Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

home

 

29-03-2024

 

تولد دوباره مسیح از ملیکای باکره و حل پارادوکس پارس و اسرائیل، ظهور مکتب نیو صهیونیسم - مهدویسم

 

ابتدا باید بدانیم که ملیکا علیهاالسلام کیست؟

هرچند که ملیکا مورد دشنام، فحاشی و تهمت سگ سنی است؛ ولی نرگس، نرجس یا مِلیکا (به عربی: سِیِّدَةِ نَرجِس؛ زادهٔ روم شرقی - درگذشتهٔ ۲۶۰-۲۶۱ هجری قمری / ۸۷۴-۸۷۵ میلادی در سامرا) نام همسر حسن عسکری، یازدهمین امام شیعیان دوازده‌امامی است. منابع نام‌های مختلفی را برای او گزارش کرده‌اند که از میان آنها، نام‌های صیقل، نرجس، ملیکا و سوسن مشهورترین نام‌هاست. مشهورترین لقب‌های وی ام محمد، ام قائم و سیدة الاماء است. در نزد شیعیان ایرانی، از وی با عنوان نرجس یا نرگس خاتون یاد می‌شود. در خصوص نسب او به جهت اختلاف منابع در گزارش سرگذشت او، اتفاق‌نظر واحدی وجود ندارد و از تاریخ زندگانی وی تا پیش از ازدواج با حسن عسکری اطلاعاتی دقیق در دست نیست. از تاریخ درگذشت نرجس خاتون نیز منابع سخنی به میان نیاورده‌اند. در روایت‌های شیعه، بر اساس ماجرای اسارت شاهزاده رومی، وی نوه قیصر روم بود که پس از دیدن رؤیایی در خصوص آمدن به سرزمین‌های اسلامی، خود را در قالب اسیر به سپاهیان مسلمان در حوالی روم رساند و از آنجا به‌عنوان کنیز به بغداد وارد شد. بااین‌وجود گزارش دیگری دربارهٔ سرگذشت وی وجود دارد که او را کنیزی اهل نوبه یا کنیز حکیمه خاتون گزارش کرده که در خانه حکیمه به دنیا آمده است. بر فرض صحت روایت شاهزاده روم و تاریخ ازدواجش با حسن عسکری در تاریخی بین سال‌های ۲۵۲ تا ۲۵۴؛ احتمالاً فرزند یا نوه میخائیل سوم بوده است. همچنین منابع شیعه حجت بن الحسن، آخرین امام این مذهب و ملقب به مهدی موعود، را فرزند نرجس و حسن عسگری می‌دانند. منابع شیعی او را در صفاتی چون ورع، تقوا، عبادت، عفت، ارادت و علاقه به اهل‌بیت، علم، تبحر در احکام و حیا ستوده‌اند. در سال ۱۳۹۳، انیمیشنی به نام «شاهزاده روم» به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی، در ایران تولید شد. این انیمیشن در جشنواره فیلم فجر لوح تقدیر دریافت کرد.


شاهزاده رومی:

در برخی از منابع کهن شیعه، داستانی مفصل وجود دارد که مادر امام‌زمان (عج) را شاهزاده‌ای رومی به نام ملیکه (ملیکا) بنت یشوع، نوه دختری قیصر روم معرفی می‌کند که نسب مادرش به شمعون، یکی از حواری عیسی (ع) می‌رسد. در این داستان آمده است ملیکه که در کاخ جدش بود، حضرت مریم (ع) و حضرت فاطمه (س) را در عالم رؤیا می‌بیند و حضرت فاطمه (س) او را به اسلام دعوت می‌کند و وی را متقاعد می‌سازد تا خود را به اسارت لشکریان اسلام درآورد. ملیکه سپس در جنگ بین مسلمانان با رومیان، اسیر مسلمانان می‌شود و امام هادی (ع) فردی را مأمور می‌کند و ملیکه را از بازارِ برده‌فروشان می‌خرد و به عقد امام حسن عسکری (ع) درمی‌آورد. این داستان را برای اولین‌بار شیخ صدوق (۳۰۵ ۳۸۱ق) در کتاب کمال الدین آورده و محمد بن جریر طبری در دلائل الإمامة آن را با سندی متفاوت نقل کرده است. همچنین شیخ طوسی در کتاب الغیبه با همان سند طبری اما با یک واسطه بیشتر، آن را نقل کرده است.

به باور ما عده‌ای از راهبان یهود و نصارا حتی شیعه در گذشته به این باور رسیده‌اند که تولد مجدد یا واقعی عیسی از ملیکا بوده است. یعنی روح مریم بر ملیکا حلول کرده و روح مسیح نیز مجدداً یا برای اولین‌بار در او دمیده شده است. یعنی مسیح حقیقی مهدی است و باکره حقیقی ملیکا است یا ظهور مجدد مسیح این‌گونه رقم خورده که چیزی شبیه نظریه تناسخ است. یعنی زمان به عقب برنمی‌گردد و مردگان زنده نمی‌شوند؛ بلکه مردگان در جسم جدید متولد می‌شوند. ملیکا از بستگان مریم و حواریون بوده و مهدی همان خود عیسی مسیح است که بر آنها مجدداً تجلی و ظهور کرده است و ... یا بهتر بگویم که مریم و عیسای قبلی بدل بودند و باکره واقعی ملیکا و مسیح حقیقی مهدی است.

اما این نظریه یا نوع جدید مذهب و مکتب طرف‌دار زیادی نداشت تا اینکه واقعاً شیعیان به حکومت و قدرت می‌رسیدند و پایه مکتب آنها بر پایه ظهور بنا می‌شد. آخرین آنها یعنی انقلاب ۵۷ که بلافاصله جنگ ایران و عراق شروع شد؛ چون سگ سنی‌ها کلاً مخالف پدیده ظهور هستند، چه مسیح باشد و چه مهدی. آنها با یهودیان مذهبی تندرو به توافق رسیده‌اند که بعد از ظهور مسیح، او را به قتل برسانند و خودشان ترتیب مهدی را بدهند و برای چاه سامری نگهبان و جاسوس هم گمارده‌اند. اما انقلاب در ایران به پیروزی رسید و قانون اساسی آن بر پایه ظهور نگاشته شد و در مقابل ارتش بعثی صدام از خود مقاومت خوبی نشان دادند. واقعه توفان طبس و خیلی از نشانه‌های دیگر این سیگنال قوی و پرقدرت را به اسرائیل مخابره می‌کرد که آخرالزمان فرارسیده و دیریازود مهدی از راه می‌رسد و سر آنها بی‌کلاه می‌ماند؛ چون مهدی خود خود مسیح موعود است و روح حواریون نیز در رهبران انقلابی حلول کرده است و آنها رویین‌تن شده‌اند و محافظینی نامرئی آنها را حفاظت و حمایت می‌کند. یعنی یهوه از بنی‌اسرائیل روی‌گردان و ترش‌رو شده؛ ولی درهای رحمت خود را به‌سوی پارسیان مجوس گشوده است و او را در ماه کامل هم رویت کرده‌اند. آنها این بار تصمیم گرفتند که این نظریه و یا مکتب جدید را جدی گرفته و به آن بها و ارزش دهند، وگرنه ضرر و زیان بزرگی نصیب آنها خواهد شد. ازاین‌رو چون صدام و کشورهای حامی عربی او دشمنان سرسخت اسرائیل بودند، یهود تصمیم گرفت تا ایران را در جنگ یاری کند و نتیجه جنگ را به نفع ایران تغییر دهد. یعنی یک تیر و دونشان. اولی شراکت در ظهور منجی و دومی نابودی دشمن قسم‌خورده خود یعنی صدامی که به دنبال انتقام جنگ‌های اعراب و اسرائیل بود. اما انقلابی‌های شیعه تندرو در ایران به‌شدت مغرور بوده و به‌هیچ‌وجه حاضر نبودند که در این واقعه ظهور و عدالت‌گستری با صهیونیست شریک شوند و کمک‌های نظامی اسرائیل را پس‌زده و به آنها گفتند که ما نه‌تنها تمامی کشورهای عربی را شکست داده و از آن خود خواهیم کرد؛ بلکه خود اسرائیل را نیز نابود خواهیم ساخت. ولی این واقعه ظهور و منجی‌گرایی برای بنی‌اسرائیل مسئله‌ای بسیار بغرنج و حیاتی است و اصلاً شوخی‌بردار هم نیست؛ چون پای حیثیت و آبرو یا سرنوشت آنها در میان است. هیئت‌های مذهبی میانه‌روی بسیار زیادی به تهران البته به همراه هدایای نفیس نظامی ارسال شد؛ ولی خمینی بسیار مغرور بوده و با جواب منفی آنها را مسترد می‌کرد. او مدعی بود که اولاد صالح نبی و فامیل مهدی است و با او رفت‌وآمد و تشکیل جلسه داده و نایب بر حق اوست و این پیروزی بزرگ را با هیچ‌کسی شریک نخواهد شد. ولی با فوت خمینی ورق برگشت و میزگرد و جلسات تبادل نظر مخفیانه و فوق‌سری و محرمانه با گروه‌ها و هیئت‌های اسرائیلی تشکیل شد و هدف نهایی ایجاد یک کانال ارتباطی با گروه‌های مذهبی در اسرائیل بود. اما هدف کلی چه بود:

 

1-      تهیه و تنظیم یک نوع طرز فکر و مکتب فلسفی یا ایدئولوژیک جدید جهان‌شمول و بین‌المللی که تمامی حق‌وحقوق هر دو طرف اسرائیلی و ایرانی را در مورد واقعه ظهور و حکومت جهانی برآورده و به رسمیت بشناسد تا اختلافات مابین الله و یهوه ازیک‌طرف و از طرف دیگر مجادلات صهیونیسم و مهدویسم یک‌بار برای همیشه پایان یابد و دو مذهب یهود و تشیع به صلح و آشتی دائمی و پایدار برسند و پایه این مکتب همان برابری شخصیت مریم با ملیکا و مهدی با مسیح بود. سرزمین موعود برای پادشاهی و عدالت‌گستری مشترکاً ایران و اسرائیل اعلام شود و ...

2- هر یک از طرفین احساس غرور کرده و فکر می‌کردند که با ادامه این‌گونه روابط و تشکیل جلسات و گفتگوها می‌توانند مکتب خود را پررنگ و قالب کرده و مکتب طرف مقابل را کم‌رنگ و مقلوب کنند.

3- دستگاه‌های اطلاعاتی طرفین می‌توانستند با این رابطه و کانال ایجاد شد نسبت به یکدیگر اشراف اطلاعاتی داشته و مقاصد سیاسی و نظامی خویش را به‌پیش ببرند. چون کانال ارتباطی و تردد اشخاص به خاک یکدیگر ایجاد شده بود. هر طرف باهوش‌تر بود و ضریب هوشی بالاتری داشت و یا اینکه از نبوغ بیشتری برخوردار بود می‌توانست طرف مقابل را ضربه‌فنی کند و کنترل هر دو کشور و مکتب را به دست گیرد. میز مذاکره در ظاهر آشتی‌کنان بود؛ ولی بیشتر شبیه میز قمار و اتاق جنگ طرفین بود (خط تلفن بین کاخ سفید و کاخ کرملین).

با کمال تأسف فاجعه روی داد و صهیونیست‌ها توانسته‌اند نفوذ بسیار زیادی در کشور ایران داشته باشند. می‌دانید چرا؟

چون طرف اسرائیلی تمام تجربیات امریکایی‌ها در دوران جنگ سرد شرق و غرب را داشتند و از آن کانال به نحو احسن استفاده کردند و چون قیامت و زنده شدن مردگان، بهشت و جهنم و منجی گری، عدالت‌گستری، حکومت و پادشاهی جهانی غیرقابل‌قبول و باور و کلاً نسیه است؛ ولی زندگانی دنیا، ثروت، قدرت و لذت زندگانی دنیا نقد و پیشروی است، طرف اسرائیلی خیلی سریع گروه لائیک و لامذهب خود را جایگزین گروه مذهبی میانه‌رو کرده؛ ولی طرف ایرانی همان گروه عقیدتی و مذهبی را پشت میز گذاشته است. نتیجه کاملاً مشخص است، پول، ثروت و دارایی طرف اسرائیلی زیاد است و طرف مقابل خریداری و آن بهشت موعود نسیه، نقد و حی‌وحاضر شده است آن هم با هزار و یک آرزو و وعده دورودراز. تا به امروز ریشه سازمان مجاهدین خلق از سپاه کنده نشده است؛ ولی اینها با دست خود تخم یهود و صهیونیسم را در سرزمین خود پخش کردند. می‌دانید چرا؟ چون مجاهدین خلق شیعه افراطی، علی پرست و سوسیالیست ضد سرمایه‌دار هستند؛ یعنی یک نوع شبهه کمونیست ولی از ماتریالیسم هیچ نمی‌دانند و نفوذی‌های اسرائیل به ایران ترکیبی از باورهای صهیونیسمی مهدویسمی هستند و شناسایی آنها بسیار دشوار است و البته به دنبال کسب قدرت هستند. یعنی کسانی که به یگانگی مریم و ملیکا و مسیح و مهدی ایمان و باور قلبی دارند و یا اینکه به‌مرورزمان از راه به در شده و با مبالغ کلان خریداری شده هستند و به دنبال کسب قدرت و ثروت نهایی. وعده‌ووعید داده شده هستند آن هم با دلار نقد یا شمش طلا.

ولی ما مغول هستیم و دامدار و به هر تعداد گاو، گوسفند و الاغ قاتی یکدیگر شوند توسط ما قابل‌شناسایی و تفکیک است. (آق‌قویونلو، قره‌قویونلو، قره داغ ئشیی ،eşşək ، eşek یا الاغ‌ کوهی سیاه، خر جنگلی استتاری)

در کلاس‌های درس مکتبی و توجیهی در خاک اسرائیل، به تازه‌واردان کارآموز که از پارس و قره داغ (ارسباران) مشرف شده‌اند چنین گفته می‌شود که ملیکا همسر واقعی امام حسن عسکری نبوده است. بلکه امام شخصیتی همچون یوسف نجار بوده و نگهبان و مراقب ملیکا بوده است تا اینکه روح‌القدس بر او حلول کند و پر از و لبریز و لبالب از روح‌القدس شود و مسیح در قالب و جسم مهدی تولد و زندگی دوباره‌ای را داشته و تجربه کرده است. یعنی ملیکا همانند مریم باکره بوده است و مهدی در بدو تولد سخنگو بوده است و یا علی هم گفته است. شما اصلاً نباید از کشته‌شدن بترسید؛ چون شما هم مجدداً تولد دوباره و هزارباره خواهید داشت. آدرس و شماره‌تلفن ما را به‌خاطر بسپارید تا در خدمت مجدد شما باشیم. تا شما برگردید بهشت را برقرار کرده‌ایم. نمونه ژنتیک شما را داریم و پزشکان ما شما را مجددا در انکوباتور کشت و نمو داده و در سن بیست‌سالگی خارج خواهند کرد. علم پیشرفت کرده است. جیمز کامرون و ایلان ماسک هم در جمع ما می‌باشند.

اما کارآموزان جدید اعضا سپاه یا نیروی قدس هستند (قرارگاه رمضان سابق). زمانی که کاپتاگون ترکانده و در کوچه و خیابان لبنان، عراق و سوریه پرسه می‌زنند و چشم‌چرانی می‌کنند، شناسایی شده و داخل هتل یا کاباره در حال تماشای رقص عربی و ... شکار می‌شوند. شعبه دوم اطلاعات و پایگاه دوم سپاه قدس در خاک اسرائیل است و آخرین نبوغ آنها، گاز نارنگی و پرتقال است که مرکبات لبنان نیز خیلی معروف است؛ ولی نوع موزی و نارگیلی حتی آناناس آن در راه است. اصولاً بوی اسانس میوه خوش‌آیند است و بوی بد مواد شیمیایی را خنثی یا پنهان می‌کند.

اما پارادوکس ایران و اسرائیل چیست؟

این دو کشور در ظاهر دشمن خونین و قسم‌خورده یکدیگر هستند؛ ولی چنین به نظر می‌رسد که هر دو کشور از یک چشمه آب می‌خورند و آن چشمه چیست؟

آن چشمه سنت و روال الله است. یعنی او درخت می‌کارد و شیاطین گمراه می‌شوند و توله‌های آدم را فریب می‌دهند. توله‌هایی آدم نیز آن درخت را باریشه می‌خورند، سپس از درگاه خدا رانده شده و تا زمان مرگ مست، سرخوش، دچار توهم و متاورس ابلیس می‌شوند؛ یعنی همان عزت و شکوه زندگانی دنیا، پست و مقام، مال، ثروت، قدرت، زن، فرزند، زندگی مرفه، اموال و اولاد زیاد و ... تا اینکه زمان مرگشان فرارسد و توسط ملائکه تازیانه خورند تا از بیهوشی خارج و عقل و حواسشان سر جای‌اش بیاید؛ ولی دیگر کار از کار گذشته است و خود را در محشر و پیشگاه الله به بینند و بعد از آن جهنم. تازه باور نخواهند کرد که وارد جهنم می‌شوند و با خود و دیگران می‌گویند رویای صادقانه است و ما خواب می‌بینیم. سرنوشت شوم صهیونیسم و مهدویسم مشابه و به هم گره‌خورده است همانند سگ نر و ماده در حال جفت‌گیری، به هم قفل می‌کنند و جداکردنشان غیرممکن است تا اینکه زمانش فرارسد. هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ چون دوروی یک سکه هستند و سرنوشت مشترکی دارند؛ چون باور و ایدئولوژی مشابهی دارند. زمان جدایی مهدویسم و صهیونیسم زمان ظهور مسیح است؛ یعنی زمانی که زیر سم اسب گیرکرده و له‌ولورده شوند. این دو گروه گمراه در حال دودره‌بازی با یکدیگر هستند؛ اما ضریب هوشی و تجربه اکیپ اسرائیلی خیلی بیشتر است و برگ برنده یعنی طاغوت را در دست دارند و اکیپ ایرانی دست‌خالی و مفلس شده است. پس شکست پارس در مقابل اسرائیل قطعی و بدون بروبرگرد است؛ همان‌طور که از هند، روم، عرب و مغول شکست خورد، چون آزادی و دمکراسی بهتر از تحمل مشکلات شاق و حاد جهاد در راه خداست و اگر خدا پشتیبانی و حمایت نکند که نمی‌کند، باری است که درازگوشان پارس در نهایت از دوش خود رها کنند و تسلیم شوند. چون یک تجربه تاریخی را فراموش کردند و آن قتل عثمان طاغوتی بود. ابوبکر و عمر قدرت‌طلب و قدرت‌پرست بودند و بهانه آنها اقتدار اسلام بود؛ ولی عثمان خطای فاحشی کرد و ثروت را به آن افزود و لحظه‌ای به او مجال نداده و پیراهن خونین او را برای معاویه کادو فرستادند و تا زمانی که آن پیراهن بوی سگ‌مرده دهد، خون از دماغ کسی نیامد تا اینکه جنازه عثمان پوسیده و متلاشی شد و خون‌خواهی او فراموش شد، همان‌طور که اعراب الله را فراموش کردند. ولی شیعه مهدوی خودش دنبال قدرت و ثروت بود چه برسد به اینکه قدرت و ثروت طلبان را مقتول کند و این سرنوشت آنها می‌شود. انشا الله تجربه‌ای باشد برای دور بعدی که اگر زمانی باقی‌مانده باشد و خودکرده را تدبیر نیست. الله پرستی و طاغوت پرستی یکجا جمع نمی‌شوند و نتیجه اسف‌باری به دنبال دارد که عثمان به آن دچار شد و در انتظار مهدوی است. چون خودش این کار را نکرد و دیگران این کار را با او کنند؛ چون در نهایت تمام طاغوتی‌ها محکوم به مرگ و فنا هستند و ادیان و مذاهب ابراهیمی هیچ ارجحیتی برای کسب قدرت و ثروت نسبت به یکدیگر ندارند. هرکسی به دنبال طاغوت رفت دشمن خدا محسوب می‌شود حال به هر دین و آیینی که بوده باشد اصلاً هیچ تفاوتی نخواهد داشت. این فعل خیانت به الله محسوب می‌شود و خائن مستحق مجازات است هرچند که سارق مقام ولایت الله و خلافت مسیح بوده باشد که جرمی مضاعف محسوب می‌شود. اگر علی امروز زنده می‌بود کشتارگاه صنعتی برای مهدوی طاغوتی به پا می‌کرد و به برادران اصحاب نبی، حافظ قرآن، رزمنده، جانباز، یانباز، دوست، آشنا، ملای سفید، آخوند سیاه و فامیل رحم و مروت نمی‌کرد و همه آنها را از لب تیغ می‌گذراند و مهدوی مشرک و خائن به مسیح هم جای خودش را دارد.

همه چیز را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد. خدا نیست و اگر باشد زنده شدن و قیامتی در کار نیست. انسان شاید از نسل میمون بوده باشد؛ یعنی روح آدم هم در یک انتر درختی حلول کرده است. کار خیلی راحت می‌شود. یک روز جای خدا بنشین و روز دیگر جای انبیا. قرآن هم غیرقابل‌فهم و درک است و نوشته عثمان و برای خود کتاب قانون و فلسفه بنویس. امروزه بحث آزادی و دمکراسی در مقوله دین و مذهب است. کنفرانس و جلسه ادیان هم می‌گذارند؛ ولی نتیجه چیست؟ شما گاو بپرستید گروهی دیگر عزیز ابن الله، آن دیگری مسیح ابن الله ما هم مهدی ابن الله را بپرستیم. زمانی که به اختلاف رسیدم مسیح ابن الله را با مهدی ابن الله ترکیب کنیم تا خدای واحدی شوند و اختلافات را کنار بگذاریم. هم از آخور بخوریم هم از توبره چون مفت و لاشه خواری مکتب اجداد پارسی مجوس آریایی و دالیت ما بوده است که به مناطق ارسباران نیز سرایت کرده است.. دابةالارض همان سیمرغ و هما است که مسیح و مهدی هر دو بر پشت او نشسته‌اند البته اگر علی مجال و فرصت دهد و آن مرکب هوایی را از آن خود نکند (سری فیلم‌های آواتار) اصلاً چه کسی گفته مهدی یا مسیح می‌آید؛ بلکه علی می‌آید. در بهشت کشتی گرفتند و علی پیروز میدان شد آن حیدرکرار این هم مدرک قطعی آن.

کاشانی: و به درستى كه نزول عيسى از آسمان و مروى آن است كه به درستى كه علىّ بن ابى طالب لَعِلْمٌ لِلسّٰاعَةِ : از علامات نزديكى آمدن قيامت است فَلاٰ تَمْتَرُنَّ بِهٰا : پس شكّ مياوريد به آن علامت،و يا به آمدن قيامت وَ اِتَّبِعُونِ : و پيرو من شويد هٰذٰا صِرٰاطٌ مُسْتَقِيمٌ : اين راه راست است كه به معرفت به آن،به خدا مى توان رسيد

کلمه دابه الارض در قرآن کریم در این آیه کریمه آمده :

{وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ }

شاید علت اینکه به حضرت امیر « علیه السلام » دابه الارض گفته شده این باشد که مظهر اکمل و جاندار واقعی که سرتا پا حیات و موجب حیات است بعد از رسول خدا «صلی الله علیه و آله» ایشان است و این لقبی است که رسول خدا «صلی الله علیه و آله» به ایشان داده که به حضرت امیر « علیه السلام» فرمود یا دابه الله و اصحاب حاضر در جلسه از ایشان سوال کردند یا رسول الله مانیز مجاز هستیم به همدیگر اینگونه خطاب کنیم حضرت فرمودند: نه این نام مخصوص او است «دابه الارض » که خداوند در قرآن فرموده : و اذا وقع علیهم اخرجنا لهم دابه من الارض

https://www.porseman.com

یعنی علی هم از مهدی و هم از عیسی سبقت گرفته و روح علی هم در دابةالارض حلول خواهد کرد. اسلام همان تناسخ است و برعکس حق با هندوآریایی‌ها است. روح پارسیان هم در گاو حلول خواهد کرد؛ چون جهنم مادی نیست و روحانی است و اگر قرار شد قوم پارس عذاب شوند در قالب گاو و گوساله مسخ می‌شوند.

در روایات فراوانی دابۀ الارض بر شخص امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام تطبیق شده است. در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق (علیه‌السّلام) آمده است: مردی به عمار یاسر گفت: آیه‌ای در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است. عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیۀ و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم...،

این کدام جنبنده است؟ عمار گفت: به خدا سوگند ! روی زمین نمی‌نشینم، غذا نمی‌خورم و آبی نمی‌نوشم، تا دابة الارض را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد خدمت حضرت علی علیه‌السّلام آمد؛ در حالی که حضرت غذا می‌خورد. هنگامی که چشم امام علیه‌السّلام به عمار افتاد، فرمود: بیا. عمار آمد و نشست و با امام علیه‌السّلام غذا خورد. آن مرد سخت در تعجب فرورفت و ناباورانه به این صحنه نگریست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود تا به وعده‌اش وفا نکند، غذا نخورد. گویی قول و قسم خود را فراموش کرده است.

هنگامی که عمار برخاست و با حضرت علی علیه‌السّلام خداحافظی کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجیب است! تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و آب ننوشی و بر زمین ننشینی، مگر این که دابة الارض را به من نشان دهی. عمار در پاسخ گفت: من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی.

https://fa.wikifeqh.ir

برخی از علمای شیعه دابة الارض را بر امام علی(ع) یا امام مهدی(عج) تطبیق کرده‌اند و گروهی دیگر نیز آن را با رجعت مرتبط دانسته‌اند. در مقابل، برخی از اهل سنت آن را موجودی غیر عادی، بسیار بزرگ، داری دُم و پَر معرفی کرده‌اند. علامه طباطبایی دابة الارض را موجودی جاندار(انسان یا غیر انسان) می‌داند ولی معتقد است ماجرای دابة الارض از اسرار قرآن است.

