-
ص ، سوگند قرآن دارای ذكر ( تذكر ، يادآوری ، پند و اندرز)
را
-
بلكه كسانی كه كفر ورزيدند (
ناسپاسی و ناشكری كردند ) در چيرگی (
گروهی ، اكثريتی ، قوت و شدتی ،
مقام و منزلت اجتماعی ) و نفاقی ( جدايی ، دعوايی ، ناسازگاری ، شقاوت ، مشاجره ای
، پراكندگی ، شكافتگی و گسيختگی ، اختلاف عقيده
و نظر ) [هستند]
-
چقدر هلاك كرديم از قبل
ايشان از تمدنی ، پس ندا كردند و نبود مهلت
گريزی ( پناه گاهی ، مكان يا زمان گريز و فراری )
-
و تعجب كردند كه آمد ايشان
را منذری ( هشدار ، بيم و هراس دهنده ای
) از خودشان و گويد كافران اين [مردی است] ساحری ( جادوگری )
كذابی ( دروغگويی ، شيادی ،
كلاه برداری )
-
آيا قرار داد
خدايان [را] خدايی واحدی (
تك و تنهايی ) ، بدرستی اين حتما چيزی
( پديده ای ، سخن و گفتاری )
شگفتی [است]
-
و اينكه رفت بزرگان (
جمع مسن ها و سر قبيله ها ، مجمع ريش سفيدان ، رياست ها ) از ايشان ،
كه برويد ( مهيا شويد ) و صبر ( پايداری ، مقاومت و
استواری ) كنيد برای خدايانتان
، بدرستی اين [است] حتما چيزی ( منظوری ، هدف و نيتی ، مقصودی ) خواسته شده (
مراد )
-
نه شنيديم به اين [سخن ، مطلب ،
گفتار]
در ملت ( عقيده ، كيش ، منش ، ايمان ، آيين ، جمعيت ، جمع و گروه مردم ) ديگر ( يا آخر ،
پيروان آخرين دين آن زمان يعنی نصرانيت ، مسيحيت ) ، كه اين [نيست]
مگر جعليتی ( خود ساختگی )
-
آيا نازل شد برای او ذكر از مابين
ما ، بلكه ايشانند در شكی از ذكر من ، بلكه هنوز نچشيده اند
عذاب را
-
يا در نزد ايشان [است] خزائن (
گنجينه ها ، مخازن و انبارها ، خزينه های
) رحمت سرورت ،
عزيز ( گرامی ، با قدرت ، ارجمند ) وهاب (
بسيار بخشنده و
لطف كننده )
-
يا برای ايشان [است]
فرمانروايی آسمانها و زمين و هر آنچه كه مابين آن دو است ، پس
ميبايست بالا روند در اسباب ( پيش زمينه و از
قبل آماده و تدارك شده ها ، اسباب و ابزارها ، وسيله ها ، ريسمان و نردبان و هر ابزار و سبب ديگری ، سفاين هوايی و فضايی )
-
لشکری آنچه كه در آنجاست ، شكست
خورده ای ( اندوهگينی ) از حزب ها
[است]
-
تكذيب كرد قبل
از ايشان ، قوم نوح و عاد و فرعون
( قوم فرعون ) دارای
استواران ( پايداران ، همچون ميخ به پا برخواسته ها ، افراشته ها ،
ستونها )
-
و ثمود ( قوم ثمود
) و قوم لوط و همنشينان ايكه آنها بودند احزاب
-
كه همگی [نبودند]
مگر اينكه تكذيب كرد رسولان ( فرستاده شدگان ، ارسال شدگان ) [را]
، پس تحقق يافت ( لازم شد ) عقوبت (
پيگرد جهت مجازات و كيفر )
-
و چشم به راه نمی باشد اينان را (
در انتظار اينان نميباشد ) ، مگر
صيحة واحدة (
بانگ و فريادی
، تك و تنهايی ) ، [كه] نمی
باشد برای آن از تاخيری
-
و گفتند سرور ما ، عجله كن
برای ما نصيبمان را قبل از روز حساب [روز قيامت]
-
صبر كن برای آنچه كه ميگويند
و ياد كن عبد (
بنده ، عابد ، عبادت كننده ) ما ، داود
دارای دست ( زور بازو ، دست قوی ، ياری ، كمك ،
حمايت ، تاييد ) را ، همانا او [بود] باز گردنده ای (
بازگشت كننده ای به
