Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب |  پروژه‌ها  | نرم‌افزارهی مورد نیاز |

home

 

16-12-2023

 

قانون ربا و بانکداری اسلامی

 

قبل از هر چیزی باید بگوییم که تنها انگیزه ما از تحریر این مقاله یا ایجاد این مبحث، سؤالات مکرر و بسیار زیادی است که توسط خوانندگان و علاقه‌مندان محترم وبگاه ما دراین‌رابطه مطرح می‌شود. سؤالی که بیشتر بعد از خواندن مبحث ترکیب تناسب طلایی یا توالی فیبوناچی در ستاره داوود توسعه‌یافته ایجاد شده است. چرا که در مبحث فوق، مطالب زیادی در مورد مسائل مالی و پولی ارائه کرده‌ایم و باید یادآوری کرد که مقوله احکام و قوانین در ایران دو نوع است.

 

۱- فتوای شرعی که توسط مراجع تقلید شیعه و مولوی‌های اهل‌سنت صادر شده و توسط خودشان، پیروان و یا مقلدان آنها لازم‌الرعایه است که جنبه خصوصی دارد.

۲- قوانین اجرایی، حقوقی و جزایی که توسط قانون‌گذار تصویب و بعداً به تأیید ... رسیده و توسط تمامی اتباع ساکن کشور ایران لازم‌الرعایه و لازم‌الاجرا می‌شود. حتی اتباع خارجی که مقیم ایران هستند و این مقررات جنبه عمومی دارد.

که با کمال تأسف باید گفت که تقریباً تمامی این فتواهای دینی و قوانین دولتی در مورد احکام ربا و بانکداری اسلامی، غلط و مردود است. حال چه متعلق به کشور ایران باشد و چه مربوط به سایر حکومت‌ها و جوامع اسلامی دیگر.

 

ابتدا باید بدانیم که پول چیست؟

مسلماً پول مخلوق خداوند نیست تا شامل قوانین خداوند در مورد ربا شود. بلکه پول نوع آوری یا اختراع اتفاقی و تصادفی بشر است که طی روند تاریخی، ظهور کرده و پدیدار شده و بعد از طی جریان و مدت‌زمان بسیار طولانی، تکامل پیدا کرده و امروزه به صورت‌های مختلفی رایج و تعریف شده است. مخلوقات خداوند ارزش ذاتی و مادی دارند. ولی پول با منشأ انسانی ارزشی توافقی یا قراردادی غیر ثابتی دارد. یعنی پول فاقد ارزش ذاتی یا مادی بوده و البته ارزش آن پرنوسان و نسبت به مخلوقات خداوند متغیر است.

 

روند پیدایش و تکامل پول چیست؟

طبق تحقیقات انجام شده، صرافی‌ها باعث‌وبانی ظهور چیزی به نام پول شده‌اند. اما چگونه؟ به باور ما انسان تنها موجود منحصربه‌فردی است که برای اولین‌بار در کل کیهان اقدام به معاوضه پایاپای و یا مبادله کالا به کالا کرده است. یعنی همان چیزی که بیع یا خریدوفروش و تجارت نامیده می‌شود. اما مشکل اولیه نابرابری در مقدار و ارزش ذاتی کالاها و اشیا، بوده است، حتی حیوانات و محصولات کشاورزی که اولاً تبادل آنها را غیرممکن می‌کرده و ثانیاً معاوضه آنها بسیار سخت و مشکل هم بوده است و چه‌بسا ضرر و زیان بزرگی را متوجه یکی از طرفین معامله می‌کرده است. ازاین‌رو انسان‌ها از فلزات کمیاب و گران‌بها با ماندگاری زیاد یا حتی ابدی همچون نقره و طلا استفاده کرده‌اند. شواهدی در دست است که از مواد معدنی و شیمیایی همچون نمک نیز استفاده می‌شده است. حتی غلات یا سنگ‌های قیمتی و ... و دلیل آن، قابل تقسیم بودن به اجزای کوچک‌تری بوده است و دلیل دیگر آن، غیرقابل‌تقسیم بودن کالاهای مورد هدف، جهت معامله یا مبادله و معاوضه بوده است. چرا که اولاً آنها قابل تقسیم به اجزا کوچک‌تر نبوده‌اند و ثانیاً در صورت تقسیم، ارزش خود را ازدست‌داده، نابود و یا تلف می‌شده‌اند. ازاین‌رو تجار و بازرگانان و یا کسانی که در کار خریدوفروش محلی و بومی بوده‌اند، همواره مجبور به نگهداری و حمل مقادیر قابل‌توجه و با ارزشی از فلزات گران‌بها و ... بوده‌اند.  

که اولاً آنها وزن سنگینی داشته‌اند و ثانیاً همیشه در معرض سرقت، کلاهبرداری و جعل نیز بوده‌اند. یعنی مال و جان مالکین آنها نیز همواره در معرض خسارت و خطر جدی بوده است. این مشکل زمانی حادتر می‌شده که آنها مجبور به مسافرت و سیر در بیابان‌ها، کوهستان‌ها و ترک و گذر از مناطق دوردست و کشورهای عدیده‌ای بوده‌اند. ولی صرافی‌ها این مشکل را نداشته‌اند. زیرا آنها همیشه در یک مکان بخصوص و معلوم ساکن و مستقر شده و جهت حفاظت از اموال و دارایی خود از محافظین انسانی و حیوانی حتی سموم و نگهدارنده‌های فیزیکی همچون گاوصندوق و انبارهای زیرزمینی یا مخفی، دالانه و غار و ... استفاده می‌کرده‌اند؛ لذا صرافی‌ها و اماکن در اختیار آنها محل بسیار امنی برای نگهداری نقره، طلا، سنگ‌های قیمتی، جواهرات و ... حتی عتیقه‌جات بوده است. یعنی هر چیز با ارزشی که بتوان تصور و اندیشه آن را داشت در نزد صرافی‌ها بوده است و تقریباً تمامی تجار و بازرگان‌ها جهت انجام معاملات خود مجبور به مراجعه به صرافی‌ها بوده‌اند. چون هر تمدن و کشور یا منطقه‌ای، سکه‌ها با مشخصات بخصوص خود، من‌جمله عیار و وزنی را داشته است و کار صرافی‌ها تبادل این سکه‌ها البته با کسر مقداری کارمزد به‌عنوان سود مبادله بوده است. یعنی کار صرافی‌ها خریدوفروش، مبادله یا معاوضه سکه‌ها و یا چیزها و اشیایی بوده است که به‌عنوان وجه المعامله استفاده می‌شده است. یعنی هرکسی برای انجام معامله در یک مکان دیگر یا غیربومی، اجبار به انجام یک معامله ابتدایی با صرافی‌ها برای انجام یک معامله اصلی یا نهایی با تجار دیگر بومی یا محلی داشته است. دراین‌رابطه تجار صلاح می‌دانسته‌اند که سکه‌ها و اشیا گران‌بهای خود را در نزد صرافی‌ها به امانت بگذارند و در قبال آن رسید دریافت کنند. بعداً این رسیدهای امانت به‌عنوان اصل سکه‌ها بین تجار دادوستد شد. یعنی به‌جای سکه این رسیدهای امانی، ظهرنویسی (پشت‌نویسی) شده و سپس ردوبدل می‌شد. یعنی یک نوع حواله و رد مالکیت امانت به دیگری یا شخص ثالث و شخصی که این رسید را در دست داشت، مالک سکه‌های امانی شناخته شده و جهت تحویل امانت به صرافی موردنظر مراجعه می‌کرد. این صرافی‌ها به‌قدری اعتبار و شهرت داشته‌اند که رسیدهای امانی آنها در مکان‌های دور دستی نیز شناسایی و مورد قبول و پذیرش قرار می‌گرفت. این رسیدهای امانی حکم خود طلا و نقره را داشته‌اند و تنها دلیل آن، حسن اعتبار صرافی صادرکننده بوده است. اما این صرافی‌ها دو نوع بودند.

