-
طه
-
نازل نكرديم برای تو قرآن را برای
اينكه شقی ( رو سياه ، بد اقبال ، معذب ،
رنجبر ) شوی
-
[نيست]
مگر تذكری برای كسی كه ميترسد
-
نازل شده ای (
نزولی ) از [جانب] كسی كه خلق كرد
زمين و آسمانهايی بلند ( والا ) را
-
رحمان ( خداوند مهربان ) روی عرش
استيلا يافت ( ايستاد ، برابر شد ، مستولی شد
، مسلط شد ، سوار شد )
-
برای اوست آنچه كه در آسمانهاست و
آنچه كه در زمين است و هر آنچه كه مابين آن دو است و آنچه كه زير خاك زمين
است
-
و اگر بلند ميكنی به سخن ، پس
بدرستی او ميداند راز ( سر ) و خفا تر را (
مخفی شده تر را )
-
خداوند [كه]
نيست خدايی بجز او ،
برای اوست اسامی نيكو
-
و آيا داده شد تو را حديث (
داستان
و حكايت ) موسی
-
زمانی كه ديد آتشی را ، پس گفت برای
اهلش ( خانواده و اطرافيانَش ) ، مكث (
درنگ ) كنيد [كه]
بدرستی من دريافتم (
ديدم ) آتشی را ، شايد كه بياورم شما را از آن به شعله ای (
مشعلی ) يا بيابم بر آتش
راهنمايی ( راه يابی را )
-
پس زمانی كه آمد آن (
آتش ) را ، ندا
داده شد ای موسی
-
بدرستی من ، منم سرور تو
، پس درآور كفشهايت را ، بدرستی تو در وادی (
دره ) مقدس طوی هستی
-
و من برگزيدم تو را ، پس گوش كن
برای آنچه كه وحی ميشود
-
بدرستی من ، منم خداوند [كه] نيست
خدايی جز من ، پس عبادت ( بندگی ) كن مرا و به پای دار نماز را برای
ذكرم ( ياد كردنم )
-
بدرستی ساعت (
زمان قيامت ) آمدنی (
رسيدنی ) است ، ميخواهم مخفی كنم آن را برای اينكه جزا داده شود هر (
تمام ) نفسی (
كس و شخصی ) به [سبب] آنچه كه سعی (
تلاش ) ميكند
-
پس مسدود ( سد كرده
، بازداشته ) نكند تو را
از آن ، كسی كه ايمان نمی آورد به آن و تبعيت كرد هوايش (
خواسته دلش ، اميالش
) را ، پس [در غير اين صورت] نابود ميشوی (
هلاك و معذب ميشوی )
-
و چيست اين به دست راستت ای موسی
-
گفت آن عصای من است ، تكيه ميكنم
بر آن و [برگ درختان را] فروميريزم به
[وسيله] آن برای گوسفندانم و
برای من است در آن حوائجی ( نيازهای ) ديگری
-
[خداوند] گفت بيافكن آن را ای موسی
-
پس افكند آن را ، پس آنگاه آن ماری
[شد] كه
بسرعت ميخزيد
-
گفت بگير آن را و نه ترس ، به زودی
برمی گردانيم آن را [به] سيرتش ( حالت و فرمش
) قبلی ( ابتدايی و اولی )
-
و ضميمه كن ( ملحق و بچسبان
، به بر ) دستت را به جانب پهلويت ( بغلت
) ، خارج ميشود سفيدی ( درخشان و تابناكی همانند
نور ماه ) از غير بدی ( زننده
ای ) ، نشانه ای ( معجزه ای ) ديگری
[باشد]
-
برای اينكه نشان دهيم تو را از
آيات بزرگمان
-
برو به سوی فرعون [كه] بدرستی او طغيان
كرد
-
[موسی] گفت سرورم ، بگشای برايم دلم (
سينه ام ) را ( دلم را مسرور و شاد گردان
)
-
و سهل كن برايم كارم (
ماموريتم را )
-
و حل كن (
گره بگشای ، آزاد كن ، باز كن ) گره ای را از زبانم (
گويشم )
-
[تا] بفهمند سخنم را
-
و قرار ده برايم معاونی (
وزيری ) از اهلم (
خانواده و قوم و خويشم ) را
-
هارون برادرم را
-
شديد ( تقويت
) كن به وسيله او پشتوانه ام را
( بارم را )
-
و شريك كن او را در كارم
-
تا اينكه تسبيح كنيم تو را زيادی