سوی خدا ، توبه كننده ای ، بسيار تسبيح كننده ای ،
جلدی )
-
ما تسخير ( رام ) كرديم كوه ها [را] همراه با او
[تا] تسبيح (
خدا را به پاكی ياد ) كنند به شامگاه و روشنايی روز
-
و پرنده را گردآوری شده ای (
جمع آوری شده ای ) ، همگی برای او برگشت كننده ای ( جلدی )
[بودند]
-
و محكم كرديم حكمرانی
او را و عطا كرديم
او را حكمت ( درايت ، تدبير مدبرانه ) و فصاحت (
شيوايی ، جدايی
، تميزی ) كلام ( گفتار
، خطابه ، گويش ، مجادله ، جر و بحث ، مشاجره در كلام )
-
و آيا داده شد (
تعريف شد ) تو را
خبر ( داستان ) خصم (
طرف دعوی ، مرافعه كننده ،
نزاع كننده ) زمانی كه بالا آمدند محراب ( پيشگاه ، جای بالا نشينان ، جا و مكان بزرگان ، لژ ، جايگاه داود رسول الله در هنگام
نيايش و راز و نياز با خداوند ) را
-
زمانی كه وارد شدند به [سوی]
داود ، پس ترسيد از ايشان ، گفتند نه ترس ، دو
خصم ( دو طرف دعوی ، دو اختلاف پيدا كرده ، دو مشاجره كننده ،
خواهان و خوانده ) ، بی عدالتی ( اجحاف
) كرد بعضی [از] ما به بعضی [ديگر] ، پس حكم ( قضاوت
) كن ، بين ما به حق ( بدرستی و عدل ) و ستم (
افراط ) نكن و هدايت
كن ما را به جانب
درست ( هموار ) مسيری (
رويه ای ، راهی ،
طريقتی )
-
بدرستی اين برادر من [است] ، برای
اوست ( از آن اوست ) نه نود ( نود و نه 99
) ميشی ( ماده گوسفندی ) و
برای من ( از آن من ) [است] ميشی واحدی (
يكی ، يك عدد ) ، پس گفت
[برادرم] تحت
مراقبت ( نگهداری و سرپرستی ) من ده آن
( ميش ) را و زور شده ( چيره
و غالب شد )
مرا در گفت و گوی ( بگو مگو ، رويارويی سخن ، منازعه
، مشاجره ، جر و بحث )
-
[داود رسول الله]
گفت
همانا ظلم كرده است تو را به سوال ( خواستن ) ميش تو به [جهت الحاق به] ميش هايش
و بدرستی بسياری از اختلاط كنندگان (
شركا ) حتما بی انصافی ميكند بعضی ايشان به بعضی ، مگر كسانی كه ايمان آوردند و عمل كردند صالحات
را و اندكی نيست از ايشان ، و گمان زد داود ، كه جز اين نيست كه امتحان
كرديم او را ، پس استغفار كرد سرورش را و افتاد ركوع كننده ای و انابه
كرد ( بازگشت به جانب خداوند مخلصانه ، آه و ناله در پيشگاه خداوند
سر داد )
-
پس گذشت كرديم برای او آن را ، و
همانا برای او در نزد ما حتما منزلت ( جايگاه و مقام
، نزديكی ) و نيكو ميعاد گاهی (
مكان قول و قرار ، وعده گاهی ) [می
باشد]
-
ای داود ، ما قرار داديم تو را
جانشينی در زمين ، پس حكم
كن ( قضاوت كن ، رای ده ) مابين انسيان (
مردم ) به حق و تبعيت نكن
[از]
هوا (
خواسته ، دلخواه و
آرزوی دل ) [ كه خواسته ، دلخواه و آرزوی دل ] پس گمراه ميكند تو
را از راه ( مسير ، سلوك ، طريقت ) خداوند ، همانا كسانی كه گمراه
ميكنند از راه ( مسير و سلوك ، طريقت ) خداوند ، برای ايشان [است]
عذابی شديد ، به [سبب] آنچكه فراموش كردند روز حساب [را]
-
و خلق نكرديم آسمان و
زمين و آنچه را كه مابين آن دو
است بيهوده ای ( باطلی
) ، آن گمان كسانی است
كه كفران كردند ، پس وای برای كسانی كه كفر ورزيدند از آتش
-