 

۱- صرافی‌هایی که پذیرش امانت و صدور رسید امانی را مجانی و به‌عنوان خدماتی جهت مشتریان دائمی خود ارائه می‌کردند که به‌نوعی رقابت با صرافی‌های دیگر در کسب‌وکار محسوب می‌شده است. تا مشتریان تضمینی و دائمی برای خود کسب کنند و مشتریان آنها، نزد صرافی‌های دیگر مراجعه نکنند.

۲ - صرافی‌هایی که انجام این کار را با دریافت کارمزد انجام می‌دادند و دلیل آن هزینه‌های شخصی خودشان مبنی بر نگهداری و نگهبانی از امانات بوده است و این فعل امانت‌داری، جنبه شغلی و درآمدزایی برای آنها داشته است.

اما بسیاری از این صرافی‌ها در نهایت خائن در امانت، جاعل اسناد، کلاهبردار و دزد از آب درمی‌آمدند و علت اینکه متوجه شدند که به‌واسطه داشتن حسن اعتبار، شهرت کاری و اجتماعی خوب، اسناد امانت آنها تبدیل به‌نوعی اوراق بهادار یا قرضه شده است. یعنی کسی جهت پس‌گرفتن امانات مراجعه نمی‌کند و اسناد بدهی یا امانی آنها، حکم طلا یا نقره به خود گرفته است و معادل فلزی یا مادی آنها به‌صورت متروکه و بلااستفاده در نزد آنها درآمده است که این صرافی‌ها از آن فلزات گران‌بها و اموال مادی به‌عنوان سرمایه مفت و مجانی یا وام بلاعوض و رایگان استفاده کرده و با آنها وارد معاملات تجاری خود می‌شدند که به‌نوعی خیانت‌درامانت محسوب می‌شود و سود سرشاری را نصیب آنها می‌کرد. از طرف دیگر چه‌بسا دو یا چند صرافی به یکدیگر بدهکار یا طلبکار می‌شدند و این اسناد بدهی را با یکدیگر تهاتر می‌کردند تا تسویه‌حساب حاصل شود. پس افراد عادی یا تجار این اسناد را باارزش یافتند. یعنی صرافی به‌جای پرداخت سکه در مقابل سند، دینش را حواله به صرافی دیگری می‌کرد تا او به‌جایش ادا کند.

عدهٔ دیگری از آنها مبادرت به صدور برگ امانت بدون پشتوانه کرده و برای خود سرمایه سازی می‌کردند. پدیده‌ای که امروزه به نام چک بلامحل شناخته می‌شود و به‌نوعی سرمایه سازی کاغذی است نه سند یا اوراق بدهی. این اسناد را در بازار اولاً تبدیل به کالا کرده ثانیاً آن کالاها را تبدیل به سکه و ثالثاً آن سکه‌ها را تبدیل به سرمایه و نقدینگی می‌کردند و به موجودی یا دارایی در گردش خود می‌افزودند که یک نوع جعل اسناد و یا کلاه برداری یا دزدی محسوب می‌شد.

بعضی از این صرافی‌ها برگ اسناد امانت یا بدهی سایر صرافی‌ها را جعل و روانه بازار می‌کردند تا در آینده از خود سلب مسئولیت کرده و سرمایه هنگفتی را به جیب بزنند. آنها برای نقدکردن این اسناد، دلال یا شرکایی مابین تجار داشته‌اند. مشکل زمانی به وجود می‌آمد که عده‌ای این اسناد امانی یا بدهی ساختگی و یا بدون پشتوانه و یا جعلی را جهت تحویل امانت یا پرداخت دین به نزد صرافی موردنظر می‌بردند و متوجه می‌شدند که صرافی‌ها یا سکه‌های دیگری به آنها تحویل می‌دهند یا حتی اینکه از انجام تعهد خود یعنی استرداد امانت و پرداخت بدهی به دلایل گوناگونی من‌جمله عدم داشتن سکه یا جعلی بودن سند و ... سر بازمی‌زنند و نتیجه حاصله زیر سؤال رفتن حسن اعتبار صرافی و یا مشکوک شدن تجار به اسنادی بود که در دست داشتند و با آنها معامله می‌کردند. در نهایت این‌گونه مسائل باعث به‌وجودآمدن یک نوع بی‌نظمی اجتماعی، آشوب مردمی، بی‌ثباتی، ناامنی و آشفتگی در وضعیت بازار و تجارت و کسب‌وکار می‌شد که تصمیم نهایی دولت‌ها یا حکومت‌ها ممنوع کردن این کار یا عملیات صرافی‌ها بود. حاکمان و بزرگان به این نتیجه رسیدند که این‌گونه مسائل باید به خود حکومت‌ها سپرده شود. یعنی صرافی‌هایی که زیر نظر حکومت‌ها اداره می‌شوند. آن‌هم به‌صورت قانونمند و بسیار منظم و دقیق با حساب کتاب روشن و شفاف. در این مرحله از زمان پدیده‌ای به‌عنوان بانک (انبار دارایی یا خزانه) شکل گرفت که نوعی صرافی ملی یا دولتی و حکومتی بود که زیر نظر خزانه‌داری‌های اصلی یا وزرا و امرا کار می‌کردند. آنها با دریافت سکه از مردم، مبادرت به صدور برگ امانت جدیدی کردند که بعدها به نام پول شهرت یافت و معادل آن می‌بایست در خزانه، به‌صورت سکه و به‌عنوان پشتوانه نگهداری شود. اما متأسفانه دولت‌ها و حکومت‌ها و ... همان اعمال خلاف صرافی‌ها را مرتکب شدند و دلیل آن جبر در حل مشکلات لاینحل توسط پول بود. یعنی پول حلال مشکلات لاینحل حاکمان وقت شد. چون طلا و نقره، فلزات نایاب بودند و دسترسی سریع به آنها غیرممکن است. ولی پول سندی است که به‌سرعت قابلیت تنظیم و تکثیر دارد. آنها به‌راحتی می‌توانستند اسناد بدهی یا امانی بدون پشتوانه صادر کنند و هر کاری که بخواهند با امانات مردمی انجام دهند. چون در نهایت شخص و یا قدرتی به‌عنوان قوه قهریه وجود نداشت تا آنها را محاکمه یا مجازات کند. آنها خودشان قوه قهریه بودند و این اعمال را به‌عنوان حفظ مصالح یا منافع عمومی و حکومتی و کشوری حتی دینی و اعتقادی مرتکب می‌شدند. پدیده‌ای که در علم اقتصاد تورم پولی شناخته و نام‌گذاری شده و قانونی و رایج و بدون اشکال هم است.

