Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب |  پروژه‌ها  | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

home

 

20-09-2023

 

تلفیق روح، کوانتوم و گرانش

 

 

جریان الکتریکی متناوب و مستقیم در فیزیک کلاسیک: 

همان‌طور که می‌دانیم برق شهری ما ۲۲۰ ولت موثر یا RMS و با بَسامد ۵۰ هرتز است که شدت جریان آن در اکثر واحدهای مسکونی با فیوز ۲۵ آمپر محدود شده است. این برق متناوب از نوع سینوسی بوده و طبق رابطه W=V.I  توان دارد ، يعنی ۵۵۰۰= ۲۵ * ۲۲۰ وات یا ۵٫۵ کیلووات . ولی ما با استفاده از یک پل دیود (چهار عدد دیود) و یک خازن مناسب می‌توانیم این جریان متناوب را به یک جریان مستقیم تبدیل کنیم:

 

 

ولی هیچ تغییری در توان (وات) جریان به وجود نخواهد آمد، برای اینکه اینها همگی مستقل از بَسامد جریان الکتریکی هستند.

 

 انرژی امواج الکترومغناطیسی در فیزیک مدرن:

در فیزیک هسته‌ای یا مکانیک کوانتومی معلوم شده است که انرژی الکترومغناطیسی مابین اتم‌ها به‌صورت بسته‌های انرژی ردوبدل می‌شود که نام این بسته‌های انرژی را فوتون گذارده‌اند و در محاسبات ریاضی (اندازه مقدار انرژی) از آن استفاده می‌کنند. کوانتوم نور که فوتون نامیده شده است مقدار مشخص از انرژی است که اندازه آن E از رابطه  E=hν به دست می‌آید كه ν بَسامد موج و h ثابت كوانتوم پلانک است كه مقدار خردی معادل ۳۴-^۱۰*۶٫۶۲۶ ژول بر ثانیه دارد. مقدار h كوانتوم پایین انرژی الکترومغناطیس در نظر گرفته می‌شود که مربوط به یک سیکل موج می‌شود.

همان‌طور که کاملاً مشهود است اینجا انرژی موج رابطه مستقیم با بَسامد موج دارد. یعنی با دوبرابر شدن بَسامد موج، انرژی آن نیز دوبرابر خواهد شد . ولی همان اصل توان و انرژی کل اینجا برقرار است. به طور مثال طول موج طیف بنفش مرئی از ۳۹۰ الی ۴۳۰ نانومتر و طول موج طیف قرمز ۶۵۰ الی ۸۰۰ نانومتر است، در واقع بَسامد طیف بنفش مرئی تقریباً دوبرابر تواتر طیف قرمز مرئی است که طبق رابطه پلانک انرژی طیف بنفش مرئی تقریباً دوبرابر طیف قرمز مرئی خواهد بود. یعنی انرژی و توان یک موج بنفش برابر با توان و انرژی دو موج قرمز است.

 

 

روابط فوق بیانگر این واقعیت است که امواج الکترومغناطیس ماهیت ذره‌ای ندارند بلکه با ذرات بدون جرم برهم‌کنش داشته و می‌توانند حامل آنها باشند. تجربه و مشاهدات نشان داده است که اگر امواج الکترومغناطیس تا بی نهایت حرکت کنند تغییری در طول موج و بَسامد آنها به وجود نمی‌آید مگر اینکه وارد میدان گرانش شوند یا اینکه منبع انتشار یا انعکاس نور متحرک شود. در این وضعیت چگالی نور در کیهان می‌بایست افزایش یابد ولی چنین به نظر می‌رسد که این امواج در نهایت می‌بایست در مکانی بَسامد خود را از دست بدهند. در این وضعیت با صفر شدن بَسامد و بی نهایت شدن طول موج، انرژی آنها صفر می‌شود ولی اینک این سؤال مطرح می‌شود که توان این امواج چه می‌شود که در اینجا می‌توانیم به تعریف دقیقی برای روح برسیم!

اگر فرض کنیم سخن کمونیسم درست است و خدایی وجود ندارد، کیهان در نهایت در زمانی منهدم می‌شود و کل جرم به انرژی تبدیل خواهد شد، تمامی این امواج در نهایت بَسامد خود را ازدست‌داده و توان آنها متحد می‌شود و تجمیع این توان‌ها، موجود واحد با ذاتی یگانه را به نام خداوند به وجود می‌آورد که این روح یک‌پارچه، برگشته و خلقت را مجدداً آغاز می‌کند. البته این روح قبلاً وجود داشته و ماده را خلق کرده و سپس جرم ماده به نور یا انرژی تبدیل شده و می‌شود. در واقع روح یا خداوند تجمیع و اتحاد توان انرژی (امواج الکترومغناطیس عرضی و طولی؛ نور و گرانش) یا نیرو در بی نهایت است.

 

 

 

 نکته مهم اینجاست که بشر فعلاً قادر به شناسایی و تولید امواج عرضی الکترومغناطیس است و امواج طولی الکترومغناطیس (گرانش) را احساس ولی قادر به تولید و انتشار آن نیست و اخیراً تلسکوپ‌های گرانشی طراحی و بهره‌برداری می‌شوند و مسلماً چون روح فاقد بَسامد یا تواتر است، بعید به نظر می‌رسد که به این راحتی‌ها بتوان آن را شناسایی و درک کرد، ولی روح توان فوق‌العاده زیادی دارد و هر زمان که بخواهد می‌تواند امواج طولی و عرضی الکترومغناطیسی از خود تولید و منتشر کند.