به عقیده برخی از علمای شیعه، طبق روایات، دابة الارض همان امام علی(ع) یا امام مهدی(ع) است. ولی علمایی مانند شیخ طوسی، شیخ طبرسی و علامه طباطبایی، سکوت کرده و به این روایات اعتماد نکرده‌اند. به عقیده علامه طباطبایی دابة الارض ممکن است انسان یا غیر انسان باشد و در صورت حیوان‌بودن صحبت‌کردن او با مردم غیرعادی است. وی همچنین معتقد است دابة الارض از اسرار قرآن است و خداوند قصدش مبهم‌گویی بوده است.

https://fa.wikishia.net

بیش از ۵۰۰۰ سال است که یهود و نصارا مست کرده و اراجیف می‌نویسند، آب از آب تکان نخورده است. قیامت و جهنم افسانه است ما هم بنویسیم مگر چه می‌شود. جرم ما کمتر است ۱۴۰۰ سال کجا ۵۰۰۰ هزار سال کجا. انبیا و صالحان شفاعت می‌کنند و پارتی‌بازی، از پل‌صراط رد شده و آب کوثر را سرمی‌کشیم.

اگر روح علی بر دابةالارض قابل‌حلول است به‌یقین مسیح هم در ملیکا حلول کرده و پر از روح‌القدس شده است؛ چون قبلاً روح مریم در آنجا بوده است و با هرکسی باید به زبان خودش سخن گفت. ما که عبری بلد نیستیم؛ ولی ادبیات آنها را شناخته‌ایم با طرز فکر خودشان صحبت می‌کنیم؛ ولی یاسین در گوش الاغ خواندند؛ چون طرف حساب و مخاطب آنها یک اسرائیلی بی‌خدا مثل خودشان بود. خود مسیح واقعی را اگر بتوانند مصلوب می‌کنند چه برسد به مهدی. اما مجری پروژه چه کسی بود؟ نابغه هاله نور و برادران تفنگ‌دار. نتیجه چه شد؟ اولی گاوصندوق‌ها و آخرین دسته‌گل گاز نارنگی و پرتقال.

بازگشت اعجازآمیز امیرالمؤمنین در آخرالزمان

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یکی از فضائل مربوط به امیرالمؤمنین (ع)، نقش کلیدیِ ایشان در آخرالزمان و عصر ظهور در قالب رجعت‌های مکرر است به گونه‌ای که آن حضرت خود را «صاحب رجعت‌های پی در پی» معرفی کرده، فرمود «أَنَا صَاحِبُ‏ الْکَرَّاتِ‏»، منتها این رجعت‌ها در قالب‌های اعجازگونه‌ای صورت می‌گیرد که از جملۀ آنها مفهومی به نام «دابة» است که در آیۀ 82 سورۀ نمل به آن اشاره شده و تأویل آن در آینده رخ خواهد داد. خداوند در این آیه می‌فرماید «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ؛ هنگامى که [در اوقات پایانى دنیا ] وعده عذاب ما بر آنان لازم شود، جنبنده‌‏اى را از زمین براى آنان بیرون مى‏‌آوریم که با آنان سخن مى‏‌گوید [ تا به آیات ما وآخرت واصول آن یقین کنند] ؛ زیرا مردم پیش از این به آیات ما یقین نداشتند.»

دابة در صورت کلی به معنای «آرام راه رفتن»  است و به تعبیر علامه به هر صاحب حیاتى اطلاق مى‏‌شود که در زمین راه مى‌‏رود، مى‏‌تواند انسان و یا حیوانى غیر انسان باشد. (ترجمه تفسیر المیزان، ج‏15، ص 567) 

فارغ از نظرات متعددی که دربارۀ این آیات از سوی مفسران مطرح شده، طبق ظاهر آیه و سیاق آن، به نتایج جالب توجهی دست می‌یابیم که اتفاقاً روایات ما بر حقیقت ظاهر همین آیه تصریح دارند. هما‌ن‌طور که اشاره شد، خداوند می‌فرماید «هنگامی که وعده عذاب بر آنان لازم شود، جنبنده‌ای یا دابه‌ای را از زمین خارج می‌کنیم.» اما فعلی که انجام می‌دهد «تکلم» است (تُکَلِّمُهُمْ). بر اساس همین عبارت، دابة موجودی ذی‌شعور است که خداوند او را برای مأموریتی بر انگیخته است؛ این مأموریت در ادامۀ آیه فهمیده می‌شود «أنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ». یعنی به علت آنکه مردم نسبت به آیات خداوند رفتار مناسبی ندارند، لذا خداوند موجودی را مبعوث می‌کند تا با وجود او، آنها را متنبه کند. البته طبق سیاق آیات قبل، منظور از «ناس» گروهی از مجرمان و کافران به آیات‌اند.

اما همان‌طور که ابتدا اشاره شد، این موجود ذی‌شعور و کاملاً در ید قدرت خداوند، امیرالمؤمنین (ع) است. علیّ‌بن‌ابراهیم قمی در تفسیر خود از ابوبصیر نقل می‌کند که امام صادق علیه‌السلام فرمود «رسول خدا صلی الله علیه و آله در پی امیرالمؤمنین که در مسجد مقداری شن گرد آورده و سر بر روی آن نهاده و به خواب رفته بود، پس با پا و با مهربانی ایشان را تکان داد و به وی فرمود «ای جنبندۀ زمین (دابة) برخیز». یکی از صحابه گفت «ای رسول خدا، می‌توانیم یکدیگر را به این نام بخوانیم»؟ فرمود «نه، به خدا سوگند این نام فقط مخصوص علی است و منظور از دابّة الأرض در آیه: وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ، کسی جز علینیست». سپس فرمود: «ای علی، هنگامی کهآخرالزمان فرا رسد، خداوند تو را به بهترین صورت بیرون می‌آورد، درحالی‌ که نشانی با توست که با آن دشمنانت را نشانه‌دار می‌کنی

رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایتی دیگر در توضیح فعل «دابة» دربارۀ نشان‌دار کردن مؤمنین و کفار فرمود: دابّةالأرض به همراه عصای موسی و خاتم سلیمان‌بن‌داوود ظهور می‌کند و با عصای موسی سیمای مؤمن را نورانی و با خاتم سلیمان سیمای کافر را داغ می‌نهد؛ تَخْرُجُ دَابَّهًُْ الْأَرْضِ وَ مَعَهَا عَصَا مُوسَی وَ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ تَجْلُو وَجْهَ الْمُؤْمِنِ بِعَصَا مُوسَی وَ تَسِمُ وَجْهَ الْکَافِرِ بِخَاتَمِ سُلَیْمَان. (مختصر البصائر، ص486)

همچنین امام باقر علیه‌السلام به فردی به نام خیثمه فرمود «ای خیثمه، تنها کسانی که به ولایت ما کافر شدند و یقین ندارند، نفع نمی‌برند؛ به خدا وقتی «دابّه» خروج کند و با مردم مؤمن و کافر سخن گوید، کسی بر او نمی‌گذرد مگر اینکه می‌گوید مؤمن است یا کافر؛ لَیْسَ یَنْتَفِعُ مَنْ لَیْسَ مَعَهُ وَلَایَتُنَا وَ لَا مَعْرِفَتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ اللَّهِ إِنَّ الدَّابَّهًَْ لَتَخْرُجُ فَتُکَلِّمُ النَّاسَ مُؤْمِنٌ وَ کَافِرٌ. (تفسیر فرات کوفی، ص310)

بر اساس همین استنادات قرآنی و روایی در می‌یابیم اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام انواری فرازمانی و فرامکانی‌اند و برنامۀ آنها منحصر در تاریخ چندصد سالۀ زندگی با برکت‌شان نبود بلکه همواره بودند، هستند و خواهند بود و در عصری به نام آخرالزمان و سرزمین ظهور در رأس عبادالله، ضمن انجام مأموریت خویش، به تربیت شیعیان و عقوبت کافران می‌پردازند. 

https://www.tasnimnews.com

قدیمی‌ها می‌گفتند که کره‌الاغ جلوتر از مادر و پدرش حرکت می‌کند؛ ولی باور نمی‌کردیم؛ ولی اینک آقازاده‌ها انتر درختی و دانشگاهی شده و گوی سبقت را از پدران حوزوی خود ربوده‌اند. هزار تبریک و ماشاءالله دارد. آخرش خوب بخور. چه کسی به پارسیان پیشنهاد داد مسلمان شوند خدا می‌داند.

سخنرانی:

استاد رائفی پور ، حضرت علی(ع) همان دابة الارض در آخرزمان بر اساس روایات شیعه

https://www.aparat.com/v/Sgtjp

پاسخ مداح ابن مالک در مورد "آیا امام علی(ع) دابه الارض و جنبنده روی زمین است؟

https://www.aparat.com

منظور از دابه الارض در قرآن کیست؟

https://ifilo.net/v/Vv73K5U

https://www.aparat.com

کاملاً مشخص و معلوم است که با ترکیب اسلام و مکتب تناسخ هندوئیسم، مکتب مهدویسم خروج می‌کند و خبر جدید که ما افشا می‌کنیم ترکیب مهدویسم و صهیونیسم است که در آیند، کاملاً علنی شده و با بهائیت رقابت جدی خواهد نمود. ما نام این مکتب بهینه و به‌روز شده را نئومهدویسم – صهیونیسم پارسی مجوس دالیت (آریایی) می‌گذاریم. این مکتب در تقابل با بهائیت و فراگیرشدن آن در ایران و اسرائیل عمل می‌کند و احتمالاً برای اولین‌بار در میان ایرانیان ساکن اسرائیل تبلیغ شود و حاصل نبوغ نخبگان دانشگاهی (انتر درختی) و حوزوی (فیلسوف بی سواد) است. ادامه همان منشور کوروش زنازاده و شیطان‌پرست است؛ چون موفق شده‌اند که تکه‌های گم شده آن طلسم بابلی را در حفاری‌های عراق بیابند (چاه توالت خشایاشار) و پازل پارسی کولا در حال تکمیل‌شدن است.

امثال معاویه خودشان را به خریت می‌زنند. انتقام عثمان باید گرفته شود. عثمان از معاویه کمک خواست معاویه جرئت نکرد از کاخ سلطنتی شام خارج شود؛ چون شریک جرمش بود و عثمان نتوانست از خودش دفاع کند. معاویه آنجا بود خودش هم مقتول می‌شد. معاویه هم جرئت نکرد برای انتقام او اقدام کند. چون عثمان به‌خاطر مسائل شخصی کشته نشد؛ بلکه به‌خاطر طاغوت پرستی کشته شد و کشته‌شدن او قصاص نداشت. نه علی باید قصاص کند. چرا علی باید با مجریان حکم خدا مجادله کند او خودش مجری حکم الله بود. الان شده دابةالارض و خریت مهدویت است نه چیز دیگری. یعنی با طاغوتی‌ها کاری نداشته باشید انشا الله خودش می‌آید و برای ما انجامش می‌دهد بگذارید یک شکم سیر از طاغوت بخوریم.

یعنی خاخام‌ها سال ۵۷ به خمینی پیشنهاد دادند که سه دانگ مشاع مالکیت واقعه ظهور منجی و حکومت جهانی بر پایه عدل و انصاف را به زبان خوش و باکمال‌میل قلبی در دفترخانه ثبت‌اسناد رسمی به نام ما بکن تا دوتایی بخوریم و منتفع شده و رفع منازعه شود و او در جواب گفت خیر، شش‌دانگ آن مال خودم و وراثم است؛ ولی نمی‌دانست که به وراثش نمی‌رسد؛ بلکه گروهی دیگر بالا می‌کشند و این قصه ادامه دارد تا زمان ظهور مسیح که اقدام به ابطال سند مالکیت کند؛ چون اصلاً ملک و سندی در کار نیست، در کل توهم ابلیس و اولاد زقوم خورده است، چیزی مثل قرارداد مشارکت در خرید و واگذاری زمین توسط تعاونی‌های مسکن و اتحادیه کارکنان دولت است. اصل ملک و زمین مالک دارد و آن خود الله است و به کسی اصلاً نمی‌فروشد و در کفش بمانید و صدالبته قدرت تملک هم ندارید؛ چون واحدهای اجرای احکام شما به باد و نسیمی صبحگاهی بند است. چیزی مثل دیوان لاهه است.

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ 55 نور

یهود، نصارا، سنی و شیعه مهدوی هرگز نمی‌توانند از عبارات الَّذِينَ آمَنُوا - وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ گذر کرده و به عبارات دیگر این آیه برسند. چون اولاً به خدا و قیامت ایمان و باور ندارند ثانیاً ناصالح، کافر، مشرک و یا منافق هستند. پس بقیه آیه هم منتفی است. این آیه زمانی برای اعراب و بعداً برای مغول‌ها اعتبار داشت که آنها هم مضمحل شده و از بین رفتند. چون مصداق این عبارات شدند لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا - كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ. یعنی همان‌طور که الله، با ایمان و عمل صالح بلند می‌کند، همان‌طور هم با شرک و کفر به زمین می‌زند. اعراب و مغول‌ها زمانی بلند شدند؛ ولی بعداً محکم به زمین کوبیده شدند؛ چون به‌طرف مذهب سنت (کفر) و تشیع مهدوی (شرک) رفتند. مذهب اهل‌سنت و تشیع مهدوی باطل است و هر دو محکوم شده‌اند به شکست و خفت و خواری در روی زمین.

 

اما نظر نهایی ما چیست؟

روی مخ بنی‌اسرائیل نمی‌توان کار کرد. مغز آنها مومیایی ۵۰۰۰ساله به قدمت مومیایی فراعنه مصر است. آنها شکار مأجوج هستند تا مخشان تلیت و خارج شود. ولی فالانژها یا اوباش کتائب لبنان را می‌توان با این نوع مکتب ترکیبی جدید خر کرد. ولی آنها توسط پزشکی قانونی به‌راحتی قابل‌شناسایی هستند؛ چون اولاً تصادفی داشته ثانیاً ختنه نشده‌اند و اگر راضی به ختنه شدند باز هم توسط پزشکی قانونی قابل‌تشخیص هستند. چون ختنگی در کودکی با بزرگ سالگی قابل‌تشخیص است. به طور مثال این گوساله یا نره گاو بالغ شده که اولین خروجی کامل و بدون ایراد موفق این مکتب ترکیبی است که البته گرایش بیشتری به مهدویت دارد و فعلاً گرایش اولیه خود را مخفی می‌کند؛ ولی در آیند علنی و قوم خود را به‌طرف آن دعوت و تبلیغ خواهد کرد.

اما پروژه موفق دیگر انتقال نهال پرتقال از لبنان به ایران و کاشت، داشت و برداشت آن در ارسباران است. منتها به‌جای استفاده از کود شیمیایی به طور سنتی از پهن الاغ‌های کوهی سیاه (خر کوهی استتاری) استفاده شده و این پرتقال‌ها تولید گاز مسموم‌کننده می‌کنند که مصارف اجتماعی زنانه پیدا کرده است درست مثل بوتاکس. ما برای اولین‌بار موفق به آنالیز و تحلیل ترکیبات گاز پرتقال شده‌ایم و دروغ می‌گویند که آدم و حوا در بهشت سیب خورده‌اند؛ بلکه آنها پرتقال را با پوستش خورده و سپس به‌طرف قلعه بابک ساسانی هبوط یا سقوط کرده‌اند. تا به امروز هم موفق به فراگیری گرامر و ادبیات ترکی و تلفظ صحیح لغات آذری نشده‌اند. درست مثل‌اینکه با زور سرنیزه وادار به ترکی حرف‌زدن شده باشند. پارسی و عبری کجا ترکی آذری کجا. اما بوتاکس برای برطرف‌کردن چین‌وچروک بانوان خیلی مناسب است و گاز پرتقال هم برای حل‌کردن چین‌وچروک مغز، عقل و شعور آنها خیلی مناسب است و شاید عقلشان به کار افتاد و مفید واقع شد و فرق مریم با ملیکا و تفاوت مسیح با مهدی و علی با دابةالارض را فهمیدند. پیامبر، نبی و رسول الله کجا، درخت فتنه و کاشت زقوم کجا. آخرش خوب بخور با شکم سیر بخور. زود بخور.

پرسه‌زدن در سرزمین‌های نفرین شده کار هاروت و ماروت و ملائکه است. خاک‌برسر پارسی مجوس دالیت که از هندوستان و سرزمین‌های نفرین شده اسرائیل، لبنان، سوریه، عراق و ... شیطان وارد می‌کند حالا تو بگو خود حجاز.

در حقیقت اعضا حزب‌الله لبنان همان حرام‌زادگان نصرانی فالانژ و کتائب لبنان هستند که از پاپ، واتیکان و دنیای غرب بریده‌اند. چون آنها حاضر نیستند برای مسیح و نصرانیت حتی یک یورو و یک دلار هزینه کنند. اما شیاطین پارس در تهران برای تأمین هزینه جنگ بسیار دست و دلباز هستند. چون لازمه پایداری حکومت آنها جنگ است.

اما عاقبت چیست؟

فرانسوی‌ها برای کنترل انقلاب ۵۷ از کنترل خارج شده خودشان، سریع به دنبال پروژه دوم رفتند و به‌جای اینکه عملیات در خاک ایران باشد در خود مکه اجرایی شد و خودشان مجبور شدند که با ارسال کماندو، گند و گوه خودشان را پاک کنند.

 

 

حالا گند و گوه فعلی چطور پاک می‌شود؟ دیگر از عهده فرانسوی‌ها برنمی‌آید. کار، کار خود یأجوج‌ومأجوج است و سرهای بریده سنگ‌فرش خیابان‌ها شود.

فرانسوی‌ها نیز مثل کره‌الاغ چند قدم جلوتر از انگلیسی‌ها و امریکایی‌های الاغ تمام حرکت می‌کنند و دنیا را به گوه می‌کشند. اسید نیتریک با گاز نیترات و آمونیاک هم گاز سمی و کشنده هستند؛ ولی اگر ترکیب شوند نیترات آمونیوم یک نمک خنثی می‌شود؛ ولی نه دیگر خیل خنثی بلکه چیزی شبیه انفجار هسته‌ای در بندر بیروت. این قصه‌ها سردراز دارد.

 

 

تا فلسفه و عقل‌گرایی در میان توله‌های آدم رواج دارد، بازار ابلیس و شیاطین داغ داغ است و افسوس که نوع بشر از علم کتاب هیچ نمی‌داند و در آن مغز فندقی هم چیز بدرد بخوری یافت نمی‌شود جز توهمات ابلیس آن فیلسوف بی‌سواد ملعون. بارهاوبارها گفتیم که نبرد ما با شخص ابلیس است؛ ولی تنها چیزی که در مقابل خود می‌بینیم ۸ میلیارد گوسفند فریب‌خورده است.

 

آقا درخت زقوم ادرکنی. سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا

 

به باور ما اصل موضوع خیلی‌خیلی و بیش از حد ساده، واضح و روشن است. به طور مثال کروناویروس یا کووید ۱۹ خسارت جانی و مالی بسیار سنگینی به بشریت تحمیل و وارد کرد. علت بر اینکه هدف آن تکثیر ژنوم یا RNA خودش است. چون توان تکثیر ندارد؛ لذا داخل سلول انسانی شده و با فریب سلول، کاری می‌کند که سلول به‌جای تکثیر ژنوم خودش یا DNA انسانی، آن ویروس را تکثیر کند. نوع و گونه ابلیس جن هم همین‌گونه است؛ چون همراه با ژنوم انسانی تکثیر و رشد می‌کند و هدف او تصاحب و تملک مادرش طاغوت یا سیاره زمین است. ولی ابزار علمی و منطقی ندارد؛ بلکه به فلسفه و عقل‌گرایی یا مکتب‌سازی متوسل می‌شود. اگر هم نشد با تغییر و تحریف مبانی بنیادی دین الله یا همان اسلام کارش را پیش می‌برد و از فتنه و درخت‌های کاشته شده توسط الله کمال استفاده یا سوءاستفاده را می‌کند. ازاین‌رو باگذشت زمان و بروز عدم تعادل در ژنوم فرانسوی‌ها، اعراب و اسرائیل، قوم پارس و ... دیگر آن ژنوم هرگز به درد اسلام و به کار الله نمی‌آید و صرفاً می‌تواند تکمیل‌شدن ظرفیت جهنم را ارضا و برآورده سازد.

گرایش به‌طرف روشنفکری، انسانیت، حس نوع‌دوستی و نوع‌پروری، صلح‌دوستی، متمدن شدن، آزادی و دمکراسی، صندوق رأی، لیبرالیسم، سکولاریسم و ... هم بی‌فایده است؛ چون خودش به‌نوعی فریب ابلیس است؛ یعنی خدا کاربلد نیست و همه چیز را به دست من بسپارید تا همه چیز را از نوع تعریف و ویرایش کنم و به خدا آموزش نادانسته‌ها را بدهم؛ چون من بیشتر از خدا می‌دانم البته با توانایی و تجربه بیشتر؛ ولی باز هم فاجعه و خسارت به صورت‌های دیگر و جدیدی روی می‌دهد که اصلاً قابل‌پیش‌بینی هم نیستند.

وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ﴿۸﴾ زمر

قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ ﴿۱۷﴾ عبس

وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا ﴿۶۶﴾ مریم

بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿۵﴾ قیامت

أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿۳﴾ قیامت

خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ ﴿۳۷﴾ انبیا

فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ ﴿۴۸﴾ شورا

وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا ﴿۱۱﴾ اسرا

قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا ﴿۱۰۰﴾ اسرا

أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ ﴿۷۷﴾ یس

وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى ﴿۲۳﴾ فجر

أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى ﴿۳۶﴾ قیامت

إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ﴿۶﴾ عادیات

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾ عصر

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲﴾ احزاب

كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى ﴿۶﴾ علق

وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا ﴿۸۳﴾ اسرا

وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ ﴿۵۱﴾ فصلت

فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿۵﴾ طارق

لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ ﴿۴۹﴾ فصلت

إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ﴿۱۹﴾ معارج

بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ ﴿۱۴﴾ قیامت

وَهُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ ﴿۶۶﴾ حج

خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ ﴿۴﴾  نحل

فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۴۹﴾ زمر

يُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿۱۳﴾ قیامت

يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿۶﴾ انفطار

أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴿۶۷﴾ مریم

يَقُولُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ ﴿۱۰﴾ قیامت

وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا ﴿۶۷﴾ اسرا

أَمْ لِلْإِنْسَانِ مَا تَمَنَّى ﴿۲۴﴾ نجم

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا ﴿۵۴﴾ کهف

وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ ﴿۱۵﴾ زخرف

وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ ﴿۳۴﴾ ابراهیم

وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۲﴾ یونس

وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ ﴿۹﴾ هود

دست به مهره‌ بازی است. آخرش خوب بخور تندتند بخور.

גוג ומגוג

Gog and Magog

همه جای دنیا اراذل‌واوباش ابلیس، مسلح و تفنگ به دست شده‌اند. به بینیم در مقابل لشکر یأجوج‌ومأجوج چند روز دوام می‌آورند. ما جای شما بودیم به قلعه بابک ساسانی پناهنده می‌شدیم. منتها قبلاً باید از سازمان گردشگری جا رزرو کرده و چند عدد خر کوهی بارکش کرایه کنید.

 

أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا ﴿۷۸﴾ نسا

 

قابل‌توجه خرهای کوهی ساسانی. یأجوج‌ومأجوج واقعی این شکلی هستند (زوج کهکشان، چرخ گوشت)

 

 

به باور خیلی‌ها محمد، علی و اولاد صالح آنها سنی و یا شیعه مهدوی بوده‌اند.

 

يا ميگوييد [كه] بدرستي ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و سبطها ( فرزندان ، طايفه و قبيله‌ها ) بودند يهودی يا نصرانی ، بگو آيا شماييد داناتر يا خداوند و كيست ظالمتر از كسی كه كتمان ( پنهان ) كند شهادتی [را] نزدش از خداوند و نيست خداوند به غافلی ( بی خبر ) از آنچه كه عمل ميكنيد 140 بقره

وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ ﴿۸۳﴾ صافات

 

آنها پیروان نوح، ابراهیم و مسیح رسول‌الله بوده‌اند و مذاهب شما باطل و چرند است (انتر درختی و فیلسوف بی‌سواد) هم خودتان هم اجداد و فرزندانتان. یعنی جدوآباد شما ابلیس و اولاد ابلیس.

 

حلزون با استفاده از صدف اولاً خانه‌به‌دوش و مهاجر شده ثانیاً درون آن احساس امنیت می‌کند و به آرامش می‌رسد.

خرچنگ صدف دریایی:

 

اغلب خرچنگ‌ها پوست سختی برای حفاظت از بدنشان دارند، اما خرچنگ گوشه‌گیر دارای بدنی نرم، بدون پوست سخت است. به همین دلیل برای محافظت از خودش دنبال یک صدف خالی نرم‌تن می‌گردد، تا در آن پناه بگیرد. بعد درحالی‌که فقط پاها و سرش بیرون از صدف قرار دارند، در بستر دریا راه میفتد و به دنبال غذا همه‌جا را زیر پا می‌گذارد. در بیشتر موارد خرچنگ گوشه‌گیر از یک دوست نیز کمک می‌گیرد. مثلاً یک شقایق‌دریایی را نیز پشت خود حمل می‌کند! شاخک‌های نیش‌دار شقایق‌دریایی حفاظت خرچنگ را به عهده می‌گیرند. در عوض شقایق‌دریایی از سواری مجانی برخوردار می‌شود و در ضمن از ذرات غذایی که خرچنگ دوروبرش می‌ریزد، تغذیه می‌کند.