 

و این سؤال بسیار مهم که این روی دادهای تاریخی در چه زمان‌هایی و در کدام تمدن‌هایی و توسط چه کسانی روی داده است؟

تنها سرنخ معتبر یعنی آیات کتاب قرآن، ما را به تمدن مصریان باستان یعنی فراعنه و شخصی به نام قارون هدایت می‌کند و یا هر تمدنی که از مرحله مبادله پایاپای کالا به کالا گذر کرده و در میان آنها سکه فلزی رایج بوده است. مثل بابلی‌ها، سومری‌ها، رومیان و حتی پارسیان که از سکه‌های بی‌ارزش مسی یا برنزی هم استفاده و یا سوءاستفاده کرده‌اند که صرفاً تصویر شخصیتی معروف به آن بها می‌داده است (تصویر و تمثال فروشی). قارون شخصی بسیار معروف، با شهرت، جاه‌طلب، در ظاهر بسیار ثروتمند و معتبر و یکی از اشخاص مورد تأیید و اعتماد فرعون مصر بوده است. شخصیتی همانند سینوحه پزشک معتمد دربار مصر. قارون تمامی مردمان مصر و حتی مردمان پیرامون مصر و سرزمین‌های دیگر را متقاعد نموده بود که بهتر است تمامی فلزات گران‌بها، زیورآلات، جواهرات، اشیا و اموال قیمتی خود را به نزد او به امانت، مشارکت و یا ربا بسپارند. زیرا مدعی بود خزینه‌های بسیار امنی جهت انبار و نگهداری آنها دارد. همچنین نگهبانانی کلیددار از نوع انس و جن و همچنین حیوانات درنده مثل سگ، گرگ و انواع درندگان وحشی دیگر. حتی مدعی شد که جادوگران و ساحران و شگردهایی دارد برای طلسم، افسون و جادوی انبارها و خزینه‌ها تا از هر نوع آسیب و گزندی به‌دور باشند و همچنین کاهنان و پیشگویان و آینده‌نگرانی باتجربه و اهل خبره دارد که می‌توانند سرمایه‌اش را تصاعدی چندبرابر کنند. او مدعی بود اموالش غیرقابل‌سرقت و فناناپذیر است. زیرا خدایان مصر حامی او هستند و به جانش طول عمر و مالش برکت و فزونی داده‌اند. با این حقه هیچ کسی حتی خود نگهبانان کلیددار، جرئت نداشتند تا به داخل انبارها و خزائن ورود کنند و از محتوای آنها و میزان دارایی قارون باخبر شوند چه برسد به سرقت آنها. هم اینک نیز این باور غلط در میان اشخاصی که به دنبال دفینه هستند، حتی باستان‌شناسان حرفه‌ای وجود دارد که هر خزینه و دفینه‌ای برای خود طلسم، جادو و نگهبانانی ماورایی و نامرئی دارد (مجموعه ایندیانا جونز) که یابنده آن دفینه را مصدوم، مسموم و یا مقتول می‌کند و خودش را در مقابل سرقت سارقین محافظت می‌کند که در کل دروغ و خرافاتی بیش نیست. قارون برای فریب مردم عده‌ای را استخدام کرده بود که وظیفه آنها حمل‌ونقل کلیدهای خزانه بود تا مردم شگفت‌زده شده و گول فریب‌ها و ترفندهای او را بخورند و به اعتماد و اعتبار و شهرت خود بیفزاید تا اموال بیشتری تصاحب کند. قارون واردکننده پاپیروس یا کاغذ به مصر بود حتی تولیدکننده آن.

زیرا کاغذ از سلولز ساخته شده و سلولز غذای موردعلاقه موریانه است و چون قارون برای تنظیم اسناد از مرکب و جوهرهای ناپایدار مخصوصی استفاده می‌کرد، بعد از چند سال این اسناد توسط موریانه‌ها آسیب‌دیده و از بین می‌رفت. جوهر و مرکب مورداستفاده قارون توجه موریانه‌ها را به خود جلب می‌کرد و کاغذها توسط موریانه‌ها خورده می‌شدند و معادل آن اسناد به مالکیت و تصرف قارون در می‌آمد. این اسناد بسیار آسیب‌پذیر بوده و بعد از چند بار دست‌به‌دست شدن از بین می‌رفتند. محتوای خزانه قارون نیز صرف هزینه‌های ساخت‌وساز اهرام توسط فرعون می‌شد. همچنین تجهیز و اداره دربار و لشکریان و سپاهیان مصر که بسیار پرهزینه و ولخرج هم بوده‌اند. طبق حکم حکومتی فرعون، تمامی مصریان موظف شده بودند تا اموال باارزش خود را به قارون سپرده و به‌جای آن پاپیروس دریافت کرده و آنها را بده‌وبستان بکنند و شاید اقدام به ضرب سکه‌های بی‌ارزش مسی یا برنزی هم کرده باشند و تنها دلیل باارزش بودن آنها تصویر فراعنه مصر بوده باشد. آنچه که مسلم است اینکه فراعنه با استفاده از این حقه و ترفند می‌توانستند پروژه‌های نظامی و عمرانی خود را به‌پیش ببرند. چون سربازان و کارگران مصری، دستمزد زیادی طلب کرده و هزینه بسیار زیادی هم داشته‌اند و نیروی کار بردگان اسرائیلی و افریقایی رایگان کافی هم نبوده است و اینکه دارایی چندان زیادی در خزائن قارون وجود نداشته است. بلکه با انحراف ذهن و تبلیغات کاذب به مصریان چنین القا شده بود که این انبارها پر از اموال باارزش و قیمتی هستند و دلیل این مدعا اینکه در رانش زمین، این اماکن کلاً دفن شده‌اند و تا به امروز هیچ گنج یابی و یا باستان‌شناسی چیز بدرد بخوری از این گنجینه رؤیایی به دست نیاورده است. جز سنگ، خاشاک، چوب و کاسه‌کوزه‌های شکسته و سفال‌هایی بی‌ارزش و ...  در حقیقت قارون شخصی دروغگو، شیاد، حیله‌گر، فریب‌کار و عامل حکومتی فرعون برای غارت و چپاول اموال مردم ساده‌لوح و نادان بوده است.  در رانش زمین خود قارون نیز به کام زمین فرورفته است و هیچ بعید نیست که باستان‌شناسان صرفاً موفق به یافتن استخوان‌های او شده‌اند. بدون اینکه توانسته باشند هویت او را شناسایی کرده باشند. این یک واقعیت تلخ است که تا به امروز دررابطه‌با کشف و پیداکردن گنج قارون (روس‌ها، آلمان‌ها، فرانسوی‌ها و حتی خود اسرائیل و ...) بیشتر از ارزش خود آن گنجینه، هزینه و اتلاف زمان کرده‌اند و تنها چیز یافت شده، کتب عهد عتیق است که در تعارض با کتب در دست فعلی بوده و همخوانی نیز ندارند و به‌شدت محرمانه و به‌صورت افشا نشده محافظت و پاسداری می‌شوند. چون مایه آبروریزی و رسوایی اسرائیل و جامعه یهودیت است و هیچ سرنخی از آن گنجینه نیز در دست نیست؛ چون چیزی نبوده است جز یک توهم و ذهنیت ایجاد شده در باور مردم‌فریب خورده و خوش‌خیال (انحراف ذهن).

