود مسیح و محمد ابن حسن عسگری و تمامی انبیا و پیشوایان توسط شخص الله نجات داده شده‌اند و آنها از نجات‌دادن خودشان نیز عاجز و ناتوان بوده‌اند چه برسد به نجات سایرین و احتمال نجات پیروان ادیان ابراهیمی در حد صفر و بسیار ناچیز است؛ چون همه آنها اعم از یهود، نصارا، سنی و شیعه اهل غلو، تملق، گزافه‌گویی و بزرگداشت بیش از حد و اندازه انبیا و پیشوایان خود نسبت به سایرین هستند تا به حس برتری و مقام والا برسند که دراین‌رابطه دچار تبعیض نسبت به انبیا و اولیا و شرک و کفر نسبت به خود الله می‌شوند و جایگاهشان آتش ابدی جهنم است. روز قیامت مسیح توضیح خواهد داد که چگونه روح‌القدس به فرمان الله او را نجات داد و جایگزین کالبد او شد و یهود را سرکار گذاشت و محمد ابن حسن عسگری توضیح خواهد داد که چگونه توسط جبرئیل به فرمان الله هم خودش و هم مادرش ملیکا قبض روح شده‌اند و در نهایت اینکه چگونه شیاطین جایگزین آنها شدند تا نوع بشر را به گمراهی بکشانند که کشانده‌اند و راه نجات و هدایتی هم به نظر نمی‌رسد؛ چون نوع بشر با هدایت میانه خوبی ندارد و عاشق و شیفته گمراهی و خودفریبی و خودارضایی است.

پیروان ادیان و مذاهب ابراهیمی خودشان نیک دانسته‌اند که مسیح بعد از ظهور، اولین کاری که انجام خواهد داد ابطال ادیان و مذاهب ابراهیمی همچون یهودیت، نصرانیت، اهل‌سنت و تشیع یا مهدویت است. ولی اهل‌سنت و تشیع با خدا مکر می‌کنند و مهدی را همانند یک تایر زاپاس و اهرم فشار بر مسیح دستاویز خود کرده‌اند. چون مهدی اولاد محمد است تا با مسیح به نفع آنها مجادله کند و پارتی‌بازی کرده و تشیع و سنت را به قوت خود باقی نگه دارد. از این خبرها نیست اگر مهدی به فرمان یا اذن الله احضار شود، یک جمله بیشتر ندارد و آن اینکه "مگر شما نبودید که می‌گفتید مادر من ملیکا یک بدکاره رومی است و یا اینکه اصلاً زاییده و متولد نشده‌ام و مگر شما نگفتید که من ولیعهد، ولیعصر، صاحب‌الامر، صاحب‌الزمان و فرزند و شریک خدا هستم. پس شما خودتان آیین و مذهب خودتان را باطل کردید و نه مسیح و نه کس دیگری. مسیح بزرگ خاندان ماست نه من هزار محمد و نه اجداد من و نه خود محمد اصلی جرئت نداشت روی حرف او کلامی به زبان آورد؛ چون او رسول‌الله است و به هواوهوس خود سخن نمی‌گوید؛ بلکه کلام خود الله را به شما ابلاغ می‌کند. او کلمه‌ای از جانب خدا و خود کلام‌الله است"

هر آدم عاقلی فقط یکبار کتاب قرآن را بخواند، متوجه می‌شود که تمامی آیین‌ها و مذاهب ابراهیمی امروزی باطل و مردود است که اصلاً نیازی به یادآوری الله و رسولش ندارد. چون الله قبل از پیدایش این مذاهب ضاله آنها را معرفی و ابطال نموده است. چون ژنوم انسان بهبود نیافته؛ بلکه بدتر هم شده است.

این یک واقعیت تلخ است که بعد از فوت نبی، شبه‌جزیره عربستان فروریخت و فدرالی شد و سال‌ها دچار جنگ داخلی و درگیر ادعای نبوت دروغین شد؛ چون اعراب احساس می‌کردند پادشاهی و نگین درخشان عرب غروب کرده است. ولی هیچ اتفاق خاصی برای اهل‌بیت نیفتاد. فاطمه دختر محمد فتوکپی برابر اصل مریم شده بود و همه‌جا ذکر خیر مریم و عیسی را می‌کرد. فرزندانش حسن و حسین را نیز همانند مسیح پرورش داده بود. یعنی جامعه نصرانیت سیمای مریم و عیسی را در او و فرزندانش می‌دیدند. علی هم شبیه کشیش نصرانی یا یحیی تعمید دهنده شده بود و مردم را از ظهور مسیح و برپایی قیامت هشدار می‌داد. چنان‌که گویا این خانواده از محمد بیگانه و به مریم و عیسی و زکریا تعلق دارد. هرکجا که می‌روند جمعی از نصرانی‌ها به دنبال آنها می‌افتند و ... یعنی اگر اعراب دیر بجنبند اسلام از حالت ناسیونالیستی عربی خارج و وجهه اینترنشنال و بین‌المللی به خود می‌گیرد. یعنی اسلام از انحصار اعراب خارج شده و جهان‌شمول می‌شود. از همه بدتر با ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه هم نه‌تنها میانه خوشی ندارند؛ بلکه با مفاخر، نمادها و مظاهر خاندان قریش و نژاد عرب مخالف هستند. ازاین‌رو دست به جعل حدیث زدند:

قیامت برپا نمی‌شود، تا مردی از خاندان من که همنام من است ظهور کند.

یعنی از علی برای من پسرعمو و از فاطمه برای من دختر و از حسن و حسین برای من نوه درنمی‌آید. آنها به من و آیین و نژاد من خیانت کرده و به‌طرف مسیح مایل شده و دین او را برگزیده‌اند. آنها دروغ می‌گویند که بعد از ظهور مسیح قیامت به پا می‌شود. بلکه منتظر فرزندی دوآتشه و خلف از من باشید که همانند حسن و حسین خائن نیستند. او مسیح ستیز است و او را کنار زده و خودش همه کار را انجام می‌دهد و به این روش اعراب توانستند اسلام را در حوزه ناسیونالیسم عربی محافظ کنند و از نشر و گسترش آن به خارج عربستان جلوگیری کنند و میان بعضی از اولاد رسول اختلاف و جنگ بیندازند. ولی باور نمی‌کردند که جامعه تشیع پیازداغ آن را زیاد کرده و کام اعراب را بسوزانند و یک فرزند خدا و شبه خدا از آن خارج کنند و تبدیل به بزرگ‌ترین رقیب و معضل برای خود آنها شوند. حسن عسگری هم باهوش بود نام فرزندش را محمد گذاشت تا اعراب مثل سگ و گربه به جان هم بیفتند و یک دوجین فتنه از امتحانات عربی کامل شود. درست همان‌طور که مسیح در اورشلیم عملیات و مانور الاغ سواری انجام داد و هم اعراب و هم اسرائیل هر دو به خاک سیاه نشستند.

معاویه زنازاده چنان کرد که ابوبکر، عمر، عثمان و خودش و فرزندش یزید شدند اهل‌بیت و خودی و جانشینان و خلفای محمد، ولی علی و همسرش و اولادشان شدند خائن، اجنبی، ناخودی، بیگانه و عجم. چون از پارسیان برای فرزندشان خواستگاری کردند؛ یعنی دختری که لیاقت کلفتی آنها را نداشت چه برسد به همسری و شریک زندگی و خانواده. یعنی معاویه و بقیه شدند عرب اصیل و ناسیونالیسم افراطی که می‌خواهند اسلام و قرآن در انحصار اعراب باقی بماند و طاغوت توسط اعراب تملک و تصرف شود؛ ولی غیر اعراب شدند مسلمانان درجه‌دو، سه و ... و جرم اهل‌بیت این بود که مدعی بودند کسی نمی‌تواند خلیفه رسول شود؛ چون خلافت رسول از آن رسول یعنی مسیح است و خود ما هم نمی‌توانیم جانشین محمد شویم چه برسد به شما که اصلاً معلوم نیست پدر و مادرتان چه کسی است و زیر کدام بته به‌عمل‌آمده‌اید. کل تاریخ رقت‌بار اسلام همین است و بس که دست‌کمی از یهودیت و نصرانیت ندارد و هیچ ارجحیتی نسبت به آنها ندارد. تقریباً تمام پیشوایان دین اسلام به دلیل دادن هشدار ظهور مسیح و برپایی قیامت حبس خانگی، زندانی، شکنجه و در ظاهر مقتول شدند؛ چون به اعراب شباهتی نداشتند. شباهت آنها به زکریا، یحیی و خود مسیح بود. از ازدواج با دختران عرب هم اکراه داشتند همسر آنها یا پارس بود و یا رومی و ... چون نژاد و ژنوم اعراب و اسرائیل مشکل داشته و دارد.

مهدی قلابی مهندسی معکوس شده تا تبدیل به اهرم فشار بر مسیح شود، یا آلترناتیو و اپوزیسیون عیسی شود. یعنی موجودی کنترل از راه دور که به جنگ خدا و رسول برخیزد و اعراب را سرور و آقای دنیا کند که از این خبرها نیست. مهدی هزار محمد ساخته‌وپرداخته توهم اعراب ابلیس صفت است که برای خودشان تبدیل به معضلی بزرگ به نام جنگ خونین سنی و شیعه شده است که هرساله هزاران هزار تلفات مالی و جانی دارد و رفته‌رفته بدتر هم خواهد شد؛ چون فتنه خود الله است که توسط شیاطین آبیاری می‌شود. مثل لوبیای سحرآمیز است که سر به فلک گذاشته و ذهن و حواس خود ملائکه را درگیر کرده است. گویا الله آخر دنیا خود ملائکه را به آزمون و امتحان گرفته است.

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ  7 آل عمران

یک ایراد بزرگ که بر علی گرفته می‌شد اینکه در جنگ‌ها حافظان قرآن را با دستان خودش می‌کشت. او در دفاع از خود می‌گفت آنها یا گوسفند بودند و از قرآن هیچ نفهمیدند و یا مریض بوده و به دنبال متشابهات، تفسیر باطل و فتنه‌انگیزی بودند. او چنان گردن حافظان قرآن را قطع می‌کرد که گویا با خود قرآن دشمنی دارد؛ ولی واقعیت این است که هیچ‌چیز آزاردهنده‌تر از این نیست که انسان کلام الله را از صوت و زبان ابلیس بشنود. چه برسد به تعریف، توصیف، تعبیر یا تفسیر آن.

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ  18

إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ  19

فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ 20

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ  21 آل عمران

وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۸﴾
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ﴿۲۹﴾  اعراف

سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿۴۲﴾ مائده

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۸﴾ مائده

قائم به قسط یا قیام‌کننده به عدالت کسی است که به یکتایی الله شهادت و گواهی دهد، نه اینکه بگوید کس دیگری یا حتی خودش شریک خداست و کاری می‌تواند انجام دهد که یا خدا نمی‌خواهد و یا توانش را ندارد. همانا تنها دین الله همان اسلام است و فرزندان آدم از روی حسادت، کینه و رقابت با یکدیگر، اسلام را به نفع خود، قوم و نژاد خودشان تحریف کرده‌اند. هرکسی هم که مردم را فرمان دهد به این نوع از عدالت، بی‌درنگ کشته می‌شود. چون خدا به‌تنهایی به مذاق آنها شیرین نیست؛ بلکه تلخ و ناگوار است. ولی خدای شریک دار نوش جان آنهاست. چون می‌توان به برتری و طاغوت دست‌یافت. ولی با خدای واحد غیر ممکن است.

مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ 67

إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ 68 آل عمران

اهل‌بیت قبل از وحی قرآن به آیین ابراهیم و عیسی بوده‌اند و غیرممکن بود که بعد فوت رسول، ابراهیم و مسیح را رها یا فراموش می‌کردند.

وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ 78

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ 79

وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ 80 آل عمران

از این نوع مجادلات مابین پیروان مذاهب ابراهیمی با خود انبیا وجود داشته است و در آینده هم مجدداً تکرار خواهد شد. دفعه پیش یهود و نصارا بودند؛ ولی این بار سنی و شیعه هم به آنها افزوده خواهد شد که این عادتی برای اولاد آدم شده که هر مذهبی نبی و پیشوای خود را به پرستش بگیرد. طبق آخرین اختراع و دست آورد اهل‌سنت در انجیل برنابا خداوند آسمان‌ها و زمین را به نیت یا برای محمد آفریده است. محمد اشرف النبیین و اشرف مخلوقات است و مسیح لیاقت ندارد که بند کفش او را به بندد و ابوبکر، عمر و عثمان هم بعداً به این مقام نائل شده‌اند. محمد تا جایی قدرت پرواز دارد که جبرئیل قدرت اوج‌گرفتن ندارد؛ چون محمد ضد آتش و نسوز است؛ ولی بال‌های روح‌القدس آتش‌گرفته و سقوط می‌کند و نسخه اول آیات شیطانی متعلق به خود اهل‌سنت ملعون است و نسخه دوم را سلمان رشدی نوشته است. سلمان رشدی آدم منصفی است؛ چون هم محمد و هم جبرئیل هر دو با هم سقط می‌کنند؛ ولی اهل‌سنت بی‌انصاف است؛ چون محمد بالا می‌رود و جبرئیل محکوم به آتش‌گرفتن و سقوط است. تقریباً 100% سوژه‌ها و ایده‌های کتاب سلمان رشدی متعلق به خود اهل‌سنت است من‌جمله اسب شاخ‌دار که محمد بر زین او بوده است. اهل‌سنت سبک‌سر فرق الله، آتش و جهنم را نمی‌داند و چنین تصور می‌کنند که محمد در سفر معراج با خداوند در آتش جهنم دیداری داشته است و جبرئیل توان دخول به آتش جهنم را نداشته است. دو موجود توان تحمل آتش را دارند اول خود الله دوم محمد. صرف‌نظر از اینکه ابلیس (ملک طاووس) هم از آتش آفریده شده و نسوز است.

أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ 83 آل عمران

اعراب و اسرائیل به دنبال دینی نژادپرستانه و ناسیونالیسم هستند که مختص آنها بوده و دیگران سهمی از آن نداشته باشند و خوشبختانه الله این‌چنین دینی ندارد؛ چون دین او متعلق به آسمان‌ها و زمین است و هرآنچه که مابین آنهاست.

وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ 85 آل عمران

و خدا را شکر که دین اعراب و اسرائیل اسلام نبود؛ بلکه خودخواهی و خودپرستی است.

با قاطعیت تمام ما این حدیث جعلی منسوب به نبی و اصحاب نبی ارائه شده توسط جماعت اهل‌سنت ملعون و منفور مبنی بر اینکه:

قیامت برپا نمی‌شود، تا مردی از خاندان من که همنام من است ظهور کند و ...

توهین و بی‌احترامی بسیار بزرگ به الله، ملائکه، انبیا مخصوصاً عیسی مسیح و محمد و علی و اولاد صالحشان من‌جمله حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی‌بن‌جعفر، علی بن موسی‏، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی فرض می‌کنیم. یعنی مهدی یا اولاد دیگری از آل محمد توان انجام کاری را دارد که آنها یا نخواستند و یا توانش را نداشتند.این یعنی انحراف باورهای غلط یهود و نصارای به‌طرف دین اسلام و واردات فرهنگ پادشاهی، منجی گری و عدالت‌گستری به دین توحیدی و یکتاپرستی اسلام. یعنی الوهیت دادن به اولادی از نبی و بی‌ارزش یا کم‌ارزش کردن مقام و جایگاه الله و ... یعنی اختراعی که توسط خود جماعت سگ سنی ابداع و نوآوری شده است.

ادعای مهدویت:

در خصوص اعلام مهدویت القحطانی، حزیمی چنین نقل کرده است:

«من از محمد بن عبدالله القحطانی پرسیدم آیا تو مطمئن هستی که مهدی هستی؟ او در جواب گفت: من اول دربارهٔ آنچه اخوان درباره مهدی بودن من می‌گفتند قانع نشدم. اما بعد از مدتی از آنها جدا شده و بارها از خداوند طلب خیر کردم و در یک شب سینه من برای این عمل انشراح پیدا کرد. من از او پرسیدم: چه کسی برای بار اول اشاره کرد که تو مهدی هستی؟ او گفت: قبل از اینکه ما به اخوان بپیوندیم این فکر در نزد بعضی از اخوان در مسجد الرویل وجود داشت و گاهی آن را بیان می‌کردند و من در درون خود به این حرف‌ها می‌خندیدم و آن را شوخی تلقی می‌کردم تا اینکه رؤیاها به حد تواتر رسید و از آن زمان آنها را جدی گرفتم»

تصرف مسجدالحرام

بعد از اعلام محمد الترکی به‌عنوان مهدی موعود در اولین روز سال ۱۴۰۰ هجری قمری گروه جماعت سلفی محتسبه (جهیمانیه) برای اعلام مهدویت او اقدام به تصرف مسجدالحرام کرده تا همانند روایات او در کنار کعبه و حجرالاسود خطبه خود را خوانده و مردم را به بیعت فراخواند.

مکر و حیله با الله این‌چنین است، تا به امروز اهل‌سنت تلفات مالی و جانی بیشتری نسبت به اهل تشیع در مورد این حدیث جعلی داشته است و بیشتر هم خواهد شد. کل جزیره عربستان به‌خاطر این حدیث جعلی در آتش جنگ خواهد سوخت. چون اعراب از این کثافت‌کاری‌ها بسیار دارند.

«فاِنّهُم الغرانیقُ العُلی و اِنّ شفاعتَهُم لَتُرتَجی»

روز قیامت شفاعت نبی و اولاد نبی در حق شما شنیدنی است. شفاعتی بدتر از هزار و یک لعن و نفرین.

طبق تحقیقات ما مهدی قلابی شخصیت و چهره‌ای دوگانه دارد:

چهره ترسیمی سگ سنی:

او فعلاً متولد نشده است و در آینده از خانواده‌ای سلفی وهابی چشم به جهان خواهد گشود؛ یعنی خانواده‌ای عرب تبار ساکن حجاز و صدالبته دست‌بوس و خدمتگزار آل سعودی. جوانی آراسته با تاکسیدو عربی و خال‌دار بر چهره، درست برعکس دجال که دچار آب مروارید و بد چهره است. او در نهایت یک مأموریت دارد و آن اثبات بی‌عرضگی و بی‌لیاقتی اجدادش علی به بعد. او شمشیرش را از روبسته و حافظ منافع اعراب در مقابل مسیح است. اگر مسیح تمرد کرد توسط او بازداشت و از طریق پلیس امنیت عربستان تحویل دولت اسرائیل می‌شود تا مجدداً مصلوب شود. فرصت و مجال الاغ سواری هم ندارد؛ چون ورود الاغ به مکه و اورشلیم ممنوع است. کره الاغ بدترین دشمن اعراب و اسرائیل است؛ چون پای مسیح روی پالان الاغ رود، پادشاهی برقرار می‌شود و پادشاهی سعودی سقوط می‌کند و اعراب و اسرائیل مجبور به رعیتی و بندگی عیسی هستند؛ ولی محمد یا مهدی عرب خالص است و می‌توان با او به مصالحه رسید و ریش جدش محمد را گرو گذاشت.

چهره ترسیمی مهدویت:

او دست‌بوس و سینه‌چاک مرجعیت است و امضا و مهر تأییدی است زیر احکام و فتوای فقهی آنها. او برتری خود نسبت به الله و ملائکه و کل انبیا و اولیا را ثابت می‌کند و سند شش دانگ طاغوت را ثبت برابر سند ملایان می‌کند. او یأجوج‌ومأجوج را مهار می‌کند تا مبادا شیعیان را پاره‌پاره کنند. او سوار بر گرده دابةالارض می‌آید همان که هفت‌سر و چهارده شاخ دارد و بر ریگ دریا ایستاده است و پای پنگ دارد و شاید همان سیمرغ و همای سعادت پارسیان است.

جای معاویه زنازاده خالی است. اگر او زنده بود خیلی‌وقت‌پیش این قائم آل محمد را پرینت سه‌بعدی و دارای هوش مصنوعی کرده بود. سپس هزار بار خطبه را به زبان او خوانده و سنی و شیعه را به‌طرف اسرائیل رم داده بود تا یهود زیر پای اعراب و پارسیان له‌ولورده شود. بعد از کندوکاو و خاک‌برداری اورشلیم، تابوت عهد و عصای موسی و اشیا باستانی داوود و سلیمان (قالیچه پرنده) را به دست آورده بود و بعد از آن مجلس سنا و کنگره و کاخ سفید را. یعنی کل امریکا را با عصای موسی زیر آب غرق کرده بود. می‌دانید چرا چون اعراب جد و آبادشان جادوگر است و تمامی کارهایشان با سحر و مکر و حیله به‌پیش می‌رود و نه با علم کتاب قرآن. اگر خالد با یک شمشیر تقلبی و عمر با یک جفت صندل رومی فتوحات اسکندر را تصرف کردند، معاویه نابغه زاده با عصای موسی دنیا را فتح می‌کرد.   

به استناد احادیث جعلی صحیح و متواتر جماعت سگ سنی، با قاطعیت می‌توان گفت که مهدی (محمد یا دوبل محمد، محمد به توان دو) ساخته‌وپرداخته سگ سنی است. از آن به‌عنوان ابزاری برای مجادله با فلاسفه یهود و نصارا و خنثی و بی‌اثر کننده مسیح استفاده کرده‌اند. یعنی دست آویزی برای مجادله، جروبحث، خصومت، لجبازی و اثبات برتری خودشان. همچنین ابزاری برای رد صلاحیت اولاد صالح و نجیب علی متمایل شده به‌طرف عیسی، یعنی آنها ناصالح بوده‌اند که به مسیح ارادت داشته‌اند و در مجادلات جانب عیسی را گرفته‌اند و صالح دوآتشه واقعی در آینده زاده خواهد شد و مسیح مجبور به اطاعت و تبعیت اوست تا جایی که پشت سرش نماز بخواند و مدرک قطعی دیگر ادعای مهدویت در میان گروه‌های تندرو مذهبی، جهادی سلفی وهابی است. به‌هرحال مدل ارائه شده توسط شیعیان به‌گونه‌ای دیگر است که به مذاق سگ سنی خوش‌آیند نیست؛ چون باعث ابطال خودشان می‌شود. همانند شمشیر و نیزه‌ای که برای جنگ ساخته شود؛ ولی به سینه و شکم خود شخص یا جای حساس دیگری فرو رود. ولی آنچه که مسلم است اینکه خداوند دو گروه از فتنه‌ها را برای امتحان اولاد آدم ارائه می‌کند. فتنه‌های از پیش تعیین شده مثل درخت زقوم، یوسف نجار، سلمان فارسی، گوساله طلایی، درخواست قربانی و ... ولی بعضی فتنه‌ها را خود شیاطین و اولاد آدم به الله پیشنهاد می‌دهند که مقبول هم واقع می‌شوند. یعنی چنین به نظر می‌رسد که مهدی جزو گروه دوم بوده باشد. ولی جای نگرانی وجود ندارد نقطه‌ضعف آنها یا همان پاشنه آشیل در دست ماست و آن کتاب قرآن است. یعنی خروج دابةالارض، ظهور و رستاخیز مسیح، انفجار طارق، دخان سماوی، حمله مأجوج (کشتار اعراب و اسرائیل) و در نهایت قیامت و جهنم. آن‌قدر فشار می‌دهیم تا خفه شوند و گلویشان پاره شود و جای هیچ رحم و انصافی هم در کار نیست. مرگ، قیامت و جهنم را برایشان به تصویر می‌کشیم و شعار ما اینکه:

مسیح و مهدی هر دو فتنه‌هایی برای ظالمان هستند.

المسیح الدجال کیست؟

کسی که ادعا کند فرزند و شریک خداست یا خود خداست. پادشاه یهود است و عدالت‌گستر جهانی. یعنی کاراکتری که در کتب عهد عتیق شکل‌گرفته سپس در کتب عهد جدید به تکامل رسیده است. المسیح الدجال یک توهم شیطانی و خود ابلیس است که جلوی درک مسیح واقعی را می‌گیرد.

ضد مسیح کیست؟

ضد مسیح همان مهدی قلابی با تعاریف سنی و شیعه است. یعنی شخصیتی موهومی و شیطانی یعنی خود ابلیس که جانشین و جایگزین مسیح جعلی و مسیح واقعی می‌شود تا سنی و شیعه به برتری و فضیلت دست یابند.

المهدی الدجال کیست؟
همان کسی است که اهل‌سنت و تشیع به جهانیان معرفی کرده‌اند که می‌خواهد جایگزین مسیح واقعی و عیسی تقلبی شود و شخصیتی شیطانی است.

مهدی واقعی کیست؟

مهدی واقعی فرزند حسن عسکری و اولاد صالح نبی و بنده الله است که کاری به کار طاغوت و شیاطین و ... ندارد در آسایش و رفاه کامل است و کاری به کار دردسر و شر و مصیبت ندارد و همانند اجدادش احترام خاص و ویژه‌ای به مسیح واقعی قائل است. او خودش شیعه مسیح حقیقی است.

مهدی سنی و شیعه چیست؟

موجودی همانند کرم گوشت‌خوار است که در حال خوردن مغز و سیستم عصبی سنی و شیعه است؛ چون تصور و باوری شیطانی ساخته‌وپرداخته و نهایت فهم و شعور خود شخص ابلیس این فیلسوف بی‌سواد است. چون عقل ابلیس این‌طوری کار می‌کند او به فلسفه باور دارد و از علم و دانش بیگانه است.

اما با سقوط آخرین مذهب از رشته مذاهب ضاله و باطله ابراهیمی یعنی سقوط دنیای تشیع مهدوی بعد از سقوط دنیای یهودیت و نصرانیت و سنت، این مسئله روشن و آشکار می‌شود که اندک‌اندک عمر طاغوت و یا سیاره زمین به پایان دردناک و غم‌انگیز خود نزدیک می‌شود؛ چون دیگر کاربرد و مصرفی برای آزمون و امتحان اولاد آدم نخواهد داشت. یعنی نبودنش بهتر از بودنش است. گویا انسان‌ها با تحریف‌کردن دین اسلام یعنی آیین و شریعت الله حتی مبارزه با آن، انقراض خود را رقم زده‌اند.

بهتر است این‌گونه گفت که پرونده یهودیت ۲۰۲۳ سال پیش بسته شده، پرونده نصرانیت ۱۴۰۱ سال پیش، پرونده سنت ۱۲۰۰ سال پیش و دیگر نیازی نیست که شیعیان پرونده باز و مفتوحی داشته باشند؛ چون با فرارسیدن موعد قیامت تمامی پرونده‌ها به‌خوبی بسته می‌شوند؛ چون اولاد آدم آنچه که قرار بود به خودشان و دیگران ثابت کنند کرده اند و یک نشانه دیگر انتقال سریع لشکر صهیونیست به آذربایجان شمالی است. آنها با پای خود به‌طرف قتلگاه خود می‌آیند؛ یعنی مأجوج از شمال و کوه‌های قفقاز و قبایل کوشیا از جنوب و آذربایجان جنوبی آنها را قطعه‌قطعه خواهند کرد. گویا ظهور مسیح در کوشیا و نبرد آرماگدون در آذربایجان جنوبی کلید خواهد خورد. دشمن هرچه نزدیک‌تر و حریف هرچه قدر باشد بهتر است.

 

مهدی واقعی عزیز دردانه رسول و ته تغاری اهل‌بیت است. او اصلاً اعراب و اسرائیل و پارسیان را آدم حساب نمی‌کند؛ چون جدوآباد او را آزار و اذیت و یا تکذیب و تمسخر کرده‌اند. او در کنار نبی سرگرم عیش‌ونوش است. اول خدا و بعداً خاندان ابراهیم و عمران برای او ارزش دارد. اما مسیح جنگجو و سرباز دلاور است و با بنی‌اسرائیل چندین بار درگیر شده است. قبائل کوشیا از مأجوج نترسیدند و چندین بار هم درگیر شدند و امتحان خود را پس دادند؛ ولی اسکندر مقدونی یا ذوالقرنین ترسید و فرار کرد. این مناطق زیر سم اسب است. این بار مسیح، یأجوج‌ومأجوج و قبائل کوشیا هر سه با هم متحد و هم پیمان هستند و چه شود.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۱۰۲﴾  آل عمران

حداقل انتظاری که می‌توان از یک نبی داشت اینکه به اهل‌بیت خود توصیه کند که بعد از فوت من خدای یکتا را بپرستید و دین اسلام را اختیار کنید و به انبیا قبل و بعد من احترام بگذارید و یاران و پیروان و مبلغین آنها باشید و مبادا شیطان شما را فریب دهد و هرگز ادعای ولایت نکنید؛ چون ولایت از آن الله است و هرگز ادعای خلافت و نبوت نکنید مگر اینکه جبرئیل بر شما نازل شود. در مورد رسول موضوع کاملاً روشن بود؛ یعنی محمد خاتم‌النبیین بوده و بعد او مسیح مجدداً به نبوت و رسالت خود ادامه می‌دهد. ازاین‌رو علی و اولاد علی هرگز ادعای خلافت و ولایت و نبوت دروغین نکرده‌اند. بلکه شیاطین دو گروه شده‌اند عده‌ای دنبال سرقت ولایت الله و عده‌ای دنبال سرقت خلافت رسول و ادعای نبوت دروغین که با خود الله و مسیح طرف حساب هستند. منتها نتوانستند اولاد علی را فریب داده و از آنها سوءاستفاده کنند و چون دیدند که آنها مبلغ قیامت و مسیح شده‌اند دست به جعل حدیث و انتقال ولایت؛ خلافت و نبوت دروغین به خاندان قریش و اعراب نموده‌اند که نتیجه نهایی آن این وضعیت اسفناک شده است؛ یعنی یک فاجعه بزرگ همانند عاقبت یهودیت و نصرانیت که متأسفانه قابل‌جبران و اصلاح هم نیست و همه آنها محکوم به تارومار شدن هستند. یعنی به‌مرورزمان ملائکه با کشتار اولاد آدم جانشین و جایگزین آنها خواهند شد و سیاره زمین یا طاغوت را به تملک خود خواهند درآورد. از اولاد آدم برای خدا مسلمان، بنده و مجاهد در نمی‌آید؛ بلکه کار را ملائکه یعنی جنگجویان الله و مسیح تمام خواهند کرد. اولاد آدم هرگز از خوردن و نوشیدن و افزودن ثروت و قدرت سیر نمی‌شوند و دین و نصیحت هم بر آنها بی‌فایده است مثل یاسین خواندن در گوش الاغ است.

اینکه پدر شخصی، پسر عمویش، پدر بزرگش و جدش محمد رسول‌الله فوت کند و از دنیا برود، بسیار سخت و مشکل است؛ ولی اینکه جد بزرگوارش مسیح رسول‌الله ظهور کند و همان راه را ادامه دهد، آرام‌بخش دل‌هاست. ولی اینکه اولادی از محمد یاغی شده و چموشی کند و خود را مابین این دو رسول قرار داده و جا زند، از غم اندوه از دست‌دادن هر دو رسول بدتر است. محمد این‌چنین اولاد ناصالحی ندارد؛ بلکه اهل‌سنت این اولاد ناخلف را برای او تراشیدند تا به جنگ راهبان اهل کتاب بروند که مسیح پیامبر آخرالزمان نیست؛ بلکه محمد و آن اولاد سر به هوایش همانند اولاد نوح، انبیا و نشانه آخرالزمان هستند و زمانی که مجادله به‌جای باریک کشیده می‌شد و از اولاد صالح نبی به‌عنوان داور دعوت می‌شد، آنها در جواب می‌گفتند که هم مسیح و هم محمد هر دو انبیا آخرالزمان هستند و چیزی یا کسی مابین این دو نبی قرار نگرفته است. راهبان اهل کتاب و اهل‌سنت هر دو از آنها به خشم می‌آمدند. ولی به‌هرحال راهبان اهل‌سنت با خدا مکر کردند و شمشیری زهرآگین برای خود ساختند که این شمشیر سمی بعداً توسط شیعیان مشرک از پشت بر خود آنها فرورفت و این اولاد ناخلف ساختگی به چنگ ابلیس افتاده و از کنترل خارج شد و شیعه و سنی را به خاک و خون کشید؛ یعنی چیزی بدتر از شمشیر جادویی خالد شد.

۲۰۰۰ سال پیش برای نصرانی‌ها سؤال شده بود که چرا یهود مسیح را به کشتن داد و مصلوب کرد. یهود در دفاع از خود گفت که مسیح مدعی بود که مادرش مریم کنیز و همسر خداست، خودش فرزند و اولاد خداست و قبل از روح‌القدس خدای دوم است. نصرانی‌ها هم در جواب گفتند که اگر مسیح گفته است حتماً راست و درست بوده است. چون از گل رس پرنده می‌ساخت و در آن می‌دمید و پرواز می‌کرد. مردگان را از قبر بیرون می‌کشید، بیمار و کور و کر و افلیج قطع نخاع را شفا می‌داد. جرم شما سنگین‌تر شد، شما اولاد و فرزند خدا و خدای دوم جهانیان را به کشتن داده و مصلوب کرده‌اید و سزای شما مرگ است و هزاران هزار یهودی را قطعه‌قطعه کردند و آخرین آنها آریایی‌های نازی و در آینده قبایل کوشیا و مأجوج یا مگاگ است.

جریان مهدی هم ازاین‌قرار است. مگر سگ سنی جرئت دارد با مهدویت مجادله و مبارزه کند. او را اولاً دستگیر و شکنجه می‌کنند همان‌طور که خاندان صالح نبی شکنجه شدند تنها به جرم اینکه مردم را به قیامت و ظهور مسیح هشدار می‌دادند. اگر شانس آورد زیر شکنجه فوت می‌کند؛ ولی اگر دوام آورد محاکمه و اعدام می‌شود. چون احادیث جعلی کاملاً صحیح آلو بخارا و مسلم نا تسلیم و احادیث متواتر مدرکی برای اثبات وجود این‌چنین شخصیتی در اسلام بعد فوت نبی است و این مدارک متعلق به دنیای اهل‌سنت است کسی که با آیین خود به مبارزه برخیزد مرتد و محارب است. سنی و شیعه هم فرقی ندارد؛ چون مورد تأیید هر دو فرقه ضاله است. اگر کسی منکر این‌چنین شخصیتی باشد مثل این است که گفته باشد محمد، اصحاب محمد، اهل بیت، علمای سنی و شیعه همگی دروغ گفته و کذاب هستند و ... که در حقیقت واقعیت در کتاب خدا و کلام‌الله است؛ یعنی انبیا جانشین و جایگزین و خلیفه یکدیگر می‌شوند و شیاطین سعی دارند که خودشان و یا دیگران و یا شخصیتی موهومی را لابه‌لای آنها جا زده و سوءاستفاده کنند. در واقع این شخصیت موهومی همانند یک نیزه دو سر است که یک سر آن در پشت سنی و سر دیگر آن در پشت شیعه مهدوی فرورفته و بسیار هم آزاردهنده و زجرآور است و تنها راه برون‌رفت این نیزه تسلیم‌شدن به کلام خدا و ایمان و باور به ظهور مسیح است.

مهدی موعود در روایات اهل‌سنت

پرسش: در روایات اهل‌سنت مهدی موعود چگونه معرفی شده است؟

پاسخ اجمالی:

روایات اهل تسنّن درباره مهدی غالباً کلّی است؛ تنها از کسی از دودمان پیامبر با لقب «مهدی» و با نام «محمّد» سخن می‌گوید؛ غیر از چند روایت که تمام مشخّصات پدر یا اجداد او را نقل می‌کند و با عقیده شیعه انطباق دارد، مانند: روایتی در کتاب ینابیع الموده  که در آن رسول اکرم (ص) منجی موعود را نهمین امام از نسل امام حسین (ع) معرفی می‌کند. در روایت دیگری پیامبر (ص) فرمود: «ای علی ... تو امام و پدر امامان یازده‌گانه‌ای که همگی پاک و معصوم‌اند؛ و از آنها «مهدی» است که زمین را پر از عدل و داد می‌کند».

پاسخ تفصیلی:

1. «شیخ سلیمان قندوزی» که از علمای اهل‌سنت است در کتاب معروف «ینابیع المودّة» از کتاب «فرائد السّمطین» از ابن عباس نقل می‌کند که مردی یهودی به خدمت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) آمد و سؤالات فراوانی کرد و پس از دریافت پاسخ خود نور ایمان در قلبش درخشید و مسلمان شد؛ از جمله پرسید: 

«وصی تو کیست؟ زیرا هر پیامبری باید وصی داشته باشد، همان گونه که پیامبر ما موسی (علیه‌السلام) «یوشع بن نون» را وصی (و جانشین) خود قرارداد

پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) در پاسخ این سؤال فرمود:

«انّ وصیّى علىّ بن ابى طالب و بعده سبطاى الحسن و الحسین تتلوه تسعة ائمّة من صلب الحسین»؛ (وصی من علی بن ابی‌طالب و پس از او دو فرزندزاده من حسن و حسین هستند و پس از حسین نه امام از نسل حسین خواهند بود).

مرد یهودی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) خواهش کرد نام‌های آنها را بیان کند، پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«اذا مضى الحسین فابنه على؛ فاذا مضى على فابنه محمّد؛ فاذا مضى محمد فابنه جعفر؛ فاذا مضى جعفر فابنه موسى؛ فاذا مضى موسى فابنه على؛ فاذا مضى على فابنه محمّد؛ فاذا مضى محمّد فابنه على؛ فاذا مضى على فابنه الحسن؛ فاذا مضى الحسن فابنه الحجّة محمّد المهدى فهولاء اثنا عشر...»؛ (هنگامى که حسین در گذرد فرزندش على؛ و هنگامى که على در گذرد فرزندش محمّد؛ و هنگامى که محمّد در گذرد، فرزندش جعفر؛ و هنگامى که جعفر وفات کند، فرزندش موسى؛ و هنگامى که موسى از دنیا برود، فرزندش على؛ و هنگامى که على دیده از جهان فرو بندد، فرزندش محمّد؛ و هنگامى که محمّد رحلت کند، فرزندش على؛ و هنگامى که على به جهان دیگر بشتابد، فرزندش حسن؛ و هنگامى که حسن با دنیا وداع گوید، فرزندش الحجّة محمّد المهدى جاى او را خواهد گرفت؛ اینها دوازده نفرند (اوصیا و جانشینان من)...).

سپس از چگونگى مرگ و شهادت آنها مى پرسد و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) پس از توضیحاتى مى فرماید: 

«و انّ الثّانى عشر من ولدى یغیب حتّى لایرى، و یأتى على امّتى بزمن لایبقى من الاسلام الاّ اسمه؛ ولایبقى من القرآن الاّ رسمه فحینئذ یأذن اللّه تبارک و تعالى له بالخروج فیظهر اللّه الاسلام به و یجدّده...»؛ (دوازدهمین فرزند من پنهان مى گردد و دیده نمى شود و زمانى براى پیروان من فرا مى رسد که از اسلام جز نام و از قرآن جز خطوط باقى نمى ماند؛ در این هنگام، خداوند تبارک و تعالى به او اجازه قیام و خروج مى دهد و اسلام را به وسیله او آشکار و تجدید مى کند...).

مرد یهودى پس از قبول اسلام اشعارى مى سراید که ضمن آن اشاره به جانشینان و اوصیاى پیامبر کرده از جمله درباره آخرین آنها مى گوید:

«آخرهم یسقى الظماء و هوالامام المنتظر»(1)؛ (آخرین آنها تشنگان (حقّ و عدالت) را سیراب مى کند و اوست امام منتظر!).

2. باز در همان کتاب از «عامر بن واثله» که آخرین نفر از یاران پیامبر است که بدرود حیات گفت، از على(علیه السلام) نقل شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«یا على انت وصىّ، حربک حربى، و سلمک سلمى، و انت الامام و ابوالائمة احدى عشر الّذین هم المطهّرون المعصومون و منهم المهدى الّذى یملأ الارض قسطاً و عدلا»(2)؛ (اى على تو وصىّ منى؛ پیکار تو پیکار من، و صلح تو صلح من است؛ و تو امام و پدر امامان یازده گانه اى که همگى پاک و معصومند؛ و از آنها «مهدى» است که زمین را پر از عدل و داد مى کند).(3)

https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=27870&pageindex=0&mid=322936

اگر دقت کنید دعوی اصلی راهبان سنی و اهل کتاب بر سر این موضوع بوده است که منجی چه کسی است مسیح است یا مهدی؟

سپس یک مجادله و بحث دینی مابین رسول و یک راهب یهودی شبیه‌سازی و بازسازی می‌شود.

موسی رسول‌الله وصی نداشته است این یک تهمت و افترا برای او در کتب عهد عتیق است و نه کتاب قرآن.

دفاعیات راهبان اهل‌سنت هم همان مطالب افترا زده شده به رسول بوده است. یعنی همان‌طور که راهبان یهود در گذشته از رسول شکست خوردند اینک شما نیز در مقابل ما محکوم به شکست هستید و این چرندیات به‌مرورزمان متکامل و افزوده شده و مکتب مهدویت را شکل داده است که همانند نیزه بر پشت جامعه اهل‌سنت فرورفته است.

خود ابن خلدون در بیان عقیدۀ مسلمانان در مورد امام مهدی(عج) می‌نویسد: مشهور بین همۀ اهل اسلام این است که حتما در آخرالزمان مردی از اهل‌بیت(ع) ظهور می‌کند که دین را حمایت و عدل را آشکار می‌کند و مسلمانان از او پیروی می‌کنند و او بر ممالک اسلامی استیلا می‌یابد. آن شخص مهدی (عج) نامیده می‌شود. بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوی وی خدشه‌ای بر اتفاق نظر اهل‌سنت در مورد ظهور مهدی(عج ) وارد نمی‌کند؛ زیرا این اعتقاد ناشی از کثرت احادیثی است که از طرق عامه نقل شده است.

یعنی مهدی ضد مسیح آفریده شده تا ممالک اسلامی را از آسیب و زیان مسیح به‌دور نگه دارد.

در زیر به ذکر برخی از کسانی که این‌گونه احادیث را در کتاب‌های خود آورده‌اند می‌پردازیم. هر چند تقریبا می‌توان ادعا کرد که تمام کتاب‌های معتبر حدیثی اهل‌سنت حداقل چند مورد از احادیث امام مهدی(عج ) را ذکر کرده‌اند:

  1. ابن سعد (متوفی 230 هـ)؛ 2. ابن ابی شیبه (متوفی 235 هـ)؛ 3. احمد بن حنبل (متوفی 241 هـ)؛ 4. بخاری (متوفی 273 هـ)؛ 5. مسلم (متوفی 261 هـ)؛ 6. ابن ماجه (متوفی 273 )؛ 7. ابوبکر اسکافی (متوفی 273 هـ)؛ 8. ترمذی (متوفی 279 هـ)؛ 9. طبری (متوفی 380 )؛ 10. ابن قتیبه دینوری (متوفی 276 )؛ 11. حاکم نیشابوری (متوفی 405 )؛ 12. بیهقی (متوفی 458 )؛ 13. خطیب بغدادی (متوفی 463 )؛ 14. ابن اثیر جزری (متوفی 606 ).

https://www.islamquest.net/fa/archive/fa1708

یکی دیگر از علمای اهل‌سنت می‌نویسد: روایات فراوانی دربارۀ مهدی(عج) وجود دارد که به حدتواتر می‌رسد. این امر در میان علمای اهل‌سنت شیوع دارد، به گونه‌ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می‌آید. نیز یکی دیگر از علمای اهل‌سنت نوشته است: احادیث مهدی(عج) به طرق گوناگون و متعدد از صحابه نقل و بعد از آنان از تابعان نقل شده است، به گونه‌ای که مجموع آنها مفید علم قطعی است. به همین دلیل ایمان به ظهور مهدی (عج) واجب است، همان‌گونه که این وجوب در نزد اهل‌علم ثابت بوده و در عقاید اهل‌سنت و جماعت مدون شده است. ابن کثیر نیز در البدایة و النهایة می‌نویسد: مهدی(عج) در آخرالزمان می‌آید و زمین را پر از عدل و قسط می‌کند همان‌گونه که پر از جور و ظلم شده است. ما احادیث مربوط به مهدی(عج) را در جلد جداگانه‌ای گرد آوردیم، همان‌گونه که ابوداوود در سنن خود کتاب جداگانه‌ای را به آن اختصاص داده است. از این مطالب که از بزرگان اهل‌سنت نقل شد، معلوم می‌شود که مسئلۀ مهدویت و اعتقاد به ظهور مهدی(عج) جزو عقاید ثابت اهل‌سنت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن‌حضرت در میان آنان به حد تواتر رسیده است.