-
و ذكر ( ياد
) كنيم تو را بسياری
-
بدرستی تو هستی به ما بينايی
( بيننده ای )
-
[خداوند] گفت داده شدی خواسته ات را ای موسی
-
و حتما منت نهاده ايم برای تو دفعه
ديگری را
-
زمانی كه وحی كرديم به جانب مادرت
آنچه را كه وحی می شد
-
كه بيانداز او را در صندوق (
جعبه
چوبی ، تابوت ) ، سپس بيانداز آن را در درياچه ( رود نيل
) ، پس حتما می افكند او را درياچه به ساحل [و] ميگيرد او را دشمنی برای من و دشمنی
برای او و افكندم برای تو محبتی را از [جانب] خودم و برای
اينكه ساخته و پرداخته شوی بر ( برابر و
مقابل ) ديده ام
-
زمانی كه ميرفت خواهرت ، پس ميگفت آيا
دلالت كنم ( نشان دهم ) برای شما بر آن
كس كه كفالت ( سرپرستی ، نگهداری ، مراقبت ) كند
او را ، پس برگردانيديم تو را به جانب مادرت تا اينكه روشن شود چشم او
( مادرت ) و اندوهگين نشود و [زمانی
كه] قتل كردی (
كشتی ) نفسی ( كسی
) را ، پس نجات داديم تو را از غصه ( غم )
و امتحان كرديم تو را امتحانی ، پس درنگ كردی ساليانی
را در اهل مدين (
شهر مدين ) ، سپس آمدی برای تقديری (
مقدراتی ) ای موسی
-
و ساخته و پرداختم تو را برای نفسم
( خودم )
-
برو تو و برادرت به آياتم و سستی
نكنيد شما دو نفر در يادم ( ذكرم )
-
برويد شما دو نفر به سوی فرعون
[كه] بدرستی او طغيان كرد
-
پس بگوييد شما دو نفر برای او سخنی
ملايمی را ، شايد او متذكر شود يا بترسد
-
گفتند آن دو سرور ما ، بدرستی ما
ميترسيم كه پيش دستی ( افراط و تفريط در كفر و شرارت ) كند برای ما يا
اينكه طغيان كند
-
گفت نترسيد شما دو تن ، بدرستی من
همراه با شما دو نفرم ، ميشنوم و ميبينم
-
پس درآييد شما دو نفر او را ، پس
بگوييد شما دو نفر [كه]
بدرستی ما دو فرستاده سرورت [هستيم]
، پس بفرست همراه با ما پسران اسرائيل را و عذابشان نكن ، آورده ايم (
آمده ايم ) تو را به نشانه هايی از
سرورت و سلام ( سلامتی ، درود ) برای آن كس كه تبعيت كرد راهنمايی
( هدايت ) را
-
ما ، وحی شده است به جانب ما ، بدرستی
عذاب برای آن كس [است كه] تكذيب كرد و سرپيچی كرد (
روی برگرداند )
-
[فرعون] گفت
، پس كيست سرور شما دو تن ای
موسی
-
گفت سرور ما كسيست كه عطا كرد هر (
تمام ) چيزی را خلقتش (
وجودش ) را ، سپس راهنمايی ( هدايت كرد )
-
[فرعون] گفت پس چيست شرح حال تمدنهای قبلی (
بدوی ، اوليه ، گذشته )
-
[موسی] گفت علم (
دانش ) آن نزد سرورم در كتابی [است] ، گم نمی كند سرورم و نه فراموش
ميكند
-
كسی كه قرار داد برای شما زمين را
مهدی ( آرامگاه و پرورشگاهی ، گهواره ای ،
گسترده ای ) را و درپيمود برای شما در آن راهی
را و نازل كرد
از آسمان آبی را ، پس خارج كرديم بوسيله آن زوجهايی را از نباتی (
گياهی ) پراكنده (
مختلف و گوناگون )
-
بخوريد و بچرانيد چهار پايانتان را
، بدرستی در آن حتما نشانه هايی برای دارندگان انديشه (
شعور و فهم ) [است]
-
از آن خلق كرديم شما را و در آن
برمی گردانيم شما را ( دفن ميكنيم شما را ) و از آن خارج
می كنيم شما را بازگشتی ديگر
-
و حتما نشان داده ايم او را [فرعون
را] آياتمان