یعنی برای اولین‌بار چیزی به نام صراف امانت‌دار یا بدهکار یا طلبکار، برگ یا اوراق امانت، بدهی و مشارکت مالی و چیزی در مایه اوراق بهادار، اوراق قرضه و ... که بعداً پول یا حواله یا سهام نامیده شده است، خزانه و یا خزینه حکومتی به‌عنوان بانک و ... آن‌هم به‌صورت مدرن که ما آن را شناخته‌ایم، در تمدن مصریان باستان شکل‌گرفته است و سپس به قوم بنی‌اسرائیل و سایر نقاط دنیا انتقال و یا توسعه‌یافته است. یعنی شخصی به نام قارون و اجدادش، استاد یا معلم و الگویی بوده است برای تمامی صرافان آن زمان و همچنین آیندگان آنها. به باور ما فرعون و هامان و قارون سه مفلس ورشکسته و سه بدهکار بزرگ مالی به خزانه و مردمان مصر و پیرامونش بوده‌اند. چرا که تمام دارایی و اموال خود را هزینه ساخت هرم، مقبره و برجی مرتفع برای تیراندازی با تیرکمان به‌طرف پروردگار عالمیان کرده بودند و همچنین تجهیز سپاهیان تا شاید موفق به ترور الله شوند و آنچه باعث جلوگیری از رسوایی آنها می‌شد، باور و احترام مصریان جاهل به خدایان باطل بوده است.

چرا که آنها در اکثر موارد مورد خشم و غضب خدایان واهی مصر بوده و این نفرین آنها با خورده شدن پاپیروس‌ها توسط موریانه‌ها آشکار می‌شده است. یعنی اصل آن اموال حرام، می‌بایست هزینه خدایان مصر شود تا پاکیزه و تطهیر شوند. غافل از اینکه مرکب آن اسناد از ملکه موریانه‌ها تهیه می‌شده و جاذب موریانه‌های کارگر بوده است و تنها چیزی که از آن خدایان باطل باقیمانده و توسط قوم بنی‌اسرائیل در حین فرار، به یغما رفته و غارت شده است، مقداری ظروف طلا و نقره و جواهرات خانوادگی فرعون بود که صرف ساخت گوساله طلایی شد و آن گوساله هم در نهایت نصیب سامری فریب‌کار شد. چه کسی باور می‌کرد که کل میراث فراعنه مصر روزی توسط بنی‌اسرائیل غارت شود و تبدیل به گوساله‌ای همچون طبل توخالی شود به نازکی پاپیروس که در مقابل باد لرزیده و صدای خاری از خود درآورد.

و زمانی که اوضاع آشفته شد، آن گوساله توسط سامری با سرعتی باورنکردنی فراری داده شد و مابقی آن ظروف و زیورآلات فراعنه نیز زیر پای گوساله دفن و پنهان شده بود که در حین سرگردانی چهل‌ساله بنی‌اسرائیل در صحرا، توسط خود سامری و فرزندانش از زیرزمین خارج و هزینه شد. یعنی این فرزندان و نوادگان سامری بودند که صرافی‌ها را در تمامی نقاط عالم توسعه و گسترش دادند. به باور ما این راهکارهای مال یا ثروت‌اندوزی، پند و اندرزهایی بوده‌اند که نسل‌اندرنسل و سینه‌به‌سینه در میان فراعنه و بنی‌اسرائیل در جریان بوده است و شاید در کتبی همانند کابالا مکتوب هم شده است که همیشه و هر زمان مورداستفاده عده‌ای سودجو قرار می‌گرفته است. چنین متصور است که این کتب نیز در نزد کتب عهد عتیق اکتشاف شده نگهداری می‌شوند و آن مطالب ابتدایی به‌مرورزمان متکامل و به مفاهیمی همچون بانک‌ها، شرکت‌های پونزی، هرمی، سرمایه‌گذاری و مضاربه‌ای، نت مارکتینگ، گلدکوئست، بروکرها یا کارگزاران و ... توسعه یافته‌اند. چون در نتیجه فعالیت کوتاه و بلندمدت آنها، در نهایت سرمایه عمومی نصیب جمعی خصوصی و انگشت‌شمار می‌شود و از همه مهم‌تر اینکه ردپای بنی‌اسرائیل و اقوام و ملل یهودی و جهود در همه آنها دیده می‌شود. چون آنها حامل ذخایر ژنتیکی فراعنه شده‌اند و نتیجه مطالعه شبانه‌روزی آن کتب شیطانی حال به هر اسم و نشانی می‌شود. آنچه که ثابت و معلوم است اینکه بنی‌اسرائیل هیچ علاقه و محبتی به موسی و خاندان شبان، چادرنشین صحراگرد و پابرهنه ندارند و همچنین خدای آنها و آیین و شریعتی که به آن توصیه شده‌اند. بلکه آنها شیفته و دلباخته فراعنه مصر و عظمت و شکوه آنها در آن دوران باستانی بوده‌اند و همواره سعی دارند که در هر زمان و مکانی، مالک و صاحب شهرت و جایگاه فراعنه مصر باشند. یعنی بیشتر از اینکه شبیه فرزندان موسی و هارون باشند به فرزندان فراعنه شبیه هستند.

 

اما ربا چگونه پدیدار شده است؟

تصور اولیه و ابتدایی انسان‌ها از تجارت و کسب سود این بوده است که انسان‌ها می‌بایست مبادرت به خرید، فروش، مبادله و معاوضه کالا با کالا یا کالا با سکه یا پول کنند. ولی این عملیات صرافی‌ها به آنها یاد داد که با مبادله سکه با سکه یا دردست‌داشتن مقداری سکه به مدت‌زمان طولانی نیز می‌توان کسب سود کرد. پس در مراحل بعدی صرافی‌ها انسان‌ها را پیشنهاد می‌دادند تا در قبال به امانت گذاشتن مدت زمانی سکه در نزد آنها، مقداری سکه به‌عنوان سود یا پاداش یا سهم شراکت دریافت کنند و این راهکار جدیدی بود که توسط صرافی‌ها در مقابل ممنوعیت پذیرش امانت مردمی تمهید بودند. یا حتی با وعده پرداخت ربا قبل از ممنوعیت امانت گذاری، مردم را تشویق می‌کردند تا سرمایه خود را در اختیار آنها قرار دهند و صاحب کسب‌وکاری راحت، تضمینی و بدون دردسر و بدون ریسک شوند. یعنی مردم عادی به‌عنوان ربا گیرنده و صرافی‌ها به‌عنوان ربا دهند شناخته شدند. بعداً تجار نیز مبادرت به دریافت وجه و پرداخت ربا نمودند و بعدها این باور در ذهن همه شکل گرفت که با تجارت و معاوضه و مبادله خود سکه و پول نیز می‌توان کسب سود کرد و سود حاصله تابعی از زمان خواهد بود و صرافی‌ها واسطه مردم و تجار شدند. یعنی از تجار ربا گرفته و با کسر سود خود به مردم سرمایه‌گذار ربا می‌دادند. جالب است بدانیم که عدد نپر یا لگاریتم طبیعی توسط حسابداران و ریاضی‌دانان در جهت محاسبه میزان سود ربا کشف شده است. مشکل دیگری که روی داد اینکه صرافی‌ها و تجار به دلایل عدیده ورشکسته شده و یا اقدام به دزدی و کلاهبرداری و فرار نموده و اموال مردم نابود شده و به یغما می‌رفت که بعدها دریافت و پرداخت ربا نیز ممنوع شد و این امر به بانک‌ها و یا خزانه‌داری‌ها یا صرافی‌های حکومتی محول شد. شرکت‌های پونزی نمونه بارزی از این پدیده هستند که اختراع و ابداع مصریان باستان و به دنبال آن بنی‌اسرائیل است و جالب است بدانیم که پرداخت ربا توسط دولت‌ها و حکومت‌ها با چاپ و نشر و یا افزایش نقدینگی کار بسیار راحتی است که باعث ازبین‌رفتن ارزش خود سرمایه سپرده‌گذاری شده می‌شود.