خرچنگ گوشه‌گیر آن‌قدر به شقایق‌دریایی خودش به‌مرورزمان عادت می‌کند که وقتی هیکلش برای صدفی که یدک می‌کشد، بزرگ‌تر می‌شود و اجباراً صدف بزرگ‌تری را برای اقامت پیدا می‌کند، از شقایق‌دریایی هم برای اسباب‌کشی به خانهٔ جدیدش کمک می‌گیرد.

آن قلعه یا صدف متروکه یک سازه با قدمت پیش از میلاد بود؛ ولی بابک ساسانی همچون خرچنگ داخل آن خزید و اولاً احساس آرامش کرد ثانیاً چنین پنداشت که در آنجا جاودانه شده و از دست دیگران در امان است؛ ولی چنین نشد و آن قلعه اشغالی به کارش نیامد. چون برای گذشتگان کارساز نبوده و رها شده و متروکه بود. قوم عاد و ثمود و فراعنه مصر هم این‌گونه بودند و فکر می‌کردند که با ساکن شدن داخل آن سازه‌ها به جاودانگی و قدرت می‌رسند. در کل طرز فکر اولاد مشترک آدم و ابلیس هم این‌گونه است؛ چون تصور می‌کنند که با کسب قدرت، ثروت، داشتن سلاح، محافظ، ارتش و سپاه می‌توانند به جاودانگی و پیروزی دست یابند که چنین نیست. هرکجا که بوده باشند سریعاً توسط یأجوج‌ومأجوج شناسایی، خارج و شکار می‌شوند حتی اگر مرده و زیر خاک پوسیده شده باشند. خرهای کوهی ساسانی و قوم پارس هم فکر می‌کنند که با تملک سرزمین، اراضی و خانه این‌وآن، همکاری و همزیستی از عذاب و آسیب خدا نجات خواهند یافت و برای خود مکتب‌سازی هم می‌کنند. ژن هرچه که بوده باشد، ویژگی‌های خود را در رفتار، طرز فکر، گویش، ظاهر و ... نشان می‌دهد. خرچنگ‌ها هم خانواده مرجان‌ها و طایفه جنیان هستند و صدالبته الاغ‌های کوهی سیاه (خرچنگ) و قوم پارس (ستاره دریایی).  کوشیا (دریای صدف)

وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ ﴿۱۲۹﴾

وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ ﴿۱۳۰﴾

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۳۱﴾

وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۳۲﴾ شعرا

وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ ﴿۴۱﴾

مَا تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ ﴿۴۲﴾

وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ ﴿۴۳﴾

فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ ﴿۴۴﴾

فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنْتَصِرِينَ ﴿۴۵﴾ ذاریات

وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿۷۴﴾ اعراف

وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ ﴿۶﴾

سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ ﴿۷﴾

فَهَلْ تَرَى لَهُمْ مِنْ بَاقِيَةٍ ﴿۸﴾ حاقه

كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۱۸﴾

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ ﴿۱۹﴾

تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ ﴿۲۰﴾

فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿۲۱﴾

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ ﴿۲۲﴾ قمر

فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ ﴿۱۳﴾ فصلت

وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿۹﴾ فجر

وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ ﴿۳۸﴾ عنکبوت

 

زمان به عقب برنمی‌گردد؛ ولی تاریخ همواره تکرار می‌شود؛ چون انسان همان انسان است؛ بلکه بدتر هم شده است.

 

آنچه کاملاً ثابت و معلوم شده است اینکه، نیرو و قدرتی به نام الله خالق کیهان حامی و پشتیبان سنی و شیعه مهدوی نیست. چون سنی‌ها متحد کافران اهل کتاب یهود و نصارا شده و مهدوی هم متحد کفار کمونیست. یعنی پشت سنی و شیعه مهدوی به طاغوت بند است و نه الله یکتا و واحد. چون همه آنها اصلاً نفهمیده‌اند که الله، خلقت، قیامت، دین و کتابش قرآن چیست؟ ما آنها را خرفهم می‌کنیم انشا لله.

تمامی دولت‌ها و جوامع برای خود قانون اساسی و ... دارند که متأسفانه هیچ‌کدام از آنها با قرآن همخوانی ندارد هیچ، بلکه با تعارض و تناقض با حکم خداست. ولی وضعیت قانون اساسی و ... در این سرزمین نفرت برانگیز شده است. چون ولایت الله و خلافت مسیح به غیر واگذار شده و توسط شیاطین به سرقت رفته است. ما علی علیه‌السلام را یک نجیب‌زاده، جنتلمن، حلال‌زاده، شیرپاک‌خورده و دریای علم کتاب قرآن و معرف شناسایی می‌کنیم. چون برای یک‌بار نه ادعای ولایت داشته و نه خلافت، بلکه به دیگران هم هشدار داده که در مقام الله و رسولش محمد و مسیح قرار نگیرید؛ ولی کو گوش شنوا. ابلیس این دو مقوله ولایت و خلافت را بازیچه خودکرده است. منتها شیاطین بر علیه علی با یکدیگر متحد بودند و برای او مثل روز روشن بود که اسلام اعراب در نهایت چیز مزخرف و گندی مثل یهودیت و نصرانیت بنی اسرائیل می‌شود. هر فعلی که او برای اصلاح امور انجام می‌داد، تهمت و افترایی می‌شد بر علیه خودش که علی به دنبال ولایت و خلافت است، درحالی‌که او در صدد این بود که جایگاهی درخور و شایسته خودش به دست آورد (امامت) و همچنین اولاد صالح او ولی اعراب نگذاشتند و آسیب آن رو خوردند. مثل روز برای ما روشن است که علی و اولادش را تهدید کرده‌اند به مرتد شدن و رهاکردن اسلام و نصرانی شدن. یا رهاکردن محمد و چسبیدن به مسیح. یا خیانت به اعراب و محمد و گرایش به‌طرف بنی‌اسرائیل، مسیح و مسیحیت. چون عمران کنیه و لقب خانوادگی آنها بوده است.

أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِيجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغُصُّ بِهَا آكِلُهَا وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ

ای مردم بشکافید امواج فتنه‌ها را (شروع دعوی و اعلام خلافت رسول را) به کشتی‌های نجات (آیات قرآن) و پرهیز کنید از راه پراکندگی و فرو بنهید تاج‌های فخرفروشی (پدرزن یا صحابه بودن، انصار یا مهاجر بودن)، رستگار شد کسی که برخاست به بال (عقل و شعور یا لیاقت و توانایی‌اش) یا دست برداشت (تسلیم و دست کشید) سپس استراحت کرد (به علت پیری و ... بازنشسته شد) این (خلافت) آبی بدمزه (حمیم) و لقمه‌ای گلوگیر (لقمه بزرگ‌تر از دهان، زقوم، ضریع) به سبب خوردنش است و چیدن میوه (به چنگ آوردن خلافت) به غیر وقت رسیدنش (روز قیامت، زمان ظهور مسیح)، همچون زراعت به زمین دیگری (بازی در میدان عیسی، خلافت فضولی به‌جای عیسی) است.

 

فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ .  نهج‌البلاغه

پس اگر چیزی بگویم (اعتراض کنم به دعوی و ادعای خلافت)، می‌گویند (خواهند گفت) که طمع کرد به پادشاهی (نیت و هدف خلفا از خلافت) و اگر سکوت کنم، خواهند گفت که ترسید از مرگ، هیهات بعد از آن‌همه اتفاقات (خطرات) و هرگز و سوگند خداوند را که حتماً فرزند ابی‌طالب (فرزند عمران) خوی گرفته است با مرگ همانند طفلی به پستان مادرش، بلکه واقف شدم به علمی (دانسته‌ای) سری که اگر افشا (گفتگو) کنم به آن، (فتنه ولایت و خلافت) حتماً مضطرب شوید به همانند لرزش طناب در چاهی عمیق.

ابلیس نادان هم در این میان به دنبال اهداف طاغوتی خود است. گروهی را با کفر و بی‌خدایی، شرک و بت‌پرستی، یهودیت و انواع صهیونیسم، نصرانیت و تثلیث، سنت و انواع آن من‌جمله وهابیت سلطنتی ضد شیعی، شیعه مهدوی ضد مسیح، نفاق، اسلام فرانسوی، اسلام امریکائی و انگلیسی، اسلام روسی کمونیستی، روشنفکری، لائیک و سکولاری، آزادی و دمکراسی، لیبرالیسم و ... هزار و یک مکتب باطل و ایدئولوژی من‌درآوردی به جان هم انداخته تا سیاره زمین حتی کیهان را به گند بکشد. ابلیس را باید مهار و سرکوب کرد وگرنه خسارات مالی و جانی بسیار سنگینی ایجاد می‌کند و تنها راه آن، جهاد و مبارزه با جان و اموال است نه چیز دیگری، وگرنه راهکار اساسی و نهایی الله کوبیدن زمین است که بعد از ظهور دابةالارض و مسیح سریعاً اجرایی می‌شود. اگر کار به آنجا رسید دیگر هیچ امیدی به توبه و برگشت به درگاه رحمت حق‌تعالی وجود نخواهد داشت. چرا که امروزه بعد از ۱۴۰۰ سال از وحی قرآن نیز چنین به نظر می‌رسد که درهای توبه و برگشت بسته شده است که ما امیدواریم چنین نبوده باشد وگرنه فاجعه بسیار بزرگی برای نوع بشر در راه است که اصلاً نمی‌توان از آن فرار کرد. اگر انسانها با الله کاری نداشته باشد او با آنها خیلی زیاد سروکار دارد. دلسرد و خسته شدن از گریختن و فرار و سربه‌زیر برف کردن توسط کبک هم فریب ابلیس است؛ چون ابلیس مثل روباه خستگی نداشته و هرگز دست‌بردار هم نیست؛ چون عقل و شعور ندارد یک فیلسوف بی‌سواد لاین فهم است. ۱- شرم و حیا یا خجالت ندارد ۲- ناباور و چیز نفهم است ۳- چیزی حالی نشده و درک نمی‌کند.

تمامی انسان‌ها پرسیده خواهند شد و از همین امروز به فکر تهیه و تنظیم لایحه دفاعی از مکتب خود باشید و دلایل و مدارک مستند خود را نیز الحاق کنید.

اما امامت چیست؟

مثل روز برای ما روشن و آشکار است که چندین بار محمد رسول‌الله با علی و حسن و حسین پشت درهای بسته تشکیل جلسه داده و به آنها توضیح داده که قوم بنی‌اسرائیل انبیا و صالحان را تکذیب و آزار و اذیت، حتی مقتول کرده‌اند. خون ما رنگین‌تر از آنها نیست. چندین بار اعراب همین خواب را برای من دیدند؛ ولی محقق نشد. بعد از فوت من فکر نکنید که قرار است اتفاق خاصی افتاده و اسلام و قرآن شکوفا شود. بلکه اعراب پسرعموهای خلف بنی‌اسرائیل هستند و همان خطاها را مرتکب شده و ادامه خواهند داد. روز قیامت من خودم به‌عنوان شاهد گواهی خواهم داد که اعراب کتاب قرآن را محجور کردند. اما مأموریت شما این است که صالح شوید و صالح بمانید و حرف حق را با صدای بلند اعلام کنید تا این اعراب مثل سگ وحشی به‌طرف شما هجوم‌آورند و اگر تکذیب، دستگیر، آزار و اذیت و حتی مقتول شدید نترسید؛ چون شما ۱۲ تن نیز بر علیه آنها در روز قیامت شهادت خواهید داد و با شهادت دو مرد عادل، قصاص جاری می‌شود و با شهادت ۱۲ مرد صالح و عادل هر چه عرب زاییده است روانه جهنم می‌شود و مضافاً اینکه بعضی از بنی‌اسرائیل انبیا و صالحان را برای‌خدا شرکایی فرض کردند و مسلماً گروهی از اعراب نیز چنین خواهند کرد. آن مشرکان را از خود برانید و بر علیه آنها نیز شهادت و گواهی بدهید. اعراب و اسرائیل به درد اسلام و خداپرستی نمی‌خورند و در آینده قوم و نژاد دیگری از طرف خداوند جایگزین آنها می‌شوند تا اسلام را توسعه دهند که گردوخاکی هم به پا می‌کنند؛ ولی بعداً این گردوخاک هم فرونشسته تا اینکه یأجوج‌ومأجوج کار را یکسره و تمام کنند و گردوخاک آنها تماشایی است. از اینکه اعراب و اسرائیل آدم نمی‌شوند خودتان را هلاک نکنید. اینها آفریده شده‌اند برای اسکان در جهنم. قوم پارس هم در کنار آنهاست. ولایت برای‌خدا و خلافت من برای مسیح است. اگر شیاطین به شما پیشنهاد ولایت و خلافت دادند قبول نکنید؛ چون می‌خواهند از خاندان من سوءاستفاده کنند. کسی ادعای ولایت و خلافت کرد با او بجنگید حتی اگر در ظاهر شکست‌خورده باشید. صبور باشید تا حکم خدا فرارسد و با سم اسب و شمشیر دمشقی روی جمجمه آنها بروید. چون شما جنگجویان مگاگ هستید. ژنوم انسان طاغوت پرست است و علاقه‌ای به توحید، اسلام، سعی، تلاش و جهاد ندارد. در راه طاغوت تلاش می‌کنند؛ ولی فکر می‌کنند که در راه خدا جهاد می‌کنند؛ چون عقل ابلیس آن‌گونه کار می‌کند و ابلیس همه چیز به‌غیراز کتاب قرآن را با عقل فندقی خود تغییر و تحریف می‌کند آن فیلسوف بی‌سواد و مگاگ چنان بر آنها حمله‌ور شود که گوشت از استخوانشان جدا شده و ملحمه شوند و اگر توانستید شما هم همراه آنها شده و انتقام خود و سایر صالحان را بگیرید و یاران مسیح در راه خدا باشید. عمر من کفاف نداد تا همراه با مسیح نبوت کنم (همانند ابراهیم و لوط باشیم) انشا لله شما زنده باشید یا اگر مرده، حتماً او را یاری کنید که خدا را یاری کرده‌اید. ولایت و خلافت دو دام و تله بزرگ برای اعراب است و البته برای صید و شکار شیاطین و مراقب و هشیار آن دو دام و تله باشید.

يا اَحْنَفُ، كَاَنّى بِهِ وَ قَدْ سارَ بِالْجَيْشِ الَّذى لايَكُونُ لَهُ غُبارٌ

وَ لا لَجَبٌ، وَ لا قَعْقَعَةُ لُجُم، وَ لاحَمْحَمَةُ خَيْل. يُثيرُونَ الاَْرْضَ

بِاَقْدامِهِمْ كَاَنَّها اَقْدامُ النَّعامِ - يُومِئُ بِذلِكَ اِلى صاحِبِ الزَّنْجِ.

ثُمَّ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ-: وَيْلٌ لِسِكَكِكُمُ الْعامِرَةِ، وَالدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ

الَّتى لَها اَجْنِحَةٌ كَاَجْنِحَةِ النُّسُورِ، وَ خَراطيمُ كَخَراطِيمِ الْفِيَلَةِ، مِنْ

اُولئِكَ الَّذينَ لايُنْدَبُ قَتيلُهُمْ، وَ لايُفْقَدُ غائِبُهُمْ. اَنَا كابُّ الدُّنْيا

لِوَجْهِها، وَ قادِرُها بِقَدْرِها، وَ ناظِرُها بِعَيْنِها.

مِنْهُ، وَ يُومِئُ بِهِ اِلى وَصْفِ الاَْتْراكِ

كَاَنّى اَراهُمْ قَوْماً كَاَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجانُّ الْمَطَرَّقَةُ، يَلْبَسُونَ

السَّرَقَ وَ الدِّيباجَ، وَ يَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتاقَ. وَ يَكُونُ هُناكَ

اسْتِحْرارُ قَتْل حَتّى يَمْشِىَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ، وَ يَكُونَ

الْمُفْلِتُ اَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ ... 128 نهج البلاغه

تاخت‌وتاز روی ریگ کویر و دریا نه گردوخاک دارد و نه سروصدا و ازقرارمعلوم جنگجویان مگاگ خیلی خوش‌لباس، خوش‌تیپ، خوش‌قیافه و در مبارزه هم خیلی حرفه‌ای هستند؛ چون مجروح‌های شما از روی کشته‌هایتان بگریزد.

وای به حال کسانی که واقعیت‌ها را به‌خاطر متاع بی‌ارزش دنیا از مردم مخفی و پوشیده می‌کنند، درحالی‌که یک‌به‌یک به سرشان بیاید و از آنچه فراری و گریزان هستند، دچارش شوند و از آنچه که بدشان می‌آید نصیبشان شود. اگر الله در کتاب قرآن حمله مأجوج را دو بار پیش‌نویسی و تقدیر کرده است، علی در کلامش آنها را به تصویر کشیده است. ما نمی‌ترسیم و افشا می‌کنیم هرچند که مورد ملامت و سرزنش دیگران قرار بگیریم؛ چون بالای اسب بودن به‌مراتب بهتر از این است که زیر سم اسب بود. بهترین کار امروزه یادگیری شمشیربازی، شنا و اسب‌سواری است حتی تیراندازی.

مسیح عیسی ابن مریم (مشیخا) کالبد خون‌آلود و شکنجه شده خودش را روی صلیب دیده است. هرچند که قبل از آن واقعه، قبض روح شده و درد نکشیده است. یهود و نصارا، سنی و شیعه شکار اوست. به کسی رحم نمی‌کند؛ چون آنها به انبیا و صالحان رحم نکردند. آن‌قدر کشته بگیرد که از موهایش خون چکه کند. وای به حال کسی که ادعای ولایت و خلافت کرد. مدعیان ولایت مقام خدای او را دزدیدند و مدعیان خلافت ارث اجدادش را به سرقت بردند. به کسانی که پیرو و دنباله‌رو آنها شدند نیز رحم نمی‌کند. ما هم در کنار او هستیم اگر خدا بخواهد و او را یاری خواهیم کرد. ما قطع نخاع می‌کنیم و او گردن می‌زند و مأجوج سلاخی. همه‌جا را بوی سگ‌مرده و مردار فراگیرد. کاری کنند که ترکان مغول روسفید و تبرئه شوند و به آنها رحمت بخوانند. چون آنها در مقابل مشیخا، روح‌القدس، ملائکه مقرب و یأجوج‌ومأجوج هیچ بودند و صرفاً نام آنها را بر خود گذارده بودند. خداوند برای سرکوبی تاتارها و ختایی‌ها، جنگجویان یأجوج‌ومأجوج را نازل می‌کرد؛ چون آنها اقوامی چادرنشین و پراکنده بودند و زلزله و سیل و طوفان بر آنها اثری نداشت؛ ازاین‌رو مغولان جنگیدن و نبرد را از یأجوج‌ومأجوج فراگرفتند و نام آنها را بر خود نهادند و بر تاتارها و ختایی‌ها چیره شدند همین و بس. تاتارها و چینی‌ها این بلای آسمانی را هونگ و ماهونگ می‌نامیدند که ده‌ها و صدها بار از آنها شکست‌خورده و سرکوب شدند و مغول‌ها هونگ و ماهونگ را سرمشق خود قرار دادند. در حقیقت هونگ و ماهونگ به مغولان درس شجاعت و جنگیدن می‌آموختند. خداوند برای امتحان اسکندر مقدونی یا ذی القرنین هونگ و ماهونگ را نازل کرد و او خودش را خیس کرد. دفعه پیش درس‌آموخته و شاگردان هونگ و ماهونگ سیاره زمین را در نوردیدند؛ ولی این بار خود خودشان تشریف‌فرما می‌شوند و چه ضیافتی برای لاشه خواران هوایی و حیوانات درنده زمینی به راه‌اندازند.

قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ﴿۸۱﴾

فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ ﴿۸۲﴾

مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ ﴿۸۳﴾ هود

در گذشته خداوند ملائکه را برای سرکوبی تاتارها و چینی‌ها و... ارسال می‌کرد. مغول‌ها کنجکاو شده و از آنها می‌پرسیدند که شما غریبه‌ها که هستید. آنها در جواب می‌گفتند رسولان الله و یأجوج‌ومأجوج هستیم و مأموریت ما کشتار و تارومار اقوام وحشی آسیایی است. مغول‌ها در جواب می‌گفتند خیلی‌خیلی خوش آمدید و شب مهمان ما باشید و فردا صبح زود ما هم همراه و در کنار شما به جنگ می‌رویم و شما را یاری خواهیم کرد. ازاین‌رو الله اقوام مغول را آخرین قوم برگزیده خود انتخاب کرد و این است تفاوت مغولان با هود، هادوا، یهود، جودی و جهود.

وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ ﴿۷۷﴾

وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ ﴿۷۸﴾

قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ ﴿۷۹﴾

قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ ﴿۸۰﴾ هود

نژاد اسرائیلی قصد سوءاستفاده جنسی از ملائکه دارد. نژاد عرب جنگ بلد نیست، ملائکه آنها را می‌بایست یاری کند؛ ولی نژاد مغول به یاری ملائکه می‌شتابد و نام آنها را بر خود می‌گذارد و برای خود الگو قرار می‌دهد. اسکندر مقدونی هم در قفقاز سرکار رفته و ترسویی خودش را ثابت کرده است.

دانشگاه تل آویو دارای بخش اسلام شناسی ،مطالعات شیعه شناختی و دوره های آموزشی است بخش آموزش آن، در مقاطع کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکترا فعالیت می کند.

این دانشگاه ، همچنین دارای بخش پژوهشی ، کنفرانس ، سمینار و کارگاه تحقیق بوده و اساتید برجسته آن اشخاص مانند : رابین اوری ، میر لیتواک ، دیوید مناشری ، اوزی رابی ، میری شفر ، لی کینبرگ ، اسرائیل گرشونی ، لئون شلف و ... می باشند.معرفی و آموزش :

دپارتمان زبان و ادبیات عرب در دانشگاه تل آویو، با رویکردی چند گانه نسبت به زبان و ادبیات عرب، از حیث مسایل ادبی ،تاریخی و اجتماعی ،دانشجویان خود را تربیت می کند، و دانشجویانی که در این مقطع پذیرفته می شوند، تا حدودی با زبان عربی آشنا می باشند .

یادگیری زبان عربی و تمدن اسلامی، یک رویکرد تاریخی ، فرهنگی ، زبان شناسی است، و دانشجویان در این رهگذر، سلسله ای از متون، را مطالعه می کنند: مانند: متون اسلامی ، متون کلاسیک، ادبیات معاصر ، مدرن و کلاسیک . تغییر و تحولات در واژه ها و زبان عربی به عنوان تابعی از گستردگی احادیث اسلامی ، متون مذهبی مقدس از جمله قرآن کریم ،سنت ، اشعار عربی و دست نوشته های عربی است. زبان عربی مدرن نیز جزو دروس می باشد که دانشجویان می توانند با انتخاب آن در بسط مهارت های گفتاری و نوشتاری خود گام بردارند.

نمونه هایی از آثار و تحقیقات منتشر شده اعضای این دپارتمان به شرح ذیل است:

· مفهوم ادبیات قبل از اسلام، زمینه های زبان شناختی اقوام عرب گذشته و توضیح آن؛

· وثاقت و ویژگی های احادیث و ادبیات حدیثی و سیره پیامبر؛

· فقه اسلامی (شریعت)، سیاست حکومتی و حقوق اسلامی؛

· تکامل دستور زبان عربی و واژه شناسی؛

· فرهنگ /تمدن جهان اسلام . شراب در نظم و نثر ، ادب در فرهنگ کلاسیک عرب (ابن قتیبه ، جاحز و سایرین)و ...؛

· زبان عربی و عبرانی یهودیان در جهان اسلام (اندلس میانه و سایر کشورها ) در عصر مدرن و کلاسیک؛

· انجیل و اساطیر انجیل در دست نوشته های کلاسیک عرب.

https://hawzah.net

 

آنها آنجا چه غلطی می‌کنند؟

آنجا کارخانه منجی سازی و منجی پروری است برای دو قوم سفیه و نادان اسرائیل و پارس. ما که باور نمی‌کنیم در حال تبلیغ و گسترش اسلام و تشیع یا مهدویت بوده باشند. آنها در آنجا نقاط ضعف پیروان مذاهب ابراهیمی را تحلیل می‌کنند برای فریب و خرسواری.

 

و این سوال مهم که چرا اکبر هاشمی رفسنجانی، حسینعلی منتظری، صادق خلخالی، یوسف صانعی و ... ابتدا کنار گذاشته شده و سپس حذف شده اند؟
پاسخ ساده است چون آنها حامل ژن مغولی بوده‌اند و یک سیستم غربالگری ژنتیک آنها را حذف و ژنوم هندی، آریایی، هندوآریایی، عرب و عبری را جایگزین و جانشین (حاکم) می‌کند. آیا نفر بعدی میرحسین موسوی خامنه و حتی خود سید علی خامنه‌ای است؟

 

 

چرا دولت و ارتش اسرائیل قصد استقرار نیرو در کمر بند یورش مگاگ دارد. یعنی مناطق ترک نشین و مغول تبار. آیا از اتحاد مگاگ با آنها می‌ترسد و قصد مقابله و رویارویی با آنها را دارد. مسلما در اولین فاز حمله مگاگ، اسرائیل و متحدان پارسش ملحمه (گوشت چرخ کرده ) می‌شوند و تمام مکر و حیله آنها به باد می‌رود. چرا فرزندان بابک خرم دین ساسانی در مناطق آذربایجان حاکم می‌شوند؟ همین سرنوشت شوم قرقیسیا (قزاقستان) در انتظار آنهاست. قَرَه‌قُروم  Karakoram - black gravel

 

 

این یک واقعیت اجتناب ناپذیر است که اقوام عرب و پارس و اسرائیلی باید قبول کنند که در نهایت یاجوج و ماجوج خروج می‌کنند و با قبایل کوشیا (مغول، ترک تبار، آخرین قوم برگزیده) متحد می‌شوند که مسیح، روح القدس و تمامی ملائکه هم در کنار آنها هستند و برعکس و قدرت‌های بزرگی همچون روسیه و چین زیر سم اسب آنهاست چه برسد به اعراب و اسرائیل و پارس. سرنوشت نوادگان بابک ساسانی هم همان سرنوشت شوم مهاجرین باکو در تبریز است.