( معجزاتمان را ) همگی آن ، پس تكذيب كرد و ابا ( خودداری و
امتناع كرد )
-
گفت آيا آمدی ما را برای اينكه خارج
كنی ما را از زمينمان به جادويت ای موسی
-
پس حتما می آوريم تو را به
جادويی
همانندش ، پس قرار ده مابين ما و بين خودت موعدی را [كه] تخلف نمی كنيم
آن را ما و نه تو مكانی درستی را
-
گفت موعد شما روز آراستگی باشد و
اينكه جمع ميشوند انسيان ( مردم ) روز
روشنی را
-
پس برگشت (
رفت ) فرعون ، پس جمع آوری كرد مكرش را ، سپس آمد
-
گفت برای ايشان موسی ، وای بر شما
، افترا نبنديد برای خداوند كذبی را ، پس نيست ميكند شما را به عذابی و
خطا رفته است كسی كه دروغ بست
-
پس تنازع كردند كارشان را مابينشان
و مخفی كردند نجوی ( بگو مگو )
را
-
گفتند بدرستی كه اين دو نفر ، به
يقين دو ساحر هستند ، ميخواهند اين دو نفر كه خارج كنند آن دو نفر شما
را از زمينتان ، به جادويشان آن دو نفر و ميروند آن دو نفر به طريقت شما همانندی
( فرقی با شما ندارند )
-
پس جمع آوری كنيد ترفندتان را
، سپس
بياوريد صفی ( به نوبتی ) و رستگار (
خوش اقبال ) شده امروز كسی كه برتری جست
( پيروز شد )
-
گفتند ای موسی ، يا اينكه تو می افكنی و يا
اينكه ماييم اول بار كسی كه می افكند
-
گفت بلكه بيافكنيد ، پس آنگاه كه
طنابهايشان و عصاهايشان خيال ( تصور ، تخيل
) ميشد به سويش از جادويشان [كه]
بدرستی آن ميشتابيد ( ميجنبيد ، ميخزيد
)
-
پس هراسيد در نفسش (
درون و خودش )
خوفی را موسی
-
گفتيم نترس بدرستی تو ، تو
هستی برتر (
والاتر )
-
و بيانداز آنچه را كه در دست راست تو
است ، فرو ميگرفت ( فرو می ريخت ) آنچه را كه درست كردند
[چرا كه] جز اين نبود كه درست كردند
ترفند ساحری را و رستگار نميشود ساحر ، از [هر] جايی
( راه و روشی ) كه
بيايد
-
پس افتاد ساحران سجده ای را ،
گفتند ايمان آورديم به سرور هارون و موسی
-
[فرعون] گفت آيا ايمان آورديد برای او قبل اينكه اذن ( اجازه )
دهم برای شما ،
بدرستی او حتما بزرگ ( پيش كسوت ) شماست
، كسی كه ياد داد شما را جادوگری ، پس ميبايست قطع كنم
دستان شما و پاهايتان را از خلافی [جهت عكس يكديگری
، قرينه ای] و حتما مصلوب ميكنم (
به دار ميكشم ) شما را در كنده ها (
تنه های ) نخل ( درخت خرما ) و
حتما بدانيد
كدام ما شديدتر عذابيست و پايدار تر ( ماندنی تر
) [است]
-
گفتند هرگز تاثير ندهيم (
ترجيح ندهيم ) تو را برای
آنچه كه آمد ما را از بينات ( مدارك
قطعی ) و كسی را كه خلق
كرد ما را ، پس جاری كن آنچه را كه تو حاكمی (
تصميم گيرنده ای ) ، جز اين نيست كه
تصميم ميگيری اين زندگی دنيا را
-
ما ايمان آورديم به سرورمان ، برای
اينكه ببخشد برای ما خطاهايمان را و آنچه را كه مجبور كردی ما را برای آن
از جادو و خداوند بهترين و پايدارتر است
-
بدرستی كسی كه می آيد سرورش را مجرمی
، پس بدرستی برای اوست جهنم ، نه ميميرد در آن و نه زنده ميشود
-
و كسی كه می آيد او را مومنی
، [در حاليكه] عمل كرده است صالحات را ، پس ايشانند كه برای ايشان درجات عالی
است
-
باغهايی هميشگی [كه] جريان دارد از
زيرش چشمه ها ، جاودانانند در آن و آن است جزای (