 

چرا در احکام دینی الله، ربا حرام شده است؟

قبل از پدیدارشدن پدیده‌ای به نام ربا، انسان‌ها به یکدیگر قرض می‌دانند. حال به دلایل شخصی یا به نا به دلایل دینی که به آن توصیه شده بودند. یعنی خداوند فرمان داده بود که پیروانش به یکدیگر قرض‌الحسنه بدهند تا مشکلات یکدیگر را حل‌وفصل کنند. مشکل ربا اینجاست که مردم دریافتند که صرف داشت سکه یا پول برای آنها درآمدزایی دارد و اگر سکه یا پول‌های خود را قرض دهند، دیگر از این سود محروم می‌شوند و شاید قرض‌گیرنده آن سود را تصاحب کند و در نهایت نصیب او شود. یعنی از جیب آنها دزدیده یا کم شود و به‌نوعی سرشان کلاه برود. این برای خداوند قابل‌قبول نبود. ازاین‌رو برای اینکه سنت قرض دادن الهی منسوخ نشود، ربا حرام شده است تا اینکه این باور نادرست از ذهن انسان‌ها خارج شود. ولی قانون ربا برای موجودات زنده و ارگانیک یعنی آنهایی که حیات بیولوژیک دارند و توان تکثیر و یا رشد و زایشی داشته و سود و منافع سرشاری برای مالکانشان به همراه دارند، جای بحث زیادی دارد که از حوصله این بحث خارج است. هرچند که آنها نیز همیشه در معرض آسیب و آفت و نابودی هستند.

 

و در نهایت این سؤال اساسی که آیا پول با تعاریف امروزی شامل قوانین ربا می‌شود؟

طبق تعاریف جدید اقتصاددانان، در گذشته دور پول می‌بایست پشتوانه‌ای از نوع طلا یا نقره می‌داشته است تا ارزش آن ثابت بماند و دچار نوسان یا نقصان نشود و از همه مهم‌تر اینکه ارزش و اعتبار حقیقی، معلوم و مشخصی داشته باشد. ولی در عمل آنچه که محقق شده است اینکه این‌چنین چیزی در واقعیت دنیای ما غیرممکن است. چرا که حاکمان و در کل حکومت‌ها و دولت‌ها در نهایت روزی مجبورند دچار آن تخلف صرافی‌ها بشوند و هیچ راهکاری برای جلوگیری از آن‌هم وجود ندارد. چون آنها خودشان قوه قهریه هستند و هیچ‌کس توان شکایت و محاکمه و حتی مجازات خود قوه قهریه را ندارد. آنها در نهایت به‌عناوین‌مختلف مرتکب این تخلف می‌شوند و آن را مشروع و قانونی هم جلو می‌دهند. پس این‌چنین سازوکار و پشتوانه‌ای غیرممکن و جز محالات است؛ یعنی فرض و تصور آن هم محال و غیرممکن است. در مرحله اول خود پشتوانه طلا یا نقره هزینه و خرج می‌شود و در مرحله دوم پول بدون پشتوانه به جریان انداخته می‌شود و هیچ کسی هم نمی‌تواند جهت مطالبه امانت یا پشتوانه مراجعه کند؛ یعنی این‌چنین چیزی تعریف نشده است و بی‌معنی و بی مفهوم است. تنها راهکار پیشنهاد شده از سر باز کردن پول است؛ یعنی آن زیان را به گردن دیگری انداخته و اموال باارزش دیگری را صاحب شود تا شخص اخیر، دچار آن ضرر و زیان کم‌ارزش شدن پول شود. به باور آنها آنچه که پشتوانه پول امروزی است، صنعت و اقتصاد و تجارت است. یعنی پول هر مملکت، همانند اوراق و برگ سهام کل دارایی و ثروت آن مملکت است. اگر وضعیت خوب باشد آن پول باارزش است و اگر وضعیت خراب شد آن پول بی‌ارزش است. ولی واقعیت چیست؟

پول هیچ‌گونه ارزش ذاتی یا مادی ندارد. یعنی پول متریال نیست؛ بلکه به‌نوعی توهم و خیال بشری است که به گیرنده یا دارنده آن القا شده است. ارزش آن متغیر و بسیار پرنوسان و از همه مهم‌تر اینکه توافقی و قراردادی بین متعاملین یا تبادل کنندگان آن است. به طور مثال ماده حیات در ادبیات فارسی واژه "آب" قرارداد و مابین پارسیان توافق و رایج شده است و خود عبارت "آب" بی‌معنی و بی مفهوم است و برای سایر زبان‌ها، هیچ مفهوم قراردادی و یا توافقی هم ندارد و کاملاً ناشناخته است. ساده بگوییم اگر شخصی مدعی شود که شخص دیگری از او ربا گرفته است، طرف مقابل می‌تواند ادعا کند که نه‌تنها ربا نگرفته است؛ بلکه مدعی او مقداری از دارایی و اموال او را به یغما برده است. این چگونه ممکن است و حق با کیست؟

این در زمانی روی می‌دهد که ما ارزش پول را به طلا و نقره تقویم به‌روز کنیم. یعنی در یک بده‌بستان مالی در گذشته، ارزش آن پول در مقابل طلا یا نقره چقدر بوده و همچنین در زمان تسویه‌حساب مالی در حال یا آینده چه ارزشی داشته و یا خواهد داشت. اگر در این بعد یا مسافت زمانی، طلا ارزان شده یا اینکه پول گران شده، حق با مدعی است و طرف مقابل در این سودا، طلا و نقره بیشتری کسب کرده در نتیجه ربا مشهود است. ولی اگر طلا گران شده و پول ارزان شده حق با مدعی‌علیه است؛ چون مقداری از طلا یا نقره او کم شده و درنتیجه مال‌باخته است. چون ملاک قانون ربا برای خداوند متعال، طلا و نقره یعنی مخلوقات خودش بوده است و نه پول که حقه و ترفند شیاطین است. چرا که در زمان وضع قانون ربا، چیزی به نام پول با تعاریف امروزی وجود نداشته است. آنچه که وجود داشته است، خود سکه طلا و نقره و اسناد امانت، بدهی یا قرض آن بوده است که این اسناد همواره ارزش و بهای یکسانی با سکه طلا یا نقره داشته است، البته به‌شرط صلاحیت و یا صالح بودن تنظیم‌کنندگان آن. یعنی اگر شخصی در مقابل سکه طلا یا اوراق و اسناد معتبر قرض یا بدهی آن، وجه اضافه‌ای طلب کرده یا گرفته باشد، آنگاه ربا مشهود می‌شود. ولی پول با تعاریف جدید امروزی که معادل و پشتوانه‌ای از طلا یا نقره ندارد، هرگز شامل قانون ربای الهی در کتاب نخواهد شد. برای کشف ربایی بودن آن، می‌بایست همیشه و هر زمان تقویم به گذشته و حال یا آینده شود و چه‌بسا همان ادعای مدعی‌علیه درست بوده باشد مبنی بر مال‌باختگی یا به یغما رفتن دارایش که اکثر سپرده گذران در بانک‌های ایران نه‌تنها ربا نگرفته‌اند؛ بلکه دچار مال‌باختگی شده‌اند و تقریباً تمام کسانی که از بانک‌های ایرانی وام دریافت کرده‌اند نه‌تنها ربا نداده‌اند؛ بلکه مرتکب سرقت، اختلاس یا کلاهبرداری و به یغما بردن مال غیر شده‌اند.