 

 

( صنار بده آش به همین خیال باش )

برای ناامید و منصرف کردن کسی می گویند که به چیزی امید بسته و دل خوش کرده باشد.

 

و گفتیم از بعد او (غرق‌شدن فرعون) برای پسران اسرائیل [که] ساکن شوید زمین را، پس آنگاه که آید وعده آخرت (نهایی و پایانی، قیامت) ، بیاوریم به شما پیچیده‌ای (گروه مردم از هر قشر و صنف و نژاد، از همه چیز درهم و بر هم متشنج و شوریده) . ۱۰۴ اسراء

 

و حتماً می‌چشانیم ایشان را از عذاب نزدیک‌تر، غیر (پیش از) آن (نزدیک به آن) عذاب بزرگ، باشد برای ایشان که برگردند ۲۱

و کیست ظالم‌تر از کسی که متذکر شود به آیات سرورش، سپس اعراض کند از آن، به‌درستی ما از مجرمان انتقام گیرندگان [هستیم] ۲۲ سجده

 

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ 167 اعراف

و زمانی كه خبر ( آگهی ، اعلام ) داد سرورت [كه] حتما برمی انگيزد برای ايشان تا روز قيامت كسی را كه ميچشاند ( داغ ميكند ، اعمال ميكند ) ايشان را بد ( سخت ) عذابی ، بدرستی سرورت حتما زود پيگرد ( سريع جهت عقوبت و مجازات ) [است] و بدرستی او حتما آمرزنده ای مهربانی است 

 

به نام خداوندِ رحم كنندهِ ( بخشنده ، گذشت كننده )  مهربان ( با شفقت ، با عاطفه )

  1. پاك است كسی كه سير داد ( مخفيانه سير داد ) به بنده اش شبی را از مسجد الحرام ( كعبه ) به سوی مسجد الاقصا ( قدس ، مسجد دور دست ) ، آن را كه بركت داديم پيرامونش را برای اينكه نشان دهيم او را از نشانه هايمان ، بدرستی او شنوای بيناست

  2. و داديم موسی را كتاب و قرار داديم او را [مايه] هدايتی برای پسران اسرائيل [كه] مبادا اتخاذ كنيد از غير من وكيلی ( مدافعی ) را

  3. فرزندان ( نژاد ، زاد و رود ، نسل ) كسی كه حمل ( سوار ) كرديم همراه با نوح ، بدرستی او بود بنده ای شكر گزاری

  4. و گذرانديم ( مقرر و سرنوشت كرديم ، مقتضی كرديم ) به جانب پسران اسرائيل در كتاب [تورات يا تقديرات خداوند]  كه حتما فساد ميكنيد در زمين دو مرتبه و حتما بزرگی ( برتری ) ميجوييد ، تكبری ( زياده خواهی ، خودخواهی ) بزرگی را

  5. پس آنگاه كه آيد وعده اولی آن دو ، برمی انگيزيم برای شما بندگانی را از جانب مان دارندگان دلاوری ( نيروی ) شديدی ، پس جستجو كنند ميان شهرها را و باشد وعده ای انجام شدنی ( حتمی )

  6. سپس رد كنيم ( باز گردانيم ) برای شما هجوم ( تاخت و تاز و حمله را ) برای ايشان و كمك كنيم ( توسعه دهيم ) شما را به اموالی و پسران و قرار دهيم شما را بيشتر نفراتی ( گروهی ، جمعيتی )

  7. اگر نيكی كرديد ، نيكی كرديد برای خودتان و اگر بدی كرديد پس برای آن ( همانند آن ) [است كه بر خود بدی كرديد] ، پس آنگاه كه آيد وعده ديگری ( آخری ) برای اينكه ( تا اينكه ) مايوس كنند صورتهايتان را و برای اينكه ( تا اينكه ) داخل شوند مسجد [قدس] را همچنان كه داخل شدند آن را اولين باری و برای اينكه ( تا اينكه ) نابود كنند آنچه را كه خود بزرگی كرديد ( برتری جستيد ، بلند كرديد ) ويران كردنی را

  8. اميد است سرور شما را كه رحم كند شما را و اگر برگشتيد ، بازميگرديم و قرار داديم جهنم را برای كافران بازداشتگاهی ( زندانی )

  9. ... اسرا

 

 

در حقیقت بزرگترین خطر برای پارس و جمهوری اسلامی، روسیه، چین، اعراب و اسرائیل یک صاحب منصب ترک تبار در ایران است چرا که می تواند پیشگویی های کتاب تورات، نهج البلاغه و بعضی از احادیث رسول را محقق کند.

 

مکحول از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قوم ترک را دو خروج خواهد بود: اول براي تخريب آذربايجان دوم به سرعت وارد شط فرات خواهند شد. . . مثل اينکه من مال هاي سواري زرد رنگ آن ها را مي بينم که در کنار شط فرات صف زده اند.

نعيم از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: بنی قنطورا در زميني که آن را بصره يا بصيره مي گويند مي آيند و وارد نهري مي شوند که آن را دجله مي گويند و داراي نخل است مردم (بصره؟) سه فرقه خواهند شد: فرقه اي ملحق به اصل خود شده هلاک مي شوند و فرقه اي بر عليه خود شروع کرده کافر خواهند شد و فرقه اي هم اهل و عيال خود را پشت سر قرار داده با آنها (بنوقنطورا) مي جنگند و خدا آن ها را فاتح مي کند.

نعيم از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: اهل بصره به سه فرقه تقسيم مي شوند: فرقه اي متوقف مي شوند و فرقه اي در محلي که گياهان خوش بوئي دارد به پدران خود ملحق خواهند شد و فرقه اي به شام ملحق مي شوند و اين بهترين فرقه خواهند بود.

ابو هريره گويد: چشمان آن گروه چون وزغ (حيواني است شبيه به سوسمار) است و صورتشان نظير سپر، بين دجله و فرات زد و خوردي مي کنند و زد و خوردي در مرج حمار مي کنند و زد و خوردي هم در دجله خواهند کرد به طوريکه در اول روز براي عبور بشام صد دينار و در آخر روز بيشتر لازم است.

بريده از پدرش از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قومي ترک و عريض صورت و کوچک چشم که صورتشان چون سپر خواهد بود امت مرا سه مرتبه تا جزيره العرب ميرانند، در مرتبه اول از فرار، نجات پيدا مي کنند و در مرتبه دوم بعضي هلاک شده و بعضي نجات خواهند يافت و در مرتبه سوم ريشه کن مي شوند، قسم بان خدائي که جان من در دست اوست که مال هاي سواري خود را به ستون هاي مسجد مسلمين مي بندند

نعيم ز عبدالله بن عمر نقل کرده که گفت: نزديک است که بني قنطورا (گروه ترک يا سودان) شما را از خاک عراق خارج کنند، من گفتم: بعد از آن برمي گرديم؟ گفت: تو اين آرزو را داري؟ گفتم: آري گفت: بلي براي شما زندگي خوبي خواهد بود.

ابن ذي الکلاع ميگويد: من نزد معاويه بودم که قاصدي از ارمنيه آمد (و نامه اي آورد معاويه آن را خوانده و درغضب شد و کاتب خود را احضار کرده گفت: جواب نامه اورا بنويس قوم ترک به اطراف خاک تو حمله کرده اند، تو مردي را بطلب آن ها فرستاده اي و او را گرفته اند مادر به عزايت بنشيند اين عمل را اعاده مکن و آن ها را به چيزي تحريک منما و چيزي از آن ها اخذ مکن، زيرا من از رسول خدا(ص) شنيدم که مي فرمود: ملت ترک به زودي ملحق مي شوند به محلي که گياه خوش بو دارد.

مکحول از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قوم ترک را دو خروج خواهد بود: اول براي تخريب آذربايجان دوم به سرعت وارد شط فرات خواهند شد.

کعب گويد: ترک با سرعت وارد نهر فرات مي شوند مثل اينکه من مال هاي سواري زرد رنگ آن ها را مي بينم که در کنار شط فرات صف زده اند.

نعيم از پيغمبر کرم(ص) روايت کرده که فرمود: خدا مرضي بر مال هاي سواري آنها مي فرستند تا هلاک شوند، (و خود آن ها به جهت پياده ماندن) خواهند مرد و قرباني بزرگ خدا در ميان آن ها است و بعد از آن هم ترکي نخواهد بود.

ابن مسعود مي گويد: مثل اينکه من، قوم ترک را مي بينيم که بر اسب هاي تيزگوش ترکي .

عبدالله بن عمرو بن عاص گويد: نزديک است که بني قنطورا (ملت ترک) از خاک عراق برشما خروج کنند: گفتم بعدا ما بر مي گرديم؟ گفت: برگشتن براي شما محبوب تر است، شما برمي گرديد و زندگي خوب خواهيد کرد.

حسن از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: يکي از علائم قيامت آن است که با قومي که صورتشان چون سپرهاي آهنين است قتال نمائيد و با آن گروهي که نعل آنها از مو باشد جنگ کنيد. طايفه اول را که ترک باشند ديديم و طايفه دوم را که کردها باشند مشاهده کرديم.

حذيفه گويد: نزديک است که عجم جلوگيري نمايد و براي اهل عراق درهم و قفيزي نيايد و نزديک شده که روم جلوگيري کند و براي اهل شام دينار و طعامي نرسد.

ابو هريره از پيغمبر خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قيامت قيام نمي کند تا اينکه شما با قومي که صورت هاشان چون سپر است قتال کنيد، قيامت به پا نخواهد شد تا شما با گروهي که نعلشان از مو باشد بجنگيد

https://www.mashreghnews.ir

 

چرا روس ها، چینیان، تاتارها و قزاقها از مغولان و ترکها (اویغورها) متنفر هستند و چرا اعراب و اسرائیل و پارسیان از آنها می ترسند؟

 

عقیده و باور قطعی اعراب زنازاده و سگ سنی زادگان در مورد مسیح ابن مریم و مادرش برترین و فاضلترین بانوی عالم


خداوند همانند انسان جایزالخطا است و بزرگترین اشتباه خدا خلقت مریم و مسیح بود. چون خدا ناخواسته نقض غرض کرد و برای او همسر و اولاد اتخاذ کردند البته به واسطگی روح القدس که آبروریزی بسیار بزرگی بوده و مایه ننگ برای اعراب و اهل سنت است. هرچند که قبل از اسلام مریم و مسیح و روح القدس گوی سبقت را از کاردستی‌های سنگی اعراب ربوده بودند. و این سه معبود خاری بودند در چشم اعراب و اهل سنن و جماعت و آنها برای اصلاح این خطای فاحش خدا اقدام به بت تراشی نموده‌اند. از این رو خدا برای جبران خطاهای گذشته و دلجویی از اعراب، پیامبر خاتم را در میان اعراب برگزید. هرچند که نبوت در میان بنی اسرائیل هم غلط بود. هرچند که خدا اشتباه بزرگی کرد ولی نمی‌تواند خلف وعده کند و مجبور است که طبق عهد خود، قبل از قیامت مسیح را ارسال و ظاهر کند. هرچند که کار غلطی بوده باشد ولی کارهای غلط نیز قابل جبران هستند و جبران خطا اینگونه است.


مسیح در حجاز ظهور می‌کند و مثل یک بچه یتیم بی‌سرپرست و بی پناه وارد کعبه می‌شود و با ترس و لرز خودش را به امام جماعت حرم، دست نشانده و مزدور محمد میکرواینجکشن سعودی معرفی می‌کند و به شرط اقتدا به امام جماعت خود فروش و اعتراف به خطاهای گذشته ، از خاندان سعودی امان نامه دریافت می‌کند.

مریم رفتارهای مشکوک با یوسف نجار داشته است و دیگر برترین زن دنیا و‌ ام‌المومنین محسوب نمی‌شود بلکه برترین زن دنیا عایشه دختر ابوبکر و‌ ام‌المومنین است. اگر سر و کله مهدی پیدا شد نباید که اولاد علی بوده باشد بلکه خودش را اولاد رسول و از غیر خاندان علی معرفی کرده باشد. در صورت تحقق این امر مسیح باید از نبوت استعفا داده و مهدی را جانشین و خلیفه اعلام کند و اگر مهدی خودش را اولاد علی معرفی کرد مسیح باید او را دجال یا سفیانی و ... معرفی و عنوان کرده و چشم چپش را دچار آب مروارید کند همانند حبه انگور تا پیشگویی رسول محقق شود.

سختترین قسمت کار ختنه شدن مسیح است. او باید در بیمارستان عربی زیر تیغ جراحی سعودی رود و بعد از غسل از آشامیدن شراب و خوردن گوشت خوک و معاشرت با زنان بدکاره توبه و اجتناب کند چون سوء سابقه مسیح در اناجیل مکتوب است. اگر سفری به امارات متحده داشت مجاز به تکرار رفتار سابق است و نه در خاک حجاز.

اما مصیبت بزرگ اینکه مسیح اصلا عربی بلد نیست. چون عبری و سامی و آرامی زبان است. باید به او آموزش فشرده زبان عربی داد تا از قرآن سر در بیاورد. وگرنه ترویج تورات و انجیل، اسلام را ریشه کن می‌کند.

مسیح باید در دانشگاه وهابی ریاض پذیرش شود ولی بعد از گذشت 1400 سال اساتید آنجا هم از قرآن هیچ نمی‌دانند چون نیاز به توضیح و تفسیر نبی دارد که در نزد مسلم و بخاری پارسی مجوس لاشه خوار است. پس همان بهتر که بجای قرآن صحیح مسلم و آلو بخارا به مسیح آموخته شود.

مسیح باید تعهد کتبی دهد که با یهود و نصاری و مهدویسم هیچ رابطه و ارتباطی برقرار نکند که در صورت انجام در حرم مصلوب شود و حکم الله بر علیه او جاری شود. آخر پیری و معرکه‌گیری و این سوال مهم که چگونه می‌توان این خطای بزرگ الهی را جبران نمود و ... اگر لازم شد خود خدا را سنگسار می‌کنیم.

 

اما مشکل کجاست؟


اعراب و اسرائیل و پارس چنین می‌پندارند که موسی عصایش را از خود فرعون به سرقت برد و بر علیه خودش استفاده کرد. مسیح کودکی تیز هوش و نابغه و پیش بلوغ بود. تردستی یاد گرفت و گنجشک و کبوتر در آستین خود پرورش می‌داد. جاسوس داشت و اسرار مردم را به سرقت می‌برد و شیاد بود و عده‌ای را استخدام کرده بود تا خودشان را به کوری و بیماری و معلولیت حتی مرگ بزنند. محمد تاجر بود یا در مصر بود و یا در شام. شبگردی بود که با گروهی از جنیان و شیاطین و جادوگران همپیمان و متحد شد برای تصرف و پادشاهی حجاز.


چاره چیست؟


اگر فریب مردم به این راحتی است ما هم ماری به نام مهدی در آستین خود پروش می دهیم تا تمامی آن ساحران و جادوگران قبلی را ببلعد و در کام خود فرو برد.


پایان کار چیست؟


یاجوج با سمی از جنس فولاد دمشقی و ماجوج با سمی شبیه به فیبر کربن، کولار و ابریشم بر جمجمه سرشان فرود آیند و ترکان مغول آنها را سلاخی کنند.

هربار که یک دندان دابةالارض را در زمین بکارند میلیون میلیون جنگجوی مغول عاشق و شیفته خونریزی و جنگ از دل خاک زنده شده و بیرون بیایند.

 

 

استراتژی یاجوج سر و صدا و ایجاد ترس و رعب و وحشت در دل دشمن است ولی رویه ماجوج اصل غافلگیری و تمام کردن کار بدون سر و صدا و های و هوی است.

با تحلیل سریال تلویزیونی مسیحا پخش شده توسط نت فلیکس می‌توان به این نتیجه رسید که اینچنین زمینه فکری واقعا وجود دارد که مسیح و مهدی واقعی فعلا زاییده نشده‌اند. چون نتوانسته‌اند رسالت و ماموریت مذهبی خود را به سرانجام برسانند و هر دو شخصیت مذهبی مسیح و مهدی شخصیتی واحد هستند اما در قالب‌های متنوع که در آینده در خانواده‌ای عربی اسرائیلی متولد خواهد شد و می‌تواند به تمامی مذاهب ابراهیمی یهود، نصرانی، سنی و شیعه مهدوی وحدت بخشیده و دنیا را به سعادت و عدالت گستری و ... برساند. ولی به باور ما همانطور که پیوند اسب و الاغ موجودی مرموز به نام قاطر را به دنیا می‌آورد، پیوند دو شخصیت جعلی، قلابی و ساختگی مسیح الدجال و مهد الدجال خود شخص ابلیس را نتیجه می‌دهد که به راحتی می‌تواند در ظاهر تمامی ادیان ابراهیمی را با هم آشتی داده و متحد کند ولی آنها را با گمراهی دور و درازی روبرو می‌کند. به هر حال شاید اینچنین مکتبی در آینده همانند بهائیت ظهور کند ولی با ظهور مسیح واقعی از هم پاشیده و گسسته می‌گردد. ما شیعیان واقعی مشیخا فریب این مکتب دوبل تقلبی و جعلی را نخورده و اعلام می‌کنیم که سه نژاد پست عربی، اسرائیلی و پارس محکوم به شکست و انقراض هستند و با کشتار آنها اینچنین مذاهب شیطانی که به نام ابراهیم رقم خورده‌اند در دل خاک مدفون خواهند شد و همانطور که قبلا مکررا گفتیم این سه نژاد فرومایه به درد فاحشگی و همجنس گرایی LGBT می‌خورند و به هیچ وجه به کار خدا و اسلام نمی‌آیند و آفریده شده‌اند صرفا برای عذاب در آتش جهنم. آنها ساکنان دایمی و زیورآلات و زینت جهنم هستند آن حرام زادگان خطا کار و کنه پیشه.  این کثافت کاری و نجاست ادیان و مذاهب شیطانی در آینده پاک و تمیز خواهد شد.

به طور خلاصه همانطور که با جفتگیری یک مهدوی با یک یهودی و زرتشتی یک بهایی متولد می‌شود، با جفتگیری و همجنس بازی یک پارسی مجوس دالیت مهدوی با یک عرب فالانژ یا سگ سنی سلفی و یک اسرائیلی صهیونیست در خاک لبنان، یک نئو صهیونیست - مهدویست به دنیا می‌آید. یعنی همانطور که یک طلبه صادراتی به حجاز جهت انجام حج، یک سلفی وهابی برگشت می‌کند، یک پاسدار و بسیجی صادر شده به لبنان، با یک خانواده و مکتب نئو صهیونیسم - مهدویسم عودت می‌کند که در کل هم طلاب و هم آنها با کل خانواده‌هایشان یک خطر جدی بالقوه و بالفعل محسوب می‌شوند که باید شناسایی و ... شوند. چون مزدوران خارجی محسوب می‌شوند و مثل یک قاطر یاغی غیر قابل پیش‌بینی و مهار شدن هستند.  اینها در کل شبیه لارو و کرم مکس هستند که از درون مدفوع بیرون می‌آیند.

اگر زمانی کوروش زنازاده و زنا پیشه گنجینه تخت جمشید را هزینه عمران معابد بابلیان و پیکر مردوخ می‌کرد، فرزندان حرام زاده او اینک میلیون‌ها دلار هزینه عمران به اصطلاح عتبات عالیات در عراق و سوریه می‌کنند و اگر زمانی کوروش زنازاده و زناکار تمامی نیرو و امکانات پارس را هزینه جنگ‌ها و لشکرکشی‌های خارجی می‌کرد، نوادگان زنازاده و زناکار او اینک میلیاردها دلار هزینه جنگ و لشکرکشی در مناطق حلال شیعی مهدوی می‌کنند. این فرومایگان سگ صفت فرزندان خلف هخامنشی محسوب می‌شوند و همگی پارسی مجوس دالیت و البته لاشه خوار که نمادشان همان سیمرغ و هما است. رویارویی آنها با گاگ و مگاگ تماشایی خواهد بود که چگونه مثل پهن گاو زیر سم اسبان آنها له و لورده می‌شوند و تماشایی‌تر شکست سنگین نوستالژیک سپاه هخا در جلوی چشمان اولاد رنگ و بو عوض کرده آنهاست.

در صورتی که واقعیت گرا بوده باشیم، آنچه در حال تحقق است اینکه یک رژیم در ظاهر ضد صهیونیسم و ضد اهل سنت کنترل شده در تهران می‌تواند باعث اتحاد اعراب و اسرائیل شود و حزب راستگرای افراطی مذهبی را در اسرائیل حاکم کند و برعکس یک رژیم در ظاهر ضد مهدویسم در اورشلیم می‌تواند باعث اتحاد جهان تشیع مهدوی شده و اصولگرایان مذهبی را در تهران شهر شیاطین حاکم کند و لبنان و سوریه و عراق دیده‌ها (سپاه قدس) می‌توانند نقش دلال (قواد) را بازی کنند. اگر در خارج باشند ماهی 60 میلیون از اصولگرایان و اگر در داخل باشند 600 میلیون تومان از راستگرایان افراطی بابت مزدوری دریافت کنند. این یک تجارت است که در امروز به این روال در جریان است و در آینده ممکن است با ظهور مکاتب جدید، چهره و جلوه دیگری به خود بگیرد. امروز ترس و وحشت از طرف مقابل بهانه‌ای برای حکومت است، فردا ممکن است آسایش، رفاه، دوستی، آشتی، مودت (موعود واحد، مکتب ترکیبی) بهترین گزینه برای خر سواری بوده باشد. به طور مثال خر کوهی (قاطری) مثل این:

شاید هم یک آخوند زاده از رحم این زن، موعود و منجی واقعی شود که اینک در خفا نگهداری و تربیت شده و زمانش که فرارسید رونمایی و به همگی معرفی شود. ولی او یک رقیب روسی جدی و سرسخت دارد و نامش مسعود رجوی است که به غیبت کبری رفته است و خوشبختانه فرانسوی‌ها ترتیب رقیب عربش محمد الجهیمان الترکی را دادند.

شخصیت بزرگواری همچون امام جعفر صادق سوگند یاد می‌کرد که من نمی‌دانم این مهدی موعود شما از رحم کدام مادر زاییده خواهد شد ولی امروزه ما به لطف رسانه‌ها دریافتیم که هر دو شخصیت المسیح الدجال و المهدی الدجال در یک کالبد یا شاید دو برادر دو قلو از رحم کدام مادر زاییده شده و اولا پدرشان یک پارسی مجوس دالیت است و دوما مادرشان یک جاسوس اسرائیلی و وظیفه‌اش سرقت اسپرم فارسی بوده است و دلیل و مدرک آن جلوگیری از ساخت و پخش سریال مسیحا بود که ادعا داشت این شخصیت واحد یک عرب اسرائیلی است.

همانطور که قبلا گفتیم کوروش زنازاده دچار بیماری نخوت بود و چون علاقه زیادی به جنگ و خونریزی نداشت (توان نداشت) با اقوام، قبیله‌ها، کشورهای همسایه و تمدن‌های باستان مجاور خودش از در دوستی و آشتی برآمده و ولخرجی و ریخت و پاش زیادی از خزانه هخامنشی داشته است. از این رو بعد از بازگشت به کاخ سلطنتی به کاتبان و نقاشان خود دستور می‌داد که نقشه فرضی و خیالی سرزمین پارس را از هر طرف توسعه دهند و بعدها این نقاشی‌های کودکانه که نتیجه یک نوع بیماری اسکیزو و شیزوفرنی بود این توهم را در نوادگان حرام زاده‌اش (امثال رافعی پور و خاندان پهلوی) ایجاد کرد که واقعا در گذشته اینچنین امپراتوری وجود داشته است. درست مثل اینکه اینک یک اروپایی وسعت سرزمین و کشور خودش را نقشه جغرافیایی اتحادیه اروپا معرفی کند. ولی انگلیسی‌ها از این احساس مالکیت به جزیره خودشان خوششان نیامد و سریعا از آن خارج شدند و به مردمان اروپا هشدار دادند که پادشاهی انگلیس جزو خاک و قلمرو اتحادیه اروپا محسوب نمی‌شود. چون خون و نژادشان با اروپایی‌ها متفاوت است. ساکسون‌ها کجا و ژرمان‌ها یا رومنی‌ها و ... کجا. به طور خلاصه اتحادیه هرگز نمی‌تواند برای پادشاهی، دولت و مردمان انگلیس تصمیم گیرنده باشد. تا زمانی که اتحادیه یک سازوکار تجاری محدود باشد قابل تحمل است ولی برای سایر موارد سیاسی، اجتماعی، نظامی و ... غیر قابل عملی خواهد شد. درست همین مشکل بعد از فوت کوروش برای خشایارشا روی داد. چون بابلیان متحد پارسیان سر به شورش گذاشته و اعلام استقلال و خروج از اتحادیه پارس کردند و خشایارشا مجبور به حمله و تخریب منشور و معابد و مصادره پیکر مردوخ جواهر نشان شد.