آيا قرار ميدهيم كسانی را كه
ايمان آوردند و عمل كردند صالحات را ، همانند مفسدان ( تبهكاران ) در زمين ، يا قرار
ميدهيم متقيان ( خدا ترسان ، پرهيزگاران ) [را] همانند هرزگی كنندگان ( فسق و فجور كنندگان )
-
كتابی [است كه] نازل كرديم آن را به جانب تو ، مباركی ( فرخنده ، خجسته ، خوش قدمی )
،
ميبايست تدبير ( انديشه و تعقل ، تفكر ، تامل
) كنند آيات آن را و ميبايست متذكر شود دارندگان
خردها ( انديشمندان )
-
و بخشيديم
برای داود ، سليمان [را] نيكو عبدی (
بنده ای ) [بود]
، بدرستی او [بود] بازگشت كننده ای (
به سوی خدا رجوع
كننده
ای ، خدا را بسيار ياد كننده و تسبيح كننده ای ، جلدی )
-
وقتی كه عرضه شد ( ارايه و تقديم شد
، هديه و پيشكش شد ) برای او ، به ( در زمان
) شامگاه دوندگان تيز رو (
اسبهای مسابقه ای )
-
پس گفت كه بدرستی من شيفته ( دوست دار
) شدم دوست داشتن خير (
منفعت و سود و مال ) [را] از ذكر
سرورم ، تا اينكه پوشيده شد به پوشاننده
( پوشش ) [خورشيد غروب كرد و وقت نماز عصر سپری
شد]
-
[سليمان گفت]
برگردانيد ( پس گردانيد ، پس فرستيد
، رد كنيد ) آن را برايم ، پس مبادرت كرد (
مشغول شد ) لمس (
دست
كشيدن ) به ساقها
( پاها و رانها ) و گردن ها (
يال ها )
-
و بدرستی امتحان كرده ايم سليمان
[را] و افكنديم به روی صندلی (
تخت و مبل ) او جسدی ( جنازه
مرده ای ) را ، سپس برگشت [به جانب
خداوند مخلصانه]
-
گفت سرورم ، به بخش (
درگذر ) [گناه را] برای
من و به بخش ( بده ، ارزانی دار )
برای من فرمانروايی را [كه] نباشد
سزاوار برای احدی (
كسی ) از بعد من ، همانا تو ، تو هستی ، بخشنده ( دهنده ، ارزانی
كننده )
-
پس تسخير ( مطيع ، رام
) كرديم برای او باد را كه جريان داشت (
ميچرخيد ، ميگشت ) به فرمانش ،
نسيمی ( باد ملايمی ) [از] جايی كه (
هر گاه و هر طوری
كه ) خواست (
اراده كرد ، منظور و ميل داشت )
-
و شياطين ( بعضی از
طايفه جنيان
)
را هر
( تمام ) بنايی ( سازنده بنا و سازه
ای ) و غواصی (
شناگری روی آب و زير آب
)
-
و ديگرانی بسته شده ها در بندها
( قيدها ، بسته شده ها به زنجيرها )
-
اين [است] عطا ( بخشش و ارزانی )
ما ، پس منت گذار ( به بخش ، هزينه كن ، بده ، خرج كن ) يا نگهدار (
مانع شو ، توقيف كن ، بازداشت كن ، پس انداز كن ، خودداری كن ) بدون حسابی (
حساب كتابی و محاسبه ای )
-
و بدرستی برای او در نزد ما جايگاه
( مقام و منزلتی ) و نيكو بازگشتگاهی (
ميعاد گاهی ، مكان وعده و
قراری ) [بود]
-
و ياد كن عبد ( بنده ،
عابد ) ما ايوب [را] ، زمانی كه ندا
كرد سرورش را [كه] بدرستی من ، لمس كرد مرا ( مبتلا كرد مرا ) شيطان به بيماری ( سختی و مشقتی
) و عذابی ( درد و رنجی )
-
بزن ( بكوب ، بجنبان ، زانو بزن ،
زمين گذار ) به
پايت ، اين [است] غسل گاه خنكی و نوشيدنی
-
و بخشيديم ( ارزانی كرديم )
برای او اهلش را ( خانواده و كس و كارش را ) و مثل (
همانند ) ايشان
را با
( همراه ) ايشان ، رحمتی از [طرف]
ما و ذكری برای دارندگان خردها (