مشکل از اینجا ناشی می‌شود که در دوران ظهور اسلام در سرزمین حجاز، مشرکین مکه اقدام به بازداشت، شکنجه و قتل تازه مسلمانان می‌کردند و زمانی که تازه‌مسلمان‌ها مقاومت کرده و مشرکین احساس ضعف و مواجهه با مرگ می‌کردند، به مسلمانان می‌گفتند که به ترسید از الله و یهوه که قتل در پیشگاه او جنایتی نابخشودنی است و او شما را روز قیامت بازخواست و مجازات خواهد کرد و چون مسلمانان به خدا ایمان و باور داشتند و از او می‌ترسیدند، این حقه و ترفند مشرکین جواب می‌داد و می‌توانستند خودشان را از مرگ نجات دهند.

 

و قتال (پیکار) کنید در راه خداوند کسانی را که قتال (پیکار) می‌کنند شما را و تعدی (تجاوز) نکنید، به‌درستی خداوند دوست نمی‌دارد تعدی‌کنندگان (متجاوزان) را

و به قتل رسانید ایشان را [هر] جایی که یافتید ایشان را و اخراج کنید ایشان را از جایی که اخراج کردند شما را و فتنه شدیدتر از قتل [است] و قتال (پیکار) نکنید ایشان را نزد مسجدالحرام تا اینکه قتال (پیکار) کنند شما را در آن، پس اگر قتال (پیکار) کردند شما را، پس قتال (پیکار) کنید ایشان را، آن‌چنان است جزای کافران ۱۹۱ بقره

 

زمانی که وحی می‌کرد سرورت به‌جانب ملائکه، به‌درستی من همراه شمایم، پس ثابت بدارید کسانی را که ایمان آوردند، به‌زودی می‌افکنم در قلب‌های کسانی که کفران کردند رعبی را، پس بزنید بالای گردن‌ها را و بزنید از ایشان هر (تمام) انگشتانی را

آن به [این دلیل است که] ایشان شقاوت (دشمنی) کردند خداوند و رسولش را و کسی که شقاوت می‌کند خداوند و رسولش را، پس به‌درستی خداوند شدید (سخت) عقوبت (پیگرد) [است]  ۱۳ انفال

 

در حقیقت مسلمانان در قتل‌عام مشرکین عاجز و ناتوان بوده‌اند و این کار را ملائکه انجام می‌داده‌اند. وضعیت ربا در جوامع و حکومت‌های اسلامی فعلی نیز این‌چنین است. چه‌بسا عدهٔ کثیری از حرام‌زادگان منافق، امور مالی جامعه را به دست گرفته و به بهانه حرام بودن سود ربا، سپرده‌گذاران را متقاعد نمایند که به گرفتن سود و بهره بانکی، کمتر از شاخص تورم واقعی، قناعت کنند که بیشتر از آن، حرام و مورد خشم و غضب خداوند است و روز قیامت دردسرساز خواهد شد. ولی خودشان و اطرافیانشان از همین منابع مالی و بانکی استفاده کرده و با آن، تمام اموال باارزش مردم را خریده و به یغما ببرند و مجدداً به بهانه ربا بودن سود بانکی، یا کمتر از شاخص تورم، سود پرداخت کنند یا به بهانه‌های مختلف، از پرداخت اصل وام نیز خودداری کنند، چه برسد به فرع سود یا جریمه دیرکرد آن. معنی دقیق بانکداری اسلامی در دنیای امروز سوءاستفاده از قانون الهی ربا و لحاظ‌کردن آن به پول است که جزو خلقت و قوانین او محسوب نمی‌شود و همچنین سرکیسه کردن و به قارت بردن اموال عمومی و بیت‌المال است. یعنی یک نوع دزدی و سرقت قانونی و شرعی که در روز روشن و جلوی چشم همگان صورت می‌گیرد. به طور مثال اگر یک مسلمان مقداری از اموال خود را فروخته و در بانک به سپرده بگذارد، بعد از گذشت مدت‌زمان کوتاهی با جمع سپرده و سود دریافتی، دیگر قادر به خرید مجدد آن مال فروخته شده نخواهد بود و به مقدار بسیار زیادی، متحمل ضرر و زیان خواهد شد و به همین مقدار سود و منفعت به جیب بانکداران اسلامی و اطرافیانشان خواهد رفت که آن سپرده را به‌صورت وام دریافت کرده‌اند و مال آن مسلمان را خریده‌اند. حال از وام از محل منابع ملی و بیت‌المال چه سودی به جیب بزنند، الله و اعلم که در واقع این اشخاص در روز قیامت بار گناهان آن گروه از مردم جاهل و نادان و زودباور را به دوش کشیده و تسویه‌حساب به عمل خواهد آمد؛ چون خداوند خودش بهترین و سریع‌ترین حسابدار و حسابرس است و سرش کلاه نمی‌رود. طلا و نقره کجا، پول توهم انترهای درختی و فیلسوف‌های بی‌سواد کجا.

 

پول جدید و حقه و ترفندهای جدید:

دانستن این موضوع بسیار جالب است که با تکامل معنی و مفهوم جدید پول، ترفندها و حقه‌ها نیز متکامل‌تر می‌شوند. طبق آمارهای جهانی (Credit Suisse Research Institute)  تقریباً ۹۰ درصد ثروت و دارایی جهانی در نزد ۱۰ درصد مردم جهان است و به همین میزان دسترسی به نقدینگی چه به‌صورت وام و یا قروض، اعتبارات بانکی و ... وجود دارد؛

یعنی در ابتدا چنین تصور می‌شود که با بی‌ارزش شدن و یا ارزان شدن پول، ۹۰ درصد ضرر و زیان حاصله، نصیب این قشر ۱۰ درصدی شود که در حقیقت چنین نیست. آنها با دسترسی به این ۹۰ درصد از پول یا اعتبارات، اموال و دارایی‌های باارزش آن ۹۰ درصد را در اختیار خود قرار داده و به تصرف و تملک خود در می‌آورند و کلیه ضرر و زیان‌های ناشی از تورم، نصیب آن جمعیت ۹۰ درصدی می‌شود و از همه شگفت‌انگیزتر اینکه کل این ثروت و دارایی، باارزش ذاتی به‌صورت یکسان مابین آن ۱۰ درصد توزیع نشده است. مقدار بسیار هنگفت آن در اختیار اشخاص بسیار معدود و محدودی قرار گرفته که به‌جرئت می‌توان گفت که فراعنه مصر در نزد آنها دریوزه هم نیستند. اما جالب است که آنها نیز بزرگ‌ترین بدهکاران مالی به خزانه‌ها هستند. چون بلند پروازی‌های آنها از فراعنه فراتر می‌رود. اگر فراعنه قصد شکار خداوند را داشتند اینها قصد تصرف کیهان یعنی کل اموال و دارایی خود خداوند را دارند و شاید جایگاه خود خداوند برای سلطنت بر عالمیان را. به باور ما همان سرنوشت فراعنه در انتظار آنهاست، دیریازود دارد و هرگز و مطلقاً سوخت‌وسوز ندارد. سرنوشت شومی که در نهایت گریبان آنها را می‌گیرد؛ چون گویا مقرر شده پول با منشأ انسانی خود طلا یا نقره را بی‌ارزش کند؛ اما چگونه؟

با بی‌ارزش شدن پول، اقتصادها فرومی‌ریزند و تولید از بین می‌رود و با طلا و نقره هم نمی‌توان گرسنگی و تشنگی را برطرف نمود. در نتیجه بی‌ارزش‌تر از طلا و نقره چیز دیگری نخواهد بود. این ذات بشر است با اختراع پول، طلا و نقره را نابود می‌کند. یعنی ارزش طلا و نقره به این است که با کالاهای موردنیاز بشر تعویض و مبادله شوند و اگر کالای موردنیاز در دست نباشد، طلا و نقره هم بود و نبودشان یکسان است.  پول به هر صورتی که بوده و باشد، خطری بزرگ و جدی برای بشریت و عامل انقراض تمدن‌هایی بشری است و بزرگ‌ترین تهدید برای اقتصاد و تولید و تجارت محسوب می‌شود و بزرگ‌ترین خطا و بدترین ابداع یا اختراع تصادفی بشر نادان بوده است.