زمان به عقب برنمی گردد ولی تاریخ همواره تکرار می‌شود و اگر امروزه از حرام زادگان کوروش حاکم در ایران سوال کنید که نقشه جغرافیایی ایران چیست؟ آنها مناطقی توسعه یافته از سوریه، عراق، لبنان، افغانستان، یمن و ... را نقاشی کرده و نشان خواهند داد. چون خون آن زنازاده هخامنشی در رگ آنها در جریان است و با همان بیماری و مرض از دنیا رفته و نوادگانشان همانند خشایارشا مجبور به شستن همان گند و گوه کوروش می‌شوند. آنچه که روی داد ابطال آن نقشه رویایی کوروش و بر فنا رفتن خزانه پادشاهی بود و در آینده همان روی داد مجددا تکرار خواهد شد.

 

 

امروزه اگر از یک ختایی درازگوش سوال کنید که وسعت کشور چین تا کجاست؟ جواب می‌دهد سازمان همکاری شانگهای

 

 

علت چیست؟
مغز ابلیس و شیاطین اینگونه کار می‌کند. چون آنها به دنبال کسب قدرت و ثروت (طاغوت) یعنی جهان گشایی هستند و مناطقی که قصد دارند در آینده در اختیار و کنترل داشته باشند را امروزه به خودشان تلقین و باور می‌کنند. حتی قبل از ظهور موعود و منجی خودشان. چون بسیار عجول و بی‌صبر و حوصله هم تشریف دارند. شاید هم از ظهور موعود و منجی پاک نا امید شده و خودشان شخصا دست به کار شده‌اند. به باور ما هر نوع توله از نوع و نژاد آدم برای خود موعود و منجی ساخته و پرداخته است.

 

G20

 

اینها جملگی توسط گاگ و مگاگ درهم کوبیده خواهند شد. آن هم در آینده نزدیک همراه با ظهور مسیح روح الله. وعده الهی که تحقق یافته و خدا هرگز خلف وعده نمی‌کند و طاغوت با تمام فرزندان و پیروانش شکست خورده و به خاکستر تبدیل خواهند شد.

شعار یاجوج و ماجوج در هنگام خروج یا نزول:


سپاهی، کون داده پشت سنگر
بسیجی، کون داده پشت منبر
ای لشکر الواطان، آماده باش آماده باش

ای لشکر کونی‌ها آماده‌باش آماده‌باش
بهر نبردی سخت آماده‌باش آماده‌باش
بهر نبردی بی‌امان آماده باش آماده باش

 

زمانی که اختلاف و جروبحث راهب و رهبان با مسیح بالا می‌گرفت، عیسی به آنها می‌گفت که شما به‌جای حوزه و مدارس دینی باید کارگاه و آموزشگاه خیاطی بزنید. چون پارچه و قیچی دست خودتان است و هر مدلی که خواستید می‌توانید برای خودتان لباس و پوشاک تهیه و تولید کنید. شما لباس و پوشاکتان خیلی زیبا و گول زننده است؛ ولی دینتان تغییر الگو و ویرایش شده است. چیزی مثل فشن یا مد روز و عامه‌پسند است. شما می‌توانید خیاط خیلی خوبی شوید؛ چون طراحی و دوخت لباس خیلی خوب بلد هستید؛ ولی نمی‌توانید دین خدا را درک کنید و نمی‌توانید آن را اصلاً پیاده و عملی کنید. خدا برای انبیا یک مدل لباس طراحی و دوخته است که اینک در تن من است بعد من به احمد ارث رسیده و او خواهد پوشید و روزی مجدداً به خود من مسترد خواهد شد و خود من آن را به تن می‌کنم. پیراهن من به طور کامل در تن کسی نخواهد بود؛ بلکه رومیان بر سر آن قرعه کشیده و پاره‌پاره خواهند کرد. سعی می‌کنند که آن لباس تکه‌تکه را به تن خودشان کنند؛ ولی آن لباس شایسته تن آنها نیست. چون من و مادرم و روح‌القدس را با خدایان باطل و اساطیری خودشان اشتباه می‌گیرند. چون زمزمه‌های آن فعلاً به گوش من می‌رسد و آنها در این خیاطی از بنی‌اسرائیل پیشی می گیرند و شما باید از آنها الگوبرداری کنید؛ چون لباس‌های شما دموده خواهند شد و البته مردم‌آزار.

انجیل من هم توسط کلیسای رومی تحریف خواهد شد؛ تا خدایان باطل و اساطیری خودشان را توجیه و زنده و به دیگران ثابت کنند؛ ولی انجیل من به خط مریم به آل‌عمران ارث رسیده و دست‌به‌دست خواهد شد تا به دست احمد برسد. قوم پارس هم نافرمانی خدا و من را کردند. آنها نیز احمد و اولاد احمد را با خدایان باطل خودشان اشتباه خواهند گرفت و مرتکب همان اشتباه رومیان خواهند شد. خدا دین و کتاب را می‌فرستد تا خدایان باطل را در هم بکوبد؛ ولی شیاطین و اولاد آدم با آن دین و کتاب خدا، بت‌ها و خدایان خودشان را به اثبات می‌رسانند.

مقدونی‌ها کاملاً متوجه شده بودند که خدایان آنها باطل و کلاً چرند است؛ چون باهوش بودند؛ چون حکایت اسکندر را دیده و شنیده بودند. ولی بعضی از راهبان مشرک سعی داشتند عنوان کنند که ما یک شجره معتبر از خدایان باطل خود را در اسکندر و خانواده‌اش یافته‌ایم و برای آن قصه سازی هم می‌کردند.
دربارهٔ تولد و کودکی اسکندر چندین افسانه نقل کرده‌اند. بنا به گفتهٔ پلوتارک، زندگی‌نامه‌نویس یونان باستان، المپیاس در شب زفافش خواب می‌بیند که صاعقه‌ای به رحمش اصابت می‌کند و شعله‌ای را می‌افروزد که زبانه‌هایش «دور و نزدیک» را در بر می‌گیرند و سپس خاموش می‌شود. گفته می‌شود که فیلیپ نیز چندی پس از ازدواج با المپیاس خواب می‌بیند که رحم همسرش را با مهری که تصویر یک شیر بر آن نقش بسته است مهروموم می‌کند. پلوتارک تفسیرهای گوناگونی برای این رؤیاها ذکر کرده است از جمله آنکه: المپیاس پیش از همبستری با فیلیپ باردار بوده است و این امر از مهروموم کردن رحم او فهمیده می‌شود، یا اینکه زئوس پدر اسکندر بوده است. مفسران باستان دربارهٔ اینکه آیا المپیاس جاه‌طلب داستان اصل‌ونسب اُلوهی اسکندر را ترویج داده است متفق‌القول نیستند؛ برخی بر این باورند که او موضوع را به اسکندر گفته است و برخی دیگر نیز بر این عقیده‌اند که او اعلام این موضوع را بی‌عفتی می‌دانسته و سکوت اختیار کرده است. ولی دین و مذهبی به نام اسکندریسم یا اسکندریست پدیدار نشد؛ چون اولاً مانع شدند و ثانیاً خریداری نداشت.

 

 

مسیح در مورد خدا، روح‌القدس، ملائکه، مادرش، خودش، طاغوت، قیامت، دابةالارض و... اطلاع‌رسانی کامل و جامعی می‌کرد؛ ولی نه رومیان و نه بنی‌اسرائیل نمی‌توانستند مطالب او را اصلاً درک و فهم و عقل کنند. به طور مثال نام ملخ (ملک) را به یک حشره علف‌خوار که نوعی آفت زراعی است اختصاص دادند و بعد از مصلوب شدن مسیح، تشکیل جلسه داده و با خود گفتند که چندین هزار سال است که ما چرندگویی کردیم و چرت‌وپرت تحویل مردم دادیم، مردم اصلاً نمی‌دانند و نفهمیدند که این خدایان جعلی و ساختگی ما چه هستند؛ ولی مریم و مسیح یک نمونه واقعی و زنده بودند. یعنی خدایان ما دکوری بودند؛ ولی مریم و مسیح واقعی بودند. مسیح از مریم باکره متولد شد و در کودکی سخن می‌گفت. مرده و گل را زنده کرد و به همه شفا داد و از راز مردم خبر می‌داد. خوب ما اینها را جایگزین و جانشین خدایان خود می‌کنیم و به همه دنیا می‌گوییم که دین و آیین ما رومیان درست بود و خدایان در نهایت به‌طرف ما نازل شده و خودشان را به‌صورت انسان به ما نشان داده و ثابت هم کردند. در نتیجه آیین و دین و مذهب رومی صحیح است؛ چون خودش را به این صورت نشان داده و ثابت هم کرد. حالا قصه‌هایی هم برای مصلوب شدن مسیح درست می‌کنیم؛ یعنی اصلاً خواست و تصمیم مجمع تشخیص مصلحت خدایان فضایی و آسمانی چنین بود و شد ما هم وسیله‌ای برای اجرایی‌شدن تقدیر آنها بودیم. خیلی راحت است و در نهایت بخشوده خواهیم شد. همان خدایان تصمیم گرفتند که مسیح مصلوب شود تا کل دنیا بخشوده شود ما هم بدون اتلاف وقت فرامین خدایان را اجرایی کردیم و تعریف دقیق نصرانیت و مسیحیت این است.

 

 

شجره‌نامه نوشتن هم خیلی راحت است:

یهوه می‌شود (پادشاه خدایان) پدر همه خدایان و شاهی است که بر همه مردمان فرمانروایی دارد. بر تختی نشسته است و تیری از آذرخش به دست دارد و همواره عقابی در کنار اوست. معادل رومی وی ژوپیتر است.

مریم می شود (ملکهٔ خدایان) شهبانوی زئوس است و عصای سلطنت به دست دارد و مرغ محبوب وی طاووس است که اغلب با اوست. معادل رومی وی یونو است. او حسودترین الهه بین الهه‌های المپ نشین است. وقتی زئوس با زن‌های زمینی ازدواج کرد او آن زن‌ها را نفرین کرد.

روح القدس می شود (خدای دریاها) یکی از برادران زئوس و فرمانروای دریاهاست. بر گردونه‌ای که اسبان دریایی آن را می‌کشند سوار است و نیزه‌ای سه شاخه همانند دشنه در دست دارد. او می‌تواند در دریاها طوفان برانگیزد، یا نیزه خویش را بر امواج زند و آن‌ها را رام سازد. نام وی در اساطیر رومی نپتون است. چون دریا را شکافت و موسی رد شد ولی فرعون قرق شد.

مسیح هم می شود آپولو (خدای روشنایی و موسیقی) وی زیباترین مرد در بین همه خدایان است. به گفته یونانیان، هر بامداد گردونه آفتاب خویش یعنی خورشید را به آسمان می‌کشد و از خاور به باختر می‌راند و روز پرفروغ آفتابی از این گردونه کشی پدید می‌آید.

سایر خدایان هم خود راهب و رهبان و راهبه‌ها و جامعه مسیحیت زن، مرد، دختر و پسر می‌شود؛ یعنی کل جامعه رومی. چرا؟ چون هدف یک نوع آرمان سیاسی و اجتماعی بوده است در جهت اتحاد و دادن یکپارچگی و انگیزه و هدف برای جهان‌گشایی و تملک و تصرف طاغوت یا سیاره زمین یعنی کل ثروت و قدرت در دنیا. چون هدف قبلی رومیان از خدایان باطل قدیمی و باستانی همین بود و چه‌بهتر از اینکه از نمونه‌های حقیقی به‌جای نمونه‌های مجازی استفاده کنند که کردند و تا حدی هم موفقیت‌آمیز بوده و هست.

برای راهبان رومی سؤال شده بود که چرا مریم و مسیح توانستند کارهایی را انجام دهند که خدایان باطل آنها هرگز نمی‌توانستند انجام دهند و چندین بار با مسیح در این مورد گفتگو و تشکیل جلسه می‌دادند. مسیح به آنها گفت که شما می‌توانید تمامی مخلوقات خدا را به بینید و آنها نیز می‌توانند شما را به بینند. ولی مخلوقات خداوند نمی‌توانند او را به بینند؛ ولی خدا می‌تواند تمامی مخلوقاتش را به بیند. این ستارگان و اجرام را که شما در آسمان می‌نگرید مخلوق هستند و ملاخین نام دارند. شما آنها را تبدیل به خدایان کرده‌اید؛ یعنی ملاخین را با معبودان باطل خودتان اشتباه گرفته‌اید و من در خلقت متضاد و ضد گایا خدای باطل شما هستم که این حرف برای رومیان خیلی گران بود. چون مسیح می‌گفت که من در آینده باز می‌گردم و هم‌زمان با نابودی گایا قبض روح شده و فوت می‌کنم. آنها در نهایت به این نتیجه رسیدند که حق با راهبان یهود است و مسیح و دینش می‌تواند تمامی آیین و مذاهب باطله آنها را به باد داده و نابود کند. در نتیجه به فرماندهان نظامی توصیه می‌کردند که مسیح را معدوم کنند و این حرف برای آنها مسخره بود. فرماندهان ارشد رومی می‌گفتند که مسیح از لحاظ نظامی برای آنها بی‌ضرر است. حتی یک متحد برای خود ندارد. آیا مسیح به‌تنهایی با آنها خواهد جنگید؛ چون پیروان مسیح یک خنجر هم نداشتند. آنها مسیح را به‌عنوان یک شفا دهند دوره‌گرد می‌شناختند که خود آنها و خانواده‌هایشان را شفا داده و درمان می‌کرد، همین و بس. نه آیین رومیان و نه دین مسیح برای آنها بی‌مفهوم بود و جذابیتی نداشت. اتفاقی که بعداً افتاد اینکه رومیان (ارامنه، رومنی) مریم و عیسی را به نفع خودشان مصادره کردند و دست بنی‌اسرائیل در حنا ماند. آنها نمی‌توانستند که با مریم و عیسی دشمنی کنند؛ چون رومیان آنها را کشتار می‌کردند و تنها راه نجاتشان این بود که بگویند مسیح واقعی در آینده متولد خواهد شد و ما مسیح را از دست ندادیم. این مریم و عیسی برای رومیان است و مسیح در آینده متعلق به ماست.

و این بدترین تنبیه برای بنی‌اسرائیل بود. اما این مصادره مریم و عیسی برای پارسیان هم خیلی گران بود؛ چون خدایان باطل آنها همچنان بی‌ارزش و بی‌مفهوم باقی‌مانده بودند تا اینکه اسلام و تشیع در ایران رواج پیدا کرد و این بار پارسیان به تقلید از رومیان به‌اصطلاح 5 تن آل عبا یا 14 معصوم را جایگزین و جانشینان خدایان باطل خود کردند که قبلاً مفصلاً توضیح داده شد. یعنی پارسیان شکست خود در مقابل رومیان را تلافی کردند؛ چون کتاب به آنها می‌گفت که آیین مسیحیت باطل و منسوخ است و پارسیان نتیجه گرفتند که مریم و عیسی باطل و منسوخ شدند و محمد و... به‌روزآوری شدند. درگذشته پارسیان با رومیان بر سر خدایان و معبودان باطلشان اختلاف عمیق و جدی داشتند که نتیجه آن جنگ و خونریزی بود؛ ولی جنگ امروزی آنها بر سر اختلاف مابین مریم و مسیح ازیک‌طرف و محمد و خاندانش از طرف دیگر است که جنگ باطلی است؛ چون مسیح در آینده نزدیک برای ویرانی گایا، سیاره زمین یا همان طاغوت می‌آید و پارسیان در مقابل او زانو زده و شکست بزرگی را تجربه می‌کنند؛ چون او روح‌الله و رسول‌الله است و برای روز شکست طاغوت و طاغوتیان خلق و آفریده شده است. مسیح ستیزی پارسیان برایشان خیلی‌خیلی گران تمام خواهد شد و توانش را با آتش جهنم بازپرداخت خواهند کرد. راهبرد دینی و مذهبی پارسیان یک راهبرد شکست‌خورده رومنی یا ارمنی یا رومی است؛ چون رومیان خودشان از نژاد هندوآریایی بودند و هم خون پارسیان.

در حقیقت همین مطالب که در کتاب قرآن قید شده است در صحف نوح و ابراهیم نیز بوده است؛ ولی فلاسفه با آن فهم و شعور ناقص متوجه آن نشده و از مطالب آن برای خود یک خدای اصلی و ده‌ها خدای فرعی نر و ماده ساخته‌اند. زمانی که خداوند کتب جدید را بر علیه کتب تحریف شده قبلی می‌فرستاد و مطالب تحریف شده را منسوخ و مطالب به‌روز ارائه می‌کرد، مجدداً راهبان و رهبان این مطالب جدید را به خدایان جعلی خود نسبت داده و جایگزین و جانشین آنها می‌کردند. با این تفاوت که نام شخصیت‌ها عوض و به‌روز می‌شد. وگرنه اگر خدا برای اولاد آدم کتاب نمی‌فرستاد، هیچ خبری از خدایان باطل، بت‌پرستی حتی چیزی به نام دین و مذهب نبود. یعنی شیاطین و انسان‌ها سعی کردند که دین خدا را به نفع خودشان کنترل و ویرایش کنند.

روزی هزار بار به مسیح پیشنهاد خیانت می‌دادند که بگو پسر خدایی تمام شود و چهار خدا وجود دارد یهوه، روح‌القدس، مادرت و خودت تا بنی‌اسرائیل و رومیان شما را به پرستش بگیرند و تئوری‌های ما ثابت شود. مسیح در جواب می‌گفت مگر بیشتر از سیاره زمین می‌توانید به من و مادرم رشوه پرداخت کنید. مرگ من و زمین یا طاغوت در یک روز است. از شما سیاره زمین را رشوه بگیرم باز از کف خواهم داد. او هرگز به خدا خیانت نکرد و نخواهد کرد؛ چون چیز با ارزشی از این خیانت نصیبش نمی‌شود جز خشم و غضب خداوند که مسیح به دنبال جلب رضایت خداست و نه هیچ‌چیز دیگری. مسیح از خدا یک توقع دارد و آن هم خوشنودی اوست ولاغیر. چون باارزش‌ترین چیز همین است.

قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۱۱۹﴾ مائده

جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ﴿۸﴾ بینه

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿۲۰۷﴾ بقره

مسیح جان و مال خود را برای جنگ در راه خدا فروخت و با بنی‌اسرائیل و رومیان اعلام جنگ کرد.

مسیح گل سرسبد خاندان ابراهیم و عمران است و عمو یا عموزاده محمد و علی و اولادشان. به او پیشنهاد خدایی و الوهیت دادند و اگر می‌پذیرفت پادشاه یهود و رومیان می‌شد. ولی نپذیرفت و به جایش تمام پول نقدش را به حواریون داد و گفت که شمشیری خوب و سنگین برایم بخرید تا جلوی دیدگان شما و همه مغز سربازان و فرماندهان رومی و اسرائیلی را متلاشی کنم و قسمت نبود. ان‌شاءالله دفعه بعد و در آینده خیلی نزدیک.

و این خیلی خنده‌دار و مسخره است که پسرعموی مسیح، یعنی مهدی یا دوبل محمد ادعا کرده باشد که من ولیعهد خدا یعنی فرزند خدا و ولیعصر، صاحب‌الامر و صاحب‌الزمان هستم و از این‌گونه چرندیات و مزخرفات گفته باشد که در صورت ادعا، اول‌ازهمه از خاندان ابراهیم و عمران ترد و سپس ملائکه و خود الله او را از خودشان ترد و متروک می‌کنند. درصورتی‌که کف پای او سیاره زمین یا طاغوت را لمس نکرده و اصلاً از این‌جور چیزها سر در نمی‌آورد و در کانون گرم خاندانش در حال خوش‌گذرانی و اتلاف وقت است تا روز قیامت که بر علیه مسلمانان شهادت و گواهی دهد.

عیسی ابن مریم ازدواج‌نکرده بود و پسری نداشت و تمام ارث‌ومیراث نبوتش به محمد رسید؛ چون عموزاده‌اش بود. محمد هم خاتم‌النبیین بود و او هم پسری نداشت تا ادعای نبوت کند. در نتیجه تمام ارث‌ومیراث محمد به مسیح برگشته و مسترد می‌شود یا دوباره به او ارث می‌رسد. قانون ارث چیز راحتی است و راحت‌تر از آن قانون ارث‌ومیراث انبیاست. اگر خیلی خلاصه گفته باشیم نصرانی‌ها و شیعیان مهدوی به‌نوعی فاحشه و مفعول هستند؛ ولی سگ سنی‌ها و یهودی‌ها قاتل و جنایت‌کار هستند.

700 سال قوم بنی‌اسرائیل در اشعیا و کتب عهد عتیق برای مسیح قصه‌سرایی کردند که مسیح پادشاه یهود و منجی بنی‌اسرائیل است. زمانی که زاییده شود کل سیاره زمین را تملک و تصاحب و دودستی تقدیم ما می‌کند و عدالت جهانی را پیاده می‌کند. زمانی که بزرگ شد به‌جای مائده آسمانی شلغم به دست آنها داد. این بار هم موز و خیار به دست ساکنین سیاره زمین می‌دهد و می‌گوید که بخورید و صدایتان در نیاید؛ چون که زمان کشتار و قتل‌عام شما فرا رسیده و مگاگ و... پشت سر من در راه است. شیعیان مهدوی هم غلط کردند و زر اضافی زدند به خدمت آنها هم سریعاً رسیدگی می‌کنیم.

چون شیعیان نیز اسیر فتنه بزرگ خودشان شدند و نتوانستند امتحان الهی را پس بدهند و مردود شدند. هرچند که خودشان همیشه به فتنه و دشمن اشاره می‌کنند. خودشان نیک دانسته‌اند که دچار چه فتنه و بلایی شدند و دشمن اصلی خودشان هستند. کسی که برای خدا فرزند و شریک اتخاذ کرد بزرگ‌ترین دشمن خدا و البته خود خودش است. چون خودش را به تباهی می‌کشاند.

 

صندوقچه منتسب به حضرت زهرا(س)

 سفیر ترکیه در بغداد با ابراز خشنودی از زیارت حرم مطهر امام حسین (ع) و حرم مطهر حضرت عباس (ع) از موزه آستان مقدس بازدید کرد و قول مساعدت لازم برای انتقال صندوقچه منتسب به حضرت فاطمه زهرا (س) به موزه آستان داد. البته نسخه بدلی

 

 

ابنا: سفیر ترکیه در بغداد طی بازدید از موزه آستان مقدس امام حسین(ع) در کربلای معلی از اهدای صندوقچه منتسب به حضرت فاطمه زهرا(س) به آستان مقدس امام حسین(ع) خبر داد. این صندوقچه که سال 1917 میلادی از عربستان سعودی به ترکیه آورده شده است درحال حاضر در موزه «توپ قاپی» استانبول نگهداری می‌شود و مقدمات لازم برای انتقال آن به عراق درحال انجام است. «فاروق قايمقجی» سفیر ترکیه در بغداد پس از تشرف به حرم مطهر امام حسین(ع) از موزه آستان مقدس بازدید کرد و قول مساعدت لازم برای انتقال صندوقچه منتسب به حضرت فاطمه زهرا(س) به موزه آستان داد. وی با ابراز خشنودی از زیارت حرم مطهر امام حسین(ع) و حرم مطهر حضرت عباس(ع) وعده هدیه دادن صندوقچه اصلی منتسب به حضرت زهرا(س) را به آستان مقدس امام حسین(ع) داد. گفتنی است سال گذشته یک پایگاه خبری در عراق با انتشار تصویری از پایان ساخت نسخه شبیه‌سازی شده صندوقچه منتسب به حضرت زهرا(س) در عراق خبر داده بود. «علاء ضياء الدين» مجری ساخت این صندوقچه به پایگاه خبری نون عراق گفته بود نسخه اصلی این صندوقچه در موزه «توپ قاپی» استانبول قرار دارد که تیم طراح در سفر سه روزه به موزه استانبول پس از دیدن صندوقچه اقدام به ساخت یک نسخه کپی از آن کرده و آن را به موزه آستان اهدا کردند. وی گفت: صندوقچه منتسب به حضرت زهرا(س) سالی یک بار در تاریخ 15 رمضان طی مراسمی در معرض دید افرادی خاص قرار می‌گیرد.

تصویر اصلی صندوقچه در موزه «توپ قاپی» استانبول
پس از اینکه ترکیه بدون اطلاع دولت عراق اقدام به خرید نفت از اقلیم کردستان کرده بود روابط این دو کشور پرتنش‌ترین دوران خود را پشت سر گذاشت ولی مدتی است دوباره آرام شده و روابط جدیدی بین دو کشور آغاز شده است.
 

منبع

 

 

اما این صندوق اگر واقعاً متعلق به دختر نبی بوده باشد دو ویژگی خاص دارد اولاً ظرفیت گنجایش یک کتاب آسمانی همچون انجیل را دارد ثانیاً علامت ستاره داوود یا همان ستاره 6 پر روی آن موجود است که مالک اصلی قبلی آن یک خانواده اسرائیلی یا عمرانی بوده است. یعنی یا خانواده‌ای یهودی یا عمرانی و نصرانی همان مسیحی.