انديشمندان ) [بود]
-
و بگير به دستت ،
دسته ای ( از شاخه يا ساقه ) را ، پس بزن به
[وسيله] آن و پيمان شكنی نكن ،
بدرستی ما دريافتيم او را صابری ، نيكو عبدی ( بنده
ای ) [بود] ، بدرستی او بود برگشت
كننده ای ( برگشت
كننده به جانب خدا با اخلاص ، تسبيح گويی )
-
و ياد كن بندگانمان ابراهيم و اسحاق و يعقوب
را ، دارندگان دست ( قدرت ،
نيرو ، توان ، زور بازو ، حمايت ، تاييد ) و چشمها ( بصيرت ، ديده های شهود )
-
ما مخصوص ( خالص ) كرديم ايشان را به
خلوصی ( خالصی ، مخصوصی ) ، [جهت]
ذكر كردن سرای (
خانه ، آخرت يا مكه و
كعبه )
-
و همانا ايشان [در] نزد ما
حتما از برگزيدگان نيكويان ( نيكوتر ، بهتر ، خير و
خوبترين ) [هستند]
-
و ياد كن اسماعيل و يسع و ذا الكفل
را و همگی از خيرها ( نيكويان ، خوبتران ، نيكوتران
و بهترينها ) [هستند]
-
اين [است]
ذكری
و بدرستی برای متقيان ( خدا ترسان ،
پرهيزگاران
) حتما نيكو بازگشت گاهی (
ميعاد گاه و محل قول و قراری ) [است]
-
باغهای (
بهشتهای ) هميشگی (
جاودان ) گشوده شده
ای [است] برای ايشان درب هايی
-
تكيه كنندگان (
پايداران ) در آن [هستند] ، می خوانند (
ميخواهند ) در آن به ميوه هايی ( ميوه جاتی )
كثرت يافته ای ( زيادی ) و نوشيدنی
-
و [در] نزد ايشان
[است] چشم نگهدارندگان (
وفاداران ، نه چشم چراننان ) همسن و سالی
-
اين [است] آنچه كه وعده ميگرفتيد
( وعده داده ميشديد )
برای روز حساب
-
بدرستی اين [است] رزق ( روزی ) ما ،
نيست برای آن از اتمامی
-
اين [است] و بدرستی برای طاغيان (
سركشی كنندگان ) حتما بد ( ناخوش آيند ، زشت )
بازگشتگاهی (
محل قول و قرار و وعده گاهی ) [است]
-
جهنم
[كه] كشيده ميشوند [به] آن ، پس بد
( سخت و دشوار ) آمادگاه (
گهواره ، مهدی ) [است]
-
اين [است]
، پس ميبايست بچشيد آن را ، آب داغی و چركينی ( گنديده ای ، متعفنی
، بد بويی )
-
و ديگر [و نيز، همچنين] از شكل آن ( صورت ، شبيه ،
تركيب ، چگونگی ، روش ، مانند آن ) زوج هايی (
دو گانه ای )
-
اين [است] گروهی ( جمعيت زيادی
) به رنج آمده ای همراه شما ، نيست خوش آمد گويی به ايشان ، بدرستی
ايشان كشيده شوند آتش [را]
-
گويند بلكه شما ، نباشد خوش
آمد گويی به شما ، شما از پيش فرستاديد ( از پيش آماده كرديد ، مقدم و
پيشتاز شديد ) آن را برای ما ، پس بد (
سخت ،
دشوار ) منزلگاه ( محل قرار و استقرار ، جايگاه ، قرارگاهی )
[است]
-
گويند سرور ما ، كسی كه پيش فرستاد
( جلو آورد ، پيش آورد ، سبب شد ) برای ما اين را ، پس زياد كن (
بيافزای ) او را عذابی افزوده ای (
دو چندان شده ) در آتش
-
و گفتند چيست ( چه شده
)
برای ما ، نمی بينيم مردانی [را كه] ميشمارديم
( گمان می كرديم ) ايشان را از اشرار
( بدها ) [هستند]
-
آيا گرفتيم ايشان را
مسخره هايی [و قهر كرده و رفته اند] يا كم سو (
ضعيف و منحرف ، تار )
شد از ايشان چشمان [ما]
-
بدرستی آن حقی ( حقيقت و واقعيتی )
[است] تخاصم (
مجادله و دعوای ) اهل آتش
-
بگو جز اين نيست كه من منذری (