 

ابطال سحر یا حقه‌ای به نام پول در گرو بانکداری درست اسلامی است:

در بانکداری صحیح اسلامی، تمامی بده‌بستان‌ها و تسویه‌حساب‌های بانکی، سپرده‌ها و وام‌ها به‌صورت طلا و نقره انجام می‌شود و درصدی کارمزد از بابت هزینه‌های بانک یا مؤسسه من‌جمله اجاره محل، هزینه نگهبانی، هزینه خدمات شهری، حقوق کارمندان، هزینه‌های ثبتی، طرح دعاوی حقوقی و ... دریافت می‌شود و اگر دریافت‌ها و پرداخت‌ها به انواع پول‌های رایج باشد، می‌بایست حتماً تقویم به‌روز شوند، تا شبهه ربا یا مال‌باختگی از بین برود. به طور مثال اگر امروز کسی خانه خود را فروخته و در بانک سپرده کند و کس دیگری همان سپرده را وام‌گرفته و آن خانه را بخرد، بعد از مدتی وام‌گیرنده خانه سپرده‌گذار را به یغما برده است که با بانک‌داری اسلامی، این مشکل حل می‌شود؛ یعنی دلیلی مبنی بر دریافت سود ربا وجود ندارد تا انگیزه‌ای برای سپرده‌گذاری شود و عده‌ای با این سپرده‌گذاری‌ها به‌عنوان وام، مرتکب این دزدی و سرقت مال غیر شوند. سپرده‌ها صرفاً به‌صورت طلا و نقره و قرض‌الحسنه خواهند بود و اگر مقدار آن کم باشد، حکومت اسلامی از محل بیت‌المال و اموال عمومی به وام گیرندگان وام می‌دهد و آنها نیز ملزم به باز پس دادن آن به‌صورت ارزش روز هستند و سرمایه بانک‌ها دچار نقصان و نابودی هم نمی‌شود. اینک اگر وام گیرندگان توان بازپرداخت بدهی خود به‌صورت طلا و یا نقره را نداشته باشند، آن بحث دیگری دارد که در کتاب قرآن توضیح داده شده است. بخشودگی‌ها فقط یکبار آن هم به‌عنوان گرفتن سهم خود شخص از بیت‌المال قابل انجام است. نه اینکه گروهی خاص، وام گرفتن‌های مکرر از بانک‌ها را برای خود تبدیل به شغل و تجارتی پرسود کرده باشند.

 

۱۵ - سپس فَریسیان بیرون رفتند و شور کردند تا ببینند که چگونه می‌توانند مسیح را با سخنان خودش به دام اندازند.

۱۶- آنها شاگردان خود را به همراه هیرودیان نزد او فرستادند و گفتند: استاد، می‌دانیم مردی صادق هستی و راه خدا را به‌درستی می‌آموزانی و از کسی باک نداری، زیرا بر صورت ظاهر نظر نمی‌کنی.

۱۷- پس رأی خود را به ما بگو؛ آیا پرداخت خَراج به قیصر رواست یا نه؟

۱۸- عیسی به بداندیشی آنان پی برد و گفت: ای ریاکاران، چرا مرا می‌آزمایید؟

۱۹- سکه‌ای را که با آن خَراج می‌پردازید، به من نشان دهید. آنها سکه‌ای یک دیناری به وی دادند.

۲۰- از ایشان پرسید: «نقش و نام روی این سکه از آنِ کیست؟»

۲۱- پاسخ دادند: «از آنِ قیصر» به آنها گفت: «پس مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا.»

۲۲- چون این را شنیدند، در شگفت شدند و او را واگذاشته، رفتند. قصص متی 22

اگر امروز عیسی ابن مریم رسول‌الله در نزد ما می‌بود و در مورد ربا و پول از ایشان سؤالی می‌شد به‌یقین آن حضرت می‌فرمودند که "قانون ربا در کتاب خدا مربوط به سیم و زر است و قانون پول مربوط به آن‌کسی (آن انتری) که عکسش روی اسکناس چاپ شده است"

 

ای کسانی که ایمان آوردید، زمانی که مدیون شدید به دینی تا مهلتی (سر رسیدی) معلومی، پس بنویسید آن را و می‌بایست بنویسد مابینتان نویسنده به عدل و ابا نکند نویسنده‌ای که می‌نویسد، همچنان که یاد داد او را خداوند، پس می‌بایست بنویسد و می‌بایست املا کند کسی که برای اوست حق (مدیون) و می‌بایست بترسد خداوند سرورش را و فرو نیندازد از آن چیزی را، پس اگر باشد کسی را که برایش حق [است] سفاهتی یا ضعفی یا استطاعت ندارد که املا کند آن را، پس می‌بایست املا کند سرپرستش به عدل و شاهد بگیرند دو شاهد را از مردانتان، پس اگر نباشند آن دو، دو مرد، پس مردی و دو زن از کسی که تراضی کردید از شاهدان، اگر گم کرد (فراموش کرد) یکی از آن دو، پس تذکر دهد (یادآوری کند) یکی از آن دو دیگری را و ابا نکند شاهدان زمانی که آنچه را که خوانده شدند و خسته نشوید اگر نوشتید آن را کوچکی یا بزرگی به‌جانب اتمامش (موعد و سر رسیدش)، آن منصفانه‌تر (عادلانه‌تر) [است] نزد خداوند و پایدارتر برای شهادت و نزدیک‌تر [که] ابا (تردید و شک) نکنید مگر اینکه باشد تجارتی حاضر شده‌ای [که] می‌گردانید آن را مابینتان، پس نیست برایتان گناهی اگر ننویسید آن را و شاهد کنید زمانی که معامله کردید و متضرر (آزرده) نشود نویسنده‌ای و نه شاهدی، و اگر انجام دهید پس به‌درستی آن نافرمانی‌ها به شماست و بترسید خداوند را و یاد می‌دهد شما را خداوند و خداوند به هر چیزی دانایی [است] ۲۸۲ بقره

طولانی‌ترین و بلندترین آیه و کلام خداوند در قرآن، مربوط به تنظیم سند بدهی در بیع یا معامله نسیه است که شیاطین با سوءاستفاده از آن، پول را اختراع و ابداع نموده‌اند. یعنی به آخر آن سند بدهی، عبارت به حواله کرد یا آورنده یا دارنده سند را اضافه نموده‌اند و به گیرنده سند بدهی این اطمینان را داده‌اند که خود این سند بدهی به پشتوانه اعتبار صادرکننده به معادل خود اصل بدهی، ارزش و اعتبار دارد و منتظر موعد و سررسید پرداخت بدهی نمانید و آن را به‌جای خود سکه‌های طلا و نقره، خرج کنید و وارد معاملات بعدی خود کنید و یا اگر به کسی بدهی دارید، به‌جای ایفای دین، این سند بدهی را تسلیم کنید که باعث یک نوع سرمایه سازی کاغذی، جمع‌آوری و تملک اموال غیر و تورم نقدینگی سکه در بازار و رونق کاذب در کسب‌وکار می‌شده است.