 

و هنگامی که آمد موسی برای ملاقات گاه ما، و تکلم کرد او را سرورش، [موسی] گفت سرورم بنمای مرا [تا] نظاره کنم به سویت، [خداوند] گفت هرگز نمی‌توانی به بینی مرا و لیکن نظاره کن به‌طرف کوه، پس اگر استقرار یافت (ایستاده ماند) مکانش را، پس به‌زودی می‌بینی مرا، پس هنگامی که تجلی (جلو، انعکاس، تابش) کرد سرورش برای کوه، قرار داد آن را کوبیده‌ای، و فروافتاد (ولو شد) موسی بیهوشی (غش کرده‌ای) ، پس آنگاه که به هوش آمد، گفت پاک (منزه) هستی تو، توبه (برگشت) کردم به سویت و من اولین مؤمنان هستم ۱۴۳  اعراف

 

و روشن (نورانی) شود زمین به نور سرورش و گذاشته شود کتاب و آید به انبیا (پیغام‌رسانان) و شاهدان و قضاوت شود بین ایشان به حق و ایشان ظلم کرده نمی‌شوند ۶۹

و وفا کرده شود هر (تمام) نفسی (شخصی) آنچه را که عملکرد و اوست داناتر به آنچه که انجام می‌دهند ۷۰  زمر

 

جرم خورشید تبدیل به انرژی می‌شود و توسط امواج عرضی الکترومغناطیسی به سیاره زمین تابانده می‌شود و توسط عناصر و ترکیبات جذب می‌شود و بَسامد خود را از دست می‌دهد و تبدیل به روح می‌شود و جرم آنها را زیاد می‌کند و در زمان پس دادن، این روح ذخیره شده یا جرم، تبدیل به انرژی و امواج الکترومغناطیس عرضی شده و در محیط پراکنده می‌شود. یعنی خود جرم یکی از نتایج حضور روح در ماده است و نور تابش شده، صورت دیگری از روح است. روح و نور هم‌ارز هستند.

 

خداوند نور آسمان‌ها و زمین [است] ، مثال نورش همچون جا چراغی (چراغ دانی) [است که] در آن چراغی [باشد] ، چراغ در شیشه‌ای (لامپی، تنگ بلوری) [است] ، شیشه (بلور) گویا آن است ستاره‌ای درخشانی (جواهر نشانی) [که] می‌سوزد (افروخته می‌شود) از درختی مبارک شده‌ای (خجسته‌ای) زیتونی، نه شرقی و نه غربی [است] ، نزدیک است [که] روغنش روشن شود (بتابد، بدرخشد) و اگرچه (درحالی‌که) لمس نکرده باشد (نرسیده باشد) آن را آتشی، نوری بر [روی] نوری، هدایت می‌کند خداوند به نورش کسی را که می‌خواهد و می‌زند خداوند مثال‌ها را برای انسیان (مردم) و خداوند به هر چیزی دانایی [است] ۳۵  نور

تعریف بشر از انرژی، نیرو ضربدر مسافت است. امواج الکترومغناطیس انرژی نیستند؛ بلکه حامل انرژی با تعریف قراردادی انسانی هستند. اینک همین موج الکترومغناطیس (نور) تواتر و فرکانس خود را در بی‌نهایت از دست بدهد بشر می‌گوید که انرژی ازدست‌داده است و ما می‌گوییم که تبدیل به روح می‌شود. تعاریف بنیادی در فیزیک و متافیزیک کمی متفاوت است. در فیزیک انسانی انرژی از بین نمی‌رود؛ بلکه به‌صورت دیگری از انرژی درمی‌آید و یا جرم و انرژی هم ارز هستند. شما فکر کنید روح با نور هم ارز است منتها نور نوسان دارد؛ ولی روح ساکن است. انرژی نور کوانتومی یا بسته‌ای است؛ ولی روح یک دریای بیکران است. آخر فیزیک، ما به دو چیز می‌رسیم یکی ذره و دومی موج. یعنی دو دریا که درهم‌آمیخته‌اند و قابل‌تفکیک توسط بشر نیستند (خاصیت دوگانه موج - ذره) ولی در نهایت جدا می‌شوند.

چرا جرم و انرژی هم ارز شدند؟
برای اینکه بشر برای تعریف قراردادی هر دوی آنها از نیرو استفاده کرده بود:
E=F.d
F=m.a
یک دور عقلانی. یعنی جرم و انرژی یک ذات و ماهیت نیستند؛ بلکه نتیجه احساسات ما هستند؛ یعنی جرم چیزی است که در مقابل نیرو مقاومت می‌کند یا اینرسی دارد و اگر جرم جابه‌جا شد انرژی مصرف شده است و جرم انرژی جنبشی دارد. خوب امواج الکترومغناطیس جرم و انرژی نیستند؛ بلکه حامل تعاریف قراردادی ما از جرم و انرژی هستند؛ ولی ذات نور از روح است. حالا روح جرم یا انرژی است؟ با تعاریف ما خیر بلکه آن ذات و تعریف خود را دارد؛ ولی می‌تواند همان تعریف ما از نیرو، جرم و انرژی را برآورده سازد. ما فیزیک را هر طور تعریف کنیم شامل روح هم خواهد شد.

 

محمدرضا طباطبایی ۳/۱۰/۸۷

http://www.ki2100.com