پاداش ) كسی كه پاكی جست
-
و بدرستی وحی كرده ايم
به سوی موسی كه مخفيانه به بر به بندگانم ، پس [قدم]
بزن برای ايشان راهی را در دريای خشكی
، نه ترسی دريافته ای را و نه به هراسی ( به پرهيزی
)
-
پس دنبال كرد ايشان را فرعون به
لشکريانش ( سپاهيانش ) ، پس پوشاند ايشان
را از دريا ( رود نيل ) آنچه را كه
پوشاند ايشان را
-
و گمراه كرد فرعون قومش را و هدايت
نكرد
-
ای پسران اسرائيل نجات داده ايم شما را از دشمنانتان و وعده
داديم شما را [در] طرف طور ( كوه طور )
امين ( امانت دار و با امنيت ) و نازل
كرديم برای شما شيره نباتی و بلدرچين ( يا كباب
قرقاول ) را
-
بخوريد از پاكيزه ها ، آنچه را كه رزق
( روزی ) داديم شما را و طغيان نكنيد در
آن ، پس روا ( مجاز ) ميشود برای شما غضبم و آن كس
را كه واجب ميشود
برای او خشمم ، پس تباه شد ( هلاك و نابود شد
، باد هوا شد )
-
و بدرستی من حتما آمرزنده ای برای كسی
[هستم] كه
توبه كرد ( برگشت ) و ايمان آورد و عمل
كرد صالحی را ، سپس راه يافت
-
و چرا عجله كردی (
سبقت گرفتی ) از قومت ای موسی
-
[موسی] گفت ، ايشان اينانند برای
ردپايم ( يعنی پيرو و تعقيب كننده ام
هستند )
و عجله كردم به جانبت سرور برای اينكه راضی (
خشنود ) شوی
-
[خداوند] گفت پس ما امتحان كرده ايم قوم تو
را از بعد تو و گمراه كرد ايشان را سامری
-
پس برگشت موسی به جانب قومش غضبناكی
اسفناكی ، گفت ای قوم آيا وعده نداده است شما را سرورتان وعده ای نيكويی را
، آيا پس دراز مدت شد ( به طول كشيد )
برای شما عهد ( دوران ، پيمان ) ، يا اراده كرديد
كه واجب ( حتمی ) شود برای شما غضبی از
سرورتان ، پس اختلاف كرديد موعد ( وعده شده ) مرا
-
گفتند اختلاف نكرديم موعدت را
به اختيارمان و ليكن ما بار
شديم سنگين هايی ( بار هايی )
را از
زينت ( تجملات ) قوم ، پس فرو انداختيم
آن را ، پس آنچنان افكند سامری
-
پس خارج كرد برای ايشان گوساله جسمی ( پيكری )
[را كه] برای آن صدای گاوی
بود ، پس گفتند اين خدای شماست و خدای
موسی ، پس فراموش كرد
-
آيا پس نمی ديدند كه بر نمی گرداند
به سويشان سخنی را ، و مالك نبود ( اختيار نداشت ) برای ايشان ضرری و نه
نفعی را
-
و حتما گفته بود برای ايشان هارون
از پيش ، ای قوم من جز اين نيست كه امتحان شديد به [وسيله] آن و بدرستی
سرور شما رحمان ( خداوند
مهربان ) است ، پس تبعيت كنيد مرا و اطاعت
كنيد فرمانم را
-
گفتند هرگز پراكنده (
ترك ) نمی
كنيم برای او ملازمت ( مستخدمی ، دير
نشينی ) را تا اينكه برگردد به سوی ما موسی
-
[موسی] گفت ای هارون چه منع كرد تو را
زمانی كه ديدی ايشان را [كه] گمراه شدند
-
آيا تبعيت نكردی مرا يا پس عصيان
كردی دستورم را
-
گفت فرزند مادر ، نگير
به ريشم ( چانه ام ) و نه به سرم ، بدرستی من ترسيدم كه
به گويی [كه] متفرق كردی (
تفرقه انداختی ) مابين پسران اسرائيل و ملاحظه
( مراقبت ) نكردی سخنم را
-
[موسی] گفت
، پس چيست كار ( شان
، منظور ) تو ای
سامری
-
گفت ديدم به آنچه كه نديدند به آن ،
پس قبض كردم ( گرفتم ) قبضی از اثر ( تاثير ، رد پای