هشدار و بيم و هراس دهنده ای ) [هستم]
و نيست
از خدايی ، مگر خداوند واحد (
تك ) مغلوب كننده ( چيره و پيروز شونده )
-
سرور آسمانها و زمين و هر آنچه كه
مابين آن دو است ، عزيز (
گرامی ، نيرومند ، ارجمند ) گذشت
كننده
[گناهان ، خطاها]
-
بگو آن خبری (
آگهی ، اطلاعيه ای )
عظيمی ( بزرگی ) [است]
-
[كه] شماييد از آن اعراض كنندگان (
امتناع و خودداری كنندگان )
-
نبوده [است]
برای من از آگاهی به بزرگان ( مقربين ، سران ) بالا ( نزديك عرش
، بالا رتبه ) ، زمانی
كه مجادله ( دعوا ، جر و بحث ، بگو مگو ) ميكردند
-
كه وحی می شود
به [جانب] من [كه] جز اين نيست كه من هشدار ( بيم و هراس ) دهنده ای
، آشكاری [هستم]
-
زمانی كه گفت سرورت برای ملائكه
، همانا من آفريننده ( خالق ) بشری از
گلی [هستم]
-
پس وقتی كه درست كردم (
راست و ريست
، متناسب و سامان دادم ) او را و دميدم ( باد
كردم ، پر كردم ) در آن
از روحم ، پس فروافتيد ( پايين آييد ، سقوط كنيد ، واقع شويد ، انجام
دهيد ) برای او سجده كنندگان ( تعظيم
كنندگان ، زانو به زمين زدگان )
-
پس سجده كرد ملائكه همگی (
تمامی
) ايشان ، جمع شدگان ( دسته جمعی ، به
جملگی )
-
مگر ابليس [كه] خود بزرگی (
نخوت ، استكبار ، خودخواهی ) كرد و بود از كافران ( ناسپاسان ، نا شكران )
-
گفت [خداوند
كه]
ای ابليس چه چيز منع كرد ( بازداشت
) تو را كه سجده كنی برای آنكه آفريدم به دستم ، خود بزرگی كردی يا بودی
( شدی ، ميباشی ) از عاليها (
بلند رتبه ها ، بالا و بالا نشينها ، مرغوبها
، والا مقامها )
-
گفت من بهتری (
خوب و نيك و نيكوتری ) از او [هستم]
، آفريدی مرا از آتشی و آفريدی او را از گلی
-
گفت پس خارج شو از آن
(بهشت) ،
پس بدرستی تو [هستی] رانده شده ای ( سنگسار شده ای )
-
و همانا برای تو است ، لعنت (
نفرين ،
لعن ) من تا روز دين [روز قيامت]
-
گفت سرورم ، پس مهلت (
انتظار ، چشم
به راهی ) ده مرا تا روز[ی كه] مبعوث ميشوند
( برانگيخته و زنده ميشوند )
-
گفت پس بدرستی تو هستی از چشم به راه
هان ( منتظر شدگان ، مهلت داده شدگان ، در
انتظاران )
-
تا روز وقت معلوم
-
گفت پس به عزت ( شكوه ، عظمت و قدرت
، ارجمندی ) تو [سوگند كه]
حتما فريب (
از راه به در ، به دام ، سرگردان ) ميكنم
ايشان را همگی
-
مگر عابدان ( بندگان
، عبادت كنندگان ) تو از ايشان [كه] خالص ( بی ريا ) شدگان ( مخصوص ها ، مخلص ها ) [هستند]
-
گفت پس حق ( حقيقت ، واقعيت و درست ) [است] و حق (
حقيقت ، واقعيت و درست و راست ) ميگويم
←
-
[كه] حقيقتا پر ( آكنده ، لبالب ، لب
ريز ) ميكنم جهنم را از تو و
از كسی كه تبعيت كند تو را ، از
ايشان همگی
-
بگو نمی
كنم سوال ( درخواست ،
مسئلت نمی كنم ) از شما ، برای آن از اجری (
مزد و اجرت و پاداشی ) و نمی باشم من از مكلف
كنندگان ( تكليف كنندگان ، موظف و مجبور كنندگان )
-
كه آن [نيست] مكر ( بجز
) ذكری برای عالميان
-
و حتما ميدانيد (
واقف و آگاه و
دانا خواهيد شد ) خبر آن را بعد از مجالی (
فرصتی ، زمان
معلوم و مشخصی ، چند زمانی )