موضوع کاملاً واضح و روشن است. در این صندوق انجیل مریم نگهداری می‌شده است. یعنی اولین مأموریت مسیح هدایت خاندان خودش یعنی عمران بوده است و آنها نسخه کامل و دقیقی از انجیل را به خط مریم حتی خود مسیح داشته‌اند. ولی بعد از واقعه درگیری عیسی با بنی‌اسرائیل و روم این انجیل مخفی و سری و فوق‌محرمانه نگهداری شده است. بعد از اینکه انجیل به دست کلیسای رومی تحریف و مخدوش شد، برای ایجاد عدم تعارض و جلوگیری از تنازع، این انجیل مخفیانه در میان خاندان عمران نگهداری می‌شد و با خراب‌شدن وضعیت منطقه اورشلیم و بیت‌لحم آنها تصمیم به مهاجرت گرفته و این صندوقچه و انجیل مریم را به مدینه و یثرب منتقل کردند. به‌احتمال زیاد اصل این صندوق توسط موریانه‌ها خورده شده یا آسیب‌دیده و شکسته شده است؛ چون صندوق اولیه خیلی قدیمی و کار دست خود مسیح بوده است؛ چون او نجاری خبره و ماهر بود و صندوق انجیل را خودش با دستانش تراشیده و درست کرده بود و به خاندانش گفت که این هم صندوق عهد خدا با من و شماست و در نگهداری از آن کوشا باشید تا به دست اهلش یعنی احمد برسد. این صندوق در پارچه‌ای سبزرنگ نگهداری می‌شد که رنگ خاندان یعقوب است.

بعد از شروع رسالت محمد رسول‌الله این صندوق و انجیل داخل آن کاربردش را از دست داد؛ چون انجیل مریم به دستور خدا معدوم شد و صندوق خالی آن را به محمد و دخترش هدیه دادند؛ چون یک یادگاری خانوادگی از آل‌عمران بود و محمد، علی، خدیجه، فاطمه و اجدادشان عبدالمناف، ابوطالب و عبدالمطلب جملگی عمرانی و عمران زاده هستند. مسیح هم عمو یا پسرعموی آنها محسوب می‌شود و اجداد سر آنها را خودش شخصاً ختنه و غسل و حتی کفن‌ودفن کرده است. ولی ابلیس و شیاطین دست‌بردار نیستند و در این میان با مهدی و یا محمد ابن حسن عسکری ایجاد اختلال، پارازیت، خراب‌کاری، دست‌اندازی یا فتنه‌انگیزی - فتنه‌گری و در نهایت ایجاد مزاحمت شدید می‌کنند که درد بی‌درمان مهدوی‌ها شده که مسیح خودش طبیب است و خودش معالجه‌کردن آنها را خوب بلد است و چه درمان و شفایی جز مرگ برای بیمار صعب‌العلاج بهتر و مناسب‌تر خواهد بود.

مشکل جدی عبدالله بن سبا هم این بود که در ابتدا قاتی کرده بود؛ چون پدر خودش عمرانی بود و فکر می‌کرد که محمد یا علی خود مسیح یا یهوه هستند و فاطمه همان مریم است؛ ولی بعداً علی و فرزندانش به او توضیحات کاملی دادند و فهمید که جریانات از چه قراری است و به او توضیح دادند که اعراب با بنی‌اسرائیل هیچ فرقی هم ندارند. اسرائیلی‌ها هر غلطتی کرده و گوهی که خوردند، اعراب هم تکرارش می‌کنند. دنیا از اولش چنین بوده است و تو نمی‌توانی تغییراتی در روال و راهبرد خدا ایجاد کنی. اعراب و اسرائیل در کنار یکدیگر وارد جهنم می‌شوند. پدر تو و ما یک عمرانی اصیل هستیم. پس بهتر است که در اول به فکر نجات خودمان باشیم. ولی عبدالله بن سبا دست‌بردار نبود و در نهایت باعث به درک واصل‌شدن عثمان شد. چون عثمان یک عرب و از خاندان ملعون قریش بت‌پرست و زناکار زنازاده بود.

معاویه قریشی هم نتوانست به داد عثمان برسد؛ چون مثل توله‌سگ از عبدالله بن سبا می‌ترسید؛ چون او خودش رودست معاویه بود و پای تمام قوم و قبیله‌اش را وسط می‌کشید و با مسلمانان متحد می‌شدند. عبدالله بن سبا ضربات خیلی سنگینی به قریشی‌ها وارد می‌کرد؛ چون اعتقاد داشت که با مکر و حیله باید در مقابل ترفند و حقه‌بازی ایستاد که عقیده شخصی خودش بود و خیلی هم موفق عمل می‌کرد؛ چون بنی‌اسرائیل یا یهودی‌ها قدمت چندین هزارساله بیشتر از اعراب در دین و مذهب داشتند.

عبدالله بن وهب بن سبا معروف به ابن سوداء بود زیرا مادرش سیاه‌پوست بود که رفته رفته اتباع او به نام (سبإیه) أو أهل مدینه بود و در زمان عثمان إسلام آورد و مهم‌ترین نقش را در شورش علیه عثمان ابن عفان و ترور او داشت  یعنی او هم همانند معاویه یک دورگه  عبری - سیاه‌پوست افریقایی بود.

عبدالله بن سبا را اولین غالی می‌دانند. او ممکن است اولین کسی باشد که مرگ علی را تکذیب کرد و بازگشت او (رجعه) را پیش بینی کرد که یکی از اشکال غلو به حساب می‌آمد. همچنین به نظر می رسد مفهوم غیبت یک امام در ابتدا در میان غلات ظاهر شده است. هاینز هالم او را به عنوان نماینده یک گروه غلات از شهر سلوکیه تیسفون (المدائن) یاد می‌کند که برای دیدن علی به کوفه آمده بودند. هنگامی که ابن سبا ادعای الوهیت علی را کرد، علی با عصبانیت آن را انکار کرد و او را به سلوکیه تیسفون بازگرداند. هاینز هالم می‌افزاید که نویسندگان اسلامی مانند اشعری در مقلات و بغدادی در فراق گفته‌اند که ابن سباء اولین کسی بود که علی بن ابی طالب را بت کرد. او موعظه می‌کرد که علی خدا (الله) است. پس از مرگ علی، وی بر این عقیده بود که «شیطانی در ظاهر علی کشته شده است» و علی به آسمان رفته و رجعت او نزدیک است.

اسرائیل فریدلندر، جولیوس ولهاوزن، و لئون کیتانی، ادعا می‌کنند که سیف ماجرای قتل عثمان را برای «تبرئه مردم مدینه از مشارکت در قتل خلیفه» و فریدلندر «بزغاله‌ بلاگردان» می‌نامد. تاکر ادعا می کند که اگرچه ممکن است چنین بوده باشد، اما هیچ مدرک مشخصی برای حمایت از این نظریه وجود ندارد. آن‌ها اشاره می کنند که منابع قدیمی‌تر از طبری در مورد ابن سبا و نقش او در تحریک علیه عثمان سکوت کرده‌اند. «آن‌ها معتقدند که نهضت حمایت از علی به عنوان وارث و وصی پیامبر در زمان عثمان آنطور که ابن سبا ادعا کرده بود وجود نداشته است، بنابراین از پذیرش صحت ادعای ابن سبا مبنی بر وارث بودن علی امتناع می‌ورزند. پیامبر».کیتانی خاطرنشان کرد که ممکن است یک توطئه مذهبی در اطراف شخص ابن سباع ایجاد شده باشد، حتی اگر او فقط از حامیان سیاسی علی بوده باشد. 

به‌هرحال عبدالله بن سبا باهوش بود و می‌دانست که در نهایت علی و اولاد علی همانند انبیا بنی‌اسرائیل مقتول خواهند شد؛ ولی راه نادرستی برای حفاظت از آنها انتخاب کرده بود. علی به او توضیح داد که اجداد تو برای محافظت از مسیح ادعا کردند که مسیح فرزند خداست و بدتر شد؛ چون خاخام‌ها فتوای قتل او را صادر کردند. تو به من می‌گویی خدا هستم خوب بهانه به دست دشمنانم می‌دهی تا من را هم مقتول کنند؛ ولی او به هیچ قیمتی حاضر به تسلیم‌شدن نبود و با تمام قدرت به قریشیان ضربه می‌زد و هرچند که کارش و روشش نادرست و غلط بود ولی توانست در مقابل معاویه و عثمان پایداری و ایستادگی کند. ولی بنی‌امیه مکار و حیله‌گر بود و به هزار و یک بهانه واهی توانستند فتوای قتل حسین را صادر کنند من‌جمله قیام در ماه حرام یعنی محرم و...

 

به زودي ميخوانيم  تو را پس فراموش نكن 6

مگر آنچه را كه بخواهد خداوند ، بدرستي او ميداند آشكار ( هويدا ) و آنچه را كه پنهان ميشود 7 اعلی

کاملاً واضح است که خاندان محمد قبل از قرآن به انجیل مریم دسترسی داشته‌اند.

أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى ﴿۶﴾

وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿۷﴾  ضحی

خاندان یا آل محمد هرگز بت‌پرستی نکرده‌اند؛ بلکه به‌نوعی تحت‌تأثیر نصرانی‌های مشرک بودند که ادعا داشتند مسیح فرزند خداست. ولی باور نمی‌کردند یا نمی‌توانستند که باور کنند مسیح فرزند خدا بوده باشد؛ چون مسیح درست مثل خودشان از نوادگان ابراهیم بود.

یعنی چگونه ممکن است که خدا یکی از فرزندان ابراهیم را به فرزندی خودش اتخاذ کند که اصلاً عقلانی و منطقی هم نیست.

 

به نام خداوندِ رحم كنندهِ ( بخشنده ، گذشت كننده )  مهربان ( با شفقت ، با عاطفه )

آيا شرح نداديم ( تشريح و باز نكرديم ، نه گشاديم ، گشايش نكرديم ، توضيح نداديم ، بازگو نكرديم ) براي تو سينه ات را ( پيش رويت ، دلت ، آنچه كه در پيش رو داري ، آينده ات ، جلوداري و پيشوايي تو را ، صدرنشيني تو را ، پيشروي و پيشبرد تو را ، راز دلت را )

و زمين نهاديم ( كنار گذاشتيم ، فرو نهاديم ، خالي كرديم ، پياده كرديم ، پايين گذارديم )  از تو ، بار تو را ( گناه هان و خطاهاي تو را ، توان سنگين يا مسئوليت سنگين ، محموله تو را )

آنكه  شكست ( شكافت ، نقض كرد ، باعث نقصان شد ) پشت تو را ( كمر تو را )

و بلند كرديم  براي تو ، ياد تو را ( ذكر تو را ، نام آوري تو را ، بلند آوازگي تو را ، شهرت جهاني تو را ، تعريف و تمجيد تو را )

پس بدرستي همراه  دشواري ( سختي ، گرفتاري و مشقت  ) ، آساني ( كام يابي ، رستگاري ، راحتي و آسودگي ) [است]

بدرستي همراه با مشقت ( در رنج بودن ) ، آسودگي ( راحتي ) [است]

پس زماني كه فارغ شدي ( كار خود را تمام كردي و بي كار شدي ) پس بهره به بر ( فيض ببر ، با نصيب شو ، طاعت و بندگي و عبادت و صواب كن ، سود و منفعت كن ، سعي و جهد و كوشش كن )

و به سوي سرورت ، پس رغبت كن ( راغب شو ، علاقمند شو ، متمايل شو ، نزديك و مشتاق شو ) شرح

 

یهودی‌های عربستان نیز سعی داشتند که مطالب تحریف شده تورات را بر خاندان عبدالمناف تحمیل کنند که آنها نیز اهمیتی به آن چرندیات اسرائیلی نمی‌دادند.

 

هَذَا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولَى ﴿۵۶﴾ نجم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۱﴾
وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۲﴾
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿۳﴾  بلد

به نام خداوندِ رحم كنندهِ ( بخشنده ، گذشت كننده )  مهربان ( با شفقت ، با عاطفه )

  1. سوگند نمی خورم به اين بلد ( شهر ، سرزمين ، ديار ، مملكت )

  2. و [در حاليكه] تو [هستی] مقيم ( دارای اجازه  و مجوز اقامت ، اجازه يافته ، حلال شده ، مجاز ) به ( در ) اين بلد ( ديار )

  3. سوگند والدی ( متولد كننده ای ، يكی از والدين ، يعنی پدر يا پدر بزرگ ، جد ) و آنچه را كه متولد كرد ( فرزند دار شد ، صاحب اولا شد ، اولاد به دنيا آورد ) [منظور آدم يا ابراهيم رسول الله است]


یعنی اجداد پدری و مادری محمد از آل ابراهیم بودند؛ ولی خودشان مهاجرینی از مسجدالاقصی یا بیت‌المقدس همان اورشلیم بوده که ساکن یثرب و مکه شده بودند؛ چون رنگ خانوادگی آنها سبز و متعلق به یعقوب است و یعقوب هم از مکه به کنعان و سپس به مصر مهاجرت کرد و فرزندانش به فلسطین و در نهایت مجدداً ساکن حجاز شدند؛ یعنی یک چرخش دایره‌وار در منطقه خاورمیانه برای گیج کردن و فریب شیاطین.

 

 

اما اتفاق بسیار جالبی که افتاده است اینکه، عده‌ای از افراد خاندان بنی‌اسرائیل به میان جمع نصرانیت، سگ سنی‌ها و شیعیان مهاجرت کرده‌اند و صرفاً با تغییر کاراکترهای مذهبی، مکتب خودشان را تغییر یا به‌روز کرده‌اند که می‌توان از صهیونیست کاتولیک، وهابیت و مهدویت نام برد. راحت‌ترین راه شناخت و شناسایی هم عشق به ثروت و قدرت یعنی طاغوتی بودن آنهاست. علت آن اینکه اجداد آنها زمانی در اسارت فراعنه مصر بوده‌اند و طایفه جنیان برای جاودانه کردن فرعون مقداری از ذخایر ژنتیکی او را وارد ژنوم بنی‌اسرائیل کرده‌اند که به سرزمین ایران هم منتقل شده است که دلیل آن روابط دوستانه و یا خصمانه پارسیان با اسرائیل است. عده‌ای بنی‌اسرائیل را متحد و دوست خود می‌پندارند؛ ولی عده‌ای دیگر رقیب و دشمنی جدی که نشانه اشتراک ژنتیکی آنهاست.

 

خباثت یهود و سنی و سفاهت نصرانی و مهدوی:
نصرانی‌ها در مورد روح‌القدس، مریم و مسیح غلو می‌کنند و مکتبی شرک‌آمیز درست کرده‌اند. همین‌طور شیعیان مهدوی که در مورد 14 تن غلو گویی می‌کنند. ولی یهودی‌ها در مورد مسیح سکوت اختیار کرده و آن را مثل برگ برنده یعنی آس در آستین خود نگهداشت‌اند به امید روزی که مسیح زاده شود و یهود و قوم بنی‌اسرائیل را برنده میدان تنازع اعلام کند. سگ سنی هم چنین تصوری در مورد مهدی دارد؛ یعنی مهدی در آیند متولد و حق را به آنها و خلفا می‌دهد و سگ سنی را برنده میدان اعلام می‌کند. درحالی‌که چنین نیست اولین اقدامی که مسیح بعد از ظهور انجام می‌دهد، ابطال مذاهب ابراهیمی یهودیت، نصرانیت، سنت یا جماعت و مهدویت است، آن هم به‌حکم و ابلاغ قطعی خداوند. چون اینها به اسلام هیچ ربطی ندارند؛ چون ولایت متعلق به خود الله و خلافت از آن خود مسیح است و لاغیر. یهود و نصارا نیز به محمد و قرآن باوری ندارد. یعنی یهود و نصارا و سنی و مهدوی چهار قوم و نژاد خبیث و گمراه هستند که به جنگ مسیح، متحد و برخواهند خواست. یعنی بر علیه رسول‌الله قیام خواهند کرد.

 

وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿۳۴﴾

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۳۵﴾ ص

 

اما پادشاهی و حکومت جهانی:
مسیح خودش به بنی‌اسرائیل گفت که این خواب‌وخیال و رؤیا را از سرتان باز کنید و فراموشش کنید؛ چون سلیمان راه را بر اولادش بسته است، چه برسد به شماها. یعنی از خدا حکومت و پادشاهی را خواسته که بعد از او مستحق دیگری حتی من فرزند و اولاد خودش هم نباشد و خدا هم قبول کرد و پادشاهی و حکومت به روی من بسته شد، چه برسد به بنی‌اسرائیل و سایر پیروان مذاهب و مکاتب. حتی مهدویت که بعد از شما دچار هذیان و کابوس می‌شوند. شرمنده دنبال پرونده مذاهب ابراهیمی هستم.

آن پادشاهی و حکومت سلیمان هم منطقه‌ای و محدود بود و نه جهانی و بین‌المللی. آدم طمع‌کار چشمش دنبال آدم مفلس است و مهدوی‌ها هم به مکتب باطله شما حرص و طمع خواهند کرد. چون نمی‌دانند که پادشاهی داوود و سلیمان فتنه‌ای بود برای آزمون بنی‌اسرائیل که مهدوی‌ها با پای خودشان درون آن فتنه شیرجه زدند. این درخت برای یهود است و نه دیگری. اگر طبق پیشگویی کتب یهود، مسیح پادشاه و منجی یهود است، خوب حکومت و پادشاهی‌اش را عملی کرده و محقق می‌شد آن هم 2023 سال پیش بعد از تولدش. ولیکن نشد؛ چون قرار بر این نبود؛ چون آن مطالب، تحریف شده و افسانه ابلیس بود و خدا، یهود را خراب و رسوا کرد و البته دماغ‌سوخته و بنی‌اسرائیل از روی خشم، کینه و نفرت مصمم به مصلوب کرد مسیح شد. سگ سنی و مهدوی راه یهود و نصارا را رفته و برای خود مکتب‌سازی کردند کپی آن چرندیات، این بار نوبت آنهاست اما نه به دست مهدی، بلکه به دست خود خود خدا و مسیح خراب و رسوا و البته دماغ‌سوخته می‌شوند. اما بنی‌اسرائیل پوست کلفت و جاهل بودند و مطالب زبور داوود را به مسیح یادآوری کردند.

 

يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۰۴﴾

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ﴿۱۰۵﴾

إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ ﴿۱۰۶﴾

وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ ﴿۱۰۷﴾

قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۱۰۸﴾

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ ﴿۱۰۹﴾

إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ ﴿۱۱۰﴾

وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۱۱۱﴾ انبیا

 

مسیح در جواب گفت که اولاً این اتفاق بعد از تخریب و بازیافت کیهان یعنی قیامت است و نه قبل از آن:

 

فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿۴۷﴾

يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ ﴿۴۸﴾

وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ ﴿۴۹﴾

سَرَابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمُ النَّارُ ﴿۵۰﴾  ابراهیم

 

ثانیاً خدا با انبیا مثلاً داوود خلف وعده نمی‌کند. زمین تو پر یا طاغوت، عصیانگر و نافرمان و زلزله‌خیز به درد اسکان صالحان نمی‌خورد. خداوند این زمین را به زمین مطیع و فرمان‌بردار و بدون زلزله مثلاً زمین تو خالی تبدیل خواهد کرد و سپس تبدیل به بهشت و در اختیار صالحان قرار خواهد گرفت؛ یعنی روزی که دشمنان خدا و انبیا به زنجیر کشیده شده و با پیراهن مسی وارد جهنم شوند که با این وضعیت سیاره زمین و با حضور طاغوتیان روی آن ممکن نخواهد بود. من و روح‌القدس و مگاگ خودمان کمتان می‌کنیم تا زمین از لوث شما پاک شود. طاغوتی که شما امروزه بر سر آن با یکدیگر می‌جنگید در نهایت تبدیل شده و نصیب صالحان خواهد شد. مشکل شما اینکه طاغوت را به پرستش گرفته و از کلام خدا سوءاستفاده می‌کنید تا بهانه و دست آویزی برای تملک زمین به دست آورید. درحالی‌که چشمتان کور شده و معنی و مفهوم آیات کتاب را نمی‌دانید و با خباثت و بدجنسی به‌طرف کتاب خدا می‌آیید و آیات تبدیل به فتنه و مایه گمراهی شما می‌شود.

 

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷﴾ آل عمران

 

خودتان را صالح فرض کردید و قبل از قیامت در صدد تملک و تصرف زمین هستید. من و دیگری را هم بهانه قرار دادید که مسیح یا دیگری در آینده طاغوت را تملک و به ما هدیه خواهد داد. پس خودمان امروز اقدام کرده و آن را صاحب شویم. این هم کل مکتب و مذهب شماست. آیات کتاب هم شد مجوز جرم و جنایت شما یعنی تعجیل در ظلم و ستم و تباهی.

 

أَيُشْرِكُونَ مَا لَا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ ﴿۱۹۱﴾
وَلَا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ ﴿۱۹۲﴾
وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لَا يَتَّبِعُوكُمْ سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صَامِتُونَ ﴿۱۹۳﴾
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۹۴﴾
أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنْظِرُونِ ﴿۱۹۵﴾
إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ﴿۱۹۶﴾
وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ ﴿۱۹۷﴾ اعراف

طاغوت نه می‌تواند کاری انجام دهد و نه برای کسی خدا شود.

 

مسیح محک عیارسنجی اولاد آدم است:

سنگ محک سنگی سیاه‌رنگ از جنس سیلیسیم و کوارتز است. برای عیارسنجی طلایی از آن استفاده می‌شود که کم‌وزن و یا با ورقه‌های نازکی از طلا ساخته شده باشند. با مقایسه میزان خوردگی طلا توسط اسید، عیارسنجی طلا را انجام می‌دهند، برای عیارهای بالای ۱۴ از تیزاب با غلظت‌های مختلف و برای عیارهای پایینِ ۱۴ از نیتریک اسید استفاده می‌شود.

هر تیزاب یک نوع عیار را نشان می‌دهد برای مثال:

 تیزاب با رنگ زرد، عیار ۱۰

 تیزاب با رنگ سبز، عیار ۱۴

 تیزاب با رنگ قرمز، عیار ۱۸

 تیزاب با رنگ آبی، عیار ۲۲

 برای شروع عیارسنجی، ابتدا طلایی که می‌خواهیم عیارش را بسنجیم روی سنگ محک می‌کشیم. اگر ردی از خودروی سنگ به جا نگذاشت باید به اینکه طلا نیست و یا روکشی از طلا است شک کنیم.

 ۱. تیزاب را روی سنگ محک می‌ریزیم:

اگر هیچ واکنشی رخ نداد

 الف) طلای موردنظرمان با تیزاب هم عیار است.

 ب) عیار طلای موردنظرمان از تیزاب بیشتر است.

اگر بعد از ریختن تیزاب، رنگ ردی که بر روی سنگ محک است کم‌رنگ‌تر شود، طلای موردنظرمان عیارش از تیزاب پایین‌تر است.

اگر بعد از ریختن تیزاب، رنگ ردی که بر روی سنگ محک است کلاً از بین برود، فلز اصلاً طلا نیست و یا درصد خیلی کمی طلا در آن وجود دارد.

 ۲. در اینجا قبل از هر کاری سوهان را بر روی فلز می‌کشیم و بعد تیزاب را روی فلز می‌ریزیم:

اگر هیچ واکنشی نشان نداد، هم عیار با تیزاب است. اگر به رنگ سبز تیره در بیاید، عیارش کمتر از عیار تیزاب است. اگر شکلش تغییر کند و شروع به کف کردن کند، فلز موردنظر طلا نیست و یا درصد خیلی کمی طلا در آن وجود دارد.

 

 

۱- کفار به خود خدا باور ندارند چه برسد به مسیح. نتیجه مردود شدن است.

۲- مشرکین مخلوقات خدا را برای خود، خدا فرض کرده‌اند. نتیجه مردود شدن است.

۳- منافقین هم کافر هستند؛ ولی ادعای خداپرستی دارند و نتیجه مردود شدن است.

۴- یهود بر این باور است که مسیح فعلا متولد نشده؛ بلکه در آینده متولد خواهد شد و پادشاه یهود و منجی عالم و بشریت و عدالت‌گستر جهانی است و نتیجه مردود شدن است.

۵- نصرانی‌ها عقیده دارند که مسیح متولد شده ولی فرزند خداست به‌اضافه باورهای یهود در مورد آینده و نتیجه مردود شدن است.

۶- سگ سنی ارث‌ومیراث نبوت مسیح را سرقت کرده و به خلفا داده است و در مقابل مسیح، مهدی را اختراع کرده است که در آینده متولد شده و روی دست مسیح بلند می‌شود و نتیجه مردود شدن است.

۷- شیعه مهدوی ارث‌ومیراث نبوت مسیح را سرقت کرده و به مهدی داده است و در مقابل مسیح، ولیعهد را اختراع کرده است که در آینده ظهور کرده و روی دست مسیح می‌زند و نتیجه مردود شدن است.

 

و بدرستی جهنم حتما وعده گاه ايشان جملگی [است]

برای آن است هفت دربهايی [كه] برای هر ( تمام ) دری از ايشان جزئی قسمت شده ای [است] 44 حجر

 

یعنی گمراهان ۷ گروه هستند و درب یا گیت ورودی مخصوص به خودشان را دارند. پرواز بدشگون و رنج‌آوری داشته باشید و بروید به درک.

 

جعل اسکناس یا قلب سکه چیست؟


کسی که در صدد جعل اسکناس یا قلب سکه است ابتدا باید به اصل آنها دسترسی داشته باشد و جعل و تقلب خود را از روی آنها انجام دهد. ولی مشکل اینجاست که ممکن است جاعل یا متقلب به علت باارزش یا گران‌بودن اصل سکه یا اسکناس نتواند به اصل آنها دسترسی داشته باشد. به طور مثال اسکناس ۵۰۰ یورویی یا سکه ۵ پهلوی و...
ازاین‌رو ممکن است که از روی یک اسکناس جعلی یا سکه تقلبی کار خود را محقق کرده باشد که توسط کارشناس خبره قابل‌تشخیص است. یعنی کارشناس مجرب می‌تواند تشخیص دهد که این اسکناس یا سکه، جعل و تقلب اول است یا دوم و... چون خطاها مکرراً تکرار شده‌اند.
مسیح یهود و نصارا یک جعل و تقلب اول و دوم است؛ ولی مهدی سنی و مهدوی یک جعل و تقلب سوم و چهارم است. یعنی یهود مرتکب جعل و تقلب اول است و نصارا جعل و تقلب دوم و سگ سنی جعل و تقلب سوم و مهدوی نگون‌بخت جعل و تقلب چهارم. ترفند سگ سنی و مهدوی تغییر نام یا کاراکتر است؛ یعنی به‌جای سکه پهلوی، سکه امامی ضرب کرده است. مسیح جعلی و تقلبی پادشاه و منجی یهود و نصارا است؛ ولی مهدی جعلی و تقلبی امام و منجی سگ سنی و ولیعصر مهدوی است.