اشتراکات مهدویت از دیدگاه شیعه و اهل‌سنت با توجه به مطالبی که بیان شد:

به این نتیجه می‌رسیم که در مسئلۀ مهدویت بین اهل‌سنت و شیعه مشترکاتی وجود دارد. در این‌جا مشترکاتی که در رابطه با امام زمان(عج) بین دو مذهب تشیع و تسنن وجود دارد، اشاره می‌شود:

حتمی بودن ظهور و قیام حضرت مهدی(عج)، = دستگیری و مصلوب شدن یا گردن‌زدن توسط آل سعودی

نسبت حضرت مهدی(عج)، نسبت حضرت مهدی(عج) در دیدگاه شیعه مشخص است؛ اما اهل‌سنت در موارد معینی به آن اشاره کرده‌اند. حضرت مهدی(عج) از اهل‌بیت(ع) و فرزندان رسول خدا(ص): ابن ماجه در سنن خود نقل کرد که پیامبر(ص) فرمود: "المهدی ]عج[ منا اهل البیت یصلحه الله عزوجل فی لیلة". حضرت مهدی(عج) از نسل حضرت علی(ع): سیوطی در عرف الوردی نقل کرده است که رسول خدا(ص) دست علی(ع) را گرفت و فرمود: "سیخرج من صلب هذا فتی یملأ الارض قسطاً و عدلاً". حضرت مهدی(عج) از نسل فاطمه‏(س) است. = علی پسر عموی من؛ حسن و حسین نوه من از این عرضه‌ها و لیاقت‌ها ندارند؛ ولی اولاد آنها باعرضه و لایق این عدل و قسط است. خود من و انبیا بی عرضه بودند حتی ملائکه ولی مهدی تواناست.

 ابن ماجه از ام سلمه نقل کرده است که وی از رسول خدا(ص) چنین شنید: "المهدی من ولد فاطمه"

ویژگی‌های جهانی حضرت مهدی(عج)، اوصافی که در کتاب‌های اهل‌سنت برای امام مهدی(عج) ذکر شد، بر گرفته از احادیثی است که آنان از پیامبر اسلام(ص) نقل می‌کنند و در کلیات با اوصاف ذکر شده در کتاب‌های علمای شیعه فرقی ندارد. قدرت‌مند بودن آن‌حضرت هنگام ظهور: در روایات فراوانی تأکید شده است که حضرت مهدی(عج) هنگام ظهور دارای بدنی بسیار قدرت‌مند است = چون مسیح نجار بود و مثل کنده درخت بود

 چهرۀ نورانی: جوینی از رسول خدا(ص) روایت کرده است: "المهدی ]عج[ من ولدی ... کانّ وجهه کوکب درّی". پیشانی بلند و بینی کشیده: صنعانی از رسول خدا(ص) نقل کرده است: "ان المهدی ]عج[ اقنی اجلی". خال بر گونه: بر گونۀ راست مهدی(عج)، خالی مشکی وجود دارد =

من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدم                   چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم            همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار، فکنده است به جانم شرری              که به جان آمدم و، شهرهٔ بازار شدم

در میخانه گشایید به رویم، شب و روز             که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم

جامهٔ زهد و ریا کندم و، بر تن کردم              خرقهٔ پیر خراباتی و، هشیار شدم

واعظ شهر، که از پند خود آزارم داد              از دم رِند می‌آلوده، مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادی بکنم                من که با دست بت میکده بیدار شدم ،  آخوند هندی

ظهور در سن چهل سالگی: البته از نظر شیعه ظهور حضرت در سن پیری، ولی به هیئت و صورت چهل سالگی است. هم‌نام بودن حضرت مهدی(عج) با پیامبر(ص)، اهل‌سنت و شیعه اتفاق نظر دارند که حضرت مهدی(عج) هم‌نام رسول خدا(ص) است = چون مسیح در سن 40 سالگی قبض روح شد و در چهل سالگی ظهور می کند.

زمینه‌های ظهور،

نا امیدی کامل مردم: داود ابن کثیر الرقی می‌گوید: به امام صادق‌(ع) عرض کردم: این موضوع(ظهور) برای ما طولانی شد، تا بدان‌جا که سینه‌های ما تنگ شده است. حضرت فرمود: هنگامی که ناامیدی از فرج بیش از همه چیز شد، منادی از آسمان به اسم قائم ندا خواهد داد. فراگیر شدن ستم: رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: "اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند، خداوند آن‌روز را چنان طولانی خواهد کرد، تا این‌که مردی از اهل‌بیتم برانگیخته شود و زمین را آکنده از عدل و قسط کند، آن‌گونه که پر از ظلم و جور شده باشد" = به ظلم، ستم، فساد، کثافت کاری، دزدی و ...  ما اعتراض نکنید. منجی در راه است و شما را از دست ما نجات خواهد داد. تا آن روز دندان روی جگر بگذارید و صبر کنید.

 نشانه‌های ظهور، ندای آسمانی: رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: "در ماه محرم بانگی از آسمان برآید بدین مضمون که برگزیدۀ خداوند فلان(مهدی) است، پس سخنش را بشنوید و از او پیروی کنید" = دخان سماوی کنسل شد همچنین صیحة واحدة و سخن مهدی: پرواز مسیح کنسل شد؛ چون او با بنی‌اسرائیل قهر است و منصرف شده است اینک من آمده‌ام گوش‌به‌فرمان من باشید. قرآن نیاز به ویرایش دارد؛ چون برنامه عوض شده است.

 خروج سفیانی، خسف در بیداء: واژۀ خسف به معنای فرو رفتن و پنهان شدن و بیداء نام سرزمینی بین مکه و مدینه است. منظور از این نشانۀ این است که سفیانی با لشکری عظیم، به قصد جنگ با حضرت مهدی(عج) عازم مکه می‌شود. آنان در بین مکه و مدینه و در محل معروف بیداء به گونه‌ای معجزه‌آسا در زمین فرو می‌روند.= دشمن، دشمن تو دوست تو است اگر اینها با ضد مسیح دشمن هستند لابد دوست مسیح و مأجوج یا مگاگ هستند. اتفاقاً آنها به داخل فدک فرو نخواهند رفت؛ بلکه برعکس از داخل سرزمین فدک بیرون می‌آیند. (از هر پشته‌ای بتازند)

قتل نفس زکیه: کشته شدن انسانى پاک و بی‌گناه در آستانۀ قیام حضرت مهدی(عج) پشت شهر کوفه. قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ بِظَهْرِ الْکُوفَةِ فِی سَبْعِینَ، وَ الْمَذْبُوحُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ. امور مربوط به ظهور حضرت مهدی(عج)،  اصلاح امر ظهور مهدی(عج) در یک شب. =  یک‌شبه راه هزار‌ساله رفتن ممکن می‌شود.

 محل ظهور: وجه اشتراک روایات این است که ظهور آن‌حضرت از مکه و از کنار کعبه آغاز خواهد شد.=  محل مصلوب شدن شهر مکه است

 بیعت با حضرت مهدی(عج): یکی از موضوعاتی که در منابع شیعی و سنی مورد توجه قرار گرفته، بیعت یاران حضرت مهدی(عج) با ایشان، در طلیعۀ ظهور است. نزول فرشتگان برای یاری حضرت مهدی(عج)،= ابلیس در نهایت موفق به فریب ملائکه هم می‌شود

 نزول عیسی(ع) و اقتدا به حضرت مهدی(عج): رسول گرامی اسلام(ض) فرمود: "مهدی می‌بیند که عیسی فرود آمده و گویا آب از موهایش می‌چکد. پس به او می‌گوید: جلو برو به نماز بایست. عیسی پاسخ می‌دهد: نماز برای تو به پا شد و آن‌گاه پشت سر مهدی(عج) به نماز می‌ایستد".= محمد خودش پشت سر علی نماز می‌خواند تا ثوابش زیاد شود. اصولاً در آخرالزمان همه چیز وارونه می‌شود. انبیا پشت سر دیگران نماز می‌خوانند یا اینکه مسیح نمازخواندن بلد نیست برای اینکه ضایع نشود و حمدوسوره سلام و تشهد بلد نیست به مهدی اقتدا می‌کند. از موهای مسیح آب چکه نمی‌کند؛ بلکه خون اعراب و اسرائیل گردن زده شده از موهای مسیح سرازیر شده و چکه می‌کند. اعراب زنازاده فرق آب و خون خود را نمی‌دانند.

ویژگی‌های حکومت مهدی(عج)، عدالت گستری،=  تحقق آرمان‌شهر و مدینه فاضله بنی‌اسرائیل برای اعراب. چون مسیح با سوارشدن بر کره الاغ هم موفق نشد؛ ولی مهدی سوار بر اسب سفید محققش می‌کند؛ چون اسب برتر از کره الاغ است مسیح فراموش کرده بود که اسب به الاغ برتری دارد.

 رفاه و آسایش عمومی: رسول اکرم(ص) فرمود: "مهدی(عج) در امت من خواهد بود... مردم در زمان او چنان زندگی خواهند کرد که هرگز قبل از آن زندگی نکرده‌اند. رضایت همگانی از حکومت مهدی(عج)،. امنیت همه جانبه، احساس بی‌نیازی در مردم: پیامبر فرمود: "شما را به مهدی بشارت می‌دهم به هنگام ظهور او خداوند دل‌های امت محمد را سرشار از بی‌نیازی می‌کند. =  شعار، وعده و وعید تبلیغاتی مهدی برای انتخابات ریاست‌جمهوری. در حقیقت مهدی در دور بعدی انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام نامزدی و کاندیداتوری خواهد کرد. محمد رسول‌الله هم مدیر دفتر ارشد انتخاباتی اوست. سریال اخراجی‌ها از جنت. پیش به‌سوی طاغوت و هبوط نوبت دوم.

غلبه اسلام بر سایر ادیان، جهانی بودن حکومت حضرت مهدی(عج): امام صادق(ع) فرمود: "هنگامی که قائم قیام نماید، هیچ زمینی نخواهد ماند، مگر آن‌که در آن ندای شهادتین سر داده شود". = اصل موضوع همین است؛ یعنی مهدی دست آویزی برای شکست‌دادن سایر ادیان و مذاهب است. یعنی کل‌کل کردن با راهبان یهود و نصارا. بقیه موارد فرع و حاشیه بوده است. فلسفه وجودی مهدی همین است که فلاسفه بی‌سواد سنی و شیعه بر فلاسفه بی‌سواد یهود و نصارا چیره و پیروز و ادعای برتری کنند. اصولاً ابلیس این فیلسوف بی‌سواد قدرت و توانایی این را دارد که با فلسفه هر چیزی را اثبات کند؛ چون فلسفه برای همین توسط ابلیس درست شده است درست چیزی مثل آچار فرانسه و چسب و ... همه‌کاره است و این از قدرت و ویژگی‌های بخصوص و بارز فلسفه است که اصولاً همه چیز را می‌توان با فلسفه ثابت کرد و فلسفه نظریه همه چیز است.

نزدیک ۲۰۰۰ سال است که نصرانی‌ها به دنبال المسیح الدجال و ضد مسیح هستند؛ ولی موفق نبوده‌اند و ما موفق به کشف هر دو به طور یکجا شده‌ایم. المسیح الدجال همان مسیح خودشان است؛ یعنی کسی که ادعا کرده فرزند خدا و ... است؛ اما ضد مسیح همان مهدی قلابی است که از روی المسیح الدجال جعل و کپی شده است. المسیح الدجال و ضد مسیح یک شخصیت واحد هستند و آن شخص خود ابلیس است که در هر دین آیین و مذهبی نقش مختلفی بازی می‌کند؛ چون ابلیس یک کاراکتر و هنرپیشه و کارگردان در کل سینمایی تئاتری ماهر و چیره‌دست حرفه‌ای است.

خروجی صهیونیست و مهدویت  و سنت چیست؟

خروجی کلی آنها مینی فاحشه و سوپر رقاصه و مینی مفعول و سوپر مطرب است. جالب است که اینها هم قائم و اهل قیام و انقلابی هستند برای عدل و عدالت‌گستری؛ چون قائم آل ابلیس بوده و با اصطلاح قائم آل محمد هم وطن، همشهری، هم خون، هم خانواده و هم نژاد هستند. به طور متمدنانه و خیلی باادب و تربیت گفته باشیم جامعه بزرگ پیشرفته LGBT یا (مردم رومنی یا رومایی یا کولی) خروجی نهایی مذاهب ابراهیمی، صهیونیست، مهدویت و اهل‌سنت است.

ولی پیشگویی نهایی که در آینده محقق خواهد شد و در کتاب قرآن قید شده است اینکه، یأجوج‌ومأجوج یا گاگ و مگاگ خروج می‌کنند که استاد و متخصص کشتار و قتل‌عام توله‌های آدم هستند. پوست سرشان را بکنند و سروگردن و اعضا بدنشان را قطع کنند و روی تیرهای چوبی آویزانشان کنند. قائم و مائم هم حالی نمی‌شوند. چیزی از عدالت و انصاف و عدالت‌گستری هم سرشان نمی‌شود تنها چیزی که بلد هستند قصابی توله آدم است. چون اصلاً گوشی برای شنیدن فلسفه و حرف‌وحدیث ندارند گوش آنها تنها به فرمان الله است و یاران مسیح هستند یا اینکه مسیح یاور آنهاست.

 

در دین اسلام و آیین محمد مشکل از اینجا ناشی شده است که جمع کثیری از حرام‌زادگان زنازاده مابین محمد و عیسی کسانی و اشخاصی را جای می‌دهند از ابوبکر گرفته تا مهدی جعلی و نایبانش و ... به‌عنوان خلیفه، ولی و ... که بهره و نصیب و شکار ابلیس می‌شود و ابلیس می‌تواند بر آنها ولایت، خلافت و نبوت کند و بعدازاین تنها مکتبی که صلاحیت اظهارنظر در مورد علم و دانش و دین و مذهب را دارد که کتاب خدا قرآن را با خلقت خدا یعنی کیهان تطبیق دهد وگرنه بقیه مکاتب و مذاهب و ادیان و علوم بشری چیزی نیست جز چرندیات و توهمات شخص ابلیس که نتیجه کلی آن جنایت، فساد و تباهی است و راه به جایی نخواهد برد جز به درک و آتش جهنم. چون این ذات فلسفه است که علم بشر را نیز فاسد کرده است.

در حقیقت سلسله نبردهایی که از ۱۴۰۰ سال پیش در جزیره عربستان، پارس، شام، فلسطین، لبنان، مصر و ... خاورمیانه و شمال افریقا درگرفته مابین المسیح الدجال، مهدی تقلبی یا ضد مسیح؛ ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، یزید، بنی‌امیه و ... به رهبری ابلیس بوده است و ادامه خواهد داشت تا جبهه اصلی از جانب قفقاز و سرزمین کوشیا باز شود تا این کثافت‌کاری ابلیس تروتمیز شود و خود ابلیس برای همین کثافت‌کاری خلق شده است.

جنود ابلیس اجمعون یا سپاه LGBT

 

زمانش که فرارسید ما با سرهای بریده این زنازادگان فوتبال‌بازی خواهیم کرد چون ما مگاگ هستیم و ساکن کوشیا. قانون اول نظام و نظامی‌گری. تشویق برای یک نفر ولی تنبیه برای همه. اگر تنها و تنها یک نظامی یا اهل نظام مرتکب خطایی شد کل آن نظام مستحق مجازات و کیفر است و هیچ راه برگشت و بخششی هم در کار نیست. مجازات آنها قطع دست‌وپا و مصلوب شدن است که اجرایی خواهد شد به‌زودی‌زود. چون محارب و مفسد فی‌الارض بوده و به جنگ خدا و رسولش مسیح بر خواسته‌اند و طرف المسیح الدجال یا ضد مسیح واقعی هستند یا سگ‌های ولگردی همچون ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه؛ یزید و ... ساده بگوییم عمر و عثمان هم LGBT بودند و ابوسفیان و بزرگان قریش دست روی این نقطه‌ضعف و سوءسابقه جنسی آنها گذاشته بودند و به خواسته‌های خود می‌رسیدند و به این دلیل علی با خلافت و وصیت ابوبکر رمال مخالف بود. یعنی همان شگرد سعید طوسی "اگر رهایم نکنید سوءسابقه خودتان را بر ملا و افشا می‌کنم" یا به گم به گم هاله نور پس تنبیه برای همه خواهد بود انشا الله.

جندالله واقعی

حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ 96 انبیا

تا وقتی که یأجوج‌ومأجوج باز شود، و آنها از هر طرف هجوم‌آورند.

نتیجه‌گیری کلی:

مابین محمد رسول‌الله و عیسی روح‌الله یک خلأ کامل برقرار و حکم‌فرماست. هرکسی مابین دو رسول قرار گیرد یا خود ابلیس است یا فریب‌خورده ابلیس. ما با او می‌جنگیم تا رسوا، خار و ذلیلش کنیم. ابوبکر ملعون صحابه باشد و یا هر خر دیگری. چون سند مالکیت او به ابلیس واگذار شده است. اولاد صالح نبی فریب نخورده و خودشان را مابین دو رسول قرار ندادند و تا پای مرگ پیش رفتند. خون ما رنگین‌تر از آنها نیست و همه چیز را به جان می‌خریم تا رضای الله را به دست آوریم. علی و اولاد علی صرفاً ادعای امامت داشتند آن هم به انتخاب مردم و نه انتخاب الله. اصولاً مردم امام خود را انتخاب و به الله معرفی و پیشنهاد می‌کنند و اگر صالح بود حتماً قبول درگاه حق قرار می‌گیرد. کسی که ادعای ولایت و خلافت کند زنازاده‌ای بیش نیست و اولاد خلف ابلیس است.

إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ 196 اعراف

اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ 3 اعراف

وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ 113 هود

مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ 40 یوسف

ولی و سرپرست ما الله و پیشوای ما مسیح است که انبیا و اولاد صالحشان پشت او را گرفته‌اند.

 

اما مشکل دقیق جوامع بشری چیست؟

به باور فیلسوف بی‌سواد مادربزرگ تمامی مکاتب بشری، الله صلاحیت ولایت و اداره کیهان را ندارد. به دلایل عدیده مثلاً ۱۳ میلیارد سال سن، کهولت و پیری، بی‌حوصلگی یا فراموشی و رهایی خلقت، شکست از ابلیس و طایفه جن و ... گزینه اول مسیح ابن الله یا المسیح الدجال است؛ ولی او هم ۲۰۲۳ سال عمر کرده و تبدیل به پاپا نوئل شده که عاشق و شیفته لوله و کانال بخاری و شومینه است به گوزن وحشی و کودکان علاقه‌مند شده است (آخر پیری و معرکه‌گیری). گزینه دوم مهدی یا ضد مسیح است که نسبتاً جوان بوده؛ ولی او هم ۱۲۰۰ساله شده، گزینه بعدی نایب بر حق ۸۰ساله است؛ ولی بهتر اینکه کارها به نیروی جوان جهادی زیردست سپرده شود. آنها هم مثل مدفوع به سیاره زمین چسبیده‌اند و توان فرار از جاذبه زمین را ندارند و به دنبال فشفشه چینی تا کیهان را تصرف کنند؛ چون سیاره زمین اشتهای آنها را سیر نمی‌کند. ولی گزینه‌های بهتری هم هست. انترهای درختی چون این سخنان اساطیرالاولین است و زایشگاهی‌ها این انترهای درختی، رو به تکامل و اصلاح ژنتیکی هستند و نه فرزند آدم و نه فرزند ابلیس هستند. مجهز به دانش روز و جوان هستند و می‌توانند دنیا و جوامع بشری را از انقراض و نابودی نجات دهند. کمی هم پیشرفت کنند قیامت را کنسل کرده و آتش جهنم را خاموش می‌کنند؛ چون فناوری و تکنولوژی دارند. فلاسفه بی‌سواد اقدام به سرقت مکتب مذاهب ابراهیمی و تغییر اسامی کردند و به این روز سیاه نشستند ما باید مکاتب روز دنیای غرب را از آنها قرض بگیریم. من‌جمله آزادی و دمکراسی و مدرنیته. بهترین راه سرقت فناوری و دانش غرب و مهندسی معکوس ساخته‌های آنهاست. ولی اختلافات و درگیری‌ها خیابانی و میدانی می‌شود و هزاران جنازه روی زمین نقش می‌بندد؛ چون اصل موضوع طاغوت یا تصرف و تملک قدرت و ثروت است که به این راحتی‌ها قابل‌حل اختلاف و رفع منازعه نیست. چندین میلیون نفر باید کشته شوند تا تکلیف نهایی مشخص شود که طاغوت متعلق به فلاسفه بی‌سواد است یا انترهای درختی.

اما مشکل دقیق را ما پیدا کرده‌ایم که سؤال دانشجویان دانشگاه کلمبیا از هاله نور بود و آن سؤال در مورد همجنس‌گرایی و جامعه بزرگ LGBT بود. طبق نظرسنجی و اطلاعات آماری آنها، بالای ۹۰ درصد دانشگاهی‌ها و حوزوی‌ها (مدارس دینی) در طول مدت عمر خود، حداقل یک‌بار تجربه همجنس‌گرایی یا همجنس‌بازی را داشته‌اند و چالش مهم این است که این ۱۰ درصد چه ایراد یا مشکل روانی و روحی حتی جسمی دارند که مبادرت به این فعل جنسی کاملاً طبیعی نکرده‌اند. جواب ساده است، آن ده درصد به اخلاقیات پایبند بوده و به خدا باور دارند و هرچند که تمایل به آن فعل داشته باشند؛ ولی جلوی خود را می‌گیرند و مرتکب بداخلاقی و گناه نمی‌شوند.

همان‌طور که آب و غذا روزه را باطل می‌کند، گرایش به LGBT آیین و مذهب و دین الهی را نیز باطل می‌کند و با ابطال دین، تمامی ساختارهای بنا شده با منطق دین سقوط می‌کند. اینجا بحثی در خوب یا بد بودن LGBT مطرح نیست؛ بلکه چالش اصلی درگیری آن با مذاهب ابراهیمی است؛ یعنی مدرکی قطعی برای ابطال آنها و حکومت‌ها و جوامعی که بر مبنای مذهب شکل‌گرفته‌اند.

تفاوت الله و انبیا با ابلیس در چیست؟

فرض کنید که دچار درد و رنج و بیماری شده‌اید. متخصص بیهوشی شما را بیهوش کرده و از درد و رنج و بیماری خلاص می‌کند و غرق در رؤیاهای شیرین بیهوشی و اغما می‌شوید. پس این متخصص بیهوشی همیشه خاطره خوش و خوبی در ذهن شما دارد. ولی گروهی که سعی دارند شما را ریکاوری کرده و از بیهوشی خارج و هشیار کنند، برای شما ظاهر و قیافه وحشتناک و ترسناکی دارند؛ چون نه‌تنها در حال بیدارشدن بوده و نیمه هشیار و نیمه بیهوش هستید؛ بلکه با خود می‌گویید تمامی درد و رنج‌ها و بیماری‌های سابق در حال برگشت است ای‌کاش هرگز هشیار نمی‌شدم و این درد جراحی بعد عمل را هم روی دردهای سابق تجربه و تحمل نمی‌کردم و از اطرافیان درخواست دارید تا شما را مجدداً بیهوش و خواب کنند. ولی بیداری و هشیاری و تمامی دردها و رنج‌ها در انتظار شماست و فرار کردنی هم در کار نیست. راهی است که می‌بایست پیموده و تحمل شود. حتی شده با کتک، شکنجه و جریان الکتریکی شما را هشیار می‌کنند.

قدر مسلم خداوند تمامی مطالب لازم را در کتاب قرآن ارائه و سخن تازه‌ای با اولاد آدم ندارد؛ ولی فلاسفه بی‌سواد و انترهای درختی به نتایج مختلفی می‌رسند.

1-      قرآن چرند است و به درد نمی‌خورد.

2-      بند یک ولی پالان الاغ است و به درد خر سواری می‌خورد و می‌توان کسب قدرت و ثروت نمود.

3-      باید منتظر جلد دوم ماند

4-      دست‌کاری و غیر قابل‌فهم شده است

5-      قدیمی است و به‌روز نشده باید آپ تو دیت شود

6-      تفسیر طلایی می‌خواهد و از عهده بخارا و مسلم برمی‌آید البته اگر آنها هم LGBT نبوده باشند؛ چون طبق آمار آنها هم شاگرد و مدرس مدارس دینی بوده‌اند

7-      ...

ولی دروغ است که می‌گویند اسلام در خطر است و LGBT عرش خدا را می‌لرزاند. بلکه عرش خدا ضد لرزه و زلزله و استوار است. فقط روز قیامت توسط خود الله پاره می‌شود و الله خودش نازل می‌شود البته برای تخریب کلی کیهان و آفرینش دوباره آن.

قسمت تلخ داستان و رنج‌آور کل ماجرا اینجاست که شیعیان احمق و نادان و سبک‌سر که پرونده باز و جاری نزد الله دارند همه چیز خود را به سنی و یهود و نصرانی که پرونده بسته و حکم خورده دارند باخته و ازدست‌داده‌اند و به‌جای آن گوشه‌ای از لاشه طاغوت و یک ضد مسیح را از آن خودکرده‌اند. ما مصمم هستیم که الله، کعبه (مکعب)، انبیا، ملائکه، کتاب قرآن و اولاد صالح خاندان را از سگ سنی پس بگیریم. یهوه، تورات و زبور، ستاره داوود، شمعدان هفت‌سر، موسی، هارون، داوود و سلیمان و ... را از جهود پس بگیریم و عیسی و مریم و انجیل و صلیب و ... را از لات‌ها لختی فالانژ لبنان پس بگیریم و از همه مهم‌تر رضایت و خشنودی الله را که برترین چیز است.

می‌دانید که احمق‌ترین انسان روی زمین کیست؟ کسی که زبان مادری‌اش عربی بوده باشد؛ ولی یهودی و یا نصرانی باشد. این خنده‌دارترین جک و طنز دنیاست. اینها در فاز اول حمله مگاگ و به دست خود مسیح حقیقی کشته می شوند. آنها حزب کتائب لبنان هستند که با سپاه قدس و حزب‌الله یعنی سربازان ضد مسیح می‌جنگند و خودشان سربازان المسیح الدجال هستند. لبنان خود اسفل السافلین است. ولی رقاصه‌های ماهری دارد (شو عربی) که سر خیلی‌ها را به باد داده است؛ چون آنها عرب نیستند و کولی تشریف دارند و دختران شیطان هستند.

 

خیلی ساده گفته باشیم سیاره زمین یا طاغوت در تسخیر ۴ میلیارد فاحشه و ۴ میلیارد مفعول است کلاً ۸ میلیارد LGBT . یا مادینه پرست هستند یا نرینه پرست یا ثروت پرست یا قدرت‌پرست یا سگ (عمر)، گاو و گوساله و حتی آلت جنسی پرست و شاید شکم‌پرست. انسان پست‌ترین و فرومایه‌ترین ژنوم مابین کل حیوانات را دارد و می‌بایست که کشتار دسته‌جمعی شود. حالا به دست خودشان یا به دست مگاگ در نهایت و آینده نزدیک عملی خواهد شد.

بعد از کتائب لبنان نوبت ارتش صهیونیست، سپاه قدس، حزب‌الله لبنان، کتائب عراق و سوریه، حشد و شعبی، سپاه فاطمیون و هزار و یک LGBT دیگر در منطقه است. می‌دانید چرا؟ چون ملائکه کشتار اول را از شهر سدوم و قوم لوط شروع کرده‌اند و آخرین کشتار آنها نیز مشابه کشتار اول بوده که در خود شهر مکه هم خواهد بود؛ چون کعبه هم در تسخیر LGBT است چه برسد به جاها و اماکن مذهبی دیگر. امروزه قوی‌ترین، بانفوذترین و پرتعدادترین در عضو، ثروتمندترین و هزار تر دیگر متعلق به مکتب کبیر LGBT است و صدالبته علت ژنتیکی دارد. چون فرزندان آدم از اول تاریخ پیدایش دستورات کتاب خدا را اجرا نکرده و برعکس آن را تغییر و تحریف کرده‌اند در نتیجه ژنوم انسان دچار تغییر، انحراف و ایراد یا ... شده است که قابل‌جبران و اصلاح نیز نمی‌باشد و تنها راه ممکن معدوم کردن آن ساختار ژنتیکی پست است. در حقیقت علت اصلی این انقراض و کشتار دسته‌جمعی و شاید پیش از موعد مقرر، قوم بنی‌اسرائیل است که امانت‌داری نکرده و اقدام به تغییر و تحریف دستورات خداوند در کتاب تورات و ... کرده‌اند. مکتبی که در آینده فراگیر شده و در کل دنیا حاکم خواهد شد مکتب LGBT است و خوشبختانه و یا متأسفانه زیر سم اسم مأجوج کوشت چرخ‌کرده و معدوم خواهند شد و سرنوشتی به‌مراتب بدتر از شهر سدوم خواهند داشت و هیچ کاری هم نمی‌توان انجام داد فقط باید با سیاره زمین خداحافظی کرد.

چندین قرن است که در لبنان بر سر این سؤالات یا اختلافات جنگ و خونریزی به پا شده است؟

برترین زن عالم مریم است یا فاطمه زهرا؟

مسیح فرزند خداست یا مهدی؟

عدالت‌گستر، منجی و پادشاه جهانی کیست؟

چه کسی به بهشت می‌رود؟

...

اینکه نیاز به جنگ ندارد واضح و روشن در کتاب قرآن و کلام الله پاسخ داده شده است. برترین زن عالم مریم است. خدا اولاد ندارد. معاون، وزیر، مشاور، شریک، وکیل هم ندارد. عدالت‌گستر، منجی و پادشاه عالم خود الله است و لاغیر. یکتاپرستان وارد بهشت می‌شوند و کفار و مشرکین و منافقان به جهنم محکوم می‌شوند و ...

موضوع اصلی این است که جنگ نیاز به بودجه و پول دارد و به‌نوعی اشتغال‌زایی و محل درآمد است که در نهایت نصیب رقاصه‌ها و بدکاره‌های دختر و پسر لبنانی می‌شود. ولی نیترات آمونیوم هم خوب چیزی است؛ چون اگر در مقدار زیاد منفجر شود چیزی شبیه انفجار اتمی است. لبنان بهشت کولی‌ها یا LGBTاست که از تمام دنیا پرواز مستقیم دارد.

و هدف و کار ما گشودن جبه شمال است: توره (tura)

قانون اول یاسا: (دستور داده شده است که باورداشت فقط یک خدا وجود دارد، خالق آسمان و زمین که به‌تنهایی زندگی، مرگ، ثروت و فقر می‌دهد - و بیش از همه قدرت مطلق دارد)

قانون دوم یاسا: (کتاب قرآن است که در آینده نزدیک اجرایی خواهد شد)

قانون سوم یاسا: تن لش اسرائیلی روی صلیب است و سربریده اعراب و پارس روی نیزه. چون انتخاب خود خود حرام‌زاده‌هایشان است.

می‌دانید که حرف آخر یزید با حسین چه بود؟

او گفت که مادربزرگ و مادر من زمانی در اسارت و خانه رسول‌الله بوده‌اند و من که به محمد و اعراب تعصب داشته و آنها را ستایش و تمجید می‌کنم اولاد رسول هستم. تو زنی پارسی اختیار کرده‌ای، به محمد و اعراب هم تعصبی نداشته و نشنیدم تمجید و ستایشان بکنی. هرکجا که می‌روی تبلیغ قیامت و مسیح و مریم است و یهود و نصارا مثل سایه تو را دنبال می‌کنند. گویا فرزند یک راهب یا راهبه نصرانی بوده و هیچ ارتباطی با محمد و اعراب نداری. درخواست یزید از حسین این بود که اولاً با او به‌عنوان خلیفة الله و خلیفة رسول بیعت کند ثانیاً پشت سر او نماز بخواند و تابع و فرمان‌بردار او شود. وگرنه من تو را خواهم کشت. خوب موضوع کاملاً واضح و روشن است؛ چون یزید وراثت نمی‌دانست. هم محمد و هم علی و اولاد علی از آل‌عمران و از خاندان مسیح بودند و آن نصرانی‌ها و یهودی‌هایی دوست هم از آل‌عمران بودند؛ ولی بنی‌اسرائیل با آنها دشمن بود و با یزید هم متحد شدند؛ چون حسین کاسبی آنها را خراب می‌کرد. این مهدی با اوصاف مهدویت هم اولاد حسین نیست؛ بلکه اولاد یزید است؛ چون قرار بر این است که همان رفتار یزید با حسین را این بار با خود مسیح داشته باشد و تکرار کند. این تخصص ابلیس است که همه چیز را برعکس و وارونه نشان دهد. هند زن ابوسفیان می‌دانست فرزندی که در رحم دارد از وحشی بوده و حرام‌زاده است؛ ولی موقع زایمان به داخل کعبه پناهنده شد و ابوسفیان را به حرمت بت‌های عرب سوگند داد تا او را زنده‌به‌گور نکند و معاویه شانس آورد که پوست صورتش زیاد سیاه نبود و ابوسفیان کوتاه آمد؛ ولی در نهایت صورتش مثل زغال سیاه شد و خاندان ابوسفیان رسوا شدند؛ ازاین‌رو علی مولد کعبه نیست کسی که مولود کعبه است معاویه زنازاده و زناکار رفیق ابوبکر؛ عمر و عثمان است و پدر یزید قاتل حسین ازاین‌رو مهدویت هم مار در آستین خود پرورش می‌دهد؛ چون خودش مار و اژدهایی است که ابلیس آفریده است. در نهایت این بت خانه و بتکده و زایشگاه هم به دست خود مسیح ویران می‌شود؛ چون به دستور الله و به دست جدش ابراهیم ساخته شده بود؛ ولی این بار به دستور الله و به دست مسیح بر سر اعراب زنازاده خراب می‌شود.

چون مهدی بن یزید قلابی هم خواسته مشابهی از عیسی دارد؛ یعنی اولاً مسیح با او به‌عنوان ولیعهد، ولیعصر، صاحب‌الامر و صاحب‌الزمان بیعت کند ثانیاً پشت سر او نماز بخواند و تابع و فرمان‌بردار او باشد که جواب ما قبل از ظهور مسیح، زرشک و راحت‌الحلقوم (باسلوق) مراغه است یا اینکه بروید کشک خود را بسابید و سخن یاوه و چرند نگویید ای زنازادگان عرب‌زاده. همان‌طور که دست یزید به حسین نرسید و همه چیز شبیه شد دست شما هم به مسیح نمی‌رسد؛ چون او خودش شبیه بود. با پوست سر شما طبل و تنبک بسازیم برای مطرب‌ها لبنانی و رقص عربی که تفریح و سرگرمی دائمی شما شده است.

ابلیس در گذشته از خود کعبه برای اعراب بت ساخته بود. اعراب درون خود کعبه و در مقابل طاغوت پسرانشان را سر می‌بریدند و فریاد می‌زدند که ابراهیم دست‌وپایش لرزید و نتوانست اسماعیل را قربانی کند و با آرامش و اطمینان و ایمان کامل پسرانمان را قربانی می‌کنیم تا جزو بزرگان و مشاهیر عرب شویم و بنی‌اسرائیل هم کار ما را تأیید می‌کنند؛ چون طاغوت هدیه خود آنها به ما است و نتیجه چندین هزار سال تمدن آنهاست. به باور ما مسیح هم دست‌وپایش نمی‌لرزد و قربانگاه اعراب و زایشگاه بدکاره‌ها باید تخریب شود و بعدش نبوت خود اعراب و اسرائیل شهرت باز است که قربانی شوند. مسیح هم استرس ندارد و از کرده خود پشیمان نمی‌شود؛ چون کالبدش را به او نشان دادند که چگونه توسط بنی‌اسرائیل سوراخ‌سوراخ و پاره‌پاره شده و استخوان‌هایش شکسته شده است و روح‌القدس به او گفت که خدا وعده داده است که انتقام تو را خواهیم گرفت فقط کمی صبر داشته باش ما هم اهل صبر و حوصله هستیم و اندازه سر سوزنی به توله‌های آدم رحم نخواهیم کرد و فقط منتظر فرمان اجرایی الله هستیم برای آن روز بزرگ. بهترین مکان برای زایمان مریم نخلستان پاک و تمیز بود وگرنه آن زمان کعبه کثافت خانه بود؛ چون شیاطین آنجا را به گند کشیدند و بیست سال طول کشید که اصحاب پیامبر آنجا را پاک‌سازی کنند. مأموریت به چنگیز مغول واگذار شده بود حداکثر یک هفته بیشتر کار نداشت. خدا بر اعراب و اسرائیل رحم کرد که مسیح در میان مغول‌ها متولد نشد؛ ولی این بار در میان مأجوج و مگاگ است.

هدف از آفرینش انسان:

هدف کلی الله فتنه و امتحان اولاد آدم است که طرف جبهه حق قرار می‌گیرند یا اینکه طرف باطل هستند. آیا حاضرند در راه خدا کشته شوند و یا اینکه بکشند. وگرنه مطالب و تصورات دیگر باطل و توهم و چرندیات ابلیس است. اصولاً چیزی به نام مدینه فاضله و آرمان‌شهر و منجی و عدالت‌گستر جهانی حتی رفاه و آسایش قبل از قیامت کبری وجود ندارد و اگر انسان‌ها زود دست‌به‌کار نشوند با ادغام مذاهب ابراهیمی با مکتب LGBT موجودات خطرناکی پا به عرصه ظهور گذاشته و زندگی برای آنها تلخ و رقت‌بار می‌شود. بحث کلی ما ادغام و ترکیب این مکتب با مذاهب ابراهیمی است که عالم‌گیر و فراگیر هم شده است و نشانه‌های بارز و علنی آن به‌وضوح رویت می‌شود؛ چون به‌نوعی تمامی ارتش‌ها و نیروهای نظامی و انتظامی نیز درگیر این مسئله شده‌اند. ازاین‌رو در یاسای چنگیز مغول مجازات زنا، لواط، تجاوز و آزار جنسی و ... برای سربازان و نظامیان زیردست اعدام و مرگ بود. حتی برای سایرین. ازاین‌رو توانستند که در عرض بیست سال دنیا را فتح کنند و قوی‌ترین و بزرگ‌ترین ارتش دنیا بودند و بیشترین حجم از غنایم و اراضی تصرف شده را داشته‌اند که اسکندر مقدونی در مقام دوم بود و خوشبختانه این یاسا بعداً به یاسای غازانی و در نهایت خود قرآن اصلاح و تغییر یافت و مغول‌ها بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین امپراتوری دنیا را شکل داده و برقرار کردند.

تفاوت اعراب و مغول هم در این است که اعراب وارثان آیین ابراهیم بودند؛ ولی دچار شرک و بت‌پرستی شدند؛ ولی مغول‌ها حتی یک پیامبر هم نداشتند؛ ولی هرگز بت‌پرستی نکردند. بیست سال طول کشید تا با جنگ و خونریزی و پشتیبانی الله و ملائکه اسلام در آن وضعیت ناهنجار بر اعراب حاکم شود؛ ولی مغول‌ها بیست‌ساله به‌صورت خودخواسته و خودجوش دین و قوانینشان را از یاسا به‌طرف قرآن متکامل کردند و اسلام را در آن وضعیت ایدئال و بهینه جاری کنند. به این دلیل مهم مغول‌ها آخرین قوم برگزیده الله و برترین ژنوم انسانی را دارا هستند و پاداش آنها اینکه ملائکه در قالب یأجوج‌ومأجوج یعنی اجداد قوم مغول نازل شوند و دنیا را به تصرف خود درآورده و جانشین اولاد ناصالح آدم شود.

تنگری‌باوری:

تنگری‌باوری یا شمن باوری زرد، یک مذهب التقاطی در آسیای میانه است که ترکیبی از شمن باوری، روح باوری، توتم پرستی، چندخدایی، یکتاپرستی و مرده‌پرستی را در خود دارد. این دین ترکی - مغولی است و ریشه آن را می‌توان در منطقه جغرافیایی استپ اوراسیا یافت. تنگری‌باوری مذهب غالب قدیم ترک‌ها، مغول‌ها، مجارها و هون‌ها بود. آثاری از آن در زبان و باور ترک‌تبارها باقی است. بنیاد اصلی این دین بر الهه آسمانی بنام تنگری می‌گردد. اصطلاح تنگری باوری همچنین به چندین آموزه و جنبش دینی معاصر در میان مردمان بومی ترک و مغول نیز اشاره دارد. تمامی دنبال‌کنندگان امروزین "تنگری باوری سیاسی" یکتاپرست هستند. چون آنها اعتقادی به سنگ و چوب و ... بت نداشته‌اند.

اصول و عقاید:

یک خدای متعال به نام تنگری وجود دارد. او غیرقابل‌شناخت است و همه چیز را می‌داند. او اعمال خیر و شر انسان را داوری می‌کند. می‌تواند انسان را از فرش به عرش برساند و بالعکس. اقداماتش غیرقابل‌پیش‌بینی است و دانستن اسلوبش سخت است. تنگری، آگاهی و قدرت پنهان در پس طبیعت است. همه چیز به او متصل است. ارواح یا ایزدان بسیاری همراه تنگری هستند. این ایزدان متفاوت هستند، می‌توانند خوب، بد یا ترکیبی از هر دو باشند. می‌توانند ایزدان عالم‌های بالاتر، ارواح جهان زیرین، ارواح زمین، آب، ستارگان و گیاهان یا ارواح نیاکان باشند. با این ارواح می‌توان تماس گرفت، اما مردم عادی این توانایی را ندارند و این قدرت فقط در اختیار برگزیدگان یا شمن‌ها است؛ بنابراین شمن‌ها رابط بین انسان‌ها و خدایان هستند.

ازقرارمعلوم درگذشته هم راهب و رهبان در میان آنها دکان کسب‌وکار هم داشته‌اند که بعداً به نیکی برچیده شده است و کرکره مغازه‌ها پایین کشیده شده است؛ چون آنها صرفاً با خواندن کتاب قرآن متوجه همه چیز شده‌اند و دینشان متکامل و کامل شده است و نیازی نبوده تا کسی قرآن را برای آنها تفسیر کند؛ چون زمینه فهم و درک آن را داشته‌اند.