، رد و نشانه ) فرستاده ( جبرئيل
) را و سپس
انداختم آن را و آنچنان وسوسه كرد برايم نفسم ( خودم )
-
گفت پس برو (
گم شو ) ، پس بدرستی برای تو است در
زندگانی كه ميگويی لمس نكند ( دست
نزند ، نزديك نشود ، نوعی بيماری روانی ) و اينكه برای تو موعدی (
زمان مشخصی ) [است كه] هرگز خلاف نميشود در آن
و بنگر به سوی خدايت ، كسی كه سايه ( چتر
) افكندی برای آن ملازمی ( به خدمت گماشته ای )
، حتما می سوزانيم آن
را ، سپس حتما ميپاشيم آن را در دريا پراكندنی
-
جز اين نيست كه خدای شما خداوند كسيست كه نيست خدايی جز او
، وسعت يافت ( توسعه يافت
، فرا گرفت ) هر ( تمام ) چيزی
را علمی ( دانشی )
-
آنچنان تعريف ميكنيم برای تو از
اخبار ، آنچه كه پيشی گرفته ( سپری شده
) است و داده ايم ( آورده ايم ) تو را از نزدمان يادی
-
كسی كه اعراض (
امتناع ) كرد از آن ، پس بدرستی او حمل (
بار ) ميكند روز قيامت باری (
سنگينی را )
-
جاودانانند در آن و بد است برای
ايشان روز قيامت باری ( محموله ای )
را
-
روزی كه دميده ميشود در صور و جمع
ميكنيم مجرمان را در چنين روزگاری كبود چشمی (
كوری )
-
آهسته می گويند مابينشان كه درنگ [نه]
كرديد مگر دهی (
ده شبانه روزی ) را
-
ماييم داناتر به آنچه كه ميگويند
زمانی كه ميگويد همانندشان ( بهترينشان )
طريقتی ( روش و راهی ) كه درنگ [نه]
كرديد مگر روزی را
-
و ميپرسند تو را از كوهها ، پس بگو
می پراكند آن را سرورم پاشيدنی
-
پس رها ميكند آن را زمينی همواری
-
نمی بينی در آن كجی (
انحرافی ، پستی ) و نه بلندی
را
-
در چنين روزگاری دنبال ميكنند صدا
كننده را [كه] نيست انحرافی ( كجی
) برايش و
خضوع كند صداها برای رحمان ( خداوند مهربان
) ، پس نمی شنوی مگر آهسته ای (
زمزمه ای ) را
-
در چنين روزگاری نفع نمی كند شفاعت
( پا درميانی ) مگر آن كس را كه اذن داد برايش رحمان (
خداوند مهربان ) و راضی شود برای او سخنی
را
-
ميداند آنچه را كه پيش رويشان است و آنچه كه
پشت سر ايشان است و احاطه نميكنند به او علمی (
دانشی ) را
-
و آشكار شود صورتها برای زنده
پابرجا و بدبخت شده است كسی كه حمل ( بار)
كرد ظلمی را
-
و آن كس كه عمل ميكند از صالحات و
[در حاليكه] اوست مومنی ، پس نميترسد ظلمی را و نه شرمساری را
-
و آنچنان نازل كرديم آن را
قرآنی عربی و توصيف ( توضيح و تشريح )
كرديم در آن از وعده داده شده برای اينكه باشد كه ايشان تقوی (
پرهيزگاری ) كنند يا بازگو كند برای
ايشان يادآوری را
-
پس متعاليست خداوند پادشاه حقيقی و
عجله نكن ( سبقت نگير
) به قرآن از قبل اينكه مقتضی شود ( تمام
شود ) به جانبت وحی آن و بگو سرور
، زياد كن مرا علمی ( دانشی )
را
-
و بدرستی عهد كرده ايم به جانب آدم از
قبل ، پس فراموش كرد و نيافتيم برای او عزمی (
اراده ای ، پابرجايی ) را
-
و زمانی كه گفتيم برای ملائكه
[كه] سجده
كنيد برای آدم ، پس سجده كردند مگر ابليس كه ابا (
خودداری )
كرد
-
پس گفتيم ای آدم ، بدرستی اين دشمنی
برای تو است و [همچنين] برای زوجت ، پس خارج نكند شما دو نفر را از باغ
( بهشت ) ، سپس شقی
( بد بخت ، رو سياه ، معذب ) ميشويد