 

یک کارشناس خبره و مجرب با مقایسه کتاب قرآن و کتب یهود، نصارا، سگ سنی و مهدوی می‌تواند به‌راحتی به این نتیجه کلی رسیده و نظر کارشناسی خود را ارائه کند که البته مقبول درگاه حق‌تعالی است؛ چون خدا خودش بهترین و برترین کارشناس خبره و مجرب است. کلیه اسناد، شواهد و مدارک این جعلیات توسط مسیح واقعی و حقیقی به وحی خدا به توله‌های مشترک آدم و ابلیس ابلاغ خواهد شد. با تغییر حکومت یا رژیم خیلی چیزها عوض می‌شوند من‌جمله قوانین، آداب‌ورسوم، اسکناس‌ها و...

 



نبوت و رسالت هم این‌گونه است. یعنی زمانی که پیامبری به نبوت و یا رسالت مبعوث می‌شود، کلیه ادیان و مذاهب قبلی و قدیمی منسوخ و ابطال می‌شوند؛ چون شیاطین آنها را به نفع و باور خودشان تغییر داده و تحریف کرده‌اند. ولی سگ سنی ولد زنا و مهدوی بی‌ناموس و بی‌غیرت دست‌به‌کار عجیبی زدند و آن ابطال و منسوخ کردن یا منتفی کردن نبوت و رسالت مسیح است. یعنی به گفته خدا محمد خاتم‌النبیین و به گفته و باور خودمان محمد اشرف النبیین است. به بیان ساده نبوت پایان یافت و بعدازاین خودمان خلفا و جانشینان انبیا هستیم همچنین خلیفه خدا در روی زمین و خودمان یا هر کس دیگری را می‌توانیم به خلافت و ولایت و ... برگماریم.

ولی یادشان رفت که پادشاهی و منجی گری و عدالت‌گستری مسیح قلابی و جعلی هم منتفی شده است؛ چون کلاً دروغ و فریب ابلیس بود و مسیح خودش با این چرندیات ۳۳ سال مبارزه و در نهایت اعلام جنگ کرد و واقعه صلیب هم روی داد و مسیح کلاً تکذیب و انکار شد. چون مسیح نه پادشاه یهود بود و نه منجی عدالت گستر شد بلکه محکوم به مرگ شد.

ولی نه اینکه سگ سنی و مهدوی خانواده خراب خودشان طاغوتی و به دنبال پادشاهی، حکومت، کسب قدرت و ثروت هستند این نظریه شیطانی را رها و منسوخ نکردند؛ بلکه به‌جای مسیح، کاراکتر جدیدی به نام مهدی جعل و قلب کردند. با فرض محال مسیح هم ظهور کرد تغییر شغل داده است؛ یعنی زمانی که نبی بود نجار بود الان که نبوتش باطل و منسوخ شده است کفاش است و کفش‌های مهدی و سگ سنی و مهدوی را بندزده و واکس خواهد کرد. ولی چنین نیست شتر در خواب بیند پنبه‌دانه. با فوت نبی رسالت باطل یا منسوخ نمی‌شود. رسول هر زمان که زنده شود نبی بوده و رسالتش احیا و تداوم می‌یابد یعنی به قوت خود باقی است.

مریم علیهاالسلام زیر پای صلیب می‌خندید و صدای قهقهه او را با شیون و زاری اشتباه گرفته بودند؛ چون فرزندش مسیح بالای صلیب نبود؛ بلکه روح‌القدس رومیان و بنی‌اسرائیل را سرکار گذاشته بود. ولی سر بریده سگ سنی و مهدوی خانواده خراب روی نیزه است و مادران، زنان، خواهران و دختران روسپی و فاحشه آنها زیر نیزه زارزار گریه و شیون و زاری کنند. موی سر خود و پوست صورتشان را با انگشت و ناخن خود بکنند و خودشان در نهایت دچار همان سرنوشت شوم نیزه شوند. سالی که نکوست از بهارش پیداست. خودشان قبل از خروج مگاگ شروع کرده‌اند. اول با نیزه نرم و بعدا با نیزه تیز و سخت ترتیب یکدیگر را می دهند.

 

 

عصیان بزرگ چیست؟

بعد از فوت محمد رسول‌الله اعراب دو بار عصیان کردند و آن هم عصیانگری بزرگ.
عصیان بزرگ اول جانشینی و خلافت ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه و بنی‌امیه بود؛ یعنی سرقت نبوت و میراث روح‌الله مسیح. عصیان بزرگ دوم دادن ولایت به مهدی ولیعهد یا ولیعصر بود؛ یعنی سرقت ولایت خود شخص الله. ولی این سرقت‌ها در دنیای واقعی نیست؛ بلکه جرم در دنیای مجازی و متاورس ابلیس و شیاطین صورت‌گرفته است و کیفر و مجازات بسیار سنگین و کمر شکنی خواهد داشت. یعنی همان‌طور که بنی‌اسرائیل دو بار دست به عصیان بزرگ زد اعراب هم دو بار مرتکب عصیان بسیار بزرگی شدند؛ چون با یکدیگر هیچ فرقی ندارند؛ چون ژنوم مشترکی دارد؛ چون دو جد مشترک آدم و ابلیس دارند.

 

و گذرانديم ( مقرر و سرنوشت كرديم ، مقتضی كرديم ) به جانب پسران اسرائيل در كتاب [تورات يا تقديرات خداوند]  كه حتما فساد ميكنيد در زمين دو مرتبه و حتما بزرگی ( برتری ) ميجوييد ، تكبری ( زياده خواهی ، خودخواهی ) بزرگی را

پس آنگاه كه آيد وعده اولی آن دو ، برمی انگيزيم برای شما بندگانی را از جانب مان دارندگان دلاوری ( نيروی ) شديدی ، پس جستجو كنند ميان شهرها را و باشد وعده ای انجام شدنی ( حتمی )

سپس رد كنيم ( باز گردانيم ) برای شما هجوم ( تاخت و تاز و حمله را ) برای ايشان و كمك كنيم ( توسعه دهيم ) شما را به اموالی و پسران و قرار دهيم شما را بيشتر نفراتی ( گروهی ، جمعيتی )

اگر نيكی كرديد ، نيكی كرديد برای خودتان و اگر بدی كرديد پس برای آن ( همانند آن ) [است كه بر خود بدی كرديد] ، پس آنگاه كه آيد وعده ديگری ( آخری ) برای اينكه ( تا اينكه ) مايوس كنند صورتهايتان را و برای اينكه ( تا اينكه ) داخل شوند مسجد [قدس] را همچنان كه داخل شدند آن را اولين باری و برای اينكه ( تا اينكه ) نابود كنند آنچه را كه خود بزرگی كرديد ( برتری جستيد ، بلند كرديد ) ويران كردنی را

اميد است سرور شما را كه رحم كند شما را و اگر برگشتيد ، بازميگرديم و قرار داديم جهنم را برای كافران بازداشتگاهی ( زندانی ) 8 اسرا

 

زمان هرگز به عقب بر نمی‌گردد؛ ولی تاریخ تکرار می‌شود و اعراب و اسرائیل سرنوشت مشترکی پیدا کردند؛ چون انتخاب خودشان است و خودکرده را تدبیر نیست. اعراب و اسرائیل هر دو با هم مأیوس و ناامید خواهند شد. گاگ و مگاگ، هم وارد قدس یا اورشلیم خواهند شد و هم داخل کعبه و مکه. هر دو شهر به‌حکم خدا ابلاغ شده به روح‌القدس و مسیح تخریب و ویران خواهند گشت. گاگ و مگاگ قبلاً یکبار به اورشلیم و قدس حمله کرده است و این بار دفعه دومشان یعنی آخری خواهد بود. در کتب خودشان یعنی عهد عتیق هم چیزهای یافت می‌شود البته تحریف و دگرگون شده است.

 

۶۰و۶۱ ولی با این که چند نفر را یافتند و آنان نیز شهادت دروغ دادند، ولی سخنان ایشان با هم یکی نبود. سرانجام دو نفر را پیدا کردند که می‌گفتند: «این مرد می‌گفت من می‌توانم خانه خدا را خراب کنم، و آن را ظرف سه روز باز بنا نمایم‌.» قصص متی فصل بیست و شش

۵۷و۵۸ سرانجام، بعضی برخاسته، بدروغ گفتند: «ما شنیدیم که می‌گفت من این خانه خدا را که با دست انسان ساخته شده است، خراب می‌کنم و بدون کمک دست انسان، در عرض سه روز، عبادتگاهی دیگر می‌سازم.» قصص مرقس فصل چهارده

۱۹ عیسی جواب داد: «بسیار خوب، معجزه‌ای که برای شما می‌کنم این است: این خانه خدا را خراب کنید تا من در عرض سه روز آن را دوباره بسازم!»

۲۰ گفتند: «چه می‌گویی؟ چهل و شش سال طول کشید تا این خانه را ساختند. تو می‌خواهی سه روزه آن را بسازی؟» قصص یوحنا فصل دو

 

مسیح راست گفت دروغش کجا بود؟

 

آیا انتظار می‌کشند مگر اینکه بیاید ایشان را ملائکه یا بیاید سرورت یا بیاید بعضی نشانه‌های سرورت، روزی که بیاید بعضی نشانه‌های سرورت نفع نمی‌کند نفسی (شخصی) را ایمانش، [اگر] نبوده که ایمان بیاورد از قبل یا کسب [نه] کرده باشد در ایمانش خیری را، بگو منتظر باشید [که] ماییم منتظران . ۱۵۸ انعام

 

بعد از بروز نشانه‌های قیامت وقتی توبه، ایمان و... به کاری نمی‌آید و هیچ فایده‌ای هم نخواهد داشت، پس قدس و کعبه به چه کاری خواهد آمد؟ شما فکر کنید که مؤمنان دیگر از خواندن نماز هم معاف خواهند شد؛ چون دیگر کار تمام است و بقیه نماز و دنباله عبادت ماند به بعد قیامت. مسیح راست گفت، خدا فرمان داد به ساخت عبادت گاه و مسجد و خودش فرمان می‌دهد به تخریب. چون زمان تخریب طاغوت و سیاره زمین فرارسیده است. مساجد و عبادت گاه ها زودتر تخریب می‌شوند. چون خدا مؤمنانش را شناخت و تازه مؤمن شده‌ها به هیچ کارش نمی‌آیند. حکم نماز به‌حکم قتال تبدیل می‌شود و سرهای بریده سنگ‌فرش زمین. این است معنی آرماگدون، قرقیسیا یا ملحمه.

زمانی که علی این خطبه ها را در مسجد گفت حافظان قرآن او را مسخره کردند که علی گویا غیب می‌دانی و پیشگو شده‌ای! این چنین چیزی را ما در تورات یهود یافتیم و در قرآن نیست. او در جواب گفت فرق ما با شما این است که ما قرآن را از اول به آخرش می‌خوانیم؛ ولی شما از آخر به اولش حفظ کردید. فکر کردید؛ چون مسلمان و حافظ قرآن شده‌اید از فتنه و مکر خدا امان یافته‌اید؛ ولی این‌چنین نیست! کاری کردید که عصیانی بزرگ بود آن هم عصیان اول. این خطبه ها را که من گفتم سر خاندان و فرزندان شما را در آینده به باد فنا خواهد داد.

 

"او خواسته‌ها را تابع هدایت وحی می‌کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس‌های خویش قرار می‌دهند، درحالی‌که به نام تفسیر نظریه‌های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می‌کنند، او نظریه‌ها و اندیشه‌ها را تابع قرآن می‌سازد. در آینده آتش جنگ میان شما افروخته می‌گردد، و چنگ‌ودندان نشان می‌دهد، با پستان‌هایی پر شیر که مکیدن آن شیرین، امّا پایانی تلخ و زهرآگین دارد، به‌سوی شما می‌آید. آگاه باشید فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیّت پیدا می‌کند که غیر از خاندان حکومت‌های امروزی است عمّال و کارگزاران حکومت‌ها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد، زمین میوه‌های دل خود را برای او بیرون می‌ریزد، و کلیدهایش را به او می‌سپارد، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می‌نمایاند، و کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم را که تا آن روز متروک ماندند، زنده می‌کند. گویی او را می‌بینم که از شام فریاد بر می‌آورد، و با پرچم‌هایش پیرامون کوفه را پر می‌کند، و چونان شتر خشمگین به کوفه یورش می‌آورد، زمین را با سرهای بریده فرش می‌کند، دهانش گشاده، گام‌هایش را سخت و سنگین بر زمین می‌کوبد، تاخت‌وتاز او بی‌امان و پایدار و هجوم او سخت و دشوار است. به خدا سوگند، شما را در اطراف زمین می‌پراکند، آن‌گونه که اندکی از شما باقی خواهد ماند چونان باقی‌مانده سرمه در اطراف چشم و این وضع خونبار تداوم یابد تا آن که عقل ازدست‌رفته عرب باز آید، پس باید بر سنّت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم باقی مانید که برپاست، و بر آثار رسالت تکیه نمایید که آشکار است، به عهد نزدیکی که بسته‌اید وفادارمانید که یادگار پیامبر بر آن تکیه دارد، و بدانید این شیطان است که راه‌هایش را هموار می‌نماید تا قدم بر جای قدم‌هایش نهید و راهش را پی گیرید."

 

ای مردم بشکافید امواج فتنه‌ها را (شروع دعوی و اعلام خلافت رسول را) به کشتی‌های نجات (آیات قرآن) و پرهیز کنید از راه پراکندگی و فرو بنهید تاج‌های فخرفروشی (پدرزن یا صحابه بودن، انصار یا مهاجر بودن)، رستگار شد کسی که برخاست به بال (عقل و شعور یا لیاقت و توانایی‌اش) یا دست برداشت (تسلیم و دست کشید) سپس استراحت کرد (به علت پیری و ... بازنشسته شد) این (خلافت) آبی بدمزه (حمیم) و لقمه‌ای گلوگیر (لقمه بزرگ‌تر از دهان، زقوم، ضریع) به سبب خوردنش است و چیدن میوه (به چنگ آوردن خلافت) به غیر وقت رسیدنش (روز قیامت، زمان ظهور مسیح)، همچون زراعت به زمین دیگری (بازی در میدان عیسی، خلافت فضولی به‌جای عیسی) است.

پس اگر چیزی بگویم (اعتراض کنم به دعوی و ادعای خلافت)، می‌گویند (خواهند گفت) که طمع کرد به پادشاهی (نیت و هدف خلفا از خلافت) و اگر سکوت کنم، خواهند گفت که ترسید از مرگ، هیهات بعد از آن‌همه اتفاقات (خطرات) و هرگز و سوگند خداوند را که حتماً فرزند ابی‌طالب (فرزند عمران) خوی گرفته است با مرگ همانند طفلی به پستان مادرش، بلکه واقف شدم به علمی (دانسته‌ای) سری که اگر افشا (گفتگو) کنم به آن، (فتنه ولایت و خلافت) حتماً مضطرب شوید به همانند لرزش طناب در چاهی عمیق.

در نهایت گفت زمانی متوجه سخنان من خواهید شد که دیگر کار از کار گذشته و لقمه چرب و نرمی برای یأجوج‌ومأجوج خواهید بود. چنانچه امروز از قران هیچ نمی‌دانید؛ ولی زمانی که زیر سم اسب رفته و وارد جهنم شدید تازه معنی و مفهوم قرآن را درک خواهید کرد. بروید جایزه حفظ قرآن را از خلفایتان دریافت کنید که خزانه معاویه پر است از دینار طلا.

 

 

یا اَحْنَفُ، كَاَنّى بِهِ وَ قَدْ سارَ بِالْجَيْشِ الَّذى لايَكُونُ لَهُ غُبارٌ

وَ لا لَجَبٌ، وَ لا قَعْقَعَةُ لُجُم، وَ لاحَمْحَمَةُ خَيْل. يُثيرُونَ الاَْرْضَ

بِاَقْدامِهِمْ كَاَنَّها اَقْدامُ النَّعامِ - يُومِئُ بِذلِكَ اِلى صاحِبِ الزَّنْجِ.

ثُمَّ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ-: وَيْلٌ لِسِكَكِكُمُ الْعامِرَةِ، وَالدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ

الَّتى لَها اَجْنِحَةٌ كَاَجْنِحَةِ النُّسُورِ، وَ خَراطيمُ كَخَراطِيمِ الْفِيَلَةِ، مِنْ

اُولئِكَ الَّذينَ لايُنْدَبُ قَتيلُهُمْ، وَ لايُفْقَدُ غائِبُهُمْ. اَنَا كابُّ الدُّنْيا

لِوَجْهِها، وَ قادِرُها بِقَدْرِها، وَ ناظِرُها بِعَيْنِها.

مِنْهُ، وَ يُومِئُ بِهِ اِلى وَصْفِ الاَْتْراكِ

كَاَنّى اَراهُمْ قَوْماً كَاَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجانُّ الْمَطَرَّقَةُ، يَلْبَسُونَ

السَّرَقَ وَ الدِّيباجَ، وَ يَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتاقَ. وَ يَكُونُ هُناكَ

اسْتِحْرارُ قَتْل حَتّى يَمْشِىَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ، وَ يَكُونَ

الْمُفْلِتُ اَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ ... 128 نهج البلاغه

 

کیفر و مجازات عصیان اول اعراب به دست چنگیز و مغولان بود؛ ولی کیفر و مجازات عصیان دوم به دست خود مگاگ یعنی نیرو مخصوص الله است.

در ظاهر و ابتدا چنین به نظر می‌رسد که این خطبه یک پیشگویی آینده است؛ ولی در باطن یک دستورالعمل یا فرمان نظامی است. یعنی علی به مغولان تازه‌مسلمان شده دستور و فرمان داده است که باید از مغولستان تا دجله و فرات لشکرکشی کنید و هر جا سگ سنی مشاهد کردید چنان بکوبید که زخمی آنها از روی کشته‌شده‌هایشان بگریزند و فراری شوند و تعداد اسیران جنگی باید خیلی کمتر از کشته‌شدگان باشند. بعد از دجله و فرات هم پیشروی نکنید؛ چون در فاز دوم عملیات توسط مگاگ عملی و محقق خواهد شد؛ یعنی با سرزمین‌های در ظاهر مقدس یعنی حجاز و قدس کاری نداشته باشید؛ چون بعدها توسط مگاگ به خاک و خون کشیده می‌شوند؛ یعنی ملحمه یا قرقیسیا. چنگیز باهوش بود و خیلی سریع این فرمان نظامی را تحلیل و عملی کرد که اگر او انجام نمی‌داد نوادگانش همچون هولاکوخان محقق می‌کردند. ازاین‌رو کلیه فرامین صادر شده در کتاب قرآن و نهج‌البلاغه باید اجرایی شوند منتها آدمش و کننده‌اش باید پیدا شود.

مؤلف طبقات گوید که من از خواجه احمد وحشی که تاجری صحیح القول بود شنیدم که چنگیزخان در حین تسخیر ولایت خطا شبی در خواب دید که دستاری در غایت درازی برابر خرمنی بر سر می‌بندد و تعبیر آن را از عربی تاجر مسلمان سؤال کرد وی گفت "العمائم من رسوم العرب" چون پیغمبر ما صلی‌الله علیه و آله و سلم و اتباع، عمامه می‌بسته‌اند این خواب دال است بر آنکه دیار اسلام را به حوزه تصرف آوری و عاقبت چنان شد.

 https://hawzah.net

غفارى کاشانى، احمد بن محمد، تاریخ نگارستان، 1جلد، کتابفروشى حافظ - ایران - تهران، چاپ: 1، 1404 ه.ق.

 

ازاین‌رو حدیث جعل کردند که ترکان دو بار خروج خواهند کرد که چنین نیست. ترکان یکبار خروج کردند و بعد از آن نوبت خروج یأجوج‌ومأجوج یعنی نیرو مخصوص الله است تا سرزمین‌های در ظاهر مقدس قدس و حجاز را در هم بکوبند و اسیری هم نگیرند؛ بلکه همگی کشته شوند؛ چون گاوداری تعطیل است و گاوها روانه کشتارگاه می‌شوند. حکومت جهانی بر پایه عدل و قسط و عدالت‌گستری هم فریب ابلیس بود؛ چون توله‌های مشترک آدم و ابلیس لیاقت آن را ندارند که اگر فهم و شعور داشتند و می‌فهمیدند که کتاب خدا چیست و به آن عمل می‌کردند، آن آرزوی دست نیافتی محقق می‌شد. ولیکن بشر عدالت و قسط و داد را دوست ندارد؛ چون از آرزوهای دورودراز خودش جا می‌ماند و برای رسیدن به اهدافش، دست به هر ظلم و جنایتی می‌زند. ولی در نهایت زیر سم اسب مگاگ و بعداً در آتش جهنم است.

 

آیا علی در قتل عثمان دست داشت؟


جواب مثبت است؛ اما به‌صورت غیرمستقیم. مخالفین عثمان (اعراب مسلمان) حکمیت و حل اختلاف را نزد علی بردند. علی گفت که عثمان نبوت انبیا را سرقت کرده و ادعای خلافت کرده و مقام و جایگاه و میراث مسیح را تملک کرده است. مضافاً اینکه طاغوتی و شیفته ثروت و قدرت شده است و بهانه او اقتدار اسلام است؛ ولی نزدیکان و فامیل خود را صاحب قدرت و ثروت می‌کند. خیلی سریع باید اعلام انصراف و توبه و بخشش کند. ولی عثمان قبول نکرد و به همدستی عایشه حدیث جعل کردند که محمد به عثمان توصیه کرده که هرگز پیراهن (خلافت) خود را از تن بر نکند؛ یعنی خلافت را به هیچ قیمتی ول نکند. دوباره نزد علی آماده و او گفت که این حدیث جعلی است و من هرگز آن را نشنیده‌ام. یعنی عثمان جعل حدیث را به جرم‌های قبلی خود اضافه کرده و مستحق مرگ شده است و روح خود را به شیطان فروخته است. خیلی سریع او را کشتند و پیراهن خونین او را به عایشه کادو دادند و او هم به دست معاویه رساند تا پرچم و بیرق بنی‌امیه شود؛ چون رنگش قرمز ولی بعداً قهوه‌ای شد. قرمز رنگ ابراهیم است که امروزه قهوه‌ای شده است و خدا در هدایتش این‌چنین رنگی ندارد. ولی رنگ نیلی در آینده حاکم خواهد شد و بر رنگ‌های دیگر همچون سبز و آبی چیره و قالب می‌شود. چون رنگ سبز و آبی به دست شیاطین افتاده است؛ ولی رنگ نیلی در نزد عیسی است.

یعنی علی به مسلمانان فرمان و دستور نظامی داد که هیچ‌کس حق ندارد که در یک جامعه اسلامی شیفته قدرت و ثروت یا طاغوتی شود هرچند که اعلام خلافت یا ولایت و... کرده باشد. تمام ثروت و قدرت از آن خداست. ولایت مال الله و خلافت شایسته و متعلق به مسیح است.

در یک جامعه اسلامی کسی به دنبال ثروت و قدرت رفت، شایسته مرگ است هرچند که به آن هم دست نیافته باشد و نمونه بارز آن معاویه که در صدد طاغوتی شدن بود و علی به جنگ با او بر خواست. خود معاویه به‌حکم صحیح و لازم‌الاجرا مستحق مرگ بود؛ ولی اعراب را فریب دادند و به همراه خودشان طاغوتی کردند. هزاران بار به علی پیشنهاد خلافت دادند و در جواب گفت که خلافت شایسته انبیا است و من هم که نبی نیستم. اگر خواستید پیشوا و امام شما می‌شوم آن هم به رأی اکثریت افراد جامعه مسلمان نه عده‌ای اندک از ریش‌سفیدان و بزرگان قبیله حجاز. رأی سایر کشورهای اسلامی نیز مدنظر من است؛ ولی بنی‌امیه خیلی سریع دست‌به‌کار شد و آن اتحاد و انسجام را در نطفه خفه کردند و حکومت را مختص قریش و بنی‌امیه کردند. خوارج هم اعراب بادیه بودند که با این تصمیم قریش و بنی‌امیه مخالف سرسخت بودند ولی نتوانستند معاویه را مقتول کنند و به‌غلط و نادانی و گمراهی علی را کشتند؛ چون تصور کردند که علی هم می‌خواهد حکومت را به قریش اختصاص دهد غافل از اینکه علی یک عمرانی بود و از خاندان مسیح و نه حتی یک عرب. فرامین کتاب قرآن و نهج‌البلاغه لازم‌الاجرا هستند که اگر نشوند فاجعه روی می‌دهد و هیچ گریزی از آن هم در کار نیست چون خلقت و راهبرد خدا اینگونه است.