مغولان به خدای یکتا ایمان داشتند و او را خالق آسمان‌ها و زمین می‌دانستند و خوشبختی و بدبختی خود را به او نسبت می‌دادند. (اشپولر، 1376، ص174 ) خدای بزرگ مغولان " گوگ تنکری " یا " گوی تنکری " نام داشت. ( اقبال آشتیانی ، عباس ، 1389 ، ص 141 )

آنها به خدایی قایل بودند که وجودشان آسمانی و فوق انسانی بود، برای او در مجمرهای عطریات مخصوص می‌سوزاند. همچنین در نزد آنها زمین پس از آسمان قرار داشت و معتقد بودند که انسانها از زمین برخاسته اند و نعمات زندگی خویش را از آن گرفته اند، بخاطر همین زمین را در زمین مادر می‌خواندند ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 2-1 )

اسامی و تعداد ایزدان در نزد قبایل و ایلات گوناگون برحسب آداب و سنن منطقه‌ای متفاوت بود. مغولان به وجود فرشتگان معتقد بودند که رابطه بین زمین و آسمان به شمار می‌رفتند که موجودات زنده، به خصوص انسانها را تحت حمایت خود قرار می دادند. نکته آخر درباره دین مغولی این که آنها در مذهبشان کوه مفهوم خاص داشت، زیرا فکر می‌کردند انسانها در بلندی قلل خود را به آسمان و خورشید نزدیک‌تر احساس می کند به همین دلیل، عروج به قلل کوهساران مقدس برای تقرب خدا با تشریفات خاص بوده‌ است.( همان، ص 4-3 )

چنگیز به دلیل فتوحات پی‌درپی و راهیابی به دنیای وسیع‌تر، برای شناخت بهتر "تانگری"خدای مغولان همواره نه تنها با شمنی‌ها، بلکه با روحانیون بودایی، مسیحی و مسلمان در ارتباط بود و پیوسته با آنان جلسات بحث و مشورت ترتیب می داد.(بیانی، شیرین، 1389، ص55– 5)

همچنین چنگیز قبل از حمله به ایران یک شب خوابی می‌بیند و وقتی خواب وی را تعبیر می‌کنند تعبیر خواب این گونه بوده است که ممالک اسلام در تصرف تو در می‌آید و دیار اسلام را ضبط می‌کنی و این سخن موافق رای چنگیز می‌شود و بدین سبب عزم وی برای حمله به دیار اسلامی قوت می گیرد . ( بیانی ، همان ، ص 94 )

نکته شگفت‌انگیز اینکه بعد از اسلام ما با پدیده‌ای به‌عنوان عرب یهودی و نصرانی روبرو هستیم که بزرگ‌ترین طنز دنیاست. ولی قبل از اسلام ما مغول و ترک یهودی و نصرانی نداشته‌ایم. برای اینکه کتب عهد قدیم و جدید برای آنها چرند بوده است. ولی قرآن با تمام افکار، عقاید، باورها، منش و اندیشه آنها کاملاً هم‌خوان و سازگار بوده است و تقریباً همه آنها بدون استثنا مسلمان شدند و اگر عادل باشیم و به عدالت سخن‌گوییم، ژنوم آنها با آمیختن با ژن پارسی، عربی و اسرائیلی و در نهایت نژادهای اروپایی کلاً خراب و چیزی شبیه سگ‌های ولگرد خیابانی شده تا جایی که به‌جای اسلام، لائیک شده و عضو سازمان آتلانتیک شمالی ناتو شده‌اند که انشا الله با گشوده شدن جبه شمال، مثل گوشت چرخ‌کرده شوند.

اگر یک ارتش، سپاه و نیروی نظامی، انتظامی و اطلاعاتی صاحب قدرت و ثروت شود و خودش هم LGBT بوده باشد و ضد مسیح هم درست کرده و پرورانده باشد، خوب مسلماً طاغوتی و دشمن الله و رسولش یعنی محارب و مفسدفی‌الارض و جنود ابلیس اجمعون است. می‌دانید چرا؟ چون ملیکا و فرزندش قبض روح و ابلیس زیر برقع او افکنده شده و کار به اینجا کشیده شده است. باید گفت فتبارک الله احسن الخالقین که برای ما سیبل و هدفی برای آتشبار درست کرده است. آتشباری بسیار سنگین در انتظار آنهاست که همانند پروانه و پشم حلاجی شده پخش‌وپلا شوند.

یعنی شو عربی - اسرائیلی به سبک اسلامی یعنی به سبک خود الله و ملائکه. هاروت و ماروت دو رسول و محافظ شخصی ابلیس برقع پوش گماشته شده از طرف الله و ابلیس کل کاغذ و مرکب سامرا را کتاب و جزوه کرده و تا اتمام مأموریت، خروارها قارچ جادویی (مجیک ماشروم) تناول و میل هم کرده است. ولی در نهایت نتوانست بفهمد که دلیل و منطق ناپدیدشدن ملیکا و فرزندش چیست؟ یعنی چرت‌وپرت و صغرا کبرا کرد و خودش و پیروانش را گمراه و اهل جهنم نمود.

تقریباً دو قرن قبل از اینکه خداوند مبادرت به انجام این کار دهشتناک برای اعراب کند هشدار و آگاهی‌سازی خود را انجام داده است.

وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ 57

وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ 58

إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ  59

وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلَائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ 60

وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ 61

وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ 62 زخرف

یعنی مردم را از مسیح باز ندارید. خدایان باطل شما با الله و رسولش اصلاً قابل قیاس و مقایسه نیستند. شما قومی هستید اهل مجادله، جروبحث، خصومت و برتری جوی را دوست دارید و برای رسیدن به برتری، هر کاری می‌کنند بدتر از بت تراشی. مسیح مخلوق است و بنده و رسول خدا. در آینده هم ملائکه خلیفه و جانشین اولاد آدم در روی زمین خواهند شد و طاغوت به تصرف و تملک آنها در می‌آید و برای شما ماندگار نیست. ظهور مسیح نشانه قیامت و آغاز و شروع این روند و پروسه است. مواظب و مراقب شیطان هم باشید تا صغرا کبرا و چرندگویی نکند و خودش و شما را فریب نداده و گمراه نکند و من الله در آینده، هم برای ابلیس و هم برای شما درخت فتنه‌ای خواهم کاشت. همانند جدتان آدم و زوجش نباشید و نزدیک این درخت نروید و از آن هم نخورید.

شراکت ابلیس با آدم در اولاد و اموال را جدی بگیرید. او خصوصیات ژنتیکی خودش را از طریق ژنوم و افکار و عقاید خود را از طریق حرف‌وحدیث و فلسفه و کتب و جزوه انتقال می‌دهد. مغول‌ها خیلی باهوش بودند. چون تمامی کتب دینی و مذهبی به‌غیراز قرآن را آتش زده و از هرکسی مشکوک می‌شدند که فرزند ابلیس است به قتل می‌رساندند. تنها ملاک آنها کتاب قرآن و کلام و دستورات الله بوده است. این آلودگی ژنتیک تا روز قیامت تداوم خواهد داشت.

ازآنجایی‌که ابلیس یک فیلسوف بی‌سواد بوده و خودش را دشمن یا رقیب خدا می‌داند و اعتمادبه‌نفس بسیار بالایی هم دارد، سعی کرده است که به‌تنهایی این موضوع و معمای پیچیده را حل‌وفصل و تجزیه‌وتحلیل کند. اولین جرقه در ذهن او تشابه شخصیت مهدی با مسیح بوده است. یعنی سگ سنی‌ها تصمیم به قتل او گرفته‌اند و خداوند مهدی را همانند مسیح قبض روح و نجات داده است. برای اینکه مهدی شناسایی شود، مسیح باید شناخته شود و بهترین و معتبرترین مرجع تحقیق و مطالعه، اشعیا، زکریا و اناجیل است. خوب موضوع حل شده است. مریم و عیسی مشکلی داشته‌اند یا ریگی به‌پای مریم بوده است یا مسیح مشکل جدی‌تری دارد و خداوند ملیکا و مهدی را جایگزین مریم و عیسی نموده است. پس تمامی مطالب یهود و نصارا در مورد مریم و عیسی، در مورد ملیکا و مهدی صادق و حاکم است. مریم و عیسی مرتکب خطاهایی شده و از چشم الله افتاده‌اند یا الله می‌خواهد به من ابلیس یک‌دستی زده و من را غافل‌گیر و تعجب‌زده و سورپرایز کند و من باهوش‌تر هستم. فریب خدا را نمی‌خورم. مأموریت مریم و عیسی به ملیکا و مهدی محول و تنفیذ شده است. الان متوجه شدم که چرا خدا فرمان سجده به آدم را صادر کرد. چون انسان اشرف مخلوقات بود و خدا تصمیم داشت از میان آنها دو فرزند برای خود اتخاذ کند. اولی ناخلف بود و دومی خلف (هابیل قابیل). پس خدایی را به دومی تنفیذ کرده و اولی را مجبور به تبعیت کرد و همانند خود الله غیرقابل‌دسترس شده است؛ ولی خودم جای او بنشینم من هم می‌شوم خدای سوم یعنی وارث پدر و پسر. قرآن نیاز به تغییر و ویرایش دارد که خودم انجامش می‌دهم و در کنار قرآن، تفاسیر و مکتب‌سازی می‌کنم تا خدا از هوش و خرد من متعجب شود. یا قرآن طبق نظر من بوده است و بعداً سگ سنی به ضرر و زیان شیعه آن را تغییر داده است. یعنی آیات مربوط به مهدی حذف شده‌اند. خودم نیز موقتاً جانشین مهدی و مادرش می‌شوم و نایبان بر حق را تعلیم‌وتربیت می‌کنم تا پیروان را سرکیسه کنیم و سگ سنی را دست‌به‌سر. چون تا هاروت و ماروت هست جرئت نزدیک‌شدن و آسیب‌زدن را ندارند و بهتر است چنین گفته شود که مهدی قبض روح نشده؛ بلکه همانند مسیح زنده شده و در میان ماست و ... چندین کشتی کتاب، تفسیر و حرف‌وحدیث چون شنیدن سخنان من از کلام انبیا و اولیا مقبول‌تر است و ... یعنی ابلیس یک شمن بوده است که با استفاده از روان‌گردان و مواد مخدر موفق شده که حقیقت و واقعیت مهدی را از برزخ استخراج کند. همان‌طور که شما رمزارز را از بلاک‌چین یا شبکه (هشینگ) استخراج می‌کنید. چون صهیونیست هم همین‌گونه استخراج شده است. رفتن ابلیس و اولادش لابه‌لا و زیر سم اسب تماشایی است. بقیه این حکایت را خودتان بهتر می‌دانید ما شروع تکامل مهدویت و صهیونیست را نوشتیم شما نهایت آن را بنویسید. اولاد آدم همچون گوسفند به چرا روند عاقبت و سرنوشتشان بهتر از این است که اندیشه، تعقل و تفکر کنند؛ چون مغز آنها در تملک ابلیس است. مغول‌ها هم این‌گونه بودند؛ یعنی هرچه خدا گفته درست است و نیازی به تأیید عقل و شعور ما ندارد.

منطق و گفتار زایشگاهی‌ها (انترهای درختی) همانند فلاسفه بی‌سواد (حوزوی‌ها) است:

چرا کیهان در حال انبساط است؟ چون کیهان از انفجار بزرگ ناشی شده است!

اینک چرا نظریه انفجار بزرگ درست است؟ چون کیهان در حال انبساط است؛ یعنی یک دور باطل عقلانی که مورد تأیید قرآن هم هست!

راه برون‌رفت از این چرند چیست؟ سردشدن تابش پس‌زمینه کیهانی است! عناصر و ذرات زیراتمی سردوگرم می‌شوند، مگر ممکن است تابش کوانتومی سرد شود، یک ژول، یک الکترون‌ولت یا یک کیلوگرم، نیم ژول، نیم الکترون‌ولت و نیم کیلوگرم شود؟ مشاهدات نشان داده که تابش‌های کوانتومی توسط ترازهای انرژی، جذب و تقسیم به چند تابش کوانتومی باانرژی پایین‌تر شده و دفع می‌شوند؟

نه خیر با انبساط فضا - زمان تابش‌های کوانتومی کش می‌آید و طول موج آنها بلند و فرکانس آنها کمتر می‌شود؟ خوب چرا متر شما کش نمی‌آید و ساعت شما تند نمی‌شود که اگر انبساط فضا - زمان بر تابش کیهانی تأثیرگذار است می‌بایست در ابزارهای اندازه‌گیری و آزمایشگاهی شما نیز تأثیرگذار بوده و بعد از گذشت چندین میلیارد سال، فرزندان شما هم به نتایج امروزی شما خواهند رسید؛ یعنی طول موج و فرکانس و بیشینه و کمینه شدت تابش اندازه‌گیری شده، هیچ تغییری نخواهد داشت و اگر داشته باشد، به چیز دیگری مربوط می‌شود. ولش کن بابا این‌گونه خوانده‌ایم و همین‌گونه تدریسش خواهیم کرد! چه چیزی از ابزارهای شما محافظ می‌کند که بلا و مصیبتی که سر تابش پس‌زمینه کیهان می‌آید سر آنها نمی‌آید؟ آنها تحت همایت و محافظت دانشگاه کلمبیا و هاروارد هستند؛ یعنی همان ۹۰ درصد LGBT یا دانشگاه آکسفورد و پادشاهی انگلستان و ...

 

چرا مهدی این‌گونه است؟ چون مسیح این‌گونه است!

خوب چرا مسیح این‌گونه است؟ چون مهدی این‌گونه است! یعنی یک دور باطل عقلانی و پا روی اعتقادات و عضو حساس ما نگذار درد می‌کند. خوب درد آتش جهنم که بدتر از این است!

دنیا نمی‌توانست بدون پیامبر باشد و پیامبر زمان مسیح بود؛ ولی بعد از نبوت محمد پیامبری زمان مسیح باطل شد. اینک دنیا نمی‌تواند بدون امام باشد و مهدی امام زمان است. خوب کاربرد و مصرف این امام چیست؟ چون در دسترس نمی‌باشد (Not available) (The contact is not available)؟ خر سواری است پالانی بر روی دوش شیعیان و ...

حوزه و دانشگاه افیون جامعه است.

وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا  111 اسرا

قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا  26 کهف

وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ 34

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ 35 انبیا

وَمَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ 117 مومنون

أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ 2

وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ 3

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ 4 عنکبوت

إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا 48 نسا

الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ 22 بقره

درگذشته از اولاد آدم انتظار می‌رفت که سنگ و چوب را برای خدا شریک کنند؛ ولی امروزه بهترین گزینه برای شراکت با خدا خود خاندان ابراهیم است و صدالبته صحابه و خلفای آنها.

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ 4 حج

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ 7 حج

یهود و جهود و بنی‌اسرائیل حرام‌زاده خودش المسیح الدجال را در کتب عهد عتیق آفریده و به جهانیان ارائه کردند؛ ولی بعداً متوجه شدند که مسیح واقعی اهداف متعالی دارد و غیرقابل‌کنترل است و چون بیش از حد بزرگش کرده‌اند، در آینده تبدیل به اسکندر مقدونی و ذی القرنین خواهد شد و بنی‌اسرائیل خار و ذلیل خواهد گشت و تنها راه نجات، کشتن مسیح است. ولی بعد از مسیح کسانی جایگزین او شدند که جنگجویان صلیبی را پرورش داده و کودکان یهود را از رحم مادرانشان خارج می‌کردند. درست همین اتفاق برای اعراب و اهل‌سنت زنازاده افتاده است. آنها خودشان و با دستان خودشان الدجال المهدی یا ضد مسیح را در احادیث جعلی خلق کردند، ولی دیدند که اولاد علی چیزی در مایه خود مسیح و غیر قابل‌کنترل و پیش‌بینی هستند. هرچقدر به تولد مهدی نزدیک می‌شدند اعراب دچار تشنج و آشفتگی می‌شدند. این کودک اگر زائیده می‌شد و راه می‌رفت، پادشاه اعراب و سلطان عالمیان می‌شد و اعراب در نزد او سگ که سهل است، توله سگ هم نمی‌شدند؛ لذا تصمیم به قتل او گرفتند. ولی زنی که در مقابل آنها زیر برقع ایستاده بود، از بلقیس ملکه سبا نیز پرقدرت‌تر و پرنفوذتر بود. محافظین و مریدان غیر قابل شکستی داشت. حتی نمی‌توانستند درب خانه او را پیدا کنند. بعد از او کسانی جایگزین شدند که جنگجویان مهدوی نام گرفتند و بلا و مصیبتی سر اعراب سنی آوردند که صلیبی‌ها سر یهود نیاورند و قسمت شیرین داستان بعدازاین خواهد بود. خودکرده را تدبیر نیست. از اول تاریخ بشریت این بوده است و بعدازاین هم همان گونه خواهد بود؛ چون فرزندان آدم به طاغوت و سحر و جادو باور دارند و نه به حقیقت.

جان‌هایتان فدای غیرالله باشد انشا الله. شما از اول گوسفند قربانی بوده‌اید. همان‌طور که اعراب فرزندانشان را جلوی طاغوت سر می‌بریدند. شرک در یک جمله کوتاه خلاصه می‌شود. در نهایت خاسته قربانی شدن شما محقق می‌شود. مهدی و منجی شما از ابر نازل شد. شاید حرام‌زاده‌های کوروش شیطان‌پرست زودتر منجی شما شوند.

 

اینها ترکان مغول را هم گرگیج (گیج) کردند. ولی تا ظهور مسیح فرصت کافی است که مهدی سنی با مهدی شیعه و نایبان و پیروانشان به جان هم افتاده و یکدیگر را تارومار کنند تا کار برای رسالت مسیح راحت‌تر و هموار شود و ... تا آن زمان گویا اثری از اینها باقی نخواهد ماند و صدالبته زنازادگان هخا که در زیر پای آنها له‌ولورده خواهند شد. هخا تنها یک فرزند بدرد بخور داشت و آن هم خشایاشار خودمان است. این احمق‌ها نمی‌دانند که حکمت در کره‌الاغ و اسب سفید است. بعدازاین بورس کالا نه طلا و نه سکه و نه سهام و نه املاک بلکه الاغ و اسب سفید است. ابلیس زمانی زیر برقع ملیکا پنهان بود؛ ولی امروز مسئله لوس شده و بدون برقع همه‌جا حاضر است. چون اولاد خودش را به‌خوبی تربیت و کتاب و جزوه آنها نیز انتشاریافته است. سگ سنی در چرخاند قلم در مورد مهدی محدودیت قرآنی داشت؛ ولی چرخیدن قلم شیعه در مورد مهدی، قانون راهنمایی‌ورانندگی نداشته و عبور و مرور آزاد و نامحدود است با حق تردد شبانه‌روزی. در خانه هرکه را خواهی بزن ای یوسف گم‌گشته که مأموریت تو نیز همین است.

اینک سؤال این است که یک ضد مسیح و گوشه‌ای از طاغوت را نمی‌توانید مابین خود تقسیم و افراز و رفع منازعه کنید؟ راهی ندارد؟ شاید اداره ثبت‌اسناد و املاک بتواند کاری برای شما انجام دهد؟

مهدی سنی یا مهدی شیعه یا ضد مسیح یک پروژه عربی است برای خنثی‌سازی فعالیت تبلیغی علی و اولاد صالح علی مبنی بر ظهور مسیح و هشدار قیامت. اینک شما جانتان را فدای هر خری که می‌کنید به خودتان مربوط است. حتی خانم پوران، توران یا ایران. همگی مادینه پرست شده‌اید. ولی تا قبل ظهور مسیح جان و مال ما متعلق به الله است و بعد از ظهور در اختیار مسیح رسول‌الله است تا در راه الله هزینه کند که آنها به این چیزهای پست و حقیری نیاز ندارند. صرفاً دلیلی است بر اثبات ادعای ما. خدایان و رهبران باطل شما گدا و محتاج این جان‌ها و اموال پست و حقیرند. چون به درد الله نمی‌خورد و به کار مسیح نمی‌آید. پیروان مذاهب باطله ابراهیمی و در کل اولاد آدم ( 8 میلیارد اولاد ابلیس ) یکجا باید بی‌آبرو و بی‌حیثیت شوند اجمعین. چون اصلاً تفاوتی با یکدیگر ندارند.

چون تاریخ مصرف آنها منقضی شده و به هیچ دردی نمی‌خورند و به هیچ کاری نمی‌آیند. یعنی جان و مال آنها فاسد و سگ‌خور خواهد شد. اگر جان و مال آنها سالم بود فدای هر مفسدی نمی‌کردند؛ چون بیهوده و بی ارزش شده؛ لذا سگ‌خور می‌شود و ابلیس آخر کار یک شکم سیر نوش‌جان کند و عقده گرسنگی و تشنگی به آخرت نبرد. هم شکم و هم‌چشمش سیر شود و آرزوبه‌دل نماند.

 

اینها گیج و آدم‌خوار و خونخوار شده‌اند. مواظب جان و مراقب مال تاریخ‌گذشته خود باشید. شاید در دقیقه نود، بازیابی و تمدید اعتبار و تجدید تاریخ انقضا شد. مشکل این سرزمین راهب گری سیک های هندی و پاکستانی بلوچ و ترویج آلت و گاوپرستی است.

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ 41 روم

مگر مفسدتر از راهب و رهبان، خاخام، کشیش، مولوی، ماموستا (بابوشکا، ملک طاووس آل حقی یا ایزدی)، ملا و آخوند وجود دارد؟

پس آیا انتظار می‌کشند، مگر ساعت (قیامت) را که بیاید ایشان را غافلگیرانه‌ای، پس آمده است شروط آن، پس کجا برایشان آنگاه که بیاید ایشان را ذکر (یادآوری) ایشان . ۱۸ محمد

یعنی مهدی می‌آید که شما را از خواب غفلت بیدار کند و از غافل‌گیرشدن توسط الله برهاند و کار خدا را خراب کند؟ خیر مهدی برای خواباندن و لالایی گفتن برای شما ساخته‌وپرداخته شده است. آسوده بخوابید که ما بیداریم!  چون نشانه‌های قیامت را درمی‌یابیم؛ یعنی این کثافت‌کاری اولاد آدم را می‌نگریم؛ چون تاریخ مصرف آنها گذشت.

فرزندان آدم معنی سخنان و رفتار خود را نمی‌دانند. الله انسان را آفریده و با اولاد و اموال هم با ابلیس شریک است. انسانی کافر، مشرک یا منافق شد و غیرالله را به الوهیت و ... گرفت و در راه طاغوت (کسب قدرت و ثروت) سعی و تلاش نمود، ابلیس سریعاً احضار می‌شود و الله سند مالکیت خود شخص و اموالش را به او واگذار می‌کند (ثبت برابر سند است). چون ابلیس ضعیف است و در نبرد با الله می‌بایست قدرت و ثروت و نفراتی داشته باشد تا ارزش جنگ و مبارزه با خود الله را داشته باشد و زمان الله بیهوده تلف نشود. مفهوم آفرینش و اسلام و قرآن همین است.

تفاوت سگ سنی و شیعه مهدوی با گوسفند در چیست؟

گوسفند حیوان پاکی است؛ ولی اگر به نام و خاطر غیرالله ذبح شود، نجس بوده و قابل‌خوردن نیست و باید سگ‌خور شود. سگ سنی و شیعه مهدوی نجاست العین (مدفوع) هستند و اگر به‌خاطر غیرالله فدا و قربانی شوند، نجاست العین و مردار به توان دو یا دوبل عین نجاست می‌شوند و اما کسی که این عین نجاست‌های تصاعدی برای آن فدا و قربانی می‌شوند حکمشان لات و منات و عزی و طاغوت یعنی بت اعراب و اسرائیل است که باید شکسته شوند. بسیاری از قضات که مبادرت به صدور حکم می‌کنند خودشان متخلف و زیر حد و مجازات هستند. راهب و رهبان هم که عادت زشت صدور حکم و فتوای غلط و چرند دارد خودش زیر حکم و فتوا و ... است. اصولاً تمامی راهبان و رهبان ادیان و مذاهب ابراهیمی کافر، مشرک، منافق و محارب و مفسد و نجاست العین هستند که قابلیت پاک‌شدن را ندارند. به دریا افکنده شوند دریا نجس می‌شود و ... طبق آیین زرتشت می‌بایست خوراک سیمرغ نماد و مظهر قوم پارس شوند؛ چون قوم پارس خودش کرکس و لاشه خوار است و بهترین خوراکش نفت سیاه یا لاشه حیوانات دریایی است و خدا را بی‌نهایت شکر که بر ما منت گذاشت و ارث‌ومیراث تمامی انبیا یعنی کتاب قرآن را به ما عطا کرد و ارث‌ومیراث ابلیس یعنی طاغوت (سیاره زمین) و کتب عهد عتیق و جدید تحریف شده و چندین کشتی کتاب و حرف‌وحدیث جعلی را به یهود و نصارا و سنی و شیعه مهدوی داد.

می‌دانید عقده‌ و کینه‌ای که در دل و بغض و آهی که در گلوی ملائکه، مسیح و اقوام مغول و ... است چیست؟

ملائکه: چرا ما را وادار و مجبور به سجده به موجوداتی کردی که محارب و مفسدفی‌الارض هستند.

مسیح: چرا فرصت و مجال درگیری و قتال با بنی‌اسرائیل را ندادی.

مغول: چرا موسی را به ما ندادی تا دریا را بشکافد و ما بدون نیاز به کشتی و قایق لشکرکشی کنیم. چرا داوود و سلیمان را به ما ندادی تا دنیا را فتح کنیم. چرا عیسی را به ما ندادی تا کشته‌شدگانمان زنده شده و دوباره بجنگند و در وقت گرسنگی و تشنگی از آسمان مائده ببارد و چرا محمد را به ما ندادی تا لشکری از آسمان برای یاری ما نازل شود و ...

قرار هم بر این نیست که کسی با عقده و کینه دل و آه و بغضی که در گلو دارد به رستاخیز الله وارد شود. همه آنها قبل قیامت کبری و در رستاخیز مسیح خالی و حل‌وفصل خواهند شد و وای بر حال شما که استخوان سالمی در بدنتان باقی نماند و این است معنی دقیق نبرد آرماگدون یا هرمجدون که ما انشا الله در آن شرکت خواهیم داشت. خداوند خودش استاد تربیت و تعلیم سرباز جنگجو و بگیر و باانگیزه قتل‌عام دسته‌جمعی است؛ چون استاد اعظم روان‌شناسی است و شیاطین هم ناخواسته او را یاری کرده‌اند برای تارومار نهایی. هرمجدون به معنی مسابقه و رقابت بر سر کشتار توله‌های آدم و البته شروع از جبهه شمال و قفقاز است.

برخی از دانشمندان، یکی از علائم قیامت را وقوع معرکه جنگی در منطقه‌ای به نام «هَرمجدّون» و به تعبیر روایات «قرقیسیا» می‌دانند، حتی در کتب اهل کتاب نیز به این قضیه اشاره شده است. یهود و نصارا، این معرکه جنگ را بس عظیم و خطرناک می‌دانند که در پایان تاریخ بشر اتفاق خواهد افتاد. «هرمجدون» کلمه‌ای است مشتق از «هَرْ» به معنای کوه و «مجدّو» که اسم وادی کوه کوچکی در شمال فلسطین است. اهل کتاب را گمان بر این است که مساحت معرکه این جنگ، از منطقه «مجدّو» در شمال فلسطین تا «ایدوم» در جنوب، امتداد دارد که حدود دویست میل است. آنان معتقدند که در این جنگ، لشکری با حدود ۴۰۰ میلیون نفر شرکت خواهند داشت؛ لشکری که از عراق، ایران، لیبی، سودان و قفقاز در جنوب روسیه تشکیل شده است.

ملحمه به حیث یکی از علایم قیامت کبری از دو ریشه گرفته می‌شود که بازگشت هر دو ریشه به یک اصل است: یکی چسبندگی و دیگری گوشت. اگر از ریشۀ اول گرفته شود، به معنای سختی نبرد است که در آن جنگجویان به همدیگر گلاویز می‌شوند و اگر از ریشۀ دوم گرفته شود به معنای قتلگاه است، کنایه از این‌که گوشت بدن انسان‌ها در آن می‌ریزد. به هر صورت مراد از ملحمه در اینجا، حوادث و جنگ‌های خونینی است که در آینده رخ می‌دهد. توله‌های آدم رقمی شاید بیشتر از ۸ میلیارد انسان در این نبرد سلاخی می‌شوند؛ چون این گاوداری در حال تعطیل‌شدن، بسته‌شدن یا جمع‌آوری است؛ چون کلاً ضرر و زیان است و سوددهی، خیر و فایده‌ای ندارد چیزی در مایه قوم لوط یا شهر سدوم است. اگر فرض کنیم که حمله مگاگ یک فیلم سینمایی بلند است، حمله مغول به پارس، حمله بخت‌النصر و صلیبی‌ها به جهود و در نهایت هولوکاست (یهود سوزانی) و کشتار صبرا و شتیلا تیزرهای تبلیغاتی هرمجدون هستند که بیش از هشت میلیارد توله آدم روانه کشتارگاه نیمه‌صنعتی می‌شوند و نگرانی بنی‌اسرائیل از مختص بودن آرماگدون به آنها بیهوده است؛ چون آرماگدون یقه تمامی اولاد آدم را می‌گیرد. بنی‌اسرائیل جزء کوچکی از آنها هستند. که قبل از حمله سعی می‌کنیم سلاح‌های خود را استریلیزه و ضدعفونی کنیم تا بنی‌اسرائیل دچار عفونت باکتریایی و ... نشود.

ملحمه از لحم و لحم به معنی گوشت و ملحمه یعنی چرخ یا هاون گوشت است. در گذشته گوشت حیوانات را با ساتور یا هاون له و ریزریز می‌کردند (کباب بناب یا کوفته‌تبریزی). این اتفاق زیر سم اسب روی داده و گوشت از استخوان جدا و پاره می‌شود. مرکز این روی داد بیت‌لحم یا گوشت خانه و خانه گوشت است. مسیح در آنجا متولد شده و در ناصره بزرگ شده است. ولی این بار سر از کوشیا درمی‌آورد؛ چون محافظان و یاران او اینجا خروج می‌کنند (از قفقاز سرازیر می‌شوند). درگیری پارس و اسرائیل یک جریان انحرافی برای گمراه‌کردن و انحراف ذهن شیاطین و بنی‌اسرائیل است تا فکر کنند خطری که آنها را تهدید می‌کند از جانب شیعیان مهدوی است و برعکس چون سایه یکدیگر را با تیر می‌زنند و مکتب مشابهی دارند. ولی هر دو گروه توسط یأجوج‌ومأجوج غافل‌گیر می‌شوند؛ چون فاصله خیلی نزدیکی با آنها دارند.

دروغ می‌گویند که پهلوی لگن دختر نبی شکسته شده است؛ ولی راست است که می‌گویند نیزه بر پهلوی شکم مسیح فروکرده‌اند. ما بنی‌اسرائیل را سیخ کرده و مثل جوجه‌کباب می‌چرخانیم همچنین سگ سنی و شیعه مهدوی را. چون اگر امروز مسیح زنده می‌بود همان کار را با او به‌یقین و مطمئناً و صددرصد بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی می‌کردند. قصاص قبل از جنایت در این‌گونه موارد صحیح است. چون در گذشته با اولاد صالح نبی این‌چنین هم کرده‌اند. در این‌گونه موارد خاص جرم پدر به گردن اولاد منتقل می‌شود؛ چون ژنومش منتقل شده است و گرگ‌زاده گرگ شود.

مشکل از اینجا ناشی می‌شود که بنی‌اسرائیل یا توان، فهم و شعور درک الله و شناخت اسلام را ندارد یا اینکه می‌خواهند خودشان الله و دینشان را به نسبت سلیقه و مذاق خود تعریف و تحریف کنند؛ یعنی کارخانه یهوه سازی و انتشاراتی کتب عهد عتیق. یهوه به معنی خدای مختص یهود است؛ یعنی بت و صنمی آسمانی و ماورایی که به غیر یهود ربطی ندارد. جایی هم که موفق نشده‌اند عملاً بت تراشی و بت‌پرستی نموده‌اند حتی گوساله‌پرستی. برای مسیح هم همین اتفاق افتاده است. اگر خدا خبر تولید مسیح را نمی‌داد شاید در ابتدا به او و مادرش تهمت می‌زدند؛ ولی بعد از سخن‌گفتن مسیح در قنداق و ... یقیناً به او باور و ایمان می‌آوردند. مشکل اینجاست که در مدت ۷۰۰ سال خبر تولد و خود واقعه تولد عیسی، بنی‌اسرائیل کارگاه مسیح سازی به پا کرد و انواع و اقسام مسیح ممکنه را امتحان و شبیه‌سازی و سپس به خط تولید بردند. ولی مسیح واقعی آن‌گونه نبود پس تصمیم به نابودی و قتل او گرفتند؛ چون مسیح کارگاه نبی سازی و کارخانه یهوه سازی آنها را خراب می‌کرد. اعراب هم این‌گونه هستند؛ چون کارخانه الله سازی دارند و انواع و اقسام الله، نبی، امام، مهدی، ولی و خلیفه ساخته‌وپرداخته‌اند و بزرگ‌ترین مشکل آنها قرآن غیر قابل تحریف است و چاره آن حرف‌وحدیث و جعل روایت است که موفق هم عمل نموده‌اند؛ چون انتشاراتی و کتابخانه بسیار زیاد و متنوعی دارند. ولی در نهایت مفتضح شده و شکست می‌خورند. آن هم از خود الله و رسولش مسیح که بزرگ‌ترین کیفر، مجازات، خفت و خاری برای آنهاست یعنی سرنوشت نهایی اقوام چموش.

مسلم و بخاری هر دو این روایت را نقل کرده‌اند: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم «کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم». پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: «چه می‌کنید آن وقت که عیسی بن مریم نازل شود و امام شما از شما باشد»

امامت آن امام را ابطال و باطل می‌کنیم و نبوت مسیح را جاری و قبول می‌کنیم اینکه سؤال ندارد (تنفیذ اختیارات). علی، حسن و حسین در زمان حیات محمد امام نبودند.


مسلم نیشابوری از جابر نقل کرده که گوید از پیامبر صلی الله علیه وسلم وآله شنیدم که چنین فرمودند: «همواره طایفه‌ای از امتم تا قیامت در راه حق نبرد می‌کنند سپس عیسی بن مریم نازل می‌شود. سپس امیر آن طایفه به او می‌گوید: بیا برای ما نماز اقامه کن. عیسی در جواب می‌گوید: نه، همانا برخی از شما بر برخی دیگر امیرید. این به سبب تکریم خدا درباره این امت است». = 

اعراب برتر از مسیح هستند! مسیح اعراب و اسرائیل را اصلاً آدم حساب نمی‌کند. او با نجاست‌ها نماز نمی‌خواند.



https://fa.wikifeqh.ir/%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AA_%D8%AF%D8%B1_%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D8%AD%DB%8C%D9%86
 
مسلم به سند خود از جابر بن عبداللَّه انصاری نقل کرده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «یکون فی آخر امّتی خلیفه یحثی المال حثیاً لا یعدّه عدداً»؛ «در پایان امتم خلیفه ای خواهد بود که مال فراوان می دهد بدون آنکه شماره کند.» = او هاله نور بود

۱۰۰۰ میلیارد دلار پر کلاغ پر

مسلم در «صحیح» به سند خود از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «یعوذ عائذ بالبیت فیبعث إلیه بعث فإذا کانوا ببیداء من الأرض خسف بهم»؛ «شخصی به خانه پناه می برد، لشکری به سوی او فرستاده می شود، آن لشکر به سرزمین بیداء که می رسد در آنجا به زمین فرو می رود.» = مشابه قارون و کنج قارون

خیر مسیح ظهور می‌کند و مثل سگ هار به‌طرف او حمله می‌کنید و زیر سم اسب مأجوج می‌روید

به باور توله‌های آدم یعنی یهود، نصارا، سنی و شیعه مسیح یک بچه یتیم و غلام حلقه‌به‌گوش آنهاست که تأییدی باشد بر توهمات و چرندیات آنها. این‌گونه نیست دل‌وروده و محتویات شکم شما را خالی کند و سپس آویزانتان کند؛ چون مسیح به همین خاطر خلق و تعلیم و پرورش‌یافته است؛ چون کالبدش را به او نشان دادند و فهمید که با کالبد قبض روح شده او چه کردید و از او چه ساختید. مسیح مهر تأیید و امضایی نیست زیر کتب چرند شما او برای سوزاندن کتب و مکتب شما می‌آید. سگ‌توله‌های آدم به خودشان و دینشان خیلی‌خیلی مغرور و شیفته شده‌اند. ولی نمی‌دانند که تاریخ مصرفشان منقضی شد و باید که معدوم شوند.

یک عادت زشت حرام‌زادگان یهود که به زنازادگان عرب سنی منتقل شده، پاچه‌خواری و نوچگی و نوکری قدرت‌های بزرگ زمینی یا طاغوتی است. زمانی مصری‌ها و بعداً بابلی‌ها و رومی‌ها و اینک غربی‌ها. اینک سگ سنی هم با یهود متحد و پاچه‌خوار دنیای غرب است. در مقابل مکتب مهدویت نیز به تقلید و رقابت با آنها نوچه و پاچه‌خوار دنیای شرق شده است که نشانه ضعف، پستی، فرومایگی، خواری، خفت، گمراهی و ذلت آنهاست. یعنی توله‌های آدم امروزه دوقطبی (یک نوع اختلال و بیماری روانی) هستند. ولی ما سعی می‌کنیم جانب بزرگ‌ترین قدرت انحصاری کیهانی با بیش از ۲۰۰۰ میلیارد سرباز و جنگجوی آماده حمله به سیاره زمین باشیم و این‌قدرت کسی نیست جز الله واقعی و نه یهوه یهود و اله اعراب و سعی می‌کنیم تک‌قطبی بوده و وابسته به الله باشیم. چون شکست زنازادگان یهود و نصارا و سنی و مهدوی حتمی و بدون شک و تردید است. آنها با توکل به غیرالله حکم شکست حتمی و قطعی خود را امضا و مهر کرده‌اند و ابلیس به‌عنوان شاهد این سند را گواهی کرده است. ابلیس هرکه باشد شاهد راست‌گویی است و در مقابل مسیح خار و زبون است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا ﴿۱۴۴﴾ نسا

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۱﴾

فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ ﴿۵۲﴾ مائده

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۵۷﴾ مائده

 

ما هنرمند نوگرا و با آثار انتزاعی زیاد داریم؛ ولی پیامبر نوگرا با دینی انتزاعی نداریم. مسیح سخنی بر خلاف انبیا نگفته است و کل انبیا از آدم ملعون تا محمد نبی سخنی مغایر با سخن مسیح به زبان نیاورده‌اند و کل آنها مغایر الله و جبرئیل کلامی نگفته‌اند که اگر گفته باشند نبوتشان باطل می‌شده که نشده است. با یک‌مشت چرندیات و یاوه‌گویی هم نمی‌توان به جنگ الله و ملائکه و انبیا رفت. مخصوصاً مسیح که جمیع انبیا و جمیع کتب آسمانی است. خود شخص را نقره‌داغ می‌کنند تا آسمان‌ها و زمین و خود الله باقی است.

وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۱﴾ آل عمران

انبیا هیچ انگیزه‌ای برای خیانت به الله ندارند؛ چون دانسته‌اند که تمام قدرت، ثروت، زندگی و مرگ در دست اوست. یونس خیانت نکرد بلکه ترسید و فرار کرد و ذی القرنین هم دچار ضربه‌مغزی و عفونت شد و توهم زد. خیلی‌ها مسیح را با پیکاسو اشتباه می‌گیرند که قصد داشت در عرصه هنر، نوگرایی و تغییرات عمیقی ایجاد کند. ولی خود محمد در دوران جوانی با درک مفاهیم انجیل مریم، خدا و دین او را شناخته است؛ چون رنگ نیلی (عیسی) و بنفش (محمد) از ترکیب دورنگ قرمز (ابراهیم) و آبی (موسی) به دست می‌آیند. پس مسیح و محمد از یک خاندان و متعلق به خاندان موسی و ابراهیم بوده‌اند. مشکل اینجاست که انترهای درختی صلاحیت اظهارنظر در مورد علم و دانش و فلاسفه بی‌سواد حق اظهارنظر و مداخله در دین الله را ندارند. چون خرابکاری کرده و خودشان و دیگران را گمراه می‌کنند.

هیچ رنگی مابین نیلی و بنفش وجود ندارد. قرمز و آبی رنگ اصلی و نیلی و بنفش رنگ‌های ترکیبی آن دو هستند. بعد از فوت محمد رسول‌الله، اعراب می‌بایست که هوش و حواسشان در مورد نبوت، خلافت نبی، رسالت و ... متوجه مسیح می‌شد؛ ولی هوش و حواسشان دنبال خودخواهی و خودپرستی و خودبزرگ‌بینی و مغرور شدن به دینشان رفت و دچار گمراهی شدند؛ یعنی همان گمراهی که قبلاً نصیب یهود و نصارا شد. ولی خوشبختانه هوش و حواس اولاد صالح نبی سر جایش باقی بود و ماند هرچند که مورد آزار و اذیت حتی دست‌گیری و شکنجه قرار گرفتند؛ ولی الله آنها را به نیکی نجات داد. پاداش اعراب هم ملحمه است. امثال حاجی مسلم و حاج بخارا مثل سگ و خروس‌جنگی بوده‌اند و راهبان یهود و نصارا همچون بوکسور و به دنبال حریف. اینها شب تا صبح با هم مناظره می‌کرده‌اند با دهانی کف‌آلود همچون کفتار گرسنه با بوی سگ‌مرده. ولی آنها چاره‌اندیشی‌کردند و آن خلق موجودی به نام مهدی، اولاد محمد که شبیه و رقیب عیسی است آن هم با توصیف کتب عهد عتیق و جدید و این بار آنها را در توهم خود مثل سگ و گربه به جان هم انداختند و چنین تصور کردند که مجادله را برده‌اند. نه خیر نبرده‌اند چیزی که بردند کاپ ملحمه است؛ یعنی جایزه بردن این‌گونه مسابقات و نبردهای باطل.

محتوای صحیح بخاری و مسلم: 

صحیح بخاری در ۹۷ کتاب و ۳٬۴۵۰ باب تدوین شده و تعداد احادیث آن با احتساب احادیث مکرّر به گفتهٔ ابن صلاح ۷٬۲۷۵ حدیث و با حذف مکرّرات ۴٬۰۰۰ حدیث است.

محمد فؤاد عبدالباقی در معاصران حدیث‌شناسی احادیثی که در نسخه‌ای که مورد عنایت قرار داده است برشمرد و گفت: تعداد احادیث اصلی در صحیح مسلم ۳۰۳۳ حدیث بوده است. اما شماره‌گذاری که محمد فؤاد عبدالباقی وارد کرده، برای احادیث مبدأ در باب بدون است. تعقیب و شواهد در مقدمه تعداد احادیث کتاب با مکرر و با سند و تتبع ۷۳۸۵ حدیث بدون ۱۰ حدیث مقدمه است.