 

کیست آنکه قرض دهد خداوند را قرضی نیکویی، پس می‌افزاید آن را برایش اضافه شده‌ای (چندین برابر شده‌ای) بسیار شده‌ای و خداوند قبض می‌کند (می‌گیرد) و بسط (توسعه، افزایش و برکت) می‌دهد و به سویش برگردانده می‌شوید ۲۴۵ بقره

کسانی که می‌خورند ربا را، بلند نمی‌شوند مگر همچون به پا ایستادن کسی که وسوسه (کلافه) می‌کند او را شیطان از لمس (نزدیکی) ، آن به [این دلیل است] که ایشان گفتند جز این نیست [که] معامله همانند رباست و [درحالی‌که] حلال کرد خداوند معامله را و حرام کرد ربا را، پس کسی که آمد آن را موعظه‌ای از سرورش، پس [اگر] نهی شود (باز ایستاد) ، پس برایش آنچه که سپری شد (گذشت) و کارش به‌جانب خداوند است و کسی که عدوان (تعدی) کرد، پس ایشان اصحاب آتش [هستند] ، ایشان‌اند در آن جاودانان ۲۷۵ بقره

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۳۰﴾ آل عمران

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۳۴﴾ آل عمران

وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۱۸۰﴾ آل عمران

 

الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۲۷۵﴾ بقره

در حقیقت قانون بیع مال خداست و فعل ربا ویرایش ابلیس است.

  • بدرستي سرورت ميداند [كه] در واقع تو به پا ميخيزي ( بيدار ميشوي ) قريب به ( در حدود و نزديك به ) دو سوم شب و نصفش و يك سومش را و [همچنين] طايفه‌اي از كساني كه همراه تو هستند ، و خداوند تقدير ( اندازه گيري ، سنجش و محاسبه ) ميكند شب و روز را ، دانست كه هرگز نمي توانيد به اندازه‌اش ( شماره و مقدارش ) آوريد ( به جا آوريد و برسانيدش ) ، پس  بخشيد ( توبه پذيرفت ) براي شما ، پس قرائت كنيد  آنچه را كه ميسر ( مقدور و ممكن ) ميباشد از قرآن ، دانست  كه به زودي ميباشند از شما بيماري  و [همچنين] ديگراني [كه قدم] ميزنند ( مسافرت مي كنند ) در زمين ، مي جويند ( اكتساب ميكنند ، طلب و كسب و كار ميكنند ) از فضل ( بخشش ، زيادي ) خداوند و [همچنين] ديگراني [هستند كه] قتال ( پيكار ) ميكنند ( ميكشند و كشته ميشوند )  در راه  خداوند ، پس قرائت كنيد آنچه را كه ميسر ( مقدور و ممكن ) ميباشد از آن و به پا داريد صلات ( نماز ، فرستادن درود به خداوند ) را و بدهيد زكات ( قسمتي از دارايي ) را  و قرض دهيد خداوند را ، قرضي نيكويي را و آنچه كه جلو ميفرستيد ( تقديم ميكنيد ، پيش ميفرستيد ، پيش كش ميكنيد )  براي  خودتان ( نفسهايتان ) از خيري ( خوبي و نيكي ) ، پيدا ميكنيدش ( مي يابيدش ) در نزد خداوند ، اوست بهتري  و بزرگتر پاداشي  و آمرزش بخواهيد خداوند را ، بدرستي خداوند آمرزنده‌اي مهرباني [است] 20 مزمل

  •  

    بدرستی قارون بود از قوم موسی ، پس بی عدالتی ( تعدی و ستم ) كرد برای ايشان و داديم او را از گنجينه ها  آنچه را كه بدرستی كليدهای آن مشقت بار بود ( سنگين بود ) به گروهی ( زير ده نفر ) دارندگان نيرو ، زمانی كه گفت برای او قومش [كه] سر مستی نكن كه خداوند دوست نمی دارد سرخوشان را

    و كسب كن در آنچه كه داد تو را خداوند سرای آخرت و فراموش نكن نصيبت را ( بهره ات را ) از دنيا و نيكوی كن همچنان كه نيكوی كرد خداوند برای تو و نه جوی تباهی را در زمين بدرستی خداوند دوست نمی دارد مفسدان را

    گفت جز اين نيست كه داده شدم آن را بر دانشی در نزدم ، آيا ندانسته است كه بدرستی خداوند نابود كرده است از قبل او از تمدنها ، كسی كه او شديدتر از او بود  نيرويی و بيشتر جمعيتی و پرسيده نميشود از گناهانشان جرم كنندگان

    پس بيرون آمد بر قومش در آراستگيش ، گفت كسانی كه ميخواستند زندگانی دنيا را ، ای كاش برای ما ميبود همانند آنچه را كه داده شد قارون  ، بدرستی او حتما دارای لذتی ( كام جويی ) بزرگی است

    و گفت كسانی كه داده شدند علم ( دانش ) را  وای بر شما ، پاداش خداوند بهتريست برای آن كس كه ايمان آورد و عمل كرد صالحی را و افكنده نميشود ( داده و نصيب نشود ) آن را مگر [برای] شكيبايان

    پس فرو برديم به او و به سرای او زمين را ، پس نبود برای او از فرقه ای كه ياری كنند او را به غير از خداوند و نبود از كمك ( ياری ) شدگان

    و صبح كرد كسانی كه تمنا كردند ( آرزو و درخواست ميكردند ) جايگاه او را به ديروز ، ميگفتند وای  گويا خداوند است كه توسعه ميدهد رزق را برای كسی كه ميخواهد از بندگانش و مقدر ( تقدير و اندازه ، محدود ) ميكند ، اگر نبود كه احسان ( منت )  خداوند برای ما حتما فرو ميبرد با ما  ، وای  گويا بدرستی رستگار نميشود كافران 82 قصص

     

    و بده دارای قرابت ( نزديكی ) حقش را و مسكين و در راه مانده ( مسافر ) را و زياده روی ( تلف ، اسراف ) نكن پراكندنی ( ريخت و پاشی ) را

    بدرستی مسرفان باشند برادران شياطين و بود شيطان برای سرورش ناسپاسی

    و اگر اعراض كردی از ايشان [جهت] كسب رحمتی از [جانب] سرورت [كه] اميد داری آن را ، پس بگو برای ايشان گفتاری نرمی ( آرام و آهسته و ساده ای ) را

    و قرار نده دستت را در بندی ( بسته شده ای ) به سوی گردنت [خسيس و تنگ دست نباش] و نه گشای آن را همگی ( به تمامی ) گشاده ، پس می نشينی ملامت شده ای افسوس خورده ای

    بدرستی سرور تو می گسترد ( توسعه می دهد ) رزق را برای كسی كه ميخواهد و تقدير ( به اندازه و محدود ) ميكند ، بدرستی او باشد به بندگانش آگاه بينايی 30 اسرا

     

     

     

    محمدرضا طباطبایی  15/6/1401

    http://www.ki2100.com