در نهایت اعراب همانند بنی‌اسرائیل آدم نشدند و همان راه را رفتند و همان خطاها را تکرار کردند. علی هم گفت من هم برای اولاد شما قبر می‌کنم تا سرشان به فنا رود و بالای منبر حرف می‌زنم تا در آینده گروهی بلای جان شما و فرزندانتان شوند. فقط یک‌بار کتاب قرآن و نهج‌البلاغه را برای چنگیز مغول خواندند و از او پرسیدند ای تموچین چه فهمیدی؟ در پاسخ گفت خدا چوپان است و اعراب و اسرائیل و پارس دام‌های یاغی و چموش او هستند و این چوپان بزرگ را آزار و اذیت می‌کنند. من خودم ترتیب آنها را داده و سلاخی‌شان می‌کنم و منتظر مگاگ نمی مانم. خودش نیشابور و... را پاک‌سازی کرد و اولادش همچون هولاکوخان بغداد و... را. هدف اصلی آنها انقراض اعراب و اسرائیل و پارس بود؛ ولی چون نه اینکه خیلی زیاد بودند و سریعاً زادوولد می‌کردند و مناطق ممنوعه‌ای همچون قدس و حجاز وجود داشت، در نهایت خسته شدند و فهمیدند که این کار از عهده آنها بر نمی‌آید و در وظیفه مگاگ است؛ چون آنها توانایی این کار دارند. چون اسکندر مصمم به لشکرکشی به حجاز بود و جوان‌مرگ شد مغول‌ها از حمله به حجاز و قدس وحشت داشتند و این دو سرزمین مأمنی شد برای رشد و تکثیر شیاطین. آنها مثل حشرات، قارچ و کرم در حال افزایش هستند که در آینده کمشان خواهند کرد.

چنگیز و قوم مغول ضریب هوشی خیلی زیادی داشتند و تاریخ اعراب و اسرائیل را می‌دانستند و فهمیده بودند که خداوند در گذشته آنها را توسط اقوام دیگر مجازات و عذاب کرده است و فهمیدند که وظیفه آنها نیز سرکوب و مجازات‌کردن چهار قوم پارس، روم، عرب و اسرائیلی است. منتها خسته شدند و کم‌آوردند چون آنها خیلی زیاد بودند و در نهایت یا کوتاه آمدند یا همانند خود آنها گمراه شده و فریب شیاطین را خوردند.

مغولان جنایت‌کار نبودند؛ بلکه هرچه کردند به دستور خدا در کتاب قرآن و به توصیه علی در خطبه‌هایش بود.

 

 

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۷۲﴾

وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ ﴿۷۳﴾ انفال

 

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿۱۹۳﴾ بقره

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿۱۲۳﴾ توبه

 

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿۵۵﴾ زمر

لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ ﴿۲۲﴾ انبیا

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۴۱﴾ روم

 

رمز موفقیت و پیروزی چنگیز و فرزندانش این بود که به فرمان خدا و توصیه‌های علی، موبه‌مو گوش کردند. به سربازانشان دستور دادند که اقوام زنازاده و زناکار پارس، روم، عرب، اسرائیلی و حتی ترک‌های سنی آذربایجان را چنان در هم بکوبید که زخمی‌ها مجبور باشند برای فرار از روی جنازه هم‌رزمان خودشان بگریزند و از پشت سر با تیر چنان بزنید که از گردن وارد شده و بعد از پاره‌کردن حنجره از حلقومشان خارج شود؛ چون سخن گزافه بسیار زدند و گفتارشان به خدا، کفر و شرک‌آمیز است. بعداً با سرهای بریده آن ولدزناها هرم می‌ساختند و پیروزی خود را جشن می‌گرفتند که خدا راست گفت و درستش همین است. حق با علی بود.

در حقیقت رومیان قدیم زنازاده و زناکار دو گروه کلی بودند. گروهی که هم پیمان یهود بوده و با اصل ریشه دین و تدین الهی مخالف بودند و سعی کردند که مسیح واقعی و حقیقی را مصلوب کنند و گروه دوم که بعد از فوت مریم و مسیح سعی کردند از طریق سوءاستفاده از آنها، خدایان باطل اساطیری خودشان را زنده و پایدار کنند. پارسیان مادر خراب و روسپی زاده هم دو گروه کلی هستند. گروهی که با اصل و ریشه اسلام و توحید مخالف هستند و گروه دوم که سعی دارند خدایان باطل و باستانی پارس را از طریق خاندان محمد زنده کرده و به جهانیان معرفی کرده و آنها را در مقابل خدایان رومی علم کنند؛ یعنی جعل اله یا الاهه یا جعل شخصیت یا جعل عنوان یا جعل منصب. به طور مثال مهدی جانشین و یا جایگزین ایندرا یا ایندره آندره شده که از ران مادر زایده شده است. غافل از اینکه درخت زقوم یا درخت فتنه را با ریشه خورده و نوش جان کرده‌اند و در اصل او یک فتنه عربی است و به پارسیان ربطی نداشت؛ ولی مادر خراب‌ها با حرص و ولع به‌طرف آن هجوم آورده و نوش جان کردند.

 

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴿۱۱۲﴾

وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ ﴿۱۱۳﴾

أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۱۱۴﴾

وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۱۵﴾

وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶﴾

إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿۱۱۷﴾ انعام

 

که این راهبرد و روال خود خداست که شیاطین انس و جن، مهدی تقلبی و قلابی زاده شده یا در آیند متولدشونده را در مقابل مسیح واقعی و حقیقی علم کنند و به جنگ او و خدا برخیزند و او را تبدیل به یک اله عربی یا پارسی کنند. که در آینده برای خودشان دردسرساز خواهد بود؛ یعنی ازیک‌طرف مسیح آنها را به کلام خود خدا رسوا و بی‌آبرو و حیثیت می‌کند و از طرف دیگر برای دفاع از خود مجبورند که عیسی را تکذیب و دخان سماوی را نوش جان کنند و بعد از آن حمله و هجوم خود الله و... را.

 

و سوگند ياد كردند به خداوند كوشاترين اعتقادشان را ، كه اگر آمد ايشان را آيه ای ( نشانه ای ) حتما ايمان می آورند به آن ، بگو جز اين نيست كه آيات در نزد خداوند است و چه دانسته ميشود شما را ، بدرستی آن زمانی كه آيد ايمان نمی آورند

و برمی گردانيم ( تغيير ميدهيم ) دلهايشان را و ديدگانشان را ، همچنانكه ايمان نداشته اند به آن اولين باری و رها ميكنيم ايشان را در طغيانشان حيران شوند

و اگر بدرستی ما نازل ميكرديم به سوی ايشان ملائكه را و سخن ميگفت با ايشان مردگان و جمع آوری ميكرديم برای ايشان هر ( تمام ) چيزی را پيشاپيش ، شايسته نباشند برای اينكه ايمان آورند ، مگر اينكه بخواهد خداوند و ليكن اكثرشان جهالت ( نادانی ) ميكنند

و آنچنان قرار داديم برای هر ( تمام ) خبر رسانی ( پيامبری ) دشمنی [از] شياطين انس و جن ، وحی ميكند بعضی از ايشان به جانب بعضی سخن آراسته ( طلايی ) فريبی ( غروری ) ، و اگر خواست سرور تو انجام نميدادند آن را ، پس رها كن ايشان را و آنچه را كه افترا می بندند

و برای اينكه شيفته شود به جانبش دل كسانی كه ايمان نمی آورند به آخرت و برای اينكه راضيش شوند ( به پسندندش ) و برای اينكه معصيت كنند آنچه كه ايشانند معصيت كنندگان

آيا پس غير خداوند را بجويم حكمی ( داوری ، قاضی ) و [در حاليكه] اوست كسی كه نازل كرد به سوی شما كتاب را مفصلی ( تشريح شده ای ) و كسانی كه داديم ايشان را كتاب ، ميدانند بدرستی آن نازل شده ای [است] از سرورت به حقانيت ، پس نباش از تمرد كنندگان

و تمام شد سخن سرورت [به] راستی و انصافی ، نيست تبديل كننده ای ( تحريف كننده ای ) برای كلماتش و اوست شنوای دانا

و اگر پيروی كنی اكثريت كسی را كه در زمين است ، گمراه ميكنند تو را از راه خداوند ، بدرستی تبعيت [نه] می كنند مگر گمان را و بدرستی ايشان [نيستند] مگر تخمين زنندگان

بدرستی سرور تو داناتر [است كه] كيست [كه] گمراه شود از راهش و اوست داناتر به راه يافتگان 117 انعام

 

تقریباً تمامی پیروان مذاهب ابراهیمی از خدا، ملائکه، انبیا و صالحان حتی خود کتاب و دین و توحید و تدین هیچ نمی‌دانند. فقط به نفع و هواوهوس خود، حدسیات و گمانه‌زنی‌هایی دارند که همگی نادرست و غلط است. چون فراموش کردند که با ابلیس در اولاد و اموال شریک شده‌اند و ابلیس هم یک فیلسوف بی‌سواد است. در مرحله اول خودش درخت را خورده و گمراه می‌شود، سپس اولاد خودش و آدم را تشویق به خوردن درخت و گمراهی می‌کند. چیزی را که برای خودش می‌پسندد برای اولاد خودش و آدم هم می‌پسندد و سنی و مهدوی هم استثنا نیستند؛ چون آنها هم زقوم خورده و گمراه شده‌اند.

ابلیس خودش از نزدیک‌شدن و خوردن زقوم منع شده بود؛ ولی حرف گوش نمی‌کرد و به خدا گردن کلفی می‌کرد. می‌گفت من خوردم؟ خوب کردم، مرا با آتش عذاب کن، چون من خودم از آتش هستم و چیزی هم نمی‌شود. آتش بر آتش خنثی است. می‌خواهی اخراجم کنی؟ خوب بکن؛ چون بهشت برای من عادی و یکنواخت و دل‌آزار شده است و می‌خواهم بدانم که خارج از بهشت چیست و چگونه است؛ چون کنجکاو هستم که بدانم و تنوعی هم داشته باشم. درخت زقوم روان‌گردان است و خیلی هم حال می‌دهد و برای من تبدیل به سرگرمی شده تا از یک‌نواختی در بیایم، زمان اوردوز شدن روحم به پرواز در می‌آید و احساس می‌کنم جاودانه و تبدیل به یک فرشته پرنده شده‌ام و آدم و زوجش هم باید بخورند و تجربه‌اش را داشته باشند و تو در حق آنها ظلم می‌کنی همچنان که در مورد من ظالم و ستمکار شده‌ای.

محمد فوت کرد پس ابوبکر، عمر، عثمان و بنی‌امیه و سگ زادگان باید خلیفه رسول‌الله شوند. خیر ابلیس غلط کرد؛ چون محمد خودش خلیفه مسیح بود و مسیح هم خلیفه محمد است. برای اینکه انبیا جانشین یکدیگر می‌شوند. سگ‌ها نمی‌توانند خلیفه انبیا شوند. خلفا خود شیاطین هستند و به همراه پیروان اهل‌سنت وارد جهنم می‌شوند. هرچه مادر بزاید خوراک جهنم است. علی خلیفه چهارم بود! زرشک یا گوز! آنها به دنبال شریک جرم بودند و علی شریک جرم و سرقت آنها هم نشد. او ادعا کرد اگر مسلمانان بخواهند و بپذیرند امام و پیشوای آنها می‌شود و هیچ! او شایستگی و لیاقت خودش را در پیشوایی و رهبری می‌دید و نه چیز دیگری یعنی خلافت یا ولایت. خلافت و ولایت بازی خریت و سفاهت ابلیس نسوز است. حالا کی می‌خواهد ابلیس و پیروانش را زنده کند و چگونه عذاب و شکنجه شوند. همش اساطیرالاولین است برای خرسواری. کدام خدا، کدام جهنم؟ ولی سرشان می‌آید و گریزی هم در کار نیست. چون خرد و فهم و شعورشان کم و ناقص است و این شعور نصفه و نیمه همانند نئاندرتال‌ها کار دستشان می‌دهد. یعنی یک قمار صددرصد با کل سرمایه و دارایی و به طور یکجا و مفلس از کازینو بیرون انداخته می‌شوند. دین اسلام قمارباز خانه نیست چون باخت حتمی و بدون برو و برگرد است شوخی‌شوخی آن هم با خود خدا شوخی. مادر به حالتان بگرید که مادر روسپی هم در کنار شما خواهد بود؛ چون تعلیم‌وتربیت شما همانند خودش بود حال پدر جای خود را دارد که یا آدم است و یا ابلیس و هر دو مزخرف.


کیهان بی‌صاحب‌مانده است و خرتوخر، مهدی را ولیعصر و ولیعهد کنید. ابلیس باز هم گوه خورد و غلط کرد. کیهان مالک و صاحب دارد و ولایت مختص آن برای الله است. کیهان دارایی و ملک خداست. کسی غلط بکند در آن ولایت کند هرچند که یک پارسی مجوس دالیت سیمرغ نشان یا طلبه جلقی بوده باشد. یعنی یک بی‌پدرومادر یا مادر روسپی یا پدر مفعول بوده باشد. مهدوی هر چه بزاید اهل آتش جهنم است.

مسیح عیسی ابن مریم با مسلمانان تعارف و رودربایستی ندارد. خیلی رک، واضح، روشن و پوست‌کنده می‌گوید که نبوت و ارث‌ومیراث من را سگ‌خور کردید و دادید به خلفا و برای من یک بدل تقلبی به نام مهدی ساخته و پرداختید. الان پسرعموی عمرانی من مهدی متولد شده یا نشده باشد چه فرقی با هم دارند. خیلی سریع ایشان تکذیب شده و دخان سماوی نازل می‌شود و بعد از اینکه به مسیح گفتند که ما گوه خوردیم و غلط کردیم، عذاب موقتاً برطرف می‌شود؛ ولی دوباره مجادلات خود را شروع می‌کنند و این بار نوبت حمله و هجوم مگاگ است و بعد از آن خود الله با ملائکه از آسمان نازل می‌شوند.

 

 

چرا مسیح تکذیب می‌شود و دخان سماوی نازل شده و...؟

چون به وحی خدا حملات لفظی سنگینی از طرف مسیح به انسان‌های ساکن در روی زمین انجام می‌شود. چون ایدئولوژی، مکتب، باور، عقیده، ملیت، نژاد، دین و مذهب و... تقریباً تمام غرور، شخصیت، اعتبار و دارایی اشخاص است و همگی زیر سؤال رفته و تخریب و باطل می‌شوند، چون درخت‌های کاشته شده و فتنه‌های الله برای امتحان آنها کارساز بوده است و گمراهی تا مغز استخوان انسان‌ها نفوذ و گسترش پیدا کرده است. در نتیجه انسان‌ها سعی می‌کنند که از خودشان دفاع کنند و مسیح را تخریب و او را تکذیب و دروغ‌گو خطاب کنند. هشدار اول یعنی دخان کارساز نخواهد بود و حمله و هجوم دوم آغاز می‌شود. آن هم به‌قصد کشتار و نابودی ۸ میلیارد انسان. پس روح‌القدس و مگاگ قصابان سفاک و ارابه‌های مرگ (مرکاوا) خواهند بود که خاکستر مرگ را روی زمین پخش خواهند کرد و در ظاهر مسلمانان مهدوی و سنی و ... در ابتدا ماهی‌دودی و سپس گوشت چرخ‌کرده می‌شوند.

 

 

یک اِنجیل، (عربی شده واژهٔ یونانی εὐαγγέλιον «اِئوانگِلیون» euangelion، به معنای خبر خوش یا مژده)، شرحی از زندگی و آموزه‌های عیسی است. چهار انجیل اصلی، یعنی انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا در کنار یکدیگر انجیل‌های عهد جدید از کتاب مقدس هستند و احتمالاً بین سال‌های ۶۶ تا ۱۱۰ میلادی نوشته شده‌اند. نام نویسندگان چهار انجیل مذکور مشخص نیست و این اسامی را در قرن دوم میلادی به آن‌ها داده‌اند. احتمال قریب‌به‌یقین هیچ‌کدام از نویسندگان این انجیل‌ها عیسی را از نزدیک نمی‌شناختند و هر چهار انجیل پس از نقل سینه‌به‌سینه سرانجام مکتوب شده‌اند. به‌اتفاق مسیحیان عهد جدید را به عنوان کتاب آسمانی خود قبول دارند و مطالعه می‌کنند. نام این بخش به پیمانی اشاره دارد که آغازگر دورهٔ جدیدی از ارتباط خداوند با انسان است. خداوند طبق این پیمان شریعتی را که از طریق موسی عطا کرده بود برداشت (سفر خروج فصل ۱۹ آیه‌های ۵ و ۶) و ایمان به مسیح را شرط بخشایش گناهان انسان و رستگاری او قرارداد.

واژه «انجیل» هم بر کل کتاب «عهد جدید» و هم بر چهار بخش ابتدایی کتاب یعنی زندگی‌نامه‌های مسیح، گفته می‌شود. چهار انجیل در واقع چهار روایت از زندگی عیسی مسیح است. دارای قسمت‌های مشترک بسیاری هستند؛ اما تفاوت‌هایی ی نیز دارند. مسیحیان این چهارکتاب را «مانند چهار تصویر از مسیح ولی از زوایای مختلف» توصیف می‌کنند.

نامه‌های حواریون مسیح نو ایمانان مسیحی و کلیساهای نوبنیاد در ابتدای گسترش مسیحیت، به‌خاطر نبودن راهنمایی‌های ایمانی لازم و وجود مخالفان بسیار، دچار مشکلات عمده‌ای می‌شدند. از آن جمله است: مسائل مربوط به مراسم نیایش و چگونگی برگزاری آن، پیداشدن پیشوایان دروغین، آزار و اذیت و شکنجه و تهدید و حتی قتل ایمان‌داران توسط رومیان یا بت‌پرستان و سایر فرقه‌های مذهبی و… هدف از نگارش این نامه‌ها هدایت این نو ایمانان، یادآوری و تبیین مفاهیم کتاب مقدس و مطلع شدن از رویدادهای مناطق مختلف بود.

 

زبان‌اصلی
بیشتر پژوهندگان به تقدم یونانی عقیده دارند، یعنی بر این باورند که عهد جدید تقریباً به طور کامل ابتدا به زبان یونانی نوشته شده است که زبان دست‌نوشته‌های آغازین به شمار می‌آید. اما برخی از کارشناسان به تقدم آرامی اعتقاد دارند، یعنی معتقدند انجیل اول بار به زبان آرامی نوشته شده است. برخی از دانشمندان کتاب مقدس، همچنین بر این باورند که برخی از فرازهای عهد جدید به‌خصوص انجیل متی، دارای اصلی آرامی نیز هستند

 

https://fa.wikipedia.org

 

کاملاً واضح و روشن است که با همه‌گیرشدن آیین مسیحیت، کلیسای رومی این مذهب را به نفع خود مصادره کرده است تا تبدیل به دینی موردپسند رومیان و مطابق استاندارد آنها شود. یعنی همان‌طور که بنی‌اسرائیل انبیا را کشته و سپس گفته‌هایشان را به نفع خودشان تغییر می‌دادند، در مورد مسیح هم این اتفاق افتاده است؛ یعنی قاتلان خود مسیح دین او را تبدیل به مذهبی بومی کرده‌اند و دست بنی‌اسرائیل در حنا مانده است و بعداً این مذهب بلای جان خود آنها شده است.

 

اصل موضوع خیلی ساده است:
قاتلان مسیح یا همان رومیان و اسرائیلی‌ها خلیفه خود مسیح شدند؛ ولی با نبوت محمد رسوا و افتضاح شدند. ۶۰۰ سال خودشان را پاره کردند؛ ولی به هیچ جایی نرسیدند جز گمراهی. چون کتاب خدا تحریف شد. قاتلان محمد و علی و خاندانشان هم سگ سنی و مهدوی خانواده خراب شدند و با ادعای خلافت و ولایت ۱۴۰۰ سال خودشان را جر دادند و هیچ گوهی نشدند. مسیح که ظهور کرد رسوا و افتضاح می‌شوند و تازه می‌فهمند چه غلطی کردند با جد آباد مفعولشان.

سگ سنی‌ها بر این باور و اعتقاد هستند که مادر مریم و خود مریم یک زن و دختر یهودی بودند. باید در جواب گفت که هر دوی آنها مسلمان بوده و نماز می‌خواندند و برترین زنان عالم و هستی هستند؛ بلکه زنان و دختران عرب و خانواده ابوبکر و عمر و عثمان و... در کل اهل‌سنت، روسپی و فاحشه هستند؛ چون مردان و پسرانشان مفعول هستند.

أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۱۴۰﴾

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۴۱﴾ بقره

يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿۴۳﴾ آل عمران

زمانی که اجداد اعراب و سگ سنی‌ها، بربر و وحشی بت‌پرست و زناکار با آدم‌خواران افریقایی بودند، مریم و مادرش نماز، روزه و واجبات به‌جای می‌آوردند. اینک جالب است که این توله‌سگ‌ها برای خدا دم درآورده و پاچه گاز می‌گیرند. یهودی جدوآباد سگ سنی و عرب است.

در باور سگ سنی‌ها، دختر رسول یعنی فاطمه علیهاالسلام یک دختر نصرانی تازه‌مسلمان شده است؛ ولی دختران و زنان روسپی سگ سنی مسلمان‌زاده هستند. پس دختران و زنان عرب و سگ سنی برتر از فاطمه هستند. از طرفی اجداد اعراب و سنی‌ها سنگ پرست بودند در نتیجه بازهم برتر از نصرانی‌های مسیح‌پرست بودند. درحالی‌که خاندان محمد نصرانی یکتاپرست و از آل‌عمران بودند و این به مزاج اعراب خوش نیامد و خاندان محمد را کشتار کردند؛ چون در نظر آنها شبیه بنی‌اسرائیل بودند و بنی‌اسرائیل در میان اعراب جایگاهی نداشتند. به طور خلاصه اعراب و سگ سنی‌های مفعول و فاحشه، خودشان را برتر از خاندان انبیا می‌دانند و می‌شمارند که در حقیقت فرومایگانی بیش نیستند.

 

گمان مبرید که آمده‌ام صلح و آرامش را بر زمین برقرار سازم. نه، من آمده‌ام تا شمشیر را برقرار نمایم. ۳۵ من آمده‌ام تا پسر را از پدر جدا کنم، دختر را از مادر، و عروس را از مادر شوهر. ۳۶ بطوریکه دشمنان هر کس، اهل خانه خود او خواهند بود. ۳۷ اگر پدر و مادر خود را بیش از من (منظور الله است) دوست بدارید، لایق من نیستید؛ و اگر پسر و دختر خود را بیش از من (منظور الله است) دوست بدارید، لایق من نیستید. ۳۸ اگر نخواهید صلیب (منظور کتاب خداست) خود را بردارید و از من پیروی کنید، لایق من نمی‌باشید. ۳۹ اگر بخواهید جان خود را حفظ کنید، آن را از دست خواهید داد؛ ولی اگر جانتان را بخاطر من (منظور الله است) از دست بدهید، آن را دوباره بدست خواهید آورد. ۴۰ هر که شما را بپذیرد، مرا پذیرفته است؛ و کسی که مرا پذیرفته در واقع خدایی را که مرا فرستاده، پذیرفته است. ۴۱ هر که پیامبری را بعنوان پیامبر قبول داشته باشد، خود نیز پاداش یک پیامبر را خواهد گرفت و هر که شخص صالحی را بخاطر صالح بودنش بپذیرد، پاداش یک ‌آدم صالح را خواهد گرفت. ۴۲ و اگر کسی به یکی از کوچکترین شاگردان من، بخاطر اینکه شاگرد من است، حتی یک لیوان آب خنک بدهد، او برای این کارش پاداش خواهد یافت. قصص متی فصل 10

 

مسیح خودش تئوری و نظریه منجی و منجی گری و عدالت‌گستری یا صلح و آرامش جهانی را رد و انکار کرده است و تأکید او بر نبرد آرماگدون است.

 

«اما هرگاه دیدید که اورشلیم به محاصره دشمن درآمده، بدانید که زمان نابودی آن فرا رسیده است. ۲۱ آنگاه مردم یهودیه به کوهستان بگریزند و ساکنان اورشلیم فرار کنند و آنانی که بیرون شهر هستند، به شهر باز نگردند. ۲۲ زیرا آن زمان، هنگام مجازات خواهد بود، روزهایی که تمام هشدارهای انبیاء تحقق خواهند یافت. ۲۳ وای بحال زنانی که در آن زمان آبستن بوده، یا بچه شیرخوار داشته باشند! زیرا این قوم دچار مصیبت سختی شده، خشم و غضب خدا بر آنان عارض خواهد شد؛ ۲۴ به دم شمشیر خواهند افتاد و یا اسیر شده، به سرزمینهای بیگانه تبعید خواهند گشت. اورشلیم نیز بدست بیگانگان افتاده، پایمال خواهد شد تا زمانی که دوره تسلط بیگانگان به پایان رسد. ۲۵ «آنگاه در آسمان اتفاقات عجیبی خواهد افتاد و در خورشید و ماه و ستارگان، علائم هولناکی دیده خواهد شد. بر روی زمین، قومها از غرش دریاها و خروش امواج آن، آشفته و پریشان خواهند شد. ۲۶ بسیاری از تصور سرنوشت هولناکی که در انتظار دنیاست، ضعف خواهند کرد؛ زیرا نظم و ثبات آسمان نیز درهم خواهد ریخت. ۲۷ آنگاه تمام مردم روی زمین مرا (منظور خود الله است) خواهند دید که سوار بر ابر، با قدرت و شکوهی عظیم می‌آیم. ۲۸ قصص لوقا فصل 21

آیا چشم به راه‌اند مگر اینکه بیاید ایشان را خداوند در سایه بانهایی از ابرها و [همچنین] ملائکه و مقتضی (سپری) شود کار و به‌سوی خداوند برگردانده می‌شود کارها ۲۱۰ بقره

 

رافضی محمدرضا طباطبايی پیرو و شیعه مشیخا ۱۴۰۱/۱۲/۱۷

https://www.ki2100.com