واقعاً این پارسیان چقدر پرحرف بوده‌اند و گوی سبقت را از قرآن ربوده‌اند. تنها به این طریق بود که ابلیس به خیال خود می‌توانست بر قرآن غلبه کند؛ چون تحریف قرآن برای او ممنوع بوده است. اینک اگر احادیث اهل‌تشیع هم به آنها اضافه شود رقم احادیث سر به فلک می‌گذارد و هدف تنها یک چیز است و آن غلبه بر مسیح و ساخت و تولید ضد مسیح و اثبات برتری و فضیلت محمد بر مسیح و برتری اعراب و پارسیان بر بنی‌اسرائیل و نصارا و ...

اعراب از اسلام چیزی ندارند، سوره‌های کتاب قرآن را پس‌وپیش کرده و اصلاً معنی و مفهوم آن را نمی‌دانند. نمونه بارز آن اعراب نصرانی و یهودی است. کلیه احادیث آنها نیز توسط دو مجوس پارسی جعل شده تا اسلام سنت را به انحصار خود در آورند و دست اعراب و ... در حنا بماند. احادیث تشیع بعدها توسط اعراب جعل شد تا بر این دو مجوس پارسی غلبه شود.

زینب (رض) دختر حجش همسر رسول خدا می‌گوید: نبی اکرم وحشت‌زده، وارد خانه شد و می‌گفت: «لا إله إلا الله، وای بر عرب از شری که به آنان، نزدیک شده است» و درحالی‌که انگشت شست و سبابه‌اش را به‌صورت حلقه درآورده بود، افزود: «امروز، این اندازه از سد یأجوج‌ومأجوج، باز شده است». زینب (رض) می‌گوید: گفتم: ای رسول خدا! آیا ما نابود می‌شویم درحالی‌که افراد نیکوکار در میان ما وجود دارند؟ فرمود: «بلی، هنگامی که فسق و فجور زیاد شود». - صحیح بخاری، ۳۳۴۶

و چه فسق و فجوری بالاتر از پیمان‌نامه ابراهیم.

ما جنگجویان مغول مأجوج این حفره امنیتی در سد اسکندر مقدونی را شناسایی و آن را گشاد و موفق به گذر از سد مستحکمی شدیم. منتظر قیامت و تخریب سد نمی‌مانیم و حملات خود به قلب دشمن را آغاز کردیم. بقیه کار مربوط به واحد تدارکات و پشتیبانی هوایی است که چه تصمیمی اتخاذ کند. آن قسمت ماجرا اصلاً به ما هیچ ربطی ندارد. آنچه برای ما مهم است حمله پیش از موعد به قلب دشمن است. تفاوت ما و ملائکه در همین است. آنها بدون فرمان اجرایی الله اجازه انجام کاری را ندارند؛ ولی ما آزاد و دمکرات (خودمختار) هستیم هرزمان که صلاح دانستیم و توان داشتیم فرامین کلی الله را اجرایی کنیم. حتی پیش از موعد مقرر آن. چون اختلاف زمانی و تایمینگ داریم. یک روز خدا هزار سال قمری ماست و این است تعریف آزادی و دمکراسی و تفاوت مخلوقات با یکدیگر و تفاوت خدا با مخلوقاتش.

نبرد قرقیسیا سری نبردهای نوستالژیک است که هرودیس استاندار را به صلیب میخکوب می‌کنیم، همچنین زیر دستانش را چون پشت سر ملائکه مقرب و بالانشین و مسیح سوار بر ارابه‌های مرگ هستیم و کل سپاه روم آن دوران را در عرض چند ساعت به خاک و خون می‌کشیم. ماهرترین سلاخ‌های شاغل در کشتارگاه و بهترین تیم جراحی اتاق عمل قادر به دیدن صحنه‌های این جنگ خونین نیستند چه برسد به ارتش صهیونیست یا سپاه مهدویت یا شما و ... بهتر است به فکر نجات خود باشید؛ چون باد چرخ این ارابه‌ها و صدای لرزه آن سواره و پیاده‌نظام شما را مثل علف خشک از جا کنده و به این‌وآن سو می‌برد. مغول‌ها شاید بتوانند این صحنه‌ها را تحمل کنند آن هم با سرگیجه و حالت تهوع. بهترین ارتش‌های جهان به فکر فرار خواهند بود؛ ولی سیاره زمین گرد است و اصلاً جایی برای فرار نخواهند داشت و تسلیم‌شدنشان نیز بی‌فایده است؛ چون گردن زده می‌شوند. تارومار لشکر کوفه برای آنها دست‌گرمی خواهد بود برای درگیری با روم و مصر و پارس و ... در نهایت سیاره زمین تبدیل شود به یک تیمارستان روانی برای اولاد آدم گمراه و غافل.

فرزندان آدم آن‌قدر احمق و سبک‌سر هستند که چنین می‌پندارند مسیح با دسته‌گل و شیرینی یا مائده بر آنها نازل می‌شود و از یهود به‌خاطر دست‌به‌یکی کردن با روم برای مصلوب کردن او و از نصارا به‌خاطر اینکه باراباس را به او ترجیح دادند و او را همانند گوسفند قربانی کردند تا فدیه سرشان شده و گناهانشان بخشوده شود و از سنی به‌خاطر اینکه ثابت کردند محمد برتر از اوست و کلنگ ساخت عمارت مهدی را به زمین زدند و رو در رویش قرار دادند و از شیعه مهدوی به‌خاطر اینکه یک ضد مسیح به تمام‌عیار مهندسی معکوس کرده‌اند، تشکر و قدردانی بسیار زیادی خواهد کرد و به آنها جایزه و پاداش هم خواهد داد.

اما یأجوج‌ومأجوج واقعی چیست؟

ابتدا باید بدانیم که تشابه اسمی چیست؟ میکائیل نام یک ملک است؛ ولی ما مایکل جردن (میکائیل اردنی) و مایکل جکسون هم داریم که دو شخصیت ورزشی و هنری بسیار متفاوت و جداگانه یا نامربوط هستند. اینک هاروت و ماروت چیست؟ آنها دو ملک و دو رسول هستند که بر جادوگران، رمال‌ها، مغان یا طالع‌بین‌ها و ... نازل می‌شوند و دستورات الله را به‌جای می‌آورند. میکائیل شاید کهکشان راه شیری باشد؛ ولی یأجوج‌ومأجوج نام دو ملک جنگجو (نیروی مخصوص الله) هستند که به فرمان الله نازل شده و با دو طایفه جن و انس درگیری فیزیکی پیدا می‌کنند. ولی در گذشته جنگجویان آسیایی و مخصوصاً قبایل بدوی مغول نام آنها را روی خود گذاشته بودند. اینها اسامی نیستند که توسط بشر اختراع شده باشند؛ بلکه نام‌گذاری الله بر روی ملائکه هستند که برای انسان‌ها جالب بوده و از این اسامی برای نام‌گذاری خودشان یا فرزندانشان استفاده کرده‌اند. به طور مثال جبرئیل حتی اسامی خود الله مثل جبار، رحمان، رحیم، قادر و ... زمانی که مسیر و راه این دو ملک به‌طرف سیاره زمین گشوده شود، کار دو طایفه بزرگ انس و جن تمام و یکسره خاتمه‌یافته است. ولی آنها تنها نیستند؛ بلکه مسیح، ملائکه مقرب الله مخصوصاً خود جبرئیل، قبایل کوشیا، قبایل مغول و ترک، صالحان و ... هم همراه و همگام با آنها هستند.

وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا

و گفتیم از بعد او (غرق‌شدن فرعون) برای پسران اسرائیل [که] ساکن شوید زمین را، پس آنگاه که آید وعده (هشدار، نوید) آخرت (نهایی و پایانی، قیامت) ، بیاوریم به شما پیچیده‌ای (گروهی، گروه مردم از هر قشر و صنف و نژاد، از همه چیز درهم و بر هم متشنج و شوریده) . ۱۰۴ اسراء

نگاره محمد که چهره نوجوانی با دهانی خندان و نیمه‌باز، عمامه‌ای بر سر و گل یاسمنی بر گوش است، پوستری است که در ایران بارها چاپ شده و در میان عموم مشهور به «تصویر نوجوانی محمد پیامبر اسلام» است. بنا به باوری نادرست بر اساس شایعات رایج در ایران نقاشی رسم شده در این پوستر توسط راهبی کشیده شده است که محمد را در نوجوانی در مسیر شام دیده است. هیچ منبع تاریخی این مدعا را تأیید نمی‌کند. همچنین بنا به شایعات رایج در ایران این تصویر در موزه‌ای به نام «موزهٔ روم» نگهداری می‌شود. در واقعیت موزه‌ای به نام «موزهٔ روم» وجود خارجی ندارد و این تصویر در هیچ موزه‌ای در جهان نگهداری نمی‌شود. سبک تصویر یادشده نیز با سبک نقاشی‌های بیزانس (امپراطوری روم شرقی) به‌هیچ‌وجه همخوانی ندارد. یعنی مسلمانان یک کودک تونسی را با کودکی پیامبرشان اشتباه می‌گیرند و تنها دلیل آن وجود فاصله مابین دندان‌های جلو و عقب است که جلوی پوسیدگی دندان‌ها را می‌گیرد. در مورد یأجوج‌ومأجوج هم خطای مشابهی مرتکب می‌شوند. ولی ما متوجه دلیل ارتباط‌دادن این عکس با محمد را دانسته‌ایم و آن رنگ بنفش یاسمن است نه چیز دیگری. هرچند که یاسمن موجود در عکس سفید بوده باشد؛ ولی یاسی و یاسمنی یعنی بنفش‌رنگ.

نمادهای اصلی رنگ بنفش:

سلطنت: از قدیم بنفش به‌عنوان یک رنگ سلطنتی در نظر گرفته می‌شود، رنگ بنفش رنگ سلطنتی سزار بود.

ارزش: رنگ بنفش حس ارزش و اعتبار را القا می‌کند. 

تقدس: رنگ بنفش در مصر و در دین مسیحیت به‌عنوان رنگ مقدس که نماد فضیلت و ایمان است در نظر گرفته می‌شود. 

شجاعت: بنفش نماد شجاعت است. 

اصالت: رنگ بنفش نماد اصالت و شخصیت است.

وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ 6 

رنگ بنفش، رنگ موردعلاقه بانوان است و جاذبه جنسی دارد و به این دلیل مردان در گذشته از تن‌پوش بنفش استفاده می‌کردند؛ ولی محمد بدون داشتن تن‌پوش بنفش جاذبه جنسی شدیدی برای دختران و زنان داشته است. احمر به معنی قرمز و احمد به معنی بنفش است.

 

شخصیت‌های نیلی زندگی را از طریق احساسات درونی عمیق و شهودشان تجربه می‌کنند. این شخصیت‌های آرام و عمیق، با خود درونی‌شان در ارتباط‌اند. جستجوی به دنبال حقیقت و آگاهی در تمام طول زندگی به آنها اصالت و درخششی تابانیده است که در هیچ یک از رنگ‌های دیگر پیدا نمی‌شود.

نیلی‌ها میل شدیدی به بیان روحیاتشان دارند. آنها احساسات و ادراکات بسیار عمیقی از زندگی دارند. نیلی‌ها با آگاهی قدرتمندی زاده شده‌اند و حتی در کودکی می‌دانند که هستند و چه خواهند بود. به نیلی‌ها نمی‌شود گفت، چه کنند، چگونه فکر کنند، چه احساسی داشته باشند، یا این که حقیقت چیست. آنها خود می‌دانند. رهنمود درون، تمام اطلاعات درونی موردنیاز را به آنان می‌دهد.

هدف نیلی‌ها، تجربه زندگی به‌عنوان یک وجود جهانی آسمانی، توأم با اشتیاق و عشق بلاشرط است. زندگی برای آنها همچون یک اقیانوس بی‌کران است که لبریز از نیروی عشق الهی، زمینه‌های باورنکردنی و ماجراهای بزرگ است. نیلی‌ها اگر بتوانند احساسات روحانی و عاشقانه‌شان را بیان کنند و بدانند که جهان پیرامون آنها پیام‌های الهی را قدر می‌داند، آنگاه راضی می‌شوند.

نیلی‌ها از ارزش‌های شخصی و سیستم اعتقادی‌شان بسیار احساس افتخار می‌کنند. آنها، ایده‌ها، اعتقادات و اندیشه‌های استاندارد دیگران را نمی‌پذیرند. قدرت و نیروی درونی آنها، محصول اتصال باخدا یا عشق است. برای آنان عشق جهانی، نیروی متصل به هستی است. نیلی‌ها می‌دانند که تمام ابناء بشر وجودی آسمانی دارند. بشر نه‌تنها وجودی جسمانی، عاطفی یا ذهنی دارد، بلکه وصل به قدرتی برتر است که خدا، روح یا ذات مطلق نامیده می‌شود.

نیلی‌ها همچنین می‌دانند که همه چیز در جهان هستی، از درون به هم متصل‌اند. هیچ‌چیز منفصل نیست. همه مایکی هستیم. این دانش، برای آنان چالشی بزرگ برای فهم و پذیرش شیوه‌ها و راه‌هایی که برخی افراد بشر در مورد خود و مادر زمین اتخاذ می‌کنند، ایجاد می‌کند. برای آنها سخت است که ببیند در جهان چه می‌گذرد و آنان مبهوت، غمگین و عصبانی نشوند.

نیلی‌ها رهبران آینده هستند. به نظر می‌رسد که آنها فهم و آگاهی ذاتی را از زندگی بشر و درگیری‌های حیاتی دارند. آنها نیازی به حقایق، آمار یا اطلاعاتی که ثابت کند که سیاره ما نیاز عمده‌ای به دگرگونی دارد، ندارند. آنها همچنین نیاز به دلیل، برای کمک به بشریت در جهت ارتقای روحی، ندارند. نیلی‌ها به مانشان می‌دهند که ما مخلوقاتی قدرتمند و روحانی هستیم که برای حقیقت وجودمان برخاسته‌ایم؛ و آنها خود این ادراک را به‌سادگی انجام می‌دهند؛ آنها خودشان هستند.

نیلی‌های متمرکز، انرژی و قدرت هدایت بشر را به‌سوی عصر روشنگری و برتری‌ بشری دارند. ایشان در گذشته، معمولاً در گروه‌ها و تشکل‌های مذهبی یافت می‌شدند. این راه، تنها شیوهٔ پرداختن به روحانیت و کشف خدای درون بود. امروزه، شخصیت‌های نیلی، آزادی زندگی در احساسات درونی را دارند و نیازشان را به ارتباط باخدا با رهایی بیشتری، در جهانی که به‌راستی برای حقیقت به پا گردیده است، پاسخ می‌دهند.

ظاهر نیلی‌ها، ملایم، حساس و گاهی همچون موجودی است که هم خصوصیات مردانه و هم خصوصیات زنانه را دارد. آنها در درون خود جنبه‌های مردانه و زنانه را یکپارچه ساخته‌اند. آنها روحانیتی پیشرفته دارند و ازآنجاکه ظاهری غیرمعمول دارند به نظر دیگران، درون‌گرا یا خیره‌سر می‌آیند.

وقتی نیلی‌ها قوی هستند، آگاه، درخشان، خلاق و مستقل و دارای احساسات عمیق و شهودی قوی هستند. آنها از رهنمودهای درونی تبعیت می‌کنند و با حقایق متعالی پایدار می‌مانند، چراکه می‌دانند که زندگی سرشار از وحدت، شفقت و عشق است. آنها اندیشه‌های روحانی بسی والا را از شخصیت‌های فیزیکی می‌فهمند. نیلی‌ها به قوانین متعالی علاقهٔ بیشتری دارند، تا اعتقادات اجتماعی یا واقعیت‌های فیزیکی. هیچ فشار اجتماعی آنها را مجبور به تبعیت یا مدارا به چیزی نمی‌کند که آنها موافقش نیستند.

نیلی‌ها هوششان را با فهم و آگاهی متعالی‌شان یکپارچه ساخته‌اند. آنها ادراکی روشن از بشریت دارند و توسط شهودشان هدایت می‌شوند. آنها اساساً می‌دانند چه کسی هستند و در زندگی چه هدفی دارند. بینش و خرد آنها از جایی متفاوت از منبع رایج، محدود و دانش هوشمندانه نشئت می‌گیرد.

نیلی‌ها، نیازی به فهم اندیشه‌های ذهنی ندارند. آنها زندگی را از طریق ذهن هوشمند یا عقلانی، پردازش نمی‌کنند. آنها متفکرانی شفاف و روشن هستند. اما زندگی را بیشتر از طریق شهود و احساسات ادراک می‌کنند. نیلی‌ها بیشتر اندیشه‌هایی غیرسنتی دارند که شاید از نظر دیگران فوق‌طبیعی باشد.

نیلی‌ها، بدن‌هایی حساس دارند. برای بیشتر آنان، فعالیت‌های فیزیکی شدید، بیش از حد خشن و آزاردهنده است. آنها فعالیت‌های فیزیکی ملایم و متعادل را به ورزش‌های پرتنش و رقابتی ترجیح می‌دهند. فعالیت‌های موردعلاقهٔ آنها، شامل پیاده‌روی، دویدن یا تمرین‌های مدیتیشن است. ممکن است آنها خلاقیت خود را از طریق رقصیدن، نقاشی‌کردن، نوشتن یا دیگر فعالیت‌های هنری ابراز دارند.

نیلی‌ها سیستمی پیشرفته و متعالی و آگاهی غیرمتداول دارند. آنها قادرند انرژی‌های عواطف، احساسات یا حتی ارواح، هاله‌ها و دیگر ابعاد را حس کنند. ارتعاش بالای آنها به آنها اجازه می‌دهد که به دیگر ابعاد وجود حرکت کنند. نیلی‌ها همچنین، بسیار به خدا نزدیک‌تر هستند. چیزی که بارها، تنها با وجودشان انرژی‌های الهی را بروز داده‌اند.

نیلی‌ها بسیار معصوم و درستکارند. آنها باید در مطابقت با قوانین متعالی زندگی کنند. آنها می‌دانند که ما همه مخلوقاتی الهی در یک سیاره بزرگ‌تر هستیم. زندگی هدفمند است و ما به‌عنوان ابناء بشر در حال خلق واقعیت وجودی‌مان هستیم. درحالی‌که بسیار صادق و مستقل هستیم، در همان حال بسیار دلسوز و پذیرا هستیم.

نیلی‌ها نیاز دارند محل زندگی و کارشان آرام و متعادل باشد. آنها به‌خاطر حساسیتشان نیاز به آرامشی فراگیر دارند تا آنها را متعادل نگه دارد.

اگر نیلی‌ها از مشی خودشان تبعیت نکنند، خشمگین و خودآزار می‌شوند. آنها همچنین ممکن است از لحاظ عاطفی، منقبض و درون‌گرا شوند و از دوستان و جامعه منزوی گردند. تفکر محتاطانه و خشک و عدم توانایی بیان احساسات و حقایق درونی باعث می‌شود، آنها احساس اضطراب و تنهایی کنند. وقتی نیلی‌ها ضعیف می‌شوند، ممکن است هراسان و سردرگم شوند، به مواد مخدر و الکل روی‌آورند، تا بدین ترتیب از گیجی فرار کنند و صداهای درونشان را ساکت نمایند. وضعیت اخیر سیاره، چیزی است که آنها نمی‌توانند تصور آن را بکنند و آن را بفهمند. حیرت آنان این است که چگونه انسان می‌تواند تا این حد ناآگاه و غیرروحانی باشد؟

برای آنان سخت است که به صداهای درون اعتماد کنند و در قدرت خود باقی بمانند. آنها باید فعالانه زندگی کنند؛ بدین مفهوم که باخدا و جهان هستی متصل باشند و این حقیقتی است که آنها خود، از آن نشئت‌گرفته و آن را در دل می‌دانند. آنها می‌توانند به ما طرحی بزرگ‌تر از زندگی را بفهمانند، همان زندگی که ما همه بخشی از آن هستیم.

زندگی اجتماعی

نیلی‌ها در وضعیت قدرت، از قوانین و تقاضاهای اجتماعی تبعیت نمی‌کنند. آنها از درون می‌دانند که برای چه زندگی می‌کنند. نیلی‌ها با صداقت و روحانیت عمل می‌کنند و به‌آسانی ایده‌های غلط یا جاه‌طلبی‌های سیاسی مبتنی بر خودخواهی را می‌بینند. آنها گرایش به انزوا و کنار کشیدن از جامعه را دارند، چراکه معمولاً با چنین قوانین متعالی که در درون دارند، از جانب دیگران مورد سوءتفاهم قرار می‌گیرند.

در حالت قدرت، نیلی‌ها آموخته‌اند که در جامعه درون فضای شخصی و محفوظشان زندگی کنند و وظایفشان را ایفا نمایند. آنها راه‌های ابراز آمال درونی‌شان را به‌صورت تلاش‌های خلاقانه آموخته‌اند که آنها را به‌سوی دنیایی بهتر هدایت و متأثر می‌سازد. نیلی‌ها دوستان نزدیک کمی دارند که می‌توانند به آنان اعتماد کنند. آنها فوراً دوستان قدیمی و کهن و زوج‌های روحی‌شان را می‌شناسند.

نیلی‌ها در حالت ضعف، ممکن است تسلیم جامعه شوند و حقایق و دانش درونی‌شان را سرکوب کنند. آنها درون‌گرا می‌شوند و پشت سر نظرات محافظه‌کارانه و خشک پنهان می‌گردند. معمولاً نیلی‌ها از گروه‌های مذهبی افراطی یا تشکل‌ها فاصله می‌گیرند.

نیلی‌ها نیاز به موقعیت‌هایی دارند تا باخدا باشند، تا مفاهیم درونی و اهدافشان را از زندگی بیان کنند.

نیلی‌ها ممکن است عنوان متداول اجتماعی را نداشته باشند. آنها بسیار حساس هستند، دردها و گرفتاری‌های دیگران را آن‌قدر احساس می‌کنند که باید مراقب تعامل‌هایشان باشند. آنها ترجیح می‌دهند که مردم را بر پایهٔ روحانیت و عشق ملاقات کنند.

خویشاوندی و صمیمیت

نیلی‌ها به همسرانی احتیاج دارند که آنها را تغذیه و تقویت کنند، برای آنان ایثار کنند و آنها را درک نمایند و به آنان اجازه دهند تا مستقل باشند. آنها در انتخاب همسر مراقب هستند، اما هنگامی که جفت و یار صمیمی‌شان را انتخاب کردند، به او وفادار و پایبند می‌مانند و تنها یک جفت اختیار می‌کنند.

نیلی‌ها باید همسری داشته باشند که افکار تکامل‌یافتهٔ آنان را درک کند. آنها همسرانی متین و متعهد هستند که همچون دوست و همراه با آنان می‌مانند. نیلی‌ها معمولاً انرژی‌های مردانه و زنانه را به طور متعادل در خود دارند. آنها حس قویی از جنسیت خود دارند.

کودکان ایندیگو نسل جدیدی از کودکان با استعداد هستند که از توانایی های خارق العاده برخوردار هستند. آنها موجودات همدل تری نسبت به نسل های قبلی هستند و به دنبال ابراز وجود از طریق خلاقیت خود هستند. کودکان نیلی حساس ، کنجکاو ، مستقل ،دارای ذهن باز و هنرمند هستند. آنها شهودی هستند.کودکان ایندیگو و کریستال، کودکانی هستند که تصور می شود دارای صفات یا توانایی های خاص ، غیرمعمول و گاه فوق العاده هستند. اصطلاح “کودک ایندیگو” توسط نانسی آن تیپ (Nancy Ann Tappe) در دهه ی 1970 مطرح شد. او یک فراروانشناس و به گفته ی خود سایکیک و دارای جابجایی حسی (synesthete) است. در سال 1982 کتابی را تحت عنوان “Understanding Your Life Through Color” منتشر کرد که این اصطلاح را توصیف می کرد. او نخستین کسی بود که در اواسط دهه ی 1960 متوجه شد بسیاری از کودکان، با هاله ای مرکب از رنگهای “نیلی” (ایندیگو) و بنفش متولد می شوند. این ایده بعدها در سال 1998 با انتشار کتاب “کودکان نیلگون: بچه هایی جدید از راه رسیده اند” (The Indigo Children: The New Kids Have Arrived) نوشته ی لی کارول (Lee Carroll) و همسرش جین توبر (Jan Tober) رواج پیدا کرد. لی کارول ادعا می کند که این مفهوم را از طریق چنل هایی که با موجودی روحانی به نام “کرایون” (Kryon) داشته، آموخته است.

کودکان ایندیگو یا نیلگون: کودک نیلگون، پسر یا دختری است که یک مجموعه ویژگی های روانشناختی جدید و غیرمعمول را بروز می دهد، یک الگوی رفتاری که عمدتاً پیش از این مستند نشده است. کودکان نیلگون، از 100 سال پیش بر روی زمین تناسخ یافته اند. اولین نیلی ها، پیشگامان و راهنمایان بودند. بعد از جنگ جهانی دوم، تعداد بسیاری از آنها متولد شدند که بزرگسالان نیلگون امروز هستند. از آن جایی که در دهه ی 1970، موج عظیمی از نیلی ها به دنیا آمدند، اکنون یک نسل کامل از نیلی ها داریم همراه با افزایش توانایی ها و پیچیدگی ترکیب تکنولوژی با خلاقیت.

کودکان ایندیگو و کودکان کریستالی کیستند و چه خصوصیاتی دارند؟

کودکان بلورین (کریستال) از حدود سال 2000 شروع به ظهور کردند، برخی نیز معتقدند کمی زودتر از این بوده است. آنها کودکانی بسیار توانمند هستند که هدف اصلی شان انتقال ما به مرحله ی بعدی تکامل و آشنایی ما با قدرت و  نیروی لایزال الهی است. آنها به صورت یک آگاهی و هشیاری جمعی عمل می کنند تا فردی و بر اساس قانون یگانگی یا وحدت آگاهی زندگی می کنند. آنان بر روی این سیاره، نیروی قدرتمندی از عشق و صلح هستند.

کودک ستاره ای چیست؟ در فرهنگ عامیانه و افسانه ها ،از نوعی تغییر و تحول بنیادین گفته می شود و کودکی که ظاهراً از ستاره ها افتاده است و نه از حد معمول انسان

بزرگسالان ایندیگو و بلورین از دو گروه تشکیل شده اند:

1. گروه نخست آنهایی هستند که به شکل کودکان نیلی به دنیا آمده اند و اکنون در حال انتقال به بلورین هستند. بدین معنی که آنها دستخوش یک دگرگونی معنوی و فیزیکی می شوند که آگاهی “مسیحا” یا “بلورین” را در آنها بیدار می کند و به عنوان بخشی از موج تغییر رو به تکامل، آنان را با کودکان بلوری پیوند می دهد.

2. گروه دوم افرادی را شامل می شود که بدون این خصیصه ها به دنیا آمده اند اما یا آنها را کسب کرده اند و یا با سخت کوشی و پیگیری مستمر مسیر روحانی، در مسیر فرا گرفتن آنها هستند. این به معنای آن است که همگی ما این توانایی بالقوه را داریم که جزئی از این گروه نوظهور باشیم. پدیده ی نیلی/بلوری، قدم بعدی در مسیر تکامل ما به عنوان گونه های انسانی است. آنها اینجا هستند تا راه را به ما نشان دهند.

بزرگسالان نیلی چه کسانی هستند؟ آنها بصیر و خلاق ، مترقی و مستقل هستند. آنها انرژی های جدیدی را حمل می کنند و شیوه های مختلف تفکر و احساس را نشان می دهند. این افراد نیل نامیده می شوند ، زیرا رنگ نیلی (رنگی که در “چشم سوم” دیده می شود) به طور غیرمعمولی در هاله آنها برجسته است.

منشأ این اسامی لغات نیلگون و بلورین به این خاطر به این دو نسل داده شده است که به درستی رنگهای هاله و الگوهای انرژی آنها را توصیف می کند. کودکان نیلی، آبی نیلی زیادی در هاله شان دارند. این رنگ متعلق به “چاکرای چشم سوم” است، مرکز انرژی درون سر که بین دو ابرو قرار دارد. این چاکرا، بر روشن بینی یا توانایی دیدن انرژی، اشباح و ارواح نظارت دارد. بسیاری از کودکان نیلی، روشن بین هستند.

 

16 ویژگی کودکان ایندیگو یا نیلگون:

1- آنها با احساسی از جلال و شکوه و شاهانه به این دنیا می آیند (و اغلب اینگونه رفتار می کنند)

2- آنها احساس می کنند “برای بودن در اینجا، سزاوارند” و از اینکه دیگران این احساس را ندارند تعجب میکنند.

3- ارزش شخصی خود، مسئله ی مهمی نیست، آنها اغلب به والدین می گویند آنها کی هستند.

4- آنها با اقتدار محض مشکل دارند (اقتدار و صلاحیت بدون توضیح یا گزینش).

5- به سادگی، یک سری از کارها را انجام نخواهند داد، به طور مثال، منتظر ماندن در صف برای آنها مشکل است.

6- نظام های مربوط به تشریفات و رسوم مختلف که محتاج خلاقیت و نوآوری نیستند، آنها را سرخورده می کند.

7- اغلب هم در خانه و هم مدرسه، روشهای بهتر انجام امور را تشخیص می دهند که موجب می شود، “سنت شکن” به نظر آیند .

8- به نظر غیر اجتماعی می رسند مگر آنکه با افرادی همانند خود باشند. اگر افراد دیگری با آگاهی مشابه در اطرافشان نباشند، اغلب گوشه گیر و درونگرا می شوند.احساس می کنند سایر انسانها آنها را درک نمی کنند. به خاطر معاشرت و مردم آمیزی، مدرسه اغلب برایشان بسیار دشوار است.

9- آنها به نظام تربیتی که “گناه و تقصیر” به دنبال دارد واکنش خوبی نشان نمی دهند. مقاومت در برابر پارادایم های اقتدار سفت و سخت و مبتنی بر کنترل دارند.

10- از اینکه نیازهایشان را ابراز کنند خجالت نمی کشند.

معنویت:

11- از اوایل کودکی یک معنویت ناخودآگاه ذاتی قوی به همراه دارند. از نظر روحانی احساس بیداری می کنید.

12-آنها یک شهود قوی دارند،کودکان ایندیگو دنیا را جور دیگری می بینند. همراه با اعتماد به نفس ذاتی ، آنها اغلب فکر می کنند راه شان درست است و اگر دیگران نتوانند ببینند،آزرده خاطر می شوند.

13-آنها احساس می کنند متفاوت از اکثر مردم هستند. به تنها بودن تمایل دارند،مایل نیستند فقط برای جا افتادن سازش کنند. احساس می کنند به نوعی “خاص” هستند اما نه به روشی خودشیفته. این بدان معنا نیست که آنها بسیار به فکر خود هستند یا می خواهند یک شخصیت مهم باشند.فقط به این دلیل که در این زندگی احساس وظیفه و هدف دارند. آنها اینجا هستند تا دنیا را بهتر کنند.

14-آنها سرسخت هستند.از آنجا که مأموریت روح نیلی در وجود شان رمزگذاری شده است.ارزش خود را می دانند،مایل نیستند از رویارویی با آنچه از روی صداقت بیان می شود عقب نشینی کنند.

15-آنها به مباحث ماورا الطبیعه علاقه مند هستند. طبیعی است افرادی که به اندازه کودکان نیلی دارای ذهن باز باشند و به موضوعاتی که بیشتر مردم در آن بسته اند علاقه مند می شوند. آنها دوست دارند با دانستن اینکه پاسخهای فعلی ما تا چه اندازه ناقص است ، درباره سایر توضیحات جهان پیرامون خود بیاموزند.

16-آنها یک روح کهن دارند.

کودکان ستاره ای

کودکان نیلگون و بلورینی که به این سیاره می آیند تحت عنوان “کودکان ستاره ای” شناخته می شوند. این نام اغلب به این خاطر است که ارواح آنها بیشتر در ستاره های دیگر خانه دارد و پیش از این روی زمین تناسخ نیافته اند. آنها در این زمان، به عنوان یک گروه “مأموریت ویژه” به منظور کمک به زمین و ساکنانش برای انتقال و تولد دوباره به صورت یک “زمین جدید” با ابعادی بالاتر، به اینجا می آیند.

در حالیکه این موجودات، شبیه انسانهای معمولی به نظر می رسند.در حقیقت به حیطه ی وسیعتری از قابلیتهای انسانی دسترسی دارند. آنها نسبت به اینکه چه کسی هستند، هوشیارترند.به بازشناسی اصل و منشأ الهی شان نزدیکترند. افراد نیلی و بلوری، این ارتعاشات را به این سیاره می آورند تا با دیگران سهیم شوند. آنها، تنها با حضورشان، به دیگران کمک می کنند به این ارتعاشات جدید منتقل شده و همچنین به روی توانایی های بالقوه شان گشوده شوند.

افراد بسیاری که از بُعد سوم آگاهی اصلی شان به مرحله ی نیلگون و بلورین منتقل شده اند.اکنون قادرند پرتو زرین تکامل را در چاکرای هشتم شان حفظ کرده و به ایجاد قالبی برای خلق زمین جدید کمک کنند. روشن بین ها به وضوح می توانند این ارتعاش نور طلایی را در هاله ی آنها ببینند.

کودکان رنگین کمان:

کودک بلورین آتی، بلور رنگین کمان (Rainbow Crystal) نامیده خواهد شد که یک موجود بشری کاملاً تکامل یافته از بعد سیزدهم هستی است. می تواند تمامی پرتوهای تناسخ و تکامل را درون فضای ارتعاشات شان، حمل و منتقل کنند. در حال حاضر موجودات بلور رنگارنگ روی سیاره ی زمین وجود دارند.اما برای رسیدن به نهایت توانایی هایشان زمان لازم است. نباید آنها را با LGBT اشتباه گرفت. LGBT ها می‌خواهند خودشان را جا بزنند و شخصیت کاذبی برای خود درست کنند. یا اینکه ایندیگوهای گمراه شده هستند.

سخن آخر:

هر کودک ایندیگو ،کریستال و رنگین کمان غیر LGBT می داند که ماموریت آنها ایجاد تغییر در این کره خاکی است. کم کم ، نور می تواند به تاریکی نفوذ کند. حقیقت فریب را آشکار خواهد کرد. عشق جای نفرت را خواهد گرفت. شجاعت جای ترس را خواهد گرفت. و تجربه مستقیم جایگزین خواهد شد. به لطف وجود آنها ، تعداد بیشتری از مردم از خواب بیدار می شوند و آزادی را در عمق وجود خود پیدا می کنند.

مسیح دروغین (به عربی: المسیح الدجال) که به‌اختصار با نام دجال نیز شناخته می‌شود، یک شخصیت شیطانی در فرجام‌شناسی اسلامی است که به باور مسلمانان در زمانی در آینده پیش از یوم القیامة (روز رستاخیز) وانمود می‌کند که مسیح است (مسیحا). باور مسلمانان به دجال در فرجام‌شناسی اسلامی با باور مسیحیان به ضد مسیح در فرجام‌شناسی مسیحی و باور یهودیان به آرمیلوس در فرجام‌شناسی یهودی قرون‌وسطی قابل‌قیاس است. دجال در احادیث اسلامی به باور مسلمانان سنی و شیعه موجودی است که چشم راستش کور است و مانند حبه انگور برآمده است. در باور شیعیان بر اساس حدیثی از علی بن ابی‌طالب چشم سالم دجال به وسط پیشانی‌اش آمده است؛ در جلو و عقب کاروان دجال کوه‌هایی از دود حرکت می‌کنند که مردم در قحطی‌های سخت انتظار غذا در آن کوه‌ها را دارند؛ همه رودخانه‌هایی که در مسیر دجال قرار می‌گیرند خشک می‌شوند و مطابق این حدیث او با صدایی بلند مردم را صدا می‌کند که «ای دوستان من به سمت من بیایید، من ارباب شما هستم که به شما دست‌وپا و غذا داده‌ام». در روایات شیعه دجال در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی از خراسان ظهور می‌کند و او با انجام کارهای شگفت‌انگیز و معجزاتی جمع زیادی از مردم را می‌فریبد. دجال در اورشلیم ادعای خدایی می‌کند و سرانجام پس از حکمرانی به مدت چهل روز یا چهل سال به دست عیسی مسیح یا مهدی یا هر دوی آن‌ها کشته می‌شود.

ازقرارمعلوم دجال هم‌چشم سوم برای دیدن حقیقت دارد که سایرین ندارند؛ ولی متأسفانه آب‌مروارید گرفته و نیاز به عمل جراحی دارد و قصه دجال همان چرندیات ۶۶۶ در مکاشفه یوحنا است که به محمد و اهل‌بیتش تهمت‌زده شده است. همچنین خشک‌سالی‌های اخیر نشانه خروج دجال است و وای به حال شما. آنچه که به زبان می‌آورید و آنچه که به سرتان خواهد آمد. چیز مهمی نیست دجال را نزد جراحان چشم برده تا آب‌مروارید او را عمل کنند. سپس حقیقت را به شما بازگو کند به همین راحتی.

در روایات اسلامی و روایاتی منتسب به محمد، پیامبر مسلمانان، یکی از نشانه‌های دوران ظهور و آخرالزمان خروج دجال است. ظهور دجال از نشانه‌های برپایی قیامت دانسته شده است. دجال فردی با یک‌چشم و صورتی کریه و موهایی تابدار است که بر پیشانی‌اش کلمه ک‌ف‌ر حک شده است. دجال در آخرالزمان از شرق و احتمالاً از خراسان خروج می‌کند. او انجام کارهای شگفت‌انگیز و معجزاتی جمع زیادی از مردم را می‌فریبد. دجال در اورشلیم ادعای خدایی می‌کند. او سرانجام پس از حکمرانی به مدت چهل روز یا چهل سال به دست عیسی کشته می‌شود. تا زمان ظهور دجال او در جزیره‌ای در اقیانوس هند به سر می‌برد که از آن صدای موسیقی به گوش می‌رسد. روایات دیگری وجود دارد که در کوهی در جزیره‌ای در بند است و اهریمنان به او غذا می‌رسانند.

ما امروزه پروتز چشم داریم. شاید دجال چشم خود را ترمیم کرده باشد. شاید جراحان پلاستیک او را عمل کرده و دماغی سربالا داشته باشد و همچنین بوتاکسی شده باشد. با اتو و واکس مو هم می‌توان موهای فر و مجعد را صاف کرد که در آرایشگاه مردانه هم قابل‌انجام است. با لیزر هم می‌توان این خال‌کوبی روی پیشانی و یا پس گردن را پاک و تمیز کرد. شعبده‌بازی هم که کار سختی نیست ، کلاس تردستی همه‌جا برقرار است. فیزیک کوانتوم همش شعبده است. خرسان هم پر از ترمینال و فرودگاه است. پرواز مستقیم به اورشلیم هم وجود دارد (ماهان ایر). ازقرارمعلوم او یک هندو – آریایی کولی یعنی ترکیبی از یک سیک هندی و پارسی کولا (آخوند هندی) است. خودش هم در حال بدنسازی و تغذیه از کربو - وی است. از ما بشنوید که دهان شما سرویس و آسفالت است.

در روایات دجال جوان سرخ‌رنگ قدکوتاه دارای جسم عظیم و شکم بزرگ با موهای فر و زبر و با پیشانی کشیده که واژه کفر به‌صورت تهجی بر پیشانی‌اش به طور واضح نوشته شده است. تبلیغات ماهواره‌ای پر از کرم سفیدکننده و لکه بردار، داروی افزایش قد و لاغر کننده است. حتی جراحی پوست‌واستخوان ساق، لیپوساکشن و ... دنیای پزشکی به نفع دجال در حال پیشرفت و توسعه است تا او شناسایی نشود. فاتحه شما خوانده است. دجال غیرقابل‌شناسایی و ردیابی است او ضدرادار یا رادار گریز شده است.

محمد دربارهٔ وی چنین گفته است:

خداوند هیچ پیامبری را به رسالت برنگزید مگر آنکه قومش را از دجال ترسانید و خداوند آن را تا به امروز بر شما تأخیر انداخته و اگر امر بر شما مشتبه شد بدانید که پروردگار شما یک‌چشم نیست و دجال بر الاغی که فاصله دو گوشش یک میل است خروج می‌کند و به همراهش بهشت و دوزخ و کوهی از نان و نهری از آب است و بیشتر پیروانش یهود و زنان و اعراب‌اند و به همه کرانه‌های زمین به جز مکه و مدینه و حومه این دو شهر، گذر می‌کند.

تمامی انبیا مردم را از ظهور مسیح و شروع قیامت هشدار داده‌اند و تا به امروز ظهورش تأخیر داشته است. کسی که سوار بر الاغ بود و همه‌جا گذر کرد خود مسیح بود. کوه نان‌وآب هم همان مائده آسمانی بود که بر او و پیروان یهود، زن و عرب نازل شد. بهشت و جهنم را نیز به نیکی توصیف کرد. محمد هم گذرش به قدس در میان دیدگان مردم نبود؛ ولی در سفر معراج گذری داشت. مسیح هم در ظاهر به مکه و مدینه گذری نداشته؛ ولی صددرصد در معراج خودش گذری داشته است. قصه دجال سنگ‌اندازی ابلیس در زمان ظهور خود مسیح است؛ چون مسیح متضاد همه سخن خواهد گفت.

این دجال هرکه بوده باشد چیزی شبیه کاراکتر فیلم سینمایی ماسک یا همان ایلان ماسک است که با فناوری‌های پیشرفته سعی در مخفی‌کردن هویت واقعی خود و سپس جهانی‌شدن به‌عنوان چهره‌ای خوب و خیرخواه است. بعضی از نویسندگان اسلامی عاقل و باهوش نیز باتوجه‌به ریشه لغت «دجال» آن را منحصر به یک فرد به‌خصوص نمی‌دانند؛ بلکه آن را عنوانی می‌دانند کلی برای افراد پر تزویر، حیله‌گر و حقه‌باز که برای فریب مردم از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند. دجال شخصی است که حق را با باطل آمیخته و از حق برای راهبرد اهداف شیطانی خود استفاده می‌کند. او همان فیلسوف بی‌سواد خودمان ابلیس است که با اولاد و اموال با شما شریک است؛ ولی در کالبد بنی‌اسرائیل بیش‌فعال است و علاقه وافری به تسخیر کیهان دارد؛ چون کیهان پر از طلا و جواهرات سنگین‌وزنی همانند الماس است.

جن

نازی‌ها با کالبدشکافی میلیون‌ها یهودی موفق به شناسایی او نشدند؛ ولی ما به لطف و نعمت آیات کتاب قرآن موفق به شناسایی او و فرزندانش شدیم. عکس فوق تصویر ماکت جد بزرگوار شما ابلیس است البته با حذف اندام خصوصی. که تا به امروز موفق به شناسایی و شناخت مسیح، دوبل محمد و دجال نشده است. فقط برای خود رمانی نوشته است که این سه شخصیت سایه هم را با تیر می‌زنند و آن هم عوارض سوءمصرف قارچ جادویی (زقوم، الکل، کاپتاگون، اکستازی و ...) است. ترکاندن و سخنرانی و خطبه نویسی او تماشایی و شنیدنی است. او متخصص مکاشفه است.