-
بدرستی برای تو است كه نه گرسنه شوی
در آن و نه عريان شوی در آن [بهشت]
-
و بدرستی تو نه تشنه ميشوی در
آن و نه آفتاب زده شوی
-
پس وسوسه كرد به جانبش شيطان ، گفت
ای آدم آيا دلالت كنم تو را برای درخت جاودانگی و فرمانروايی كه زايل
نميشود ( زوال نيابد )
-
پس خوردند آن دو از آن ، پس شروع شد
برای آن دو زشتی ( بدی ، صفت
بد ، سو رفتار ) های آن دو نفر و آغاز كردند آن دو [كه] می چسباندند آن دو
برای خودشان آن دو از برگ باغ ( بهشت
) و عصيان كرد آدم سرورش را پس فريب خورد (
گمراه شد )
-
سپس برگزيد او را سرورش ، پس بخشيد (
توبه پذيرفت ) برای او و هدايت كرد
-
گفت فرود آييد شما دو نفر از آن به
جملگی ، بعضی از شما برای بعضی دشمنی
است ، پس اما حتما می آيد شما را از
من هدايتی ، پس آن كس كه تبعيت كرد هدايتم را ، پس گمراه نمی شود و
شقی ( بد بخت ) نميشود
-
و آن كس كه اعراض كند از يادم ، پس
بدرستی برای اوست زندگانی با مضيقه ای (
محروميت و ناتوانی ) و جمع
ميكنيم او را روز قيامت كور ( نابينا )
-
گويد سرورم ، چرا برانگيختی مرا كور و
[در حاليكه] بوده ام بينايی
-
گفت آنچنان است ، داده شد (
آمد ) تو را آياتمان ، پس فراموش
كردی آن را و آنچنان امروز فراموش ميشوی
-
و آنچنان جزا ميدهيم آن كس را كه
اسراف ( زياده روی ) كرد و ايمان نياورده
است
به آيات سرورش و حتما عذاب آخرت شديدتر و پايدارتر است
-
آيا پس راهنمايی نشد برای ايشان
كه چه
بسيار نابود كرديم قبل از ايشان از تمدنها كه ميروند در خانه هايشان
، بدرستی در آن حتما نشانه هايی برای دارندگان انديشه است
-
و اگر نبود كلمه ای كه پيشی گرفت از
سرورت ، حتما لازم شده ای بود و [ليكن] اجلی ( موعدی
) مشخصی ( معلومی )
-
پس صبر كن برای آنچه كه ميگويند و
تسبيح كن به ستايش سرورت قبل از طلوع خورشيد (
نماز صبح ) و قبل از غروب آن (
نماز عصر ) و از هنگامهای شب (
نماز مغرب و عشا و شب ) ، پس تسبيح كن و
اطراف روز ( نماز ظهر ) ، باشد برای تو كه
راضی شوی
-
و نه گستران (
نه دوز ) چشمانت را به جانب آنچه كه متمتع
كرديم به آن زوجهايی را از ايشان ، خوش ( نوش
، كيف
) زندگانی دنياست برای اينكه امتحان كنيم ايشان را در آن و رزق (
روزی ) سرورت بهتر و پايدارتر است
-
و فرمان ده اهلت (
خانواده ، اطرافيان خويش ) را به نماز و
شكيبايی كن برای آن ، نمی خواهيم تو را روزی (
رزقی ) ، ماييم كه رزق ميدهيم تو را و عاقبت (
سرنوشت ، آينده ) برای تقواست (
پرهيزگاری و متقی است )
-
و گفتند چرا نمی آورد ما را به آيتی
( معجزه ای ) از [جانب] سرورش
، آيا نيامد ايشان را بينات ( دلايل
آشكار ) آنچه كه در صحف ابتدايی ( بدوی
، اولی ) بود
-
و اگر ما نابود ميكرديم ايشان را به
عذابی از قبل آن ، حتما ميگفتند سرور ما چرا ارسال نكردی به سوی ما
فرستاده ای را ، پس پيروی ميكرديم آيات تو را قبل از اينكه ذليل (
خوار ) و رسوا (
شرمسار ) شويم
-
بگو همگی چشم به راهی [هستند] ، پس چشم به
راه باشيد ، پس به زودی ميدانيد كيست اصحاب راه (
سيرت و سلوك ) درست و كيست هدايت يافته تر