 

اما مشکل جهانی اسلام و ادیان ابراهیمی در چیست؟

اعراب، اسرائیل و بابلی‌ها بت و طاغوت پرست بودند. رومیان، پارسیان و مصریان ستاره‌پرست، آتش‌پرست و مجوس بوده‌اند. هندی‌ها و بلوچ‌ها گاوپرست و کردها ملک طاووس (شیطان) پرست ایزدی و آل حقی بوده‌اند. آسیایی‌ها آلت و بودا پرست بوده‌اند و ... کلیه فرزندان آدم تا به امروز هر چیزی را به خدایی گرفته و پرستش کرده‌اند الا الله واقعی و حقیقی را و گند و گوه این عمل زشت آنها این بار از زیرپوست خود اسلام و ادیان ابراهیمی در حال خروج و آشکارشدن است. یعنی تنها راه ممکن و باقی‌مانده جمع‌آوری آنهاست.

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ 158 انعام

وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ  75 زمز

وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنْزِيلًا 25

الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا  26 فرقان

يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَحْجُورًا  22

وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا 23 فرقان

مَا نُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُوا إِذًا مُنْظَرِينَ 8 حجر

کودکان ایندیگو ،کریستال و رنگین‌کمان بعد از بزرگ‌شدن و تکامل، یک جنگجوی مگاگ واقعی و کامل می‌شوند و به تنها چیزی که فکر می‌کنند انتقام است. اگر در سیر و روند تکامل منحرف شوند عرفان حلقه را تشکیل می‌دهند که به هیچ دردی نمی‌خورد.

 

عرفان حلقه همان حلقه در دست اهورامزدا یعنی آیین باستان پارسیان است و چیز جدیدی هم نیست و فقط به کام آنها خوش است نه سایرین.

دربارۀ کتاب حلقه ی نمادی - عرفانی ایران باستان: راز حلقه ستانی در سنگ نگاره های ساسانی در بین حدود 37 سنگ‌نگاره دوره ساسانی 9 سنگ‌نگاره از هفت شاهنشاه ساسانی وجود دارد که شاه را در مجلس تاجستانی یا دیهیم‌ستانی نشان می‌دهد که با توجه به موضوع در دسته تصاویر مذهبی قرار دارند. این سنگ‌نگاره‌ها به ترتیب به اردشیر اول، بنیان‌گذار شاهنشاهی ساسانی، شاپور اول، هرمز اول، بهرام اول، نرسی، اردشیر دوم و خسرو پرویز تعلق دارد. در این کتاب ابتدا معنا و مفهوم درست نسبت به سنگ‌نگاره‌های ساسانی ارائه می‌شود، سپس معنای اهورامزدا در زبان‌ها و خطوط باستانی بیان می‌گردد، در ادامه چیستی و چرایی اهورامزدا و ماهیت او به عنوان خداوند یکتای ایرانیان بررسی می‌شود. در پایان ضمن پرداختن به جلوه‌های آفرینش توسط اهورامزدا، سنگ‌نگاره‌های ساسانی و حضور نگاره «ایزدان» در سنگ‌نگاره‌ها و 9 اهورامزدا توصیف می‌شود.

جای خشایاشار خودمان در این سنگ‌نگاره‌ها خالی است. ابلیس تیرانداز ماهری است و با یک خطا تیر از کمان رها شده است.

زرتشت و مبانی عرفان زرتشتی

زرتشترا یا زرتشت پیامبر ایرانیان باستان که بر اساس سنت، در قرن ششم و هفتم قبل از میلاد به اوج شکوفایی خود رسید. زرتشت به تبلیغ دین خود در میان اقوام ایرانی پرداخت، دین زرتشت از کهن‌ترین ادیانی است که حاوی مبانی و مایه‌های اصیل عرفانی بوده و بر ادیان شرقی و غربی تأثیر شگرف داشته است. سرودهای زرتشت بیش از هر چیز سرشار از دریافت‌های معنوی و عرفانی است و با زبانی عارفانه سروده شده است. کاملاً واضح و روشن است که زرتشت تحت‌تأثیر کتب عهد قدیم یهود مخصوصاً مزامیر و اشعیا بوده است و خودش را همانند مسیح موعود یهود مهندسی معکوس و تربیت‌کرده است. یعنی سعی کرده همانند انبیا بنی‌اسرائیل بوده و یهودیتی پارسی را سازماندهی و پایه‌ریزی کند. قوم بنی‌اسرائیل به این راحتی‌ها بی‌خیال سرزمین پارس نخواهند شد مگر اینکه پارسیان همتی کرده و خدا به فریاد آنها برسد. زرتشت سریع‌تر از مسیح و اسکندر مقدونی ظهور کرد و پارسیان مثل سایه بنی‌اسرائیل را تعقیب و دنبال کرده و تمام باورها و مکاتب آنها را به سرقت برده‌اند و در آن دخل و تصرف و تغییراتی ایجاد کرده‌اند که کاملاً مشهود بوده و خشم بنی‌اسرائیل را برافروخته است. خدا به داد پارسیان برسد. زرتشت اشعیا، مسیح و داوود پارس است. در گذشته هجوم مغول باعث دورشدن شر اعراب و اسرائیل از این سرزمین شد؛ ولی چه چیزی در آینده جلوی آنها را خواهد گرفت؟

آنچه مسلم است اینکه کسانی همچون چنگیز و خشایاشار زنده نیستند که آنها را مثل کفتار فراری دهند؛ ولی امثال کوروش بسیارند که خدایان آنها را قبول و به پرستش گرفته و در منشور و قوانین خود قید کنند.

وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ 148 اعراف

اصل پنجم

در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است كه طبق اصل یكصد و هفتم عهده‌‏دار آن می‏گردد.

امروزه باهوش‌ترین سگ دنیا نژاد ژرمن شپهرد (چوپان) شناخته شده است؛ ولی برای نازی‌های آلمان این تبدیل به معما شده بود که چرا این سگ‌ها ضد نژاد اسرائیلی هستند و با تمام قدرت و خشم به‌طرف آنها و به‌قصد کشت حمله می‌کنند. با کالبدشکافی یهودی‌ها به هیچ نتیجه‌ای نرسیدند و فقط با حفاری در اهرام مصر به یک سرنخ گیج‌کننده رسیدند و آن آنوبیس بود.

 

آنوبیس (Anubis) خدای مرگ و مردگان و تدفین در مصر باستان بود. آنوبیس پیش از اوزیریس خدای مردگان خوانده می‌شد و به مرور زمان به نام پسر اوزیریس شناخته شد. در اساطیر مقدمتر او را فرزند ست و نفتیس می‌دانستند. گفته شده از اشنایان و دوستان او میتوان به حوروس نفتیس ست آمیریس اوپوآوت کبچت و ... اشاره کرد  مانند دیگر خدایان مصری، آنوبیس هم صورت حیوانی داشته و هم انسان‌واره بوده‌است. آنوبیس با بدن انسان و سر سیاه رنگ شغال که نماد مرگ و زوال است و همچنین گوش‌های بلند و کشیده به عنوان نماد غرور تصویر می‌شد. از آنجا که شغال‌ها اغلب برای پیدا کردن غذا اطراف قبرستان‌ها پرسه می‌زدند، این اعتقاد در مصریان باستان به وجود آمد که آنها مراقب مردگان هستند. بعضی از منابع سر او را مشابه سگ وحشی دانسته‌اند و اینکه کدامیک دقیق است مشخص نیست. به هر صورت آنچه هست گوشت‌خوار بودن جانور مد نظر بوده‌است. شاید مصریان باستان از مشاهدهٔ این قبیل جانوران در کنارهٔ صحرا و رابطهٔ صحرا با مومیایی به این قرینه دست یافته باشند. به هر صورت او اکثراً به صورت سگ‌سانی سیاه رنگ یا انسان‌واره‌ای با سری سگ‌سان و سیاه و در موارد معدودی (معبد رامسس دوم در ابیدوس) کاملاً شبیه انسان به تصویر کشیده شده‌است.  آنوبیس یکی از خدایان بسیار کهن است و در قدیمی‌ترین طومارها از او نام به میان آمده. او در اوج شکوهش به عنوان نگاهبان مردگان تصویر شده‌است. بر طبق افسانه‌ها او کسی بود که شیوه مومیایی کردن اجساد را ابداع کرد. مصریان این روش را، همان‌طور که بقایای جسد توت عنخ آمون نشان می‌دهد، برای حفظ اجساد به کار بستند. پیکرهٔ او که در مقبره فرعون توت‌عنخ‌آمون یافت شد، گواهی بر این مدعا است. سگ‌های آن دوران باهوش‌تر از انسان‌های امروزی هستند؛ چون ضد یهود بودند.

در حقیقت باعث‌وبانی هولوکاست سگ‌های ژرمن بودند؛ چون بنی‌اسرائیل را شغال می‌دیدند و به همین راحتی خداوند می‌تواند قومی را عذاب کند؛ چون میلیون‌ها یهودی سلاخی و تا مغز استخوانشان کاویده شد. چون سرنخ‌های دیگر به برج جرج واشنگتن و معماری آن شهر و نقاشی‌های دلار ختم می‌شد و ژرمن‌ها یهودی‌ها را نوعی نژاد مصری شناسایی کردند که هیچ ربطی به ابراهیم نداشته و با مسیح هم هیچ خویشاوندی ندارند و فرزندان فرعون هستند با این تفاوت که به باور آنها فرعون نتوانست موسی را بکشد؛ ولی فرزندان فرعون مسیح را مصلوب کردند. تا روز قیامت این حس انتقام و خون‌خواهی عیسی در ذات ایندیگوها یا نیلی‌ها بجوش می‌آید. به قول هیتلر آنها آتش زیر خاکستر هستند همان آب زیر گاه خودمان.

 خدا دشمنانش را مجازات می‌کند    

 ۱ ای قوم‌های روی زمین نزدیک آیید و به این پیام گوش دهید. ای مردم دنیا، سخنان مرا بشنوید:  ۲ خداوند بر تمام قوم‌ها و سپاهیانشان خشمگین است. او آنها را به مرگ محکوم کرده است و آنها را خواهد کشت.  ۳ جنازه‌های آنان دفن نخواهد شد و بوی تعفن آنها زمین را پر خواهد ساخت و خون ایشان از کوه‌ها جاری خواهد گردید.  ۴ خورشید و ماه نابود خواهند شد و آسمان مثل طوماری به هم خواهد پیچید. ستارگان مانند برگ مو و همچون میوه‌های رسیده که از درخت می‌افتند، فرو خواهند ریخت.  
۵
خداوند شمشیر خود را در آسمان آماده کرده است تا بر قوم ادوم که مورد غضب او هستند، فرود آورد.  ۶ شمشیر خداوند از خون آنها پوشیده خواهد شد و آنها را مانند بره و بزغاله ذبحی، سر خواهد برید. بلی، خداوند در سرزمین ادوم قربانگاه بزرگی ترتیب خواهد داد و کشتار عظیمی به راه خواهد انداخت.  ۷ نیرومندان هلاک خواهند شد، جوانان و اشخاص کارآزموده از بین خواهند رفت. زمین از خون سیراب و خاک از پیه حاصلخیز خواهد گردید.  ۸ زیرا آن روز، روز انتقام گرفتن از ادوم است و سال تلافـی کردن ظلم‌هایی که به اسرائیل کرده اسـت.  ۹ نهرهای ادوم پر از قیر گداخته و زمین آن از آتش پوشیده خواهد شد.  ۱۰ ادوم روز و شب خواهد سوخت و تا ابد دود از آن برخواهد خاست؛ نسل اندر نسل، ویران خواهد ماند و دیگر کسی در آنجا زندگی نخواهد کرد،  ۱۱ جغدها و کلاغها آن سرزمین را اشغال خواهند نمود؛ زیرا خداوند ادوم را به نابودی محکوم کرده است.  ۱۲ از طبقه اشراف کسی باقی نخواهد ماند تا بتواند پادشاه شود. تمام رهبرانش از بین خواهند رفت.  ۱۳ قصرها و قلعه‌هایش پوشیده از خار خواهد شد و شغالها و شترمرغها در آنجا لانه خواهند کرد.  ۱۴ حیوانات وحشی در ادوم گردش خواهند کرد و زوزه آنها در شب، همه جا خواهد پیچید. هیولاهای شب بر سر یکدیگر فریاد خواهند زد و غولها برای استراحت به آنجا خواهند رفت.  ۱۵ در آنجا جغدها آشیانه خواهند کرد، تخم خواهند گذاشت، جوجه‌هایشان را از تخم بیرون خواهند آورد و آنها را زیر بال و پر خود پرورش خواهند داد. لاشخورها با جفتهای خود در آنجا جمع خواهند شد.  ۱۶ کتاب خداوند را مطالعه و بررسی کنید و از آنچه که او انجام خواهد داد آگاه شوید. تمام جزئیات این کتاب واقع خواهد شد. هیچ لاشخوری بدون جفت در آن سرزمین نخواهد بود خداوند این را فرموده است و روح او به آن جامه عمل خواهد پوشاند.  ۱۷ خداوند این سرزمین را پیموده و تقسیم کرده و آن را به این جانوران واگذار نموده است تا برای همیشه، نسل اندر نسل در آن زندگی کنند.  آمین به زودی زود

  گناه در وادی هنوم    

 ۲۹ خداوند می‌فرماید: «ای اهالی اورشلیم، عزاداری کنید؛ موی خود را به نشانه شرم تراشیده، دور بریزید؛ بر بلندی‌ها برآیید و نوحه سرایی کنید، چون من از شما خشمگین هستم و شما را طرد کرده و ترک نموده‌ام.  ۳۰ اهالی یهودا در برابر چشمان من شرارت ورزیده‌اند و بتهای خود را به خانه من آورده و آنجا را نجس ساخته‌اند.  ۳۱ در وادی «ابن هنوم» نیز قربانگاهی به نام «توفت» بنا نموده‌اند و در آنجا پسران و دختران خود را برای بتها زنده زنده در آتش، قربانی می‌کنند کار زشت و هولناکی که نه امر فرموده بودم و نه حتی از خاطرم گذشته بود.  ۳۲ بنابراین روزی خواهد رسید که دیگر به آنجا «توفت» یا وادی «ابن هنوم» نخواهند گفت، بلکه آن را «وادی کشتارگاه» خواهند نامید، چون اجساد بی شماری از کشته شدگان را در آنجا دفن خواهند کرد، طوری که جایی باقی نماند؛  ۳۳ و لاشه‌های قوم من خوراک پرندگان هوا و حیوانات بیابان خواهد شد و کسی باقی نخواهد ماند که آنها را براند.  ۳۴ من آوای سرود و شادمانی و هلهله عروس و داماد را از شهرهای یهودا و کوچه‌های اورشلیم قطع خواهم نمود و این سرزمین را به ویرانه مبدل خواهم ساخت.»

ملحمه نوش‌جانتان باشد

قوم بنی‌اسرائیل خودشان می‌دانند که عاقبت و سرنوشت نهایی تمدن چندین هزار‌ساله آنها کشته‌شدن و خورده شدن توسط لاشه خواران است و تمام سعی و تلاش آنها نجات از این سرنوشت شوم است؛ ولی چون عقل و شعور ندارند با سرعت به‌طرف این کابوس تلخ می‌روند. روزی به نازی‌ها شک داشتند و زمانی اعراب و امروز هم پارسیان. فردا هم معلوم نیست و اگر نباشد برای خود می‌سازند. دشمن اصلی آنها الله، ملائکه و انبیا و صالحان است چشم دیدن آنها را ندارند. تمامی پیروان مذاهب ابراهیمی به‌گونه‌ای بیمار روانی هستند؛ چون با الله اعلام جنگ نموده‌اند و شاید خودشان خبر ندارند.

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۴﴾ آل عمران

تمامی تلاش‌ها برای برتر نشان‌دادن محمد نسبت به سایر انبیا مخصوصاً عیسی بی‌فایده و بیهوده است و عبارت محمد اشرف النبیین کثافتی است که از حلقوم نجس سنی و شیعه خارج می‌شود که توسط مگاگ بریده خواهد شد و خداوند نیک می‌دانست که بعد از فوت محمد اعراب به سنت جاهلیت خود برگشته و سگ‌های ولگرد را جانشین و خلیفه محمد و عیسی (انبیا) حتی جایگزین خود الله می‌کنند.

موضوع برای ما حل شده است. زمانی که محمد رسول‌الله در قید حیات بودند، راهب و رهبان که با او مجادله می‌کردند، شخصی فروتن بوده و به آنها گفته است که مسیح قبل از من نبی بوده و نسبت به من حق‌تقدم دارد و حال معنی حق‌تقدم چیست بماند. ولی مسیح اجداد من را غسل و ختنه و بر آنها شهادتین خوانده و در خیر و شر با آنها شریک بوده و بر آنها نماز میت خوانده و خوب و بد و راه و چاه را نشان داده و آنها و خود ما را هدایت کرده است و دین من ادامه شریعت اوست. راهب و رهبان بحثی با او نداشتند. ولی بعد فوت رسول جریان طور دیگری بود. راهبان عرب برای اثبات برتری محمد بر مسیح کتاب‌ها نوشتند و احادیث جعل کردند؛ ولی در مقابل ادعای ظهور مسیح که قرآن نیز تأییدی بر آن واقعه است شکست می‌خوردند. اینجا دلیل و مبدأی بود برای ظهور و پیدایش مهدی که بهترین گزینه برای مهدی اولاد خود نبی است که اگر او بر مسیح چیره شود شکست راهبان و رهبان یهود و نصارا حتمی است. یعنی منطق وجود موجودی به نام مهدی اولاً شکست مجادلات در مورد مسیح و ثانیاً اثبات ادعای برتری محمد بر عیسی است که عیسی لایق آن نباشد که بند کفش محمد و مهدی را ببندد. ولی سنی و شیعه با همان بند کفش توسط مگاگ حلق‌آویز یعنی آویزان شوند؛ چون گوش مگاگ به این حرف‌ها شنوا نیست. هرآنچه که برای سنی و شیعه مد روز و سنت است برای یهود و نصارا استوک و زباله است. بهترین راه شناخت مکتب اهل‌سنت و تشیع مراجعه به آشغالدانی یهود و نصارا است و علت آن علم ژنتیک یا وراثت است؛ چون آنها با یکدیگر ژنوم مشترکی دارند.

موجودی شیطانی به نام مهدی مخلوقی آزاردهنده است. چون اولاً یکتایی و بی‌همتایی الله را زیر سؤال می‌برد ثانیاً ظهور و رسالت مسیح را کم‌رنگ یا بی‌ارزش می‌کند. ولی آنچه که مسلم است اینکه جنگجویان مگاگ این مخلوق شیطانی را یا پشت ارابه‌های مرگ خود روی زمین می‌کشند و یا زیر چرخ ارابه می‌گذارند؛ چون آنها برای یک نبرد و جنگ جهانی عظیم و باشکوه می‌آیند؛ ولی مهدی طرف‌دار صلح جهانی و تداوم فریب و حقه ابلیس است و او را باید رئیس سازمان ملل نامتحد کرد. اولین بنده‌ای که به‌طرف او حمله می‌کند روح‌القدس و سپس ملائکه مقرب و یأجوج‌ومأجوج و خود مسیح است؛ چون او سعی می‌کند حکم و فرمان خدا لغو و کنسل شود و جلوی انتقام و خونریزی گرفته شود. درحالی‌که نزاع و خونریزی در قیامت کبری و محشر ممنوع است همان‌طور که تا پیش از قیامت در حرم و کعبه ممنوع است؛ ولی اینها در رستاخیز مسیح و آرماگدون، قرقیسیا و ملحمه آزاد و واجب است تا کسی با عقده و کینه در محشر حاضر نشود و همه در پیشگاه الله ساکت و بی‌صدا شوند و قبل آن به الله بگویند که ما انتقام خود را گرفتیم و گینه دلمان خالی شد این بار نوبت خودت هرچه صلاح می‌دانی همان شود که مسلماً عذاب الله سخت‌تر و خشم خدا خاموش‌شدنی نخواهد بود.

محمد بن حسن عسگری فهم، شعور، عقل و نجابت دارد و هرگز خود را با این‌چنین خدایی و مخلوقات مقربش درگیر نمی‌کند و به دنبال سعادت و خوشبختی خودش است. سازمان ملل نامتحد، عدل و انصاف و عدالت‌گستری اصلاً چه ربطی به او دارد و اگر بتواند از دیدن صحنه‌های درگیری اکشن در این نبرد بزرگ لذت می‌برد و خدا را بزرگ می‌شمارد. کار را باید به اهل خبره‌اش و کاربلد سپرد تا به نیکی انجام و پایانش دهند. کل طایفه جن را در عرض چند ثانیه جمع‌آوری می‌کنند. اجداد شما را خیلی سریع از قبر بیرون کشیده و زیر چرخ ارابه می‌گذارند. مثل ماکارونی ریش‌ریش می‌شوید. به قول زرتشت مراقب اعمال و رفتار و گفتار خود باشید؛ چون چیزهایی دانسته بود. حزقیال را خوانده بود و عرفان کابالا (عرفان مرکابا یا عرفان ارابه) را پارسی نمود. بازی با کلمات و جملات کار دستتان می‌دهد؛ چون قبل از شما ابلیس زبان به سخن می‌گشاید. شما فرق ارابه، عرش یا تخت‌روان را نمی‌دانید.

بعدها عرفان ارابه شد عرفان چرخ ارابه و در نهایت عرفان دایره یا حلقه. حلقه همان چرخ ارابه است و کتب زرتشت و سنی و شیعه همان کابالا یا مرکابا. آنها حرف تازه‌ای برای گفتن نداشته و ندارند. همان چرندیات یهود و نصارا را قرقره می‌کنند. چون ژنوم همان بوده و تغییری نیافته است. باور نمی‌کنید استخوان‌های اجداد یهود، بهایی، هخا مخا و اجدادتان را با خودتان مقایسه کنید، ژن همان، دین و مذهب و ایدئولوژی و مکتب همان. فقط اسامی و کاراکترها (هنرپیشه‌ها) تغییر کرده است نه چیز دیگری. برای ابلیس گوسفند سیاه، سفید، قهوه‌ای، خاکستری و ... تفاوتی ندارد. کبالا همان حاج کربلایی خودمان است منتها با لهجه عبری. ترکی می‌شود کبل آقا. به عربی قبّالة یا همان قباله یا قولنامه. یعنی سند مالکیت شش‌دانگ الاغ‌ها. به انگلیسی Kabbalah همان کوه بالا و کوه پایین یعنی بالا برره و پایین برره. از نظر لغوی به معنای قبول‌کردن است؛ یعنی خرسواری آزاد است بروید روی پالان. عرفان مرکابا (به معنی کالسکه) یا درشکه که الاغ‌ها به آن بسته می‌شوند. ارابه چیز دیگری است آن‌هم ارابه مرگ. لغت مرکابا به معنی سواری کردن و از ریشه رکب است. همان خرسواری خودمان است چیز تازه‌ای نیست. باطن همان است ظاهر خود را در مذاهب ابراهیمی تغییر می‌دهد و خودش را تازه و بدیع جلوه می‌دهد. از محققین الهیات در اسرائیل بپرسید که زرتشت، بهایی، مهدویت و عرفان حلقه و ... چیست؟ در جواب می‌گویند همان چرندیات ما است که توسط پارسیان به سرقت رفته و دست‌کاری شده است. گزارش کنید پلیس بین‌الملل پیگیری کند. به سازمان ملل و دادگاه لاهه شکایت کنید. قسمت دوم هولوکاست در شرف اکران است.

 

این هم دست خط مادر و خود ابوبکر رمال است که به عمر بن جهود آموخته شد. قرآن را با تاس و جادو جمع‌آوری و کتابت کردند تا به خیال خودشان همه چیز به نفع آنها تمام شود. اورشلیم را از صلیبی‌ها گرفته و به یهود دادند تا در صورت ظهور، مسیح به دست آنها مجدداً مصلوب و حکومت آنها در حجاز تثبیت شود.

اصل موضوع برای ما حل و شناخته شده است. بعد از قیامت (تخریب کیهان) کیهان با بیش از ۲۰۰۰ میلیارد کهکشان یا ملک به‌صورت یک صفحه یا سطح (دیسک) مجدداً خلق می‌شود و ملائکه هشت گروه می‌شوند و عرش الله را به صحن قیامت حمل می‌کنند؛ یعنی برای انسان‌ها این‌طوری دیده خواهد شد و بعد از پایان محاکمات، مجدداً از حالت صفحه و سطح به‌طرف بیضی کروی و کره کامل حرکت می‌کنند و دوباره همان انبساط کیهانی شکل می‌گیرد. خداوند اینها را در رویای حزقیال گنجانده بود؛ ولی بنی‌اسرائیل آن را تحریف و تبدیل به عرفان نمود.

وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ ﴿۱۷﴾ حاقه

وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۷۵﴾ زمر

الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا ﴿۵۹﴾ فرقان

ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ ﴿۱۱﴾ فصلت

الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ﴿۷﴾ غافر

و همین حمل عرش و یا عرش سواری الله همین‌الان نیز ادامه داشته و در جریان است. در گذشته شروع شده و در آینده هم جریان و تداوم خواهد داشت؛ چون نظم آفرینش و کیهان این‌گونه است. هرازگاهی نیز کیهان نیاز به بازیافت دارد.

بعد از ۲۷۰۰ سال تکامل، عرفان ارابه تبدیل به تانک مرکاوا شده است.

اما مرکاوا واقعی با سوارش این است.

به نظر شما برد و پیروزی در نبرد آرماگدون با کدام یک است. ملائکه در این نبرد همچون مارپیچ یا همان حلزونی چرخ‌گوشت هستند که زنازادگان یهود، نصارا، سنی و شیعه پس انداخته شده را ریش‌ریش خواهند کرد.

انبیا به قوم اسرائیل گفتند که به خدا و کتب آسمانی ایمان آورید و آنها در جواب گفتند که الله و تمامی این کتاب‌ها دروغ است. انبیا هم گفتند که در تاریکی شب و بیابان و صحرا گم‌وگور شده و در نهایت خوراک حیوانات درنده و لاشه خواران خواهید شد. اینک استنباط آنها هرچه که بوده باشد به خودشان مربوط است. با تانک نمی‌توان جلوی مرکاواهای واقعی ایستادگی کرد و شکست آنها واجب و حتمی شده است.

 

ازقرارمعلوم کل کیهان و طبیعت به جنگ با اولاد آدم برخواهد خواست. چون انسان بزرگ‌ترین دشمن الله، کیهان و طبیعت است.

اینک می‌توان معادلات و اصل هم ارزی خود را ارائه کنیم:

زنازاده عرب + زنازاده اسرائیلی = نصرانی و سگ سنی

زنازاده یهود + زنازاده نصرانی = صهیونیست کاتولیک

پارسی کولا + زنازاده یهود = زرتشتی و شیعه مهدوی و آل حلقه

زرتشتی آتش‌پرست مجوس + شیعه مهدوی الواط + یهود زنازاده = بهایی

سیک پاکستانی گوساله‌پرست + سگ سنی = بلوچ

ملک طاووس + ایزدی + آل حقی + مردوک + سگ سنی = کرد سنی

ملک طاووس + ایزدی + آل حقی + مردوخ + شیعه مهدوی الواط = کرد شیعه کرمانشاهی ، دراویش ، آل سیبیل

حرام‌زادگان کوروش پس‌افتاده و شکست‌خورده از هند، روم، عرب و مغول (زمین‌وزمان) + روشنفکر و کوردل غربی = دمکرات و لائیک آسیایی، توسری‌خور، بازداشتی، پشت میله، اخراجی، فراری، اعدامی و دربه‌در دریوزه پناهنده، مزدور غربی تغییر تابعیت و ملیت داده، کد ملی ابطال شده، گاز نارنگی خورده

بقیه را خودتان بنویسید. ولی طبق دانش کوانتوم تا قبل از قیامت، تمامی حالات ممکن ترکیبی از توله‌های چهاررنگ آدم (سیاه، سفید، زرد و سرخ) می‌بایست پا به عرصه ظهور گذارند تا بعد از آن نوبت ظهور مسیح شود.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ بقره

قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۲۴﴾ اعراف

ولی مشکل دنیای امروزی در چیست؟

مشکل این است که چرا در هر منطقه جغرافیایی، قدرت و ثروت (طاغوت) در انحصار گروه خاصی از زنازادگان حرام‌زاده است و چرا سایر زنازادگان حرام‌زاده حق برخورداری و انتفاع از طاغوت را ندارند. یعنی جایی که زنازادگان حرام‌زاده موقتاً بر سر تملک و تصاحب طاغوت به توافقی دست‌یافته‌اند، ظاهراً صلح و آرامش برقرار است؛ ولی در سایر نقاط یک بی‌نظمی یا انتروپی حاد مشهود است و ما اینک می‌توانیم به تعریف دقیق و روشنی از حکومت جهانی مبتنی بر صلح، عدالت، انصاف و دادگستری یا همان مدینه فاضله دست یابیم. یعنی اگر این توله‌های آدم زنازاده و حرام‌زاده بتوانند بر سر تملک قدرت و ثروت و تقسیم آن مابین خود به توافق و صلح پایداری برسند، آن آرمان‌شهر تحقق‌یافته است که مسلماً این هدف در ظاهر متعالی از عهده مسیح و مهدی برنمی‌آید و یا اینکه نمی‌خواهند که برآورده کنند؛ چون خلقت خدا بی‌معنی و بی‌مفهوم می‌شود. اولاد آدم می‌بایست سری به کودکان زنازاده پس‌افتاده بزنند و با غربالگری و مهندسی ژنتیک این‌چنین موجودی را پرورش و تربیت دهند که کاری غیرممکن و بیهوده است. چرا که تا روز قیامت همین وضعیت جنگ و خونریزی بر سر تملک و تصرف طاغوت ادامه خواهد داشت و برای همین اصلاً آفریده شده‌اند که بر سر طاغوت نزاع و درگیری داشته باشند.

اما راهکار چیست؟

الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا ﴿۷۶﴾ نسا

راهکار ارائه و توصیه شده، جنگیدن و کشتن طاغوتیان (صاحبان قدرت و ثروت) است که بعد از کشته‌شدن و مصادره اموال آنها و ممنوعیت رفتن به دنبال ثروت و قدرت، دیگر انگیزه‌ای برای منازعه مابین فرزندان آدم نمی‌ماند و به نیکی رفع منازعه می‌شود؛ چون انگیزه اصلی یعنی همان طاغوت از بین رفته است و بسیار هم بعید به نظر می‌رسد که محقق شود؛ چون اگر طاغوت از بین رود، دیگر این زنازادگان حرام‌زاده انگیزه‌ای برای زندگی‌کردن نخواهند داشت و به قول خودشان زندگی آنها نباتی می‌شود. پس این وضعیت حالا، حالاها ادامه خواهد داشت تا ظهور مسیح و نابودی اولاد آدم و سیاره زمین یکجا و یک‌باره هر دو با هم. پایان کار این‌چنین رقم خورده است و پایان بسیار تلخ و ناگواری هم می‌باشد.

ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿۳﴾ حجر

وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ ﴿۷۸﴾ بقره

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا ﴿۴۳﴾ فرقان

لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلَا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا ﴿۱۲۳﴾ نسا

لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا ﴿۱۱۸﴾

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا ﴿۱۱۹﴾

يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۱۲۰﴾ نسا

أَمْ لِلْإِنْسَانِ مَا تَمَنَّى ﴿۲۴﴾

فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى ﴿۲۵﴾ نجم

يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ ﴿۱۴﴾ حدید

نبرد الله و ابلیس اگر بازی شطرنج باشد، حرکت اول متعلق به ابلیس و حرکت آخر کیش‌ومات از آن الله است. حوزه و دانشگاه باید به تملک و تسخیر ابلیس درآید و پرچم رنگین‌کمان به دست LGBT و ... ولی مگاگ، ایندیگوها، بلوری‌ها یا کریستالی‌ها، ستاره‌ای‌ها و ... باهوش و شجاع هستند و به خواست و اراده الله، حوزه و دانشگاه را شکست داده و سرنگون می‌کنند و پرچم رنگین کمانی خود را از شیاطین پس می‌گیرند و رنگ نیلی خود را به آن اضافه می‌کنند؛ چون یک‌رنگ کم دارد؛ چون ابلیس و شیاطین لیاقت حوزه و دانشگاه و رنگین‌کمان را ندارند. لیاقت آنها خفت و خاری در دنیا و آخرت است به همراه بی‌آبرویی و بی حیثیتی. چون ذاتاً خبیث و بی‌شرف هستند. جنگجویان الله صالحان و وارثان نهایی این کره خاکی دگرگون شده خواهند بود. خداوند در این بازی یا نبرد مهره وزیر ندارد و خطای شیاطین اینکه بر این باورند اگر تعداد خدایان بیشتر شود، نیرو و قوا نیز افزایش پیدا می‌کند. درصورتی‌که تمامی قدرت و نیرو و توان در اختیار خدای واحد و یکتاست و پیروزی نهایی نیز از آن او و متحدانش است. چون خدایان متعدد باعث اختلاف و پراکندگی هستند؛ ولی خدای واحد باعث اتحاد و انسجام می‌شود. قرار بر این است که تا روز قیامت ایندیگوها و ... شیاطین طاغوتی را آزار و اذیت کنند هرچند که موفق به فتح سیاره زمین نشوند؛ چون فتح سیاره زمین در مأموریت مأجوج است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ﴿۱﴾
مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ﴿۲﴾
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿۳﴾
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ﴿۴﴾
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى ﴿۵﴾
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ﴿۶﴾
وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ﴿۷﴾

... نجم

وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۵۲﴾ شورا

تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾ قد

يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ ﴿۲﴾ نحل

ایندیگوها و ... هیچ نیازی به وحی و نزول مجدد ملائکه هم ندارند؛ چون آنچه که لازم و واجب بوده قبلاً به نیکی بر محمد وحی شده و در کتاب قرآن قید شده است و الله با اولاد آدم سخن دیگری (تازه و جدیدی) ندارد. اتمام حجت (هشدارهای لازم) انجام شده است؛ چون کلام و مطالب الله تکمیل و مکتوب شده است و مجموعه بی‌نقص و کاملی از اطلاعات و فرامین در دسترس کامل آنها می‌باشد. تنها چیز لازم چشم سوم و یاری الله (پشتیبانی هوایی) است که آنها از آن برخوردار هستند.

آزاردهنده و چندش‌آورترین موجود برای اولاد صالح علی، همان مهدی یا دوبل محمد بود. در محافل خصوصی خود او را به تمسخر می‌گرفتند که این رویین‌تن نابغه از رحم کدام زن زاییده خواهد شد که کاری که انبیا و اجداد ما نتوانستند و یا نخواستند که انجام دهد او خواهد توانست و انجامش می‌دهد. هیچ علاقه‌ای در موردبحث و گفتگو در مورد او با اعراب و اسرائیل نداشتند؛ چون سرخورده می‌شدند و به آنها تهمت خاری و بی‌لیاقتی می‌زدند که مهدی از شما خلف و برتر است و ... ولی تنها چیزی که به آنها دل‌داری می‌داد اینکه در رستاخیز مسیح زنده شده و در ملحمه، اعراب و اسرائیل و پارس را مثل مدفوع له‌ولورده خواهیم کرد. آنها از اعراب و اسرائیل و پارس نفرت داشتند و بلعکس. می‌دانستند جریان از چه قرار است. دو پارسی مجوس با صدها جلد کتاب اسلام را از اعراب دزدیدند. همان‌طور که اجداد آنها یهودیت را به یغما بردند. اعراب و اسرائیل شاگردان گریزپای مکتب پارسیان شده و دین خدا را از آنها می‌آموختند و پارسیان اساتید دین و علم و معرفت برای آنها شده بودند. اعراب و اسرائیل به سراغ مکتب المسیح الدجال و المهدی الدجال رفتند تا مکتب قدیم و دوران جاهلیت خود را زنده و باز پس گیرند، پارسیان این بار هزاران کتاب نوشتند و آن‌ها را نیز غنیمت خود کردند. از ما بشنوید که اعراب و اسرائیل تشنه خون پارسیان هستند. امروز توان داشته باشند، فردا پارسیان را قطعه‌قطعه می‌کنند؛ چون پارسیان ادبیاتی دارند که می‌تواند عبری و عربی بشری را مقلوب کند. آنها استاد سخن و سخنور خوبی هستند و می‌توانند خیلی سریع مکتب اعراب و اسرائیل را شکست داده و بعد از بومی‌سازی از آن خود کنند. ولی مغول‌ها گوششان بدهکار این سخنان جذاب نبود و به‌جای هیزم آنها را می‌سوزاندند. پارسیان اگر به‌جای مکتب دزدی، طلا و جواهرات دنیا را به سرقت می‌بردند، الان ثروتمندترین کشور دنیا بودند؛ ولی چون قدرت شناخت ارزش‌ها را ندارند، پست‌ترین چیزها را دزدیدند که برای آنها دردسرساز شده است و خونشان آشامیده خواهد شد.

در گذشته مصریان و پارسیان، مغان و شمن بودند. همان‌طور که هاروت و ماروت خبر تولد موسی، منجی قوم بنی‌اسرائیل را به دربار فرعون اطلاع دادند، تولد مسیح پادشاه یهود را نیز به دربار پارسیان دادند. مغان پارس خیلی سریع خود را به مسیح و مریم رساندند؛ اما در مورد ابلاغی‌ات مسیح خیانت کردند و آن را به مردم پارس اعلام نکردند و پارسیان دچار فلاکت شدند. اما پارسیان در مورد کتاب قرآن و اسلام غفلت نکردند. با خود چنین پنداشتند که از تورات و اناجیل بخاری بیرون نمی‌آید و مایه اسارت و خفت بنی‌اسرائیل است؛ ولی قرآن دیگ بخار است و کتاب جادو. چون فتوحات اسکندر به دست اعراب افتاد و کنترل این کتاب جادو را در نیشابور به دست گرفتند؛ ولی به ناگاه مورد حمله اقوام مغول قرار گرفته و جویبار خون و جنازه در نیشابور راه افتاد. آنها به جنبنده‌ای رحم نکردند و در نهایت بغداد شهر دوم جادوگران قرآنی را به خاک و خون کشیدند. وضعیت فعلی ایران‌زمین همین است چرا که پارسیان کتاب علم و دانش قرآن را با کتاب سحر و جادو و جنبل اشتباه گرفته و آن را ابزاری برای به‌دست‌آوردن ثروت و قدرت کرده‌اند. حمله یأجوج‌ومأجوج در دوقدمی آنهاست. این بار قرار بر این است که تمامی شهرها و دهات، نیشابور شود و به‌جای جویبار، دریایی از خون و جنازه راه بیافتند. پس مواظب و مراقب خودتان باشید.

تمام عزم، اراده، همت، سعی و تلاش اعراب برای بازپس‌گیری اسلام مسروقه توسط پارسیان مجوس، شخصی بود به نام محمد ابن عبدالوهاب بن سلیمان التمیمی که نه‌تنها نتوانست موفقیتی در جهت احیای اسلام به دست آورد؛ بلکه گند زد به همان اسلام باقی‌مانده در نزد اعراب و نتیجه‌ای که اعراب در نهایت از این تجربه تلخ به آن دست یافتند، رهاکردن و کفن‌ودفن کردن اسلام و حرکت به‌طرف مدرنیته یا سکولاری بود. چون حجم کتب نوشته شده توسط پارسیان غیرقابل‌درک و فهم بود. هرچند که حجم زیادی از آنها در نیشابور و سایر کتابخانه‌ها به آتش کشیده شده بود. آنها نمی‌توانستند با یک جزوه با این حجم عظیم از مطالب مواجهه کنند چه برسد به مبارزه. اسلام مسروقه تا مغز استخوان پارسیان پیش رفته بود.

محمد ابن عبدالوهاب بن سلیمان التمیمی (۱۱۱۵–۱۲۰۶ ه‍.ق) (۱۷۰۳–۱۷۹۲ م) محقق اسلامی، متکلم، واعظ، فعال و رهبر مذهبی عرب اهل نجد در عربستان مرکزی که به‌عنوان بنیان‌گذار جنبش وهابیت و یکی از متفکرین جنبش احیای اسلام شناخته می‌شود. برچسب «وهابی» توسط پیروان او استفاده نمی‌شود، بلکه توسط دانشمندان غربی و منتقدان مسلمان او استفاده می‌شود. او پیروی دقیق از قوانین سنتی اسلامی را ترویج می‌کرد و ضرورت بازگشت مستقیم به قرآن و حدیث را به‌جای تکیه بر تفاسیر قرون‌وسطی اعلام می‌کرد و اصرار داشت که هر مسلمان اعم از زن و مرد، شخصاً قرآن را بخواند و مطالعه کند. تقلید از مجتهدین را رد کرد و گفت هرکسی باید خودش در امر دین صاحب‌نظر شده اجتهاد کند زیارت قبور مقدسین و دعاکردن به آنها را مردود شمرد و آن را مترادف با پرستش غیر خدا دانست. برخی از علمای مهم سنی در زمان خودش با نظرات او مخالف بودند که از جمله آنان پدر و برادر خودش بودند او شرط مشروعیت حکومت را (قدرت - انصاف - بیعت) می‌دانست دعوت او برای اصلاحات اجتماعی در جامعه مبتنی بر آموزه کلیدی توحید بود و به‌شدت از رساله‌های علمای کلاسیک ابن تیمیه (متوفی ۷۲۸ ه‍.ق/ ۱۳۲۸ م) و ابن قیم (متوفی ۷۵۱ ه. /۱۳۵۰م ) اثر پذیرفته بود. وی اتحادی دینی - سیاسی را با محمد بن سعود ایجاد کرد و به تأسیس حکومت دیریه (حکومت سعودی) کمک کرد و این اتحاد تا به امروز ادامه دارد. نوادگان او که آل شیخ نامیده می‌شوند همواره نقش جلوداری علما را در عربستان دارا بوده‌اند و بر نظرات علمای سعودی نفوذ کامل دارند.

بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف او این بود که نتوانست یا جرئت نکرد که با احادیث نیز مقابله یا مخالفت کند و چون آن احادیث توسط پارسیان مجوس جمع‌آوری و نگاشته شده بود، در نهایت برگ برنده در دستان پارسیان بود. او نمی‌دانست که با دست خود همان اسلام مسروقه پارسیان را تحکیم می‌بخشد و نه چیز دیگر و تازه‌ای را و بزرگ‌ترین خطای او، تبعیض مابین یهود و نصارا و شیعیان بود؛ یعنی تمامی احکام شرعی در ظاهر درست و صحیح خود را، متوجه شیعیان می‌کرد و یهود و نصارا را فراموش کرده بود. اینها در نهایت باعث بروز تناقض‌گویی و پارادوکسی شد که توسط خود جامعه علمای عربستان شناسایی و مورد انتقاد قرار گرفت. مکتب او نه یک مکتب توحیدی بلکه مکتبی ضد شیعی شناسایی و تجزیه‌وتحلیل می‌شود که قصد دارد شیعیان را به‌عنوان یک رقیب جدی از سر راه تملک قدرت و ثروت در بلاد اسلامی حذف کند. مکتب او در باطن یک مکتب طاغوتی - سیاسی - حکومتی برای انحصاری کردن قدرت و ثروت در دست اهل و جماعت سنت است نه چیز دیگری.

بزرگ‌ترین مشکل ابلیس و شیاطین این است که حافظه تاریخی و سیاسی خوبی ندارند و به هشدارهای الله در کتاب قرآن نیز هیچ توجهی نمی‌کنند؛ بلکه دچار فراموشی و آلزایمر می‌شوند؛ چون بازیگوش بوده و اهل طغیان و نافرمانی هستند و خودشان را آدم‌حسابی فرض می‌کنند. ولی غافل‌گیرشده و ناگاه خود را زیردست پای مگاگ و غرق در خون می‌بینند. خدایی که کیهان را بیافرید برای انس و جان یک کتاب دارد؛ ولی کتب شیطانی نامحدود است.

حجم این کتب باطله شیطانی خوفناک است و نه البته برای دانایان اهل کتاب قرآن بلکه برای کسانی که می‌خواهند با اسلام حقیقی یا اسلام باطله مبارزه کنند. بزرگ‌ترین گنجینه کتب دینی در نزد مسلمانان است که هوش از سر یهود و نصارا می‌برد و خود افیون است. کسی در زندگی از مواد افیونی کام گرفت در نهایت اوردوز می‌شود و کسی که تنها یکی از این کتب شیطانی را خوانده باشد در تاریکی شب گمراه و در نهایت خوراک حیوانات درنده خواهد شد؛ چون سحر و جادو یا رمل ابلیس است. اگر ابلیس خسته و ناتوان شده باشد بقیه و ادامه آن را هاروت و ماروت نگاشته است.

قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿۹۶﴾ طه

سامری در ساخت گوساله طلایی عاجز و ناتوان شده بود؛ ولی جبرئیل به فرمان خدا به یاری او شتافت و مقداری خاک یا رمل به او داد تا داخل گوساله ریخته و صدای خاری از آن شنیده شود. کتب شیطانی و گمراه‌کننده اهل‌سنت و تشیع هم همین‌گونه است و همان گوساله طلایی را تداعی می‌کند. سنی و شیعه تصور می‌کنند که این مطالب اساطیرالاولین و مخصوص یهود و نصارا است؛ ولی سرخودشان نیز آمده است و خبر ندارند.

ابلیس شناسی چیست؟

ابلیس شناسی راه‌های شناخت شخصیت ابلیس است. ابلیس گذشته بسیار دردناک و رنج‌آوری دارد و تنها راه او برای تسکین، فراموش‌کردن و فرار از گذشته است. یعنی زندگی‌کردن در حال و آینده شیرین. از طرفی چون به باور غلط خود چنین می‌پندارد که نوع بشر یا انسان برتر از نژاد او یعنی جن است، سعی می‌کند خودش را آدم‌حسابی فرض کند و قاتی اولاد آدم شود. تنها از این راه است که می‌تواند به شادی و خوشی دست یابد. مهاجرت و دست‌یافتن به محیط، جامعه و زندگی بهتر، آرزوی دیرینه اوست و ... تخصص ما هم آزار و اذیت یا شکنجه اوست. چون نقاط ضعف او را می‌دانیم.

یهودی شناسی چیست؟

یک یهودی از نژاد پست اسرائیلی از زندگی‌کردن سیر نمی‌شود. خدا گفته که اگر به او عمر هزار‌ساله دهد مجدداً یک‌عمر هزار‌ساله دیگر درخواست می‌کند. به قول خودمان جان به عزرائیل نمی‌دهد. عاشق و شیفته مال و ثروت و قدرت است و هیچگاه سیر نمی‌شود. یعنی هیچ خط پایانی برای خود ندارد. علی علیه‌السلام با کناره‌گیری و خانه‌نشینی، نیک ثابت کرد که از خاندان عمران است. ولی ابوبکر، عمر و عثمان و ... ثابت کردند که از نژاد پست و فرومایه اسرائیلی هستند؛ چون تا آخرین لحظات مرگ، قدرت و ثروت را از دست ندادند و تنها خرخر مرگ توانست آنها را از طاغوت جدا کند.

مهدویت شناسی چیست؟

در حدود ۵ الی ۱۰ درصد از ایرانیان نیز از نژاد پست و فرومایه اسرائیلی هستند. منتها ازآن‌گذشته یهودیت دردناک، رنج‌آور، بدنام و شرم‌آور خود پشیمان و افسرده شده‌اند. تنها راه تسکین آنها فراموشی اسرائیل و ایرانی فرض‌کردن خودشان است تا از آن رسوایی فرار کرده باشند. سعی دارند که در تابعیت ایرانی حال و گذشته خود را سر کنند. از طرفی چون فکر می‌کنند مهدویت برتر از یهودیت و صهیونیست است، سعی می‌کنند خودشان را یک شیعه تندرو و متعصب نشان دهند. مهدی و حسین و علی و ... پرست شده و خودشان را قاتی مسلمانان کنند. تنها از این راه است که می‌توانند از غم و اندوه آن‌همه جرم و جنایت (نبی کشی) فرار کرده و خود را به سرخوشی انسانی نیک و نیکوکار برسانند. مهاجرت و دست‌یافتن به اماکن مذهبی، حوزه و دانشگاه، محیط شغلی خوب، جوامع معتقد و مذهبی، زندگی بهتر، پست و مقام بهتر و بالاتر و ... آرزوی همیشگی آنهاست. اما سریعاً شناسایی می‌شوند؛ چون گروهی از آنها نیز لائیک و سکولار شده و همه آنها نیز عاشق طول عمر زیاد هستند. به دنبال کسب قدرت و ثروت هستند و هیچ محدودیتی برای خود ندارند. حاضر به کناره‌گیری و باز کردن جا برای تازه به دوران رسیده‌ها نیستند. فرصت‌ها را از دیگران یا سایر نژادها می‌گیرند تا مبادا آنها موفق شوند. در مقابل شورش‌ها، انقلاب‌ها و تغییرات تا آخرین لحظه ممکن ایستادگی و پایداری می‌کنند. همچون محمدرضا پهلوی یهود یا بهایی نسب. آدم‌دزدی، شکنجه، قتل، تجاوز، اعدام و ... وجه مشترک آنها با قوم اسرائیل است؛ چون ژنوم مشترکی دارند و همگی مسیح ستیز هستند. بیش از ۹۰ درصد ثروت و قدرت در اختیار و انحصار اسرائیلی‌های ایرانی‌تبار است که مثل کولی‌ها رنگ عوض کرده و لابه‌لای ایرانیان مخفی و پنهان شده‌اند. همانند آفتاب‌پرست رنگ عوض کرده‌اند؛ اما ما فریب نمی‌خوریم و با آنها مبارزه خواهیم کرد؛ چون خون کثیف یهود در رگ آنها جریان دارد؛ یعنی خونی که ضد مسیح است و باید ریخته شود؛ چون ثواب آن همانند آبیاری درختان بهشت است و چون آهن دارد کود شیمیایی مفیدی برای درختان و محیط‌زیست است. طاغوتیان می‌بایست زیر درختان سربریده شوند. این است پایان کار آنها که در مأموریت مگاگ یا مأجوج است.

نابودی اسرائیل چیست؟

نابودی اسرائیل چیز مهمی نیست؛ چون آنها محکوم به نابودی شده‌اند. در طول تاریخ، اورشلیم دست‌کم دو بار تخریب، ۲۳ بار محاصره، ۴۴ بار مورد تصرف و بازپس‌گیری و ۵۲ بار مورد هجوم قرار گرفته است. موضوع مهم اینکه بعد از نابودی اسرائیل چه زنازادگان و کدام حرام‌زادگانی جایگزین آنها شوند که مسلماً قوم و نژادی بدتر از آنها خواهند بود. اسرائیل در اول اشغال شده فلسطینی‌های بت‌پرست بود و بعداً به تصرف بنی‌اسرائیل در آمد، آن‌هم به خواست خدا و همت داوود و سلیمان نبی. بعداً به دست صلیبی‌های نصرانی و منتظر ظهور مسیح افتاد. ولی عمر بن جهود با خدا مکر و حیله کرد. یعنی آن مفعول تاریخ‌گذشته دست فرزندان عربش را در دستان بنی‌اسرائیل گذاشت و زنا، لواط، شراب خاری، قمار و ... را بر آنها حلال کرد به‌شرط اینکه جایگزین صلیبی‌ها شوند و زمانی که مسیح ظهور کرد او را بکشند تا حکومت اعراب در حجاز تثبیت و قیامت کنسل شود. در سال ۱۰۹۹، پیش از محاصرهٔ شهر در خلال نخستین جنگ صلیبی، حکمران فاطمیِ وقت، مسیحیان شهر را تبعید کرده بود. پس از هجوم و تسخیر شهر، صلیبیان بیشتر ساکنان مسلمان و یهودی شهر را قتل‌عام کرده، و آن را پایتخت پادشاهی اورشلیم قرار دادند. به‌منظور جلوگیری از بازگشت مسلمانان و یهودیان جان بدر برده، جمعیتی متشکل از یونانیان، بلغارها، مجارها، گرجی‌ها، ارمنیان، سوری‌ها، مصریان، نسطوریان، مارونی‌ها و قبطیان در شهری که عملاً تخلیه شده بود اسکان داده شدند.

هیچ آدم عاقلی در اورشلیم نه زمین می‌خرد و نه خانه و ... می‌سازد و نه ماندگار می‌شود؛ چون زیر سم اسب است. اعراب چیزی فهمیدند و آن اراضی را به یهودی‌ها فروخته و فرار کردند. آنجا اراضی نفرین شده است درست مثل کربلا. تنها انسان‌های طمع‌کار آنجا سرمایه‌گذاری می‌کنند. تا می‌توانید از آنجا فاصله بگیرید. محمد رسول‌الله هم با محافظی پرقدرت مثل شدیدالقوی آنجا سیر و گذر کرد وگرنه ... خود بنی‌اسرائیل بر این عقیده و باور است که اورشلیم یک عروس روسپی و بدکاره است و هزاران فرزند نامشروع به دنیا عرضه کرده است. آنجا مرکز تولد حرام‌زادگان زنازاده است. خود مسیح آنجا به دنیا نیامد؛ چون مکان مناسبی نبود؛ بلکه در بیت‌لحم به دنیا آمد که مکانی پاک بود. بنی‌اسرائیل به‌جای مسیح، روح‌القدس را در اورشلیم مصلوب کرد و آنجا دریایی از خون و جنازه موج خواهد زد؛ چون جبرئیل به فرمان خدا از صلیب گرانشی پایین خواهد آمد و بر سر آنها خراب خواهد شد.

پشت بنی‌اسرائیل به قدرت‌های طاغوتی مثل امریکا گرم است. فردا اگر تمدن امریکا سقوط کند بیشتر آنها در قم، مشهد، کربلا، نجف و ... به تجارت تسبیح، خاک کربلا، مهر و جانمازی، عطر، کتب مفاتیح، صحیح غلط، تفسیر و ... مشغول می‌شوند؛ حتی تولید یا چاپ و نشر و پخش آنها. چون این کاسبی چندهزارساله آنهاست. موسی نشد؟ محمد. عیسی نشد؟ داش مهدی. تورات نشد؟ قرآن. حالا طلا و جواهرفروشی‌ها، صرافی‌ها، هتل‌ها، رستوران‌ها، بانک‌ها، شرکت‌ها، کارخانه‌ها و ... بماند، آنها جا و مکان خود را دارند. این دو گروه از کسب‌وکار و پیشه همدیگر را پوشش و ساپورت می‌کنند. چون بستر، زمینه و میدان خرسواری فراهم است و از اورشلیم هم بهتر است. چون جمعیت و سرمایه ملی زیادی دارد. اسرائیل بیابان بی‌آب‌وعلف است؛ اما پارس نگین منطقه است.

پادشاهی مسیح چیست؟

قوم بنی‌اسرائیل یعنی یهود و جهود به‌صورت خوک و میمون مسخ شده‌اند و در ردیف گراز و انتر هستند. این الاغ سواری و پادشاهی بر وحوش چه لطف و جاذبه‌ای برای مسیح می‌تواند داشته باشد. مسیح اولاد آدم را اصلاً به‌حساب نمی‌آورد چه برسد به اینکه پادشاهی بر آنها ارزش و مفهومی برای او داشته باشد. چیزی که برای او مفهوم و ارزش دارد، بندگی الله و مسلمانی است و صدالبته اجرای فرامین و دستورات پادشاه عالمیان یعنی الله. او یک سرباز و فرمان‌بردار است که خیانت در خون او نیست. همین موضوع برای محمد بن حسن عسگری و شیعه مهدوی و سگ سنی صادق است. پادشاهی بر یک‌مشت نجاست العین مجرم، دروغگو، دزد، فاسد تبهکار، زنازاده زناکار، متجاوز، الواط، کلاهبردار، اختلاس گر، وطن فروش جاسوس، روسپی و هزاران صفت بد و ناشایست برای او لذت و جاذبه‌ای ندارد. خداوند اولاد آدم را بنده و مسلمان خود حساب نمی‌کند، مسیح و دوبل محمد آنها را به بندگی خود بگیرند؟ چیز بسیار عجیبی است!

حکومت زمینی برای شما، شایسته و برازنده امثال خودتان است نه انبیا و صالحان.

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۲۳﴾ انعام

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۷۴﴾ بقره

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا ﴿۱۲۵﴾

قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶﴾ طه

محمد رسول‌الله انسانی  فرهیخته، بسیار صبور، شکیبا، باحوصله، مهربان، خویشتن‌دار، آرام یا بردباری بوده است. از هیچ‌کدام از درخواست‌های اجرایی ص ، ق ، ن ، طه ، طس ، یس ، حم ، الم ، الر ، طسم ، المص ، المر ، کهیعص ، حمعسق استفاده نکرده است. چون نمی‌خواست یا دوست نداشت که به دیده جادوگر و ساحر نگریسته شود و آستانه درد و تحمل رنج بسیار زیادی داشت. چون از دوران کودکی رنج‌کشیده و عادت کرده بود. ولی موسی، داوود و سلیمان مثل نقل‌ونبات استفاده کرده‌اند. در آینده مسیح هم این‌گونه است؛ چون هزاران بار بیشتر از موسی، داوود و سلیمان از آنها استفاده می‌کند و چه شود. چون شرایط آن را ایجاب خواهد کرد. مسیح جوانی ۳۳ساله باانرژی، پتانسیل و انگیزه خیلی بالایی است که در کوتاه‌ترین زمان ممکن سیاره زمین را به‌هم‌ریخته و تمام خدایان و معبودان باطل را پاره‌پاره و از بین می‌برد.

مسیح یک جنگجوی کامل و به‌تمام‌معنا است. او را روح‌القدس تعلیم و پرورش داده و تلفات بسیار سنگینی از نوع بشر خواهد گرفت. آن حلقه‌ها هم به عرفان هیچ ربطی ندارند. بلکه نوعی دژ کوب و ابزار جنگی است که خردکن و آسیاب سازه‌های ساخته شده به دست بشر است. این یعنی اینکه خانه‌خراب و بی آشیانه خواهید شد. سرگردان و حیران در دشت و صحرا یا کوه‌وکمر.

 

 

ترکان مغول در نیشابور و بغداد، گردن سنی و شیعه را قطع می‌کردند و کتابخانه‌ها را به آتش می‌کشیدند. چون یک منطق بسیار ساده داشتند و آن اینکه، الله که کیهان را خلق کرده است، برای اولاد آدم و جنیان یک کتاب دارد، خواندیم و فهمیدیم و عمل می‌کنیم. اینها این‌قدر کتاب و راهب متعارض و متناقض دارند که نفهمیدند خدا چیست و دین چیست و به آن کتاب اصلی هم عمل نمی‌کنند. بلکه اینان شیاطین رمال و ساحری هستند که می‌خواهند مردم را جادو کنند. پس جزای جادوگر و کتاب‌هایش سوزانده شدن است که بعداً جنازه آنها را می‌سوزاندند تا اثری از آنها برای فریب آیندگان باقی نماند.

 

به باور آنها الله چوپان بنی‌آدم است و اعراب و اسرائیل دام‌های چموش و یاغی گله اویند که به دست ملائکه، مسیح و ... مقتول و معدوم می‌شوند. این است خلاصه کتاب قرآن. منتها ترکان مغول عجول بودند. با خود گفتند ما می‌کشیم و ما معدوم می‌کنیم. چون الله، ملائکه و انبیا که اشتباه و خطا نمی‌کنند. ما کار درست آنها را زودتر انجام می‌دهیم. چون برنامه آینده همین است و دیریازود دارد؛ ولی سوخت‌وسوز ندارد. اعراب و اسرائیل رفتنی هستند، ما می‌بریم و خودمان جایگزین آنها می‌شویم. ولی اعراب و اسرائیل ساحر و جادوگر رمال بودند و آنها را فریب‌خورده فتنه خودشان کردند. اما ملائکه و مسیح فریب نخواهند خورد با تمام قدرت به‌پیش می‌روند. فلسفه، عرفان و علم اخلاق توهم و چرندیات ابلیس همان بی‌سواد است. اینها اگر درست بودند، انبیا و صالحان دستگیر، شکنجه و کشته نمی‌شدند. آنچه سعی در مصلوب کردن مسیح داشت فلسفه یهود، عرفان کابالا یا علم بی‌اخلاق صهیونیست بود. مهدویت هم نسخه دوم آن است.

مخلوقات خدا نمی‌توانند چیزی مثل یک تار مو از او بکنند. اگر هم بکنند خداوند باز پس می‌گیرد و تنها چیزی که برای آنها باقی می‌مانند و نصیب آنها می‌شود، روسیاهی و خفت در دنیا و درد و رنج عذاب در آخرت است. اگر مسیح و دوبل محمد در دوران کودکی بیمار و از دنیا می‌رفتند و یا اگر پا به سن گذاشته و به پیری و کهولت فوت می‌کردند، ما امروزه با این چالش‌ها روبرو نبودیم. ولیکن خداوند از آنها به‌عنوان فتنه استفاده کرد؛ چون اولاد آدم خودشان با سوءاستفاده از آنها شرارت و فتنه‌جویی می‌کردند و هاگ قارچ جادویی را خود خدا پخش کرد تا راهب و رهبان رشد کرده و تکثیر شوند و با آنها سایر اولاد آدم را بیازماید. اما هر قارچ و نباتی آفتی دارد و یا اگر خودش آفت باشد آفت‌کشی دارد. آفت‌کش اینها دخان و مگاگ است. خودشان نیز به‌خوبی درک کرده‌اند؛ اما از دابةالارض و یأجوج‌ومأجوج به بدی نام می‌برند؛ چون دشمن و خونخوار درجه یک راهب و رهبان هستند.

به یک مثال ساده دیجی‌کالا نسخه ایرانی آمازون و اسنپ نسخه ایرانی اوبر و ... است. مهدویت هم نسخه عربی از صهیونیست عبری است. پدیده‌ای که اینها را آشفته، پریشان و در هم فرو خواهد ریخت، ظهور خود مسیح واقعی و حقیقی است که خط بطلانی باشد برای تمامی ادیان و مذاهب ابراهیمی تحریف و منحرف شده، حتی خود نصرانیت و مسیحیت جعلی امروزی. چون دنیا عیسی را نشناخته است و سعی ما شناساندن ایشان به اولاد سبک‌سر آدم است.

برای یک خلبان حرفه‌ای و باتجربه بلندکردن یک هواپیما کار آسانی است و فرقی نمی‌کند مسافری، باری و یا جنگی باشد. برای مسیح هم نبوت این‌گونه است فرقی نمی‌کند کتابش تورات باشد یا انجیل و قرآن چون به نسخه‌های اصلی و مادر دسترسی دارد و مفهوم آنها را درک کرده است.

اما چرا نظام آموزشی (حوزه و دانشگاه) در جوامع انسانی امروزی افیون جامعه است؟

کلیه نظام‌های آموزشی اعم از دانشگاهی و حوزوی یا مدارس دینی، هزینه و امکانات بسیار زیادی را جذب خودکرده و بسیار پرخرج هستند؛ یعنی بخش اعظم بودجه سرانه به آنها اختصاص می‌یابد. حال چه به‌صورت مستقیم یا چه به‌صورت مخفی، جنبی و رانتی. اما نظام دانشگاهی سعی در القا این موضوع دارد که خدا وجود ندارد و انسان‌گونه‌ای از انتر درختی است. اما حوزه و مدارس دینی سعی در تخریب و انحراف دین و آیین یکتاپرستی و تبدیل آن به‌نوعی از کفر یا شرک دارد. به این خاطر از اول تاریخ بشریت این دو مرکز یا نظام آموزشی به جان هم انداخته شدند تا یکدیگر را تخریب و ایزوله کنند تا نتوانند جوامع بشری را به انحطاط و عصیان بکشانند. چون هدف کلی آنها تملک و تصرف طاغوت (قدرت و ثروت) است و هدف کلی ما حمله به هر دو مرکز و تخریب کلی زیرساخت‌های فکری و ایدئولوژیک آنها است. یعنی جبهه شمال و جبهه سومی که سعی دارد هر دو گروه را خار و زمین‌گیر کرده و از صفحه روزگار پاک کند. تا قبل از ظهور مسیح و حمله مگاگ این دو مرکز می‌بایست بی‌آبرو، بی‌اعتبار، بی‌هویت، بی‌حیثیت و تعطیل شوند. یعنی در مقابل رسولان و فرستاده‌شدگان الله توله‌سگ یا بچه‌میمون هم نباشند.

اما معنی مسیح چیست؟

مسیح از عبارت مسح به معنی دست‌کشیدن و مسیح یعنی لمس شونده یا لمس شده توسط الله است. شما چنین تصور کنید که ملائکه برای سجده به آدم، شرط و شروطی داشته‌اند. آن شرط اینکه خداوند این‌چنین مخلوق خون‌ریز و مفسدفی‌الارضی را لمس نکرده و دست نزند، چون ناپاک و نجس می‌شود. لمس آنها یعنی انتقال، تولد، مرگ، قبض روح و ... به عهده ما ملائکه باشد؛ یعنی ما آلوده شویم و نه خدا. الله همیشه پاک بماند. خداوند هم گفته فقط آدم را خلق می‌کنم و مسیح را خودم شخصاً قبض روح می‌کنم. مسح و لمس انسان برای من فقط دو بار، بقیه به عهده شما باشد؛ ولی به فرمان من. آنها هم پذیرفته و قبول کرده و به آدم سجده کرده‌اند؛ یعنی یک توافق دوجانبه مابین الله و ملائکه. در آینده هم فقط مسیح توسط الله مسح و لمس خواهد شد، آن هم برای قبض روح و استرداد روحی که در ابتدا به آدم داده شده است. چون شما اصلاً معنی روح، خلقت و ... را نمی‌دانید پس‌چرت و پرت و پرت‌وپلا بسیار خواهید گفت و برای خود شر و مصیبت درست خواهید کرد. آدم ابتدای خلقت بشر است و مسیح انتهای آن می‌باشد.

بزرگ‌ترین و مخرب‌ترین حمله‌ها به نوع بشر، تخریب باورهای علمی، مذهبی و ایدئولوژیک (اعتقادی) است؛ چون انسان‌ها تمام هویت و دارائی خود را از دست می‌دهند که بارهاوبارها توسط الله و انبیا انجام شده و نمونه بارز آن رسالت و نبوت ابراهیم رسول‌الله است که ضربه بسیار سنگینی به آشوری‌ها یا بابلیان زد. ازاین‌رو حمله بندگان الله با علم و دانش کتاب قرآن بر منافقان، کفار و مشرکین واجب و ضروری شده است حتی اگر آنها اهل کتاب و پیرو ادیان و مذاهب ابراهیمی بوده باشند. قبلاً این حملات متوجه یهود و نصارا بود و بعدازاین متوجه سنی و شیعه هم خواهد شد. هیچ جای رحم و انصافی اصلاً وجود ندارد. نوع بشر محکوم به بی‌هویتی شده است. چون نزدیک ۸ میلیارد انسان درآن‌واحد درهم کوبیده خواهند شد. مفلس این میدان نبرد خواهند بود.

مسح = מְשִׁיחָה مشیخا   ،  مسح شده = מָשׁוּחַ مشووآخ  =  مسیح     ،    مسح کننده = מְשִׁיחָה  مشیخا  = مسیحا    ،   

مسیحه = המשיח هماشیاخ   ،   عیسی = יֵשׁוּעַ یشووا - یشوع

بارهاوبارها خاخام‌ها و طلاب یهود به نزد مسیح آمده و با چرندیات کتب عهد عتیق با او مجادله می‌کردند. مسیح با خونسردی جواب می‌داد که من نمی‌توانم شما را آدم کنم، منتظر پادشاه الاغ سوار خودتان باشید، شاید او توانست شما را آدم کند. راهبان و طلاب اهل‌سنت نیز با جعفر صادق و ... به‌وسیله بخارا و مسلم این‌چنین مجادلاتی داشتند و او در جواب می‌گفت من نمی‌دانم این دوبل محمد یا مهدی شما از رحم کدام مادر زاییده خواهد شد؛ ولی به‌خوبی دانسته‌ام که من شما را نمی‌توانم آدم کنم، ولی شاید او بتواند. پس منتظر باشید که ما همگی با شما منتظرانیم. مهدی اگر به تملک شیعیان در نمی‌آمد اینک برای اهل‌سنت شخصیتی به‌مراتب محبوب‌تر از ابوبکر، عمر و عثمان بود. مهدی اختراع و نوآوری یا مهندسی معکوس شده توسط سگ سنی است؛ ولی بعدها توسط شیعیان گمراه تغییر ساختار و مکانیزم داده شده است. یعنی جنگ‌افزار یا ماشین جنگی بر علیه اهل‌سنت که تبدیل به یک ضد مسیح تمام‌عیار شده است.

 

الله = אלוהים الوهین  ،  ملائکة = מלאכים ملاخین ،  جبرئیل =  גבריאל گاوریئل  ،  روح القدس = רוח קודש ووآح کادش ، جن = שֵׁדוֹן شدون ، شیطان = שֵׁד شد ،  طاغوت = ג'ורגנאוט جورجه انوت ،  یاجوج و ماجوج = גוג ומגוג گوگ مگوگ (آسفالت ، سرویس ، جاده خاکی) ، ابلیس = שָׂטָן سبتن ، جهنم = גֵיהִנוֹם جهنوم ، زقوم = זקום زکوم ، قرقیسیا = קירגיזסטן کیرکیزدان = قرقیزستان = قزاقستان = قفقاز ،  ملحمه = אפוס اپوس ، موسی = משה רבנו موشه خ به نو  ، داوود= דוד داوید  ،  سلیمان = שלמה اشلومو ، یعقوب = יעקב یعکوو ، هاروت ماروت = חרות מרות خعوت ماغوت (نایبان) ، خلیفه = הח'ליף هاخلیف ، احمد = אחמד اخمد ، محمود = מחמוד مخمود

تنها کاربرد مسیح برای بنی‌اسرائیل این است که پادشاه یهود بوده و ثابت کنند که اسرائیل برترین قوم خداست. مسیح ۱۰ سال در کوچه، بازار و خیابان اسرائیل الاغ سواری کرد تا نشان دهد که الاغ سواری و پادشاهی بر بنی‌اسرائیل هیچ لطف و فایده و حسنی ندارد و برای مسیج جذابیت ندارد. کاربرد مسیح برای نصرانیت این است که ادعا کنند او فرزند خداست و برترین و فاضل‌ترین رسول است در نتیجه ثابت کنند که مسیحیت برترین دین دنیا و جامعه مسیحیت برترین انسان‌های روی زمین هستند. کاربرد مهدی هم برای اهل‌سنت این است که ثابت کنند محمد برتر و فاضل‌تر از مسیح است و سنت برترین مذهب دنیا و سگ سنی برترین انسان روی زمین است که این دست آویز توسط شیعه سرقت شده و سعی دارند که ثابت کنند که مهدی برترین عضو خاندان ابراهیم است و مهدویت برترین مکتب دنیاست و ...

ولی واقعیت چیست؟

قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ ﴿۷۵﴾

قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿۷۶﴾ ص

ابلیس نمی‌دانست که آتش چیست همان‌طور که شما نمی‌دانید روح چیست؛ ولی آتش دست آویزی بود جهت ادعای برتری. ابلیس به دنبال برتری بوده و از هر بهانه‌ای استفاده می‌کند. زمانی آتش بعداً مسیح و الان مهدی و... انسان اگر به دنبال برتری است، برتری خودش را باید به خدایش ثابت کند؛ چون دعوی برتری مابین انسان‌ها به جایی نمی‌رسد؛ چون هرکسی برای خود ملاکی در جهت اثبات برتری دارد و آن همان چیزی است که تصور می‌کند دارد یا در وجودش نهفته است.

این یک واقعیت است که زکریا، یحیی و مشیخا هر سه هم‌زمان نبوت کرده‌اند و در مورد پادشاهی یهود، منجی و عدالت‌گستر آخرالزمان بحث، گفتگو و همفکری داشته‌اند و همیشه جلسات خانگی و تبادل اندیشه ترتیب می‌داده‌اند که مریم هم حضور داشته است. ولی در نهایت در مورد پادشاهی یهود و منجی آخرالزمانی به هیچ نتیجه‌ای نرسیدند جز اینکه این مطالب چرند و تحریف شده در کتب عهد عتیق عوارض سوءمصرف آدم و زوجش از درخت زقوم (قارچ جادویی) در بهشت و سوءمصرف الکل، مواد مخدر و روان‌گردان در روی سیاره زمین است؛ یعنی آنها با مصرف این‌گونه مواد تأثیرگذار بر مغز، به ابلیس اجازه داده‌اند که خیال‌بافی نمود و در توهم خود گزافه‌گویی کرده و دین خدا را ویرایش و اصلاح کند. در مورد علی و اولاد صالح او نیز این‌چنین است. آنها در مورد مهدی یا دوبل محمد به هیچ نتیجه‌ای نرسیدند جز اینکه این موضوع شیطنت اعراب برای غلبه بر مسیح است. ولی متأسفانه همه آنها اعم از زکریا، یحیی، مشیخا، علی و اولاد صالح اش (خاندان عمران) به علت مبارزه و مخالفت با پادشاهی اعراب و اسرائیل و منجی آخرالزمانی یا آن ناصالح عدالت‌گستر، مورد تکذیب و آزار و اذیت و ... قرار گرفته‌اند. به بیان ساده ظهور مشیخا در آینده نزدیک، یک نوع نشئه یا رعشه پرانی، باز کردن مستی و هشیاری بعد از توهم است.

متأسفانه، بخش اعظم دانش و علم بشری هم این‌گونه است؛ یعنی حجم عظیمی از دروس دانشگاهی در زمان مصرف الکل، مواد مخدر، روان‌گردان و ... تهیه و تنظیم و سپس تدریس و ... می‌شود.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا ﴿۴۳﴾ نسا

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ ﴿۱﴾

يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ ﴿۲﴾

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ ﴿۳﴾

كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ ﴿۴﴾

... حج

نظریه و مکتب صهیونیست قدیم مبنی بر پادشاهی یهود بر عالم و ظهور منجی و عدالت‌گستر جهانی، یک نظریه ۲۷۰۰ساله است که ۲۰۲۳ سال پیش توسط آن واقعه الاغ سواری مسیح و ورودش به اورشلیم باطل، رد و نقض شد و این نشان از جهالت و نادانی بنی‌اسرائیل و نشانه هوش سرشار و فوق‌العاده و نبوغ بالای مسیح دارد. مشیخا قوم بنی‌اسرائیل را به سخره گرفت و پاک ناامیدشان کرد و کتب عهد عتیق آنها را باطل و بی‌ارزش کرد؛ ازاین‌رو تصمیم به قتل و تکذیب او گرفتند و تنها به این روش بود که می‌توانستند تئوری و مکتب خود را از فروپاشی نجات دهند و خیلی هم ناراحت بودند که چرا بالای صلیب نوشته شده بود که این است پادشاه یهود. یعنی مسیح واقعی فعلاً زاییده نشده؛ بلکه در آینده متولد خواهد شد یا مأموریت او به آینده واگذار شده است. او می‌بایست به قتل می‌رسید تا تولد و حیاتی مجدد با خصوصیات کتاب ما داشته باشد؛ یعنی تولد اولش باطل بود و اشکال فنی داشت؛ ولی ظهور مجددش منجر به تحقق پیشگویی‌های کتاب خواهد شد؛ یعنی مسیح رفع نقص خواهد شد. ولی بار دوم هم سورپرایز می‌شوند؛ چون آنچه که برای ما قطعی و مسلم شده اینکه، تمامی علوم و مکاتب باطله بشری در آینده، توسط چیزهای بسیار ساده و در ظاهر پیش و پا افتاده همانند همان کره‌الاغ ابطال و روانه زباله‌دانی خواهد شد. چون علم و دانش حقیقی به الله، ملائکه و انبیا تعلق دارد و آنچه در دست بشر است، چرندیات فیلسوف بی‌سواد یعنی ابلیس است. اهل‌سنت هم بر همین باور است که مهدی فعلاً زاییده نشده است و تولد او به آینده موکول شده است؛ ولی مهدوی بر این باور است که مهدی زاییده شده است؛ ولی شرایط فراهم نشده بود و این شرایط در آینده محقق خواهد شده که به باور ما اهل‌سنت و مهدوی هم در آینده سورپرایز خواهند شد؛ چون تنها چیزی که نصیب آنها خواهد شد، رویت مسیح و هجوم مگاگ است. غافل‌گیرکردن ابلیس لذت‌بخش است. مخصوصاً گرفتن طاغوت از دست او و همانند کودکی که از پستان مادرش گرفته شود، زارزار گریه کند.

اصل موضوع خیلی ساده است. عده‌ای خاخام یهودی الکلی و دائم‌الخمر ۲۷۰۰ سال پیش چرندگوی کرده و چرت‌وپرت نوشته‌اند و برای انبیا خودشان مخصوصاً مسیح دردسر سازی و شر کرده‌اند. بعداً راهب و رهبان یهود و نصارا با راهبان اهل‌سنت مجادله کرده‌اند که در کتاب قرآن محمد خاتم‌النبیین نام‌برده‌شده است و فوت نموده است. در همان کتاب قرآن قید شده که مسیح در آینده ظهور خواهد کرد، پس مسیح پیامبر زمان و دوران ماست. راهبان اهل‌سنت هم مهدی را اختراع کرده‌اند؛ یعنی در آینده اولادی از محمد به دنیا خواهد آمد که برتر و فاضل‌تر از مسیح است. راهبان مهدوی هم گفته‌اند آن امام‌زمان ماست و برای علی و خاندان صالح علی دردسر سازی و شر کرده‌اند. به گفته مهدوی مسیح نتوانست پیشگویی‌های تورات و انجیل را برآورده سازد؛ ولی مهدی آنها را محقق خواهد کرد. خوب مهدی به گفته آنها ۱۲۰۰ سال پیش متولد شد، پس چرا او هم نتوانست پیشگویی‌های کتاب را محقق کند. الان هم دعوا بر سر این موضوع است که در آینده مهدی و مسیح ظهور کرده و بر سر تحقق پیشگویی‌های تورات و انجیل با یکدیگر رقابت و مجادله خواهند داشت و میلیون، میلیون انسان سرکار است. اما پیشگویی کتاب قرآن به‌صورت دیگری است. در آینده مسیح تکذیب خواهد شد و دخان سماوی بر سر آنها نازل می‌شود و بعد از برطرف‌شدن آن دخان، مجدداً همان آش و همان کاسه و این بار یأجوج‌ومأجوج حمله می‌کند و توله‌های آدم تارومار و به درک واصل می‌شوند. بعد از آن هم خود الله حمله می‌کند آن حمله بزرگ.

به نام خداوندِ رحم كنندهِ ( بخشنده ، گذشت كننده )  مهربان ( با شفقت ، با عاطفه )

  1. حم

  2. سوگند كتاب آشكار را

  3. ما نازل كرديم آن را در شبی مباركی ( فرخنده ای ) [كه] ما بوديم هشدار دهندگان

  4. در آن جدا ميشود هر ( تمام ) كاری حكيمانه ای

  5. فرمانی ( كاری ) از نزد ما [كه] ما بوديم ارسال كنندگان

  6. رحمتی از [جانب] سرورت ، بدرستی او ، اوست شنوای دانا

  7. سرور آسمانها و زمين و آنچه كه مابين آن دو است ، اگر هستيد يقين آورندگان

  8. نيست خدايی مگر او ، زنده ميكند و می ميراند ، سرور شماست و سرور پدرانتان اوليهاست ( گذشتگان است )

  9. بلكه ايشان در شكی سرگرمند ( بازی گوشی ميكنند )

  10. پس منتظر ( مراقب ) باش روزی را [كه] می‌آورد آسمان به دخانی ( دودی ، ماده سياه و كدری ) آشكاری

  11. ميپوشاند انسيان ( مردم ) را ، اين است عذابی دردناكی

  12. [می گويند] سرور ما برطرف كن ( بازكن ، بگشای ) از ما عذاب را ، ماييم ايمان آورندگان

  13. كجا برايشان ذكريست و [در حاليكه] آمده است ايشان را رسولی آشكاری

  14. سپس رو برگردانند از او و گويند آموخته‌ای ( درس ياد گرفته‌ای ) مجنونی [ديوانه‌ای است]

  15. ماييم برطرف  كننده عذاب اندكی ( زمانی ) را ، بدرستی شماييد عودت ( بازگشت و تكرار ) كنندگان

  16. روزی كه حمله ميكنيم ، هجوم بزرگ را ، ماييم انتقام گيرندگان

  17. و حتما امتحان كرده ايم قبل ايشان قوم فرعون را و آمد ايشان را رسولی گرامی

  18. كه مسترد ( اعاده كن ) به سويم بندگان خداوند را ، بدرستی من برای شما فرستاده ای امينی [هستم]

  19. و اينكه بزرگی ( والايی ، بلند مرتبگی ) نكنيد برای خداوند ، بدرستی من آوردم شما را به دليلی آشكاری

  20. و من پناه بردم به سرورم و سرور شما [از] اينكه سنگسارم كنيد

  21. و اگر ايمان نياورده ايد برايم ، پس عزلم كنيد ( رهايم كنيد ، دوريم كنيد )

  22. پس خواند سرورش را كه اينان قومی مجرمانند

  23. پس [خداوند گفت] مخفيانه به بر به بندگانم شبانه ای ، بدرستی شماييد تعقيب ( دنبال ) شدگان

  24. و ترك كن دريا را آهسته قدم زنانی ( با آسودگی خاطر ) ، بدرستی ايشان سپاهی غرق شدگان [هستند]

  25. چه بسيار ترك كردند ( باقی گذاشتند ) از باغهايی و چشمه هايی را

  26. و كشتزارهايی و جايگاهی گرامی ( با كرامتی ) را

  27. و نعمتی ، بودند در آن متنعم شدگان ( برخورداران )

  28. آنچنان و وارث كرديم آن را [برای] قوم ديگری

  29. پس گريه نكرد برايشان آسمان و [نه] زمين و نبودند چشم به راهان

  30. و حتما نجات داده ايم پسران اسرائيل را از عذاب خوار ( پست ) كننده

  31. از فرعون ، بدرستی او بود بزرگی خواه ( بلند پرواز ) از زياده روی كنندگان

  32. و حتما متمايز كرده ايم ( بهتر كرده ايم ، برگزيده ايم ) ايشان را بر دانشی برای عالميان

  33. و داديم ايشان را از آيات ( نشانه ها و معجزات ) آنچه را كه در آن امتحانی ( مصيبتی ) آشكاری [بود]

  34. بدرستی اينان حتما ميگويند

  35. كه آن [نيست] مگر مرگمان اوليه و نيستيم ما به انتشار يافتگان ( برانگيخته شدگان )

  36. پس بياوريد به پدرانمان اگر هستيد راستگويان

  37. آيا ايشان بهترند يا قوم تبع و كسانی كه از قبل ايشان [بودند] ، نابود كرديم ايشان را ، بدرستی ايشان بودند مجرمان

  38. و خلق نكرديم آسمانها و زمين را و آنچه را كه مابين آن دو است بازی گوشانه ( جهت سرگرمی )

  39. خلق نكرديم آن دو را مگر به حق و ليكن اكثرشان نميدانند

  40. بدرستی روز جدايی ، ميقات ( محل قرار و ملاقات ) ايشان [است] جملگی

  41. روزی كه بی نياز نميكند دوستی ( سرپرستی ) را از رفيقی ( رئيسی ) چيزی را و نيستند ايشان ياری شوندگان

  42. مگر كسی را [كه] رحم كرد خداوند ، بدرستی او ، اوست عزيز مهربان

  43. بدرستی درخت زقوم

  44. طعام گناه كار [است]

  45. همچون روغن ( عناصر معدنی ) ميجوشد در شكمها

  46. همچون جوشيدن حميم ( آب جوش )

  47. بگيريد او را پس بكشيد ( حمل كنيد ) او را به سوی بدی ( زشتی ، سختی ) جحيم

  48. سپس بريزيد بالای سرش را از عذاب حميم ( آب جوش )

  49. بچش [كه] بدرستی تو ، تو هستی عزيز ( دردانه ) كريم ( عزيز گرامی )

  50. بدرستی اين [است] آنچه را كه شما به آن شك می كرديد

  51. بدرستی متقيان ( خدا ترسان ) در جايگاهی امنی [هستند]

  52. در باغهايی و چشمه هايی

  53. پوشانده ميشوند از حريری و زر بافتی رو به رويان

  54. آنچنان و ازدواج دهيم ايشان را به چشم سرمه ای ها

  55. ميخوانند در آن به هر ( تمام ) ميوه جاتی ، امنيت يافتگان

  56. نميچشند در آن مرگ را ، مگر مرگ اولی و نگهدارد ايشان را [از] عذاب جحيم

  57. فضلی از سرورت آن ، آنست رستگاری ( نجات و فرار ) بزرگ

  58. پس جز اين نيست كه آسان ميكنيم آن را به زبانت ، باشد برايشان كه متذكر شوند

  59. پس مراقب باش [كه] بدرستی ايشان مراقبان [هستند]

 

و در گذشته مخاطب این سوره اعراب و اسرائیل بودند؛ ولی امروزه پارسیان مجوس هم مخاطب شده‌اند و این است سرنوشت شوم و نهایی نوع بشر (تکذیب رسول و تارومار شدن) و عاقل کسی است که از این سرنوشت فرار کند و گرفتار آن نشود.

این یک واقعیت بدیهی است که کسانی که طرف‌دار این‌گونه نظریات باطل من‌جمله پادشاهی، حکومت، ولایت، خلافت، نیابت، منجی گری و عدالت‌گستری، تملک طاغوت و ... هستند، به‌نوعی الکلی، دائم‌الخمر، معتاد به انواع و اقسام مواد مخدر، روان گران و مواد گیاهی و نباتی و حتی شیمیایی بوده و به‌نوعی ولگرد خیابانی و دربه‌در و شاعر در کوی و برزن هستند و هیچ‌گونه پاک‌شدن و بیرون آمدنی هم در کار نیست؛ چون شخصیت خود ابلیس این‌گونه است و جالب است که ابلیس و شیاطین دوست دارند شخصیت خود را به انبیا و صالحان نسبت دهند تا آنها هیچ برتری و فضیلتی نسبت به ابلیس نداشته باشند. ولی واقعیت این است که مسیح توسط روح‌القدس به سیاره زمین منتقل می‌شود تا پیام الله را به بشریت اعلام کند که نتیجه آن تکذیب، شورش و طغیان نوع بشر است و بلافاصله حمله و کشتار شروع می‌شود؛ چون تاریخ مصرف انسان و طاغوت به پایان خود رسیده و ظرفیت جهنم و بهشت تکمیل شده و دیگر جایی برای پذیرائی از دو طایفه جن و انس ندارند. کار باید یکسره و تمام شود به همین راحتی و چه بهانه‌ای بهتر از یاغی‌گری اولاد آدم در مقابل الله، ملائکه و رسولش مسیح عیسی ابن مریم.

يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ ﴿۳۰﴾ ق

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹﴾ اعراف

واقعیت اجتناب‌ناپذیر این است که یهود زنازاده باعث گمراهی نصارا و سگ سنی حرام‌زاده بانی ضلالت شیعه است. یهود و سنی زناکار هر ابزار و سلاحی که برای جنگ با انبیا ساخته‌وپرداخته بودند در نهایت به دست نصارا و شیعه افتاد و آنها را تا دسته به یهود و سنی فروکردند. در روز قیامت هم یهود و سنی بی‌اصل و نصب و بی‌پدرومادر نه‌تنها بار گمراهی خود را به دوش می‌کشند؛ بلکه مقدار قابل‌توجهی از خطا و گمراهی نصارا و شیعه به گردن آنها می‌افتد.

و اما اگر وسوسه می‌کند تو را از [طرف] شیطان وسوسه‌ای، پس پناه بر (پناه خواه) به خداوند، به‌درستی اوست شنوایی دانایی ۲۰۰

به‌درستی کسانی که تقوی کردند (پرهیزگاری کردند) زمانی که رسید (لمس کند) ایشان را طایفه‌ای از شیطان، متذکر (یادآور) می‌شوند [خداوند را] ، پس آنگاه ایشان بینایان (آگاهان) می‌شوند  ۲۰۱

و برادرانشان فرو می‌برند (توسعه می‌دهند) ایشان را در  فریب (غرور) سپس کوتاهی (کم‌کاری، بی‌کفایتی) نمی‌کنند ۲۰۲ اعراف

 

یک کاربرد مهم مهدی یا دوبل محمد این است که هیچ‌کسی حق ندارد در مورد الله، ملائکه، انبیا، کتب آسمانی و ... اظهارنظر کند چه برسد به مداخله. یا نایب او باید حرف بزند و مداخله کند یا اینکه منتظر ظهور باشید. مسلماً طرف حساب‌شدن با ابلیس یک فیلسوف بی‌سواد که تحت محافظت و مراقبت دو ملک هاروت و ماروت است، کار سخت و دشواری به نظر می‌رسد، مگر اینکه امداد غیبی یا پشتیبانی هوایی از راه برسد. واقعاً اولاد صالح علی و محمد حرف برای گفتن زیاد داشته‌اند. یا اعراب و پارس گوسفند بوده و نفهمیده‌اند و یا اینکه ارتباطات قطع شده است. ولی دود آن به چشم خود اعراب و پارس می‌رود و نه کس دیگری همان دخان سماوی.

امید برای آیندۀ قوم    

 ۱ خداوند می‌فرماید: «وای بر شما ای شبانان گله من و ای رهبران قوم من که اینطور گوسفندان مرا پراکنده کرده و از بین برده‌اید.  ۲ شما بجای اینکه گله مرا بچرانید و از آن مراقبت نمایید، آن را بحال خود رها کرده و از خود رانده و پراکنده‌شان ساخته‌اید. حال، برای بدیهایی که به گوسفندان من کرده‌اید، شما را مجازات می‌کنم؛  ۳ و من خود بقیه گله‌ام را از همه سرزمین‌هایی که ایشان را به آنجا رانده‌ام جمع خواهم کرد و به سرزمین خودشان باز خواهم آورد، و آنها صاحب فرزندان بسیار شده، تعدادشان زیاد خواهد گردید.  ۴ آنگاه شبانانی برای آنها تعیین خواهم نمود که از ایشان بخوبی مراقبت کنند؛ آنوقت دیگر از چیزی ترسان و هراسان نخواهند گشت و هیچیک گم نخواهند شد!  
۵و۶
«اینک روزی فرا خواهد رسید که من شخص عادلی را از نسل داود به پادشاهی منصوب خواهم نمود؛ او پادشاهی خواهد بود که با حکمت و عدالت حکومت کرده، در سراسر دنیا عدالت را اجرا خواهد نمود، و نام او «خداوند، عدالت ما» خواهد بود. در آن زمان، یهودا نجات خواهد یافت و اسرائیل در صلح و آرامش زندگی خواهد کرد.  ۷ «در آن ایام، مردم هنگام سوگند یاد کردن، دیگر نخواهند گفت: «قسم به خدای زنده که بنی اسرائیل را از مصر رهایی داد»  ۸ بلکه خواهند گفت: «قسم به خدای زنده که قوم اسرائیل را از سرزمین‌هایی که ایشان را به آنجا تبعید کرده بود، به سرزمین خودشان بازگرداند.»  ارمیا 23

به باور بنی‌اسرائیل منجی عدالت‌گستر از نسل داوود است و به باور پارسی مجوس از نسل محمد است. خوب کسی نیست به این احمق‌ها بگوید که نسل داوود و نسل محمد یکی بوده و از نسل یعقوب و ابراهیم است و آنها به دنبال نخودسیاه رفته‌اند.

اما توحید به سبک زنازادگان چیست؟

نصرانیت:

ما یک خدای انحصاری پدر داریم و یک پسر تک‌وتنها و یک روح‌القدس منحصربه‌فرد. یعنی سه خدای بی‌همتا و بی‌همانند. به‌غیراز آنها، خدای پدر و پسر و روح‌القدس دیگری نداریم و اصلاً وجود ندارد.

مهدویت:

ما یک خدای انحصاری داریم که ولایتش را به مهدی واگذار و او را ولیعهد خودکرده است. یعنی ولیعصر فرزند آخرش که برتری و فضیلت خودش نسبت به فرزند بزرگ‌تر را به اثبات رسانده است. یعنی دو خدای بی‌همتا و بی‌همانند و انحصاری و منحصربه‌فرد. البته خدای پدر ضعیف شده و امورات خود را به خدای قوی و جوان پسر واگذار کرده است و مسیح و روح‌القدس هم استعفا داده و یا اینکه اخراج شده‌اند. ولایت تمام چیز الله است که به داش مهدی واگذار و تنفیذ شده است تا شیعیان راضی و خوشنود شوند و نسبت به سایرین احساس غرور و افتخار کنند. آخر پیری و معرکه‌گیری الله است.

این مهدی هرکه بوده باشد خیلی زبل است و زیرآبی مسیح و روح‌القدس را یکجا زده است و زاغ الله را ربوده است. اینک هم در حال توطئه و سوءقصد به جان خود الله است. اگر موفق به قتل الله و کودتا در کیهان شود، کار تمام است و شیعیان مهدوی مالک کل کیهان می‌شوند و بر دوش ملائکه سواری می‌کنند و به جاودانگی دست می‌یابند. گویا آنها همانند خمینی، احمد، سید علی، مجتبی، علی‌اکبر و... شده‌اند و یهود راست گفت که خدا گفته است که انسان را همانند خودم آفریدم تا تمام صفاتم به او انتقال یابد. شاید هم الله زبل‌تر بود و چشمان مهدی را کور کرد تا به سلطنت نرسد. ولی به‌هرحال مسیح و روح‌القدس هم مدعی هستند با آنها می‌بایست چه کرد؟ که جواب با جامعه نصرانیت است!

اما نظر ما چیست؟

ریاضیات و علم کتاب قرآن با فلسفه تفاوت اساسی دارد. به طور مثال ریاضیات با منطق سروکار دارد. هرچند آن هم به‌تازگی‌ها بی‌منطق و سست شده است. یعنی 1+1+1=3 و 1+1=2 و 5+1=6 شده است 1+1+1=1 و 1+1=1 و 5+1=امریکا یا ترامپ... ولی فلسفه منطق ندارد و به‌نوعی آزادی و دمکراسی بی‌حدومرز است. البته برای صاحب فلسفه وگرنه برای سایرین یک محدودید اساسی و واقعی است. به طور مثال ما در فلسفه آزاد هستیم که کتاب خدا را تحریف و ویرایش کنیم و حتی آن را ترجمه غلط و تفسیر به رأی کنیم تا به اهداف طاغوتی خودمان برسیم البته سریع‌تر و راحت‌تر. یعنی بنی‌اسرائیل دختران و پسران خدا هستند و قوم برگزیده و مسیح آخرین پیامبر خداست. او پادشاه و منجی عالم و بشریت است و... مسیح و مریم قبلی دروغگو بودند و مسیح واقعی در آینده زاییده خواهد شد و... یا اینکه نه، مریم و مسیح واقعی و حقیقی بودند؛ بلکه مأموریت به آینده موکول شده است. یا اینکه ما می‌توانیم هر سگ ولگردی را خلیفه و جانشین انبیا کنیم. شرط اولیه عرب بودن است و شرط دوم اصحاب رسول و شرط سوم فرزند اصحاب رسول و عرب‌تبار. یا اینکه همه اینها چرند است، برو دنبال مهدی، چون او وارث همه چیز و همه‌کس است و قرعه به نام او افتاده و تمام میراث کیهان، الله، انبیا و مذاهب ابراهیمی از آن اوست و... حالا زاییده شده و یا اینکه در آینده زاییده خواهد شد، آن بحث و مجادله دیگری است که سرانجام خوشی هم ندارد، چون دود و گردوخاک به پا می‌شود. ولی آنچه مشخص است اینکه، این ادیان و مذاهب را می‌توان با هم مخلوط و میکس و از آن ادیان و مذاهب نو و جدیدی خارج کرد. آن هم برای مقاصد و اهداف جدیدتر و به‌روز شده.

اینک کنفرانس و وحدت ادیان و مذاهب ابراهیمی چیست؟

آن یک معمای لاینحل و لفافه است (خرتوخر). در ظاهر میزگرد آشتی‌کنان است؛ ولی در باطن اتاق جنگ و برتری‌جویی نسبت به دیگران است. درست مثل 5+1=ترامپ ، یک نوع ریاضیات فلسفی یا فلسفه ریاضیات همانند "فلسفه فیزیک = فیزیک فلسفی = آلبرت رمزگشا"

منشأ گمراهی یا بیماری در چیست؟

شناخت آن کار ابوعلی سینا پارسی مجوس سنی‌مذهب نیست. بلکه عامل اصلی زقوم یا قارچ جادویی است؛ چون عقل‌گرایی برای تملک و تصاحب طاغوت در جریان است و کنترل عقل هم با فلسفه در دست ابلیس است و ابلیس هم فیلسوف بی‌سواد است و بعد از ترکاندن روان‌گردان قارچی ملک (فرشته) شده و به پرواز در می‌آید و روی ابرها می‌رود. بار اول آدم و حوا را با خودش برد؛ ولی این بار نوبت فرزندان مشترک آنها با خودش می‌باشد.

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ ﴿۲۰﴾

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ ﴿۲۱﴾ اعراف

و واقعاً ابلیس برای نوع بشر خیرخواه است. منتها نه با علم کتاب قرآن بلکه با عقل، فهم، شعور و فلسفه و باور خودش. به باور او الله بر انسان ظالم است؛ ولی ابلیس مهربان است. چون خودش با خوردن زقوم احساس می‌کرد که یک فرشته جاودان در حال پرواز شده است؛ یعنی بال درآورده است و بارهاوبارها این تجربه عجیب را داشته است و برای خودش ثابت و مسلم شده بود؛ چون عقل او این‌طور کار می‌کند و تغییری در آن نیست. او با خوردن زقوم حس شنوایی، چشایی و بینایش جابه‌جا می‌شد. یعنی صداها را می‌دید و رنگ‌ها را می‌شنید یا می‌چشید و... درست مثل موزیک ویدئو (Dua Lipa - last dance) عوارض مصرف L.S.D

https://tinextv.click/musicvideo/alLSBavs8yQGM7N/Last%20Dance%20%09%09%09%09%09%09

اما رسالت مسیح چه بود؟

خداوند به او فرمان داده بود تا با نسخه جعلی خودش مبارزه کند و عیسی ۳۳ سال یعنی یک‌عمر با نسخه قلابی خودش که توسط شیاطین و راهبان یهود ساخته‌وپرداخته شده بود جنگید و لحظه‌ای خسته و آرام نشد چه برسد به اینکه مأیوس و دلسرد شود. حتی تا مرز کشتن و کشته‌شدن هم پیش رفت. ولی بنی‌اسرائیل دست به انتخاب اشتباه و خطایی بسیار بزرگ زد. یعنی مسیح جعلی را به مسیح واقعی ترجیح داد و تصمیم به قتل و حذف او گرفت؛ ازاین‌رو لعن و نفرین شدند تا روز قیامت و امروزه هم از آن مسیح جعلی و قلابی پاک ناامیدشده‌اند و مثل استخوان ماهی در گلویشان گیرکرده است. تا اینکه مسیح حقیقی ظهور کند و مثل شهاب‌سنگ آسمانی بر سرشان خراب و آوار شود. داغی به دل و جسم و جان آنها بگذارد که مرغان آسمان به حالشان بگریند. تا بدانند مسیح حقیقی چیست و مسیح ساختگی چیست و متوجه جنس اصل از تقلبی شوند و همین مصیبت بر سر شیعه مهدوی و... بیاید؛ چون زمان به عقب برنمی‌گردد؛ ولی تاریخ همواره تکرار می‌شود.

چون شیعه مهدوی هم با کپی‌برداری از مسیح جعلی برای خود یک مهدی قلابی ساخته‌وپرداخته است و کار را برای عیسای ناصری حقیقی سخت‌تر کرده و او نه‌تنها مجدداً باید با نسخه جعلی خود مبارزه کند؛ بلکه با این کپی تقلبی نیز باید سروکله بزند و عجبا که این نسخه‌های جعلی و قلابی چقدر هم خریدار و طرف‌دار دارند؛ چون ابزاری شده‌اند برای طاغوت پرستی. بر پایه این نسخه‌های جعلی و قلابی جوامع بشری و حکومت‌ها و دولت‌ها و... تشکیل شده است که مسلماً توسط مأجوج در هم کوبیده خواهند شد؛ یعنی درو می‌شوند همچون علف هرز. ما سه سرزمین پارس، اسرائیل و حجاز را اهداف اولیه مگاگ شناسایی کرده‌ایم. آنها بعد از رسیدن به سرزمین کوشیا سه شعبه شده و هر گروه از آنها ترتیب یک هدف را می‌دهند. دیگر چیز بدرد بخور و قابل دفاعی از ادیان و مذاهب ابراهیمی باقی نمی‌ماند؛ چون تبدیل به مکاتب شیطانی شده‌اند و ابلیس هم شاخ‌ودم ندارد؛ یعنی همین توله‌های آدم حامل ژنوم پست اویند.

برتری و فضیلت مسیح و محبوبیت او در نزد ما این است که به او پیشنهاد دادند که فرزند خدا باش و خدای دوم تا تو را به پرستش و الوهیت بگیریم. پادشاه یهود باش و منجی و عدالت‌گستر جهانی و... ولی او هرگز قبول نکرده و در جواب گفت که بندگی و رسالت الله برای من جذاب و بهتر از هر چیز دیگری است و چرندیات آنها در کتب عهد قدیم را باطل و مردود کرده و این شیعه مهدوی زنازاده و زناکار چه‌قدر مغرور و خودخواه است که آن توهمات ابلیس را به محمد ابن حسن عسگری پیشنهاد می‌کند به‌اضافه اینکه او ولیعهد و ولیعصر و... باشد. این احمق‌های سفیه و کوته‌فکر گمراه نمی‌دانند که مسیح رسول‌الله جد بزرگوار هر دو محمد قبول نکرد و رد و انکار و تکذیب کرد، حالا اولاد آخر و صالح هزار نبی آنها را بپذیرد و قبول کند و آتش به دودمان و خاندان نبوت بزند. نه کسانی که این اتهامات واهی را به مسیح و محمد می‌زنند یک‌مشت حرام‌زاده بی‌اصل و نصب هستند که به دنبال راهی می‌گردند برای بهره‌مند و منتفع شدن از طاغوت یا همان ثروت و قدرت و ما هم آنها را رد، تکذیب و انکار می‌کنیم. اگر ما قصد یاری مسیح و محمد واقعی و حقیقی را داریم، مسلماً با نسخه‌های جعلی و تقلبی آنها مبارزه خواهیم کرد و البته کسانی که قصد استفاده یا سوءاستفاده از آنها را دارند که کار مسیح و محمد واقعی هم همین است؛ یعنی مبارزه با نسخه‌های جعلی و تقلبی شیطانی خودشان که در آینده به فرجام خواهد رسید و این است تعریف دقیق و صحیح و درست دانش فرجام‌شناسی. یعنی افراد با نسخه‌های جعلی خودشان وارد جنگ و نبرد می‌شوند و آن است آرماگدون واقعی.

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿۱۷۱﴾

لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا ﴿۱۷۲﴾

فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنْكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا ﴿۱۷۳﴾ نسا

 

و رسم فرماندار این بود که هر سال در عید پِسح، یک زندانی را به خواست مردم آزاد کند. ۱۶ در آن سال، زندانی مشهوری به اسم باراباس در زندان بود. ۱۷ وقتی مردم آن روز صبح اجتماع کردند، پیلاطوس به ایشان گفت: «کدامیک از این دو نفر را می‌خواهید برایتان آزاد کنم: باراباس یا عیسی را که مسیح شماست؟» ۱۸ چون خوب می‌دانست که سران قوم یهود عیسی را از روی حسادت، بخاطر محبوبیتش در میان مردم دستگیر کرده بودند. ۱۹ در همان هنگام که پیلاطوس جلسه دادگاه را اداره می‌کرد، همسرش برای او پیغامی فرستاده، گفت: «با این مرد بی گناه کاری نداشته باش، چون دیشب بخاطر او خوابهای وحشتناک دیده‌ام ۲۰ کاهنان اعظم و مقامات قوم یهود از این فرصت استفاده کردند و مردم را واداشتند که از پیلاطوس آزادی باراباس و اعدام عیسی را بخواهند. ۲۱ پس فرماندار دوباره پرسید: «کدامیک از این دو نفر را می‌خواهید برایتان آزاد کنم؟» مردم فریاد زدند: «باراباس را ۲۲ پیلاطوس پرسید: «پس با عیسی که مسیح شماست، چه کنم؟» مردم یک صدا فریاد زدند: «مصلوبش کن ۲۳ پیلاطوس پرسید: «چرا؟ مگر چه گناهی کرده است؟» ولی باز فریاد زدند: «اعدامش کن! اعدامش کن ۲۴ وقتی پیلاطوس دید که دیگر فایده‌ای ندارد، و حتی ممکن است شورشی به پا شود، دستور داد کاسه آبی حاضر کنند، و در مقابل چشمان مردم دستهای خود را شست و گفت: «من از خون این مرد، بری هستم؛ هر اتفاقی بیفتد شما مسئولید ۲۵ جمعیت فریاد زدند: «خونش به گردن ما و فرزندان ما باشد ۲۶ پس پیلاطوس، باراباس را برای ایشان آزاد کرد. سپس به سربازان دستور داد عیسی را شلاق بزنند و بعد او را بر روی صلیب اعدام کنند. قصص متی فصل 27

آنگاه اعضای شورا همگی برخاسته، عیسی را به حضور «پیلاطوس»‌، فرماندار رومی یهودیه بردند، ۲ و شکایات خود را علیه او عنوان کرده، گفتند: «این شخص مردم را تحریک می‌کند که به دولت روم مالیات ندهند، و ادعا می‌کند که مسیح، یعنی پادشاه ماست ۳ پیلاطوس از عیسی پرسید: «آیا تو مسیح، پادشاه یهود هستی؟» عیسی جواب داد: «بلی، چنین است که می‌گویی ۴ پیلاطوس رو به کاهنان اعظم و جماعت کرد و گفت: «خوب، اینکه جرم نیست ۵ ایشان پافشاری نموده، گفتند: «اما او در سراسر یهودیه، از جلیل تا اورشلیم، هر جا می‌رود، به ضد دولت روم آشوب بپا می‌کند ۶ پیلاطوس پرسید: «مگر او اهل جلیل است؟» ۷ وقتی از این امر اطمینان حاصل کرد، دستور داد او را نزد هیرودیس ببرند، زیرا ایالت جلیل جزو قلمرو حکومت هیرودیس بود. اتفاقاً هیرودیس در آن روزها، بمناسبت عید، در اورشلیم بسر می‌برد. ۸ هیرودیس از دیدن عیسی بسیار شاد شد، چون درباره او خیلی چیزها شنیده بود و امیدوار بود که با چشم خود یکی از معجزات او را ببیند. ۹ او سوالات گوناگونی از عیسی کرد، اما هیچ جوابی نشنید. ۱۰ در این میان، کاهنان اعظم و دیگر علمای دین حاضر شدند و عیسی را به باد تهمت گرفتند. ۱۱ هیرودیس و سربازانش نیز او را مسخره کرده، مورد اهانت قرار دادند، و لباسی شاهانه به او پوشاندند و نزد پیلاطوس باز فرستادند. ۱۲ همان روز پیلاطوس و هیرودیس، دشمنی خود را کنار گذارده، با یکدیگر صلح کردند. ۱۳ آنگاه پیلاطوس، کاهنان اعظم و سران یهود و مردم را فرا خواند ۱۴ و به ایشان گفت: «شما این مرد را به اتهام شورش به ضد حکومت روم نزد من آوردید. من در حضور خودتان از او بازجویی کردم و متوجه شدم که اتهامات شما علیه او بی اساس است. ۱۵ هیرودیس نیز به همین نتیجه رسید و به همین علت او را نزد ما پس فرستاد. این مرد کاری نکرده است که مجازاتش اعدام باشد. ۱۶ بنابراین، فقط دستور می‌دهم شلاقش بزنند، و بعد آزادش می‌کنم ۱۷ طبق رسم، در هر عید پسح یک زندانی آزاد می‌شد. ۱۸ اما مردم یکصدا فریاد برآورده، گفتند: «اعدامش کن و «باراباس» را برای ما آزاد کن ۱۹ (باراباس به جرم شورش و خونریزی در اورشلیم، زندانی شده بود.) ۲۰ پیلاطوس بار دیگر با مردم سخن گفت، چون می‌خواست عیسی را آزاد کند. ۲۱ اما ایشان بلندتر فریاد زدند: «مصلوبش کن! مصلوبش کن ۲۲ باز برای بار سوم پیلاطوس گفت: «چرا؟ مگر او مرتکب چه جنایتی شده است؟ من دلیلی ندارم که به مرگ محکومش کنم. دستور می‌دهم شلاقش بزنند و آزادش می‌کنم ۲۳ اما مردم با صدای بلند فریاد می‌زدند و با اصرار می‌خواستند که او مصلوب شود؛ و سرانجام فریادهای ایشان غالب آمد، ۲۴ و پیلاطوس به درخواست ایشان، حکم اعدام عیسی را صادر کرد. ۲۵ سپس، باراباس را که بعلت شورش و خونریزی در حبس بود، آزاد کرد و عیسی را تحویل داد تا طبق تقاضای ایشان، اعدام شود. ۲۶ سربازان رومی عیسی را بردند. هنگامی که می‌رفتند، مردی بنام «شمعون قیروانی» را که از مزرعه به شهر باز می‌گشت، مجبور کردند که صلیب عیسی را بردارد و بدنبال او ببرد. ۲۷ جمعیتی انبوه در پی او براه افتادند و زنان بسیاری نیز در میان آنان برای او گریه و ماتم می‌کردند و به سینه خود می‌زدند. ۲۸ عیسی رو به این زنان کرد و گفت: «ای دختران اورشلیم، برای من گریه نکنید؛ بحال خود و فرزندانتان گریه کنید! ۲۹ چون روزهایی می‌آید که مردم خواهند گفت: خوشابحال زنان بی اولاد؛ ۳۰ و آرزو خواهند کرد که کوه‌ها و تپه‌ها بر ایشان افتاده، پنهانشان کنند. ۳۱ زیرا اگر شخص بی گناهی مانند من، اینگونه مجازات شود، مجازات افراد خطاکار و گناهکار، همچون نسل شما، چه خواهد بود؟ ۳۲و۳۳ قصص لوقا فصل 23

 

کاملاً مشخص و معلوم است که رومیان قصد مصلوب کردن مسیح را نداشته‌اند؛ بلکه راهب و رهبان زنازاده و زناکار یهود آنها را تحریک و وادار به این عمل نموده‌اند و حق انتخاب مابین زنده‌ماندن مسیح یا باراباس یک فتنه و امتحان بزرگ بوده است که قوم زنازاده و زناکار بنی‌اسرائیل باراباس یعنی یک مجرم خلاف‌کار را برای زنده‌ماندن انتخاب کرده است. در آینده اتفاق مشابهی هم در مورد شیعیان روی خواهد داد. یعنی راهب و رهبان مهدوی زنازاده و زناکار عده‌ای را تحریک به قتل مسیح می‌کنند و اگر حق انتخابی برای شیعه مهدوی زنازاده و زناکار بوده باشد، مسلماً یانبازهای حرام‌زاده و گم نام‌های مفعول را انتخاب می‌کنند و تصمیم به حذف مسیح می‌گیرند و همچنین است در مورد سگ سنی نجاست العین ملعون.

 

حفظ نظام از اوجب واجبات است حتی از حفظ جان امام‌زمان (عج) هم مقدم‌تر است چه برسد به حفظ جان مسیح که لیاقت بستن بند کفش مهدی را ندارد. (حرامی هندوآریایی یا آخوند هندی خمینی)

به بیان ساده یعنی اگر به شما دو گزینه دادند:

1-      حفظ جان انبیا و صالحان

2-      حفظ جان ملا و آخوند زنازاده و زناکار و جان یانباز حرام‌زاده و جان گمنام مفعول

گزینه دوم را انتخاب کنید که البته ما گزینه ۱ را انتخاب کرده و گروه دوم را مثل گاو و گوسفند، قربانی و حذف می‌کنیم.

 

در حقیقت خاخام‌های زنازاده زناکار یهود به این نتیجه رسیده بودند که نبوت مسیح جنجال‌برانگیز و مخاطره‌برانگیز است. هم برای جامعه یهود و هم برای امپراتوری روم و هر لحظه احتمال آشوب و شورش وجود دارد که در این میان بنی‌اسرائیل توسط رومیان قتل‌عام و تمدن یهود کلاً نابود و ویران خواهد شد. ازاین‌رو تصمیم به حذف مسیح گرفتند؛ یعنی اولویت حفظ نظام و تمدن یهود و جان باراباس و فدا و قربانی‌کردن مسیح بود. خمینی یا آخوند هندی هم یک یهودی خاخام بود و درست مثل آنها فکر می‌کرد. یعنی باورش شده بود که در آینده مهدی همانند مسیح ظهور خواهد کرد و بعد از ظهورش، دنیا به آشوب کشیده شده و ابرقدرت‌های بزرگ شرق و غرب تصمیم به نابودی جامعه و تمدن تشیع مهدوی و حذف قوم پارس خواهند گرفت. ازاین‌رو فتوا داد که اگر دیدید و متوجه شدید که حیات و فعل مهدی برای حفظ موجودیت نظام خطری دارد، خیلی سریع او را دستگیر، تسلیم، حذف و نابودش کنید. هرچه باشد بنی‌اسرائیل ۳۵۰۰ سال بیشتر از ما برای حفظ حکومت و نظام گردانی سابقه و تجربه مفید دارند. ولی واقعیت این است که الله، ملائکه، انبیا، صالحان و کتاب خدا دین اسلام، نظام و مصلحت مؤمنان را تعریف و مشخص می‌کند نه زنازادگان زناکاری همچون خاخام، ملا و آخوند هندی. ابلیس اولاً غلط کرد که اسلام را با عقل معیوب و ناقص خود تعریف کرد و ثانیاً بی‌خود و بی جا کرد که به دست خودش، انبیا و صالحان را قربانی توهم و چرندیات (آرمان‌شهر، مدینه فاضله) خودش کرد.

اتفاق ناخوش آیندی هم برای مسیح روی نداده و نخواهد داد. روح‌القدس در کالبد قبض روح شده مسیح، قوم بنی‌اسرائیل را سرکار و فتنه گذاشته بود. من را انتخاب کنید یا باراباس مجرم و خطا پیشه را که آزمون را باختند. یعنی همان‌طور که در آینده مجدداً یهود، نصارا، سگ سنی و شیعه مهدوی خواهند باخت؛ چون آدم و اولاد مشترکش با ابلیس برای باختن و مردود شدن از امتحانات و فتنه‌ها خلق و برای آتش جهنم آفریده شده‌اند آن زنازادگان زناکار.

برای قوم بنی‌اسرائیل سؤال شده بود که چرا بزرگان ما مسیح را به کشتن دادند و خاخام‌ها چنین گفتند که ما برای حفظ جامعه یهودیت و تداوم تمدن خودمان مجبور به این کار بودیم و خیلی موفق هم عمل کردیم و بهترین کار ممکن را انجام دادیم. ولی سر جامعه نصرانیت شیره مالیده و گفتند که مسیح گوسفند قربانی بود تا گناهان شما آمرزیده شود. پس خوشحال باشید و به دنبال انتقام نروید. ابر چالش زنازاده هندوآریایی و اطرافیان رذل و پلیدش هم ظهور مهدی بود؛ چون می‌پنداشتند که در نهایت برای حفظ نظام، جان خودشان، ثروت و قدرت، خانواده و اطرافیان کثیفشان می‌بایست که مهدی را دستگیر، مقتول و یا تحویل دهند تا در بمباران هسته‌ای ذوب نشوند. ازاین‌رو چاره‌اندیشی و زمینه ظهور را خوب فراهم آوردند که اگر شیعیان به آنها ایراد وارد کنند در جواب بگویند که ما خود اسلام بودیم و مهدی را فدای حاج اسلام مهدوی کردیم؛ یعنی مهدی خودش این‌طور صلاح دید تا قربانی مهدویت شود و مصلحت و جان‌فشانی یا فداکاری مسیح را در پیش گرفت که در اناجیل قید هم شده است. یعنی حاج اسلام مهدوی مکتب خود ابلیس ملعون است که در کالبد نجس خمینی و پیروان اوباشش حلول کرده بود. یعنی اگر روح‌القدس در جسم انبیا و صالحان حلول کند ابلیس هم در کالبد کفار و مشرکین و منافقان حی‌وحاضر است و اصلاً نیازی به حلول ندارد؛ چون از قبل جاگذاری و تعبیه شده است برای این‌چنین مواقع بهرانی و ضروری تا شخصاً اقدام کند و همه چیز به‌خوبی و خوشی پایان یابد و کار یکسره شود. آخوند هندی ملعون به اطرافیانش اطمینان داد که از چیزی نترسید؛ چون یهود قبل از ما چنین کرده و آب از آب تکان نخورده، ما هم می‌کنیم مگر چه اشکالی دارد. تمامی انبیا و صالحان معجزه و نشانه داشتند؛ ولی در نهایت مقتول شدند، مهدی هم کشته شود چیز مهمی نیست و دنیا که به آخر نمی‌رسد. انبیا و صالحان این الاغ‌ها را رام کردند؛ ولی ما از آنها سواری می‌گیریم. اصلاً حکومت جهانی مسیح و مهدی برای پدیدارشدن قیامت مزاحمت ایجاد می‌کند. اگر ما آنها را برای حفظ نظام بکشیم، راه برای قیامت گشوده می‌شود و الله به ما پاداش می‌دهد برای رفع این مزاحمت ملکی. نتوانستیم آنها را کنترل کنیم از برادران صهیونیست کمک می‌گیریم؛ چون تجربه آنها خیلی بیشتر از ماست. در عهد قدیم و احادیث نبوی قید شده که هم مسیح و هم مهدی در نهایت کشته خواهند شد. خوب ما می‌کشیم و جایزه آن را نصیب خود می‌کنیم. تمامی انبیا و صالحان گوسفند قربانی برای پیروان مذاهب ابراهیمی هستند مهدی هم بره قربانی است. سر جامعه روحانیت به‌سلامت باشد. مهدی دفترچه بیمه سلامت ایرانیان و یا پارسیان است. سر سلطان معمم مادر فاحشه (بدکاره سفارت انگلیس) به‌سلامت باشد. بهتر است بگوییم که سر کاهن اعظم کنیسه به‌سلامت باشد؛ چون شغل کاهن قربانی‌کردن حیوانات است و فرقی مابین گاو، گوسفند، کبوتر، نبی، صالح و حتی فرزندان خودش نیست. اگر توانستند حرام‌زادگان و زنازادگان خودشان را در جهت پیشبرد اهداف شیطانی قربانی می‌کنند. چه برسد به انبیا و صالحان و بعدها می‌گویند، کاری را کردیم که ابراهیم با اسماعیل کرد. ما ابراهیم بودیم و مسیح و مهدی، اسماعیل یا آن بره یا گوسفند قربانگاه یهودی و مهدوی.

ولی همان‌طور که بارهاوبارها گفتیم و نیاز به تکرار ندارد، مخلوقی که به‌طرف این زنازادگان زناکار حرامی می‌آید، قصاب سفاک یا ارابه مرگ (روح‌القدس، یأجوج‌ومأجوج و...) است؛ یعنی چیزی در این مایه ها:

حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ  21 انبیا

که تمامی شهرها را نیشابور، بخارا و بغداد کنند. قسمت دوم سریال مغولی در پیش است آن هم به زبان ترکی.

 

ابراهیم فدایی حسین(علیه‌السلام)

غم از دست دادن ابراهیم برای پیامبر بسیار دشوار بود ولی پیامبر بخاطر خدا به چنین مصیبتی رضایت دادند. ابن شهر آشوب از ابن عباس روایت کرده است که روزی حضرت نشسته بود و بر ران چپش ابراهیم پسرش را نشانده بود و بر ران راست خود امام حسین (علیه‌السلام) را و آنها را می بوسید و مورد تفقّد و توجه قرار می داد. ناگاه جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: ای محمد! پروردگارت تو را سلام می رساند و می گوید که این دو را برای تو جمع نخواهد کرد یکی را فدای دیگری گردان. پس حضرت به سوی ابراهیم نگریست و گریست و به امام حسین (علیه‌السلام) نگاه کرد و گریست.

سپس فرمود ابراهیم مادرش ماریه است. چون بمیرد کسی جز من برای او محزون نخواهد شد و مادر حسین فاطمه است و پدرش علی که پسر عموی من و به منزله گوشت و خون من است و چون او بمیرد دخترم و پسرعمم هر دو اندوهناک می شوند و من نیز برای او محزون می گردم. من حزن خود را بر حزن ایشان ترجیح می دهم. ای جبرئیل! ابراهیم را فدای حسین کردم و به فوت او راضی شدم. پس از سه روز مرغ روح ابراهیم به بهشت جاوید پرواز نمود.

بعد از آن حضرت رسول هرگاه امام حسین (علیه‌السلام) را می دید او را به سینه خود می چسبانید و لبهای او را می مکید و می فرمود: فدای تو شوم ای کسی که ابراهیم را فدای تو کردم.

 

https://article.tebyan.net/173221/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D9%81%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-

 

ازاین‌رو آن زنازاده بی‌ناموس و گاوپرست هندی به این نتیجه رسید اینک که محمد، پسرش ابراهیم را گوسفند قربانی نوه‌اش حسین کرد، من هم مهدی را بره قربانی خودم و شیعه مهدوی زنازاده و زناکار پارسی مجوس دالیت می‌کنم. قربانی هر قدر بیشتر و بزرگ‌تر ثوابش بیشتر. اما شنیدن اصل حکایت و ماجرا از زبان خود روح‌القدس شیرین و جالب است و اینکه دختران محصل پارس فدا و قربانی تخم جن یا تخم فاخته باد.

 

 

هندو نمی‌دانست که مار در آستین خود پرورش می‌دهد و اولین قربانی، فرزند دلبند خودش خواهد بود آن هم برای حفظ نظام.

یعنی مفسرین، حدیث او را چنین تعبیر کردند که:

حفظ نظام از اوجب واجبات است حتی از حفظ جان پسر هندو (حاج احمد مرتاض) هم مقدم‌تر است.

 

اما مهدوی زنازاده خودشان صف بسته (صفوی شده) و نوبتی اوجب واجبات و به درک واصل خواهند شد؛ چون آنها خودشان گوسفند قربانی ابلیس شده؛ ولی خبر ندارند. ابلیس برای رسیدن به اهدافش همه آنها را قربانی خواهد کرد.

اما به لطف آیات کتاب قرآن ما موفق به شناسایی اوجب واجبات تمامی مکاتب بشری من‌جمله مهدویسم و صهیونیسم شده‌ایم:

اوجب واجبات اول طاغوت یا سیاره زمین (کسب قدرت و ثروت)

اوجب واجبات دوم جد بزرگوارشان شخص ابلیس

جن

 

بعد از فوت نبی، مقام و جایگاهی به‌عنوان ولایت و خلافت اصلاً وجود نداشت، وگرنه علی با شمشیر و یاری پیروانش هر دو را به کنترل و اختیار خود می‌گرفت. ولی هزاران بار گفت که ولایت و خلافت، دام و تله‌ای هستند برای فریب شیاطین و حرام‌زادگان ابلیس. صالحان صرفاً می‌توانند امام و پیشوای مؤمنان شوند و نه چیز دیگری. به توصیه او گوش نکردند و زنازادگان دو گروه شدند. گروه اول خلافت نبی و مسیح را غصب کردند و گروه دوم ولایت الله را به سرقت بردند و بعد از چندین دهه متوجه کلام و خطبه‌های علی شدند؛ ولی دیگر کار از کار گذشته و زنازادگانی همچون معاویه هار شده و برای غصب ولایت و خلافت دندان‌تیز کرده بودند و بعد از ۱۴۰۰ سال وضعیت به اینجا کشیده شد که سنی و شیعه پیرو شریعت یهود و نصارا شدند و دیگر چاره‌ای نمانده جز تکه‌تکه و پاره‌پاره شدن آنها توسط یأجوج‌ومأجوج که در آینده محقق و عملی خواهد شد؛ چون سنی و شیعه به فریب ابلیس مقام و جایگاهی را به سرقت برده‌اند که متعلق به خود الله و رسولش مسیح است که به نیکی باز پس گرفته خواهد شد.

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۲۱۰﴾ بقره

وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۱۰۹﴾ آل عمران

يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۷۶﴾ حج

لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۵﴾ حدید

ولایت و خلافت بعد از فوت نبی، خاله‌زنک‌بازی شیاطین است که توان خیلی‌خیلی سنگینی به دنبال خواهد داشت هم برای سنی و هم برای شیعه.

کتب آسمانی همانند تورات، انجیل، زبور و قرآن به دو زبان عبری و عربی نازل شده‌اند. ولی تورات، انجیل و زبور به دست زنازادگان یهود تحریف و خراب شد و در نهایت هم به‌دور افکنده شد درست همانند کاغذباطله. قرآن هم به پیشگویی خود الله مهجور و متروکه شد؛ چون اعراب حرام‌زاده از آن چیزی نمی‌فهمند و اصلاً چیزی درک نمی‌کنند. ازاین‌رو ادعای دین و تدین و اسلام توسط قوم پارسی مجوس دالیت و عجم یک نوع گوه خوردن و یا غلط اضافی یا پا از گلیم خود درازتر کردن و یا پا در کفش دیگری گذاشتن است. علت اینکه قرآن را با شاهنامه و کتب باستانی و عرفانی زرتشتی خود اشتباه گرفته‌اند. از صالحان رستم، افراسیاب، ذال و... می‌سازند و به جایی کشانده می‌شوند که عرب در آن نی انداخت. آینه‌ای در دست گرفته و از شمایل کریه و زشت و شیطانی خود سنگ‌تراشی کرده و بت‌پرستی (خودپرستی) می‌کنند و نام آنها را علی، مهدی، حسن و حسین و... آل الله می‌گذارند. جالب اینجاست فردا که مسیح ظهور کرد و با آنها سخن گفت می‌شود ضدانقلاب، ضد ولایت‌فقیه، دشمن اهل‌بیت و مخالف آل الله یا شیعه‌ستیز. می‌پرسند که این مهدی ما چه شد؟ و عیسی در جواب می‌گوید که در کودکی خیلی بازیگوش بود و در رودخانه افتاد و آب او را برد. می‌دانید چرا؟ چون موسی گنده‌تر از او بود و او را هم آب‌برد و از کجا سر درآورد خدا می‌داند. جوابش بماند به‌روز قیامت و کلام خود الله که چگونه مشرک شده‌اید. مهم این است که این سیلاب خروشان خود شما را به کجا می‌کشاند و با خود می‌برد. منتها قوم پارس قانع نمی‌شوند؛ بلکه عصیان و تمرد می‌کنند و با دود و دخان پذیرائی می‌شوند تا به گوه خوردن بیافتند. اصلاً عادت قوم پارس از گذشته بسیار دور گوه خوردم و غلط کردم است تا به امروز. زمانه فقط همین را ثابت می‌کند. "ما اشتباه کردیم که انقلاب کردیم" نه بلکه شما غلط کردی و گوه خوردی که این‌طوری انقلاب کردی و پایه حکومت را بر شرک و خودخواهی بنا نهادی.

قوم پارسی مجوس دالیت به زبان عجمی دچار فلج مغزی، معلولیت ذهنی و عقب‌ماندگی عقلی است؛ چون فهم و شعور ندارند و برای اینکه خدا را تکثیر و به خیال خود وادار و مجبور به زادوولد کرده و برای او آل و طایفه درست کرده‌اند. یعنی خدایی در کیهان به‌صورت طایفه‌ای و قبیله‌ای درآمده است که در ته و لجن آن خودشان را انگاشته‌اند. بعد از فوت نبی، ابوبکر رمال و ساحره زاده عده‌ای ریش‌بزی (ریش‌سفید) پیرسگ خرفت را مأمور انتخاب خلیفةالرسول کرد و آن حرام‌زادگان هم مسلماً خود ابوبکر جادوگر را برگزیدند. زمانی که ملعون روبه‌قبله و در حال به درک واصل‌شدن بود، گروهی دیگر را انتخاب کرد که آنها بعد از گوربه‌گور شدنش، عمر بن جهود را برگزینند و آنها هم چنین کردند. عمر بن یهود هم زمانی که جگرپاره شد و در حال خونریزی و جان‌دادن و سقط شدن بود، گروهی را برگزید و مأمور کرد که عثمان را برگزینند و آنها هم چنین کردند. جالب است که نام این خباثت خود را شوری بینهم گذاشتند و این کثافت‌کاری پیرسگ یا خرفت بازی، ریش‌بزی ریش‌سفید بازی بیش از ۴۰ سال است که در این سرزمین رواج پیدا کرده است. از آخوند هندی روایت است که زمانی احمد مرتاض و مجتبی را در حال بازی دید و به سید علی گفت که داغ فرزند سنگین است و من داغ مصطفی را دیدم و تو فعلاً داغ اولاد ندیدی. ما تحمل داغ‌شدن را داریم؛ ولی شما ندارید. زمانش که فرارسید احمد مرتاض را گوسفند قربانی مجتبی کن که گویا مرتاض فرزند توست و مجتبی فرزند من است. شاید در زایشگاه جابه‌جا شده‌اند و یا اینکه... به‌هرحال اشکالاتی وجود دارد خودت برطرفش کن به نیکی و خوشی چون شنیدم که در زمان تولد مرتاض او هم یا علی گفته است و این یا علی گفتن در زمان تولد رسم‌ورسوم خاندان شماست نه خاندان ما.

زنان و دختران عرب، عبری و پارس به درد جندگی و فاحشگی و مردان و پسرانشان همانند عمر به درد مفعولی و در کل جامعه LGBT  می‌خورند. ولی اسلام شایسته و برازنده ترکان مغول است و برعکس. موضوعی بدیهی است که هم قرآن و هم گذشته و زمانه و به تجربه، بارهاوبارها ثابت شده است. البته ترک‌های آذربایجان شمالی و ترکان عثمانی، ترک‌های باطله و استوک و ازرده‌خارج شده محسوب می‌شوند؛ چون نژاد آنها با نژاد پست روسی و رذل اروپایی و همگی آریایی سیبریایی مخلوط شده است و این ژن آریایی، نجاستی پاک‌نشدنی از کل دنیاست که تنها به حمله مأجوج مرتفع و ریشه‌کن می‌شوند. خاندان خمینی هم از نژاد هندوآریایی کولی یا رومنی بود؛ چون مادرش رقاصه و پدرش مطرب سفارت و کنسولگری انگلیس بود و مدارک قطعی آن هم اینک در وزارت امور خارجه پادشاهی انگلستان است که به وقتش افشا و منتشر خواهد شد.

اصولاً هیچ تفاوتی مابین ملا و آخوند زنازاده مهدوی با خاخام یهودی زناکار، کشیش زناکار و راهبه فاحشه، مولوی و ماموستای مفعول سگ سنی، ابوبکر رمال، عمر مفعول تاریخ‌گذشته، عثمان نزول‌خور، معاویه زنازاده و فرزند حرام‌زاده‌اش یزید، مداح و نوحه‌خوان، شبهه آخوند و شبهه راهب یا راهبه و... وجود ندارد. در نهایت سرهای بریده اینها مایه تفریح و انتقامی می‌شود برای مسیح عیسی ابن مریم و روح‌القدس و یأجوج‌ومأجوج و سایر ملائکه و صالحان زمین. ریشه، شجره، خاندان و پیروان آنها همانند علف هرز و قارچ، خشکیده و برکنده شود تا قدس و کعبه از وجود نجاست آنها پاک شود و ملائکه و صالحان جانشین آنها در روی زمین شوند.

آتش، آب راکد، آینه، ساعت و تقویم قبل از هبوط برای ابلیس حرام و ممنوع بود؛ ولی از زمانی که اینها در اختیار او قرار گرفته است خودش را آدم‌حسابی می‌پندارد و می‌انگارد؛ بسیار هم عجول و بی‌تاب و بی‌قرار شده است؛ ولی به لطف قرآن ما چهره او را می‌بینیم و صوت و قلم و دست خط او را می‌شناسیم.

طبق ادعای شیعیان امام جعفر صادق فرموده "اگر به تعداد بزهای شما (۱۷ رأس) یارویاور واقعی داشتم قیام می‌کردم" یا "زمانی که تعداد شیعیان واقعی ۳۱۳ تن شد آنچه در انتظار دارید روی می‌دهد"

یعنی در زمان حیات ایشان ۱۷ تن آدم درست‌وحسابی وجود نداشت و تا روز قیامت ۳۱۳ آدم درست‌وحسابی در میان شیعیان نخواهد بود؛ یعنی شیعیان گوسفند و بز به دنیا آمده و الاغ از دنیا می‌روند و اینکه ایشان شیعه (پیرو و دنباله‌رو) محمد و مسیح (انبیا و امامان قبلی) بوده است و ایشان مهدوی نبوده‌اند؛ چون ایشان شیعه گذشتگان خودشان بوده‌اند و نه آیندگان خودشان چون ممکن نیست. کسانی که بعد ایشان متولد شده‌اند شیعه او بوده‌اند. پس دروغ است که می‌گویند علی و اولاد صالح علی مهدوی بوده‌اند؛ چون خود مهدی شیعه و پیرو محمد و مسیح بوده است نه پیرو خودش. ما هم تصمیم گرفتیم که همانند همه آنها شیعه محمد، مسیح و ابراهیم باشیم. و از طرفی چون شیعیان تا روز قیامت به تعداد ۳۱۳ نفر آدم نخواهند شد، پس ظهور مهدی هم دروغ یا غیرممکن است؛ چون تا به امروز که آدم نشده‌اند و در آینده هم نخواهند شد. یعنی آدم شدن شیعیان و ظهور مهدی غیرممکن و جزو محالات است.

امام جعفر صادق در گذشته می‌زیسته است و واقعاً وجود داشته است. سنی و شیعه در مورد مهدی با او وارد بحث و جدال می‌شدند خوب جواب داده اگر من ۱۷ یار داشتم خودم اقدام می‌کردم و منتظر او نمی‌ماندم. از او پرسیده‌اند کی ظهور خواهد کرد و در جواب گفته است وقت گل نی یعنی زمانی که نی‌زار شکوفه کند و ۳۱۳ تن از شما آدم شوند؛ یعنی غیرممکن و جزو محالات است.

فلسفه بافی خیلی راحت است و البته مقبول به طور مثال:

وعدۀ ظهور پادشاه پارس
۹ «ای قوم من، شادی کنید و از خوشحالی فریاد برآورید، چون پادشاهتان نزد شما می‌آید! او نجات دهنده‌ای پیروزمند است و با فروتنی، سوار بر مرسدس بنزی می‌آید! ۱۰ دوران اسارت و بردگی شما به پایان خواهد رسید 11 خداوند شما را از زندان بیگانگان نجات خواهد داد 12 آزادی و دمکراسی در انتظار شماست 13 محبت شما را در آغوش خواهد کشید و ... هرچه می خواهد دل تنگت بگو

 

 

 

اتمام حجت با جهان تشیع مهدوی
امام حسن عسگری به اعراب و پیروانش گفت که خداوند به وسیله فرزند من محمد شما را امتحان و حجتش را با شما تمام می‌کند. شما فقط دو گزینه دارید:
1 – انتخاب مسیح و قبول و پذیرش آن که خداوند شما را به راه مستقیم هدایت می‌کند
2- انتخاب فرزند من محمد که در صورت انجام شیطان شما را فریب داده و به گمراهی دور و درازی می‌کشاند که نتیجه آن در طول مدت 1200 ساله کاملا مشهود است
و اینکه اگر هر دو و یا هیچ کدام را انتخاب کنید به بیراهه رفته و از دنیا و آخرت محروم می‌شوید. پیروان آن حضرت و اعراب قبول نکردند و به او تهمت زدند که به محمد و اعراب خیانت بزرگی کردی و از اسلام خارج شدی و آیین مسیحیت و نصرانیت را برگزیدی. ایشان در جواب گفتند که آیین مسیح و محمد یکی است و آن دین خدا یعنی یکتاپرستی است. مسیح بزرگ خاندان محمد و ما می‌باشد. خودتان را آماده گمراهی دور و دراز و سرنوشتی شوم و بدتر از یهود و نصاری کنید. سپس آن حضرت را به خیال خودشان دستگیر، زندانی، شکنجه و مقتول کردند که در حقیقت تیرشان به سنگ خورد و دچار خطا و اشتباه بزرگی شدند.

در نتیجه امروزه پارسیان همانند اعراب و اسرائیل زنازاده هستند و تقریبا تمامی حوزوی‌ها و دانشگاهیان انگل زاده حیف نان هستند.

 

باور قطعی سگ سنی و پرونده مختومه مهدی


بعد از فوت نبی اعراب زنازاده به این نتیجه قطعی رسیدند که از علی و اولادش عرب ناسیونالیست که نسبت به اهل سنت تعصب و غیرت داشته باشد، در نمی‌آید. اینها کسانی هستند که لباس کهنه و پاره به تن کرده و نه تنها ژنده پوش هستند بلکه خوراکشان نان خشک و لبنیات است و اکثرا روزه و گرسنه هستند و نه تنها خودشان انسان‌های فقیر و ناداری هستند بلکه مخالف ثروت اندوزی و کسب قدرت و جهان گشایی هستند. به جای اسب، الاغ سواری می‌کنند و به جای اینکه اولاد رسول به نظر برسند عمو زاده‌های مسیح انگاشته می‌شوند. اینها اگر این وضعیت را ادامه دهند با ظهور مسیح، نصرانی‌ها بر دنیا چیره و حاکم خواهند شد و ...
چاره کار را چنین یافتند که چون محمد زنان زیاد و متعددی داشته است، از یکی از این زنان پسری دارد که ما او را نمی‌شناسیم. شجره محمد از خاندان مخفی دیگری رشد کرده و به پیش خواهد رفت و در آینده، مهدی از این خاندان و غیر خاندان علی متولد خواهد شد. او مسیح را مهار خواهد کرد و به همه ثابت می‌کند که محمد اشرف النبیین است و خدا کیهان را به خاطر او آفریده و مسیح بی‌ارزش و بی‌اهمیت است. مسیح گوش به فرمان و در اختیار او خواهد بود تا اعراب حاکمان کل قدرت و ثروت جهان شوند و ...
ولی گویا مهدی همان محمد القحتانی ترک تبار بود که توسط نیرو مخصوص فرانسه معدوم شد. پس مهدی ناکام ماند و بهتر است که پرونده او کلا مختومه شود. چون مهدی سلاحی بسیار خطرناک در دست شیعیان مهدوی است و این سلاح باید باز پس گرفته شده و بی‌اثر شود.


اعراب جاهل از امام جعفر صادق پرسیدند که گویا تو علم غیب داری و به ما بگو مهدی گیست؟
ایشان در جواب گفتند که کل کائنات نمی‌دانند که مهدی شما از رحم کدام مادر زاییده خواهد شد ولی من نیک می‌دانم که اعراب و اسرائیل بزغاله هستند که پارسیان به تازگی به جمع آنها پیوسته‌اند و ترتیب شما در ملحمه داده خواهد شد.

 

مهدوی‌ها برای اثبات مکتب خود به سوره عصر استناد و تأکید می‌کنند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾

 

یعنی مهدوی‌ها همیشه در حال خسران و ضرر و زیان هستند. مگر شیعیانی که به خدای یکتا ایمان و باور آورند و عمل صالح یا همان یکتاپرستی کنند. همدیگر را به حق و حقیقت یعنی ظهور مسیح توصیه و حقانیت را به مسیح بدهند و اگر به صبر علاقه دارند منتظر ظهور عیسی باشند نه مهدی.

 

گمان مبرید که آمده‌ام صلح و آرامش را بر زمین برقرار سازم. نه، من آمده‌ام تا شمشیر را برقرار نمایم. ۳۵ من آمده‌ام تا پسر را از پدر جدا کنم، دختر را از مادر، و عروس را از مادر شوهر. ۳۶ بطوریکه دشمنان هر کس، اهل خانه خود او خواهند بود. ۳۷ اگر پدر و مادر خود را بیش از من (منظور الله است) دوست بدارید، لایق من نیستید؛ و اگر پسر و دختر خود را بیش از من (منظور الله است) دوست بدارید، لایق من نیستید. ۳۸ اگر نخواهید صلیب (منظور کتاب خداست) خود را بردارید و از من پیروی کنید، لایق من نمی‌باشید. ۳۹ اگر بخواهید جان خود را حفظ کنید، آن را از دست خواهید داد؛ ولی اگر جانتان را بخاطر من (منظور الله است) از دست بدهید، آن را دوباره بدست خواهید آورد. ۴۰ هر که شما را بپذیرد، مرا پذیرفته است؛ و کسی که مرا پذیرفته در واقع خدایی را که مرا فرستاده، پذیرفته است. ۴۱ هر که پیامبری را بعنوان پیامبر قبول داشته باشد، خود نیز پاداش یک پیامبر را خواهد گرفت و هر که شخص صالحی را بخاطر صالح بودنش بپذیرد، پاداش یک ‌آدم صالح را خواهد گرفت. ۴۲ و اگر کسی به یکی از کوچکترین شاگردان من، بخاطر اینکه شاگرد من است، حتی یک لیوان آب خنک بدهد، او برای این کارش پاداش خواهد یافت. قصص متی فصل 10

 

مسیح خودش تئوری و نظریه منجی و منجی گری و عدالت‌گستری یا صلح و آرامش جهانی را رد و انکار کرده است و تأکید او بر نبرد آرماگدون است.

 

«اما هرگاه دیدید که اورشلیم به محاصره دشمن درآمده، بدانید که زمان نابودی آن فرا رسیده است. ۲۱ آنگاه مردم یهودیه به کوهستان بگریزند و ساکنان اورشلیم فرار کنند و آنانی که بیرون شهر هستند، به شهر باز نگردند. ۲۲ زیرا آن زمان، هنگام مجازات خواهد بود، روزهایی که تمام هشدارهای انبیاء تحقق خواهند یافت. ۲۳ وای بحال زنانی که در آن زمان آبستن بوده، یا بچه شیرخوار داشته باشند! زیرا این قوم دچار مصیبت سختی شده، خشم و غضب خدا بر آنان عارض خواهد شد؛ ۲۴ به دم شمشیر خواهند افتاد و یا اسیر شده، به سرزمینهای بیگانه تبعید خواهند گشت. اورشلیم نیز بدست بیگانگان افتاده، پایمال خواهد شد تا زمانی که دوره تسلط بیگانگان به پایان رسد. ۲۵ «آنگاه در آسمان اتفاقات عجیبی خواهد افتاد و در خورشید و ماه و ستارگان، علائم هولناکی دیده خواهد شد. بر روی زمین، قومها از غرش دریاها و خروش امواج آن، آشفته و پریشان خواهند شد. ۲۶ بسیاری از تصور سرنوشت هولناکی که در انتظار دنیاست، ضعف خواهند کرد؛ زیرا نظم و ثبات آسمان نیز درهم خواهد ریخت. ۲۷ آنگاه تمام مردم روی زمین مرا (منظور خود الله است) خواهند دید که سوار بر ابر، با قدرت و شکوهی عظیم می‌آیم. ۲۸ قصص لوقا فصل 21

آیا چشم به راه‌اند مگر اینکه بیاید ایشان را خداوند در سایه بانهایی از ابرها و [همچنین] ملائکه و مقتضی (سپری) شود کار و به‌سوی خداوند برگردانده می‌شود کارها ۲۱۰ بقره

 

سوره كافرون

به نام خداوندِ رحم كنندهِ ( بخشنده ، گذشت كننده )  مهربان ( با شفقت ، با عاطفه )

  1. بگو ، ای كافران ( ناسپاسان ، نا شكران ، بی ايمانان )

  2. عبادت ( بندگی ) نمی كنم ( نكنم ) ، آنچه را كه عبادت ( بندگی ، پرستش ) ميكنيد

  3. و نيستيد عبادت ( بندگی ) كنندگانِ  آنكه را عبادت ( بندگی ) ميكنم

  4. و نيستم عابدی ( بنده ای ، پرستش كننده ای ) [براي] آنچه كه عبادت ( بندگی ) كرديد ( كنيد )

  5. و نيستيد عابدان ( بندگان ) [براي] آنكه عبادت ( بندگی ) ميكنم

  6. برای شما دين ( آيين ) خودتان [باشد] ، و برای من ( خودم ) دينم (  دين واقعی و حقيقی نه دين ساختگی و تخيلی ، آنچه كه مورد نظر و خواست و منظور خداوند است )

سوره اخلاص

به نام خداوندِ رحم كنندهِ ( بخشنده ، گذشت كننده )  مهربان ( با شفقت ، با عاطفه )

  1. بگو اوست خداوندِ تكی ( واحدی ، يكی ، منفردی ، منحصر به فردی ، تنهايی ، يكتايی )

  2. خداوند صمد ( جاودان ، هميشگی ، ابدی ، ثابت ، دائمی ، بی نياز ، مستقل ، خودكفا ) [است]

  3. نه زاده است ( نه زاييده ، متولد نكرده ، فارغ نشده مولودی و ولدی را ) و نه زاده شده [است] ( نه زاييده شده ، متولد نشده از كسی ، مولود و فرزند كسی نيست )

  4. و نبوده است برای او ، همانندی ( همتايی ، هم مثلی ) كسی ( شخصی ، احدی از موجودات )

به نام خداوندِ رحم كنندهِ ( بخشنده ، گذشت كننده )  مهربان ( با شفقت ، با عاطفه )

  1. المــص

  2. كتابی [است كه] نازل شد به سوی تو ، پس نباشد در سينه ات تنگ شدگی ( سختی ، مضيقه ای ، احساس گناه و تقصيری ) از آن ، برای اينكه هشدار دهی به [وسيله] آن و ذكری ( يادآوری ) [باشد] برای مومنان

  3. تبعيت كنيد آنچه را كه نازل شد به جانب شما از [جانب] سرورتان و تبعيت نكنيد از غير او اولياء ( سرپرستان ، دوستان ، مهربانان ، يار و مددكاران ) ، [جز] اندكی متذكر ( يادآور ) نميشويد

  4. ... اعراف

 

بگو فرمان داد سرورم به قسط ( عدل ، دادگری ، انصاف ) ، و به پا داريد صورتهايتان را در نزد هر ( تمام ) مسجدی ( سجده گاهی ) و بخوانيد ( دعا كنيد ) او را مخلص ( خالص ) شدگان برايش دين را ، آنچنانكه شروع كرد ( خلق و درست كرد ) شما را [همانگونه نيز] بازگشت ميكنيد

فرقه ای ( گروهی ) را هدايت  كرد و فرقه ای را حقيقت يافت برای ايشان ضلالت ( گمراهی ) [چرا كه] بدرستی ايشان اتخاذ ( انتخاب ) كردند شياطين را سرپرستانی ( اوليايی ، دوستی ) از غير خداوند و گمان ميكنند كه بدرستی ايشانند هدايت شدگان ( راه يافتگان ) 30 اعراف

 

بگو جز اين نيست [كه] حرام ( ممنوع ، غير مجاز ) كرد سرورم گناهان فاحش ( آشكار ، معلوم و مشخص ، بيش از حد و اندازه ) را ، آنچه را آشكار ( علنی ) شود از آن و آنچه كه پنهان ( درونی و مخفی ) شود و گناه ( خطا ، اشتباه ، ظلم ) و پافشاری ( طلب و درخواست بيش از حد و اندازه ، پايداری ، زورگويی ، جفا ، زور بگيری ) بدون حقانيت ( غير مستحق بودن ، موجه بودن ) را و اينكه شريك گردانيد به خداوند آنچه را كه نازل نشده به آن ( شرك ) دليلی و اينكه بگويد ( نسبت دهيد ) برای خداوند آنچه را كه نميدانيد 33 اعراف

 

كسانی كه اتخاذ كردند دينشان را سرگرمی و بازيچه و مغرور ( فريفته ) كرد زندگانی دنيا [ايشان را] ، پس امروز فراموش ميكنيم ايشان را همچنان كه از ياد بردند لقاء ( ملاقات ) روزشان اين را و [به سبب] آنچه كه به آيات ما بی اعتقادی ( بی ايمانی ، ناسپاسی ، حق نشناسی ) ميكردند 51 اعراف

بدرستی سرپرست ( دوست ) من خداوند كسی است كه نازل كرد كتاب را و او ولايت ( سرپرستی ) ميكند صالحان را

و كسانی را كه می خوانند از غير او ، استطاعت ندارند ياری شما را و نه خويشتن را ياری كنند

و اگر بخوانيد ايشان را به سوی هدايت ، نمی شنوند و می بينی ايشان را كه می نگرند به سويت و [در حاليكه] ايشان نمی بينند 198 اعراف

 

 

به نام خداوندِ رحم كنندهِ ( بخشنده ، گذشت كننده )  مهربان ( با شفقت ، با عاطفه )

  1. پاك ( منزه ) [است] كسی كه نازل كرد فرقان ( فرق دهنده ، جدا كننده ، شكافنده حق از باطل ) را  برای بنده اش ، برای اينكه باشد برای عالميان هشدار دهنده ای ( بيم و هراس دهنده ای )

  2. كسی كه برای اوست فرمانروايی ( مالكيت ) آسمانها و زمين و اتخاذ نكرده است ولدی ( فرزندی ، مولودی ) را و نبوده است  برای او شريكی در فرمانروايی و خلق كرد هر ( تمام ) چيزی را ، پس تقدير ( اندازه گيری ، سنجش ، مقدار دهی ) كرد آن را مقدار دهی ( تقديری ، اندازه اي )

  3. و گرفتند از غير او خدايانی را [كه] نمی آفرينند چيزی را و ايشان [خود] خلق ميشوند و مالك نمی باشند برای خودشان  ضرری و نه نفعی را و مالك نميباشند مرگی را و نه حياتی ( زنده شدنی ) را و نه نشری ( گسترش و انتشار و پديد آوردنی ) را

  4. و گفت كسانی كه كفر ورزيدند ، كه اين [نيست] مگر كذبی ( شايعه ای ) [كه] تهمت ( بهتان ) زد آن را و كمك ( ياری ، مساعدت ) كرد او را برايش قومی ديگران ، پس آورده اند ظلمی و افرايی را

  5. و گفتند حماسه های ( داستانهای ) گذشتگان ( بدوی ها ، اوليها ) است ، بنوشته است آن را پس آن املا ميشود برای او بامدادی و آخر روزی ( شامگاه و غروبی )

  6. بگو نازل كرد آن را كسی كه می داند سر ( راز ) را در آسمانها و زمين ، بدرستی او باشد آمرزنده ای مهربانی

  7. و گفتند چه ميشود برای اين رسول ( فرستاده ) [اين چه پيامبری است كه] ميخورد غذا را و راه ميرود در بازارها ، چرا نازل نشود به جانب او مَلَكی ، پس باشد همراه با او منذری ( هشدار دهنده ای )

  8. يا افكنده  شود به جانب او گنجی يا باشد برای او باغی [كه] بخورد از آن و گفت ظالمان ، بدرستی كه تبعيت [نمی] كنيد مگر مردی جادو شده ای را

  9. نظاره كن [كه] چگونه زدند ( گفتند ) برای تو امثال ( ضرب المثلها ) را ، پس گمراه شدند پس استطاعت ندارند راهی ( مسيری ) را

  10. پاك ( منزه ) است كسی كه اگر بخواهد قرار دهد برای تو خيری ( سود و فايده ای ، نيكتری ) را از آن ، باغهايی  [كه] جاری ميشود از زيرش چشمه ها و قرار ميدهد برای تو قصرها ( كاخها ) را

  11. بلكه تكذيب كردند به ساعت ( هنگام قيامت ) و آماده كرديم برای كسی كه تكذيب كرد به ساعت ، آتش فروزانی را

  12. ... فرقان

 

و روزی كه جمع آوری ميكند ايشان را و آنچه را كه عبادت ( بندگی ) ميكنند از غير خداوند ، پس ميگويد آيا شما گمراه كرديد بندگانم اينان را ، يا ايشان [خودشان] گم كردند راه را ( سلوك و سيرت را )

گويند پاك ( منزه ) هستی تو ، [شايسته] نبود سزاواری برای ما كه اتخاذ كنيم از غير تو از سرپرستانی ( دوستانی ) را و ليكن متمتع كردی ايشان و پدرانشان ( اجدادشان ) را تا اينكه فراموش كردند ذكر ( يادآوری ) را و شدند قوم بی مصرفی ( تباهی ، بی خير و فاسدی )

پس تكذيب كرده اند شما را به آنچه كه ميگوييد ، پس استطاعت نداريد برطرف كردن  ( برگرداندن ) و نه كمكی ( ياری ، مدد كاری ) را و كسی كه ظلم ميكند از شما ، [پس] می چشانيمش عذابی بزرگی را

و ارسال نكرديم قبل تو از ارسال شدگان ( فرستادگان ) ، مگر اينكه بدرستی ايشان حتما ميخوردند غذا را و  راه ميرفتند در بازارها و قرار داديم بعضی  شما را برای بعضی فتنه ای ( مايه امتحانی ) آيا صبر ( استقامت ) ميكنيد و باشد سرورت بينايی

و گفت كسانی كه اميد ندارند برای لقاء ( الحاق ، ديدار ) ما ، چرا نازل نشد برای ما ملائكه يا نمی بينيم سرور مان را ، بدرستی تكبر ( خودخواهی ) كردند در نفسهايشان ( خودشان ، خويشتن ) و سرپيچی كردند ، سركشی بزرگی را

روزی كه ميبينند ملائكه را ، نيست بشارتی  در چنين روزگاری برای مجرمان و ميگويند دورباشی محروميتی ( ممنوعيتی )

و آمديم به سوی آنچه كه عمل ( انجام ) كردند از عملی ( كرداری ) ، پس قرار داديم آن را غباری ( خاكستری ) پراكنده ای ( پاشيده ای ) 23 فرقان

مسیح و مهدی هر دو فتنه‌هایی برای ظالمان هستند.

 

و عبادت ( بندگی ) ميكنند از غير خداوند آنچه را كه نفع نمی كند ايشان را و ضرر نمی رساند ايشان را و باشد كافر برای سرورش هم پشت ( مددكار و هم دست با دشمنان خدا ، پشت كرده و خيانت كرده )

و ارسال نكرديم تو را مگر مبشری ( مژده دهنده ای ) و منذری ( هشدار دهنده ای )

بگو مسئلت ( درخواست ) نميكنم شما را برايش از اجری ، مگر كسی كه خواهد ، اتخاذ كند به سوی سرورش راهی را

و توكل كن برای زنده كسی كه نمی ميرد  و تسبيح گوی ( خدا را به پاكی ياد كن ) به حمدش ( ستايشش ) و كافی است به او به گناهان بندگانش آگاهی ( دانايی ) را 58 فرقان

 

ای انسيان ( مردم ) ، ياد كنيد نعمت خداوند را برايتان ( خودتان ) ، آيا از خالقی غير خداوند رزق ( روزی ) ميدهد شما را از آسمان و زمين ، نيست خدايی مگر او ، پس كجا دروغ پردازی ميكنيد ( واقعيت را واژگون و دگرگون جلوه ميدهيد ) 3 فاطر

 

بگو آيا ديديد شريكانتان را ، كسانی را كه دعا ( صدا ) ميكنيد از غير خداوند ، نشانم دهيد [كه] چه چيز خلق كردند از زمين يا برای ايشان شراكتی در آسمانهاست يا داديم ايشان را كتابی ، پس ايشان بر بينايی ( دلايلی ) از او [هستند] ، بلكه بدرستی وعده [نه] ميدهد ظالمان بعضی از ايشان  بعضی را مگر غروری ( فريبی )  40 فاطر

 

مهدی ولیعهد = ولیعصر = شرک

 

و گرفتند از غير خداوند خدايانی را ، برای اينكه باشند برايشان عزتی ( قدر و ارجمندی )

چنين نيست به زودی كفر ميورزند به عبادت ( بندگی ) ايشان و ميباشند برای ايشان ضدی ( مخالف و دشمنی )

آيا نديدی كه ما ارسال كنيم شياطين را برای كافران تا آزارشان كنند ، آزاری ( اذيتی ) را 83 مریم

 

و گفتند برگرفت رحمان ( خداوند مهربان ) مولودی ( فرزند و متولد شده ای ) را

بدرستی آورده ايد چيزی زشتی ( كريه و ناپسند ، سخن بسيار سنگين و گران و عجيب و غريبی ) را

نزديك است [كه] آسمانها به شكنند ( ترك خورند ، به شكافند ) از آن ( گفتار و سخن ) و به شكافد ( شقه شود ) زمين و فرو ريزد كوهها ولو شده ای ( افتاده ای )

چرا كه خواندند برای رحمان ( خداوند مهربان )  مولودی ( فرزند و زاده ای ) را

و شايسته ( سزاوار ) نمی باشد برای رحمان ( خداوند مهربان ) كه برگيرد مولودی ( فرزندی و زاده شده ای ) را

كه [نيست] هر ( تمام ) كسی كه در آسمانها و زمين است مگر اينكه بيايد رحمان را بنده ای ( بندگی ، بنده واری )

بدرستی حساب ( محاسبه ) كرد ايشان را و شمارش كرد ايشان را عددی ( شمارشی )

و همگی ايشان بيايند او را روز قيامت تنهايی (  تك به تكی ، انفرادی ) 95 مریم

 

و نمايان شود جحيم ( جهنم ) برای فريب خوردگان ( گمراهان )

و گفته شود برای ايشان ، كجاست  آنچه كه عبادت ميكرديد ←

از غير خداوند آيا ياری ميكنند شما را يا ياری شدگانند ( ياری جويندگانند )

پس به رو افتند در آن و ايشانند فريب خوردگان

و [همچنين] لشکر ( سپاه ) ابليس جمع شدگان ( همگی )

گويند و [در حاليكه] ايشان در آن خصومت ( مرافعه ) ميكنند

به خداوند سوگند [كه] بدرستی بوده ايم حتما در گمراهی آشكاری ←

زمانی كه درست كرديم ( تراشيديم ، برابر كرديم ) شما را به ( در مقابل ) سرور عالميان

و گمراه نكردند ما را مگر مجرمين

پس نيست برای ما از شفاعت كنندگان ( ميانجی كنندگان و مدافعان )

و نيست صادقی ( دوست وفادار و راست گويی )  خويشاوندی ( نزديكی ، مونسی ، همدمی  )

پس اگر بدرستی برای ما تجديدی ( تجديد نظر و برگشتی ، دفعه دوباره ای ) [بود] پس ميشويم از مومنان ( ايمان آورندگان )

بدرستی در آن ، حتما نشانه ای و نبودند اكثرشان مومنان ( ايمان آورندگان )

و بدرستی سرور تو ، حتما اوست عزيز ( قدرتمند ) رحيم ( بخشنده ) 104 شعرا

 

يا كيست كه راهنمايی ميكند شما را در تاريكی های صحرا و دريا و كيست كه ميفرستد بادها را بشارت ، پيشاپيش رحمتش ، آيا خدايی همراه با خداوند است ، متعالی است خداوند از آنچه كه شريك ميكنند

يا كيست آن كه شروع ميكند خلقت را ، سپس برميگرداندش و كسيست كه روزی ميدهد شما را از آسمان و زمين ، آيا خدايی همراه با خداوند است ، بگو بياوريد دلايلتان را  اگر هستيد راستگويان

بگو نمی داند كسی كه در آسمانها و زمين است غيب را مگر خداوند و واقف نيستند ( درنيابند ) كی ( چه زمان ) برانگيخته ميشوند

بلكه دريابد فهم ايشان  در آخرت ، بلكه ايشانند در شكی از آن ، بلكه ايشانند از آن نابينايان ( كوران )

و گفت كسانی كه ناسپاسی كردند ، آيا زمانی كه شديم خاكی و [همچنين] پدرانمان ، آيا ما بدرستی حتما خارج شدگانيم

حتما وعده  شديم اين را ما و پدرانمان از قبل ، كه اين [نيست] مگر حماسه های ( داستانهای ) اولی ها ( بدوی ها ، گذشتگان )

بگو سير كنيد در زمين ، پس بنگريد كه چگونه بود عاقبت مجرمين

و اندوهگين نباش ( غصه نخور ) برای ايشان و نه باش در تنگنايی از آنچه كه حيله ميكنند

و ميگويند كی باشد اين وعده اگر هستيد راستگويان

بگو شايد كه ميباشد پشت سر شما بعضی از آن را كه عجله ميكنيد 72 نمل

 

[بگو كه] جز اين نيست كه فرمان داده شدم كه عبادت ( بندگی ) كنم سرور اين بلد ( شهر ) را ، آنرا كه حرام ( ممنوع ، محترم ) كردش و برای اوست هر چيزی و فرمان داده شدم كه باشم از مسلمانان ( تسليم شدگان )

و اينكه تلاوت كنم قرآن را ، پس كسی كه هدايت يافت ، پس جز اين نيست كه راهنمايی ميشود برای نفسش ( خودش ) و كسی كه گمراه شود پس بگو جز اين نيست كه من از هراس دهندگان هستم

و بگو ستايش برای خداوند [است] ، به زودی نشان ميدهد شما را نشانهايش  ، پس درمی يابيد آن را و نيست سرور تو به غافلی از آنچه كه عمل ميكنيد 93 نمل

 

و آنچه كه داده شديد از چيزی ، پس متاع زندگی دنياست و آراستگی آنست و آنچه كه نزد خداوند است بهتری و پايدارتر [است] ، آيا پس عقل نميكنيد

آيا پس كسی را كه وعده داديمش وعده ای نيكويی را ، پس اوست دست يابنده ( ملاقات كننده ) آن ، همانند كسيست كه متمتع كرديم او را متاع زندگانی دنيا ، سپس اوست روز قيامت از احضار ( حاضر ) شدگان

و روزی كه ندا ميكند ايشان را ، پس ميگويد كجاست شريكانم ، كسانی را كه ميپنداشتيد ( گمان ميكرديد )

گفت كسانی كه حقيقت يافت برای ايشان سخن ( گفتار ) ، سرور ما اينان كسانی [هستند] كه فريب داديم ، گمراه كرديم ايشان را همچنانكه فريب خورديم ، برائت ميجوييم به سويت ، نبودند كه ما را بندگی كنند ( عبادت كنند )

و گفته شود [كه] بخوانيد شريكانتان را ، پس بخوانند ايشان را ، پس اجابت ( پاسخ ) نكرده اند برای ايشان و به بينند عذاب را ، ای كاش بدرستی ايشان هدايت ميشدند ( راه ميافتند )

و روزی كه ندا ميكند ايشان را ، پس ميگويد چگونه اجابت ( پاسخ ) كرديد فرستادگان ( رسولان ) را

پس گنگ ( نابينا و نا دانسته ) شود برای ايشان اخبار در چنين روزگاری ، پس ايشان استطاعت ندارند كه جويا شوند ( پرسش كنند ) 66 قصص

 

و روزی كه ندا ميكند ايشان را ، پس ميگويد كجايند شريكانم كسانی را كه می پنداشتيد

و بچينيم ( برگيريم ) از هر ( تمام ) امتی شاهدی را ، پس بگوييم كه بياوريد برهانتان را ، پس دانستند كه بدرستی حقانيت برای خداوند است و گم شود از ايشان آنچه را كه افترا ميبستند ( دروغ ميبافتند ) 75 قصص

 

و نخوان همراه با خداوند خدايی ديگر را ، نيست خدايی مگر او ، هر ( تمام ) چيزی نابود شونده ای است مگر صورتش ( وجودش ) ، برای اوست حكم ( فرمان ، حكومت ، قضاوت ) و به سوی او باز گردانيده ميشويد 88 قصص

 

قرار نده همراه با خداوند خدايی ديگر را ، پس زمين گير شوی نكوهيده ای شكست خورده ای

و گذراند ( قانون و حكم كرد ) سرور تو [كه] مبادا بندگی كنيد مگر او را و به والدين ( پدر و مادر ) نيكويی را اگر رسيدند در نزد تو بزرگی ( پيری ) را يكی از آن دو يا هر دو ايشان ، پس نگو برای آن دو اف ( وای ، ملامتی ) و نه سرزنش ( داد و فرياد ، سركوفت ) كن آن دو را و بگو برای آن دو گفتاری با كرامتی را  23 اسرا

صهیونیسم و مهدویت محکوم به شکست است همانند صلیبی‌ها و سگ سنی‌ها.

 

آن است از آنچه كه وحی كرد به سويت  سرورت از حكمت و قرار نده همراه با خداوند خدايی ديگر را ، پس افكنده ميشوی در جهنم نكوهش شده ای رانده شده ای 39 اسرا

 

 

آيا پس برگزيد شما را ( برتری داد شما را ) سرورتان به پسران و برگرفت از ملائكه مونث هايی ( دخترانی ) را ، بدرستی شما حتما ميگوييد سخنی بزرگی را

و حتما توضيح داده ايم در اين قرآن برای اينكه متذكر شوند و نمی افزايد ايشان را مگر تنفری ( رميدن و فراری )

بگو اگر بود همراه با او خدايانی آنچنان كه ميگويند ، آنگاه حتما كسب ميكردند به سوی دارای عرش ( خداوند ) راهی ( مسيری جهت مبارزه و ستيز ، كودتا جهت كسب قدرت و حكومت )

پاك است او و متعالی است از آنچه كه ميگويند بزرگی خواهی بزرگی را

تسبيح مي‌كند برايش آسمانهای هفت ( هفتگانه ) و [همچنين] زمين و كسی كه در آنهاست و اينكه [نيست] از چيزی مگر اينكه تسبيح مي‌كند به ستايش او و ليكن درنمی‌يابيد ( نمي‌فهميد و درك نمي‌كنيد ) تسبيح‌شان ( ستايش ايشان ) را ، بدرستی او باشد بردباری آمرزنده‌ای 44 اسرا

 

بگو بخوانيد كسانی را كه پنداشتيد از غير او ، پس مالك نيستند ( نميتوانند ) باز كردن ( برطرف كردن ) ضرر را از شما و نه تحولی ( تغيير و تحولی ، برگردانی ) را

آنها كسانی را كه ميخوانند [تا] كسب كنند به سوی سرورشان وسيله ( ابزار ، ميانجی و واسطه و سبب ) را ، [خود] ايشان نزديكتر و  اميد ( آرزو ) دارند رحمت ( لطف ) او را و ميترسند عذابش را ، بدرستی عذاب سرورت باشد ترسناكی ( خوفناكی ) 57 اسرا

 

و بگو ستايش برای خداوند كسی كه اتخاذ نكرده است مولودی ( فرزندی ) را و نيست برای او شريكی در فرمانروايی و نباشد برای او وليی ( سرپرستی ، دوست و مددكاری  ) از [جهت] خواری ( به دليل سستی و زبونی و پيری ) و بزرگ دارش بزرگ داشتی 111 اسرا

خدا هیچ نیازی به ولیعهد ندارد.

 

و بندگی ميكنند از غير خداوند آنچه را كه ضرر نميرساند ايشان را و نه نفع ميرساند ايشان را و ميگويند اينان شفاعت كنندگان ما هستند در نزد خداوند ، بگو آيا خبر ميدهيد خداوند را به آنچه كه نميداند در آسمانها و و نه در زمين ، پاك است او و متعالی است از آنچه كه شريك ميگردانيد 18 یونس

 

و روزی كه جمع آوری ميكنيم ايشان را جملگی ، سپس ميگوييم برای كسانی كه شرك ورزيدند ، مكانتان را باشيد شما و شريكانتان ، پس جدا می كنيم ميان ايشان را و گويد شريكانشان ، نبوده ايد [كه] ما را بندگی ( عبادت ) كنيد

پس كافی است به خداوند شاهدی بين ما و بين شما ، بدرستی بوده ايم ما از بندگی ( عبادت ) شما حتما غفلت كنندگان

اينجاست كه امتحان شوند هر ( تمام ) نفسی آنچه را كه سپری كرد و برگردانده شوند  به طرف خداوند سرپرست حقيقی ايشان و گم گشت از ايشان آنچه را كه افترا ميبستند

بگو كيست كه روزی ميدهد شما را از آسمان و زمين يا كيست كه مالك ميشود گوش و ديدگان را و كيست كه خارج ميكند زنده را از مرده و خارج ميكند مرده را از زنده و كيست كه تدبير ميكند فرمان ( كار را ) ، پس به زودی ميگويند خداوند ، پس بگو آيا پس تقوی نميكنيد

پس آن شما خداوند سرور شماست حق ( واقعی ) ، پس چه باشد بعد حق مگر گمراهی ، پس به كجا روانه ( برگردانده ) ميشويد

آنچنان حقيقت يافت كلمه سرورت برای كسانی كه فسق ( نافرمانی ) كردند كه بدرستی ايشان ايمان نمی آورند

بگو آيا از شريكان [انتخابي] شما [براي خداوند] كيست ( كسی هست ) [كه] آغاز ميكند خلقت را سپس برمي‌گرداند آن را ، بگو خداوند شروع ميكند خلقت را سپس برمي‌گرداند آن را ، پس كجا دروغ پردازی می كنيد

بگو آيا از شريكانتان كسی هست كه هدايت كند به سوی حق ، بگو خداوند هدايت ميكند برای حق ، آيا پس كسی كه هدايت ميكند به سوی حقيقت ، مستحقتر است از اينكه تبعيت شود يا آن كس كه هدايت نميشود مگر اينكه هدايت شود ، پس چه شده برای شما چگونه حكم ميكنيد ( قضاوت ميكنيد )

و تبعيت نميكند اكثرشان مگر گمانی را ، بدرستی گمان بی نياز نمی كند از حق چيزی را ، بدرستی خداوند دانايی است به آنچه كه عمل ميكنند 36 یونس

 

بدانيد كه بدرستی برای خداوند است كسی كه در آسمانها و كسی كه در زمين است و تبعيت نميكند كسانی كه ميخوانند از غير خداوند شريكانی را كه تبعيت [نه] ميكنند مگر گمان را و ايشان [نيستند] مگر حدس ( گمان و تخمين ) زنندگان 66 یونس

اوست كسی كه قرار داد برای شما شب را برای اينكه ساكن ( آرام و بی حركت ) شويد در آن و روز را بينايی ، بدرستی در آن حتما نشانه هايی [است] برای قومی كه ميشنوند 67

گفتند اتخاذ كرد خداوند مولودی ( فرزندی ) را ، پاك است او ، اوست غنی ( ثروتمند ، بی نياز ) ، برای اوست آنچه كه در آسمانها و آنچه كه در زمين است كه [نيست] در نزد شما از دليلی ( حجتی ) به اين [تهمت]  ، آيا ميگوييد برای خداوند آنچه را كه نميدانيد 68

بگو بدرستی كسانی كه افترا ميبندند برای خداوند كذب را ، رستگار نميشوند 69

متاعی در دنياست ، سپس به سوی ماست مرجع ايشان ، سپس می چشانيم ايشان را عذاب شديد به [سبب] آنچه كه كفر ميورزيدند 70 یونس

یعنی مکتب صهیونیسم و مهدویسم طاغوتی بوده و برای کسب ثروت و قدرت است.

 

بگو ای انسيان ( مردم ) اگر شماييد در شكی از دينم ، پس عبادت نميكنم كسانی را كه بندگی ميكنيد از غير خداوند و ليكن بندگی ميكنم خداوند كسی را كه می ميراند شما را و فرمان يافتم كه باشم از مومنين

و اينكه به پای دار صورتت را برای دين يكتاپرستی و حتما نباش از مشركين 

و نخوان از غير خداوند آنچه را كه نفع نميكند تو را و ضرر نميكند تو را ، پس اگر انجام دهی پس بدرستی تو آنگاه از ظالمان [هستی]

و اگر لمست كند ( برساندت ) خداوند به ضرری ، پس نباشد برطرف كننده ای ( گشاينده ای ) برای آن مگر او و اگر بخواهد ( اراده كند ، رد كند ) تو را به خوبی ، پس نباشد برگرداننده ( رد كننده ) برای فضلش ، نصيب ميكند به آن كسی را كه ميخواهد از بندگانش و اوست آمرزنده مهربان 107 یونس

 

الر ، كتابی است [كه] تحكيم يافت ( محكم شد ) آيات آن ، سپس تفصيل يافت ( تشريح شد ) از نزد حكيمی آگاهی

كه هرگز بندگی ( عبادت ) نكنيد مگر خداوند را [كه] بدرستی من برای شما از [نزد] او هشدار دهنده ای و بشارت دهنده ای [هستم] 2 هود

 

 

 

رافضی محمدرضا طباطبايي  (1970-6-19) فرزند محمدعلی ۱۴۰۱/۰۹/۳۰

http://www.ki2100.com